طهارت قلب(5): إنابه
۳۰ آذر ۱۴۰۱
۱۶:۵۶
۷۰۰
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
-
ولادت با سعادت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) تبریک و تهنیت باد
-
مقاومت؛ تنها راه عزت مسلمین و غلبه بر مستکبرین
-
گزارش دیدار آیت الله فاضل لنکرانی با حضرت آیت الله العظمی سبحانی(دامت برکاته)
-
برگزاری مراسم سالگرد شهادت حضرت فاطمه(س) / فاطمیه دوم
-
یادی از فقیه اهلبیت(ع) و مرجع بزرگ شیعه، در گفتوگوی خبرگزاری ابنا با آیتالله شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی
-
مسجد کانون تهذیب و رشد استعدادها
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
یکی ديگر از اسباب طهارت قلب؛ «انابه» است.
عامل مهم ايجاد انابه در قلب هم در حقیقت، خشیت از خدای تبارک و تعالی است. «انابه» به معنای رجوع پي در پي انسان به خداست. هر جا احساس کرد فاصلهای بین او و خدا واقع شده بلافاصله برگردد و توجّه به خدا پيدا کند. این رجوع بدان معنا نیست که انسان حتماً گناه و ذنبي مرتکب شده باشد که البته آن هم توبه و استغفار میخواهد، اما انابه یعنی رجوع مرةً بعد مرة، بازگشت مکرر و پي در پي انسان به خدا. تا متوجه شد غفلتی به او دست داده و از یاد خدا و اسماء و صفات و تسبیح و تحمید حق غافل شده بلا فاصله برگردد.
قرآن کريم در آيه 33 سوره مبارکه ق میفرماید «مَنْ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنيبٍ»، قرآن در انتساب خشيت به خدای تبارک و تعالی در بسياري از موارد خشيت را به عنوان الله و رب و گاهی هم مثل اين آيه به صفت رحمان اضافه نموده است.
معنای خشیت خوف و ترس است منتهی در کتب لغت خشیت را به خوفی ميگويند که استیلای بر انسان پیدا کند و همه وجود او را در ظاهر و باطن فرا گيرد. بعضی از کتب لغت هم مثل مفردات راغب خشیت را به خوف ناشي از تعظيم معنا کرده، خوفی که انسان خود را در مقابل عظمت خدا ضعيف و بیچاره و ناتوان و ذليل میبیند، اظهار ذلت همه جا بد است مگر در مقابل خدا، انسان تا میتواند در مقابل خدا بايد اظهار ذلت کند، همانطور که در دعاها وارد شده است.
مؤمن حق ندارد در مقابل انسانهای دیگر خود را ذلیل کند، اما ذلت در مقابل خدا اخلاقي نيکو و پسندیده است. انسان وقتي به عظمت خدا توجه پيدا کند، خوف همه وجودش را فرا خواهد گرفت. چون به اين باور ميرسد که أین التراب و رب الارباب، من کجا و خدا کجا؟ خدايي که خالق جهان آفرينش و اين همه عظمت در کهکشانها و عالم مجردات و مادیات است، آفريننده دنیا و آخرت و بهشت و دوزخ و برزخ است، که دنیای ما در مقابل عالم برزخ همانند رحم مادر در مقابل این دنیاست، این چه عظمت و قدرتی است؟!
گاهی خشیت به الله اضافه شده، الله جامع همهی صفات کمالیهی خدای تبارک و تعالی است، توجّه به همين معنا خواه ناخواه سر انسان را به تعظيم فرود میآورد. گاهي اضافه به صفت رب و ربوبیت خدا شده یعنی تدبير و پرورش هم چیز ما دست خداست، سلامت جسم و جان و عقل ما، رزق و روزي ما از همه نعمتها و برکات الهي، تدبير عالم، چرخش خورشيد و ماه و ستارگان همه دست خداست، چنين توجهي به عظمت پروردگار انسان را خاشع و خاضع ميکند. گاهي نيز خشيت با صفت رحمان همراه شده مثل «من خشی الرحمن بالغيب».
ممکن است گفته شود وقتی عنوان رحمت به ميان آید، انسان باید امید پیدا کند، چون رحمن از صفات خاص خدای تبارک و تعالی است و ما در نمازها خدا را به رحمانیت و رحیمیت یاد میکنیم، پس چرا اينجا ميفرمايد: «خشی الرحمن»؟
پاسخ این کلام دقت و تأمل نياز دارد. زيرا همین رحمانیت خود يکي از عوامل درک عظمت خداست، توجّه به اين نکته که بخشش و عنايت خدا نسبت به همه موجودات عالم از بزرگترين و قويترين مخلوق گرفته تا ضعيفترين و ريزترين موجود فراگير است، موجب ميگردد انسان به عظمت خدا پی ببرد، پس کسی نگوید وقتی پاي عنوان رحمان به ميان آيد فقط باید اميد و رجاء در دل انسان پديد آيد نه خوف و ترس. اصلاً خوف و رجاء در همین آيه خشي الرحمن جمع شده است.
این خوف و رجائی که ائمه ما در روایات فرمودهاند مؤمن دارای دو بال است، یکی بال خوف که مراد از آن همین خشیت است، ديگري بال رجاء، اين دو بال در همین کلمهی خشی الرحمن جمع شده. رحمانیت خدا به انسان امید میدهد و او را امیدوار میکند، اما با همین رحمانیت چون مقرون به درک عظمت خداست انسان خوف و خشیت پیدا ميکند.
قرآن بعد از من خشی الرحمن ميفرمايد «بالغیب»، کسی که خشیت یعنی ترس همهی وجود او را بگیرد آن هم بالغیب، اين کلمه یا از باب اين است که وجود خدا وجود غیبیه است و نمیتوان آن را با چشم مادّي ديد. ما براساس ضعف خود وقتي در مقابل يک فرد قدرتمند قرار ميگيريم چه حالتی پیدا میکنیم؟ خوف و خشيت پيدا کرده و همهی وجود ما شروع به لرزیدن میکند آن هم در برابر يک عظمت کاذب.
در حالي که بايد در مقابل خدای عزيز و قدرتمندي که از دیدگان ما پنهان است چنین باشيم لذا پيامبر اکرم(ص) در سفارشي به ابن مسعود میفرمایند «تَخشَ اللهَ بِالغَیبِ کَانّکَ تَراهُ»، خدا را بالغیب خشیت داشته باش، گویا او را میبینی «فَإنَ لَم تَکُن تَراهُ فَإنهُ یُراکَ»، اگر تو او را نميبيني او تو را میبیند. آنگاه این آیه را قرائت میفرمایند «مَنْ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنيبٍ»، خدا انسان را همیشه میبیند. انسان هم سعی کند چنين باشد که گویا خدا را میبیند، نمیشود انسان خدا را ناظر ببیند و خشیت نداشته باشد.
احتمال دیگر از «بالغيب» این است که انسان در پنهان و خلوت خودش که در جمع مردم نیست و تنهاست و میتواند صدها گناه انجام بدهد، از خدا بترسد.
شاهد کلام ما از ذکر اين آيه عبارت «و جاء بِقَلبٍ مُنیبٍ» است یعنی اگر کسی بخواهد روز قیامت با قلب منیب وارد صحنهی محشر شود و آنجا خطاب «ادْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ * لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فيها وَ لَدَيْنا مَزيدٌ»، متوجه او شود از آیه به خوبی استفاده میشود که مقدمهی قلب منیب خشيت است.
بايد انسان تأمل کند چگونه به طهارت قلب دست پيدا ميکند. یکی از اسباب طهارت قلب انابه است. حساب کنيد از صبح تا حال چقدر دنبال یاد خدا بوده و چقدر دنبال منیّت و نفسانیت و هوي و هوس و تمايلات شخصي و شيطاني خود بودهايم. کداميک بیشتر بوده؟ آنگاه با تضرع به درگاه خدا برگرديم. از این انابه محاسبه نفس را هم ميتوان استفاده کرد انابه بازگشت انسان به خداست، از صبح تا به حال چه چيزهايي از این قلب بیرون کرده و به چه چيزهايي اجازه ورود دادهام. قلبی که مالکش خداست و غیر خدا نباید در آن ساکن باشد. مقدمهی انابه خشیت است و انسان تا خشیت نداشته باشد انابه پیدا نمیکند.
بحث دیگر این است که عوامل خشیت چیست و چه چیزهایی سبب میشود انسان خشیت پیدا کند؟
آیه شریفه 23 سوره زمر ميفرمايد: «اللهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُتَشَابِهًا مَثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ»، در شأن نزول این آیه شریفه عبدالله بن مسعود میگوید جمعی از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) افسرده و ملول نشسته بودند، به پیامبر عرض کردند یک کلامی برای ما بفرمائید تا از این حالت ملولی خارج شویم، این آیه شریفه نازل شد. «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ»، احسن الحدیث قرآن است ارزش هیچ کتابی برای شنیدن، خواندن و تدبّر به اندازه قرآن نیست!
باید ارتباطمان را با قرآن زیاد کنیم. در ادامه جهت احسن الحدیث بودن قرآن را به صورت تعلیل یا حال یا تمییز اشاره نموده و ميفرمايد: «كِتَاباً مُتَشَابِهاً» تمام قرآن متشابه است، متشابه در اين آيه غیر از متشابه در آيه هفت سوره آلعمران «مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ» است، آيات قرآن در تقسیمبندی سوره آلعمران بر دو دستهاند، محکمات و متشابهات. اما براساس اين آيه شريفه همهی قرآن متشابه است. این متشابه یعنی تمام آیات از نظر فصاحت، بلاغت، اتقان، عمق، زیبایی، تماماً شبيه هم هستند یک آیه را پیدا نمیکنید که درجه فصاحت يا اتقان آن از آیه ديگر کمتر باشد.
از حیث هماهنگی همه آیات قرآن با هم هماهنگ هستند، اینکه فرمودهاند هر آیهای ظاهري دارد و باطني و باطنش هم بطونی دارد معنایش تشابه است، شما یک آیه در قرآن پیدا نمیکنید که بطن نداشته باشد، حتی حروف مقطعه «الم»، هم ظهر و بطنی و بطنش هم بطونی دارد، تمام قرآن چنین وجه اشتراکي دارند.
در مورد مَثَانِيَ، احتمالات مختلفی شده است احتمال قوی آن است که هر آیهای در قرآن داراي یک عِدل و نمونهی دیگر هم هست. از خود این مثانی مبنای مرحوم علامه طباطبائی رضوان الله علیه را که تفسير قرآن به قرآن است «القرآن یفسر بعضه بعضا» میتوان استفاده کرد.
برخی اشکال گرفتهاند که این حرف ریشه ندارد؟ اولاً همین آیه هفت سوره آل عمران «منه آیات محکمات هن ام الکتاب و اخر متشابهات» با صدای بلند میگوید که متشابهات قرآن را باید به آيات محکم قرآن ارجاع داد، و اين معناي القرآن یفسر بعضه بعضا است. از عبارت مثاني نيز همين استفاده میشود. اینکه میگوئیم هر آيه یک نمونه ديگر دارد به عنوان بيان حداقل است و گرنه ممکن است یک آیه چند نمونه داشته باشد به بیانهای مختلف، تکرار قصص یکی از نمونههای مثانی است، که هر کدام داراي یک جهت و پيام خاص هستند اما در اصل مطلب با هم مشترکند.
شاهد کلام از این آيه شريفه هم اين عبارت است «تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ» آنها که خشیت از خدا دارند وقتی قرآن میخوانند جلود و پوست بدنشان اقشعرار پیدا میکند، اقشعرار یعنی جمع شدن پوست بدن. قشعریره کسي است که در اثر ترس پوست بدنش جمع شده است. اصطلاح مو بر بدنم سیخ شد هم در مورد ترس است که یک نوعی از علامت اقشعرار است، ارتعاش و لرزش و رعشه اندام هم یک نوع اقشعرار است که ممکن است به اختلاف متعلقش مختلف شود، اين آيه شريفه ميفرمايد «تقشعر منه جلود الذین یخشون ربهم»، آنها که خشیت از خدا دارند وقتی آیات خدا را میبینند يا میخوانند و میشنوند آن چنان غرق در عظمت خدا میشوند که پوست بدنشان جمع شده و اقشعرار پیدا کرده به لرزش وارتعاش در ميآيد.
قرآن یکی از عوامل ايجاد خشیت از خداست، درست است اهل وعظ و خطابه و منبر به ما یاد دادهاند یاد جهنم و عذاب خدا کنيد که ياد عذاب الهي انسان را به وحشت میاندازد، اين فکر که ما چطور توان عذاب قیامت را داشته باشیم در حاليکه تاب تحمّل آتش دنيا را نداریم! که اين پايينترين درجه خشيت است، يکي از عوامل خشی الرحمن که منشأش رحمانیت خدا باید باشد، خواندن قرآن است، قرآن انسان را به مقام خشیت ميرساند، قرآن بخوانید تا خشیت پیدا کنید، قرآن بخوانیم تا عظمت خالق را پیدا کنیم، این چه موجودی است، این چه کلامی است که اگر تمام بشر از اولین و آخرین جمع شوند نمیتوانند یک آیه مثل آيات قرآن را بیاورند.
انسان چنان قرآن بخواند که پی به عظمت خدا ببرد. در ادامه میفرماید: «ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ»، بعد از این خشیتي که لرزه بر اندام انسان ميافکند، انسان به ساحل آرامش ميرسد و پوست و گوشتش آماده ذکر خدا ميرسد. میگوید منی که مخلوق چنین موجود و خالق عظیمي هستم چه پناهی بهتر از او. اين چنين است که انسان آرامش و امید پیدا میکند و در مرحلهی ترس باقی نمیماند، خواندن و فهم قرآن هم موجب خشيت است و هم آرامش «تلین جنودهم و قلوبهم الی ذکر الله»، بعد میفرماید اين هدایت الهي است که هر کس را بخواهد به آن هدايت ميکند، چنين هدايتي هدایت خاصه است نه عامه «ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ».
آيا این هدایت خاصه غیر از آن است که انسان سر سفرهی قرآن و سنت زانو زند و از خوان احسان علم و کرم اهلبیت علیهم السلام بهره برد؟ آيا جای دیگری سراغ دارید؟ قطعاً جای دیگر وجود ندارد و امکانش هم نیست، هر چند بگویند علوم ديگر هم نافع هستند. بله علم طب نافع است، علم شیمی، علم فیزیک، علم ریاضی، این علوم نافع هستند و بشر هم نیاز به آن دارد حتی در فقه هم گاهی میگوئیم که اين علوم جزء واجبات نظامیه میشوند، اما آن علمي که در بطنش هدایت خاصه باشد کدام يک از اين علوم است؟
برطبق اين آيه شريفه یکی از عوامل خشیت ارتباط با قرآن است ما باید ارتباط خود را با قرآن زیاد کنیم تا به خشیت برسيم. وقت سحر بهترین وقت خواندن قرآن است، زماني که افکار انسان از زوائد و حواشی دنیا دور است، خودش هست و دل شب و خدا و قرآن، مگر میشود خشیت حاصل نشود؟ مگر میشود اشک انسان جاری نشود؟ براساس آیه 28 سوره فاطر که میفرماید: «إِنَّما يَخْشَى اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَمؤُا»، علم هم از عوامل خشیت است، منتهی کدام علم؟ قطعاً علم دین مراد است، آن علمی که مربوط به قرآن و سنت باشد، بله این مطلب به صورت کلی مورد قبول است که هر عالمی در هر يک از علوم وقتی با مبدأ علم ارتباط پیدا کند اين ارتباط موجب هدایتش میشود، اما آن علمي که تماماً برای هدایت خاصه انسان است علم دين و همین ارتباط با کتاب و سنت است فقط.
در روایتی امیرالمؤمنین(علیه السلام) میفرماید «مَن خَشِیَ اللهَ کَثُرَ عِلمُهُ» اين سخن مطلب دیگری به دست ما میدهد، یعنی خود خشیت که معلول علم است علت ازدياد علم هم میشود، یعنی اگر کسی به عظمت خدا توجه پیدا کند خداوند دلش را به نورانیت علم روشن کرده و فکر و عقل او را به يک حقايقي از علم هدايت ميکند.
از آيات ديگر درباره خشيت که بايد در آن تأمل کنيم آيات آخر سوره حشر است که تأکید بسيار شده این آیات را انسان هر شب قبل از خواب بخواند «لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّه»، در سوره زمر تأثير نفوذ قرآن را بر جسم و جان انسان متذکر شده که فرمود: «اللّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَديثِ كِتابًا مُتَشابِهًا مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ» و در اين آیه میفرماید ما همین قرآن را اگر بر کوه نازل کنيم از شدت خشيت از خدا صخرههاي سخت آن از هم شکافته ميشود. متصدعا من خشية الله يعني شکافته شدن اجزاء سخت آن از یکدیگر.
برخی میگویند در این آيه خدای تبارک و تعالی در مقام تشبیه است، برخی میگویند نه کوهها هم شعور دارند، اگر با همان شعوری که همه موجودات اعم از جمادات، نبادات و حیوانات دارند که با آن خدا را تسبيح ميکنند، اگر قرآن بر اینها نازل میشد، خشیت از خدا آنها را به خضوع و خشوع افکنده و از شدت اين خشيت اجزاء وجودشان از هم شکافته و جدا ميگرديد. و اين در حالي است که قلب بعضي از انسانها از اين سنگها سختتر است. و آیه 74 سوره بقره خطاب به بنی اسرائیل میفرماید: «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ» شما چنان گرفتار قساوت قلب شدید که قلبتان از سنگ هم سختتر و نفوذ ناپذيرتر شده است «فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً» و بعد تعلیل میآورد «وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ» بعضی از سنگها هستند که نهرها از آن جاری میشود وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ از دل بعضی از سنگها قطرات آب بیرون میآید «وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ» برخي سنگها هم از خشيت خدا سقوط ميکنند و خدا غافل از اعمال شما نيست «وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ».
در روايات نقل شده اصحاب پیامبر(ص) هنگام خواندن قرآن اشک از چشمانشان جاري ميگرديد و بدنشان به لرزه ميافتاد «کان اصحاب النبی اذا قرأ علیهم القرآن تدمع اعینهم و تقشعر جلودهم».
ابن عباس از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل میکند «اذا اقشعر جلد العبد من خشیة الله تحاتت عنه ذنوبه» وقتی از خوف و خشيت پروردگار پوست انسان جمع شود و مو بر اندام او سيخ گردد، گناهانش ریخته میشود «کما یتحات عن الشجرة الیابسه ورقها»، همان طور که برگ از درخت خشک با سرعت ميريزد.
پس در بحث طهارت قلب از منظر آیات و روایات، انابه از عوامل طهارت و خشیت هم عامل مهم انابه است، حال باید راهکار ايجاد خشیت را پيدا کنیم، یک عاملش قرائت قرآن است منتهی با تدبر، مسلم اگر کسی تدبر در آن نکند خشیت پیدا نمیکند، «تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ» خشيت در جایی است که انسان وقتی به آیات رحمت و آیات عذاب میرسد، به اسماء و صفات خدا میرسد، در آنها تدبر کند.
این که نسبت به اذکار اینقدر سفارش شده براي آن است که انسان در هيچ حالتي ياد خدا را فراموش نکند و عظمت خدا را در درونش بیشتر نهادینه کند. قرآن، اسماء و صفات، آیات بهشت و جهنم، آیات خلقت و ملائکه، آیات قدرت و هر آیهای باید در انسان خشيت ایجاد کند، نه اینکه گفته شود یک ختم قرآن کنیم تا به خشيت برسيم. اگر انسان در خود بسم الله الرحمن الرحیم، تدبر کند خشيت از خدا وجودش را فرا میگیرد، بر حسب آيه «إِنَّما يَخْشَى اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَمؤُا» علم از عوامل خشیت است.
لذا هر چه ما این علوم دینی را، آنچه که مربوط به اعتقادات و مبدأ و معاد، فقه، اخلاق، حدیث، تفسیر هست را با توجّه تحصيل کنيم سبب خشيت براي انسان ميشود و اين يک محک و ملاک براي ما است. هر روز که سر درس و بحث حاضر ميشويم اگر میخواهیم ببینیم واقعاً آن روز موفق بودیم یا نه؟ بايد ببینیم علم آن روز چه مقدار در ما تأثیرگذاشته و خشيت ايجاد کرده است؟
آیه 52 سوره نور که ميفرمايد: «وَ مَنْ يُطِعِ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَخْشَ اللهَ وَ يَتَّقْهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ»، هرکس اطاعت از خدا و رسول کند و خشیت از خدا داشته باشد و تقوي پيشه سازد رستگار خواهد بود، به این معناست که ممکن است انسان اطاعت خدا کند، اقامه نماز و پرداخت زکات و صدقات هم داشته باشد اما خشیت از خدا نداشته باشد، اين اعمال و اين زحمات فايدهاي نخواهد داشت.
اگر میخواهیم رستگار شویم و نخواهيم عمرمان به بطالت بگذرد و در پایان عمر به آن نتیجهای که خدای تبارک و تعالی اراده فرموده برسيم بايد تلاش کنيم تا همه اين چهار خصوصيت را پيدا کنيم.
وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین