بررسی نقد نشست علمی واکاوی فقهی تزریق واکسن

۱۴ اسفند ۱۴۰۰

۱۲:۱۶

۵۷۰

خلاصه خبر :
پاسخ شاگردان آیت الله فاضل لنکرانی به برخی سؤالات فضلا در رابطه با نشست علمی «واکاوی فقهی تزریق واکسن کرونا»
آخرین رویداد ها

بسم الله الرحمن الرحیم

بررسی نقد نشست علمی واکاوی فقهی تزریق واکسن

در تاریخ 8-11-1400 جلسه‌‌ای با عنوان «نشست علمی واکاوی فقهی تزریق واکسن» در مرکز فقهی ائمه اطهار(علیهم السلام) برگزار گردید. در این نشست، حضرت آیت الله فاضل لنکرانی(دامت برکاته) نکات و بیاناتی پیرامون تزریق واکسن ایراد فرمودند.
در فضای مجازی نقدهایی بر آراء آیت الله فاضل(أدام الله ظلّه الشریف) در رابطه با واکسن کرونا مطرح گردید.
به نظر می‌‌رسد این اشکالات مبتنی بر کلیپ تقطیع شده از بیانات آیت الله فاضل است.
نوشتار حاضر به بررسی و پاسخ به این اشکالات پرداخته است.

اشکال:
از نظر آیت الله فاضل کرونا واقعیت دارد و قطعی است، حال آن که چنین نیست و در این مسأله تشکیک شده است. اگر گفته شود کرونا قطعی است، و قطع حجّت است و این هم قطعی است که واکسن یکی از راه های علاج است، پس واکسن واجب است، دقیقا همین اتفاق در کربلا نیز افتاده است؛ زیرا یزید قطعا خلیفه مسلمین است و حسین بن علی(علیهما السّلام) هم بر خلیفه خروج کرده است؛ پس نتیجه این می‌‌شود که خونش هدر است، چون دشمنان سید الشهدا(علیه السّلام) هم به قطع رسیده بودند، قطعشان حجّت است. نمی‌‌توان با حرف چند پزشک و رسانه که معلوم نیست ریشه‌‌اش چیست، فتوا صادر نمود.

پاسخ:
اشکال اوّل مغالطه است، زیرا انکار امری که سراسر عالم را در برگرفته است و آمارهای تلفات و مرگ و میرهای ناشی از این بیماری به وضوح مشاهده می‌‌شود، و جایی برای انکار باقی نمی‌‌گذارد. اگر بر فرض که این کرونا همان آنفولانزا باشد، چرا آنفولانزا در سالیان گذشته این همه قربانی نمی‌‌گرفت؟ چرا خبری از این همه مرگ و میر نبود؟ مگر بیماران مبتلای به آنفولانزا را در بیمارستانها بستری نمی-کردند؟؟ در ایام کرونا استفتائات فراوان و مختلفی از مراجع تقلید راجع به احکام مرتبط با کرونا صورت گرفت و مراجع به آن استفتائات پاسخ گفتند. آیا صدور فتاوای فراوانی که از ناحیه مراجع عظام تقلید صادر گردید، نشانگر این است که همه مراجع تقلید، ‌‌- معاذ الله-  فریب یهود را خورده و بابت یک امر موهوم، استفتائات مربوط به کرونا را پاسخ می‌‌گفته‌‌اند؟؟؟

نکته دیگر اینکه بحث قطع با قضایای سید الشهدا(علیه السّلام) دقیقا چه ارتباطی دارد؟ مگر کسی قائل است که دشمنان حضرت برای کشتن ایشان به قطع رسیده بودند که حضرت، – معاذ الله- مهدور الدم هستند؟  آیا واقعا آن لشکر خونریز سفّاک، قطع به این داشتند که یزید بر حقّ است؟؟

آنچه در روایات صادره از معصومین(علیهم السّلام) و تواریخ معتبره وجود دارد این است که مردم کوفه خودشان نامه نوشتند و حضرت را دعوت کردند که به کوفه بیایند! آیا با وجود اینکه قطع به حقانیت یزید شرابخوار داشتند، حضرت سید الشهدا(علیه السّلام) را دعوت کردند که به کوفه بیایند؟ در این زمینه می‌‌توان به امالی صدوق مراجعه کرده و شعر سنان(لعنه الله تعالی) در مدح سید الشهدا(علیه السّلام) را بخوانید: آنجا که برای جایزه گرفتن چنین سرود:  «املأ رکابی فضه و ذهبا انی قتلت الملک المحجّبا  قتلت خیر الناس امّا و ابا و خیرهم اذ ینسبون النسبا» سپس عبیدالله بن زید(لعنه الله تعالی) در پاسخ به سنان چنین گفت: «فَقَالَ لَهُ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ زِيَادٍ وَيْحَكَ فَإِنْ عَلِمْتَ أَنَّهُ خَيْرُ النَّاسِ أَباً وَ أُمّاً لِمَ قَتَلْتَهُ إِذاً فَأَمَرَ بِهِ فَضُرِبَ عُنُقُهُ وَ عَجَّلَ اللَّهُ بِرُوحِهِ إِلَى النَّارِ».

برای روشن شدن مطلب باید گفت که اشخاصی همچون شمر لعین نیز جایگاه سیدالشهدا(علیه السّلام) را می‌‌شناختند و قطع به حقّانیت ایشان داشتند، در این زمینه می‌‌توان به بحار الأنوار  مراجعه کرده تا روشن شود که دشمنان اهل بیت(علیهم السّلام) هیچگاه، نه تنها قطع به حقّانیت یزید و یزیدیان نداشته‌‌اند بلکه شکّ در غاصب بودن و ناحقّ بودن خودشان هم نداشتند. تردید و شکّهای عمربن سعد برای جنگ با امام حسین(علیه السّلام) در تاریخ، نمونه واضحی از بطلان این ادعاست.

نکته دیگر این است که باید بیش از پیش سعی کرد که مقام شامخ فقاهت را شناخت. کدام فقیه حاضر است که بابت سخن چند پزشک و تبلیغات رسانه‌‌ای، فتوا داده و حکمی را بدون علم به شارع مقدّس نسبت دهد؟

اشکال:
«باید همان معامله‌‌ای که با اخبار و با حرف پزشکی امروز میشود(سریعا مورد قبول واقع می‌‌شود)، همان معامله با روایات بشود و از جهت سندی این همه سختگیری نشود. چگونه میشود به این مقدار به متخصّصین اعتماد می‌‌شود، اما به علمای شیعه که احادیث را نقل نموده اند اعتماد نمیشود و نسبت به روایاتی که نقل نموده‌‌اند سخت گیری سندی می‌‌شود.»

پاسخ:
بحث بررسی سند حدیث، در واقع برای استکشاف حکم شرعی است؛ لذا چنین قیاسی در اینجا صحیح نیست. یکی از مبانی اصولی آیت الله فاضل(دام ظلّه) بحث پذیرش حجیّت ظنّ در موضوعات است. برای آگاهی بیشتر در این زمینه، می‌‌توان به کتاب‌‌ «حجیّت ظنّ در موضوعات» رجوع نمود.

 اما در باب احکام و استکشاف احکام شرعی، ظنّ حجیّت ندارد و لذا مداقّه‌‌ در اسناد احکام شرعی نه تنها مذموم نیست، بلکه لازم می‌‌باشد.

 کار فقیه این است که مقصود شارع را از روایت استنباط کند و در فرایند استنباط نیازمند حجّت است؛ بنابراین اگر مبنای فقیه این باشد که اسناد روایات کتاب شریف کافی نیازمند به بررسی نمی‌‌باشند که بحثی نیست. امّا اگر دلیل و حجّتی بر این کار نداشته باشد، باید تک تک روایات را از لحاظ سندی، مورد بررسی قرار دهد، در غیر این صورت، معذور نخواهد بود و به صرف جلالت قدر و عظمت اشخاص نمی‌‌توان روایتی که در بین سند آن مجاهیل و امثال آن وجود داشته باشند را قبول نماید.

امّا این مداقّه در بحث استنباط حکم شرعی است که فقیه باید بتواند به ضرس قاطع مطلب را به شارع نسبت دهد که این مداقّه در بحث پردازش موضوع وجود ندارد بلکه اکتفاء به ظنّ کافی است. کما اینکه شواهد متعدّدی در کلام فقها بر این مطلب وجود دارد.

به عبارت دیگر، اکتفاء به ظنّ در احکام شرعی و آنچه به شارع نسبت داده می‌‌شود، جایز نیست ولی در شناخت موضوعات و بررسی آن فقیه می‌‌تواند به ظنّ اعتماد کند. دلیل این مطلب نیز در علم اصول به اثبات رسیده است.

اشکال:
«روایتی که شخصیتی مثل کلینی، که همه ایشان را قبول داشته و تأییدش کرده‌‌اند، به چه دلیل سلسله سند را باید یکی یکی بررسی نمود و فقط کافی است که یک نفر این وسط شیعه نباشد، یا شیعه باشد ولی یک مقدار ثقه نباشد، یا تأیید نشده باشد،  روایت را خیلی اوقات می‌‌گویند صحیح نیست و در فتوا از آن استفاده نمی‌‌کنند».

پاسخ:
«در مسائلی که تخصصّی است باید به متخصّص فنّ مراجعه کرد و لذا در بحث تقسیم بندی روایات و به کار گیری آنها لازم است احادیث صحیح و موثق و حسن و ضعیف و... را شناخت و نحوه به کار گیری هر کدام را در فرایند استنباط شناسایی کرد؛ زیرا همیشه لازم نیست که راوی شیعه باشد. همچنین در علم درایه می‌‌گویند: وثاقت، امری بسیط است و لذا کم و زیاد بودن در آن راه ندارد؛ یعنی این شخص یا وثاقت دارد یا ندارد. و لذا اینکه بگوییم یک مقدار ثقه نباشد، سخن چندان علمی نیست!

نکته بعدی اینکه احدی از فقهای امامیه بحث و گفتگویی در وثاقت امثال صاحبان کتب اربعه ندارند، بلکه بحث فقها در رواتی است که صاحبان کتب اربعه از آنها حدیث نقل کرده اند.

اما قیاس بررسی اسناد احادیث با بررسی موضوعات مانند کرونا کاملا متفاوت می‌‌باشد؛ زیرا بررسی سند برای استکشاف حکم شرعی است ولی بررسی بیماری کرونا برای شناخت موضوع می‌‌باشد. لذا در مورد اوّل مداقّه لازم است تا جایی که علم و اطمینان برای فقیه حاصل شود ولی در مورد دوّم که شناسایی موضوع باشد، باید به متخصّص امر مراجعه نمود و اگر گفته شود از گفتار متخصّص، علم یا اطمینان حاصل نمی‌‌شود در جواب باید گفت حصول ظنّ در موضوعات برای فقیه کافی است.

اشکال:
«چگونه می‌‌شود که در ایران، این همه کرونا وجود دارد ولی در افغانستان و پاکستان و کشورهای اطراف و کشورهای آفریقایی این خبرها نیست».

پاسخ:
علّت پایین بودن آمار کرونا در کشورهایی مانند افغانستان و عراق، پایین بودن تست تشخیص کرونا و همچنین جوان بودن مردم این کشورها نسبت به مردم ایران است. طبق برخی از گزارشات متوسّط  سن مردم در افغانستان 18 سال و در عراق 22 سال می‌‌باشد در حالی که بیش از نیمی از فوتی‌‌های کرونا در ایران از افراد بالای 75 سال تشکیل می‌‌دهند .

 به علاوه مگر همه طبایع انسانها به یک شکل خلق شده است؟ آب و هوا و نژاد و طبایع افرادِ مختلف با هم متفاوت می‌‌باشد و لذا میزان ابتلاء و مرگ و میر نیز در کشورها، ممکن است با هم متفاوت باشد.

یکی از عمده اشکالاتی که بر برخی از مدّعیان طبّ اسلامی وارد می‌‌شود همین است که، نام یک دارو  به محض اینکه در روایتی(علی فرض صحّت سند و دلالت) وجود داشته باشد برای همگان تجویز می-کنند، و دیگر شرایط شخص سائل و راوی و مکان و طبع شخص راوی را مدّ نظر قرار نمی‌‌دهند.

به علاوه مگر فقط یهودیان، کرونا را شناخته‌‌اند و آثار آن بر بدن را مشاهده کرده‌‌ و برای دیگران نسخه پیچیده‌‌اند؟ مناسب است به برخی از مناطق یهودی نشین دنیا هم نظری انداخته و آمار مبتلایان آنان نیز مشاهده شود. به علاوه معنای این سخن، آن است که ما هیچ متخصّصی که توانایی شناخت ویروس کرونا و آثار آن را داشته باشد، در داخل ایران نداریم و همگی مقلّد یهودیان می‌‌باشند!

 این سخن، بهتانی است به بزرگان جامعه اسلامی، همچون مراجع عظام تقلید و در رأس آنان مقام معظّم رهبری(حفظه الله تعالی) که بالاتفاق واکسن کرونا را تزریق کرده‌‌اند. در این بین دیدن نظریات رهبر معظم انقلاب و تشویق‌‌های ویژه‌‌ی ایشان راجع به ساخت واکسن جزو نمونه‌‌هایی است که نباید از دید مخفی بماند.

اشکال:
طبق آیه «ان جائکم فاسق بنبأ فتبیّنوا: اگر فاسقی خبر آورد، باید تبیّن کرد که این خبر درست است یا غلط؟ من پزشکان ایرانی را کار ندارم ولی اینها از کجا خبر می‌‌گیرند؟ اصل اینکه کرونا هست را چه کسی گفته است؟ یک شخص فاسق و کافری در آن طرف دنیا گفته است و این غلامان حلقه به گوش who هم دارند حرف آنان را تکرار می‌‌کنند. سلسله سند این حرف به یهود می‌‌رسد»...

پاسخ:
چگونه این اطمینان حاصل شده است که  متخصصین داخلی همگی‌‌شان از غلامان حلقه به گوش who بوده و خودشان هیچ تخصّصی در شناسایی ویروس نداشته و فقط مقلّد صرف بوده و هیچ تحقیقی روی این ویروس و عملکرد و ساختار آن نداشته‌‌اند؟ آیا متخصصین داخلی(همچون شهید فخری‌‌زاده) بدون شناخت از ویروس کرونا و بیماری، واکسن را ساختند؟

اشکال:
«نسبت به این مطلب که «مسأله‌‌ علاج ربطی به شارع ندارد»، سوال این است که اگر ربطی به شارع ندارد، پس چرا بعضی فقها فتوا می‌‌دهند؟ همچنین نسبت به این مطلب که «تأمین نیازهای مادی بشر مثل خوردن و نوشیدن و ... ربطی به شارع ندارد» این اشکال وجود دارد که واقعا ما در مورد اطعمه و اشربه چندهزار روایت داریم. یک آب خوردن چقدر آداب دارد. آب خوردن یکی از نیازهای طبیعی بشر است که آدابی برایش ذکر شده است. صدها حکم درمورد آب خوردن وجود دارد. سبزی سر سفره‌‌ها حکم دارد که چه سبزی بخورید و چه سبزی نخورید! اصلا دین آمده که نیازهای بشر را تأمین کند. یکی از نیازها بحث درمان است و شارع در همه اینها دخالت کرده است. اگر شارع دخالت نکرده است چرا فتوا داده شده که حکومت می‌‌تواند اجبار به واکسن زدن کند؟».

پاسخ:
جواب این شبهه واضح است؛ زیرا مراداز اینکه: «مسأله علاج به شارع مرتبط نیست»، این است که اگر شارع هم در این زمینه چیزی بیان نفرماید، شارع نسبت به وظیفه خود کوتاهی نکرده است و انسان با عقل و فطرت خودش هم می‌‌تواند بفهمد که باید دنبال درمان باشد، لکن این نکته به معنای نفی و عدم امکان صحبت شارع در این زمینه نمی‌‌باشد.

به عبارت دیگر اصل درمان و نحوه درمان را عقلاء و متخصصین تشخیص داده و انجام می‌‌دهند و منتظر بیان از جانب شارع نمی‌‌مانند و اگر فرضاً شارع، بیانی درمورد نحوه‌‌ درمان نداشته باشد کوتاهی از جانب شارع صورت نگرفته است.

اما پاسخ به این گفتار که «اگر درمان ربط به شارع ندارد، پس چرا فتوا داده می‌‌شود» این است که شارع مقدّس و شخص فقیه، اگر در حکمی از احکام مورد سوال واقع شود، باید جواب بدهد.

اشکال:
«این حدیث از امام صادق(علیه السّلام)  که سوال کردند و امام صادق(علیه السّلام) جواب می‌‌دهند. ثابت می‌‌کند که علاج به شارع ربط دارد، و الا باید امام صادق(علیه السّلام) بفرمایند که به من ربطی ندارد، خودتان بروید علاج کنید. پس می‌‌آیند و حکم از امام صادق(علیه السّلام) می‌‌گیرند و در این روایت پرسیده‌‌اند چگونه درمان کنیم؟»

پاسخ:
اینکه علاج مربوط به شارع نیست، به این معناست که قاعده اولیه این است که بر شارع واجب نیست که بیاید به مردم طبّ بیاموزد و اگر مطلبی جایی گفته است از باب ارشاد بوده است. درست است که شارع وظیفه ندارد که به مردم طبّ بیاموزد یا اینکه بفرماید چگونه خودتان را درمان کنید. امّا اگر کسی در مسیر طبابتی که دارد انجام می‌‌دهد برایش حکم شرعی معلوم نباشد اینجا الا و لابد باید به شارع و مجتهد مراجعه کند تا حکم شرعی را برایش بیان فرماید.

 در واقع اینجا مستشکل بین عدم وجوب بیان موضوعات عرفی توسّط شارع، با بحث بیان حکم شرعی توسّط شارع خلط کرده است. آنچه که بر شارع واجب نیست بیان موضوعاتی است که عرف خودش شناسایی می‌‌کند اما در این راه اگر با مسأله‌‌ای برخورد کند که حکم شرعی آن را نمی‌‌داند، باید به شارع مراجعه کند و لذا در این روایت شریفی که محلّ استشهاد حضرت استاد است، نیز بیان حکم شرعی است که امام علیه السلام فرموده‌‌اند اشکالی برای درمان به نحو مذکور در روایت وجود ندارد.

 ولی باز شیوه آموختن طب و طبابت در آن دیده نمی‌‌شود که در این گفتار نسبت داده شده که «سائل پرسید چگونه درمان کنیم؟». دقیقا در کجای روایت سائل پرسیده که من چگونه درمان انجام بدهم؟ بلکه کل بحث و سوال از حکم کاری است که انجام می‌‌دهد که بیان حکم، کار شارع است!

همچنین بیان احکام استحبابی در مورد خوردن و آشامیدن و امثال ذلک، ارتباطی با بحث درمان ندارد احکام تکلیفی به پنج دسته تقسیم می‌‌شوند،که یک دسته مباحث مربوط به آداب و سنن و مستحبّات است که در بیانات ائمه(علیهم السّلام) وارد شده است. ولی این ارتباطی با بحث درمان ندارد.

اشکال:
نسبت به این مطلب که بحث واکسن، یک بحث عقلایی و عقلی است، این اشکال وارد است که آیا مخالفین واکسن بی عقل هستند؟ هیچ مسأله‌‌ای امروز در دنیا، غیر از برخی از مسائل ریاضی، بقیه مسائلی که وجود دارد را نمی‌‌شود گفت عقلی است!  اگر عقلی تامّ باشد چرا باید در آن اختلاف باشد؟ به همان میزان که یک عده می‌‌گویند واکسن واجب است به همان میزان برخی می‌‌گویند حرام است! البته حرام شرعی را نمی‌‌گویم، حرام عقلی را می‌‌گویم! چرا فقط حرف یک عده شنیده‌‌ شود؟

کسانی که می‌‌گویند واکسن مضرّ است و می‌‌گویند ضرر واکسن بیش از نفع آن است و اصلا نفع ندارد و طرّاحی آن برای نسل کشی بوده، آیا این افراد هیچکدام عاقل نیستند؟ فقط همین چند پزشکی که می-آیند و از کرونا گزارش می‌‌دهند، عقلای عالم هستند؟ خیلی جای تعجّب است که برخی چیزهایی را که به ذهن خودمان می‌‌رسد می‌‌گوییم عقلی است و «کل ماحکم به العقل، حکم به الشرع» و بر طبق آن یک حکم شرعی می‌‌دهیم.

 پاسخ:
نکته مهم این است که بحث عقل برای این مطرح شده که عقل هر عاقلی علی القاعده حکم و یا درک می‌‌کند که باید بیماری را درمان کرد. آیا کسی در این کبرای کلّی عقل، شکّ دارد؟ انسان به هر نحوه مشروع که بتواند، باید خود را درمان کند و یا از افتادن در هلاکت، خودش را حفظ کند.

لذا این حکم هم عقلی بوده و هم از عمومات و اطلاقات ادله قابل استفاده است و لذا استفاده از واکسن نیز مثل سایر موارد درمان است که صغرای این کبری محسوب می‌‌شود. امّا نسبت به این مطلب که «امروزه هیچ مسأله‌‌ای در دنیا به غیر از برخی از مسائل ریاضی وجود ندارد که عقلی باشد» !

اگر این مطلب صحیح باشد، اصل وجود باری تعالی را چگونه می‌‌توان ثابت نمود؟ اگر عقل نباشد چگونه و به چه دلیلی به مردم می‌‌گویید باید خدای سبحان را پرستش کنند؟؟ اگر مسائل اعتقادی با عقل ثابت نمی‌‌شوند، پس با چه دلیل می‌‌توان آن را ثابت کرد؟

آیا عقلی که این همه در روایات از آن مدح شده است مختصّ به مسائل ریاضی بوده است که بیان شده هیچ مسأله‌‌ ای غیر از مسائل ریاضی قابلیت اثبات با عقل را ندارد؟ اگر این گفتار صحیح باشد پس روایاتی که در مورد مدح عقل وارد شده است همه برای فهم مسائل ریاضی بوده است! این روایتی را که مرحوم شیخ صدوق(رحمه الله تعالی) از وجود نورانی نبی اکرم(صلّی الله علیه واله) نقل فرموده است را چگونه می‌‌توان تبیین نمود؟

«إِنَّ أَوَّلَ خَلْقٍ خَلَقَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْعَقْلُ فَقَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ فَقَالَ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي مَا خَلَقْتُ خَلْقاً هُوَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْكَ بِكَ آخُذُ وَ بِكَ أُعْطِي وَ بِكَ أُثِيبُ وَ بِكَ‏ أُعَاقِب...»‏ .

در مورد روایت شریف «الْعَقْلُ‏ مَا عُبِدَ بِهِ‏ الرَّحْمَنُ‏ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَان»   که مرحوم شیخ حرّ عاملی نقل کرده است، آیا این روایت هم مربوط به مسائل ریاضی است؟

نکته دیگر نقل ادعای حرمت عقلی واکسن است، این تناقض چگونه قابل جمع است، که از یک سو گفته شده، عقل در غیر مسائل ریاضی کارایی ندارد، ولی از طرف دیگر حکم به حرمت عقلی نقل شده است.

نکته قابل توجه اینکه آیت الله فاضل(مدّظله العالی) کلیّت بحث ملازمه بین حکم عقل و حکم شرع را قبول ندارند و لذا از این جهت برای اثبات مدّعای خود اصلا از این راه وارد نشده‌‌اند.

اشکال:
«در این روایت محل استشهاد آیت الله فاضل، تعبیر به «لابأس» شده است، که اگر شخص احیانا بمیرد اشکالی ندارد. شما وجوب را از کجا آورده‌‌اید؟ چرا می‌‌گویید تزریق واکسن واجب است؟ بعد می-گویید ترک واکسن انسان را به هلاکت می‌‌اندازد. این مطلب را از کجا می‌‌گویید؟ یعنی تنها راه علاج، واکسن است؟ صدها راه دیگر وجود دارد. این راهی است که چند نفر دارند می‌‌گویند و مخالف هم زیاد دارد. نهایت حرفی که می‌‌توان در اینجا مطرح کرد، این است که تزریق واکسن اشکالی ندارد و لابأس به. ولی وجوب از کجا ثابت شد؟ شما هنوز تفاوت علاج و پیشگیری را نمی‌‌دانید که ورود به فتوی دادن کرده اید.»

پاسخ:
این اشکال نیز وارد نیست؛ زیرا آیت الله فاضل این روایت را برای رفع این شبهه مطرح نمودند که اگر تزریق واکسن احتمال مرگ را به دنبال داشته باشد، شرعا تزریق واکسن جایز نیست؛ زیرا موجب به خطر افتادن جان انسان می‌‌گردد که آیت الله فاضل با استناد به این روایت خواستند بفرمایند که تزریق واکسن ولو با احتمال مرگ هم همراه باشد اشکال ندارد نه اینکه خواسته باشند با این روایت وجوب تزریق واکسن را مطرح کنند.

یکی از ادله‌‌ای که آیت الله فاضل برای وجوب تزریق واکسن بیان نموده‌‌اند، اطلاقاتی مانند آیه شریفه «لاتلقوا بایدیکم الی التهلکه»  است؛ اما آیت الله فاضل تزریق واکسن را تنها راه پیشگیری بیان نفرموده-اند؛ بلکه تزریق واکسن را به نحو واجب تخییری می‌‌دانند؛ یعنی یا باید واکسن تزریق شود و یا کاری که بتواند کار واکسن را انجام دهد. لذا این وجوب، وجوب تخییری است نه تعیینی و بین این دو نوع وجوب تفاوت اساسی وجود دارد.

نکته دیگر اینکه در این بحث، تفاوتی بین درمان و پیشگیری از حیث دلیل وجود ندارد؛ زیرا شبهه این بود که امکان دارد که شخص در اثر این علاج از دنیا برود که حضرت فرمودند اشکالی ندارد، حال اگر حفظ جان هم متوقف بر تزریق باشد و امکان به خطر افتادن جان باشد در این راستا فرقی میان پیشگیری و درمان نخواهد بود و ملاک در هر دو یک چیز است؛ زیرا محطّ اشکال در این بود که جان به خطر می‌‌افتد واحتمال مرگ و میر وجود دارد.

اشکال:
اشکال دیگر این است که چرا تمام روایات دیده نشده است، مانند این روایتی که مرحوم شیخ صدوق نقل کرده است: «حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ أَبِي زِيَادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السّلام) قَالَ: مَنْ ظَهَرَتْ صِحَّتُهُ عَلَى سُقْمِهِ فَيُعَالِجُ بِشَيْ‏ءٍ فَمَاتَ فَأَنَا إِلَى اللَّهِ مِنْهُ بَرِي‏ءٌ» .

حال آیا کسانی که واکسن تزریق می‌‌کنند، همه صحّتشان غلبه بر بیماری دارد. حتی اگر اشخاصی باشند که بیمار باشند، این اشخاص بیماری‌‌شان غلبه بر صحّت آنان ندارد. فقط یک آبریزش بینی است و یک بویایی و چشایی را از دست می‌‌دهند که عفونت ریه هم هست و اینها هیچگاه بیماری‌‌شان غلبه بر صحّت‌‌شان ندارد!!! لذا تمام کسانی که امروزه واکسن می‌‌زنند سلامتی‌‌شان بر بیماری غلبه دارد.

امام کاظم(علیه السّلام) فرموده‌‌اند تا می‌‌توانید از معالجه طبیب پرهیز کنید. امیرالمومنین علی(علیه السّلام) فرموده‌‌اند: «لَا يَتَدَاوَى‏ الْمُسْلِمُ‏ حَتَّى يَغْلِبَ مَرَضُهُ صِحَّتَه» ‏. یعنی مسلمان درمان نمی‌‌کند، مگر زمانی که بیماری‌‌اش بر صحّتش غلبه پیدا کند. کجا این اشخاص بیماری‌‌شان بر سلامتشان غلبه پیدا کرده است؟ لذا کسانی که سالم هستند و تزریق واکسن می‌‌کنند و می‌‌میرند مورد برائت ائمه(علیهم السّلام) می‌‌باشند.

پاسخ:
اشکالی که در استدلال به این روایت وجود دارد این است که سه شخصیت در این روایت وجود دارند که هر سه محلّ بحث و گفتگوی میان علمای رجال می‌‌باشند. یکی سهل بن زیاد و دیگری نوفلی و شخص سوم، اسماعیل بن ابی زیاد است، که تمسّک به این روایت متوقّف بر برخی از مبانی موجود در رجال می‌‌باشد که در پذیرش این مبانی اختلاف وجود دارد. لذا یکی از اشکالاتی که بر بعضی مدّعیان طبّ اسلامی ‌‌وارد است، عدم توجه به سند روایت و مبانی رجالی آن است.

اما از جهت دلالت روایت، امام علیه السلام فرموده ‌‌است: هر کس(بیماری که) صحّت و سلامتی‌‌اش بر سقم و بیماری‌‌اش غلبه کند ولی با چیزی خودش را معالجه کند که در اثر آن بمیرد من از او بیزارم.

این روایت مربوط به بیمار است در حالی که بحث در تزریق واکسن، در قبل از بیماری و برای پیشگیری است. آیا اگر گفته شود، برای جلوگیری از شیوع وبا از آب بهداشتی مصرف شود، این مخالفت با مضمون  روایت است؟ در اینجا نیز با تزریق واکسن، از شیوع بیماری کرونا و مرگ و میر ناشی از آن جلوگیری می‌‌شود. به عبارت دیگر مراد روایت این است که شخص بیمار پس از گذراندن مراحلی از بیماری که در حال خوب شدن و بهبودی است، اگر دارویی بخورد که در اثر آن بمیرد، امام معصوم علیه السلام از او برائت میجوید.

اما نمی‌‌توان از این روایت استفاده نمود که اگر شخصی برای پیشگیری از ابتلاء به بیماری از دارویی استفاده کند و بخواهد سلامت خود را حفظ کند و حفظ نفس کند،(که هم امر شرعی بر آن موجود است و هم امر عقلی) و در این بین اگر منجرّ به مرگ شود آیا امام صادق(علیه السّلام) از چنین شخصی برائت می‌‌جویند.

یکی از نکاتی که برای استدلال به روایات باید به آن توجّه شود، فقه الروایه است. یعنی باید اوّل باید مراد روایت فهمیده شود. حال مراد از روایت مذکور(من ظهرت صحته علی سقمه) این است که شخص اگر بیمار باشد و حال این بیمار رو به بهبودی باشد ولی بیاید باز هم از دارویی استفاده کند(که نیازی به استفاده از آن نبوده است) و در این حالت بمیرد، امام(علیه السلام) از او برائت می‌‌جویند.

بنابراین روایت ارتباطی با این که انسان با توجه به دلایل عقلی و نقلی در پی جلوگیری از ابتلاء به بیماری باشد، ندارد. به چنین استدلالی در اصطلاح قیاس گفته می‌‌شود که توسّط ائمه(علیهم السّلام) به شدّت تخطئه شده است.

آیا در مورد این روایت شریف یعنی « لَا يَتَدَاوَى‏ الْمُسْلِمُ‏ حَتَّى يَغْلِبَ مَرَضُهُ صِحَّتَه» باید به اطلاقش اخذ نموده و بگوییم هر نوع بیماری که باشد باید تا زمان غلبه بر صحّت صبر کرد؟ مثلا اگر انسان به بیماری صعب العلاجی که ممکن است در آینده جان انسان را به خطر بیندازد اما هنوز بر صحّت او غلبه نکرده است، انسان نباید دنبال مداوای آن باشد؟

نکته:
ادعا شده است که کرونا همان زکام است و می‌‌گوید: ابن سینا زکام شدید را به نام «انف العنز» معرّفی کرد یعنی بینی بز! یعنی مثل بز مدام عطسه می‌‌کنند که آب بینی‌‌شان مدام جاری است!!! و بعد اروپایی‌‌ها برای اینکه واکسن را در جامعه ترویج دهند اسم این واکسن را آنفولانزا گذاشتند و اکنون اسم همین زکام را کرونا گذاشته‌‌اند!

کرونا طبق روایات، اصلا بیماری بدی نیست بلکه با یک استراحت تمام می‌‌شود و تمام کسانی که مرده-اند در بیمارستان بوده اند و یا بر اثر واکسن مرده‌‌اند! اگر کسی در خانه استراحت کند نمی‌‌میرد؛ خلاصه اینکه کرونا همان زکام است و درمان زکام هم در روایات ما آمده است.

اولا: واکسن علاج نیست و پیشگیری است.

ثانیا: اصلا اصل کرونا درآن شکّ دارند و بیماری کشنده و جدیدی نیست.

ثالثا: ربطی به شارع ندارد ولی شما دخالت کردید.

رابعا: خود این افرادی که واکسن را قبول دارند می‌‌گویند اگر واکسن بزنید باز ممکن است ناقل باشید و ممکن است بگیرید و ممکن است بمیرید. پس چه فرقی کرد؟ قبل از تزریق واکسن هم که این سه حالت وجود داشت، به همین دلیل باید تمام پروتکل‌‌ها(بعد از تزریق واکسن) رعایت شود. این چیست که انسان به این صراحت فتوی بدهد و بعد بگوید حکومت هم میتوان مردم را مجبور به واکسن کند.

پاسخ:
بسیاری از این مسائل ادّعایی بدون دلیل است و هیچ شاهدی بر آن اقامه نشده است. در بخشی از گفتار مزبور چنین آمده بود که «آنفولانزا» در دید ابن سینا همان «عنف العنز» به معنای بینی بز است که مدام از آن آب می‌‌آید. امّا ظاهرا این کلام اشبه به نکته فکاهی باشد؛ زیرا ریشه این کلمه لاتینه و هنوز تو انگلیسی ازش به صورت influence یعنی اثر گذاری استفاده می شود. در رم قدیم این ایده بود که یک جریان سیال از ستاره ها رفتارهای بشری رو تحت تاثیر قرار می داده که به ان influentia می گفتند....  با یک جستجوی ساده در گوگل influenza origin این مطلب روشن میشود.

به علاوه به چه دلیل باید کلام متخصّصین در یک امر را رها نمود و با ادعای افرادی که تخصّصی در شناخت ویروس ندارند اطمینان یا حتی گمان پیدا نمود؟

نکته بعد این است که دولت وظیفه‌‌ حفظ جان عامّه مردم را بر عهده دارد؛ لذا برای حفظ جان عموم مردم می‌‌تواند واکسن را اجباری کند تا جان افراد به خطر نیفتد، از این رو میبینیم که پس از واکسیناسیون عمومی، تلفات کرونا کاهش چشم گیری داشته، و بیشتر تلفات کرونا، در میان افرادی است که واکسن نزده اند.

نکته مهمی که باید به آن اشاره نمود بحث ایمنی جمعی است. در دهه ۱۹۳۰مشاهده شد بعد از اینکه تعداد قابل توجهی از کودکان از سرخک مصون شدند، تعداد عفونت‌های جدید به‌طور موقت، حتی در بین کودکان مستعد کاهش یافته‌است. حال مخالفت با واکسیناسیون، می‌‌تواند ایمنی جمعی را به چالش کشاند و سبب بازگشت بیماریهای قابل پیشگیری شود.

البته باید به این مطلب نیز اشاره نمود که واکسن‌ها به‌طور معمول ناقص هستند، زیرا ممکن است سیستم ایمنی برخی از افراد پاسخ ایمنی کافی به واکسن‌ها برای اعطای مصونیت طولانی مدت ایجاد نکند، بنابراین بخشی از کسانی که واکسینه می‌شوند ممکن است ایمنی نداشته باشند.

اگر ایمنی جمعی در یک جمعیت برای مدت زمان کافی برقرار شود، بیماری به ناچار از بین می‌رود و دیگر انتقال رخ نمی‌دهد و تعداد موارد به سمت صفر کاهش می‌‌یابد، و بیماری ریشه کن میشود. تا به امروز، دو بیماری طاعون گاوی و آبله با استفاده از ایمنی جمعی و واکسیناسیون ریشه‌کن شده‌است.

و السلام علی من اتّبع الهدی
حجت الله نخعی
سیدعبدالحسین موسوی نیا

 -----------------
پی‌‌نوشت:
[1] -الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 164.
[2] - بحار الأنوار ط - بيروت، ج‏45، ص:57
[3]  - سایت اقتصادآنلاین.30.555356 قابل دسترسی در 12/11/1400.
[4] - من لا يحضره الفقيه، ج‏4، ص: 369.
[5] -هداية الأمة إلى أحكام الأئمة عليهم السلام، ج-1، ص: 4.
[6] - بقره/195.
 [7] - الخصال، ج‏1، ص: 26
[8] - همان، ج‏2، ص: 620



برچسب ها :

فاضل لنکرانی کرونا واکسن کرونا تزریق واکسن کرونا واکاوی فقهی تزریق واکسن کرونا نشست علمی «واکاوی فقهی تزریق واکسن کرونا» نقد و بررسی