۰۹ خرداد ۱۳۹۷ و ۱۸:۴۵

يک عنواني که در کتب اخلاقي وجود دارد و شايد آنطوري که بايد و شايد هم به آن توجه نمي‌شود مسئله‌ي «إخفاي عبادت» است.

يعني انسان اولاً آن عبادتي که انجام مي‌دهد با تمام شرائط و خصوصيات با قصد قربتي هم که دارد، باز اين عملش را در مرئي و منظر و رؤيت مردم قرار ندهد.

از مجموع روايات استفاده مي‌شود که اين نوع عبادت براي خداوند خيلي مطلوبتر است، تا اينکه انسان در مرئي و منظر عبادتي کند.

البته يک استثنايي دارد؛ ما يک عبادات اجتماعي داريم، مثل حج، نماز جمعه، نماز جماعت،‌ اما آن عبادتي که واقعا و واقعاً مطلوب اولي براي خداوند است و محبوبيت براي خداوند دارد؛ عبادتي است که انسان در پنهاني انجام مي‌دهد. عبادت خودش را إخفاء کند و نگذارد ديگران بفهمند که او اهل نافله است، او اهل صدقه دادن است، او اهل نماز شب است.

اگر واقعاً انسان تمايل به اين پيدا کند که رفيقش بفهمد که اهل نماز شب است، اين ولو اين که وقتي هم دارد نماز مي‌خواند قربة الي الله مي‌خواند، اما کنارش و خارج آن تمايل به اين داشته باشد که اين بداند که اين اهل نماز شب است، اين اثري ندارد.

إخفاي عبادت يک ارتباط مخصوص و ويژه‌ بين انسان و خدا ايجاد مي‌کند. هيچکس هم از اين ارتباط خبردار نخواهد شد. اگر من ميل به اين پيدا کنم که رفيقم بفهمد که من اهل نافله هستم، اهل ذکر هستم، اهل نماز شب هستم، قطعاً اين ارتباط ايجاد نمي‌شود و واقعاً همه چيز در همين است.

بين انسان و خدا از اين طرقي که هست، عباداتي که وجود دارد، يک ارتباط‌هايي بين انسان و خدا ايجاد مي‌شود، اما به نظر مي‌رسد که آن انساني که ارتباط مخفي بين خودش و خدا وجود دارد، که حتي در زندگي، زن و بچه‌اش هم شايد متوجه نشوند. داشتيم بزرگاني که هفتاد سال اهل نماز شب بودند، اهل تهجد بودند، دو ساعت به اذان هم بلند مي‌شدند، اما تا روزهاي آخر عمرشان حتي اولادشان متوجه نشدند که اينها اهل نماز شب هستند. خوشا به حال اينها. انسان اگر اين ارتباطش روشن شود، آن اثر از بين مي‌رود.

بزرگان مي‌فرمايند که در اين ارتباط مخصوص و مخفي، يک آثار عجيبي وجود دارد، يک انوار عجيبي وجود دارد، يک عنايات واقعاً خاصي وجود دارد که رسيدن به آن خيلي مشکل است. بالاترش آنجايي است که انسان خوف از اين داشته باشد که ديگري بفهمد. بايد به اينجا برسد.

اينکه نبايد انسان ميل به اين داشته باشد تمام اينها آثارش را از دست مي‌دهد، در همه‌ي عبادات است، منتها يک عباداتي استثناء شده، مثل نماز جماعت، نماز جمعه، يک عبادات اجتماعي داريم که خب به عنوان شعائر است، آن يک آثاري براي خودش دارد، اصلاً شارع آمده فرموده بايد اينطور بصورت آشکار باشد، ولي روح و اصل عبوديت اينطور نيست. اصل عبوديت با إخفاء ملازمه دارد.

روايتي است در بحار، جلد 70، صفحه 251، «أعظم العبادة أجراً أخفاها»؛ بزرگترين عبادتها از نظر أجر، مخفي‌‌ترين آن است.

عرض کردم اين مخفي، يعني حتي به اين حد برسد که انسان بترسد از اينکه رفيقش بفهمد. البته حالا در يک حدي که انسان بايد ظاهر مسلماني و ظاهر تعبد را داشته باشد، در آن حدش که خود اسلام هم سفارش مي‌کند، اول وقت است برويم نماز جماعت، اول روز جمعه است برويم مثلاً کم کم براي نماز جمعه. ولي در آن وادي که انسان واقعاً بخواهد عبادت خالص و محض براي خدا انجام دهد، خفا، از شرائطش است.

لذا بزرگان ما از خدا تمني مي‌کردند که جايي باشند کسي نباشد، تنها باشند، خودشان باشند، يعني آنجا ديگر لذيذترين زمان براي اينها آن موقع بوده است. بالاخره اين چيزهاي معنوي يک تمثيل‌هاي ظاهري و مادي هم خداوند برايش قرار داده است.

فرض کنيد انسان به يک کسي که خيلي علاقه دارد، دلش مي‌خواهد يک جلسات خاص الخاصي با او داشته باشد، به يک بزرگي علاقه‌مند است، وقتي مي‌رود در حضور او مي‌خواهد بنشيند، دلش نمي‌خواهد حتي يک کس ديگري هم نشسته باشد، مي‌خواهد فقط خودش باشد و او، بتواند با او صحبت کند، در يک مرحله‌ي خيلي خيلي بالا و بي‌نهايتش بين انسان و خداست.

اين نه براي اين است که خلوص بيشتر باشد، در ذهن نوع مردم اين است که اگر انسان مخفي عبادت کند، خلوصش بيشتر است، آن هم هست، اما جهت مهم در خفاء عبادت؛ اين است که در عبادت مخفي يک آثار مخصوص براي خودش قرار داده شده که در عبادتي که در مرئاست آن آثار قرار داده نشده است.

ما در روايات داريم که هر چه عبادت انسان خالص‌تر باشد، خدا اجر بيشتري هم به او مي‌دهد، ولي عنوان خلوص يک عنواني است، عنوان اخفاء يک عنوان ديگري است.

آنوقت از آن‌طرف در بعضي از روايات داريم «مَن شَهَرَ نفسَهُ بِالعِبادَةِ فاتَّهِمُوهُ على دِينِهِ ؛ فإنَّ اللهَ عَزَّوجلَّ يبغِضُ شُهرَةَ العِبادَةِ و شُهرَةَ اللِّباسِ»؛ کسي که خودش را مشهور به عبادت کند، بگويد من اهل عبادت هستم،‌ اهل نماز شب هستم، اهل کذا و اينها هستم، او را نسبت به دينش متهم کنيد، خدا هم نسبت به چنين کسي بغض دارد.

اين اصلاً به درد خداوند نمي‌خورد، يعني قابل عرضه به درگاه الهي نيست که انسان يک عبادتي که مردم فهميدند را بيايد براي خداوند عرضه کند.

ما واقعاً بايد عادت کنيم. اين معنا را از خود خداوند استمداد کنيم، عمر انسان خيلي سريع مي‌گذرد و متأسفانه هر چه هم مي‌گذرد، همان جمله‌اي که امام(رضوان الله عليه) مکرر مي‌فرمودند که از ايشان وقتي توصيه‌اي مي‌خواستند مي‌فرمودند که تا جوان هستيد، قدرت داريد براي خودتان کاري کنيد، يکي از کارهاي مهم همين است، بتوانيم خودمان را عادت دهيم به عبادات مخفي، ببينيم آيا واقعاً در عبادات مخفي لذت مي‌بريم يا وقتي جلو ايستاديم براي نماز جماعت آنجا بيشتر لذت مي‌بريم؟

گاهي اوقات انسان وقتي امام جماعت مي‌شود، وسوسه نفس است، مي‌گويد حالا من امام جماعت شدم، بايد قرائت بهتري داشته باشم، صحيح‌تر داشته باشم، توجهم به خدا در نماز بيشتر باشد. اينها همه‌اش وسوسه است. اگر انسان در عبادت مخفي اين نکات را رعايت کرد، در عبادت مخفي احتياط کرد، نمازش را چند بار خواند، ذکر را کاملاً با دقت گفت، بدون اينکه غلط باشد آن براي انسان هنر است.

شما ببينيد مرحوم امام عباداتي که به عنوان نماز جماعت مي‌خواندند، خيلي سريع و خيلي عادي است. اما فرض کنيد عبادات مخفيشان که اينطور نبوده که ما خودمان را عادت دهيم به عبادات مخفي، در اين عبادات به انسان چيزهاي زيادي داده مي‌شود. يعني واقعاً خود انسان هم نمي‌داند که چه برکاتي دارد. هم از جهت علمي، هم از جهت مادي، از همه جهات.

خودمان را عادت دهيم که إن‌ شاء الله عرض مي‌شود که وقتي انسان در روزهاي آخر عمرش بود، بتواند واقعاً با يک آرامش بر خداوند تبارک و تعالي وارد شود.

اين روايت هم هست که «إِنَّ لِلهِ عِبَاداً عَامَلُوهُ بِخَالِصٍ مِنْ سِرِّهِ فَعَامَلَهُمْ بِخَالِصٍ مِنْ بِرِّهِ فَهُمُ الَّذِينَ تَمُرُّ صُحُفُهُمْ يوْمَ الْقِيامَةِ فُرُغاً وَ إِذَا وُقِفُوا بَينَ يدَيهِ تَعَالَى مَلَأَهَا مِنْ سِرِّ مَا أَسَرُّوا إِلَيهِ»، براي خداوند بندگاني است که اينها با خدا معامله کرده‌‌اند با خالصي از سرّ خودشان، يعني با اعمالي که در سرّ و پنهان خودشان با خداوند داشته‌‌اند. خدا هم مي‌فرمايد حالا که شما خالص از پنهاني‌تان را تحويل من داديد، بهترينش را تحويل من داديد، من هم بهترين را به شما تحويل مي‌دهم، اينها کساني هستندکه نامه‌هاي اعمالشان را وقتي مرور مي‌کنند خالي است، تا نامه عملش جلوي آن شخص مي‌رسد يعني اول که دارند مي‌آورند چيزي نيست.

اين خيلي عجيب است، حالا اين چيزي نيست يعني گاهي اوقات انسان نمي‌خواهد حتي ملائکه هم بفهمند، نمي‌خواهد آنهايي که موکل در نزد خدا هم هستند بفهمند. اين چيست؟ معنايش را ديگر آدم نمي‌تواند بفهمد، فقط خدا بداند.

چه بسا ما بتوانيم بگوييم از آن نيت خالص انسان در يک عمل شايد ملائکه هم نتوانند متوجه شوند. حالا اين را من نمي‌دانم شما اگر تتبع کرديد،‌ يا دقت کرديد ببينيد چنين چيزي هست در روايات يا نه؟

ما ملائکه‌‌اي داريم که اعمال انسان را مي‌نويسند و ثبت مي‌کنند، اما همين اعمال ظاهري است، آنچه که بين خود انسان و قلب انسان و خدا مي‌‌گذرد ظاهراً آنها متوجه نمي‌شوند. روي همين حساب، نامه اعمال چيزي در آن ثبت نمي‌شود، خدا آن نامه اعمال را پر مي‌کند از آن اعمال پنهاني که اين شخص انجام داده. اين خيلي براي انسان مهم است.

خداوند همه ما را به خالص‌ترين عباداتش إن شاء الله موفق بفرمايد.

کلمات کلیدی :

جایگاه عبادات مرئی و نامرئی عبادات اجتاعی عبادات پنهانی اخفای عبادت ارتباط مخفی با خدا خوف از آشکار شدن عبادت مشهور در عبادت نیت در عبادت

۳,۷۰۹ بازدید