بايد به فاطميه به عنوان يک وظيفه و تعظيم شعائر نگاه کنيم

۰۴ تیر ۱۳۸۵

۱۲:۲۲

۴,۳۴۵

خلاصه خبر :
متن سخنراني استاد معظّم(دام‌ظله) در جمع طلاب اعزام مبلغ بخش فرهنگي دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمي فاضل لنکراني(مدّظله‌العالي) به مناطق آسيب پذير
آخرین رویداد ها

بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي سيدنا محمّد و آله الطاهرين

ابتدا از شما فضلا و مبلّغين بزرگواري که در اين مرکز، در دوره آموزش مسائل اعتقادي حضور داريد ــ و به نظر من در حوزه سابقه نداشته و از خلأهاي موجود در حوزه بود، که بحمد الله در اين مرکز محقّق شد، ــ تشکر مي‌کنم؛ هم‌چنين از اهتمام شما به اصل مسئله تبليغ و اينکه قدم گذاشتيد در راهي که وظيفه اصلي روحانيت و غايت قصواي از اين دروس و بحوث و زحمت‌ها مي‌باشد نيز تشکر مي‌کنم.

از مسئولين اين مرکز به خصوص حضرت مستطاب حجة الاسلام و المسلمين جناب آقاي حبيبي‌تبار که از اساتيد و فضلاي برجسته حوزه هستند و در غياب ايشان نيز عرض کرده‌ام که مي‌توانستند همانند بقيه افراد مشغول کار تدريسي خودشان در حوزه و دانشگاه باشند و دنبال اين مسائل هم نباشند، لازم است تقدير نمايم که واقعاً  زحمات و دلسوزي‌هايي فراواني در اين زمينه دارند؛ و اجر نهايي آن إن‌شاءالله با خداوند تبارک و تعالي است. از همکاران ايشان، به ويژه جناب مستطاب حجة الاسلام و المسلمين حيدري که در کنار همه اين قضايا حضور جدّي و مديريت دارند نيز تشکر مي‌کنم.

من در اين فرصت کوتاه چند جمله‌اي را خدمت شما برادران و عزيزان به عنوان تذکّر عرض مي‌کنم.

نکته اول اين است که مبلّغ واقعاً بايد خودش را جلوه‌اي از صفات حق تعالي و دستورات اسلام قرار دهد. البته هر انساني مي‌تواند جلوه‌اي از خداوند تبارک و تعالي باشد و تا اندازه‌اي هم قهري است و انسان به وجود خودش جلوه‌اي از حق تعالي است؛ امّا مبلّغ بايد يک صفات مهم ديگري را نيز در خودش ايجاد کند و عملاً آن صفات را به مردم نشان دهد. يکي از جهات مهم، جهت توحيدي مسئله است که يک مبلّغ به وجود خودش و به حرکاتش و گفتارش و به برخوردهايش کاملاً مي‌تواند توحيد را به مردم درس بدهد. افتراهايي که امروزه مخصوصاً بر شيعه وارد مي‌کنند و همين اواخر شنيدم مفتي جديد عربستان که چند سالي است بعد از «بن باز» آمده، فتوا داده که شيعه عنوان مشرک را دارد؛ حال، اگر ما هزاران بحث اعتقادي هم داشته باشيم، امّا عملمان بيانگر توحيد نباشد، کافي نيست و نمي تواند ناجح باشد.

يک مبلّغ ابتدا بايد از عباداتش که يک مسئله رايجي است و هر مسلماني آن را انجام مي‌دهد، شروع کند. اولاً، در عبادت بايد آن شرايطي که يک مصلّي و موحّد بايد داشته باشد را واقعاً انجام دهد و ديگران آن را ببينند؛ البته نه به معنايي که انسان ريا کند. انسان بايد خالصاً لوجه الله عباداتش براي مردم درس باشد؛ به صورتي باشد که ديگران از عبادت او بفهمند که يک موحّد به تمام معناست. اينها قابل تفکيک است؛ يک زمان انسان طوري عبادت مي‌کند که ديگران بفهمند او اهل نماز است، اهل توحيد است که از اين جهت مي شود ريا؛ امّا يک انسان و يک عابد واقعي و يک موحّد واقعي مي‌تواند في نفسه عملش را به گونه‌اي انجام دهد که آن نتايج را داشته باشد و ديگران بدانند که او بر اساس اعتقادش به يگانگي خداوند، عبادات را انجام مي‌دهد. ما بايد به صورتي رفتار کنيم که ديگران چنين فکري در موردمان داشته باشند.

من يک جمله اي را در دو سه روز پيش از امام رضوان الله تعالي عليه شنيدم که در سال 1342 وقتي امام آن سخنراني بسيار مهم را در مدرسه فيضيه کرده بودند، يکي از نزديکان به ايشان عرض کرده بود: آقا، به نظر مي‌رسد مقداري تند حرکت مي‌کنيد و مي‌شود که در بر خورد با حکومت و دولت وقت کمي آرام‌تر حرکت کنيد. امام در جوابش فرموده بودند: نه، مردم با ما هستند. اين تعبير را کرده بودند تا اينکه مسئله تبعيد ايشان پيش آمد و بعد از اينکه از تبعيد بر گشتند، به همان آقايي که آن جمله را به ايشان عرض کرده بود، فرمودند: يادت هست که فلان سؤال و مطلب را به من گفتي؟ او گفت: بله، يادم هست؛ در منزلتان آن را گفتم و شما محکم عرض کرديد که مردم با ما هستند. فرمودند: فلاني 14 سال من کفّاره آن جمله را پرداخت کردم. من نبايد آن تعبير را مي‌کردم، بلکه بايد مي‌گفتم خدا با ماست.

پس، ما بايد واقعاً در گفتارمان، منبر که مي‌خواهيم برويم، اول بين خود و خدا مسئله را حل کرده باشيم که براي چه کسي و براي چه چيزي مي‌خواهيم حرف بزنيم؟ عجله نکنيم، هر وقت توانستيم اين مسئله را حل کنيم، برويم بر بالاي منبر بنشينيم و حرف بزنيم. به عنوان مثال: صحبتي که من امروز دارم و در اينجا براي شما عرض مي‌کنم، اگر به اين عنوان باشد که فرض کنيد شما به عنوان يک بيتي تشريف مي‌بريد و من بخواهم به عنوان ترويج آن بيت و يا ترويج يک مرجع عاليقدر سخنراني کنم و مطالبي را به شما عرض کنم، جز اينکه دارم به خودم ضرر مي‌زنم و اين که بر نفس، روح، دنيا و آخرت خودم ضرر وارد مي‌کنم، يقين داشته باشيد هيچ چيز ديگري نيست؛ اما اگر واقعاً آمده باشم اينجا دو کلمه فقط به عنوان يک برادر طلبه و کوچکتر از شما نکته‌اي را که به ذهنم مي‌رسد و لعل الله که مفيد باشد، عرض کنم، اثر و ارزش دارد.

شما در اين حرکتي که مي‌کنيد، خانواده‌هايتان را تنها مي‌گذاريد، يک مدّتي از خانواده و بچّه‌ها دور مي‌شويد، همه اينها را صبغه الهي محض بشماريد و حتي نگوئيم به عنوان کمکي براي زندگي باشد؛ چرا که رزق انسان دست خداست و انسان چه طلب بکند و چه طلب نکند، خداوند متکفّل رزق هر انساني است. بنابر اين، در گفتار و در منبر و سخنراني‌ها، واقعاً توحيد را در خودمان محقّق کنيم و اگر توحيد محقّق شود، همانند يک نور است و اينطور نيست که ديگران متوجه اين نور نشوند. جلوه توحيدي، جلوه‌اي است که براي ديگران روشنايي دارد؛ ظلمت جلوهٔ شرک نيز براي ديگران مشهود است؛ اين مسأله سبب مي‌شود که واقعاً حرف شما، زحمات شما و گفتار شما در برخورد با مردم در غير از منبر، در غذا خوردن، در صحبت کردن و در همه چيز واقعاً تأثير بگذارد. ما زماني مي‌توانيم بگوييم يک روحاني به معناي واقعي خودش هستيم که بتوانيم در همه شئون آن، خلق و صفات الهي را در خودمان پياده کنيم؛ البته شايد موفق نشويم که بيشتر از چند درصد آن را انجام دهيم، ولي اگر بتوانيم يک هزارمش را هم پياده کنيم، براي انسان موفقيت بسيار بزرگي است.

بنابراين، اولين نکته‌اي که عرض مي‌کنم اين است که واقعاً در همه شئونمان جلوه توحيدي را در خودمان محقّق کنيم تا عطر توحيد در مجلسي که انسان حضور دارد، به مشام ديگران هم برسد.

نکته دوم نيز همان است که حضرت آقاي حبيبي‌تبار فرمودند و بعد بيشتر هم توضيح مي‌دهند. آقايان مسئله فاطميه يک مسئله‌اي است که از قديم بزرگان و متدينين به آن توجّه داشتند تا اينکه علما و بزرگان حوزه احساس کردند عده‌اي در صدد هستند که حضرت زهرا سلام الله عليها  و آن ظلم‌ها و ستم‌هايي که بر آن حضرت شده را يا انکار کنند و يا مورد ترديد قرار دهند. اول چيزي که شروع شد، 5 يا 6 سال پيش، مقاله‌اي در يکي از مجلات زاهدان با عنوان حضرت زهرا از ولادت تا افسانه شهادت نوشتند و با اين کلمه افسانه مي‌خواستند خيلي حرفها بزنند و به تعبيري که والد معظم ما دام ظلّه داشتند، فرمودند من احساس کردم که اينها از حضرت زهرا شروع کرده‌اند؛ امروز راجع به حضرت زهرا مي‌گويند، بعد هم راجع به قضاياي عاشورا. شما چند وقت پيش ديديد که در کشور ما کتابي در فضايل معاويه نوشته شد، چند روز ديگر هم مي‌گويند يزيد نيز اجتهاد کرده است و حسين بن علي عليهما السلام بر دولت وقت خروج کرده و بايد کشته مي‌شد. همينطور قضيه را مي‌کشانند تا امام زمان عجّل الله تعالي فرجه الشريف. اين يک خطي است که اينها به نظر ما شروع کرده‌اند و بايد با آن برخورد شود.

اين طور نيست که بگوئيم مي‌خواهيم با اينها برخورد کنيم؛ بلکه ما معتقديم حيات شيعه مرهون تعظيم اين شعائر است؛ اگر ما عاشورا و فاطميه را هر چه پر رنگ‌تر و هر چه عميق‌تر و هر چه مردمي‌تر برگزار کنيم، استمرار شيعه تضمين مي‌شود؛ بقاي شيعه تضمين مي‌شود. اگر اينها از دست ما گرفته شود، ديگر براي بقاي شيعه تضميني نداريم. لذا، جهت بسيار مهمي که وجود دارد، اين است که ما مي‌خواهيم مذهب‌مان باقي بماند. ما بايد اين مذهب را به نسل‌هاي آينده انتقال دهيم و انتقالش نيز از همين طريق است. منتهي در قضيه فاطميه و حضرت زهرا سلام الله عليها ما مي‌توانيم به چند صورت قضيه را مطرح کنيم.

اين قضيه که آن حضرت عمر کوتاهي داشته، بين همه مورّخين مسلّم است؛ اين قضيه که ايشان تشييع نشد را همه قبول دارند؛ من در بقيع بودم از يکي از وهابي‌ها پرسيدم که قبر حضرت زهرا کجاست؟ قبر فاطمه بنت اسد را نشان داد و گفت اين قبرش است. البته من اين سؤال را مقدّمه قرار دادم براي اين که بگويم چه وقت تشييع شد؟ آنها قبول دارند که اگر هم بدن آن حضرت تشييع شده، در شب و به صورت مخفيانه بوده است و اين را نمي توانند منکر شوند. ما بايد اينها را بيان کنيم. اينها ظلم‌هايي است که وارد شده است و آنچه که مهم است، اين است که ما بايد اصل ظلم‌ها و مصيبت‌ها، ايذاء و اذيت‌هايي که به آن حضرت شد را با ادلّه‌اي بسيار روشن و بدون هيچ تعصبي بيان کنيم و مردم خود نتيجه‌گيري کنند.  برخي از مبلّغين به جاي اينکه بيايند اين طرف قضيه را بيشتر مطرح کنند، مي‌روند سراغ ظالم و خصوصيات ظالم؛ شروع مي‌کنند نسبت‌هايي به ظالم مي‌دهند که بعضي‌هايشان درست است و بعضي‌هايش هم معلوم نيست که واقعاً درست باشد، اما هيچ اثري ندارد.

آنچه که مهم است و خود ائمه هم بيشتر آن را مي‌خواستند، اين است که بايد مصيبت‌ها و ظلم‌هاي وارد بر آن حضرت را به همان نحوي که بود بيان کنيم؛ عمر کوتاه آن حضرت که از چيزهايي است که براي هر انساني دردناک است؛ پيامبر ما از دنيا رفت و يک دختر داشت که او نيز بعد از مدت کوتاهي از دنيا رفت. لکن به همين هم نبايد اکتفا شود، بلکه در کنار آن واقعاً فضايلي که حضرت زهرا سلام الله عليها داشتند و مي‌دانيد که امام ره در بعضي از ايام فاطميه به محدّثه بودن آن حضرت اشاره مي‌کردند؛ احترامي که آن حضرت براي پيامبر داشتند؛ علمي که آن حضرت داشتند، به صورتي که مردم مسائل زيادي را از آن حضرت سئوال مي‌کردند و ايشان نيز کاملاً جواب مي‌دادند. سيره حضرت زهرا سلام الله عليها در دفاعي که از اصل قضيه ولايت داشتند، همه اينها مطالب بسيار مهم و جالبي است که ديگران هم بايد به آن توجه داشته باشند و مستمع هم خواهند بود؛ حتي کساني که معتقد به مذهب شيعه نيستند و چنين توفيقي ندارند نيز نکات مربوط به حضرت زهرا سلام الله عليها را گوش مي‌دهند.

بنابراين، عرض دوّم من اين است که ما بايد واقعاً به فاطميه به عنوان يک وظيفه و تعظيم شعائر نگاه کنيم. اگر مکتب اهل بيت عليهم السلام را از اين طريق ترويج نکنيم، مسئول هستيم. اين يک مسئوليتي است که در صورت کوتاهي نمي‌توانيم پاسخگوي آن باشيم. لکن در کنار آن، بايد به شبهات و مسائلي که اين روزها بر مذهب تشيع وارد مي شود و مثلاً مي‌گويند شيعه قائل به تحريف قرآن است، نيز توجه داشته باشيد و در کنار ديگر مسائل، اين شبهات و جواب آنها را نيز مطرح کنيد.

نکته سوم، رعايت مسأله وحدت است. وحدت نيز مسأله‌اي است که بزرگان ما مثل مرحوم آيت الله العظمي بروجردي، مرحوم امام ، مقام معظم رهبري و مراجع بزرگوار ما بر روي آن تأکيد دارند. اما وحدت، همان طور که مرحوم شرف‌الدين و ديگران در کتاب‌هايشان نوشته‌اند، اين است که هيچ کس نمي‌گويد منظور از وحدت، اين است که شيعه بيايد سني شود و يا سني بيايد شيعه شود؛ بلکه مقصود اين است که بر روي مشترکاتي که داريم، در مقابل دشمنان اسلام بيشتر تکيه کنيم؛ مقصود از وحدت اين نيست که دست از فاطميه برداريم، دست از عاشورا بر داريم، و يا دست از قضيه مهدويت برداريم، به اين دليل که اهل سنت مي‌گويند حضرت مهدي عجل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف هنوز متولد نشده است، پس شما هم همين را بگوئيد. اين مطلب معنا ندارد؛ اصلاًَ امکان ندارد. بين خود آنها هم اختلاف وجود دارد؛ حتي در مسائل اعتقادي، عده‌اي از آنها قائل به تجسيم‌اند و عدّه‌اي ديگر چنين عقيده‌اي ندارند؛ برخي از آنها داراي مسلک اشعري هستند و پاره‌اي ديگر معتقد به مسلک معتزلي‌اند و اينها اصلاً قائل به وحدت و اتّحاد نيستند. معناي وحدت اين است که در مقابل دشمنان اسلام، مسلمانان چون يد واحده باشند. اين معناي وحدت است و ما نبايد بگذاريم که اين مسأله هم ضربه بخورد.

اگر اين وحدت از بين برود، هم شيعه از بين مي‌رود و هم خود اهل سنّت. نقشه اساسي يهود و اسرائيل اين است که هر دو فرقه را از بين ببرد. آنها به صورت خيلي صريح و روشن گفته‌اند که ما داريم برنامه‌ريزي مي‌کنيم که نه از مکّه خبري باشد و نه از مدينه. بنابراين، ما در مورد مسئله وحدت، هم نسبت به آن خيلي تأکيد داريم و هم اهتمام داريم. نبايد بين مسلمان‌ها قتل عام به وجود بيايد؛ هر چيزي که موجب مي‌شود يک فرقه‌اي عليه فرقه ديگري شورش کند، نبايد به وجود بيايد؛ و همان‌گونه که عرض کردم، معناي وحدت اين نيست که ما از اعتقادات خودمان دست برداريم؛ و آنها هم اين مسأله را قبول دارند.

مطلب آخر اين که من از طرف والد بزرگوارمان وظيفه دارم از شما آقايان محترم تشکر کنم؛ واقعاً همّت داريد، اجرتان با حضرت زهرا سلام الله عليها و مطمئن باشيد طبق آنچه که بزرگان ما به تجربه بدست آورده‌اند و مکرّر در مکرّر در زندگي شخصي خودشان امتحان کرده‌اند، کساني که با حضرت زهرا سلام الله عليها ارتباط خاص دارند، موفقيت‌ها و توفيقات خاصي نصيبشان مي‌گردد.

اميدوارم که إن‌شاء‌الله تشريف ببريد و با دست پر و با تبليغ بسيار عميق و گسترده باز گرديد و بدست شما افراد بسيار زيادي هدايت پيدا کنند.

البته ممکن است شما امروز يک جمله‌اي بگوئيد که 20 سال ديگر اثر خودش را در آن منطقه بگذارد؛ معناي تبليغ اين نيست که به محض خروج از مسجد، ببينيد همه مستبصر شده‌اند؛ نه، شما مطلب را بگوئيد هر چند اثرش در آينده ظاهر شود. از همه آقايان التماس دعا دارم .

والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته



برچسب ها :

فاطميه وحدت شيعه و سني مبلغين طلاب مبلغ