بيانات حضرت آيت الله فاضل لنکراني(دامت برکاته) در مراسم نهمين سالگرد آيت الله العظمي فاضل لنکراني(ره) در مهديه کرج
۱۹ فروردین ۱۳۹۵
۱۷:۴۶
۳,۸۸۶
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
در مراسمي که پيش از ظهر امروز 19/ 1 /95 به عنوان گراميداشت نهمين سالگرد ارتحال مرجع عاليقدر جهان تشيع آيت الله العظمي حاج شيخ محمد فاضل لنکراني(ره) با حضور ائمه جمعه و جماعات و فضلا و روحانيون محترم استان البرز، در مهديه کرج برگزار شد، آيت الله حاج شيخ محمدجواد فاضل لنکراني(دامت برکاته) به ايراد سخنراني پرداختند.
مشروح بيانات معظم له به شرح ذيل است:
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمين و الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا و حبیب قلوبنا ابی القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین
قال الله تبارک و تعالی فی کتابه العزیز أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
«وَ أَنَّ هذا صِراطي مُسْتَقيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبيلِهِ ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون»
«وَ أَنَّ هذا صِراطي مُسْتَقيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبيلِهِ ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون»
در ابتدا مناسبتهایی که در ایام گذشته داشته و در روزهاي آینده در پیشرو داریم، ولادت با سعادت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و همچنین ولادت پر میمنت امام باقر(علیه السلام) و سایر موالیدی که در دو ماه مبارک رجب و شعبان قرار دارد خدمت شما علمای بزرگوار، ائمه محترم جمعه و جماعات استان البرز تبریک عرض میکنم.
امیدوارم همانطور که روش سلف بر همین بوده و به ما هم یاد دادهاند ماه رجب و شعبان را برای ورود به ماه رمضان مغتنم بشماریم و خدای تبارک و تعالی به برکت این اعیاد این توفیق بزرگ را نصیب همهی ما بفرماید.
توفیقی برای این حقیر هست که هر سال بر حسب محبّت و عنایتی که شما روحانیّت محترم این استان دارید موفق به حضور و زیارت شما بزرگواران ميشوم.
غرض از تشکیل جلسه اين است که اولاً به آنچه ائمهی ما سفارش فرمودند عمل کنیم که برای إحیاي امر ما چنین جلساتی را تشکیل دهید. ثانیاً برای تکریم از امام راحل بزرگوار و گراميداشت مقام مرجعيت و سالگرد ارتحال آيت الله العظمي فاضل لنکراني(رضوان الله تعالی علیها). بدين جهت تذکرات و نکاتی را عرض خواهیم نمود.
کلام خود را با اشاره به بعضی از نکاتی که در این آیه شریفه وجود دارد آغاز میکنم؛ خدای تبارک و تعالی میفرماید «وَ أَنَّ هذا صِراطي مُسْتَقيماً فَاتَّبِعُوهُ»، آنچه ما مأمور به انجام آن هستیم پیمودن یک راه است که آن صراط مستقیم است، صراط مستقیم یک صراط و یک راه است، هم وحدت عددی دارد که یکی است، چون دو يا چند صراط مستقیم وجود ندارد و هم بقیه راهها قابل مقایسه با صراط مستقیم نیست، بقیه راهها ممکن است آلودهی به شرک و نقصان و ضعف باشند.
ما وقتی در نماز از خدای تبارک و تعالی صراط مستقيم را مسئلت میکنیم یعنی آن راهی که هیچ نوع نقصان، ضعف، ظلم، ستم، شرک و نفاق در آن وجود نداشته باشد و این نکتهی بسیار مهمی است. راههای دیگر یا راه ناقص است که انسان را به مقصد نمیرساند، یا انسان را از مقصد و مقصود جدا و منحرف میکند، و او را در دام شیطان قرار میدهد.
فقط یک راه، راه کامل است که انسان در این راه اعتقاداتش، اخلاقش، احکامش و سیاستش محفوظ و سالم میماند و همه چیز و همهی ابعاد را در بر دارد.
مقصود از صراط مستقیم این است، آقایانی که با تفسیر آیات شریفه قرآن انس دارند اين مطلب را تصدیق میفرمایند و من اکنون در مقام استدلال نمیخواهم باشم که آیات و شواهد را ذکر کنم و این مدعا را ثابت کنم.
نکتهای که میخواهم نتیجه بگیرم این است، حضرات معصومين(صلوات الله عليهم أجمعين) خودشان را به عنوان صراط مستقيم به بشر معرفي کردهاند؛ «نحن الصراط المستقيم»، ما صراط مستقيم هستيم.
معناي اين کلام اين است که راه هدايت و سعادت بشر، راه رفع نيازهاي فردي و اجتماعي بشر، مسائل اجتماعي و حکومتي و سياسي بشر، مسائل اخلاقي، مسائل خانوادگي، دنيا و آخرت بشر، يک راه بيشتر نيست و آن راه امامت و راه اعتقاد و اطاعت از ائمه معصومين(صلوات الله عليهم أجمعين) است.
کبري را عرض کرديم؛ «وأنّ هذا صراطي مستقيماً»، اين هم صغراي آن «نحن الصراط المستقيم».
آنگاه با اين معناي وسيع براي صراط مستقيم، کاملاً روشن ميشود که چرا عبادت بدون اعتقاد به ائمه معصومين باطل است؟ چون همين نماز وقتي بدون اعتقاد به آنها باشد، خارج از صراط مستقيم است. همين نماز، همين روزه، همين قرائت، همين حفظ قرآن، وقتي که بدون اطاعت از ائمه معصومين(ع) و معرفت و اعتقاد به آنها باشد اصلاً صراط مستقيم که نيست هيچ، بلکه خارج از صراط مستقيم است.
عنايت بفرماييد به اين روايت که امام باقر(عليه السلام) به جابر بن يزيد جُعفي فرمودند:
«إِنَّمَا يَعْرِفُ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يَعْبُدُهُ مَنْ عَرَفَ اللهَ وَ عَرَفَ إِمَامَهُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ مَنْ لَا يَعْرِف اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا يَعْرِف الْإِمَامَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ فَإِنَّمَا يَعْرِفُ وَ يَعْبُدُ غَيْرَ اللهِ هَكَذَا وَ اللهِ ضَلَالًا»؛
کسي به معرفت و به عبادت خدا دست مييابد که خدا و امام خودش را بشناسد.
عجيب اين است، که مفهوم اين کلام را هم باز خود امام(ع) در اين روايت تصريح ميفرمايد. يعني امام توجه داشتند به اينکه اين بحثها و مباحث اصولي مطرح خواهد شد و خواهند گفت حالا اين اثبات شيء نفي ما عدا نميکند، پس اين روايت مفهوم ندارد.
لذا در ادامه ميفرمايد که: «وَ مَنْ لَا يَعْرِف اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا يَعْرِف الْإِمَامَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ فَإِنَّمَا يَعْرِفُ وَ يَعْبُدُ غَيْرَ اللهِ هَكَذَا وَ اللهِ ضَلَالًا»، خيلي تعبير عجيبي است. کسي که ما را نشناسد و معرفت به امام خودش نداشته باشد، اگر عبادت خدا را هم انجام دهد، اين شخص عبادت غير خدا را ميکند و از صراط مستقيم خارج است، اين شخص، ضال است و راهش راه ضلالت است. چون در مقابل مفهوم صراط مستقيم، صراط ضال است. «غير المغضوب عليهم و لا الضالين».
نتيجهاي که ميخواهم بگيرم و سالهاي گذشته هم همين بر اين نکته مهم تأکيد داشتم اين است که واقعا امروز يکي از حياتيترين مسائل براي جامعه بشري به طور کلي و براي جامعه مسلمين و شيعيان بخصوص اين است که بايد تلاش کنيم اين صراط مستقيم و ائمه طاهرين(عليهم السلام) و امامت را يک مقدار بيشتر بشناسيم.
امامت را از اين حصاري که عدهاي براي آن درست کردهاند و فقط يک قداست ظاهري به آن دادهاند بيرون بياوريم و همه ابعاد امامت را در جامعه مطرح کنيم.
امامت فقط يک حبّ قلبي تنها نيست که بگوييم اين حبّ همين معرفت و اطاعتي است که امام باقر(ع) فرموده، اين گوشهاي از آن چيزي است که حضرت فرموده است. بايد امامت را بشناسيم، ببينيم در کلمات ائمه معصومين(عليهم السلام) امام را چگونه تعريف کردهاند و چه ويژگيهايي براي امام گفتهاند؟ دقت کنيم که در قرآن و روايات و کلمات خود ائمه معصومين(ع) قضيه امامت چقدر اهميت دارد؟ اين مسئله امروز ماست.
توجه به زندگي امام باقر(عليه السلام) کنيم که با فرقههاي مختلف چگونه برخورد ميکرد؟
در عصر امام باقر(عليه السلام) که رونق و گسترش فقه شروع شد، چون تا زمان امام باقر(عليه السلام) حتي بسياري از مسائل حج را شيعيان هم نميدانستند. از عصر ايشان فقه تولد پيدا کرد. ولي آنچه که باز بايد به آن توجه کرد، مکتبهاي مختلف و فرقههاي انحرافياي است که در زمان امام باقر(ع) بوجود آمد يا رشد کرده.
گاهي اوقات ما فکر ميکنيم معتزله يک گروهي از متکلمين اهل سنت بودند که فقط يک صبغه کلامي و فکري داشته و ميگفتند عقل انسان حسن و قبح اشياء را درک ميکند و قائل به عدالت بودند و کار ديگري نداشتند. اما با مطالعه تاريخ ميبينيد که همين معتزله چگونه مباني حکومتي بني اميه را تنظيم ميکردند. اين قضيهي تقديم مفضول بر فاضل، مطلبي بود که معتزله براي مشروعيت بخشيدن به حکومت بني اميه درست کردند.
حکام اموي و حکام عباسي، با اينکه اصلاً براي علم و علما ارزشي قائل نبودند، اما با رؤساي معتزله ارتباط خيلي خوبي داشتند. مريض که ميشدند به عيادتشان ميرفتند. در مورد معتصم عباسي اين قضيه نقل شده که اصلاً اهل اينکه سراغ افراد برود نبود، اما وقتي يکي از اين رؤساي معتزله مريض ميشد به عيادت او ميرفت.
امام باقر(ع) با چنين گروههايي برخورد داشت. تاريخ هم امروز تکرار ميشود، در هر زمان يک گروهي پيدا ميشوند براي اينکه ظلم را در قالب فکر ديني تبيين و تحکيم کنند، اين افراد در قالب دلسوزي ديني مردم به ميدان ميآيند.
چه کسي ميتواند چنين بدعتها و انحرافها و چنين مصائبي را که بر سر اسلام ميآيد، بشناسد و با آن مقابله کند؟ چرا ائمه ما صراط مستقيم هستند؟ چون اينها به راحتي انحرافات را تشخيص ميدادند.
من اين نکته را در بعضي از صحبتها گفتهام اگر بخواهيم مبارزين، آشنايان و عارفان به بدعتها را در تاريخ بررسي کنيم و بدانيم در هر زماني چه کسي توانست تشخيص بدهد که فلان قضيه بدعت و انحراف است؟ بايد به سراغ فقهاء شيعه برويم. آيا در ميان علماي ساير مذاهب فردي را سراغ داريد که بگويد اين گروه منحرف و اين فکر بدعت است و جداي از دين هستند؟ در صدر اسلام غير از ائمه معصومين(ع) کسي قدرت بر ادعاي مبارزه با انحراف و بدعت نداشت.
بگذريم از اينکه بعداً ابن تيميهها و احمد بن حنبلها آمدند، يک حرفهايي زدند، اما در صدر اسلام مظهر مبارزه با انحراف و بدعت؛ ائمه معصومين(ع) بودند. اينها صراط مستقيم هستند.
ما بايد به نسل امروز و جامعه خود تأکيد کنيم که اين فرقهها و مذاهب و گروههايي را که در زمان ما به وجود آوردهاند، اگر بخواهيم قدرت تشخيص داشته باشيم که کداميک از اينها بر حق و کدام بر باطلاند؟ بايد فقط با محور امامت محک بزنيم. غير از امامت راه ديگري نداريم.
من يک نکته ديگر هم از اين عرائض استفاده کنم؛ ما معتقديم که صراط مستقيم يک صراط است، و آن صراطي است که از جهت کيفيت در اعتقادات، اخلاق، سياسات، احکام، همه چيز را کامل دارد.
به تفاسير مراجعه بفرماييد، صراط مستقيم معنايش فقط اين نيست که يک راه مستقيم است و راههاي ديگر غير مستقيم است. بلکه صراط مستقيم راهي است که همه کمالات را دارد، بهطوري که اگر انسان در آن راه قرار گرفت او را به مقصد ميرساند، او را سعادتمند کرده و به امنيت جامع خواهد رساند، «الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُون». صراط مستقيم راه امن است، امن از جميع الجهات.
حالا ميخواهم عرض کنم خود مقابله با ظلم و کفر، يکي از وجوه بارز صراط مستقيم است. ائمه ما که در صف مقدم مقابله با انحرافها و بدعتها بودند آيا مبارزه با ظلم جزء برنامهشان نبوده است؟ قطعاً بوده است.
اينکه حيات شريف آنها يا به مسموميت يا به قتل ختم گرديده براي اين بود که در حرکتهايشان مردم را نسبت به ظلم و مقابله با ظلم آگاه ميکردند. يک حرکت با ارزش مثل حرکت و قيام کربلا است و حرکتهاي ديگر هم به انحاي مختلف بوده است.
از اينجا وارد اين نکته ميشوم که رهبري معظم انقلاب(دام ظله العالي) در ملاقاتي که با مجمع نمايندگان طلاب داشتند نکات بسيار مهمي را بيان فرمودند، من روز گذشته در بحث اصول، مفصل راجع به فرمايشات ايشان صحبت کردم، اما اينجا هم ميخواهم اشاره کوتاهي کرده و آن را مرتبط کنيم با اين آيهاي که در صدر سخن قرائت کردم.
يکي از وجوه صراط مستقيم؛ تشکيل حکومت اسلامي است. اعتقاد به اينکه حکومت اسلامي بايد باشد تا در پرتو آن احکام اسلام پياده شود. اگر کسي بگويد که اسلام براي زمان غيبت اصلا حکومت اسلامي را واجب نکرده(گرچه الان چنين قائلي را نداريم)، معناي اين حرف اين است که اين صراط صراط مستقيم نخواهد بود و اين خود يک نقصان است. وقتي ما معتقديم که اين دين، جامع ترين امور را براي مردم دارد، حال نبايد به مردم عرضه شود؟ نبايد مردم در پرتو آن زندگي کنند؟
يکي از وجوه انقلابي بودن اين است که انسان – مخصوصاً روحانيت که مورد خطاب ايشان بودند بايد معتقد به اين مطلب باشد که تشکيل حکومت اسلامي در زمان غيبت ضروري و واجب است. يک مقداري شايد ما اين مسئله را بديهي ميگيريم و به عمق آن توجه نميکنيم.
گاهي اوقات بعضي از ضعف و فتورها که ممکن است در بعضي از افراد بوجود بيايد ريشهاش به همين برميگردد. اما اگر واقعاً تأمل و ترديد در اين مطلب نداشته باشيم و بگوييم راه مستقيم، اقامه حکومت اسلامي و در زمان غيبت تحت اشراف يک فقيه عادل است، ديگر گرفتار تزلزل نشده و همه جا براي حفظ و تقويت آن هر کاري را که لازم است انجام ميدهيم.
اگر معتقد شديم که مبارزه با اسرائيل که امام خميني(رضوان الله تعالي عليه) به عنوان يکي از شعارهاي اساسي انقلاب قرار داد، يکي از وجوه صراط مستقيم است. امروز ديگر هيچ روحاني يا فرد ديگري پيدا نميشود که بگويد کافي است، تا کي ما بخواهيم با اينها مقابله کنيم؟ مبارزه با استکبار تا کي ندارد. تا زماني که ظلم هست و تا زماني که اينها عليه اسلام و صراط مستقيم توطئه ميکنند، نقشه ميکشند و برنامهريزي ميکنند. بايد با آنها مقابله کرد. شما شنيديد وقتي داعش بر موصل مسلط شد، روز بعد در مدارس آنجا کتابهاي درسي داعش را آماده کرده بودند. اين کتابها کجاها آماده شده بود؟
در همين پايگاههايي که امروز عليه اسلام به مراتب بيش از صدر اسلام کار ميکنند.
خب بايد يک روحاني بيدار باشد و دائماً به اين شعار فکر کند و ببيند چه راهي براي مقابله با اينها وجود دارد. نگذاريم اين شعارهاي اساسي را که چهره انقلابي بودن ما را نشان ميدهد کمرنگ شده يا به فراموشي سپرده شود.
اين مسئله انقلابي بودن خود يکي از ابعاد صراط مستقيم است. توجه به معضلاتي که بين مردم وجود دارد، مشکلات مردم، چه مشکلات اخلاقي، چه مشکلات اقتصادي، اينها همه اموري بودند که ائمه ما(ع) به آنها توجه داشتند.
بنابراين ما بايد توجه بيشتري به گستره صراط مستقيم داشته باشيم، بايد معرفت خودمان را به امامت بيشتر کنيم.
روايت را خواندم که بدون معرفت ائمه عليهم السلام عبادت خدا ممکن نيست، به هيچ وجه ممکن نيست. اين را هم در نزد خود، هم در جامعه خود تقويت کنيم.
خدايا اين انقلاب بزرگ را که منتي از ناحيه تو بر جامعه اسلامي ايران است هرچه بيشتر مستحکم بفرما.
والسلام عليکم ورحمة الله و برکاته
أهمّ مطالب:
1ـ امامت را از اين حصاري که عدهاي براي آن درست کردهاند و فقط يک قداست ظاهري به آن دادهاند بيرون بياوريم و همه ابعاد امامت را در جامعه مطرح کنيم.
2ـ امامت فقط يک حبّ قلبي تنها نيست که بگوييم اين حبّ، همين معرفت و اطاعتي است که امام باقر(ع) فرموده است.
3ـ در هر زمان يک گروهي پيدا ميشوند براي اينکه ظلم را در قالب فکر ديني تبيين و تحکيم کنند، اين افراد در قالب دلسوزي ديني مردم به ميدان ميآيند.
4ـ اگر بخواهيم مبارزين، آشنايان و عارفان به بدعتها را در تاريخ بررسي کنيم و بدانيم در هر زماني چه کسي توانست تشخيص بدهد که فلان قضيه بدعت و انحراف است؟ بايد به سراغ فقهاء شيعه برويم.
5ـ صراط مستقيم معنايش فقط اين نيست که يک راه مستقيم است و راههاي ديگر غير مستقيم است. بلکه صراط مستقيم راهي است که همه کمالات را دارد.
6ـ مقابله با ظلم و کفر، يکي از وجوه بارز صراط مستقيم است.
7 ـ يکي از وجوه صراط مستقيم؛ تشکيل حکومت اسلامي است. اعتقاد به اينکه حکومت اسلامي بايد باشد تا در پرتو آن احکام اسلام پياده شود.
8ـ بدون معرفت ائمه(عليهم السلام) عبادت خدا ممکن نيست.