پاسخ به شبهه اختلاف قراءات قرآن

۰۸ بهمن ۱۳۹۹

۱۰:۲۶

۳,۳۷۲

خلاصه خبر :
بیانات معظم له در درس خارج فقه پیرامون پاسخ به شبهات اختلاف قرائات قرآن
آخرین رویداد ها

بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين

 
طرح شبهه‌‌ مغایرت قرآن موجود با قرآن نازل شده

این روزها برخی افراد شبهه‌ای در مورد قرآن کریم مطرح کرده‌اند که البته شبهه‌ی جدیدی نیست، در کتب علوم قرآنی، بزرگان از علمای شیعه و سنی این شبهه را مطرح کرده‌اند و جواب هم داده‌اند اما امروز برخی دوباره آن را مطرح کرده و نتیجه‌گیری کرده‌اند که این قرآنی که در اختیار ما است نمی‌دانیم آیا همان قرآنی است که بر قلب مبارک پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نازل شده یا خیر؟ این شبهه در فضای مجازی منتشر شده و متأسفانه جوانان و مردم متدیّن را دچار نگرانی و اضطراب کرده است. به اختصار در این مورد به برخی از نکات اشاره می‌شود.

پاسخ به شبهه: تفاوت بین قرآن و قرائت قرآن

در مورد قرآن، باید گفت تواتر خود قرآن مسلم است. ما یک قرآن داریم و یک قرائت قرآن. از زمان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) قرآن را به همین نحوی که امروز در اختیار من و شماست، هر زمانی نسل به نسل به صورت متواتر و فوق تواتر به دست ما رسانده‌اند و احدی در این تردید ندارد حتی غیر مسلمین. یعنی آنچه امروز بین این دو جلد به عنوان سوره و آیات قرآن وجود دارد تردیدی وجود ندارد که همان است که بر قلب مبارک پیامبر(صلی الله علیه و آله) به عنوان وحی نازل شده است.

اما مسئله قراءات مطلب دیگری است، در باب قراءات دو مسلک وجود دارد جمعی قائل هستند به این که قراءات سبعه تواتر دارد، جمعی هم می‌گویند این قراءات تواتر ندارد. حال چه قراءات متواتر باشد یا نباشد ضربه‌ای به تواتر قرآن وارد نمی‌کند.

زرکشی صاحب کتاب البرهان که یکی از کتاب‌های بسیار مهم در مورد علوم قرآن است می‌گوید «للقرآن و القراءات حقیقتان متغایرتان»، ما یک قرآن داریم و یک قرائت قرآن و اینها دو حقیقت از هم جدا هستند، «فالقرآن هو الوحی المنزل علی محمد (صلی الله علیه و آله) للبیان و الإعجاز» قرآن آن وحی‌ای است که بر پیامبر نازل شده است.

یک آیه با خصوصیات کلماتش را در نظر بگیرید مثل «أَلاَ بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»، اول إلا آمده، دوم «بذکر الله» بعد «تطمئنُّ القلوب» که این ترکیب در خیلی از موارد بلکه در همه موارد قرآنی موضوع برای اعجاز است. این می‌شود قرآن. در این مسأله هیچ اختلافی نیست که یکی بگوید بذکر را داشته یا دیگری بگوید نداشته، قرآن به همین نحوی که الآن موجود است متواتراً به ما رسیده و کاری به قراء ندارد.

سپس صاحب کتاب برهان می‌گوید «و القراءات اختلاف الفاظ الوحی المذکور فی الحروف و کیفییتها من تخفیف و تشدید» بحث قراءات که یکی بگوید إلّا است با تشدید یا دیگری بگوید ألا است با  تخفیف، اختلاف در قرائت حروف قرآن و کیفیتش است. اما این لفظ با همین جایگاه در همین ترکیب کلامی بر پیامبر نازل شده و به صورت متواتر از زمان پیامبر تا کنون به ما رسیده است.

این تعبیر را هم مرحوم آقای خوئی(قدس سره) در تفسیر البیان می‌فرماید: «إن الواصل إلینا بتوسط القراء إنّما هو خصوصیات قراءاتهم، و أما أصل القرآن فهو واصلٌ إلینا بالتواتر بین المسلمین و بنقل الخلف عن السلف و تحفّظهم علی ذلک فی صدورهم»، آنچه توسط قراء به ما رسیده خصوصیات قرائت‌های الفاظ است ولی اصل قرآن به تواتر بین مسلمین به ما رسیده است، به‌طوری که می‌دانیم این آیه اولش این حرف و کلمه است، آخرش آن کلمه است و ترکیبش این است، در طول تاریخ اسلام مردم مقید بودند قرآن را حفظ کنند. در زمان خود پیامبر حفّاظ داشتیم و بعد از آن هم در هر زمانی حفّاظ زیادی داشتیم الآن هم اگر خدای ناکرده این قرآن‌های مطبوع از بین برود افراد زیادی وجود دارند که حافظ قرآن هستند.

«و لا دخل للقرائة فی ذلک أصلا»، موضوع قرائت هیچ دخالتی در حقیقت قرآن ندارد، حقیقت قرآن همین ماده و کلمات است با ترکیبش، اینکه حرفی به ضم یا فتح خوانده بشود، فعلی مجهول یا معلوم خوانده شود، در خود آن لفظی که از ناحیه خدا بر پیامبر نازل شده تغییری ایجاد نمی‌کند و این لفظ همان است که خدا فرموده، «ولذلک فإن القرآن ثابت بالتواتر، حتی لو فرضنا أن هؤلاء القراء السبعة أو العشرة لم یکونوا موجودین أصلًا»، ایشان می‌گوید قرآن به تواتر ثابت است. حتی اگر این قرّاء سبعه یا ده‌گانه هم اصلاً وجود نداشتند این قرآن را به صورت متواتر از زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله)، مردم خوانده‌اند و  اصلش را هم حفظ کرده‌اند تا به دست ما رسیده، حالا اگر فرض کنید در قرون دوم و سوم قرّاء نبودند، آیا ما قرآن نداشتیم؟

مرحوم آقای خوئی(رضوان الله علیه) این تعبیر بسیار جالب را می‌فرماید که «عظمة القرآن أرقی من أن تتوقف علی نقل أولئک النفر المحصورین» عظمت قرآن خیلی بالاتر از این است که متوقف بر قرائت این قاریان باشد، اینها چه باشند و چه نباشند قرآن موجود است.

پس ما یک قرآن داریم و یک قرائت قرآن. این مطلب از بعضی از آیات قرآن هم استفاده می‌شود. آیه 106 سوره مبارکه اسراء می‌فرماید «وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِيلًا»، یعنی قرائت قرآن یک مرحله مؤخرتر از خود قرآن است. قرآن و قرائت آن دو چیز است. بین قرآن و قرائت قرآن فرق وجود دارد. این اشتباه در عدم فهم تفاوت بین قرآن و قرائت قرآن سبب شده کسانی گرفتار شبهه شده و بگویند پس این قرآنی که الآن دست ماست غیر از آن است که در اختیار پیامبر بوده است.

مرحوم آقای خوئی در توضیح کلام خود می‌فرمایند مگر قصاید متنبی را الآن نداریم ولی در این قصاید اختلاف نسخه وجود دارد. در زمان خود ما گاهی اوقات یک کتاب اختلاف نسخه دارد و همین‌طور در بعضی از نقاط یک حرفی مخلتف نقل می‌شود، البته قرآن اختلاف نسخ ندارد چون اختلاف قرائت غیر از اختلاف نسخه است، اختلاف قرائت جایی است که کلمه با حروف و موادش کاملاً حفظ شده اما در قرائتش اختلاف وجود دارد. برخلاف اختلاف نسخه که حروف جابه‌جا شده‌اند.

پس تواتر قرآن، مسلم است، آن هم نه فقط در میان مسلمین، بلکه سراغ کفار هم که برویم، آنها می‌گویند قرآن مسلمان‌ها همین است که در زمان پیامبر هم بوده بدون هیچ تغییری. البته یک عده که دشمن اسلام هستند بدشان نمی‌آید مسأله تحریف را مطرح کنند، چه بسیارند بزرگان از علمای شیعه که در مورد عدم تحریف قرآن کتاب‌ها نوشته‌اند اما از میان صد فقیه و اصولی و محقق و مفسر که قائل به عدم تحریف قرآن هستند دشمنان ما سراغ یکی دو نفری می‌روند که از بعضی روایات برداشت اشتباه در مورد تحریف قرآن کرده‌اند آنگاه قول آنها را به کل شیعه نسبت می‌دهند.

در همین کتابی که به نام «بازپژوهی تحریف‌ناپذیری قرآن» نوشته‌ایم عبارات علماء متقدم را تا زمان حال آورده‌ایم و گفته‌‌ایم قائل به تحریف نداریم مگر به صورت شاذ و نادر.

پس نکته اول این است که قرآن متواتر است، قراءاتش خواه متواتر باشد یا نباشد اگر کسی این نکته را خوب بفهمد شبهه‌اش کاملاً از بین می‌رود و برایش معنایی ندارد.

اشکال در وثاقت حفص

نکته دوم اینکه در میان قرّاء همان طور که در کلمات این گوینده وجود دارد حفص هم بنا بر نظر علمای شیعه و هم علمای اهل‌سنت تضعیف شده، می‌گویند قرآن مرسوم به قرائت حفص از عاصم است که در بین کتب رجالی شیعه و اهل‌سنت حفص متروک الحدیث و ضعیف است. آنگاه می‌پرسند فردی که قولش در حدیث مورد قبول نیست چطور شما کلامش را در قرائت می‌پذیرید؟

پاسخ از اشکال

جواب این است: مگر شما وقتی علم نحو را می‌خوانید که فلان ادیب گفته باید این لفظ را اینطور خواند می‌پرسید این ادیب عادل است یا فاسق؟ این شبهه شما ناشی از عدم تعمق در مطلب است آیا وقتی دکتر می‌روید می‌پرسید آقای دکتر قبل از اینکه این دارو را به من بدهی بگو عادل هستی یا فاسق؟ قاری براساس موازین و اسلوب ادبی عبارت را می‌خواند، اینجا اصلاً بحث از عدالت و فسق مطرح نیست.

قول حفص را در حدیث نمی‌پذیریم چون در حدیث، راوی که قول معصوم را نقل می‌کند حتما باید عادل باشد، در مورد قرآن هم ناقل قرآن که پیامبر عظیم الشأن است نه تنها عادل بلکه معصوم از هر خطا هم باید باشد. اما در قاری، بحث نقل آیه در کار نیست، بحث نحوه قرائت آیه است. اینها خودشان ادیب و متبحر در ادبیات بودند، قرآن هم به لسانٍ عربیٍ مبین نازل شده وقتی اینها خودشان خبره در قرائت و ادبیات عرب هستند سؤال از عدالت و فسق آنها معنا ندارد.

گوینده این شبهه پیداست مطلبی را از یک جایی می‌گیرد و به بقیه مطالب دقت نمی‌کند، لذا سر از این شبهات در می‌آورد. اصلاً قول تحقیق در باب قراءات این است که ما قرائتی را می‌پذیریم که مستجمع ضوابط ادبیّت و عربیت است و اگر قرائتی با ضوابط ادبیات سازگاری نداشته باشد آن را اصلاً نمی‌پذیریم.

در این کتاب ابن جزری می‌گوید «كل قراءة وافقت العربية ولو بوجه و وافقت احدالمصاحف العثمانية و لو احتمالاً و صح سندها، فهي القراءة الصحيحة»، قرائت صحیح آن است که یک وجه صحیحی از جهت ادبی داشته باشد و با یکی از مصاحف عثمانی موافق باشد، قرائتی که واجد این دو خصوصیت ضوابط ادبی و موافقت با یکی از مصاحف عثمانی باشد، چنین قرائتی صحیح است و قابل رد و انکار نیست. «فهی القراءة الصحیحة، التی لا یجوز ردها، و لا یحل إنکارها».

این عباراتی است که آقای خوئی در البیان هم آورده‌اند هر کسی اینها را ببیند جای شبهه برایش باقی نمی‌ماند.

ایشان می‌گوید صاحب کتاب «المرشد الوجیز» می‌گوید «فلا ینبغی أن یغتر بکل قراءه تعزی إلی واحد من هؤلاء الأئمه السبعه، ویطلق علیها لفظ الصحة، وإن هکذا أنزلت، إلا إذا دخلت فی ذلک الضابط» نباید انسان مغرور شود به قرائتی که به یکی از این قراء و ائمه سبعه نسبت داده می‌شود و آن را حمل بر صحّت کند بلکه باید قرائت تحت این ضابطه قرار گیرد که بر طبق قوانین ادبی و موافق با یکی از مصاحف عثمانی باشد.

تا می‌رسد به این عبارت که می‌گوید «فإنّ الاعتماد علی استجماع تلک الأوصاف لا عمّن تنسب إلیه». اینکه قرائت حفص را می‌پذیریم نه به این خاطر است که حفص آن را از عاصم نقل کرده، بلکه به جهت آن است که شرایط و ضوابط پذیرش قرائت در آن رعایت شده است. نظیر این مطلب را بزرگان ما در روایات در بحث وثوق به صدور دارند که می‌گویند مضمون یا علو مضمون روایت، وثوق به صدور می‌آورد و دیگر کاری به راوی نداریم، اینجا هم می‌گویند خود قرائت جامع شرایط و اوصاف هست یا نیست؟ نه به لحاظ اینکه چون حفص خوانده، بعد هم بگوئیم حفص یک آدم ضعیف و متروک الحدیث و فاسد بوده و آنگاه بصورت استهزاء بگوییم آقایان حدیثش را قبول ندارند ولی قرآنش را قبول می‌کنند.

چرا ما باید اینقدر عوامانه حرف بزنیم؟! راجع به قرآن حرف می‌زنیم، باید با دقت حرف زد. اشکال دارید اشکال‌تان را مطرح کنید اما عوامانه حرف زدن و مردم را متزلزل کردن که هنر نیست. ما می‌گوئیم  اوّلاً حفص چون ادیب و عالم به فن ادبیات و علم قرائت بوده، قرائتش را می‌پذیریم. چه بسیار از شاعران که افصح فصیحان عرب بوده و در عین حال فاسق هم بوده‌اند اما در کتب ادبی استشهاد به قول آنها فراوان است. نظیر مغنی ابن هشام و دیگر کتاب‌های ادبی در حالی که فسق برخی از شاعران مسلم است.

علت اینکه به شعر این شاعر هرچند فاسق است تمسک می‌کنیم آن است که در فنّ ادبیات تبحر و تخصص دارد و قواعد عربی را می‌داند. در استفاده از تبحر و تخصص عالمان هر دانشی هیچ‌گاه اول سراغ عادل یا فاسق بودن فرد نمی‌روند، چون اینجا عدالت و فسق نقشی ندارد.

در بحث قرائت مسأله مهم این است که این عبارات چطور باید خوانده شود. در ترسیم نقشه یک ساختمان وقتی مهندس می‌خواهد نقشه را ترسیم کند باید در فن خودش تبحر داشته باشد اگر گفت این ستون را اینجا بگذاریم نمی‌گوئیم این مهندس عادل است یا فاسق؟ عدالت و فسق در باب روایات می‌تواند ملاک باشد اما در باب قرائت نه.

ثانیاً در بحث قرائت حفص اعتماد بر خود قرائت است نه بر قاری، این قرائت از این جهت که با آن اوصاف جامعی که خداوند می‌فرماید ما قرآن را به زبان عربی مبین نازل کردیم سازگاری دارد و ضوابط ادبی زبان عرب را رعایت کرده مورد پذیرش قرار گرفته است.

اشکال در اختلاف در قرائت آیات

نکته دیگر اینکه پرسیده‌اند بالأخره این آیه شریفه که یک قاری آن را به تشدید خوانده و دیگری به تخفیف، یک قرائت که بیشتر نداشته آیا شما می‌گوئید هر دو قرائت قرآن است؟

پاسخ از اشکال

می‌گوئیم خیر، حتماً یکی از اینها قرآن است. این دو قرائت ضوابط اولیه ادبی و فصاحت و بلاغت را دارند، بنابراین علم اجمالی پیدا می‌کنیم که یکی از این دو قرائت قرآن است و همین برای ما کافی است. پس نگوئیم قرآن اکنون دست ما نیست، بالأخره الآن این قرآن است یا به صورت مَلک یا مالک.

فرق است بین اینکه بگوئیم وقتی قرائت‌ها مختلف شد پس آنچه دست ماست قرآن نیست! یا اینکه بگوئیم آنچه دست ماست قرآن است اما در بعضی حروف قرائتش مختلف است. اگر شما دو نسخه از کتاب حافظ در اختیارتان باشد، می‌گوئید بالأخره من دیوان حافظ را دارم یا این است یا آن.

به این نکته مهم توجّه کنید مگر ما در متشابهات قرآن گاهی نسبت به یک آیه احتمالات مختلف نمی‌دهیم؟ می‌گوییم ده یا بیست احتمال وجود دارد آیا همه اینها قرآن است؟ نه، ممکن است یک یا دو احتمال درست باشد. چطور اختلاف احتمالات، قرآن را از قرآن بودن خارج نمی کند؟ اما یک اختلاف قرائت آن را از قرآن بودن خارج می‌کند؟ این همه در تفسیر قرآن و در متشابهات احتمالات مخلتف در یک آیه شریفه داده می‌شود، هیچ کس هم نمی‌گوید حالا که یک آیه را پنج معنا کرده‌اید پس این قرآن نمی‌باشد.

ممکن است در نهایت بگوئیم این آیه مجمل است و ما چیزی از آن نمی‌فهمیم آیا اگر ما نفهمیدیم معنای آیه چیست آیه از قرآن بودن خارج می شود؟ نه، آیه قرآن است. حالا اگر ما به قرائتی که بر پیامبر خوانده شده نرسیدیم خود آیه که از قرآن بودن خارج نمی‌شود.

ولی می‌گوئیم یا این قرائت است یا آن، یا یکی از این سه یا چهار قرائت و مانعی هم ندارد. به‌هر‌حال پاسخ این شبهه را بزرگان داده‌اند و این یک حرف تازه‌ای هم نیست. پس چرا بیائیم این را کلیپ کنیم و در فضای مجازی قرار بدهیم، دنبال چی هستیم؟ دنبال خدمت به چه کسی هستیم؟ البته اینها یک دست و پا زدن‌های کاذب است ولی اگر واقعاً دنبال مسائل علمی هستیم این شبهه را اول با چند نفر از اهلش مطرح کن ببین اگر واقعاً جواب نداشتند برو برای چند نفر که پای صحبتت نشسته‌اند مطرح کن.

بنابراين بین قرآن و قرائت فرق است یعنی اختلاف قرائت یا عدم تواتر در یک قرائت مستلزم عدم تواتر قرآن نیست تا کسی بگوید وقتی قرائت‌ها متواتر نشد پس قرآن هم متواتر نیست و ديگر چيزي  برای اثبات اینکه این قرآن همان است که بر قلب مبارک پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل شده نداریم!

به عبارت ديگر این نکته را مرحوم والد ما رضوان الله علیه در همین بحث قراءات مختلف در کتاب مدخل التفسیر گفته‌اند. ـ توصیه می‌کنم آقایان حتماً یک دور مدخل التفسیر را مباحثه بفرمائید. این کتاب شامل بحث‌هایی است که ایشان قبل از دوران تبعيد حدود سال‌هاي 45 تا 50 روزهای تعطیلی حوزه در کنار دروس‌شان می‌گفتند ـ ایشان می‌فرماید قرآن یک راه برای اثبات بیشتر ندارد و آن تواتر است، برای اینکه بگوئیم این قرآن همان قرآن زمان پیامبر است با خبر واحد و قول راوی و بیّنه نمی‌توانیم اثباتش کنيم تنها راهش تواتر است. برخلاف حدیث که ادله حجّیت خبر واحد شامل آن می‌شود.

اولین مطلب این بود که اختلاف در قرائت ضربه‌ای به متواتر بودن قرآن نمی‌زند، مثلاً در آيه شريفه «وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ كَيْفَ نُنْشِزُها»[1] دو قرائت داريم ننشزها و ننشرها، و يا در مورد آيه «وَ جاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ»[2] جاءت حق علی الموت هم قرائت شده، می‌گوئیم مسلم یکی از این دو قرآن است. شبهه کننده همه حرفش اینجاست که می‌گوید حالا که اختلاف قرائت شد پس قرآن دست ما نیست، ما می‌گوئیم اين حرف صحيح نيست زيرا الآن اجمالاً می‌دانیم يکي از اين دو قرائت قرآن است هرچند به‌طور معين نمي‌توان گفت ننشزها قرآن است یا ننشرها! اجمالاً یکی از این دو یا ده قرائت، قرآن است.

اگر شبهه کننده بخواهد بگوید القرآن خارجٌ من هذه القراءات شايد قرآن نه ننشزها باشد و نه ننشرها بلکه ننشوها باشد چنين حرفي یقیناً، باطل است. برای اینکه جايي که دو قرائت وجود دارد قرآن یکی از این دو است. مثلاً یا مَلک یوم الدین یا مالک یوم الدین است، یا در جایی که سه قرائت یا حتی بیشتر وجود دارد. به عبارت ديگر به جاي علم اجمالي مي‌توان گفت اجماع مرکب وجود دارد که قرائت قرآن خارج از اين چند قرائت نيست.

اختلاف قراءات هست اما همه حرف ما این است که آیا الآن علم به وجود قرآن بین اين قراءات دارید یا نه؟

در مواردی که دو قرائت هست، از صدر اسلام تا حالا همين دو قرائت بوده، آیا شما در ملک یوم الدین و مالک یوم الدین احتمال می‌دهید نوشته باشد ملوک یوم الدین؟ اینطور نیست، یعنی تواتر يا اجماع مرکب شما را در این دایره علم اجمالی قرار می‌دهد، مثل اینکه در قضایای عقلائیه مي‌دانيم زید کشته شده چون به تواتر گفته‌اند زید کشته شده است. اما یکی می‌گوید عمرو او را کشته و دیگری می‌گوید بکر آيا این اختلاف کلام در قاتل در اصل کشته شدن زید ترديد برای شما ایجاد می‌کند؟ روشن است که جواب منفي است.

صاحبان علوم قرآن مثل زرکشي صاحب البرهان که از کتاب‌های معتبر است گفته‌اند «للقرآن و القراءات حقیقتان مختلفتان»، اگر کسی بخواهد این را منکر بشود انکار یک امر بدیهی است. امروز در اشعار يا عبارات کتابی که اختلاف نسخه دارد همه مي‌گويند این کتاب تاليف فلان فرد و اين اشعار سروده فلان کس است با آنکه یک کسی آن عبارت را با واو و ديگري بدون واو خوانده يا نوشته است ولي در هر صورت ما می‌دانیم گوینده آن را با واو یا بدون واو خوانده است و احتمال سوم در کار نيست!

صاحب شبهه می‌گوید ما نباید اعتماد بر قرائت حفص و عاصم يا یکی از قراء سبعه یا عشره، کنيم بلکه بايد خود اجتهاد کنیم که کدام قرائت صحیح است؟ نه تنها اجتهاد در علوم ادبی‌ فقط! حتی عقل و آيات ديگر قرآن را هم بايد به ميدان بیاوریم بعداً بگوئیم بر روح قرآن یک چنین قضیه‌ای حاکم است. در نتيجه فضربوهن بايد به صورت ديگري خوانده شود و تاکنون اين کلمه غلط خوانده شده است. بايد اضربوهنّ یعنی اضراب باشد تا اشکال آن را اینطور برطرف کنيم!!

بايد توجّه داشت ضربه اين نظر بر قرآن هزاران مرتبه از قراءات مختلف بیشتر است. اگر بگوئیم خواندن قرآن در هر زمانی بايد با عقل بشر آن زمان و اجتهاد منطبق باشد که اجتهاد هم منحصر به اجتهاد علمای شیعه نیست، علمای سنی هم اجتهاد می‌کنند و می‌گویند خدا جسم اسـت و «ید الله مبسوطه» را به همین دست ظاهری معنا مي‌کنند اگر آنها اينطور با قرآن مواجه شوند و شیعه به نحو دیگری این نتيجه بسیار خطرناکی خواهد داشت.

مردم در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قرآن را بعد از نزول آن به صورت متواتر حافظ بودند، مخصوصاً در زبان عرب که حافظه مردم نسبت به حفظ کلمات با همه زبان‌ها تفاوت دارد، در بین عرب‌ها، مرسوم است گاهی قصاید خیلی طولانی را شاعری مي‌سرايد و در یک فاصله کوتاه ده‌ها نفر تمام آن قصیده را حفظ مي‌کنند. حالا بعضی از اين آقایان می‌گویند طولاني بودن فلان روایت در بحار که ده صفحه است دليل بر جعلی بودن آن است. اين حرف غلطی است.

خطبه‌های مفصل امیرالمؤمنین(علیه السلام) را که يکي از آنها خطبه قاصعه است، عده‌ی زیادی حفظ کرده بودند. در مورد حفظ قرآن هم که انگیزه‌ی بسیار بسیار مضاعفي داشتند و همه آن را حفظ کردند. از نسل زمان پیامبر به نسل‌هاي دیگر همینطور هم به تواتر اين قرآن حفظ شده و امروز به دست ما رسيده است. به طوري که اگر از کفار هم سؤال کنیم می‌گویند قرآن مسلمین متواتر است یعنی آنها هم نمی‌توانند بگویند در قرن اول مثلاً پنجاه نفر آن را حفظ بودند و در قرن دوم دو نفر، در هر عصري هزاران نفر حافظ قرآن بوده‌اند که تعدادش فوق عدد تواتر است.

اصل قرآن این چنین است، اما نسبت به قراءاتش که این آیه را چطور بخوانیم ننشزها یا ننشرها؟ علم اجمالی داریم یکی از این دو قرآن است، چون در قرون متمادیه آيه را ننشزها خوانده‌اند یا ننشرها. یک جهت دیگر اختلاف، آن است که در کتابت قديم که با خط کوفي بوده است نقطه نمی‌گذاشتند و ننشرُ خواندند، لذا بعضی موارد اختلاف کتابت است نه اختلاف قرائت.

من اين بحث را نخواسته‌ام از دید شیعه مطرح کنم. چون بايد به گونه‌اي بحث کنيم که اهل سنت هم حرف ما را قبول کنند والاّ چون معتقد به حجّیت قول معصوم علیه السلام هستیم می‌گوئیم براساس روايات معتبر معصوم(علیه السلام) فرموده است «اقرؤوا کما يقرء الناس»[3] قرآن را آن‌چنان که مردم قرائت مي‌کنند بخوانيد. چون یکی از اين قرائت‌ها قرآن واقعي است به هر يک از آنها که بخوانيد کافي است. براي ما همين روايات کفايت مي‌کند هرچند ممکن است اين روايات ارشادي باشند. ولی می‌خواهیم از دید اهل‌سنت هم بگوئیم که آنها هم این مطلب را قبول دارند چون یک عده‌شان می‌گویند قراءات متواتر است و یک عده می‌گویند قراءات متواتر نیست.

به‌هرحال قطع نظر از روایت ائمه(عليهم‌السلام)، ما می‌گوئیم در طول چهارده قرن این آیه دو یا سه قرائت داشته است و ما علم اجمالی داریم قرآن یکی از اين قرائت‌ها است این علم اجمالی منجز است چون قرآن غير از اين قرائت‌ها، قرائت دیگری ندارد، کسي حق ندارد با اجتهاد خود قرائت جدیدی بیاورد. در علم اصول هم که مي‌گوييد علم اجمالي منجز است، منجز بودنش به اين جهت است که شما حق نداري از جيب خود بگويي اینجا را معلوم و اینجا را مجهول بخوان! در طول این چهارده قرن یا ننشزها خواندند یا ننشرها، می‌گویند یکی از این دو قرائت قرآن واقعی است، حال اگر من بگويم هر دو قاری اشتباه کرده‌اند و من آن را ننشوها مي‌خوانم صحيح نيست.

اگر کسی به بهانه وجود اختلاف در قرائت بخواهد بگويد شايد قرآن غیر از این باشد که در دست ما است، باید گفت و علی الاسلام السلام.

عدد حافظين قرآن در زمان خود پیامبر فوق تواتر بوده، لذا گاهی که می‌خواستند ببینند آيه‌اي واو دارد یا نه؟ ده نفر را صدا می‌زدند تا آن آيه را بخوانند ببینند چطور می‌خوانند، بنابراين، اصل قرآن مسلم متواتر است و بحثی در آن نیست. الآن نسخه‌های کامل قرآن به خط کوفی مربوط به قرن اول وجود دارند که از جهت ترتیب و آیات با این قرآن موجود يکسان است با این‌که خط کوفی را فردي به يک قرائت و شخصی به قرائت دیگر خوانده. اما متن قرآن همان است که الآن موجود است. اول آن فاتحة الکتاب، دوم بقره، سوم آل عمران تا آخرین سوره قرآن که ناس است.

در هر قرنی مخصوصاً قرن دوم که بیشترین اختلاف قراءات در آن شکل گرفت، قرائت قرآن را مختلف خواندند، اما آیا قرآن با اين اختلاف قرائت از تواتر خارج شد؟ خير، می‌گوئیم این قرائت‌ها متواتر نیست یا راوی‌اش ايراد دارد اما تواتر قرآن مسلم است. ثانيا: اختلاف قرائت موجب خروج قرآن از تواتر نمی‌شود و ما علم اجمالی داریم که یکی از این دو قرائت قرآن است.

مطلب ديگر آنکه: اعتماد بر روايت حفص آيا به جهت شخص قاري است يا به جهت قرائت او؟

از بزرگان علوم قرآن عبارتی آورديم، قرائت صحيح آن است که مطابق با ضوابط ادبیات باشد، حال اگر گفتیم در مجموع قراءات صورت گرفته از قرّاء قرآن آنچه حفص قرائت کرده اصح از دیگران است. اينجا اعتماد بر قرائت او کرده‌ايم، چون اين گوينده اشکال کرده که حفص در فلان جا اشتباه کرده، اولاً این نسبت اشتباه است و باید بررسی شود، بر فرض در چند مورد هم یقین پيدا کنيم حفص اشتباه کرده ولی اگر در مجموع نگاه کنيم، مثل اینکه در مجموع می‌گويید ابن هشام بر ابن ابی عقیل اقوا است یا بر عکس، اینجا هم اگر امامیه در مجموع قرائت حفص را اقوا از سایر قراءات مي‌دانند نتیجه‌اش آن است که اعتماد بر قرائت کرده‌اند نه بر قاري، بنابراين کذاب بودن قاري مخل به قرائت او نيست.

آقای خوئی در مصباح الاصول تصریح می‌کند به اینکه وثوق خبری کافی است ولی در مقام افتاء می‌گوید از کجا اینجا وثوق پیدا کنیم، حق هم دارد، نسبت به بعضی از روایات احتمال جعل ممکن است ولي نسبت به بعضی از عبارات مثل نهج البلاغه احتمال جعل وجود ندارد.

وقتی ما می‌گوئیم متن برای ما مهم است دیگر کاری نداریم که این راوی یا آن راوی، چه کسی باشد، چون این مطلب مسلم از امام (علیه السلام) صادر شده و برای ما حجّیت دارد.

قبلاً هم گفته‌ايم قرائت، مقوم متن نیست و این نکته بسیار مهمی است.

خلاصه مطالب، اینکه:

1) خود قرآن با قراءات قرآن دو حقیقت مختلف است، هیچ آدم عاقلی نمی‌گوید قرائت مقوّم قرآنیّت قرآن است، نه در قرآن بلکه در جاهای دیگر هم همین طور است. الآن یک شعری را به شما بدهند یک جور می‌خوانید و همان شعر را دیگری طور دیگری می‌خواند، قرائت در هیچ متنی مقوّم متن نیست.

2) تواتر قرآن نه در بین مسلمین، بلکه میان غیر مسلمین هم مسلم است، حالا مرحوم آقای خوئی می‌فرمایند این بین مسلمین است، اما اگر امروز سراغ کفار برویم و بپرسیم به دیده انصاف بگوئید این قرآنی که امروز هست با قرآنی که در قرن اول بوده یکی است یا نه؟ می‌گویند بله، بحمدالله نسخه های به خط کوفی که مربوط به همان قرون اولیه است در دست کفار و اجانب بیشتر از مسلمین است بنابراین قرآن متواتر است بدون هیچ تردیدی.

3) در باب قراءات آنچه که ملاک است خود قرائت است نه قاری، قرائت باید مستجمع ضوابط و مطابق با یکی از مصاحف اولیه باشد. بنابراین دیگر خصوصیات وثاقت وعدالت قاری تأثیری در قبول قول او نمی‌کند، امامیه، یک قرائت را بر سایر قراءات ترجیح داده است و این بدان جهت است که آن قرآئات نسبت به بقیه رجحان دارد، آری ممکن است در برخی موارد که روایت معتبری از معصوم(علیه السلام) برخلاف قول آن قاری وارد شده باشد، آن روایت را اخذ نمائیم.

4) اگر هم بگوئیم ملاک قاری است در اینجا فسق و عدالت دخالتی ندارد، چون قاری از جهت قاری بودن، قرآن را از حیث ادبی برای ما مطرح کرده و با فصاحت دقیق بیان می‌کند.

5) شما با متشابهات قرآن چکار می‌کنید؟ ده احتمال، بیست احتمال، یا حتی در محکمات؟ چون اینطور نیست که بگوئیم فقط احتمالات مختلف در متشابهات قرآن است، در محکمات هم احتمالات مختلف می‌آید، همانگونه که احتمالات مختلف آیه را از قرآن بودن خارج نمی‌کند در قرائت هم اگر دو یا چند قرائت صحیحه باشد این اختلاف آیه را از قرآن بودن خارج نمی‌کند. امیدوارم با این نکاتی که عرض کردیم این شبهه کاملاً برای آقایان حل شده باشد و در این جهت تردیدی نباشد.

6) این قراء و قراءات در عصر ائمه معصومین(علیهم السلام) بوده است و حضرات معصومین(علیهم السلام) تأکید می‌فرمودند که قرآن را همانطوری که سایر مردم قرائت می‌کنند قرائت نمائید و این بدان معنا است که این قراءات معتبر است و فسق قاری ضربه‌ای بر آن وارد نمی‌کند.

نکته قابل توجه آن است که تأیید ائمه معصومین(علیهم السلام) به عنوان تعبّد نیست تا گفته شود که این کلام بر مبنای حجّت قول ائمه معصومین(علیهم السلام) معتبر است، بلکه ارشاد به یک حقیقت است که قرآن را همانطوری که مردم در همان زمان که مطابق با قرائت یکی از قراء بوده و خوانده می‌شده بخوانند.

وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین

--------------------------------
[1]. بقره: 259.
[2]. ق: 19.
[3]. وسائل الشیعة ،ج 6، ص 162.


برچسب ها :

فاضل لنکرانی شبهات قرآن کریم قرائات قرآن تحریف قرآن قرآن سه جلدی اختلاف قرائت قرآن تواتر قرآن