اگر اهلبیت(ع) به عنوان مفسر و مبیّن قرآن نبودند، هرگز امکان استخراج نکات مهم و دقائق از آیات قرآن نبود
۱۷ اسفند ۱۳۹۵
۱۹:۳۳
۱,۸۱۵
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
بسم الله الرّحمن الرحیم
حق این است شما اساتید بزرگوار چنانچه نکاتی در ذهن شریفتان هست بفرمائید تا ما استفاده کنیم، ولی از باب قدردانی و تشکر از زحمات اساتید محترم، مطالبي عرض مينمايم.نخست خدا را شاکریم که چهرههای برجستهی قرآنی حوزه مقدسه قم در این مجموعه حضور دارند و این بخش تفسیر داراي جامعیّتی از حیث موضوعات و برنامه ميباشد. انصاف این است که امید به این مجموعه خیلی زیاد است، ما باید چنان برنامهريزي کنیم که اطمینان داشته باشيم خروجي آن طي هفت هشت سال آینده تربيت عدهای از فضلاست که توانايي تفسیر قرآن را داشته باشند، بتوانند ترجمهی خوبی بر قرآن داشته باشند و نيز بتوانند نکات خوبی را از قرآن استخراج کنند. طوري نباشد که اگر از این حوزهي حدود صد هزار نفري، درخواست چهل، پنجاه مفسر شود، بزرگان و مراجع بگویند اين تعداد مفسّر نداریم.
حتماً شنیدهاید آقای قرائتی میگفتند خدمت یکی از مراجع گفتم400 استاد تفسیر برای کل کشور لازم داريم. ایشان فرموده بودند چهار مورد را هم شاید نداشته باشیم. این زيبنده حوزه بعد از انقلاب نيست.
لذا یکی از نقاطی که باید در آن تحول پیدا شود همین اعتناء به تفسیر و گسترش مفاهیم مکتوم قرآنی است.
شما حضرات استحضار دارید یکی از برجستگیهای انس با قرآن این است که در هر روز یک بابی، یک نکتهای به روي انسان باز میشود. قرآن چنین سفرهای است که برای افراد مأنوس با آن، أعم از فقيه، حکيم و اديب همیشه نکات جدید دارد و باید این مهم توسط شما بزرگان در حوزه تحقق يابد.
خوشبختانه یکی از برجستگیهاي حوزهی علمیه ما این است که خود استاد هم به برکت تدریس رشد میکند. در ديگر مراکز آموزشی، استاد یک متن معینی را هر سال تدريس ميکند. به نظر من صدق استادی در چنين تدريسي مجاز است نه حقيقت. استاد کسی است که خودش هم همراه تدریس، رشد نمايد. بعضي معتقدند استاد به برکت شاگرد قوی، رشد میکند که اين حرف هم درستي است.
یک وقت(حدود 30 سال قبل) مرحوم آقای منتظری(رحمة الله علیه) به دیدن مرحوم والد ما(رضوان الله تعالی علیه) آمده بودند، از من پرسيدند شما چند درس تدریس ميکنيد؟ گفتم دو درس. مرحوم والد ما فرمودند من به ایشان میگویم یکی کم است و دو تا زیاد است. آن مرحوم گفتند نه بگذارید بيشتر تدریس کنند. بعد افزودند: من هر چه دارم از تدریس دارم.
واقع مسئله این است که استاد در پرتو تدریس قوي ميشود. هرچند طلبه و شاگرد و مخاطب هم سهم بسزایی دارد، ولی آن استادي که میخواهد تدریس کند، اگر برای بحث خود نیم ساعت کار کند، با آن شخصی که یک ساعت و يا ديگري که چهار ساعت کار ميکند تفاوت ميکند.
آنچه در این جلسه به عنوان یک تقاضا مطرح میکنم این است: نکات و مطالب جدیدی را که در اثر تدریس به دست ميآوريد در يکجا تحت عنوان نکتههاي اساتيد جمعآوري شود. بخش پژوهش روي اين موضوعات کار کنند و نشستهايي براي ارائه اين مطالب جديد برگزار شود.
بنده زماني که آيات مهدويت را تدریس میکردم، واقع مسئله این بود که ميديدم همین روایات مربوط به حضرت حجّت(عج) را از دل آیات قرآن میتوان استخراج نمود که ديگر نيازي به بحث سند روايات نداشته باشيم. در فقه هم همينطور است؛ هرچه زمان میگذرد انسان می بیند در این روایاتی که در ذیل آیات آمده، چه نکات مهم و چه دقایقی وجود دارد که من گاهی اوقات میگویم اگر اهلبیت به عنوان مفسر و مبیّن قرآن نبودند و اين نکات دقيق بيان نمیشد، هرگز امکان استخراج این نکات مهم و دقائق از آیات قرآن نبود.
شما ببینید در آیه شریفه «مَنْ كانَ في هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبيلا»، در روایات ما از ائمه(علیهم السلام) وارد شده اين در مورد کسی است که تسویف در حج نموده و آن را به اين سال و آن سال مياندازد. حال اگر مصداقش را هم بيان فرموده باشند ولي همين بيان مصداق کار دیگران نیست. اینطور نیست که گفته شود بیان مصداق امری است که ما هم میتوانستیم بفهمیم.
اينکه فرمودهاند: «يسوّف الحج حتّی یأتیه الموت» کسي که نسبت به حج تسويف کرده و آن را به تأخير اندازد تا موت سراغش آید، مصداق آيه شريفه «مَنْ كانَ في هذِهِ أَعْمى» است، اگر عمر بشر به پايان برسد، باز نميتوانست بفهمد يکي از مصاديق روشن اين آيه چنين فردي است.
يا ذيل همين آيه شريفه معروف در حج که کمتر به آن توجه ميشود «لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمين»، در مورد «مَن کَفَرَ» مطرح در قرآن چقدر بحث وجود دارد؟ حتي در خود روایات که دقت و تأمل در آن افقهای زيادي را برای انسان باز میکند.
بنده هنوز رسالهای جامع راجع به «کفر و اسلام در قرآن» یا «کفر و ایمان در قرآن» نديدهام، چون این بحث هنوز به خوبي منقح نشده، در فقه هم آقايان فقها به همین آیه هم که میرسند روایاتی که در ذیل آیه رسیده را سريع مطرح کرده و رد ميشوند. در حاليکه در یک روایت معتبر راوی میگوید «فَمَنْ لَمْ يَحُجَّ مِنَّا فَقَدْ كَفَر»، يعني کسي که حج را ترک کند کافر ميشود. امام(ع) میفرماید خير، «وَ لَكِنْ مَنْ قَالَ لَيْسَ هَذَا هَكَذَا فَقَدْ كَفَرَ»، اصلاً عبارت «لیس هذا هکذا» را چطور باید معنا کرد؟ اين يک عويصه و مشکل ديگري است.
به هرحال نسبت به مطالبی که روی آن کار نشده بايد اهتمام ورزيد. حتي هنوز روی این موضوع کار نکردهایم که تفسیر قرآن به قرآن مهمتر است یا تفسیر قرآن به روایات؟ ندیدم جایی مقارنه صورت گرفته باشد. خیلی از آقایان در درست بودن تفسیر قرآن به قرآن مناقشه میکنند، برخی هم مثل مرحوم علامه طباطبايي دأبشان همين روش است. اما بايد روشن شود بالاخره برجستگيهاي هر يک از تفسیر قرآن به قرآن يا تفسیر قرآن به روایات چیست؟ اين مقارنه غير از چنين مراکزي در کجا باید صورت بگیرد؟!
یا در مورد مبنای مرحوم علامه، بنده به تفسیر المیزان خیلی اعتقاد دارم، چون معتقدم مرحوم علامه خیلی کار کرده و نکات بسيار بدیعی را آورده است، ولی بالأخره این روش که بحث روایی را جدا کرده و بعد از تمام شدن بيان و تفسير آيه، سراغ بحث روایی ميآيند، بخاطر اين است که مبناي ايشان این است که روایات و خبر واحد در آیات قرآن حجیّت ندارد.
خب تاکنون چند رساله راجع به این موضوع نوشته شده؟ اینها موضوعات کلیدی برای حوزه است. حالا یک مفاهیمی مثل ارزش شهادت، ارزش علم و... مفاهيمي خوب است، ولی یک سري موضوعات کلیدی در مورد قرآن هست که باید روی آنها کار شود. تقاضای بنده این است که هم خود شما بزرگواران که در درجه اول، انتظار از شماست که میتوانيد از عهدهی این مباحث به صورت قوی برآييد و در وهله بعد طلبهها را راهنمایی بفرمائید که در این موضوعات پژوهش و تحقيق کنند.
یک وقتی خدمت مرحوم آقای معرفت بودم، ایشان مشغول نوشتن «تفسیر اثری» بود. به من گفت رسیدهام به این روایت که چون خلاف عقل است آن را کنار میگذارم. همان جا بحث کردیم به چه دلیل؟ لعلّ معنایش این باشد. گفت اگر این باشد میشود قبول کرد. گفتم پس بالأخره این روایات را زود از قرآن دور نکنید. در روایات ما دقت در جنبهی استدل يا جنبهی استشهادش بسيار مهم است.
واقعاً کار در روایات خیلی مشکل است. در ذیل همین آیه «لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ» روایت معتبر وجود دارد، که ميفرمايد: «هَذِهِ لِمَنْ كَانَ عِنْدَهُ مَالٌ وَ صِحَّةٌ وَ إِنْ كَانَ سَوَّفَهُ لِلتِّجَارَةِ فَلَا يَسَعُهُ»، وجوب حج بر کساني است که مال و سلامتي دارند پس اگر براي تجارت حج را به بعد موکول کند حج بر او نيست. کجای این آیه بحث تسویف مطرح است؟ چطور امام تسويف را از آیه درآورده؟! اینها خیلی مهم است.
بحث اینکه در قرآن آیا خبر واحد در تفسیر آیات حجّیت دارد یا ندارد، که مشهور اصولیین، قائل به حجّيت خبر هستند، این بحثها و موضوعات کلیدی است که انتظار ميرود در این مجموعه إن شاء الله تحقيق شود، ولو اينکه به صورت پراکنده ممکن است عدهای به این موضوعات پرداخته باشند، ولی این نگاه را داشته باشیم که بالأخره50 سال بعد چه برخوردی با تفسیر قرآن میشود؟
اگر تفسیر قرآن به قرآن یک راه و روش محکمی است این را محکمتر کنیم. اکنون نزد برخي از علمای بزرگ مشهد که مسلک خاصي دارند، يکي از چیزهایی که واضح البطلان است تفسیر قرآن به قرآن است، صریحاً این را در جلسات خود میگویند، حالا اگر جلسات عمومی هم نگویند در جلسات خصوصی میگویند. در حالی که نمیشود اینطور با این مسئله برخورد کرد، و یا از آن طرف در مورد تفسیر قرآن به روایات.
من قصد تصدیع نداشتم غرض این است که ما از زحمات شما تشکر کنیم و عرض کنیم که واقعاً کار شما، کارِ خیلی بزرگی است، مجموعه مال خودتان هست هر نظر و پیشنهادی دارید بفرمائید ما در خدمت هستیم. من خودم خیلی امیدوارم که إن شاء الله این مجموعه، خروجيهاي خیلی خوبي در مسائل تفسیری داشته باشند. همین که بشارت دادند مقالات طلاب در سطح مجلهها منتشر ميشود، إن شاء الله مجموعههای زیادی از این مقالات تولید و کتابهای فاخری عرضه شود و بتوانيم برتری حوزهی شیعه نسبت به اهلسنت در قرآن را کاملاً اثبات کنیم.
سال گذشته یکی از علمای الازهر به ملاقات ما در اين مرکز آمده بود، قبل آن من از يکي از محققين خواسته بودم مجموعه آيات قرآن را که اهلبيت در فقه به آن استدلال فرمودهاند استخراج کنند و آن را با آنچه که علمای مذاهب اربعه در فقهشان به قرآن استدلال کردهاند مقارنه نمايند. حالا بحث تمسک اهلبيت به قرآن در اعتقادات جای خودش، این مقداری که ائمه ما(علیهم السلام) در فقه به قرآن تمسک کردهاند در دو جلد منتشر شده است که قابل مقايسه با اهلسنت نيست.
من به آن عالم الازهر اين دو کتاب را دادم و گفتم با اين وصف آيا شما ميتوانيد تهمت تحريف قرآن را به شيعه بزنيد؟ خودش هم قبول داشت. گفتم تازه مباحث اعتقادیاش مفصلتر از این است که در حال استخراج هستند.
این همه ائمه ما به قرآن و تفسیر قرآن عنایت داشتند، ولی آنچه به شيعه انتساب ميدهند برخلاف این است.
هر چه حوزهی شیعه و مخصوصاً حوزه قم بتواند تلاش کند و تفاسیر خیلی نو و قوی نسبت به گذشته ارائه دهند، این باعث اعتبار بیشتر شیعه در دنیای اسلام میشود.
إن شاء الله زحماتی که شما متحمل میشوید مورد قبول خدای تبارک و تعالی و مورد تأیید امام زمان(عج) قرار گیرد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
اهم مطالب:
1ـ یکی از نقاطی که باید در آن تحول پیدا شود همین اعتناء به تفسیر و گسترش مفاهیم مکتوم قرآنی است.
2ـ قرآن چنین سفرهای است که برای افراد مأنوس با آن، اعم از فقيه، حکيم و اديب همیشه نکات جدید دارد.
3ـ نکات و مطالب جدیدی را که در اثر تدریس به دست ميآوريد در يکجا تحت عنوان نکتههاي اساتيد جمعآوري شود.
4ـ در ذیل آیات آمده چه نکات مهم و چه دقایقی وجود دارد که من گاهی اوقات میگویم اگر اهلبیت به عنوان مفسر و مبیّن قرآن نبودند و اين نکات دقيق بيان نمیشد، هرگز امکان استخراج این نکات مهم و دقائق از آیات قرآن نبود.
5ـ هنوز روی این موضوع کار نکردهایم که تفسیر قرآن به قرآن مهمتر است یا تفسیر قرآن به روایات؟ بايد روشن شود بالاخره برجستگيهاي هر يک از تفسیر قرآن به قرآن يا تفسیر قرآن به روایات چیست؟
6ـ این همه ائمه ما به قرآن و تفسیر قرآن عنایت داشتند ولی آنچه به شيعه انتساب ميدهند برخلاف این است.
7ـ هر چه حوزهی شیعه و مخصوصاً حوزه قم بتواند تلاش کند و تفاسیر خیلی نو و قوی نسبت به گذشته ارائه دهند، این باعث اعتبار بیشتر شیعه در دنیای اسلام میشود.