هر چه در دنيا با ذكر خدا مأنوس شويم، مردن و بعد از مرگ ما راحت‌تر می‌‌شود

۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۷

۱۹:۰۴

۳,۰۰۲

خلاصه خبر :
بيانات حضرت آيت الله فاضل لنکرانی(دامت برکاته) در شرح اجمالی بر دعای امام صادق(ع) در شب اول ماه رمضان
آخرین رویداد ها

بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين
و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين

چون روز اول ماه مبارك رمضان است به مناسبت، اشاره‌اي به دعاي امام صادق(عليه‌‌السلام) در شب اول ماه مي‌‌كنم.

بر حسب اين نقل امام صادق(عليه‌‌السلام) مي‌فرمايد «اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا الشَّهْرَ الْمُبَارَكَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ وَ جُعِلَ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقانِ قَدْ حَضَرَ فَسَلِّمْنَا فِيهِ وَ سَلِّمْهُ لَنَا وَ تَسَلَّمْهُ مِنَّا فِي يُسْرٍ مِنْكَ وَ عَافِيَة»؛ پروردگارا ماه مبارك رسيد، ماهي که مهم‌ترين و بزرگ‌ترين وصف آن نزول قرآن است.

اين ما را رهنمون مي‌سازد به اينكه پذيرايي در اين ماه قرآن است، هر كه انس او با قرآن و با حقيقت قرآن بيشتر باشد در اين ضيافت بيشتر وارد مي‌شود و هر كه دور از قرآن باشد طعمي از اين ضيافت نمي‌چشد.

اشاره امام صادق(عليه‌‌السلام) در اين روايت به آيه‌ي 185 سوره مباركه بقره است که خداي تبارك و تعالي مي‌فرمايد «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقان»، اينقدر نكته در اين آيه وجود دارد كه لااقل يك ماه رمضان فرصت مي‌خواهد تا در موردش بحث شود.

نسبت به همين وصف اولي كه براي قرآن بيان مي‌كند «هُدىً لِلنَّاسِ»؛ قرآن كتاب هدايت براي مردم است و بعد مي‌فرمايد «وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقان»، اين كتاب داراي بيّنات است، اين بينه آيا بينه‌ي اصطلاحي به معناي دليل است؟ يا معناي لغوي يعني واضح؟ خود اين نياز به بحث مفصل دارد.

اما مراد از هدايت دوم چيست؟ که مي‌فرمايد «أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقان»، به نظر مي‌رسد حرف «من» در «من الهدي» بيانيه است، البته احتمال تبعيض هم در آن مي‌رود. «بيّنات» صفت آيات قرآن است، يعني اين قرآن داراي آيات بيّنه و واضحه است و خصوصيت اين آيات واضحه، هدايت است.

حال بحث اين است که هدايت دوم چيست؟ چرا دو هدايت ذکر شده است؟ مفسّران احتمالاتي مطرح کرده‌اند مثل آنکه هدايت اول مربوط به اصول دين و هدايت دوم مربوط به فروع است.

برخي احتمال داده‌اند هدايت اول مربوط به قرآن و هدايت دوم مربوط به تورات و انجيل است.
ولي اين احتمالات بي‌اساس است. مجموع قرآن هدايت است و بشر را به اسلام دعوت مي‌كند، اما در عين حال در هر آيه‌اي هم يك هدايت خاص وجود دارد.

بنابراين معناي هدايت دوم خيلي روشن است و نياز به آن تأويلات نيست، در هر آيه‌اي يك هدايت خاص، يك نور خاص و يك فرقان وجود دارد. فرقان اسم مجموع قرآن نيست، اسم مجموع قرآن، قرآن است. فرقان وصف آيات قرآن است. هر آيه‌اي فارق بين الحق و الباطل است.

بنابراين در ماه مبارک رمضان که خداي تبارك و تعالي ابواب نورانيت قرآن را براي اهلش بيشتر باز مي‌كند، قرآن را که کلام خداست در مقابل خود قرار دهيم و از خدا استمداد كنيم كه حقيقت آن را تا اندازه‌اي كه قابليت داريم و قلوب ما طهارت دارد به ما عنايت كند.

در ادامه حضرت مي‌فرمايد «فَسَلِّمْنَا فِيهِ وَ سَلِّمْهُ لَنَا»؛ در اين ماه رمضان به ما سلامتي بده.
گاهي اوقات مي‌گويند ما مريض هستيم و عذر داريم، دعا كن خدا به ما سلامتي بدهد و بتوانيم روزه بگيريم. البته اين «سلمنا» فقط براي روزه نيست! كساني هم كه موفق به روزه نمي‌شوند اينطور نيست كه در ضيافت الهي داخل نشوند. اصلاً همه در ضيافت الهي هستند، حتي افراد معذور. اما اينکه حضرت مي‌فرمايد «سَلِّمْهُ لَنَا» اين ماه را براي ما سالم قرار بده، خيلي عجيب است. اين «سَلِّمْهُ لَنَا» يعني چه؟ به نظر مي‌رسد به اين معناست كه ما كاري نكنيم كه اين ضيافت را خراب كنيم. ما بايد اين ماه را حفظ كنيم.

مرحوم شيخ طوسي در تهذيب از هشام از امام صادق(عليه‌‌السلام) نقل مي‌كند «إِذَا سَلِمَ شَهْرُ رَمَضَانَ سَلِمَتِ السَّنَة»؛ اگر ماه رمضان سالم بماند و خرابش نكنيم، آن سال سالم خواهد ماند.

ما مي‌توانيم ماه رمضان را خداي ناكرده با آلودگي‌ها و گناه‌مان، با وساوس شيطاني خراب كنيم. همانطور كه ضيافت‌هاي ظاهري دنيوي قابل خراب كردن است اين ضيافت هم قابل خراب كردن است. اگر ماه رمضان انسان سالم برگزار شود، خداي تبارك و تعالي تضمين كرده كه آن سال سالم برگزار شود.

«وَ تَسَلَّمْهُ مِنَّا فِي يُسْرٍ مِنْكَ وَ عَافِيَة» همانطور كه اين ماه به سمت ما مي‌آيد، «أقبل إلينا»، لازم است  ما درست تحويلش بگيريم و با همه‌ي وجود خود را در اين ضيافت غرق كنيم، در آخر ماه هم آن را تسليم خداي تبارك و تعالي كنيم. اين چه معنايي دارد؟ واقعاً نمي‌فهميم! اين را خود امام صادق(عليه‌‌السلام) مي‌فهمد ولي براي ما در حد اشاره بيان فرموده‌اند. در حد اينكه فكر نكنيم اين ماه مثل بقيه‌ي ماه‌هاست.

در اين ماه سه جهت وجود دارد:
الف‌ـ از خدا بخواهيم در آن سالم باشيم.
ب‌ـ از خدا بخواهيم ماه را براي ما سالم قرار بدهد.
ج‌ـ از خدا بخواهيم كه ما ماه را سالم تحويل خدا دهيم، چه كسي ماه را سالم به خدا تحويل مي‌دهد؟ هر كسي كه در اين ماه احساس كند نورانيّتش بيشتر مي‌شود.

سپس مي‌فرمايد «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَ لِي إِلَى كُلِّ خَيْرٍ سَبِيلا»،‌ راه رسيدن به همه‌ي خوبي‌ها ماه رمضان است هيچ ماهي غير از رمضان چنين ظرفيت و قابليتي که انسان به همه‌ي خوبي‌ها برسد ندارد. «وَ مِنْ كُلِّ مَا لَا تُحِبُّ مَانِعاً يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ يَا مَنْ عَفَا عَنِّي وَ عَمَّا خَلَوْتُ بِهِ مِنَ السَّيِّئَاتِ يَا مَنْ لَمْ يُؤَاخِذْنِي بِارْتِكَابِ الْمَعَاصِي عَفْوَكَ عَفْوَكَ عَفْوَكَ يَا كَرِيم‏».

سپس امام صادق(عليه‌‌السلام) خطاب به خداوند متعال اقرار مي‌فرمايد «إِلَهِي وَعَظْتَنِي فَلَمْ أَتَّعِظْ» من را موعظه كردي قبول نكردم، «وَ زَجَرْتَنِي عَنْ مَحَارِمِكَ فَلَمْ أَنْزَجِر فَمَا عُذْرِي فَاعْفُ عَنِّي يَا كَرِيمُ عَفْوَكَ عَفْوَكَ عَفْوَك»؛ اين اقرارها را بايد داشته باشيم، كسي نگويد من كه صبح تا غروب مشغول درس و بحث و تبليغ بودم کجا كار حرام انجام دادم؟ اين اقرارها لازم است.

«اللَّهُمَّ إِنِّي عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدِكَ وَ ابْنُ أَمَتِكَ ضَعِيفٌ فَقِيرٌ إِلَى رَحْمَتِكَ وَ أَنْتَ مُنْزِلُ الْغِنَى وَ الْبَرَكَةِ عَلَى الْعِبَادِ قَاهِرٌ مُقْتَدِرٌ أَحْصَيْتَ أَعْمَالَهُمْ وَ قَسَمْتَ أَرْزَاقَهُم‏.»

«لَا يَعْلَمُ الْعِبَادُ عِلْمَكَ وَ لَا يَقْدِرُ الْعِبَادُ قَدْرَكَ»؛ نه ما علم تو را مي‌فهميم و نه به ارزش و قدر و حقيقت تو مي‌توانيم پي ببريم.

«وَ كُلُّنَا فَقِيرٌ إِلَى رَحْمَتِكَ فَلَا تَصْرِفْ عَنِّي بِوَجْهِك‏»؛ اين تعبير خيلي عجيب است که انسان به خدا عرض كند خدايا روي خود را از ما برنگردان. خدا مثل ما نيست كه پشت و رو و وجه و صورت داشته باشد، ولي انسان بايد اينقدر خودش را به خدا نزديك ببيند و در ماه رمضان به راحتي با خدا ارتباط برقرار كند که به خدا عرض كند مبادا با همه بدي‌هاي من تو بخواهي به من نظر نكني! حاشا و كلا از كرم خداي تبارك و تعالي.

«وَ اجْعَلْنِي مِنْ صَالِحِ خَلْقِكَ فِي الْعَمَلِ وَ الْأَمَلِ وَ الْقَضَاءِ وَ الْقَدَرِ»؛ من را از صالحين بندگانت قرار بده، در انديشه و آرزو و عمل و ايمان به قضا و قدر.

متأسفانه از چيزهايي كه براي خيلي از ماها روشن نيست همين مسئله‌ي قضا و قدر الهي است كه بحث در آن مجال وسيعي مي‌طلبد.

اينقدر امور عالم دقيق است كه حتي براي همين صحبت من و استماع شما، خداوند يك نتيجه‌اي را قرار مي‌دهد، حرکات ما، درس خواندن ما، گناه ما، كارهاي خوب و كارهاي بد و تمام امور در سلسله‌ي علل است. يك نگاه انسان در سلسله علل قرار مي‌گيرد. گاهي اوقات گرفتاري براي کسي پيش مي‌آيد که خود او سبب آن شده است. هر چه فكر مي‌كند چه كرده نمي‌تواند بفهمد، يادش نيست كجا و چه عملي انجام داده كه اين نتيجه‌ي قهري را به دنبال داشته است.

اينها مي‌شود قضاي الهي. به نظر من معناي روان قضا و قدر در همين است. حالا خودتان اهل فضل هستيد روي آن فكر كنيد. بادي كه مي‌وزد، باراني كه مي‌آيد، عملي كه ما انجام مي‌دهيم، همه چيز عالم در سلسله علل براي معلولات است، از اينجا امرٌ بين الامرين خيلي خوب روشن مي‌شود.

انسان خودش با اختيار يك كاري انجام داده و از آن طرف خداي تبارك و تعالي اين نتيجه‌ي قهري را بر عمل اختياري او مترتب مي‌كند، مي‌شود أمرٌ بين الامرين.

«اللَّهُمَّ أَبْقِنِي خَيْرَ الْبَقَاءِ وَ أَفْنِنِي خَيْرَ الْفَنَاءِ عَلَى مُوَالاةِ أَوْلِيَائِكَ وَ مُعَادَاةِ أَعْدَائِكَ»؛ خدايا بهترين بقاء را براي من قرار بده و بهترين فنا و تمام شدن ظاهري را براي من قرار بده. اين چه دعاي عجيبي است! آيا تا به حال فكر كرده‌ايم بايد چه کنيم تا حيات ما عاقبت خوبي داشته باشد؟ آنكه اين بقاء را خير مي‌كند و به نتيجه مي‌رساند خداست، آنکه فنا را بهترين فنا مي‌كند خداست.

بهترين بقاء و بهترين فناء در موالات با اهل‌بيت(عليهم السلام) است. اصلاً كسي كه ولايت ائمه معصومين(ع) را ندارد بقاء که ندارد هيچ، فناء‌اش نيز به درد او نمي‌خورد. هيچ چيز ندارد.
«و الرغبة إليك و الرهبة منك و الخشوع و الوفاء و التسليم لك و التصديق بكتابك»، در اين دعا بر تصديق قرآن تأكيد شده مطلبي كه متأسفانه در زمان ما نوع مردم آن را كنار گذاشته‌اند، ممكن است قرآن را قرائت كنند ولي قرائت کافي نيست تصديق به قرآن لازم است.

اگر به انسان بگويند در قرآن خدا فرموده حجاب لازم است ديگر حرفي نزند و چون و چرا نياورد. ولي وقتي چون و چرا آورد و بگويد حجاب مربوط به آن زمان بوده و شروع به تأويلات شيطاني و توجيهات غير صحيح کند اين فرد تصديق به قرآن ندارد ولو عمامه به سر هم باشد. فرقي ندارد اين عمامه كه براي ما ايمان نمي‌آورد، تصديق لازم است. قرآن وقتي حکمي را بيان فرمود بايد آن را تصديق کرده و بگوييم چون خدا فرموده عمل مي‌کنيم.

در بحث ارث «للذكر مثل حظّ الانثيين»، آيه قرآن هست چكار مي‌شود كرد؟ اين در فروع، در مسائل اعتقادي و اخلاقي هم همينطور در مسئله‌ي كفر و ايمان. بسياري از آيات قرآن ايمان را ملاک ارزش قرار داده است ما بايد به قرآن ايمان داشته باشيم.

عمده سخن در اين بخش‌هاي پاياني دعاست که هدفم از بيان آن، همين قسمت‌ها است که تذکري باشد هم براي خودم و هم براي شما. در اين فراز امام صادق(عليه‌‌السلام) ۱7 خصوصيت ذکر کرده و مي‌فرمايد «اللَّهُمَّ مَا كَانَ فِي قَلْبِي مِنْ شَكٍّ أَوْ رِيبَةٍ أَوْ جُحُودٍ أَوْ قُنُوطٍ أَوْ فَرَحٍ أَوْ بَذَخٍ أَوْ بَطَرٍ أَوْ خُيَلَاءَ أَوْ رِيَاءٍ أَوْ سُمْعَةٍ أَوْ شِقَاقٍ أَوْ نِفَاقٍ أَوْ كُفْرٍ أَوْ فُسُوقٍ أَوْ عِصْيَانٍ أَوْ عَظَمَةٍ أَوْ شَيْ‏ءٍ لَا تُحِبُّ»؛ اگر در قلب من شک و ريبه‌اي وجود دارد، ريبه، شک همراه تهمت است، اگر در آن انکار يا يأس وجود دارد، اگر خيلي سرخوش هستم و نمي‌گذارم هيچ غم و غصه‌اي به وجودم راه يابد. گاهي اوقات يک چيزهايي را ما به دست خود ارزش مي‌کنيم، شادي خوب است ولي به وقتش، اما اينکه بياييم تلقين کنيم به جامعه، که جامعه دائماً بايد خندان و شاد باشد، اين با فرهنگ ديني سازگاري ندارد. بايد انسان در غم و شادي ديگران خصوصاً برادران ديني خود سهيم باشد.

يا اگر در قلب من تکبر يا خوشگذراني يا خودبيني يا ريا و شهرت طلبي يا دسته‌بندي يا نفاق يا كفر يا فسق و سرکشي وجود دارد... آنرا تبديل به صفات نيکوکن. عجيب است، اين حرفها را چه كسي مي‌زند؟ امام صادق(عليه‌‌السلام)، با تعبير «أو كفرٍ» چه مي‌گويد؟ اين کدام مرتبه از كفر است كه ما نمي‌فهميم؟

«فَأَسْأَلُكَ يَا رَبِّ أَنْ تُبَدِّلَنِي مَكَانَهُ إِيمَاناً بِوَعْدِكَ وَ وَفَاءً بِعَهْدِكَ وَ رِضًى بِقَضَائِكَ وَ زُهْداً فِي الدُّنْيَا وَ رَغْبَةً فِيمَا عِنْدَكَ وَ أَثَرَةً وَ طُمَأْنِينَةً وَ تَوْبَةً نَصُوحاً أَسْأَلُكَ ذَلِكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ» چقدر زيبا عرض مي‌كند.

ما هم در ماه مبارک رمضان که اين ضيافت الهي برپاست از خدا بخواهيم اگر در قلب من چيزي هست كه تو دوست نداري، خدايا اگر اين اوصاف ناپسند در درون من وجود دارد، آن را تبديل به اوصافي کن که خود مي‌پسندي.

«إِيمَاناً بِوَعْدِكَ» به تمام وعده‌هايت ايمان داشته باشم.

«وَفَاءً بِعَهْدِكَ» به آن عهد و پيماني كه با تو و اولياء تو بستم وفادار باشم.

«و رِضًى بِقَضَائِكَ» به آنچه بر من مقدّر كرده‌اي از سلامتي و بيماري، از ثروت و فقر، از رفعت و پستي مقام، راضي باشم.

«وَ زُهْداً فِي الدُّنْيَا»، در دنيا زاهد باشم. معناي زهد؛ مقدس بازي نيست، گاهي اوقات زهد را به مقدس بازي معنا مي‌كنيم، پوشيدن لباس پاره و وصله شده و غير تميز، اسمش زهد نيست.

يك آقايي(خدا رحمتش كند) به من مي‌گفت من که پول ندارم ميوه سالم بخرم، مي‌روم ميوه‌هاي خرابي که كسي نمي‌خرد و دور ريختن آن اسراف است براي بچه‌هايم مي‌خرم. گفتم اين كار درستي نيست كه انجام مي‌دهي، يا خريداري نکن يا نصف آن پول را بده ميوه سالم بگير. ميوه گنديده، تو و خانواده‌ات را مريض مي‌كند و اسم اين را زهد گذاشته بود.
در حالي که زهد، يعني عدم تعلق به دنيا، اگر امروز به کسي گفتند اين منصب مال تو و فردا برکنارش کردند، براي او فرقي نكند! اگر امروز تمام مردم به ما اقبال كردند به‌به و چه‌چه گفتند و تعريف كردند و فردا پشت کردند، براي ما فرقي نكند، اين مي‌شود زهد. «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُم» اين معناي زهد است، زهد را غلط معنا نكنيم!

«وَ رَغْبَةً فِيمَا عِنْدَكَ» به آنچه كه در نزد توست رغبت داشته باشم، به علم تو، به عفو تو، به كرم تو، به لطف تو، بايد سراغ اسماء حسناي خدا برويم.

سرّ ذكر چيست؟ سر ذكر اينست كه انسان ياد خدا بيفتد، ياد خدا براي چيست؟ براي اينکه انسان از دنيا دور شود؟ آرامش پيدا كند؟ به نظر من هر چه در دنيا با ذكر خدا مأنوس شويم، مردن و بعد از مرگ ما راحت‌تر مي‌شود. چرا؟ شما اگر يك كسي را زياد صدا كنيد احساس نزديكي به او مي‌كنيد و خود را به او نزديك مي‌كنيد، هر چه خدا را صدا بزنيم كم است براي اينكه دائما بايد به او نزديك شويم، ثمره‌اش وقت مردن ظاهر مي‌شود و وحشت تنهايي در قبر از بين مي‌رود.

آقاي اسماعيليان کتابفروش(خدا رحمتش كند) دائماً مي‌گفت «يا رحمن»، «يا رحيم». بعد كه از دنيا رفت در خواب به او گفتند اين «يا رحمان‌ و يا رحيم» ها چه شد؟ گفت خيلي دست من را گرفت!حالا نياز به خواب هم ندارد و اين از چيزهايي است كه قياس‌اش با خودش است.

«وَ أَثَرَةً» من را برگزيده‌ي خودت كن، اثرَ از همان مادهِ‌ي ايثار است خدا ما را برگزيده كند، اين اصطفاء براي مقاماتي مثل نبوت و امامت، محدود و مشخص بوده و تمام هم شده است، ولي خداي تبارك و تعالي در هر زماني در ميان بندگانش افراد برگزيده‌اي هم دارد.

ما در ماه رمضان بايد به اين مقام برسيم که خدا ما را انتخاب كند، ‌به ملائكه‌‌اش بگويد در ميان هفت ميليارد بشري كه دارم من اين هفتاد نفر، اين هفت هزار نفر را انتخاب كردم و ما يكي از آنها باشيم.

«وَ طُمَأْنِينَةً وَ تَوْبَةً نَصُوحاً»، خدايا من را موفق به توبه نصوح كن. اين از برکات ماه رمضان است که خداوند آنچه كه از اوصاف بد است از ما دور كند و اين اوصاف نيکو را جايگزينش کند.

آنگاه ماه رمضان براي ما سالم مي شود. ماه رمضان سالم براي ما، ماه رمضاني است كه بتواند ما را تربيت و تهذيب كند.
و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

اهم مطالب:
۱ـ در هر آيه‌اي يك هدايت خاص، يك نور خاص و يك فرقان وجود دارد.
۲ـ فرقان اسم مجموع قرآن نيست، اسم مجموع قرآن، قرآن است. فرقان وصف آيات قرآن است. هر آيه‌اي فارق بين الحق و الباطل است.
۳ـ كساني هم كه موفق به روزه نمي‌شوند اينطور نيست كه در ضيافت الهي داخل نشوند. اصلاً همه در ضيافت الهي هستند.
4ـ‌ راه رسيدن به همه‌ي خوبي‌ها ماه رمضان است.

6ـ قرآن وقتي حکمي را بيان فرمود بايد آن را تصديق کرده و بگوييم چون خدا فرموده عمل مي‌کنيم.
7ـ هر چه در دنيا با ذكر خدا مأنوس شويم، مردن و بعد از مرگ ما راحت‌تر مي‌شود.
8 ـ ماه رمضان سالم براي ما، ماه رمضاني است كه بتواند ما را تربيت و تهذيب كند.

برچسب ها :

ماه رمضان فاضل لنکراني ذکر خدا دعاي شب اول ماه رمضان