يکي از مسئوليتهای علمای شیعه در اروپا؛ ارتباط با مراکز علمي است
۲۳ خرداد ۱۳۹۴
۱۳:۳۴
۳,۷۰۰
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
-
مقاومت؛ تنها راه عزت مسلمین و غلبه بر مستکبرین
-
گزارش دیدار آیت الله فاضل لنکرانی با حضرت آیت الله العظمی سبحانی(دامت برکاته)
-
آیتاللهالعظمی فاضل لنکرانی(ره) فقیهی زاهد، سترگ و آموزنده برای نسلهای آینده
-
برگزاری مراسم سالگرد شهادت حضرت فاطمه(س) / فاطمیه دوم
-
یادی از فقیه اهلبیت(ع) و مرجع بزرگ شیعه، در گفتوگوی خبرگزاری ابنا با آیتالله شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی
-
مسجد کانون تهذیب و رشد استعدادها
این اجلاسیه با حضور بیش از 150 تن از اعضای برگزیده از کشورهای مختلف اروپایی همچون: آلمان، سوئد، فنلاند، فرانسه، دانمارک، اتریش انگلیس، هلند، ایتالیا، اسپانیا و ... به مدّت سه روز ادامه خواهد داشت.
از جمله سخنرانان این جلسه آیت الله محمّد جواد فاضل لنکرانی(دامت برکاته) بود که به قبول دعوت اتحادیه اروپایی علما و تئولوگ های شیعه در اجلاسیه چهارم حضور یافت و بیانات مبسوطی را ارائه کرد.
متن کامل سخنراني حضرت آيت الله محمدجواد فاضل لنکراني(دامت برکاته)
در چهارمين اجلاسيه اتحاديه علما و تئولوگهاي شيعه اروپا
در چهارمين اجلاسيه اتحاديه علما و تئولوگهاي شيعه اروپا
بسم الله الرحمن الرحيم
جمع بسيار مبارک و مهمي است و از اجتماعاتي است که چه بسا تشکيل آن در ايران هم که برگزاري اين جلسات آسانتر است، به اين خوبي امکان پذير نباشد.
روشن است که چون نيت شما خالص است و واقعا خود را سرباز امام عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) ميدانيد؛ سبب خواهد شد که اين اجتماع، استمرار پيدا کند و إن شاء الله برکات بسيار ديگري را براي عموم مسلمين و بالخصوص شيعيان داشته باشد.
از پيامهاي مراجع بزرگوار و همچنين سخنان پرمحتواي آيتالله رمضاني بهرهمند شديم. من قبل از آغاز سخن، از همه برادران هيأت مديره و رياست محترم تشکر ميکنم.
بحث بنده که نسبت به آن خيلي فکر و تأمل کردهام اين است که ما بايد نگاه مجددي به دين داشته باشيم تا يک مقدار فهم ما از دين قويتر شود و بتوانيم دين را با هويت واقعي آن عرضه کنيم.
شما ميدانيد اسلام از ابتدا گرفتار يهود بود. يهود بعد از آنکه از تحريف ظاهري قرآن مأيوس شد، در صدد تحريف معنوي قرآن و نيز تحريف مفاهيم اصل اسلام برآمد. آنها از اول اسلام را متهم به خشونت ميکردند. قضاياي مربوط به يهود بنيقريظه شايد يکي از تحريفهاي مهمي باشد که در تاريخ رخ داده -که من الان نميخواهم به آن بپردازم-، اين خط ادامه پيدا کرده تا زمان معاصر که ميبينيم اسلام را چگونه معرفي کرده و چگونه در ذهن نسلهاي جوان منعکس ميکنند.
لذا ما بايد وارد متون اصلي خود شده و يک نگاه دقيقتر و عميقتر به دين داشه باشيم.
اين سؤال و در کنار آن اين اتهام از اول مطرح بوده که آيا اسلام، دين جنگ است؟ دين خشونت است؟ دين شمشير است؟ اين مطلب از افتراهايي است که يهوديان بر اسلام زدند که اسلام در دنيا با شمشير رشد کرد. اين از تحريفهاي بسيار بزرگ و اساسي است.
در کنار اين، عدهاي هم از اين طرف قضيه ميگويند که اصلا در اسلام نه جنگي وجود دارد و نه جهادي، اسلام فقط و فقط صلح است و بس، در حالي که ما اين همه آيات قرآن درباره جهاد داريم که هم شامل جهاد ابتدايي است و هم جهاد دفاعي و مورد اتفاق فريقين شيعه و سني هم هست و نميتوانيم آنها را انکار کنيم.
آيه شريفه ميفرمايد: «ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ»؛ آيا ميتوانيم بگوييم به حسب اولي؛ اسلام نه دين جهاد است، نه دين صلح؟ بلکه يک عنواني مافوق اين عناوين را از متون خود استخراج کرده و بگوييم اسلام دين «دعوت» است.
خود اين عنوان «دعوت» چيزي است که الان حتي نزد ما علما و روحانيون هم مغفولعنه واقع ميشود.
اين آيه را ميخوانيم «ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ»؛ ولي به پيام اصلي آن که اساس در اسلام بر دعوت است توجه نميکنيم.
حتي در بحث جهاد ابتدايي همه فقها ميگويند قبل از جهاد، مسئلهي دعوت مطرح است، مسلمانان بايد قبل از جهاد، اسلام و منطق آن را به کفار و مشرکين عرضه کنند.
شما ببينيد کدام مکتبي داراي چنين قانوني است که بفرمايد «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ»؛ در بحبوحه جنگ، اگر يکي از مشرکين پيغام داد که به من پناه دهيد، من ميخواهم درباره اسلام بشنوم و تحقيق کنم و ببينيم شما راجع به اسلام چه ميگوييد، خداوند ميفرمايد: بايد به او پناه دهيد.
چه مقدار؟ هر مقدار که لازم باشد. هر مقدار که براي رسيدن به پيام خدا نياز او باشد. بايد به او فرصت بدهيم. «حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللهِ». چنانچه بعد از شنيدن و تحقيق گفت من هنوز به نتيجه نرسيدهام، با کمال احترام بايد او را به محلش رساند؛ «ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ». ببينيد خود اصل دعوت در اينجا مطرح ميشود.
ما وقتي محکمات اسلام يا محکمات قرآن را بشماريم، چند تا از محکمات را ميتوانيم به عنوان اساسيترين محکمات مطرح کنيم.
يکي اصل دعوت است، «أدع إلي سبيل ربّک».
ديگري اصل «رحمت» است. ما يک قاعدهاي به نام رحمت داريم. در بعضي از بحثهاي فقهي در قم گفتهام که ما اگر آيات رحمت و سيره رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت طاهرين(عليهم السلام و الصلاة) را ملاحظه و جلوههاي رحماني آنها را مشاهده کنيم، از آن يک قاعده فقهي به نام رحمت در ميآيد.
توجه بفرماييد خدا نسبت به خود ميفرمايد: «كَتَبَ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَة». در مورد کتابش ميفرمايد: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنين» و در مورد رسول خود ميفرمايد: «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمين».
همينطور در سيره عملي رسول خدا و ائمه طاهرين(عليهم السلام) ميتوانيم «رحمت» را به عنوان يک اساس و قاعده در کنار «دعوت» قرار دهيم.
قاعده ديگر «عدل و احسان» است. «إن الله يأمر بالعدل والاحسان». امروز ما بايد اصول اسلام را به دنيا معرفي کنيم. نبايد منفعلانه بگوييم «الصلح خيرٌ»، البته آن هم به عنوان يک اصل مطرح است و در آن ترديدي نيست. ولي اگر بگوييم اسلام از اول تا آخر صلح است و بس، با واقع اسلام سازگاري ندارد.
در قضيه جهاد و مقابله با مشرکين قرآن ميفرمايد : «قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَة»، بر اساس قرائني که در آيات ديگر قرآن آمده، مراد از فتنه؛ «شرک» است. خداوند تبارک و تعالي اگر در اسلام جنگ را مشروع نموده براي اين است که انسان آلوده به شرک نباشد.
برخي از علماي اهل سنت مثل صاحب المنار گفتهاند فتنه؛ يعني توطئه. اين معنا صحيح نيست. خود قرآن در برخي از آيات جهاد کلمه «فتنه» را آورده و از آن «شرک» اراده کرده است نظير: «الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ».
اين را به مردم دنيا بگوييد که اگر در اسلام، جنگ مطرح شده، حتي جهاد ابتدايي، براي نجات بشر است. براي اينکه بشريت و افراد زيادي را که در سلطه کفار هستند به توحيد برسانيم «وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ نَصيرا». اين صريح آيه قرآن است که جهاد براي نجات مستضعفين است و امروز اکثر مردم روي زمين، از مستضعفين فکري هستند. چگونه بايد به اينها توحيد را برسانيم.
بنابراين ما بايد در درجه اول اين اصول را، يعني «اصل دعوت»، «اصل رحمت»، «اصل عدل و احسان» را مطرح کنيم. در درجه بعد مسئله صلح و جنگ و ارتباط با کفار مطرح شود.
در قرآن کريم طوائفي از آيات وجود دارد که ما بايد آنها را در پرتو اين اصول کلي مطرح کنيم. اين حرف اول من است. البته خيلي فشرده عرض کردم، صحبت زياد است ولي فرصت کم است.
بعد از اينکه از اين مرحله عبور کرده و اين قواعد اساسي اسلام را مطرح کرديم، در مکتب اهل بيت(ع) قاعدهاي هست به نام «قاعده إلزام». اين قاعده يکي از بهترين قواعد سياسي اسلام است. به نظر من هنوز در بين علماي خود ما حتي در حوزههاي علميه حق اين قاعده ادا نشده است.
اگر کفار به محتواي اين قاعده توجه کنند، به قدري جاذبه دارد که آنها را جذب به اسلام ميکند.
اين سؤال هم در کشورهاي اسلامي مطرح است و هم در اينجا بيشتر مطرح ميشود؛ اگر يک مسلمان سؤال کند که من چگونه با اهل کتاب ارتباط داشته باشم؟ اسلام چه فکري براي من در ارتباط با اهل کتاب کرده؟
آيا نکاح و طلاق آنها درست است؟ ميگوييم بله. اين حديث «لکل قوم نکاح»، يکي از مصاديق قاعده الزام است. آيا معاملات اينها درست است يا نه؟ بله درست است.
در مذهب ما خريد و فروش خمر حرام است. خدا سازنده، فروشنده و مشتري خمر را لعنت کرده است. ولي قاعده الزام بر اين حکومت دارد و ميگويد اگر طرف شما خمر را ولو به حسب ظاهر و به حسب دين محرَّف خود حلال ميداند(چون خمر در هيچ شريعتي حلال نبوده است)، اما حالا که ميگويد دين ما خمر را حلال ميداند و اين پولي هم که به شما براي خريد خانه ميپردازم، پول خمر است، اينجا همه علما ميگويند که اين معامله مانعي ندارد. ولي تنبه به اين مطلب که اين از مصاديق قاعده الزام است وجود ندارد.
ببينيد دين اسلام تا اين حد براي عقيده افراد در معاملات و نکاح و روابطشان احترام قائل شده است. ما بياييم اين چهره را معرفي کنيم و بپرسيم کدام دين اينگونه است؟ از يهوديان، از مسيحيان سؤال کنيم در دين شما تکليفي براي برخورد با مسلمانان شده يا نه؟ چنين چيزي را ندارند.
ما بايد قاعده الزام يعني مسئله الزام به حقوق اقليتهاي مذهبي را مطرح کنيم و به مدعيان حقوق بشر که مدتهاست ايران و مسلمانان را متهم ميکنند که شما حقوق اقليتها را رعايت نميکنيد، قاطعانه بگوييم: اين از جهل شماست. اين دين ماست که راجع به اقليتها اينگونه دستور ميدهد و اينقدر احترام و ارزش براي آنها قائل شده است.
من در يک نقل تاريخي ديدم و فرصت نشد به منبع آن مراجعه کنم. روزي جنازه يک فرد يهودي يا مسيحي را ميبردند، رسول خدا(ص) وقتي آنها را ديدند بلند شدند و ايستادند. ياران سؤال کردند يا رسول الله! اين مرده که مسلمان نيست؟ حضرت فرمودند: بالاخره اين فرد قبل از فوتش يک نفس انساني داشته است.
همينجا عرض کنم -چون وقت نيست که وارد بحث تفصيلي آن شوم- از آيه « وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْر ِوَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلا»، آيا در صورتي که نگوييم اين آيه توسط آيه «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقاكُم» تقييد شده -چون بعض بزرگان و اساتيد چنين فرمودهاند-؛آيا ميتوانيم اصل کرامت انسان را استفاده کرده و بگوييم چون در ادامه آيه فرموده: «وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثيرٍ»، اصلا کاري به تقوا ندارد وکاري به اينکه انسان اهل عبادت هست يا نه، مسلمان هست يا نه، ندارد. خداي تبارک و تعالي ميخواهد بگويد که انسان من حيث هو انسان، کرامت و احترام دارد.
اگر قائل به چنين اصلي شويم، آنوقت چه بابي براي ما گشوده ميشود و چه مقدار ميتوانيم در ارتباط با ساير انسانها حتي آنها که مشرک هستند و اهل کتاب هم نيستند، مسائل را دنبال کنيم.
ما بايد اسلامي که اينچنين اصولي دارد را در اين دنيايي که ابرقدرتها مسابقه تسليحاتي گذاشتهاند و هر روز دارند چيز جديدي از بمبهاي اتمي رونمايي ميکنند، به مردم دنيا مخصوصا انديشمندان و فرهيختگان آنها معرفي کنيم و بگوييم يک چنين مبنايي داريم و يک چنين فتوايي را مراجع و بزرگان و مقام معظم رهبري ما صادر کردهاند و اين خيلي ارزشمند است.
من تقاضايم اين است که واقعا اين اصول و نيز برخي از مسائل که مربوط به فروع هست را شفافتر و واضحتر به مراکز علمي بگوييم.
واقعا يکي از مسئوليتهاي شما بزرگان در اروپا؛ ارتباط با مراکز علمي است.
مرحوم والد ما(رضوان الله عليه) در سال 69 که براي عمل قلب به لندن رفته بودند و من خدمت ايشان بودم، سوال کردند در اينجا اگر کسي از نظر علمي بخواهد سؤالي بپرسد و درباره شيعه تحقيق کند چه بايد بکند؟ آقايي گفت که اينجا اسماعيليه مراکزي دارد که اگر سؤالي باشد مردم به آن مراجعه ميکنند.
البته اين در آن زمان بود. حالا بايد علما در اروپا مراکزي را داشته باشند و در درجه اول اسلام را به مراکز علمي اروپا برسانند، به دانشگاهها، به اهل تحقق، به کساني که واقعا در سطح جامعه خودشان تاثيرگذار هستند. اگر بخواهيم دين اسلام را معرفي کنيم، بايد اول اصول و اساس آن را مطرح کنيم.
مطالب فراواني را يادداشت کرده بودم ولي ظاهرا وقت من تمام شد. من تشکر ميکنم از اينکه حوصله به خرج داديد. مصدّع شدم. مجددا از همه آقايان تشکر ميکنم.
والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته