روایتی از امام باقر(عليه السلام) هست که میفرماید: «لو أنّ عبداً عملاً
یطلب به وجه الله عزوجل و دار الآخرة فأدخل فیه رضا أحدٍ من الناس کان
مشرکاً» «لا یکون العبد عابداً لله حقّ عبادته حتّی ینقطع عن الخلق کلّه إلیه».
روایت
خیلی عجیب است؛ یک سری امور را که انسان از اول برای غیر خدا انجام میدهد
که اکثر امور متأسفانه همینطور است! انسان یا برای تمایل نفس خودش انجام
میدهد، گاهی اوقات از خودم عرض میکنم درس گفتن، کتاب نوشتن، تحقیق کردن،
روی تمایل نفس است و آدم میگوید من باید رشد پیدا کنم و نه باز برای خدا،
برای اینکه خودش را میخواهد ارضاء و قانع کند. بسیاری از اموری که انسان
انجام میدهد همینطور است و اینها مسلّم اصلاً به درد عبادت که نمیخورد
هیچ، جنبهی غیر خدایی محض دارد.
اما این روایت یک چیز عجیبی را
دلالت دارد و میفرماید اگر عبدی عملی را انجام بدهد یطلب به وجه الله، از
او بپرسند برای چه انجام میدهی میگوید برای خدا، برای قیامت، اما «فأدخل
فیه رضا أحدٍ من الناس» میگوید من این کار خدائی را برای رضایت پدرم انجام
میدهم، برای خدا انجام میدهم ولی رضایت پدرم هم باید در آن باشد، رضایت
مسئول یا رئیسم میخواهم در آن باشد، فلان شخصیت و یا فلان مرجع در آن
باشد، رضایت مردم هم در آن باشد، میخواهم مردم هم راضی باشند، رضایت آنها
را هم داخل در این کند. حضرت میفرماید «کان مشرکاً»، خیلی حرف عجیبی است!
ما
گاهی اوقات میگوئیم که میخواهم برای رضایت خدا نماز بخوانم ولی برای
اینکه رضایت این مسجدیها جلب شود این کار را میکنم، یعنی او را هم داخلش
میکنم، برای اینکه رضایت اینها جلب شود اینجا نماز میخوانم، برای اینکه
فلان گروه جلب شود آنجا سخنرانی میکنم برای اینکه رضایت فلان آقا و فلان
مسئول تأمین شود در آنجا سخنرانی میکنم یا حرفی میزنم! اینها تمام از
مصادیق شرک میشود، این مسئله خیلی عجیب است.
نباید بگذاریم در
اعمال ما که انشاء الله برای خدا میخواهیم انجام بدهیم اصلاً هیچ چیز
دیگری داخلش شود، البته خیلی مشکل است، واقعاً مشکل است، این مسئله با زبان
و گفتار آسان است ولی در مقام عمل خیلی مشکل است، انسان شب که میشود یکی
از کارهایی که باید مراقبه و محاسبه کند همین است که چند تا گناه از او سر
زده، چند تا غیبت از او سر زده، چند تا تندی به دیگران کرده، بزرگان ما
اینطور که برای ما نقل شده گاهی اوقات در اثر یک تندی به دیگران روزها روزه
میگرفتند تا اثر آن از نفسشان از بین برود، ما خبر نداریم گاهی اوقات یک
برخورد بد، یک برخورد اهانت آمیز با یک مؤمن، خدا توفیق نماز شب را از
انسان میگیرد توفیق نماز اول وقت را میگیرد، اصلاً یک تذکری همهی وجود
انسان را فرا میگیرد، حالا انسان مراقبه که میکند که امروز صبح تا غروب
چقدر خدایی نکرده گناه کردم! چقدر در اعمالم رضایت دیگران برایم مطرح بوده؟
فلان مجلس که رفتم برای خدا رفتم یا خیر؟ همهی امور انسان باید چنین
باشد.
البته گاهی اوقات خدا میفرماید دستور خدا این است که باید
رضایت دیگران جلب شود و این امر علی حدهای است، اما در آنجایی که شرطیت و
موضوعیت ندارد انسان چقدر برای غیر خدا حضور پیدا کند. چقدر آدمها را در
این همایشها دعوت میکنند از چیزهایی که خود من گرفتارش هستم همین است،
انسان نمیداند به آنجا که میرود خدا راضی هست یا نیست؟ برای خدا میرود
یا نه؟ یا برای این میرویم که این آقا بعداً گله نکند یا اگر یک روزی با
او کار داشتیم، اگر نیازی به او بود بیشتر روی این محاسبات ما کار میکنیم و
این خیلی خسران بزرگی است.
باید خود خدا به انسان کمک کند و راهش
هم فقط استعانت و استمداد از خداست، آدم از خدا بخواهد که انسان را در این
راه کمک کند که اعمال را فقط و فقط برای خودش انجام بدهیم غیر از خدا را
اصلاً ما مؤثر ندانیم، غیر از خدا را دخیل ندانیم در امور زندگیمان، در
اعمال خودمان، این روایت روایتِ بسیار مهمی است لو أن عبداً عملاً یطلب به
وجه الله و الدار الآخرة، یعنی عنوان اصلی عملش وجه خداست، مخلصاً لوجه
الله دارد این کار را انجام میدهد برای آخرتش انجام میدهد اما فأدخل فیه
رضا أحدً من الناس، رضای یکی از مردم هم در آن داخل میکند و میگوید چون
این هم راضی هست این کار را انجام میدهم این کان مشرکا.
خدای تبارک و تعالی اخلاص در عمل به نحو کامل و آن درجهی بالایش را به همهی ما عنایت بفرماید انشاء الله.
اثر عجیب ریا
۲۷ بهمن ۱۳۹۴ و ۱۱:۰۵
روایتی از امام باقر(عليه السلام) هست که میفرماید: «لو أنّ عبداً عملاً یطلب به وجه الله عزوجل و دار الآخرة فأدخل فیه رضا أحدٍ من الناس کان مشرکاً» «لا یکون العبد عابداً لله حقّ عبادته حتّی ینقطع عن الخلق کلّه إلیه».
روایت خیلی عجیب است؛ یک سری امور را که انسان از اول برای غیر خدا انجام میدهد که اکثر امور متأسفانه همینطور است! انسان یا برای تمایل نفس خودش انجام میدهد، گاهی اوقات از خودم عرض میکنم درس گفتن، کتاب نوشتن، تحقیق کردن، روی تمایل نفس است و آدم میگوید من باید رشد پیدا کنم و نه باز برای خدا، برای اینکه خودش را میخواهد ارضاء و قانع کند. بسیاری از اموری که انسان انجام میدهد همینطور است و اینها مسلّم اصلاً به درد عبادت که نمیخورد هیچ، جنبهی غیر خدایی محض دارد.
اما این روایت یک چیز عجیبی را دلالت دارد و میفرماید اگر عبدی عملی را انجام بدهد یطلب به وجه الله، از او بپرسند برای چه انجام میدهی میگوید برای خدا، برای قیامت، اما «فأدخل فیه رضا أحدٍ من الناس» میگوید من این کار خدائی را برای رضایت پدرم انجام میدهم، برای خدا انجام میدهم ولی رضایت پدرم هم باید در آن باشد، رضایت مسئول یا رئیسم میخواهم در آن باشد، فلان شخصیت و یا فلان مرجع در آن باشد، رضایت مردم هم در آن باشد، میخواهم مردم هم راضی باشند، رضایت آنها را هم داخل در این کند. حضرت میفرماید «کان مشرکاً»، خیلی حرف عجیبی است!
ما گاهی اوقات میگوئیم که میخواهم برای رضایت خدا نماز بخوانم ولی برای اینکه رضایت این مسجدیها جلب شود این کار را میکنم، یعنی او را هم داخلش میکنم، برای اینکه رضایت اینها جلب شود اینجا نماز میخوانم، برای اینکه فلان گروه جلب شود آنجا سخنرانی میکنم برای اینکه رضایت فلان آقا و فلان مسئول تأمین شود در آنجا سخنرانی میکنم یا حرفی میزنم! اینها تمام از مصادیق شرک میشود، این مسئله خیلی عجیب است.
نباید بگذاریم در اعمال ما که انشاء الله برای خدا میخواهیم انجام بدهیم اصلاً هیچ چیز دیگری داخلش شود، البته خیلی مشکل است، واقعاً مشکل است، این مسئله با زبان و گفتار آسان است ولی در مقام عمل خیلی مشکل است، انسان شب که میشود یکی از کارهایی که باید مراقبه و محاسبه کند همین است که چند تا گناه از او سر زده، چند تا غیبت از او سر زده، چند تا تندی به دیگران کرده، بزرگان ما اینطور که برای ما نقل شده گاهی اوقات در اثر یک تندی به دیگران روزها روزه میگرفتند تا اثر آن از نفسشان از بین برود، ما خبر نداریم گاهی اوقات یک برخورد بد، یک برخورد اهانت آمیز با یک مؤمن، خدا توفیق نماز شب را از انسان میگیرد توفیق نماز اول وقت را میگیرد، اصلاً یک تذکری همهی وجود انسان را فرا میگیرد، حالا انسان مراقبه که میکند که امروز صبح تا غروب چقدر خدایی نکرده گناه کردم! چقدر در اعمالم رضایت دیگران برایم مطرح بوده؟ فلان مجلس که رفتم برای خدا رفتم یا خیر؟ همهی امور انسان باید چنین باشد.
البته گاهی اوقات خدا میفرماید دستور خدا این است که باید رضایت دیگران جلب شود و این امر علی حدهای است، اما در آنجایی که شرطیت و موضوعیت ندارد انسان چقدر برای غیر خدا حضور پیدا کند. چقدر آدمها را در این همایشها دعوت میکنند از چیزهایی که خود من گرفتارش هستم همین است، انسان نمیداند به آنجا که میرود خدا راضی هست یا نیست؟ برای خدا میرود یا نه؟ یا برای این میرویم که این آقا بعداً گله نکند یا اگر یک روزی با او کار داشتیم، اگر نیازی به او بود بیشتر روی این محاسبات ما کار میکنیم و این خیلی خسران بزرگی است.
باید خود خدا به انسان کمک کند و راهش هم فقط استعانت و استمداد از خداست، آدم از خدا بخواهد که انسان را در این راه کمک کند که اعمال را فقط و فقط برای خودش انجام بدهیم غیر از خدا را اصلاً ما مؤثر ندانیم، غیر از خدا را دخیل ندانیم در امور زندگیمان، در اعمال خودمان، این روایت روایتِ بسیار مهمی است لو أن عبداً عملاً یطلب به وجه الله و الدار الآخرة، یعنی عنوان اصلی عملش وجه خداست، مخلصاً لوجه الله دارد این کار را انجام میدهد برای آخرتش انجام میدهد اما فأدخل فیه رضا أحدً من الناس، رضای یکی از مردم هم در آن داخل میکند و میگوید چون این هم راضی هست این کار را انجام میدهم این کان مشرکا.
خدای تبارک و تعالی اخلاص در عمل به نحو کامل و آن درجهی بالایش را به همهی ما عنایت بفرماید انشاء الله.
منبع : بحار الأنوار، ج 69، ص 111 و 297
کلمات کلیدی :
۱,۶۶۳ بازدید