بیان وابستگی قبض و بسط امور به مشیت خداوند با استفاده از کلام امام صادق
۲۶ دی ۱۳۹۴ و ۱۱:۰۹
روايتی در باب «الابتلاء و الاختبار» از کتاب التوحيد، اصول کافي آمده است مرحوم کلینی این روایت را بدين صورت نقل ميکند: «علي بن إبراهيم بن هاشم، عن محمد بن عيسى، عن يونس بن عبد الرحمن عن حمزة بن محمد الطيار، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: ما من قبض ولا بسط إلا و لله فيه مشيئة وقضاء وابتلاء. » حمزة بن محمد بن طيار، پدرش در کتب رجالي توثيق دارد، اما خود حمزه، نه دارای مدح است و نه ذم. مگر اين که بگوييم مثل يونس بن عبدالرحمن که از اجلاي اصحاب است از او نقل روايت کرده است و اين خود براي وثاقتش کافي است. از امام صادق (ع) نقل ميکند که فرمودند: هيچ بسته شدن و گشايش پيدا کردني نيست، مگر اين که در آن سه خصوصيت وجود دارد؛ هم مشيت خداست، هم قضاء خداست و هم ابتلاء است. انسان در دوره زندگي، دائماً مبتلا به قبض و بسط است؛ از نظر جسمي،گاهی جسم سالم است که اين عنوان بسط را دارد، و گاه مريض ميشود که عنوان قبض را دارد. از نظر موقعيت اجتماعي يک وقتي در اجتماع اعتبار دارد، احترام دارد، مقامي براي او قرار داده اند، نفوذ کلمه دارد، اين ميشود بسط؛ يک وقتي هم هست که هيچ اعتباري براي او قائل نيستند، نفوذ کلمه ندارد، حتي به به اندازه يک امام جماعت، برايش اعتباري قائل نمی شوند، اين ميشود قبض. از نظر فقر و تنگدستي، يک وقتي دستش باز است و گاه دستش بسته است. از نظر حالات روحي نيز گاه داراي حالات روحي خوبي است، به راحتي اهل نماز شب است و توجه به خدا دارد و گاه، اين حالات از او گرفته ميشود و حالت قبض پيدا ميکند. حتي در مسائل علمي هم چنين است که گاه باب فهم يک مطلب براي انسان مبسوط است و يک وقتي هم بسته است. امام صادق (ع) ميفرمايد: هيچ قبض و بسطي نيست که در آن مشيت خدا هست، قضاء ـ يعني همان حکم بتي و قطعي خدا بر اينکه بايد اين چنين باشد ـ هست و ابتلاء و امتحان هم هست. به عنوان مثال، کسي که از نظر اجتماعي نفوذ کلمه دارد، ميتواند حرفي بزند، ميتواند براي اصلاح يک امر اجتماعي، قدمي بردارد و خدمتي به مردم کند، امکاني در اختيارش هست که ميتواند اين را به ديگران و به بيچاره ها برساند؛ خداوند متعال با همينها دارد او را امتحان ميکند. مرحوم والد ما (رض) در سال آخر عمرشان، جناب آقاي قرائتي آمده بودند پيش ايشان و احوالپرسي کردند و بعدفرمودند: آقاي قرائتي من يکي دو شب است که وقتي ميخواهم بخوابم، يک فکري من را فرا ميگيرد که خواب را از من دور ميکند و گاهي تا اذان صبح، به همين موضوع فکر ميکنم. ايشان سؤال کردند چيست؟ فرمودند من فکر ميکنم که اگر من از دنيا بروم و خدا از من بپرسد که تو براي دين چه کردي؟ من جوابي ندارم! هر چه فکر ميکنم، پاسخ درستي ندارم. آقاي قرائتي گفتند: آقا شما با اين همه زحمات علمي و حوزه و انقلاب، اگر اين حرف را ميزنيد، پس ما چه بايد بگويیم؟ نکتهاي که مي خواهم عرض کنم اين است که ايشان فرمودند: خداوند از هر کسي به اندازه او انتظار دارد؛ من دارم فکر مي کنم که همين دوراني که مرجعيت سراغ من آمد و ممکن بود در اين دوران مي توانستم قدمهاي بزرگي براي اسلام بردارم و بر نداشتم، به همين فکر ميکنم که چه ميشود؟ فرمودند: هرکسي به اندازه خودش امتحان ميشود؛ شما به اندازه خودت، شما که صدا و سيما و تريبون در اختيارت هست؛ باید براي توده مردم حرف هايي را بیان کنید که اگر این کار را انجام ندهید مسئولید. عرض من این است که اگر کسي موقعيتي پيدا کند و امرش دائر شود که اگر الآن اين حرف را بزنم چه کسي خوشش مي آيد و چه کسي بدش مي آيد، اين محاسبات را مي کند و مي گويد: بهتر است من محفوظ بمانم و اين حرف را نزنم. کسي که قدرت مالي دارد، و مي تواند گرسنه اي را نجات بدهد؛ کسي که نفوذ دارد، و از او خواسته ميشود که سفارشي بکند تا مشکلی حل شود، اگر انسان سبک و سنگين کند که من شأنم هست يا نيست، که خيلي از ما گرفتار اين امور هستيم، اگر اين روايت را همواره به ياد بياوريم، بسياري از امور حل ميشود. اين که امام (ع) ميفرمايد: خدا خواسته است؛ يعني اولاً خدا خواسته اين را در اختيار ما قرار دهد. خدا خواسته که تو سر سفره علوم اهلبيت (ع) نشسته باشید. اکنون همه شما از اين نظر در حال بسط هستيد، نسبت به کسي که هيچ قدرتی برای آمدن به قم ندارد تا در حوزه درس بخواند و شايد در شهر خودش هم اين امکانات را نداشته باشد که او از اين نظرف در حال قبض است. اين ها براي ما امتحان است؛ در عين اين که توفيق بزرگي نیز میباشد.
بیان وابستگی قبض و بسط امور به مشیت خداوند با استفاده از کلام امام صادق
۲۶ دی ۱۳۹۴ و ۱۱:۰۹
روايتی در باب «الابتلاء و الاختبار» از کتاب التوحيد، اصول کافي آمده است مرحوم کلینی این روایت را بدين صورت نقل ميکند: «علي بن إبراهيم بن هاشم، عن محمد بن عيسى، عن يونس بن عبد الرحمن عن حمزة بن محمد الطيار، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: ما من قبض ولا بسط إلا و لله فيه مشيئة وقضاء وابتلاء. » حمزة بن محمد بن طيار، پدرش در کتب رجالي توثيق دارد، اما خود حمزه، نه دارای مدح است و نه ذم. مگر اين که بگوييم مثل يونس بن عبدالرحمن که از اجلاي اصحاب است از او نقل روايت کرده است و اين خود براي وثاقتش کافي است. از امام صادق (ع) نقل ميکند که فرمودند: هيچ بسته شدن و گشايش پيدا کردني نيست، مگر اين که در آن سه خصوصيت وجود دارد؛ هم مشيت خداست، هم قضاء خداست و هم ابتلاء است.
انسان در دوره زندگي، دائماً مبتلا به قبض و بسط است؛ از نظر جسمي،گاهی جسم سالم است که اين عنوان بسط را دارد، و گاه مريض ميشود که عنوان قبض را دارد. از نظر موقعيت اجتماعي يک وقتي در اجتماع اعتبار دارد، احترام دارد، مقامي براي او قرار داده اند، نفوذ کلمه دارد، اين ميشود بسط؛ يک وقتي هم هست که هيچ اعتباري براي او قائل نيستند، نفوذ کلمه ندارد، حتي به به اندازه يک امام جماعت، برايش اعتباري قائل نمی شوند، اين ميشود قبض. از نظر فقر و تنگدستي، يک وقتي دستش باز است و گاه دستش بسته است. از نظر حالات روحي نيز گاه داراي حالات روحي خوبي است، به راحتي اهل نماز شب است و توجه به خدا دارد و گاه، اين حالات از او گرفته ميشود و حالت قبض پيدا ميکند. حتي در مسائل علمي هم چنين است که گاه باب فهم يک مطلب براي انسان مبسوط است و يک وقتي هم بسته است. امام صادق (ع) ميفرمايد: هيچ قبض و بسطي نيست که در آن مشيت خدا هست، قضاء ـ يعني همان حکم بتي و قطعي خدا بر اينکه بايد اين چنين باشد ـ هست و ابتلاء و امتحان هم هست.
به عنوان مثال، کسي که از نظر اجتماعي نفوذ کلمه دارد، ميتواند حرفي بزند، ميتواند براي اصلاح يک امر اجتماعي، قدمي بردارد و خدمتي به مردم کند، امکاني در اختيارش هست که ميتواند اين را به ديگران و به بيچاره ها برساند؛ خداوند متعال با همينها دارد او را امتحان ميکند. مرحوم والد ما (رض) در سال آخر عمرشان، جناب آقاي قرائتي آمده بودند پيش ايشان و احوالپرسي کردند و بعدفرمودند: آقاي قرائتي من يکي دو شب است که وقتي ميخواهم بخوابم، يک فکري من را فرا ميگيرد که خواب را از من دور ميکند و گاهي تا اذان صبح، به همين موضوع فکر ميکنم. ايشان سؤال کردند چيست؟ فرمودند من فکر ميکنم که اگر من از دنيا بروم و خدا از من بپرسد که تو براي دين چه کردي؟ من جوابي ندارم! هر چه فکر ميکنم، پاسخ درستي ندارم. آقاي قرائتي گفتند: آقا شما با اين همه زحمات علمي و حوزه و انقلاب، اگر اين حرف را ميزنيد، پس ما چه بايد بگويیم؟ نکتهاي که مي خواهم عرض کنم اين است که ايشان فرمودند: خداوند از هر کسي به اندازه او انتظار دارد؛ من دارم فکر مي کنم که همين دوراني که مرجعيت سراغ من آمد و ممکن بود در اين دوران مي توانستم قدمهاي بزرگي براي اسلام بردارم و بر نداشتم، به همين فکر ميکنم که چه ميشود؟ فرمودند: هرکسي به اندازه خودش امتحان ميشود؛ شما به اندازه خودت، شما که صدا و سيما و تريبون در اختيارت هست؛ باید براي توده مردم حرف هايي را بیان کنید که اگر این کار را انجام ندهید مسئولید.
عرض من این است که اگر کسي موقعيتي پيدا کند و امرش دائر شود که اگر الآن اين حرف را بزنم چه کسي خوشش مي آيد و چه کسي بدش مي آيد، اين محاسبات را مي کند و مي گويد: بهتر است من محفوظ بمانم و اين حرف را نزنم. کسي که قدرت مالي دارد، و مي تواند گرسنه اي را نجات بدهد؛ کسي که نفوذ دارد، و از او خواسته ميشود که سفارشي بکند تا مشکلی حل شود، اگر انسان سبک و سنگين کند که من شأنم هست يا نيست، که خيلي از ما گرفتار اين امور هستيم، اگر اين روايت را همواره به ياد بياوريم، بسياري از امور حل ميشود. اين که امام (ع) ميفرمايد: خدا خواسته است؛ يعني اولاً خدا خواسته اين را در اختيار ما قرار دهد. خدا خواسته که تو سر سفره علوم اهلبيت (ع) نشسته باشید. اکنون همه شما از اين نظر در حال بسط هستيد، نسبت به کسي که هيچ قدرتی برای آمدن به قم ندارد تا در حوزه درس بخواند و شايد در شهر خودش هم اين امکانات را نداشته باشد که او از اين نظرف در حال قبض است. اين ها براي ما امتحان است؛ در عين اين که توفيق بزرگي نیز میباشد.
منبع : اصول کافی،ج 1،ص 210
کلمات کلیدی :
۱,۶۹۳ بازدید