معناي ريا عبارت است از اين که در مرأي و به رؤيت مردم باشد. ريا ناشي
ميشود از ضعف حقارتي که انسان در خودش احساس ميکند؛ کمبودي که شخص در خود
ميبيند را ميخواهد با ريا جبران کند؛ به عنوان مثال، ديگران فکر ميکنند
که انسان سواد ندارد، در اينجا بيايد در موضوعي که نسبت به آن سواد ندارد،
بخاطر اين که به ديگران نشان دهد که من هم ميتوانم در مسائل علمي اظهار
نظر کنم، مطلب بنويسد؛ اين ريا ميشود.
چيزي که عمدتاً ما گرفتار آن هستيم، در دائره مسائل ديني و خصوصاً
در مسائل عبادي است. ماه رمضان که تمام شده است و انسان بايد آثار آن را در
وجود خودش کم کم ببيند؛ من گاه ميگفتم ماه رمضان که تمام ميشود، افراد
بر دو دستهاند: بعضي از افراد مثل اين است که از يک خانهاي به خانهديگر
منتقل شدهاند؛ انسان احساس ميکند فضا عوض شد و آن معنويات و عنايات و
توجهات خداوند به آن صورت ديگر وجود ندارد، و شرائط ديگري بوجود ميآيد؛
هنر اين است که انسان بتواند آثار ماه رمضان را در خودش نگهدارد. در باب
روزه گفتهاند تمام عبادات قابليت ريا دارد مگر روزه؛ اگر در همين جمع ما
کسي روزه باشد، هيچ کس نميفهمد؛ تا خود شخص اظهار نکند، عمل خودش را به
کسي نشان نميدهد. خاصيت اصلي روزه که درجات بالايي را براي انسان ميآورد،
اين است که ريا بردار نيست.
نتيجهاي که ميخواهم بگيرم اين است
که 29 روز يا 30 روز يک عمل عبادي که در آن ريا نبوده است را انجام
دادهايم، آيا ميتوانيم اين را سرايت دهيم به بقيه عباداتمان؟ اولاً در
نزد خودمان ريا نکنيم؛ انسان گاه نماز ميخواند و از نمازخواندن خودش لذت
ميبرد و آن را به رخ نفس ميکشد؛ اين ارزشي ندارد؛ بهترين نماز اين است که
وقتي نماز انسان تمام شد، واقعاً معتقد باشد به اين که کاري نکرده است؛
واقعاً معتقد باشد عمل ناقصي را انجام داده است. ريا در نزد نفس واقعاً
خطرناک است؛ و لذا، يکي از دعاهاي ائمه و بزرگان ما اين بوده که خداوند
اعمالشان را قبول کند؛ ميفرمودند: «الهي تقبّل منّا»،
اين نميشود جز اين که انسان اعتراف داشته باشد که عملش قابليت قبول دارد.
بعد از اين مرحله، عدم ريا نسبت به مردم و اجتماع است؛ که بسياري از ما
طلبهها گرفتار آن هستيم.
غالباً خود شخص نيز متوجه نميشود؛ و
اين که ريا شرک خفيّ است، براي اين است که خود انسان نيز توجه ندارد و غافل
از اين است که علمش را به صورت ريا انجام ميدهد. در صفحه 296 از جلد دوم
أصول کافي روايت مفصلي وجود دارد که در ادامهاش آمده است: «إنّه للمرائي ثلاث علامات سه علامت براي مرائي وجود دارد ينشط إذا رأي الناس
وقتي در اجتماع قرار ميگيرد نشاط پيدا ميکند؛ هنگامي که به مسجد ميرود
اگر ديد که نشاطي به سبب حضور مردم براي او ايجاد شده است و اگر مردم
نبودند، خيلي نشاط پيدا نميکرد؛ اين ميشود ريا، هرچند که خود شخص نفهمد و
متوجه آن نشود. مبارزه با اين نيز خيلي مشکل است.
و يکسل إذا کان وحده
اگر تنها باشد، کسل است؛ آدم رياکار اگر تنها شد، کسل است. ما در احوالات
اولياي خدا داريم که يک ساعتي را در شبانهروز کاملاً تنها بودند و اگر
از آنها بپرسيم که بهترين وقت شما چه موقعي است، اگر هم جواب ندهند، بهترين
وقتشان همان زمان است؛ انساني که عبادت عجين با او باشد، بايد دنبال
تنهايي بگردد؛ و ما بايد حتي اگر يک ربع هم که شده، به محاسبه و تنهايي
خودمان بپردازيم، و به صورتي باشد که اين زمان براي ما نشاط بياورد. و يحبّ أن يحمد فيه جميع أموره
ريا کار کسي است که ميخواهد در همه امورش، او را حمد کنند؛ اگر صدايش خوب
است، ميخواهد از منبر که پائين آمد، همه بگويند أحسنت و تعريفش کنند.
واقعاً قضيه بسيار مشکل است و اگر بتوانيم از ريا خلاصي پيدا کنيم، نجات
بزرگي است.
معنای ریا و نشانه های آن
۲۲ دی ۱۳۹۴ و ۱۱:۲۱
معناي ريا عبارت است از اين که در مرأي و به رؤيت مردم باشد. ريا ناشي ميشود از ضعف حقارتي که انسان در خودش احساس ميکند؛ کمبودي که شخص در خود ميبيند را ميخواهد با ريا جبران کند؛ به عنوان مثال، ديگران فکر ميکنند که انسان سواد ندارد، در اينجا بيايد در موضوعي که نسبت به آن سواد ندارد، بخاطر اين که به ديگران نشان دهد که من هم ميتوانم در مسائل علمي اظهار نظر کنم، مطلب بنويسد؛ اين ريا ميشود.
چيزي که عمدتاً ما گرفتار آن هستيم، در دائره مسائل ديني و خصوصاً در مسائل عبادي است. ماه رمضان که تمام شده است و انسان بايد آثار آن را در وجود خودش کم کم ببيند؛ من گاه ميگفتم ماه رمضان که تمام ميشود، افراد بر دو دستهاند: بعضي از افراد مثل اين است که از يک خانهاي به خانهديگر منتقل شدهاند؛ انسان احساس ميکند فضا عوض شد و آن معنويات و عنايات و توجهات خداوند به آن صورت ديگر وجود ندارد، و شرائط ديگري بوجود ميآيد؛ هنر اين است که انسان بتواند آثار ماه رمضان را در خودش نگهدارد. در باب روزه گفتهاند تمام عبادات قابليت ريا دارد مگر روزه؛ اگر در همين جمع ما کسي روزه باشد، هيچ کس نميفهمد؛ تا خود شخص اظهار نکند، عمل خودش را به کسي نشان نميدهد. خاصيت اصلي روزه که درجات بالايي را براي انسان ميآورد، اين است که ريا بردار نيست.
نتيجهاي که ميخواهم بگيرم اين است که 29 روز يا 30 روز يک عمل عبادي که در آن ريا نبوده است را انجام دادهايم، آيا ميتوانيم اين را سرايت دهيم به بقيه عباداتمان؟ اولاً در نزد خودمان ريا نکنيم؛ انسان گاه نماز ميخواند و از نمازخواندن خودش لذت ميبرد و آن را به رخ نفس ميکشد؛ اين ارزشي ندارد؛ بهترين نماز اين است که وقتي نماز انسان تمام شد، واقعاً معتقد باشد به اين که کاري نکرده است؛ واقعاً معتقد باشد عمل ناقصي را انجام داده است. ريا در نزد نفس واقعاً خطرناک است؛ و لذا، يکي از دعاهاي ائمه و بزرگان ما اين بوده که خداوند اعمالشان را قبول کند؛ ميفرمودند: «الهي تقبّل منّا»، اين نميشود جز اين که انسان اعتراف داشته باشد که عملش قابليت قبول دارد. بعد از اين مرحله، عدم ريا نسبت به مردم و اجتماع است؛ که بسياري از ما طلبهها گرفتار آن هستيم.
غالباً خود شخص نيز متوجه نميشود؛ و اين که ريا شرک خفيّ است، براي اين است که خود انسان نيز توجه ندارد و غافل از اين است که علمش را به صورت ريا انجام ميدهد. در صفحه 296 از جلد دوم أصول کافي روايت مفصلي وجود دارد که در ادامهاش آمده است: «إنّه للمرائي ثلاث علامات سه علامت براي مرائي وجود دارد ينشط إذا رأي الناس وقتي در اجتماع قرار ميگيرد نشاط پيدا ميکند؛ هنگامي که به مسجد ميرود اگر ديد که نشاطي به سبب حضور مردم براي او ايجاد شده است و اگر مردم نبودند، خيلي نشاط پيدا نميکرد؛ اين ميشود ريا، هرچند که خود شخص نفهمد و متوجه آن نشود. مبارزه با اين نيز خيلي مشکل است.
و يکسل إذا کان وحده اگر تنها باشد، کسل است؛ آدم رياکار اگر تنها شد، کسل است. ما در احوالات اولياي خدا داريم که يک ساعتي را در شبانهروز کاملاً تنها بودند و اگر از آنها بپرسيم که بهترين وقت شما چه موقعي است، اگر هم جواب ندهند، بهترين وقتشان همان زمان است؛ انساني که عبادت عجين با او باشد، بايد دنبال تنهايي بگردد؛ و ما بايد حتي اگر يک ربع هم که شده، به محاسبه و تنهايي خودمان بپردازيم، و به صورتي باشد که اين زمان براي ما نشاط بياورد. و يحبّ أن يحمد فيه جميع أموره ريا کار کسي است که ميخواهد در همه امورش، او را حمد کنند؛ اگر صدايش خوب است، ميخواهد از منبر که پائين آمد، همه بگويند أحسنت و تعريفش کنند. واقعاً قضيه بسيار مشکل است و اگر بتوانيم از ريا خلاصي پيدا کنيم، نجات بزرگي است.
منبع : اصول کافی،ج 2، ص 296
کلمات کلیدی :
۱,۵۴۴ بازدید