طهارت قلب(6): خشیت؛ گشاینده حکمت

۲۸ دی ۱۴۰۱

۱۳:۳۳

۷۷۷

خلاصه خبر :
قسمت ششم بیانات آیت الله فاضل لنکرانی در درس اخلاق پیرامون «طهارت قلب»
آخرین رویداد ها

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ

تاکنون بيان شد یکی از عوامل طهارت قلب؛ «خشیت از خدای تبارک و تعالی» است.

انسان هر چه خودش را به این مقام خشیت نزديک‌تر کند طهار قلبش بيشتر و نورانی‌تر می‌شود.

عظمت خدای تبارک و تعالی چنان است که مجرد توجه به آن خشیت می‌آورد. لذا در بعضی از روایات فرموده‌اند کسی که خدا را بشناسد خشیت از خدا پیدا می‌کند، نام خدا که برده می‌شود توجه به خدای تبارک و تعالی خود ملازم با خشیت است.

آنها که بدون توجه فقط درحد زبان اسمی از خدا می‌آورند اما در قلبشان چیزی به نام خدا نیست به خشیت نمی‌رسند، اما مگر می‌شود انسان توجّه به خدا پيدا کند ولو در همان حد اجمالی که خودش می‌فهمد، خدا واجب الوجود بالذات، ذات مستجمع همه‌ی کمالات، قادر مطلق،‌ عالم مطلق، حی مطلق و قیوم و.. است اما براي او خشیت حاصل نشود؟ انسان اگر خودش را در مقابل یک فرد قدرتمند ببيند خوف و خشيت وجودش را فرا مي‌گيرد پس چطور در مقابل خداي تبارک و تعالي که معدن قدرت و عظمت است خشيت پيدا نکند؟

در آیه شریفه 51 سوره مبارکه نور خداي متعال می‌فرماید: «إِنَّما كانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنينَ إِذا دُعُوا إِلَى اللهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَنْ يَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا»، مؤمن آن کسی است که وقتی به سوی خدا و رسول خدا دعوت می‌شود تا در منازعاتشان حکم کنند و بگويند حکم خدا و رسول اين است يا در بيان احکام بگويند اين حلال و آن حرام، اين واجب و آن مستحب است، بدون چون و چرا پاسخ دهد شنيديم و اطاعت مي‌کنيم.

نمی‌گوید چرا خدا اين را واجب يا آن را حرام کرده؟ این چراها برای این است که خدا و رسول خدا را نمی‌شناسد، ما که هستیم در مورد خدا چون و چرا کنیم؟ ما مورد سؤالیم، او «لا يُسْئَلُ عَمّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ» است، کسی نباید از او سؤال کند که چرا این را واجب و آن را حرام کرده؟ بله گاهي يک فقيه يا محققي براساس اين كه احکام ملاک دارد و تابع مصالح و مفاسد است، دنبال پيدا کردن ملاک حکم است از ناحيه او اين سؤال عيبي ندارد، اما غير او بايد بدانند احکام تعبدي است و در فعل خداوند هم سؤال راه ندارد مگر آنکه خودش علت و حکمت آن را بيان فرموده باشد.

لذا نبايد کسي بپرسد چرا خدا این کار را کرده؟ قرآن می‌فرماید: «إِنَّما كانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنينَ إِذا دُعُوا إِلَى اللهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَنْ يَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا»، انسان وقتي حکم خدا را شنيد بايد بگويد سمعاً و طاعتا، چشم، از جميع جهات تسلیم آن هستم و در درونش سر سوزنی دغدغه، ترديد، اضطراب و تزلزلی نباشد، خدا می‌فرماید چنين افرادي مفلح و رستگارند، «أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‌‍» کساني كه در مقابل خدا و رسول چون و چرا نکنند.

به بعضي گفته مي‌شود حجاب، می‌پرسند چرا حجاب؟ وقتي شنيدند قرآن و خدا فرموده، ديگر نگويند چرا خدا فرموده؟! ما چکاره‌ایم که بگوئیم چون و چرا کردن در حکم خدا به این معناست که ضعف خود و حقير و ذليل بودن خودمان را در مقابل عظمت و قدرت و علم پروردگار درک نمي‌کنيم و نمی‌فهمیم! اما چنانچه انسان با طیب نفس بگوید سمعنا، این سمعنا به معنای شنیدن ظاهری نیست، بلکه به معناي آن است که شنيديم و باه همه وجود آن را پذيرفتيم و اطاعت مي‌کنيم در اين صورت است که خداوند مي فرمايد اینها رستگارند.

آیه بعد مي‌فرمايد: «وَ مَنْ يُطِعِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَخْشَ اللّهَ وَ يَتَّقْهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ‌‍» این آیه به قول ما طلبه‌ها به منزله‌ی کبری برای آیه قبل است که مؤمنين مي‌گويند «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا» حال چه اثري بر اين تعبد مؤمنين به احکام الهي مترتب می‌شود؟ این آیه می‌فرماید کسی که اطاعت از خدا و رسول کند با رعايت اين دو قيد که خشيت و تقوا هم داشته باشد، اینها فائز و رستگار هستند، فرق بین فلاح و فوز در این است که فلاح یعنی رستگاری و نجات و رهايي از شر و سختي، اما فوز رسيدن به آن خير و نعمتي است که انسان بعد از فلاح با سلامت و بدون هیچ تزلزل و انحرافی به آن می‌رسد.

قرآن می‌فرماید اگر می‌خواهید خوشبخت شوید و به فوز و رستگاری برسید اولاً دنبال اطاعت خدا و رسول باشید. بايد محور همه امور و فعاليت‌هاي ما در زندگي اطاعت از خدا و رسول باشد نه فقط در نماز و روزه، بلكه در همه امور. ثانيا خشيت داشته باشيد و خشيت هم فقط در مورد خداست، ما در مورد اولیای خدا خشیت نداریم، اطاعت داریم، اینکه از خدا و رسول خدا اطاعت کنیم، ‌از ائمه معصومین(علیهم السلام) و فقیه جامع الشرایط اطاعت کنیم، از پدر و مادر اطاعت کنیم، بر فرضی که اطاعت ابوین واجب باشد، چون عده‌ای از فقها می‌گویند ایذای والدين حرام است اما اطاعت آنها واجب نیست، ولی خشیت فقط باید از خدا باشد، از آن قدرت مطلقه و آن علم مطلق و آن کسی که حیات و ممات و دنیا و آخرت انسان در دست اوست.

کاری کنیم توجه عظمت خدا دائماً ملکه‌ی نفس ما قرار گيرد. بسیاری از ما خدا خدا می‌کنیم ولی توجه به عظمت خدا نمی‌کنیم! نمی‌شود انسان توجّه به عظمت خدا پيدا کند و در او خشیت به وجود نیاید.

گاهي انسان در تنهایی خود به خدا فکر كرده و خشیت پیدا می‌کند و اشکش جاری می‌شود، اما مرحله بالاتر اين است که دائماً در ریزترین امور زندگی توجّه داشته باشيم که خدا راضی است یا نه، می‌خواهم این حرف را بزنم آیا خدا راضی است یا نه؟ می‌خواهم این معامله را انجام بدهم آیا خدا راضی است یا نه؟ ‌ما در انجام معاملات چقدر فکر مي‌کنيم آیا خدا راضی به آن هست یا نه؟

ما وقتی خدا را در جزء جزء زندگی محور قرار دهیم زندگی ما عوض می‌شود، طهارت قلب اینطور حاصل می‌شود، طهارت قلب به صرف اطاعت خدا و رسول ايجاد نمی‌شود، این آیه بعد از «وَ مَنْ يُطِعِ اللهَ وَ رَسُولَهُ» می‌فرماید «وَ يَخْشَ اللهَ»، انسان باید خشیت از خدا و تقوا پیدا کند. بعضی گفته‌اند خشیت یک عامل درونی و تقوا یک عامل بیرونی است، برخی نيز گفته‌اند خشیت نسبت به محاسبه اعمال گذشته است که انسان محاسبه کند تا به حال چقدر گناه کرده، و تقوا مربوط به آینده است، این فرق‌ها بین خشیت از خدا و تقوا ذکر شده. اما محور مسئله خشیت از خداست.

در آیات و روایات مربوط به خشیت مطالب بسياري وجود دارد، اولاً در روایات خدای تبارک و تعالی انبیاء خود را امر به خشیت می‌کرد با آنکه نبی است و از طرف خدا آمده، ولی باز همین انبیاء را امر به خشیت می‌کرد، هنگام مناجات حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام با خدای تبارک و تعالی این تعبیر آمده که «امِتْ قَلْبَکَ بِالْخَشْیَةِ» خدا به موسي فرمود قلب خودت را با خشیت بمیران. یعنی خشیت را حاکم بر قلب خود کن، قلب تا می‌خواهد ميل به خواسته‌های دنیوی پيدا کند و دنبال دنيا و وسوسه‌هاي شيطان برود، به عظمت و عنايت‌هاي خدا توجه کن و خشیت را به میدان بیاور.

خدای تبارک و تعالی به حضرت عیسی(علی نبینا و آله و علیه السلام) فرمود: «یا عیسی هَبْ لی مِن عَینَیکَ الدُّموعَ وَ مِن قَلبِکَ الخَشیَةَ»، چقدر این روایت زیبا و لطیف است! چقدر این روایت نمايانگر عنایت خدا به انسان است. خدا می‌فرماید اي عیسی می‌خواهی چیزی به من ببخشی؟ انسان کیست که بخواهد چیزی به خدا ببخشد؟ همه چیز مال خداست و او نیازی به بخشش ما ندارد، اما می‌فرماید: «هَبْ لی» با هديه دادن ديگري خوشحال مي‌شود، اگر می‌خواهی هديه‌اي به من بدهي و من خوشحال شوم و در ميان همه موجودات و بین ملائکه به تو مباهات کنم اشک‌های چشمت را به من ببخش، چقدر جاری شدن اشک انسان براي خدا ارزش و لذّت دارد! «وَ مَن قَلبِکَ الخَشیَةَ» اگر می‌خواهی از قلب خود چیزی به من هدیه کنی خشیت را در قلبت حاکم کن و خشيت از من داشته باش.

قبلا اين روايت ذکر شده که «مَنْ خَشِیَ اللهَ کَثُرَ عِلْمُهُ» بر اساس اين روايت خشیت خودش موضوعیت ندارد، هر چه خشيت انسان از خدا بيشتر باشد علمش به خدا هم بیشتر می‌شود. ادامه روایت مي فرمايد «وَ قُمْ عَلی قُبُورِ الْاَمْوَات وَ نَادِهِمْ بِصَوْتٍ رَفِیعٍ»، کنار قبور درگذشتگان و اموات رو و با صداي بلند بگو «وَ قُلُ إنِّی لَاحِقٌ فِی الْلاحِقینَ» من هم به شما ملحق می‌شوم، «فَلَعَلَّکَ تَأخُذُ مَوْعِظَةً مِنْهُمْ» بلکه پند و موعظه‌اي از سرنوشت آنها گيري. در بین انبیاء مرسوم بود که به قبرستان و سر قبر اموات مي‌رفتند و با آنها حرف می‌زدند، چون باور به برزخ داشتند، باور به اینکه آنها می‌شنوند.

پس با ملاحظه این روایات که خداوند به انبياء خود مثل موسی و عیسی امر می‌کند سراغ خشیت رويد، به طریق اولی ما مأمور به این تکلیف هستیم. خشیت از خدا موجب نجات انسان می‌شود، این سؤال در ذهن همه ما هست که چه‌کار کنیم در قیامت يا به وقت مُردن نجات پیدا کنیم، راه نجات ما چیست؟

در روایتی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) مي‌فرمايند «ثَلاثٌ مُهُلِکاتٌ وَ ثَلاثٌ مُنْجِیاتٌ»، سه چیز است که انسان را هلاک می‌کند و سه چیز هم هست که راه نجات انسان است، یکی از منجیات «خَشْیَةُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ فِی السِرِّ وَ الْعَلانِیَةِ» است، انسان در آشکار و نهان از خدا بترسد، افراد اهل معرفت و معنا خشیت‌شان در سرّ به مراتب بیشتر از خشیت‌شان در آشكار است، در برخورد آشكار با مردم، رفقا، همسر، خانواده، بچه‌ها، به نحوي خشیت از خدا بروز و ظهور دارد اما خشیت از خدا در سرّ و پنهان خیلی باید قوی‌تر باشد، انسان در سرّ و تنهایی خودش مي‌تواند درجه خشیت از خدا را در درونش ببینید؟ یکی از منجیات خشیت از خداست یعنی هر کسی در این دنیا خشیتش از خدا زیادتر باشد روز قیامت هول و ترس و گرفتاری‌اش کمتر است.

در روايتي ديگر که بسيار مهم است مي‌فرمايند خشيت از خدا مفتاح و کلید هر حکمتی است. یعنی نفس خشیت از خدا و اینکه انسان یک ترس درونی داشته باشد که رعشه بر اندامش اندازد زمینه‌اي مي‌شود برای اینکه حکمت به او عنايت شود سند روايت را هم در امالي شيخ طوسي امام هشتم از پدر بزرگوارش از وجود مبارک پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل فرموده که ايشان فرمودند: «اَلتُّوحِیدُ ثَمَنُ الْجَنَّةِ» [امالی طوسي: ص57، ح1178] جنت بهاي توحید است، یعنی انسان به وسیله توحيد است كه می‌تواند به جنت و بهشت برسد توحید داشته باش و به بهشت برو، «وَ الْحَمْدُ لِلهِ وَفَاءُ شُکْرِ کُلِّ نِعْمَةٍ»، حمد و سپاس پروردگار شکر گزاري از هر نعمتی است که خدا به ما ارزاني داشته است.

«وَ خَشْیَةُ اللهِ مِفْتاحُ کُلِّ حِکْمَةٍ»، به اين نکته دقّت کنيد اين حديث کنار ‌آيه مبارکه 269 سوره بقره که می‌فرماید: «يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثيرًا» انسان را به چه نتیجه‌ای مي‌رساند؟ اولاً خدا حکمت را به هر کسی نمی‌دهد، به کساني مي‌دهد که خودش اراده کند. یکی از شرایط تعلق اراده پروردگار خشیت است، تا خشیت از خدا پیدا نکنی حکمت به دست تو نمی‌آید، ولو تمام علوم و اصطلاحات علمي را هم حفظ کنی.

بعد می‌فرماید «و من یؤتی الحکمة فقد اوتی خیراً کثیرا»، فکر نکنید حکمت چیز کمی است، به کسی که حکمت داده شود خیر کثیر داده‌ایم، هم خیر است و هم کثیر است، وقتي خدا یک چیزی را کثیر بداند ما اصلاً نمی‌توانیم درک کنیم که آن کثیر چیست؟! در روایاتی که ذیل این آیه شریفه آمده «معرفة الرب و إطاعة الامام» از مصادیق بارز حکمت معرفي شده است، معنای حکمت این است که انسان هر روز خودش را به خدا نزدیک‌تر بداند، نزدیکی به خدا به این معنا نیست که انسان با خواندن دو رکعت نماز بگويد اين قدر ثواب بردم، فردا ده رکعت پس فردا صد رکعت می‌خوانم و به خدا نزديک مي‌شوم. نخير اینها از مقدمات کار است، انسان بايد بین خودش و خدا قُرب به حق و توجه خدا را به خودش احساس کند.

در روایات فرموده‌اند اگر انسان بخواهد بداند منزلتش نزد خدا چقدر است ببیند خدا چقدر در قلب او حضور دارد، این معیار و شاخص است، معرفت به خدا و انس و قرب به خدا همين است که خدا خدا کند و از این مناجات لذت ببرد، در دل شب برخیزد و با خدا مناجات کند. باور کند همه چیز به دست اوست، انسان بیچاره فکر می‌کند خودش زحمت کشیده مال به دست آورده و با اين مال به همه جا می‌تواند برسد، خودش زحمت کشیده درس خوانده و با درس به همه جا می‌رسد! نه، اینها به عنوان جزء العله و مقدمه است، علت اصلی اراده خداست، خدا بايد بخواهد که این انسان چه بشود، این معنای باور کردن خداست.

خشیت مفتاح کل حکمة است یا در بعضی از روایات فرموده‌اند: «رَأسُ الحِکمَةِ خَشیَةُ الله» يا «رَأسُ الحِکمَةِ مَخافَةُ اللهِ»، که این‌ها در کنار روایاتی که می‌گوید مفتاح کل حکمةٍ خشیة الله، چنين نتيجه‌اي مي‌دهد که اساس حکمت خشیت است تا خشیت نیاید رأس و اساس حکمت در اختیارتان نمي‌آيد.

خودمان را تربیت کنیم، از خدا بخواهیم خشیت خودش را به ما بدهد و ما را غافل نگذارد، دعاي «لا تجعلنی من الغافلین» همیشه باید بر زبان ما جاري باشد، غفلت باب همه‌ی بدبختی‌ها و گرفتاری‌هاست، در همه امور، در اقوال، افکار و افعال. چرا گاهی فکر دنیا و مقام و حبّ جاه در انسان تشدید می‌شود؟ برای اینکه غفلت می‌کند، غافل است. و اين خشیت است كه نمی‌گذارد انسان غافل شود و مفتاح تمام حکمت‌هاست.

از خدای تبارک و تعالی بخواهيم خشیت از خودش را هر چه بیشتر در قلوب ما افزون بفرماید.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته


برچسب ها :

فاضل لنکرانی ذکر خدا درس اخلاق روح ایمان طهارت قلب تطهیر قلوب راههای تطهیر قلب طهارت نفس خشیت آثار خشیت