يکي از آثار وحدت حوزه و دانشگاه؛ تضمين بقاء انقلاب اسلامی است
۲۸ آذر ۱۳۹۶
۱۸:۳۳
۳,۵۷۲
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
-
صدا و سیمای قم باید معرِّف حرکتهای عمیق علمی حوزه باشد
-
وعده صادق ۲؛ باعث شادی قلوب مردم و مجاهدین و مرهمی بر زخم دل جبهه مقاومت شد
-
مرقومه آیت الله فاضل لنکرانی در دفتر یادبود شهید پر افتخار فرمانده مجاهد حزب الله لبنان
-
برگزاری مجلس بزرگداشت شهادت سید حسن نصرالله از طرف آیت الله فاضل لنکرانی
-
پیام تسلیت حضرت آیت الله فاضل لنکرانی به مناسبت شهادت سید مقاومت؛ سید حسن نصرالله
-
اين وقايع نشان میدهد اسرائیل به اوج استیصال رسیده و خودش فهميده دیگر باقی ماندنی نیست
مبانی فکری امام خمينی(قدس سره) در موضوع وحدت حوزه و دانشگاه
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین
و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین
و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین
از یک طرف باید اظهار تأسف کرد از اينکه بعد از گذشت سی و چند سال از عمر مبارک اين انقلاب هنوز این مسئله آنچنان که شايسته است جایگاه خود را نه در حوزه باز کرده و نه در دانشگاه و نه مردم از این بنیان عظیمی که امام نهاده اثر و آثاری را فهمیدهاند؟
بالأخره بعد از این همه گفتگوها و شعارها، باید مسئولین حوزه و دانشگاه در این مدت طولاني جواب روشنی به نسل امروز بدهند. البته کارهایی انجام شده ولی از این کارها آثار ملموسی مشاهده نگرديده است. مراکزی در همین حوزه تحت عنوان حوزه و دانشگاه تلاشهای فراوانی کرده و جزوهها و کتابهایی هم تدوین کردهاند ولی بالأخره به کجا انجامید؟
تأسف بالاتر ما این است که الآن در زمان معاصر حوزه و دانشگاه در کجا قرار دارد؟ و چقدر آن فکر بلند امام تحقق يافته است؟
انسان وقتی عبارات امام را در اين مورد میبیند که به مثابهی یک مبنای اصولی و فقهی برای آن سرمایهگذاری کرده و ضرورت مطلب و آثار و هدف از آن را روشن نموده اظهار تأسفش دو چندان ميگردد که امروز نميتوانيم بگوييم آن فکر امام پياده شده است.
یک بحث این است که هم حوزه و هم دانشگاه بايد در این زمینه آسیبشناسی کنند چرا به این نظریه که يکي از مهمترین بنیانهای فکری امام بوده جامه عمل پوشيده نشده و به نتيجه نرسيده است. اصلاً متصدی اجرای این نظریه در کشور معلوم نيست چه مرکزي است؟
در طول سال، ما که در حوزه مشغول هستیم فقط وقتی ماه آذر میرسد به مناسبت شهادت مرحوم مفتح وحدت حوزه و دانشگاه به گوشمان میخورد. بايد مشخص شود متصدی این امر چه کسانی هستند؟
واقعاً یکی از درخشانترین افکار امام مسئلهی وحدت حوزه و دانشگاه است. من بعضی از مقالاتی که عدهاي در اين مورد نوشتهاند را میخواندم، اولین نکتهای که به ذهن انسان میرسد این است همان طور که در سایر افکار امام باید مجتهدانه وارد شد در این نظریه هم همینطور است، اگر در کشور ما مسئلهی وحدت شیعه و سنی تحقق نيافته بود که امام(رضوان الله تعالی علیه) خیلی روی آن تأکید داشتند و آثار فراوان سياسي و اجتماعي هم دارد به نظرم امروز از انقلاب اثری نمیبود! دشمن از این روزنه به خوبی وارد شده و بر کشورهای اسلامی تسلط پيدا کرده بود.
اما این ابتکار امام از توطئه دشمن جلوگیری کرد، ولو اینکه هنوز هم دشمن نااميد نشده و از طريق مزدوران خود اين توطئه را دنبال میکنند. اما یکی از امتیازات امام(رضوان الله تعالی علیه) این بود که دشمنشناس بود و کنه فکر دشمن را خوب میشناخت.
امام با جدّيت در مسئله شیعه و سنی این نظریه وحدت را دنبال کرد هرچند قبل از ايشان بزرگان دیگری مثل مرحوم آیت الله العظمی بروجردی اين موضوع را مطرح کرده بودند ولی امام اين را به عنوان یکی از مبانی انقلاب مطرح کرد.
مسئله وحدت حوزه و دانشگاه را هم امام مطرح کرد، که به نظر بنده اهميت وحدت حوزه و دانشگاه در یک جهاتی از وحدت شیعه و سنی به مراتب بیشتر است. اگر ما با فکر امام محققانه و مجتهدانه برخورد کنیم، ديگر این تعابيري که در صحبتهای بعضی از آقایان بيان شده نظير اينکه نظر امام از وحدت حوزه و دانشگاه یک امر تاریخی، يا اجتماعی، يا سیاسی، يا عاطفی بوده کنار ميرود.
مضمون حرف آقايان اين است که امام با توجه به مسائل سیاسی و اجتماعی اقدام به طرح مسئله وحدت حوزه و دانشگاه کردند. اگر ما بخواهیم با این طرز فکر به موضوع وحدت نگاه کنیم اين امر مهم تبديل به یک ضرورت مقطعی میشود. مثل اتحادی که بقیهی اقشار جامعه دارند، ضرورت اجتماعی يا عاطفي اقتضا میکند اين دو نهاد تأثيرگذار با هم متحد باشند.
عدهاي هم چنين بحث کردهاند که ما باید از منظر جامعه شناسی تاریخی وارد شده و موازین جامعه شناسی تاریخی را به میدان بیاوریم. اولین نتیجهی اين سخن آن است که مبانی نظری و معرفتی را در موضوع وحدت کمرنگ ميکنیم. البته گوینده محترم اصل دخالت مبانی نظری و معرفتی در مسئله وحدت حوزه و دانشگاه را تا یک اندازهای پذیرفته ولی بسیار کمرنگ است، وقتي از دیدگاه موازین جامعه شناسی وارد شویم، این نظریه میشود یک نظریهی تاریخی مربوط به یک واقعیت اجتماعی.
ما باید عبارات امام را با دقّت بررسي کنيم. اینطور نبوده که امام میخواسته سخنرانیای کرده و تعابیری را مطرح کند، تمام تعابیرش حساب شده بوده. آنچه که امام احساس میکرد این بود که دشمن از راه طرح تقابل دانشگاه و حوزه تقابل علم و دين را مطرح و القاء کند.
حالا بحث تاریخ تأسيس دانشگاه و علومی که آنجا مطرح میشود و اينکه برخی از اين علوم در حوزههای قدیم ما هم بوده مثل، طب و نجوم و رياضيات و ادبيات و... و بعدها به خاطر تکثر این رشتهها ضرورت اقتضاء نمود اين علوم از حوزه جدا بشود و در دانشگاه تدريس گردد در جاي خود بحث مفصلي است، منتها مهم اين است که دشمن خواست از این روزنه به عنوان تقابل علم و دین استفاده کند و امام این خطر را فهمید و متوجه این توطئه شد که يکي از راهکارهاي دشمنان دین که دنبال منافع مادی خود و استعمار کشورهای ضعیف هستند این است در کشورهايي که مردمش متدين بوده و دين تأثيرگذار است بین علم و دین تقابل بیندازند، روحانیت را متهم کنند که افراد بیسواد، دور از علم، متحجر و باقیماندهی در گذشته هستند. هنوز هم گاهی اوقات در بعضی جاها زمزمه میشود که حوزهها علوم قدیمه را میخوانند! و از سوي ديگر دانشگاه را در انظار روحانیون متهم به بیبند و باری و ضد دینی کنند.
ما آنها را بی ایمان بدانیم و بگوئیم دانشگاه دین ندارد و آنها هم بگویند حوزه علم و سواد ندارد این می شود تقابل علم و دین. موضوع تقابل علم و دین مسئلهای است که دشمن از آن میتواند بسيار استفاده کند، امام این توطئه را متوجه شد لذا نظریهی وحدت حوزه و دانشگاه برای این بود که این توطئه خنثي شود و روشن شود بین علم و دین تقابل نیست، حالا روی این موضوع چقدر باید کار و تحقیق شود؟ چقدر باید مبانی اين نظریه روشن شود؟ اين بحثهای بسيار زیادی ميطلبد.
پس اولین هدف از طرح مسئلهی وحدت حوزه و دانشگاه و به نظر من مهمترین هدف مسئلهی رفع تعارض و تقابل بین علم و دین و بيان اين نکته است که علم و دین، علم و ایمان مکمل هم هستند، هر کسی علمش بیشتر باشد میتواند ايمانش بیشتر بشود و هر کسی ایمانش بیشتر باشد میتواند علم بیشتري پیدا کند، ما روایات فراواني در رابطهی بین علم و ایمان و علم و دین داریم که میتواند براي ما گویای مطالب نو و جدید در این مسئله باشد.
هدف دوم امام در طرح مسئلهی وحدت حوزه و دانشگاه، توسعهی علم و دین است، ما معتقدیم در اثر وحدت اين دو نهاد هم علم توسعه پیدا میکند و هم دین. منتهی این بايد به خوبي تبيين بشود، تبيين اين کلام مباني نظري خودش را دارد، بايد بحث شود چگونه همراه توسعه علم، دين هم توسعه پيدا کند و بالعکس.
ما امروز به خوبي ميبينيم موضوعات جديدي در دنياي علم مطرح ميشود وقتي اين موضوعات به حوزههاي ديني راه مييابد بابي از تحقيقات را باز ميکند، از آن طرف دانشگاهيان و پژوهشگران آنها نيز در مسائل علمی باید نظر دین را بدانند که چیست؟ مثلاً مسئله شبیه سازی به میدان میآید باید نظر دین برایشان کاملاً روشن بشود يا همین موضوع هوش مصنوعی، چقدر مسائل جدید دینی همراه خودش میآورد و چقدر مسائل جدید فقهی تولید میکند و چقدر موضوع برای مسائل جدید فقهی خواهد بود.
چند ماه قبل در همین مرکز فقهی ائمه اطهار(عليهم السلام) همایشی برگزار شد به عنوان طب و قضا؛ قرار شد راجع به جریان قاعده لاحرج در موارد متعدد اشارههایی داشته باشم، در مسئلهی سقط جنین، فروعات زیادی مطرح میشود نظير آنکه حرج برای خود بچه باشد، برای مادر باشد، برای اطرافیان باشد، حرج برای اجتماع باشد یا غیر اجتماع؟ اين مسائل را چه کسی باید پاسخ بدهد؟ دانشگاه که نمیتواند پاسخ بدهد اين حوزههاي علميه هستند که باید پاسخ بدهند. همينطور در مسئلهی تلقیح مصنوعی که فروعات زیادی دارد و هر روز هم شکل جدیدی برای خودش پیدا میکند. يا در موضوع سلولهای بنیادین؟ در مواجهه با اين سؤالها فقه توسعه پیدا میکند، لذا ارتباط بین حوزه و دانشگاه هم موجب توسعهی علم ميشود و هم توسعهی دین.
من به اختصار از اين مسائل عبور میکنم و خیلی توضیح نمیدهم. امروز علم پزشکی مباحث و فروع زیادی دارد، کسی میخواهد اعضاء بدنش را اهدا کند فقهای ما نهایتش این است که میگویند دلیل بر حرمت نداریم اگر ضرر نداشته باشد اشکالی ندارد، اما اگر ضرر به نفس وارد شود جايز نيست. ما در خلال بحثهاي بزرگان قاعدهای را به دست آوردیم به نام قاعدهی سلطنت بر نفس، در فقه قاعده «الناس مسلطون علی اموالهم» معروف است و هر طلبهای که مکاسب خوانده باشد آن را میداند ولی قاعده «الناس مسلطون علی أنفسهم»، را چطور میشود اثبات کرد؟ این مورد بحث است، بزرگانی مثل مرحوم حکیم در مستمسک و مرحوم والد ما در بعضی از مباحث تفصیل الشریعه اين قاعده را قبول کردهاند. اما مرحوم آقای خوئی آن را قبول نمیکند.
اگر این قاعده پذيرفته شود ديگر لازم نيست بگوييم اصل عدم حرمت است، اصل برائت از حرمت است. طبق اين قاعده انسان مسلط بر نفس خود است و میتواند یکی از اعضاء بدن مثل کلیههایش را بدهد، فقط مقید میشود به اینکه ضرر واقع نشود. با اين قاعده باب بزرگی در بسیاری از فروع باز ميشود. علم میگوید امکان پيوند اعضاء برای انسان هست و فقه باید اثبات کند انسان سلطنت بر خودش دارد یا ندارد؟
در مسائل خانواده نيز این قاعده بسيار مفيد واقع میشود الآن بعضی از فقهای ما میگویند در مسائل مستحبی افراد باید از والدین اذن بگیرند، کسی میخواهد حج مستحبی برود ولو بالغ و 50 ساله هم هست ولی باید از ابوینش اذن بگیرد، مرحوم سید هم در عروه به آن فتوا میدهد. ولی وقتی این قاعده مطرح شود میگوئیم «الناس مسلطون علی انفسهم» و در اين موارد اذن والدين لازم نيست.
من همین جا عرض کنم به شما فضلا، در عین اینکه یک نگرانیهایی در بخش عمومی حوزه از نظر رشد پژوهشی تحقیقاتی داریم ولی امیدهای ما به رشد پژوهشی در این قسمتهای اقماری و مراکز پژوهشي و تخصّصي حوزه بسیار زیاد است. دانشگاهیان ما هم بدانند واقعاً حوزه ایستا و متوقف نبوده است.
مباحث بسیار زیادی در فقه پزشکی، در فقه هستهای، در فقه هنر، در رسانه، فقه خانواده، فقه کودک، در همین حوزه تحقیق شده است که برخي از آنها از تحقیقات و پژوهشهای بسیار خوبی است که توسط مرکز فقهي ما منتشر شده، البته یکی از ناراحتیهای ما این است که امروز حوزه با عظمت ما یک رسانهای که بتواند این پژوهشهای حوزوي را به دنیا معرفی کند ندارد.
ما شبهات مربوط به حدود را در باب ارتداد وغیر ارتداد جواب دادهایم و چاپ هم شده است ولي جایی نیست که معرفی شود. رسانههای جمعی ما بايد همت کنند این پژوهشهای حوزه را به دانشگاه و پژوهشهای دانشگاه را به حوزه معرفي کنند تا این توسعه علم و دین به وجود بیاید.
اثر سوم وحدت حوزه و دانشگاه که امام فرمودند ـ اینها مضمون فرمایشات امام و البته یک مقدارش استنباطات شخصی خودم هست ولی اساس مطلب از فرمایش امام است ـ تضمين بقاء انقلاب اسلامی است. بقاء انقلاب بر محور وحدت حوزه و دانشگاه است، اگر فقط همین فایده باشد برای ما کافی است. امام میفرماید دو مغز متفکر جامعه حوزه و دانشگاه هستند که افکار اینها سرريز در جامعه و مردم است. ايندو اگر متحد باشند و تقابل پیدا نکنند، میتوانند استقلال آزادی جمهوری اسلامی را حفظ کرده و انقلاب را ادامه بدهند.
اثر چهارم که باز مبتنی بر همین اثر سوم است: وحدت اين دو نهاد مبنای وحدت جامعه است. یک نکتهای در فرمایشات امام هست ما فکر میکنیم دانشگاه یعنی همین دانشجوهایی که الآن در حال تحصيل هستند و همین اساتیدي که تدريس ميکنند. اما امام میفرمایند منظور من از دانشگاه، دانشگاهی و دانشجو آن است که به دانشگاه میرود تا آخر عمرش يعني دانشگاه رفته، حوزوی هم همینطور. یعنی آدمی که بعد از ده پانزده سال یک مسئولیتی در دولت یا جای ديگر پیدا میکند هنوز دانشگاهي يا حوزوي است عنوان دانشگاهی يعني «دانشگاهيِ در فکر» حال اگر این فکر وحدت در دانشجو و دانشگاهی و در حوزه و حوزوی باشد آيا میشود در جامعه اختلاف به وجود بیاید؟
من خیلی روشن عرض کنم امروز ريشه برخی از تزلزلها، اختلافها، شکافها، در جامعه ما به همین برمیگردد که دانشگاه با حوزه ارتباط ندارد و حوزه حرفش را نمیتواند درست به دانشگاه برساند. اولاً یک تلقیای در دانشگاه نسبت به حوزه وجود دارد که حوزه را با حکومت مساوی میدانند این تلقی تلقی باطلی است، حوزه یک مجموعه فکری، علمی و دینی است. البته از متن این حوزه این حکومت و انقلاب جوشیده است و در آن ترديدي نيست. ولی الزاماً اینطور نیست که هر مسئولی در دولت چه آخوند و چه غیر آخوند، هر کاری کرد حوزویان بگویند این درست مساوی با اسلام است! اینطور نیست، نه مراجع ما چنين تلقياي را قبول دارند و نه رهبری معظم انقلاب. حوزویان یک حقیقتی دارند متشکل از اساتید حوزه مراجع و بزرگان حوزه و پژوهشگران آن.
من معتقدم اگر این وحدت حوزه و دانشگاه تحقق يافته بود امروز بسیاری از آسیبهای اجتماعی را نداشتیم، حالا میفرمائید چه دلیلی بر این مطلب دارید؟ ريشه این آسیبهای بزرگ اجتماعی مثل طلاق، اعتیاد، افسردگیهایی که ما امروز در بسیاری از جوان ها و مردم وجود دارد یک مقدارش به عدم اتحاد بین حوزه و دانشگاه برميگردد.
وحدت بین حوزه و دانشگاه این اثر را دارد که کمک به اتحاد جامعه میکند.
خلاصه عرضم اين است اولاً به ما بگویند متصدی و مسئول این مسئله چه کسی است؟ چرا اين افراد قدمهای عمیق برای ارتباط حوزه و دانشگاه برنمیدارند و این چه وضعی است که امروز بین حوزه و دانشگاه وجود دارد؟ ما حوزویان واقعا از ارتباط با دانشجويان و اساتید دانشگاه استقبال میکنیم و آماده هستیم که تمام مطالب و انتقادات آنها، شبهات و دغدغههای آنها را بشنویم.
یک وقتی به آنها القاء کرده بودند، الآن هم شاید در ذهن بخشی از دانشگاهیها باشد که آخوند یعنی تنگنظر، آخوند یعنی جزم نگاه کن و جزم اندیش، آخوند یعنی انتقادناپذیر در حاليکه امروز این مسائل مطرح نیست. امروز بزرگانی در حوزه علمیه هستند که آمادگی دارند عمیقترین اشکالات علمی و فلسفی و سیاسی را بشنوند تا بتوانند به آن جواب بدهند ما این آمادگی را داریم و مسئولین هم تلاش کنند که ان شاء الله قدمهای خوبی برای وحدت حوزه و دانشگاه برداشته شود.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
اهم مطالب:
1ـ انسان وقتی عبارات امام را در اين مورد میبیند که به مثابهی یک مبنای اصولی و فقهی برای آن سرمایهگذاری کرده و ضرورت مطلب و آثار هدف از آن را روشن نموده اظهار تأسفش دو چندان ميگردد که امروز نميتوانيم بگوييم آن فکر امام پياده شده است.
2ـ یکی از درخشانترین افکار امام مسئلهی وحدت حوزه و دانشگاه است.
3ـ اگر در کشور ما مسئلهی وحدت شیعه و سنی تحقق نيافته بود که امام(رضوان الله تعالی علیه) خیلی روی آن تأکید داشتند و آثار فراوان سياسي و اجتماعي هم دارد به نظرم امروز از انقلاب اثری نمیبود!
4ـ یکی از امتیازات امام(رضوان الله تعالی علیه) این بود که دشمنشناس بود و کنه فکر دشمن را خوب میشناخت.
5ـ به نظر بنده اهميت وحدت حوزه و دانشگاه در یک جهاتی از وحدت شیعه و سنی به مراتب بیشتر است.
6ـ يکي از راهکارهاي دشمنان دین که دنبال منافع مادی خود و استعمار کشورهای ضعیف هستند این است در کشورهايي که مردمش متدين بوده و دين تأثيرگذار است بین علم و دین تقابل بیندازند.
7ـ اولین هدف از طرح مسئلهی وحدت حوزه و دانشگاه و به نظر من مهمترین هدف مسئلهی رفع تعارض و تقابل بین علم و دین و بيان اين نکته است که علم و دین، علم و ایمان مکمل هم هستند.
8 ـ هدف دوم امام در طرح مسئلهی وحدت حوزه و دانشگاه، توسعهی علم و دین است، ما معتقدیم در اثر وحدت اين دو نهاد هم علم توسعه پیدا میکند و هم دین.
9ـ در عین اینکه یک نگرانیهایی در بخش عمومی حوزه از نظر رشد پژوهشی تحقیقاتی داریم ولی امیدهای ما به رشد پژوهشی در این قسمتهای اقماری و مراکز پژوهشي و تخصّصي حوزه بسیار زیاد است.
10ـ مباحث بسیار زیادی در فقه پزشکی، در فقه هستهای، در فقه هنر، در رسانه، فقه خانواده، فقه کودک، در همین حوزه تحقیق شده است.
11ـ یکی از ناراحتیهای ما این است که امروز حوزه با عظمت ما یک رسانهای که بتواند این پژوهشهای حوزوي را به دنیا معرفی کند ندارد.
12ـ رسانههای جمعی ما بايد همت کنند این پژوهشهای حوزه را به دانشگاه و پژوهشهای دانشگاه را به حوزه معرفي کنند تا این توسعه علم و دین به وجود بیاید.
13ـ اثر سوم وحدت حوزه و دانشگاه که امام فرمودند تضمين بقاء انقلاب اسلامی است.
14ـ وحدت اين دو نهاد مبنای وحدت جامعه است.
15ـ اگر این فکر وحدت در دانشجو و دانشگاهی و در حوزه و حوزوی باشد آيا میشود در جامعه اختلاف به وجود بیاید؟
16ـ امروز ريشه برخی از تزلزلها، اختلافها، شکافها، در جامعه ما به همین برمیگردد که دانشگاه با حوزه ارتباط ندارد و حوزه حرفش را نمیتواند درست به دانشگاه برساند.
17ـ یک تلقیای در دانشگاه نسبت به حوزه وجود دارد که حوزه را با حکومت مساوی میدانند این تلقی تلقی باطلی است، حوزه یک مجموعه فکری، علمی و دینی است.
18ـ ما حوزویان واقعا از ارتباط با دانشجويان و اساتید دانشگاه استقبال میکنیم و آماده هستیم که تمام مطالب و انتقادات آنها، شبهات و دغدغههای آنها را بشنویم.