موضوع: قاعده لا حرج
تاریخ جلسه : ۱۳۸۴/۸/۸
شماره جلسه : ۱۷
-
تنبیه اول(4)
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
اشکال سوم کلام مرحوم نراقي
اشکال سوّمي که بر مرحوم نراقي وارد است، اين است که ادلّهٔ لاحرج از باب تعليق الحکم علي الوصف مشعرٌ بالعليّة است؛ از ظاهر آيات شريفه نيز عليّت را استفاده ميکنيم؛ يعني «ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ» ميگويد اگر تکليفي حرجي باشد، لأجل حرجي بودن، شارع آن را بر ميدارد. در رواياتي هم که به اين آيهٔ شريفه استدلال شده، به عنوان تعليل ذکر شده است نه آن که اين مورد داخل در اين عموم است. بنابراين، اين که مرحوم نراقي اصرار دارند که در ادلّهٔ لاحرج شارع اين را به عنوان يک عامّي ذکر کرده و مخصّصات کثيرهاي بر آن وارد شده است، صحيح نيست.کلام مرحوم آشتياني
بيان مرحوم محقق بجنوردي
جواب چهارم در اين مسأله، در کلمات مرحوم محقّق بجنوردي در جلد اول کتاب «القواعد الفقهيه»، صفحه 256 عنوان شده است. جواب ايشان آن است که درست است «ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ» از باب امتنان است، لکن امتنان هميشه اقتضاي رفع ندارد؛ بلکه گاهي اثبات تکليفي را اقتضا مي کند. ميفرمايند: در باب جهاد مسأله همين طور است. ــــــ (چون عمدهٔ اشکال مربوط به باب جهاد است. در مسأله حدود و قصاص ميگويند به سوء اختيار مکلّف بوده و شارع اين کار را نکرده است. حتّي مسائل مالي مثل مسأله خمس، زکات و... تخصصاً از بحث لاحرج خارج است. نکتهاي مرحوم محقق نائيني(قدس سره) در آخر بحث لاضرر دارند که حرج مربوط به جوارح است و حرج جوانحي را شامل نميشود. بنابراين، تکاليف ماليّه هم مشکلي ندارد.اشکالات اين کلام
اين بيان نيز به نظر ما قابل خدشه است.اشکال اوّلش اين است که ممکن است بگوييم «ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ»، از باب امتنان است؛ امتنان به عنوان غايت نفي است. هدف از اين که شارع فعل حرجي را نفي کرده، اين است که امتناني بر مردم داشته باشد. امّا امتنان نميتواند در ملاک احکام دخالت داشته باشد. قبلاً هم نظير اين بيان را داشتيم؛ در باب ملاک احکام که مسأله حسن و قبح مطرح است، اگر فعلي ملاک لزومي دارد، شارع بايد لازم کند و اگر ملاک ندارد، شارع نميتواند نسبت به آن الزامي براي مردم داشته باشد. بنابراين، شارع در باب جعل احکام، بايد بر اساس ملاکات عمل کند. حتّي عرض کرديم مسأله نفي و ضرر مقداري از دائره ملاکات احکام خارج است؛ ممکن است حکمي به حسب ظاهر ضرري باشد، امّا ملاکي که وجود دارد، لازمة الاستيفاء و حسن است.
امتنان چيزي است که مي تواند بهعنوان غايت باشد؛ امّا داخل در ملاک احکام نيست که بگوييم هرکجا رفع حرج امتناني بود، شارع آن را برداشته است و هر جا که امتنان اقتضاي ثبوت ميکند، بايد باشد. چرا که در اين صورت، بايد در مواردي که براي يک تکليف حرجي دليل نداريم ولي به حسب عقلايي امتنان اقتضا کند که چنين تکليفي باشد، بگوييم اين مورد نيز از لاحرج خارج است. ديگر نبايد بگوييم فقط تکاليفي که براي آن دليل داريم مثل جهاد، امتنان اثبات آنها را اقتضا ميکند.
پاسخ و نظر استاد
انصاف اين است که حلّ اين مشکل خودش جداً مشکلٌ است؛ از يک طرف دليل داريم که «ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ» به عنوان يک نفي کلّي است و از طرف ديگر ميبينيم در شريعت تکاليف حرجيّه وجود دارد. براي حلّ اين اشکال، اوّلاً سؤالي را مطرح ميکنيم و سپس راه حلّ خودمان را عرض ميکنيم. از کساني همچون مرحوم نراقي و محقق بجنوردي که اصل قاعدهٔ لاحرج را قبول دارند و ميگويند لاحرج بر ادلّهٔ اوليّه مثل وجوب صلاة، وجوب صوم و... مقدّم مي شود، سؤال ميشود که لاحرج نسبت به دليل وجوب جهاد چه عنواني دارد؟ اگر در موردي جهاد حرجي شد، يعني حرجي زائد بر آن مشقّتي که در ذاتش وجود دارد، داشت؛ به عنوان مثال، فرض کنيد طرف مقابل مجهّز به سلاحهايي است که در يک لحظه صد هزار نفر را از بين ميبرد؛ يا مثالي که عرض شد انسان براي جهاد بايد ده هزار کيلومتر راه طي کند و به يک منطقه ديگر برود، مسأله به چه صورت ميشود؟ نتيجهاي که از اين سؤال ميگيريم که در کلمات علما به اين صورت وجود ندارد و واقعاً نياز به تتبّع دارد، اين است که اگر در شرايطي جهاد حرجي شد، تکليف چيست؟ آيا اين است که جهاد از لاحرج خارج است، ولو بلغ من الحرج ما بلغ؟ يا آن که نه، در همان حدّ حرج متعارف و مقتضاي خودش است و اگر زائد بر اين شد، لاحرج نيست؟به نظر ميرسد که اقتضاي قاعده آن است که جهاد به مقداري که حرج مقتضاي طبعش است، از لاحرج خارج شده است، اما زائد بر آن، نه؛ همينطور است در مورد خمس، حج و... بنابراين، به نظر ميرسد لاحرج حرجهاي زائد را بر ميدارد و در نتيجه لاحرج اصلاً تخصيص نخورده است حتي به جهاد. مؤيّد اين عرض ما آن است که در باب تيمم، وضو و غسل، رواياتي که وارد شده، شارع مثلاً ميگويد هنگامي که دست زخم ميشود، درست است که تکليف به اصل وضو جعل شده، امّا زائد بر آن که حرجي ميشود، وضو لازم نيست و بايد تيمّم کند. با اين بيان ما ديگر آن اشکالي که مثل مرحوم صاحب وسائل دارند که «ما من تکليفٍ إلاّ وفيه حرجٌ» نميآيد.
چرا که در ذات تکليف حرج است؛ بله، التکليف إذا تجاوز عن حدّه وبلغ حدّ الحرج، عنواني است که در همهٔ تکاليف ميآيد و اگر چنين شد، تکليف برداشته ميشود. نتيجه اين مي شود که اينجا نظير همان فرمايش ميرزاي قمي را بايد قائل شويم و انصاف آن است که در جريان اين جوابها، دقيقترين جواب ، جواب مرحوم ميرزا است؛ منتها با بياني که ما عرض ميکنيم. يعني ما چند نکته را اضافه کرديم؛ يک نکته اين است که اگر جهاد يا خمس يا حج و يا.... حرجي شد، تکليف برداشته ميشود.
دوم آن که «ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ» يعني «من تکليفٍ يعرض عليه عنوان الحرج»، تکليفي که بر آن عنوان حرج عارض شود. بنابراين، نتيجه ميگيريم «ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ» تخصيص نخورده است و اگر امتناني بودنش را نيز بپذيريم، امتناني بودنش سر جاي خودش باقي است و هيچ تخصيصي نخورده و هيچ منافاتي هم وجود ندارد.
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
اشکال سوم کلام مرحوم نراقي
اشکال سوّمي که بر مرحوم نراقي وارد است، اين است که ادلّهٔ لاحرج از باب تعليق الحکم علي الوصف مشعرٌ بالعليّة است؛ از ظاهر آيات شريفه نيز عليّت را استفاده ميکنيم؛ يعني «ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ» ميگويد اگر تکليفي حرجي باشد، لأجل حرجي بودن، شارع آن را بر ميدارد. در رواياتي هم که به اين آيهٔ شريفه استدلال شده، به عنوان تعليل ذکر شده است نه آن که اين مورد داخل در اين عموم است. بنابراين، اين که مرحوم نراقي اصرار دارند که در ادلّهٔ لاحرج شارع اين را به عنوان يک عامّي ذکر کرده و مخصّصات کثيرهاي بر آن وارد شده است، صحيح نيست.کلام مرحوم آشتياني
بيان مرحوم محقق بجنوردي
جواب چهارم در اين مسأله، در کلمات مرحوم محقّق بجنوردي در جلد اول کتاب «القواعد الفقهيه»، صفحه 256 عنوان شده است. جواب ايشان آن است که درست است «ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ» از باب امتنان است، لکن امتنان هميشه اقتضاي رفع ندارد؛ بلکه گاهي اثبات تکليفي را اقتضا مي کند. ميفرمايند: در باب جهاد مسأله همين طور است. ــــــ (چون عمدهٔ اشکال مربوط به باب جهاد است. در مسأله حدود و قصاص ميگويند به سوء اختيار مکلّف بوده و شارع اين کار را نکرده است. حتّي مسائل مالي مثل مسأله خمس، زکات و... تخصصاً از بحث لاحرج خارج است. نکتهاي مرحوم محقق نائيني(قدس سره) در آخر بحث لاضرر دارند که حرج مربوط به جوارح است و حرج جوانحي را شامل نميشود. بنابراين، تکاليف ماليّه هم مشکلي ندارد.اشکالات اين کلام
اين بيان نيز به نظر ما قابل خدشه است.اشکال اوّلش اين است که ممکن است بگوييم «ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ»، از باب امتنان است؛ امتنان به عنوان غايت نفي است. هدف از اين که شارع فعل حرجي را نفي کرده، اين است که امتناني بر مردم داشته باشد. امّا امتنان نميتواند در ملاک احکام دخالت داشته باشد. قبلاً هم نظير اين بيان را داشتيم؛ در باب ملاک احکام که مسأله حسن و قبح مطرح است، اگر فعلي ملاک لزومي دارد، شارع بايد لازم کند و اگر ملاک ندارد، شارع نميتواند نسبت به آن الزامي براي مردم داشته باشد. بنابراين، شارع در باب جعل احکام، بايد بر اساس ملاکات عمل کند. حتّي عرض کرديم مسأله نفي و
و ضرر مقداري از دائره ملاکات احکام خارج است؛ ممکن است حکمي به حسب ظاهر ضرري باشد، امّا ملاکي که وجود دارد، لازمة الاستيفاء و حسن است.
امتنان چيزي است که مي تواند بهعنوان غايت باشد؛ امّا داخل در ملاک احکام نيست که بگوييم هرکجا رفع حرج امتناني بود، شارع آن را برداشته است و هر جا که امتنان اقتضاي ثبوت ميکند، بايد باشد. چرا که در اين صورت، بايد در مواردي که براي يک تکليف حرجي دليل نداريم ولي به حسب عقلايي امتنان اقتضا کند که چنين تکليفي باشد، بگوييم اين مورد نيز از لاحرج خارج است. ديگر نبايد بگوييم فقط تکاليفي که براي آن دليل داريم مثل جهاد، امتنان اثبات آنها را اقتضا ميکند.
پاسخ و نظر استاد
انصاف اين است که حلّ اين مشکل خودش جداً مشکلٌ است؛ از يک طرف دليل داريم که «ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ» به عنوان يک نفي کلّي است و از طرف ديگر ميبينيم در شريعت تکاليف حرجيّه وجود دارد. براي حلّ اين اشکال، اوّلاً سؤالي را مطرح ميکنيم و سپس راه حلّ خودمان را عرض ميکنيم. از کساني همچون مرحوم نراقي و محقق بجنوردي که اصل قاعدهٔ لاحرج را قبول دارند و ميگويند لاحرج بر ادلّهٔ اوليّه مثل وجوب صلاة، وجوب صوم و... مقدّم مي شود، سؤال ميشود که لاحرج نسبت به دليل وجوب جهاد چه عنواني دارد؟ اگر در موردي جهاد حرجي شد، يعني حرجي زائد بر آن مشقّتي که در ذاتش وجود دارد، داشت؛ به عنوان مثال، فرض کنيد طرف مقابل مجهّز به سلاحهايي است که در يک لحظه صد هزار نفر را از بين ميبرد؛ يا مثالي که عرض شد انسان براي جهاد بايد ده هزار کيلومتر راه طي کند و به يک منطقه ديگر برود، مسأله به چه صورت ميشود؟ نتيجهاي که از اين سؤال ميگيريم که در کلمات علما به اين صورت وجود ندارد و واقعاً نياز به تتبّع دارد، اين است که اگر در شرايطي جهاد حرجي شد، تکليف چيست؟ آيا اين است که جهاد از لاحرج خارج است، ولو بلغ من الحرج ما بلغ؟ يا آن که نه، در همان حدّ حرج متعارف و مقتضاي خودش است و اگر زائد بر اين شد، لاحرج نيست؟به نظر ميرسد که اقتضاي قاعده آن است که جهاد به مقداري که حرج مقتضاي طبعش است، از لاحرج خارج شده است، اما زائد بر آن، نه؛ همينطور است در مورد خمس، حج و... بنابراين، به نظر ميرسد لاحرج حرجهاي زائد را بر ميدارد و در نتيجه لاحرج اصلاً تخصيص نخورده است حتي به جهاد. مؤيّد اين عرض ما آن است که در باب تيمم، وضو و غسل، رواياتي که وارد شده، شارع مثلاً ميگويد هنگامي که دست زخم ميشود، درست است که تکليف به اصل وضو جعل شده، امّا زائد بر آن که حرجي ميشود، وضو لازم نيست و بايد تيمّم کند. با اين بيان ما ديگر آن اشکالي که مثل مرحوم صاحب وسائل دارند که «ما من تکليفٍ إلاّ وفيه حرجٌ» نميآيد.
چرا که در ذات تکليف حرج است؛ بله، التکليف إذا تجاوز عن حدّه وبلغ حدّ الحرج، عنواني است که در همهٔ تکاليف ميآيد و اگر چنين شد، تکليف برداشته ميشود. نتيجه اين مي شود که اينجا نظير همان فرمايش ميرزاي قمي را بايد قائل شويم و انصاف آن است که در جريان اين جوابها، دقيقترين جواب ، جواب مرحوم ميرزا است؛ منتها با بياني که ما عرض ميکنيم. يعني ما چند نکته را اضافه کرديم؛ يک نکته اين است که اگر جهاد يا خمس يا حج و يا.... حرجي شد، تکليف برداشته ميشود.
دوم آن که «ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ» يعني «من تکليفٍ يعرض عليه عنوان الحرج»، تکليفي که بر آن عنوان حرج عارض شود. بنابراين، نتيجه ميگيريم «ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ» تخصيص نخورده است و اگر امتناني بودنش را نيز بپذيريم، امتناني بودنش سر جاي خودش باقي است و هيچ تخصيصي نخورده و هيچ منافاتي هم وجود ندارد.
نظری ثبت نشده است .