اگر مدیری واقعا تقوا داشته باشد حاضر نمی شود حقوق های کلان این چنینی را بگیرد
۳۱ تیر ۱۳۹۵
۱۴:۰۰
۳,۷۵۹
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
-
ولادت با سعادت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) تبریک و تهنیت باد
-
مقاومت؛ تنها راه عزت مسلمین و غلبه بر مستکبرین
-
گزارش دیدار آیت الله فاضل لنکرانی با حضرت آیت الله العظمی سبحانی(دامت برکاته)
-
برگزاری مراسم سالگرد شهادت حضرت فاطمه(س) / فاطمیه دوم
-
یادی از فقیه اهلبیت(ع) و مرجع بزرگ شیعه، در گفتوگوی خبرگزاری ابنا با آیتالله شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی
-
مسجد کانون تهذیب و رشد استعدادها
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین
و الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا ابی القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین
و لعنة الله علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین
و الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا ابی القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین
و لعنة الله علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین
خداوند متعال در آیه 183 سوره مبارکه بقره می فرماید: «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ [1]» شما بحمدالله اهل تفسیر و مراجعه به قرآن هستید. در این آیه شریفه از یک طرف خدای تبارک و تعالی روزه را واجب می کند و از یک طرف نتیجه این واجب را تقوا قرار می دهد و حال با توجه به این که خود انجام واجب از مسائل تقوا است.
یعنی کسی که با تقوا است و دارای حالت درونی اطاعت از خدا و خوف از عصیان اوست سراغ روزه گرفتن می رود. پس چرا خداوند در ادامه آیه می فرماید: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که تقوا مراتب زیادی دارد.
از این مراتب میتوان چند نکته را استفاده کرد:
استفاده اول؛ این که خود تقوا مراتبی دارد و انسان هر عملی را که انجام دهد مرتبه ای بالاتر از آن به عنوان مصداق برای تقوا وجود دارد.
استفاده اول؛ این که خود تقوا مراتبی دارد و انسان هر عملی را که انجام دهد مرتبه ای بالاتر از آن به عنوان مصداق برای تقوا وجود دارد.
دو آیه در قرآن کریم وجود دارد که باید دید جمع بین این دو آیه چگونه است؟! یکی بالاترین مرتبه تقوا را با عنوان «حَقَّ تُقاتِهِ» بیان می فرماید «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ[2]» و دیگری می فرماید «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ[3]». مرتبه ی دیگر «مَا اسْتَطَعْتُمْ» است به آن مقداری که انسان استطاعت دارد. یعنی اگر انسان نمی تواند ده درجه متقی باشد لااقل نه درجه باشد، و اگر نه درجه نمی تواند لااقل هشت درجه باشد.
در روایتی ظاهراً از امام صادق(علیه السلام) است که می فرماید: «تقوا داشته باشید ولو مقدار کمی». یعنی اگر کسی نمی تواند مرتبه ی بالای تقوا را داشته باشد باید تلاش کند که لااقل مرتبه پایین را بدست آورد.
نتیجه مراتب تقوا این است که هر نمازی برای انسان مرتبه بالاتری از تقوا را ایجاد می کند. همینطور روزه هر رمضانی، به طور کلی هر عمل واجبی که انسان انجام دهد یک پله ی بالاتری از تقوا برای او ایجاد می کند و انسان را موفق می کند برای کسب مرتبه بالاتر.
در بعضی از روایات هم آمده است که ائمه اطهار(علیهم السلام) فرموده اند: «حَقَّ تُقاتِهِ» را فقط ما اهل بیت انجام می دهیم، و سایر مردم نمی توانند انجام بدهند[4].
اما بالاخره این دستور برای همگان وجود دارد. در نتیجه، ما باید در پی آن باشیم که هر روزی که از رمضان می گذرد و هر عمل خیری که انجام می دهیم با آن مرتبه ای از مراتب تقوی را تحصیل کنیم.
نکته دیگر در آیه شریفه «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ » این که با روزه گرفتن در هر سال باید «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون» محقق شود. یعنی هر سال باید مرتبه جدیدی از تقوا در انسان ایجاد شود که مرحله بالاتر از سال گذشته است. این خود مساله ای است که ما کمتر به آن توجه داریم. فکر می کنیم تقوا یک مرتبه ای دارد و آن مرتبه که محقق شد انسان جزء «متقین» شده و به کمال رسیده است. در حالی که این آغاز راه است.
چرا اولیای الهی هرچه به آخر ماه مبارک رمضان نزدیک می شدند با اینکه امیدشان به رحمت خدا بیشتر می شد ولی در عین حال خشیت آنها هم بیشتر می شده. ائمه معصومین علیهم السلام که مراتب اعلای خشیت خداوند را دارند آنها هم خوفشان از خدا هر روز بیشتر می شده است. این بزرگواران هر چه معرفشتان به خدا بالاتر رفته و عمیق تر می شده خشیت آنها هم از خدا بیشتر می شده است.
بنابراین نباید اکتفا کنیم به اینکه در یک ماه رمضان هزار بار استغفار کرده ایم و یا قرآن را ختم کرده ایم یا عبادت های دیگر بجا آورده ایم، هرچند انسان باید به فضل خداوند امیدوار باشد ولی نباید خود را عاری از خشیت الهی بداند.
«توبه» به این معنا که انسان استغفار کند و دیگر خوف از خدا نداشته باشد، غلط است. توبه واقعی آن است که انسان خشیتش هم از خداوند بیشتر شود. خشیت هم مثل تقوا مراتب دارد و انسان باید دائما دنبال مرتبه بالاتر باشد. انسان اگر خشیتش از خدا بیشتر شود، استغفارش نیز بیشتر می شود، بیشتر به خدا پناه می برد و بیشتر از خدا استمداد می جوید. اگر استمداد ما از خدا چه در امور شخصی و چه در امور اجتماعی کم شد، معلوم می شود در پیمودن مراتب تقوا و خشیت الهی کوتاهی کرده ایم.
پس معلوم شد «حق تقاته» یعنی مراتب تقوا حدی ندارد. هر چه می توان باید این مسیر را پیمود. مثلا در هر نماز جمعه ای خطیب جمعه موظف است در خطبه اول و دوم مساله تقوا را مطرح کند. نه تنها خطیب جمعه بلکه یک تعبیری در کلام رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) هست که فرمود: «َقَدْ أَجْمَعَ اللَّهُ تَعَالَى مَا يَتَوَاصَى بِهِ الْمُتَوَاصُونَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ فِي خَصْلَةٍ وَاحِدَة و هی التقوی». خدای تبارک و تعالی اولین و آخرین یعنی تمام امت ها را از گذشته ها و آینده به یک خصلت که آن خصلت را در یک کلمه جمع کرده سفارش فرموده و آن «تقوی» است. بدیهی است تقوا اگر امر محدودی باشد نیاز به این مقدار تاکید در کلمات پیامبر اکرم و ائمه معصومین(علیهم السلام) ندارد. امام معصومی نداریم که نسبت به این مساله توجه نداده باشد.
لذا اولین نتیجه بحث این است که ما باید مراتب تقوا را در خودمان روز به روز زیادتر کنیم که این در زندگی ما بسیار مهم است و از خداوند بخواهیم که این توفیق را در اختیار ما قرار دهد و به یک مرتبه ی پایین از تقوا قناعت نکنیم که این قناعت باطل و نادرست است.
استفاده دوم؛ این که در مسائل اجتماعی و در محیط کسب و کار تقوا حرف اول را می زند. در تصمیم گیری ها، در برنامه ریزی ها، در مراوده با مردم، خصوصاً مجموعه مقدس و بی بدیل بنیاد شهید و ایثارگران که دارای یک قداست و نهادی بسیار مهم در ذات خودش هست.
از یک سو حامل امانت حفظ و پاسداری از خون شهدا است که خود در درجه اول مدعی آن است که میگوید نمی خواهیم بگذاریم خون شهدای ما با گذر زمان در جامعه کمرنگ شود. یعنی بنیاد شهید خط مقدم پاسداری و حفظ خون شهدا است. و از سوی دیگر، وظیفه این نهاد نسبت به خانواده های محترم شهدا است که باید اکرام و احترام شوند. نظام اسلامی ما باید با تمام وجود در خدمت این عزیزان باشد که بحمد الله در حد امکان چنین هست. و از جهت سوم ارتباط با مجموعه جامعه است که بنیاد شهید با مجموعه جامعه ما ارتباط خیلی محکمی دارد.
استفاده دوم؛ این که در مسائل اجتماعی و در محیط کسب و کار تقوا حرف اول را می زند. در تصمیم گیری ها، در برنامه ریزی ها، در مراوده با مردم، خصوصاً مجموعه مقدس و بی بدیل بنیاد شهید و ایثارگران که دارای یک قداست و نهادی بسیار مهم در ذات خودش هست.
از یک سو حامل امانت حفظ و پاسداری از خون شهدا است که خود در درجه اول مدعی آن است که میگوید نمی خواهیم بگذاریم خون شهدای ما با گذر زمان در جامعه کمرنگ شود. یعنی بنیاد شهید خط مقدم پاسداری و حفظ خون شهدا است. و از سوی دیگر، وظیفه این نهاد نسبت به خانواده های محترم شهدا است که باید اکرام و احترام شوند. نظام اسلامی ما باید با تمام وجود در خدمت این عزیزان باشد که بحمد الله در حد امکان چنین هست. و از جهت سوم ارتباط با مجموعه جامعه است که بنیاد شهید با مجموعه جامعه ما ارتباط خیلی محکمی دارد.
این مسئولیت اقتضا می کند متصدیان امر مرتبه ی بالایی از تقوا را داشته باشند که بحمد الله چنین نیز هست. کسی که می خواهد امانتدار شهیدان و حامل پیام و حافظ خون آنان باشد نمی تواند در مرحله ضعیفی از تقوا باشد بلکه باید هر روز خودش را از جهت درجات تقوایی بالا بیاورد به طوری که مورد رضایت شهدای ما قرار بگیرد و آنان شاهد باشند که چه افراد صالحی مدعی حفظ میراثشان هستند. همانطور که ما به روحانیون می گوییم روحانیت وراثتی از انبیاء است لذا باید هر طلبه تناسبی با شئون انبیاء داشته باشد. مسئولین این نهاد مقدس هم باید این جهت را مورد توجه قرار بدهند.
در همه جهات تقوا را مراعات کنید و ببینید چگونه باید عمل کرد که مطابق با تقوای الهی باشد. و بدانید که تقوای الهی شئون زیادی دارد. گاهی اوقات ناراحت کردن یک پدر یا مادر شهید یا بی اعتنایی به آنان -که بحمدالله تاکنون چنین نبوده و نخواهد بود- نه برای آن مسئول یا آن نهاد بلکه ممکن است آثار بسیار زیانباری برای مجموعه نظام داشته باشد. از این رو میبایست خیلی مراقبت کرد و همواره خود را به تقوای الهی توصیه نمود.
این مطلب را هر از گاهی در درس به طلبه ها عرض می کنم که همانطور که خطیب جمعه در نماز مردم را توصیه به تقوا میکند ما هم باید هر روز صبح بعد از نماز خود را به تقوای الهی سفارش کنیم و از خدا استمداد کنیم که تقوا را در ما قویتر کند. اینک برای تکمیل مطلب به برخی از روایات که در این زمینه وارد شده است اشاره می کنم:
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به اباذر فرمود: «إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ أَقْوَى النَّاسِ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» اگر میخواهی قویترین مردم باشی توکل بر خدا کن «وَ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ أَكْرَمَ النَّاسِ فَاتَّقِ اللَّهَ» اگر میخواهی محترم ترین مردم باشی تقوای الهی را رعایت کن زیرا تقوا برای انسان مومن کرامت می آورد[5].
باز در روایتی آمده است که: «مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَكُونَ أَعَزَّ النَّاسِ فَلْيَتَّقِ اللَّهَ» کسی که می خواهد عزیزترین مردم باشد تقوای الهی را رعایت کند.
راجع به تقوا این تعبیر هم، تعبیر عجیبی است که می فرماید: « خَصْلَةٌ مَنْ لَزِمَهَا أَطَاعَتْهُ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةُ قِيلَ: وَ مَا هِيَ يَا رَسُولَ اللَّهِ ؟قَالَ التَّقْوَى » خصلتی است که اگر کسی واجد آن باشد دنیا و آخرت مطیع او هستند. یعنی همه ملائکه، همه جنود الهی در زمین و ماموران الهی در آسمان ها و آنچه میان آن دو هست مطیع او می شوند و آن خصلت تقواست.
در روایت دیگری می خوانیم: «خَصْلَةٌ مَنْ لَزِمَهَا أَطَاعَتْهُ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةُ وَ رَبِحَ الْفَوْزَ بِقُرْبِ اللَّهِ تَعَالَى فِي دَارِ السَّلَامِ. قِيلَ: وَ مَا هِيَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ التَّقْوَى»[6].
و در تعبیری دیگر امیرالمومنین به امام حسین(علیهماالسلام) فرمود: «مَنْ تَعَرَّى مِنْ لِبَاسِ التَّقْوَى لَمْ يَسْتَتِرْ بِشَيْءٍ مِنَ اللِّبَاسِ». و این طرف دیگر قضیه است که اگر کسی لباس تقوا را از تن درآورد هیچ چیز دیگری نمی تواند او را بپوشاند. یعنی این شخص همواره مفتضح می شود و نواقص و معایب و ضعفهایش برملا می شود و چیزی نمی تواند آنها را بپوشاند. از این رو، تقوا بهترین پوشش برای انسان است[7].
بنابراین مراتب تقوا در همه شئون زندگی دخیل است. تقوا تنها در امور شخصی نیست که بخواهیم فقط در مسائل شخصی خود رعایت کنیم بلکه تقوای اجتماعی نیز باید رعایت شود مخصوصا در زمان ما. در این نظام مدیران و مسئولان باید تقوای اجتماعی داشته باشند همانطور که در کلمات رهبری معظم انقلاب نیز مورد تاکید واقع شده است.
شما ملاحظه کنید مساله ای را که این روزها مطرح شده. اگر یک مدیر واقعا تقوا داشته باشد حاضر نمیشود حقوق های کلان این چنینی را بگیرد. این نشانه بی تقوایی است. اگر تقوا بود از اول میگفت من صلاحیت گرفتن این حقوق را ندارم. این اجحاف به حق تمام مردم کشور است، نبود تقواست که این اختلاس های عجیب را در کشور بوجود می آورد. مخالفت با قانون یکی از علت هایش نبود تقواست.
وقتی گفته می شود رعایت قانون جمهوری اسلامی بر همگان واجب است باید بدان ملتزم بود ولو این قانون را باطل دانسته و بگویم درست نیست. تقوا این است که انسان حرمت نظام را داشته باشد و قانونی را که مجلس تصویب و شورای نگهبان تایید کرده رعایت کند. اگر مسئولی در این کشور اعلان کند من قانون را قبول ندارم و خیال کند آدم فهیم و متفکری است باید بداند که بی تقواست. تقوا آن است که با مراجعه به مراکز ذی صلاح و تذکر به آنها در پی اصلاح قانون کشور برآید.
ریشه بسیاری از مشکلات و نابسامانی ها به بی تقوایی بر می گردد. گاهی اوقات می گویند ضعف مدیریت یا خلأ قانون، آری ضعف مدیریت و خلأ قانونی هم بوده ولی مهم این است که نبود تقوا سبب می شود که انسان این چنین با بیت المال برخورد کند.
خاطره ای را از مرحوم والدمان برای شما عرض کنم که مایه پند و هدایت است.
یکی از مقلدین ایشان که کارخانه کفش داشت چند ماشین کفش به عنوان سهم امام فرستاده بود. ما معمولا اینها را برای سیستان و بلوچستان و مناطق محروم می فرستادیم. یکی از افراد چهار یا پنج کارتن از آنها را بدون اطلاع برده بود. روز بعد مرحوم والد ما فرمودند: من دیشب تا صبح نخوابیدم. عرض کردیم چرا؟! فرمودند: دیشب شنیدم فلان آقا چهار کارتن کفش برده. آیا از شما اجازه گرفته؟! عرض کردم: من خبر ندارم. فرمودند: از من نیز اجازه نگرفته. پس به چه ملاک شرعی برده؟! فرمودند: من دیشب فکر می کردم که اگر من بمیرم و از من راجع به همین ها سوال کنند جوابی ندارم بدهم.
یکی از مقلدین ایشان که کارخانه کفش داشت چند ماشین کفش به عنوان سهم امام فرستاده بود. ما معمولا اینها را برای سیستان و بلوچستان و مناطق محروم می فرستادیم. یکی از افراد چهار یا پنج کارتن از آنها را بدون اطلاع برده بود. روز بعد مرحوم والد ما فرمودند: من دیشب تا صبح نخوابیدم. عرض کردیم چرا؟! فرمودند: دیشب شنیدم فلان آقا چهار کارتن کفش برده. آیا از شما اجازه گرفته؟! عرض کردم: من خبر ندارم. فرمودند: از من نیز اجازه نگرفته. پس به چه ملاک شرعی برده؟! فرمودند: من دیشب فکر می کردم که اگر من بمیرم و از من راجع به همین ها سوال کنند جوابی ندارم بدهم.
ببینید این احساس مسئولیت نسبت به بیت المال چقدر ارزش دارد. آن شخص را خواستیم و گفتیم شما به چه ملاکی کفش ها را برده ای؟ گفت: من فکر کردم برای فقرا بوده و چون عده ای از فقرا را می شناختم کفش ها را برده و میان آنان توزیع کردم. ولی ببینید ارزش چهار کارتن کفش که آن زمان به دویست هزار تومان هم نمی رسیدتا چه اندازه برای یک مرجع تقلید اهمیت دارد، اما متاسفانه شاهد اختلاس میلیاردی در جامعه هستیم. اینگونه معضلات ریشه اش به این بر می گردد که ما هنوز نتوانسته ایم تقوا را در جامعه پیاده کنیم. از رهبر بزرگوارمان و مرحوم امام(رضوان الله تعالی علیه) الگو بگیریم که چگونه تقوا را در زندگیشان پیاده کرده اند.
راجع به مرحوم امام(رضوان الله تعالی علیه) از یکی از علماء که ایشان نیز به رحمت خدا رفته چنین نقل شده، یکی از بازاریهای محترم تهران که مقلد یکی از مراجع تقلید بود به من گفت: شما که خدمت امام می رسید به ایشان عرض کنید من میخواهم از فلان مرجع به شما رجوع کنم. در حالی که آن مرجع غیر انقلابی و امام رهبر انقلاب بود. آن عالم می گفت: وقتی به امام عرض کردم فلان آقا که از بازاری های معروف تهران است پیام داده که میخواهد در تقلید به شما رجوع کند. امام که این جمله را شنید به شدت ناراحت شد و فرمود: مگر آن آقا چه عیبی دارد؟! نخیر، بر تقلیدش بماند.
ببینید تقوا این است. اگر آن شخص به امام رجوع می کرد در آن زمان شاید وجوهاتش میلیاردها تومان می شد ولی امام این چنین با دنیا و اینگونه امور برخورد می کنند. اینها ارزش دارد.
ما باید تقوا را از حد مفهوم و لفظش خارج کنیم و به مرحله اجرا و عمل بگذاریم. مدیران و مسئولان ما باید آنرا در همه شئون زندگی به اجرا بگذارند.
امیدوارم به برکت خون شهداء و با استمداد از ارواح طیبیه شهداء، خدای تبارک و تعالی همه ما را موفق به وصول درجات عالیه تقوا بفرماید إن شاء الله.
-------------------------------------------------------
[1] بقره، 183.
[2] آل عمران، 102.
[3] تغابن، 16.
[4] البرهان في تفسير القرآن، ج1، ص: 667: ابن شهر آشوب: عن (تفسير وكيع)، قال: حدثنا سفيان بن مرة الهمداني، عن عبد خير، قال: سألت علي بن أبي طالب (عليه السلام) عن قوله تعالى: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ. قال: «و الله ما عمل بها غير أهل بيت رسول الله، نحن ذكرنا الله فلا ننساه، و نحن شكرناه فلن نكفره، و نحن أطعناه فلم نعصه...
[5] مكارم الأخلاق، ص: 468.
[6] معدن الجواهر و رياضة الخواطر، ص: 21.
[7] تحف العقول، النص، ص: 88.