۲۴ دی ۱۳۹۴ و ۰۹:۵۰

مخصوصاً در زمان ما، كه واقعاً بايد اعتراف كنيم در حوزه‌‌‏ها آن قدرت مباحث اعتقادى نيست و ضعف اعتقادى در طلبه‌‌‏ها وجود دارد؛ آثار اين ضعف‌هاي اعتقادي نيز در اعمال و كردارمان ظاهر مى‌‌‌‌شود؛ واقعاً كسى كه طلبه و در مسأله معاد معتقد باشد به اعتقاد محكم و راسخ، حاضر نيست در اين معاملات مجهولى كه امروزه در بازار رايج شده است، تن بدهد و از اين پول‌هايى كه از اين راه بدست مى‌‌‌‌آيد، در زندگى‌اش بياورد و به زن و بچه‏‌‌اش بدهد. اين عمل او نشان مي‌دهد که چنين شخصي ضعف اعتقادى دارد؛ و از آن بالاتر و شيطانى‌‌‏تر، اين است كه مي‌گويد من خودم هم يك مقدار درس خوانده‏ ام و فتواى من اين است كه اين معاملات مشروع است و اشكالى ندارد.در مورد مسأله امامت هم امروزه شاهديم که بعضى از افرادى كه هفتاد سال، هشتاد سال در حوزه‏ ها سپرى كرده‏‌‌اند، يك لغزش‏هاى بسيار مهمى در باب امامت پيدا كرده‏‌‌اند؛ يك علت عمده‏اش اين است كه روي مسائل اعتقادى كار نشده است.

مي‌شود که الآن بعد از مدت‏ها بگوئيم که امامت از فروع است و به عنوان اصل نيست؟ اگر امامت به عنوان اصل نيست، پس چرا خدا به پيامبر فرمود: اگر تو اين را تبليغ و بيان نكنى، رسالتت را انجام نداده‌اى؟ اگر امامت از فروع است، چرا مقوّم اصل رسالت پيامبر است؟ چطور مي‌شود که بعد از هفتاد سال درس‌خواندن يك آقايى در تلويزيون ما يك حرف بسيار باطل مى‌‌‌‌زند و مي‌گويد: امامت يك مسأله‏اى نيست كه ما در آن اختلاف كنيم، يك امر فرعى است. نمي‌شود که به عنوان وحدت اينها را مطرح کرد؛ مسأله وحدت را كه بنيانش را امام بزرگوار گذاشتند و قبل از امام هم بزرگانى مثل مرحوم بروجردى قدس سره بر آن تأكيد داشتند؛ و قبل از همه اينها، مسأله وحدت دستورى از ائمه(ع) به شيعيان بوده است. و اصلاً روح بحث تقيه ـ كه ما هم بحث استدلالى‌اش را مفصل گفته و نوشته‌ايم ـ بر مى‌گردد به اين كه ما موظف به اتحاد هستيم و نگذاريم که تشتت بوجود بيايد. بنابراين، مسأله وحدت چيزي است که ائمه به آن دستور داده‏‌‌اند، و بزرگان و مراجع آن را فرموده‌‌‏اند؛ اين مسأله ترديدپذير نيست، مخصوصاً كه امسال را نيز به نام اتحاد ملى و انسجام اسلامى نامگذاري شده است. بايد اين را مغتنم بشماريم. ولى اگر كسى بخواهد از اين عنوان مبارك در تضعيف اعتقادات شيعه استفاده كند، جايز نيست.

كدام يك از بزرگان ما اين مطلب را اجازه داده است؟ كدام يك از ائمه ما در عين اينكه تقيه را مطرح مى‌‌‌‌كردند، تنزل از دايره اعتقادى شيعه را هم مطرح ‏كرده است؟ امام باقر(ع) به قتاده كه از فقهاى بزرگ اهل سنت در زمان خودش بود، فرمودند: تو به چه فتوا مى‌‌‌‌دهى؟ قتاده عرض كرد: من به قرآن و سنت فتوا مى‌‌‌‌دهم. حضرت به او فرمودند كه تو قرآن را مى‌‌‌‌فهمى؟ و بعد قسم ياد كردند كه و الله ما ورثك من كتاب الله من حرف. اين بيان ائمه ما به بزرگان اهل سنت است؛ حالا بياييم از اين حرف هم دست برداريم و بگوييم ما فقه داريم، آنها هم فقه دارند؛ ما تفسير داريم، آنها هم تفسير دارند؛ ما استدلال و استنباط داريم، آنها هم استدلال و استنباط دارند. به هيچ وجه، هيچ كدام از بزرگان ما به چنين مطلبى راضى نيستند و قبول ندارند. بزرگان منادى وحدت هيچ وقت نمي‌گويند شيعه و تشيع از مسائل اعتقادى خودش تنزل پيدا كند.

وحدت امرى است كه مسلمان‌ها و طوايف مسلمين در مقابل دشمنان اسلام بايد اتخاذ کنند و اين که باهم جنگ و نزاع نكنند؛ اما نمي‌توان گفت وحدت اقتضا مى‌‌‌‌كند که از امامت كه مهمترين مسأله است، ما نودى لشى‏ء مثل ما نودى بولاية، دست برداريم و بگوييم اين يك امر فرعى است و در امر فرعى نبايد نزاع كنيم. اين بسيار حرف عجيبى است كه از يك روحانى صادر مى‌‌‌‌شود و متأسفانه از سيماى جمهورى اسلامى نيز اين حرف پخش مى‌‌‌‌شود و مورد ناراحتى بزرگان قرار مى‌‌‌‌گيرد.اين مسائل و مطالب نشان‌دهنده ضعف اعتقادى است که چنين اشخاصي دارند. اين يك مطلب روشنى است؛ اگر ما باشيم و آيه شريفه فان لم تفعل فما بلغت رسالته، مسأله ولايت خيلى روشن مي‌شود؛ مقوّم تمام رسالت پيامبر مسأله ‏امامت بوده، حال،‌ چطور مى‌‌‌‌توانيم بگوييم امامت يك امر فرعى است؟ چطور امامت امر فرعى است در حالي كه نماز و روزه و حج و خمس و تمام فروعات ديگر بدون ولايت مورد قبول واقع نمى‌‌شود؟ كسى كه مى‌‌‌‌گويد اين مطلب، مطلب فرعى است، بدانيد در آينده تمام اين روايات را هم منكر مى‌‌‌‌شود؛ مى‌‌‌‌گويد نماز بدون ولايت هم قبول است؛ حج بدون ولايت هم مورد قبول است.

آن امامت و ولايتى كه قرآن و پيامبر بسيار روى آن تأكيد داشته‌اند، آيات بسيار زيادى بر اصل قضيه امامت دلالت دارد، هر چند که عدم ذکر نام ائمه در قرآن بر اساس مصالحى بوده، اما اصل قضيه امامت يك اصل قرآنى و مسلم است؛ از اصول هم است؛ کساني كه مى‌‌‌‌گويند از فروع است، ناشى از ضعف اعتقادي‌ شان است. لذا مسأله اعتقادات را دنبال كنيد و دنبال اين هم نباشيد كه حوزه چقدر براي ما برنامه اعتقادى گذاشته است يا نگذاشته، بلکه خودتان برويد کتب اعتقادي مثل شرح تجريد را مطالعه و مباحثه كنيد.عده‏‌‌اى در تهران پيدا شده‏‌‌اند كه دنبال اين هستند كه در مجلات و نوشتارشان اثبات كنند امام يك عالمى بوده كه يك مقدار از علماى معمولى ما بالاتر است؛ امامى كه امام هشتم(ع) در مورد آن در روايت بسيار مفصلى فرمودند شماها نمى‌‌فهميد امامت چيست، عقول شما قاصر از اين است كه بفهمد امامت چيست و....، كار بجايى برسد که كسى بيايد عصمت را منكر شود؛ مقام امامت را در آن حدى كه ما قائل هستيم و او را واسطه بين خدا و خلق مى‌‌‌‌دانيم، منكر شود. يك معناي بكند كه مثل بوعلى سينا و ميرداماد و ملاصدرا در همين رديف است.

اينها ناشى از همين است كه ما روى مسايل اعتقادى كار نكرده‌ايم. واقعاً بايد روى مسايل اعتقادى كار كنيم. باز خود اخبارى‏ ها و اشعری ها لغزشى كه پيدا كرده‌اند و مسأله حسن و قبح عقلى را از دايره استدلال مى‌‌‌‌خواهند خارج كنند، خودشان متوجه نيستند که اساس افعال خدا بر اين قاعده است؛ اساس نبوت بر اين قاعده است. اين را به اين جهت عرض كردم که مرحوم صدر فرمودند ما وقتى به كتب كلامى مراجعه مى‌‌‌‌كنيم، در كتب كلامى، که من بسيارى از كتب كلامى را ديده ‏ام، ولي اين استدلال در آن نيست؛ فقط در كتاب مواقف قاضى عضد ديجى كه از كتب قديمى كلامى است، آنجا عبارتى از معتزله دارد كه گفته‏‌‌اند اجراء المعجز على يد الكاذب ممتنع لانه تضليل من الله .مى‌‌‌‌خواستم اين مناقشه را بر مرحوم صدر عرض كنم كه اين استدلال در بين متكلمين از اول الى زماننا هذا هست. نه، خيلى از كتب كلامى از لانه تضليل خالى است. بعدخود اشان مى‌‌‌‌آيد براى اثبات نبوت از راه حساب احتمالات وارد مى‌‌‌‌شوند كه سه بيان دارند؛ انشاء الله روز شنبه عرض مى‌‌‌‌كنم



منبع : وسایل الشیعه، ج 1،‌ ص 18



کلمات کلیدی :

اصول عقاید اهمیت اعتقادات امامت اصول دین معنای وحدت اسلامی معنای تقیه اهمیت ولایت

۱,۴۸۶ بازدید