نشست علمی اعتبار ابزار جدید در رؤیت هلال
۲۴ اسفند ۱۴۰۱
۱۵:۴۰
۶۷۲
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
-
صدا و سیمای قم باید معرِّف حرکتهای عمیق علمی حوزه باشد
-
وعده صادق ۲؛ باعث شادی قلوب مردم و مجاهدین و مرهمی بر زخم دل جبهه مقاومت شد
-
مرقومه آیت الله فاضل لنکرانی در دفتر یادبود شهید پر افتخار فرمانده مجاهد حزب الله لبنان
-
برگزاری مجلس بزرگداشت شهادت سید حسن نصرالله از طرف آیت الله فاضل لنکرانی
-
پیام تسلیت حضرت آیت الله فاضل لنکرانی به مناسبت شهادت سید مقاومت؛ سید حسن نصرالله
-
اين وقايع نشان میدهد اسرائیل به اوج استیصال رسیده و خودش فهميده دیگر باقی ماندنی نیست
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
از حضور اساتید بزرگوار، محققین ارجمند حوزه مقدسه قم و فضلای محترم تشکر میکنم. امیدوارم با بحثهای علمی حول این موضوع بسیار مهم إن شاءالله آفاق و ابعاد جدیدی در ذهن حضرات گشوده شود.
همچنین از مسئولین محترم مؤسسه موضوع شناسی احکام تشکر میکنم که گامهای بلندی برای موضوعشناسی برداشتهاند و این از واضحات است که امروز اجتهاد متقوم به همین موضوعشناسی قوی است. از انجمن اصول فقه، و دوستان مرکز فقهی و معاونت محترم پژوهش هم تشکر مینمایم.
راجع به این موضوع که آیا رؤیت هلال با تلسکوپ کفایت میکند یا نه؟ در سال 1384 از مرحوم والد ما(رضوان الله علیه) استفتایی شد و ایشان فرمودند بله همان طور که با عینک یا دوربین معمولی که نوع آقایان آن را قبول دارند کفایت میکند، رؤیت با تلسکوپ هم کفایت میکند.
بعد از آن استفتا این بحث یک مقدار در حوزه مطرح شد و من موفق شدم رسالهای را در همان زمان بنویسم و ادله و مبانی این فتوا و نیز اقوال مخالفین را ذکر کنم. ترجمه عربی آن هم در مجله فقه اهلبیت(ع) به چاپ رسید.
در مرحله دوم برادر بزرگوارمان جناب آقای مختاری، اشکالات و نقدهایی را در همان مجله فقه اهلبیت(ع) مطرح کرد و من مجدداً تمام آنها را پاسخ دادم و ضمیمه آن رساله در چاپ دوم کردیم.
مرحله سوم در خرداد و نیز اسفند سال 1399 طی دو جلسه نقضها و اشکالات بزرگان و مراجعِ قائل به عدم کفایت رؤیت هلال با تلسکوپ را که مجموعاً در قالب ده نقض یا اشکال بود جواب دادیم و همه اینها دوباره در یک کتابچه جدید چاپ گردید که علی القاعده خدمت آقایان تقدیم شده است.
اکنون در این وقت کوتاه به نقاط محوری این بحث اشاره میکنم تا بتوانیم از فرمایشات آقایان هم استفاده کنیم.
اولین نقطه محوری این است که آیا ما یک ماه شرعی یا به قول آقایان ماه هلالی در مقابل ماه قمری داریم یا نه؟ آیا شارع برای هلال یک حقیقت شرعیه و یک معنای شرعی بیان کرده یا نه هلال همان معنای لغوی و عرفی خودش را دارد و در این زمینه هیچ معنای شرعی نداریم.
مرحوم محقق خویی تصریح به معنای شرعی نمی کند اما هنگام تعریف هلال میفرمایند: «کون الهلال عبارة عن خروجه من تحت الشعاع بمقدار یکون قابلاً للرؤیة ولو فی الجملة». ایشان سه قید ذکر کرده اند.
1) هلال وقتی است که ماه اولاً از تحت الشعاع خارج شده باشد.
2) آن هم به مقداری که قابل رؤیت باشد همین که گاهی در استفتاءات و بعضی از تعابیر فارسی به آن امکان رؤیت یا رؤیت پذیری میگویند. ماه یک مقارنه با خورشید دارد که در یک ثانیه واقع میشود. بعد از مقارنه ماه مدتی در تحت الشعاع و محاق هست از محاق که خارج شود قابل رؤیت میشود.
3) قید ولو فی الجمله است. یعنی لازم نیست که هر کسی بالفعل ماه را ببیند، اگر برای بعضی امکان رؤیت باشد و در قسمتی از آفاق غبار و ابر و مانعی وجود نداشته نباشد کافی است.
بحث این است که چنین معنایی از کجا آمده؟ اگر به کتب لغت مراجعه کنیم بحث رؤیت پذیری و عبارت «قابلٍ للرؤیة» به هیچ وجهی وجود ندارد، این معنا را از کجا آوردیم؟ آیا میفرمایند در روایات است که ما هیچ روایتی نداریم. اگر بخواهیم برای هلال یک معنای جدید شرعی بیان کنیم مستند این معنای شرعی چیست؟ مستند معنای شرعی یا باید آیهای از آیات قرآن باشد یا روایتی، یا اجماعی، هیچ کدام از اینها وجود ندارد. همه بحثها همین جاست و اگر این مسئله یعنی معنای لغوی هلال روشن شود خیلی از جهات بحث نیز روشن میگردد.
معنای لغوی «هلال» همان «غُرَةّ القمر» و «ماه نو» است. در بعضی از کتب لغت «بحیث إستهل الناس» ذکر شده این «استهل الناس» یک قید غالبی است و مقوم نیست. خود بزرگان به ما یاد دادهاند که قیود غالبی در وجه تسمیه دخالتی ندارند.
هلال؛ ماه نو است. یعنی اگر بخواهیم به دید عقلی نگاه کنیم بعد از مقارنه، هلال شروع میشود. اما به دید عرف، هلال بعد از محاق شروع میشود، خواه مردم آن لبه باریک را ببینند و فریاد بزنند یا نبینند. هر چند بین خود استهلال و هلال هم فرق است. در روایات بحث «صم للرویة» یا «اذا رأیتم الهلال فافطروا» هست اما بحثی از استهلال نیست.
پس این یک بحث که هلال معنای شرعی ندارد همینطور این بحث که به اندازهای از تحت الشعاع خارج شود که مردم با چشم عادی امکان رؤیت آن را داشته باشند. همه حرف ما این است که شما این معنا را از کجا آوردید؟ اگر معنای شرعی اثبات شود همه باید به آن ملتزم شویم ولی هیچ دلیلی بر این مطلب وجود ندارد.
محور دوم این است که در این روایات یک کلمه رؤیت و یک کلمه هلال وجود دارد. «اذا رأیتم الهلال فافطروا» آیا این رؤیت طریقیت دارد یا موضوعیت؟ آقایانی که دیدن با تلسکوپ را کافی نمیدانند همین که میگویند امکان رؤیتپذیری یعنی برای رؤیت موضوعیت قائلند، در حالی که در خود روایات قرینه صریح وجود دارد بر اینکه رؤیت طریقیت دارد، اگر بگوییم رؤیت طریقیت دارد نتیجه این میشود که ملاک واقع هلال و ماه جدید است، میخواهد دیده شود یا نشود!
در روایات متعدد بعد از «إذا رأیتم.....» میفرماید «و لیس بالتظنی»، یا «لیس بالظن»، یا «لیس بالتظنی و التخمین». یعنی شارع میگوید فقط باید به ماه نو اطمینان پیدا کنید. منتهی در زمان صدور این روایات تنها راه اطمینان رؤیت بوده، آن زمان محاسبات فلکی دقیق نبوده است.
مرحوم استاد ما آیت الله حسن زاده آملی میفرمودند محاسبات امروز با آن زمان بسیار تفاوت دارد. آن زمان محاسبات بر اساس مسطح بودن و نیز عدم حرکت زمین بود، اما امروز آن دو رکن تغییر کرده و کروی بودن و متحرک بودن زمین ثابت گردیده، لذا محاسبات مفید علم و یقین است و تردیدی در آن وجود ندارد. پس آن زمان تنها راه اطمینان به ماه جدید رؤیت بوده اما اکنون ما چه نیازی به رؤیت داریم؟ به این جهت است که رؤیت طریقیت دارد.
در روایت داود رقی -ولو سندش ضعیف است و صاحب وسائل میگوید باید حمل بر غالب یا حمل بر تقیه بشود-، امام میفرمایند اگر در روز آخر ماه رمضان که نمیدانیم آخر ماه رمضان است یا اول شوال، اگر ماه در ناحیه مشرق بود آن روز اول شوال است، خواه شب قبلش ماه رؤیت شده باشد یا نشده باشد. ما هم این روایت را چون سندش اشکال دارد به عنوان یک مؤید ذکر کردیم. فقهاء از روایتی که سندش ضعیف است به عنوان مؤید استفاده میکنند این روایت تصریح دارد به اعم بودن از دیده شدن یا نشدن!
پس رؤیت طریقیت دارد نه موضوعیت. بر فرض که بپذیریم موضوعیت دارد بحث بعدی این است که این رؤیت اطلاق دارد و اعم از آن است که با چشم عادی دیده شود یا مسلح.
بنده میخواهم عرض کنم در این چهار مرحله از بحثها هر چه زمان گذشت واقعاً اطمینانم به نظریه اعتبار چشم مسلح بسیار بیشتر شد و قرائن بیشتری پیدا کردم. اگر هم بپذیریم رؤیت موضوعیت دارد این دیدن اطلاق دارد.
در «اذا رأیتم» چه قرینهای وجود دارد که باید با چشم عادی دیده شود؟ آن زمان غیر از دیدن با چشم عادی راه دیگری نبود. اما اکنون چه قرینهای دارید؟ آقایان میگویند: انصراف.
خود بزرگان در اصول به ما یاد دادهاند که باید منشأ انصراف، کثرت استعمال باشد. غلبهی وجود که نمیتواند منشأ انصراف باشد. هیچ قرینهای برای دست برداشتن از این اطلاق وجود ندارد. اطلاق اذا رأیتم» در اینجا حاکم است اعم از اینکه با چشم عادی باشد یا چشم مسلح. همچنانکه ما در «اوفوا بالعقود»، الان مواجه با عقودکامپیوتری و اینترنتی هستیم که در زمان صدور روایات و آیه شریفه وجود نداشتند! حال شما در مورد این عقد اینترنتی اعم از نکاح، معامله، اجاره، بیع و هر چه که باشد چه میگویید یصدق علیه العقد یا نه؟
امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) در یک جایی میفرمایند اگر بخواهیم در این عمومات اکتفا کنیم بر آن مصادیقی که در زمان شارع مقدس بوده این بدتر از جمود حنبلی است. شارع فرموده «اوفوا بالعقود»، بر هر چه که عقد صدق کند وفا کنید. در «أحل الله البیع» هم هر چه که بیع است خدا حلالش کرده حال چگونه وقتی به رؤیت رسیم بگوئیم فقط منحصر به همان مصداقی است که آن زمان بوده؟ بنابراین نمیشود به این قول ملتزم شد.
از حیث فنی و اصولی هیچ راهی برای انصراف در اینجا نداریم و این اطلاق به خوبی حاکم است و بین رؤیت با چشم عادی و چشم مسلح هم از حیث استناد رؤیت فرقی نیست و این شواهد زیادی هم دارد. کسی که با دوربین ببیند یک کسی در کره ماه فردی را به قتل رساند میتواند در دادگاه شهادت بدهد یا نه؟ چرا اینجا نمیگوئید باید با چشم عادی باشد؟ در مورد دیدنِ موی نامحرم یا زن عریان با دوربین؛ همه فقها میگویند این هم حرام است، فرقی بین این دو دیدن نیست. همینطور نسبت به وجود فلس در ماهی فرقی نمی کند با چشم عادی بشود آن را دید یا با میکروسکوپ. کما اینکه در زمان امام(قدس سره) عدهای از متخصصین گفتند بعضی از ماهیها واقعاً فلس دارند ولی مردم نمیتوانند آن را ببینند، امام فرمودند گفته متخصصین کافی است. موارد زیادی داریم که فرقی بین اینها وجود ندارد در ما نحن فیه هم رؤیت اطلاق دارد.
در مقابل این اطلاق، چند حرف اصولی و چند نقض فقهی از جانب مراجع بزرگوار بیان شده است.
اولین حرف اصولی این است که اطلاق در جایی ثابت است که تقیید ممکن باشد و اینجا نیز گفتهاند اطلاق در جایی است که ثبوتاً ممکن باشد اما اگر جایی ثبوتاً اطلاق ممکن نبود اثباتاً هم ممکن نیست و ادعا کردهاند که در ما نحن فیه اطلاق ثبوتاً ممکن نیست، لذا اطلاقی در کار نیست.
برای اینکه بگویند ثبوتاً ممکن نیست دو بیان دارند در یک بیان میگویند شما از یک طرف میگوئید رؤیت با تلسکوپ کافی است اما آن را لازم نمیکنید، نمی گوئید باید با تلسکوپ مشاهده کند بلکه میگوئید اگر با تلسکوپ دید کافی است، حالا اگر فردی یک شبی رفت با چشم عادی هلال را ببیند اما ندید اینجا میگوئید شارع میفرماید برای این شخص فردا اول ماه نیست اما اگر همین شخص با تلسکوپ ماه را میدید اول ماه بود؟ چطور میشود بر یک شخص هم فردا اول ماه باشد و هم نباشد؟ اگر همین آدم با تلسکوپ میدید باید فردا اول ماهش باشد حالا که با چشم عادی ندیده پس فردا اول ماهش نیست! نمیشود شارع بگوید هم فردا اول ماه تو هست و هم اول ماه تو نیست. البته این یک بیانشان هست از بین بیانهای مختلفی که دارند.
جواب این سخن خیلی روشن است ما تمام اینها را از مقوله احکام ظاهری میدانیم. اگر انسان از این وسیله استفاده کرد حجت دارد، حجةٌ ظاهریة، اگر نکرد باز حجت دارد و با چشم عادی نتوانسته ببیند، البته مطلب جدیدی که در آن کتابچه وجود ندارد و به نظر من بسیار قابل تثبیت است، این است که باید از ابزار جدید در زمان ما استفاده شود، یعنی الآن وقتی راه یقین، افزون از رؤیت معمولی است و در روایات هم ملاک را یقین به ماه جدید قرار داده اند پس ما باید از این ابزار استفاده کنیم.
حالا نسبت به این بحث که آیا استهلال واجب است یا نه؟ جای تأمل وجود دارد. به عنوان حکومت بر حاکم مسلمین لازم است که جلوی تشتت را بگیرد. اینطور نباشد که یک کسی بگوید من دیدم و دیگری بگوید من ندیدم! زمانی که حکومت دینی برپاست بر حاکم اسلامی و درغیر آن بر فقیه و مرجع تقلید جهت جلوگیری از تشتت و نزاع استهلال لازم است.
بسیاری از فقها میگویند مستحب مؤکد است. در یک صوتی که از جناب مستطاب آقای موحدنژاد شنیدم، ایشان نقل میکردند مرحوم علامه این را واجب دانسته، البته من نرسیدم فرمایش علامه را ببینم. فرمایش فقها روی عنوان اولی است اما بر طبق عناوین ثانوی میشود مسئله وجوب را مطرح کرد. اینطور نیست که بگوئیم مخیّر هستید بین اینکه با چشم عادی ببینید یا با چشم مسلح، در زمان ما که این ابزار برای ما مفید علم و یقین است تعیّن دارد. پس یک بحث استحاله ثبوتی است که آن را از راه حکم ظاهری حل میکنیم،
اشکال دوم این است که میگویند تخییر بین اقل و اکثر است که در اصول ثابت شده محال است. جواب این است:
اولاً تخییر بین اقل و اکثر اختلافی است و مرحوم آخوند در کفایه دو راه برای تصحیح آن بیان نموده.
ثانیاً آنچه آنجا میگویند در مورد تخییر واقعی بین اقل و اکثر است و الا تخییر ظاهری هیچ مؤونهای ندارد.
بنابراین مسئله رؤیت و تمسک به اطلاق و این دو اشکال اصولی که در کلمات بزرگان وجود دارد به نظر میرسد قابل جواب باشد و میشود تمسک به اطلاق رؤیت کرد و گفت مشاهده با ابزار هم کافی است.
اینجا یک بحث اصولی دیگری هم در این سالهای اخیر در کلمات برخی از مراجع معظم هست که خدا وجود همهشان و وجود رهبری معظم انقلاب را حفظ کند ان شاءالله. یکی از مراجع فرموده من قبلاً نظرم این بود که رؤیت با چشم مسلح کافی است اما الآن به این نتیجه رسیدم که چون در اسلام دو جور احکام داریم، یکی احکام شخصی و دیگر احکام عمومی. در احکام شخصی فرقی بین چشم مسلح و غیر مسلح نیست. مثلاً نظر به نامحرم از احکام شخصی است، در این حکم شخصی فرق نمیکند با چشم عادی ببینیم یا با چشم مسلح.
اما مسئله هلال یک عنوان عمومی است. اولاً در این عناوین عامه راه باید برای عموم مفتوح باشد. ثانیاً نسبت به آیه شریفه «یسألونک عن الاهله قل هی مواقیت للناس» ایشان روی کلمه ناس تکیه میکند. یعنی این هلال برای نوع و همه مردم میقات است، این حکم چون حکم عمومی است پس باید چیزی باشد که دسترسی به آن برای نوع مردم امکان داشته باشد، آنچه هم برای مردم امکان دارد دیدن با چشم عادی است، اما دیدن با چشم مسلح برای نوع مردم ممکن نیست. لذا تفکیک کرده اند بین احکام شخصی و احکام عمومی. به نظرم میرسد در استفتاءاتی که از یکی از مراجع بزرگ نجف دام ظله دیدم ایشان هم اشارهای به تفکیک بین حکم شخصی و عمومی داشتند.
در پاسخ به این فرمایش آقایان باید گفت: اولاً روی مبنای امام در باب خطابات قانونیه چنین تقسیمی باطل است. قوام تقسیم به شخصی و عمومی در نظر گرفتن مکلفین است یا به عنوان شخص یا به عنوان عام. اما بر مبنای خطابات قانونیه امام، اصلاً مکلف مورد توجه شارع نیست. خدای تبارک و تعالی که میفرماید الصلاة واجبةٌ، مکلفی را در نظر نمیگیرد بر این اساس خطابات شامل کودک، بالغ، عاقل، دیوانه و همه افراد میشود.
اگر کسی مثل مرحوم والد ما (که خیلی هم بر این مبنای امام اصرار داشتند) این مبنا را قبول داشته باشد تقسیم احکام به شخصی و عمومی تقسیم غیر صحیحی است.
سلمنا اگر بفرمایید ما خطابات قانونیه را قبول نداریم بحث این است که آیا قضایا را به نحو قضایای حقیقیه قبول دارید یا نه؟ تمام مخالفین خطابات قانونیه انحلالیاند و میگویند این عام استغراقی است و عام استغراقی هم به عدد مکلفین انحلال پیدا میکند یعنی هر مکلفی حکم خاص دارد. اگر شما انحلالی هستید هر مکلفی حکم خاص دارد پس این تقسیم شخصی و عمومی از کجا آمد؟ ما که نتوانستیم این فرمایش را بفهمیم. اصلاً این تقسیم از مستحدثات در اصول است. بله مرحوم آقای طباطبائی(رضوان الله تعالی علیه) در تفسیر المیزان مسئله خطابات اجتماعی را مطرح میکنند اما آن هم باز غیر از خطابات قانونیهای است که امام مطرح میکند، یعنی ما از یک سری آیات قرآن استفاده میکنیم که شارع یک تکالیفی برای جامعه مسلمین قرار داده.
«یا ایها الذین آمنوا ادخلوا فی السلم کافة» یا آیه «لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون» این یک حکم اجتماعی است و کاری به اشخاص معین ندارد ولی این عمومی را که آن مرجع بزرگوار فرمودند اصلاً ما هر چه گشتیم تا یک مبنایی برای آن پیدا کنیم! چیزی نیافتیم. در این عموم یا باید مسئله انحلال مطرح باشد که مثل حکم شخصی میشود، یا باید مسئله مجموع من حیث المجموع باشد که همان آیات اجتماعی میشود و طبعاً این مرجع بزرگوار چنین چیزی را نمیخواهد اراده کند.
لذا این بحث مجال طرح ندارد. خیلی تعجب است که ما با این مطلب دست از مبنا و فتوای خود برداریم. اصلاً این تقسیم قابل قبول نیست، از جهت صناعی ملاکی ندارد که ما بگوئیم احکام دو قسم است احکام شخصیه و احکام عامه.
البته این نقض هم به بیان ایشان وارد است، در «لله علی الناس حج البیت» شما حج را شخصی میدانید یا عام؟ آنجا هم کلمه ناس دارد در حالی که خود شما قطعاً معترفید به اینکه این عنوان شخصی است، درست است که حج آثار اجتماعی دارد همانند نماز جماعت. اما خودش یک امر شخصی است. یک واجبی است که هر کسی مستطیع شد باید برود و اگر مستطیع نشد حج بر او واجب نیست، لذا این بحث هم مجالی ندارد.
یک موارد نقضی هم مثل بحث حد ترخص مطرح فرموده اند که ما اینها را جواب داده ایم، گفتند اگر تلسکوپ معتبر باشد چنانچه کسی به 50 کیلومتری قم برود و با تلسکوپ بتواند دیوارهای قم را ببیند پس آنجا هم باید بگوئیم کافی است.
جواب روشن است. اصلاً معیار در حد ترخص توابع عرفی بلد است. خفاء الاذان و خفاء الجدران یک امارهی تعبدی نیست. مرحوم آقای خوئی در نماز مسافر تصریح دارند به اینکه اینها اماره تعبّدی نیستند بلکه کشف از توابع عرفی میکنند توابع هم قابل کم و زیاد شدن با دیدن افراد نیست، نمی توان گفت حد ترخص کسی که چشمش قوی است با آن که چشمش ضعیف است فرق میکند، این حدّ ترخص همان معنای حریم است. هر شهری و هر خانهای حریمی دارد، حریم شهر این است که انسان یک مقداری عرفاً از شهر دور بشود. حال شارع آمده این موارد را به عنوان علامت مطرح کرده است.
پرسش و پاسخ:
آقای ترابی از دفتر آیت الله العظمی سبحانی:
بسم الله الرحمن الرحیم. به نوبه خود از جناب استاد گرامی آقای لنکرانی تشکر میکنم که توضیحات وافی و شافی مطرح فرمودند، بنده نوشته ایشان را دو سال پیش کاملاً از اول تا آخر مطالعه کردم و یادداشت هایی دارم که به چند نکته متعرض میشوم؛
اولین نکته که آیت الله سبحانی هم چند بار مطرح کرده و به رهبری هم متذکر شدهاند این است که این نظر باید سابقه تاریخی سیزده قرن را هم به نحوی توجیه کند، معنای این نظر آن است که ائمه معصومین و مسلمین در طول این سیزده قرن چون دیدن با ابزار معمولاً یک روز زودتر انجام میگیرد پس همواره روز اول ماه رمضان را خورده و روز عید را هم روزه گرفتهاند، التزام به این معنا عجیب است! غیر از عجیب بودن نکته علمی ای هم هست که روشن میکند این نظر صحیح نیست وآن این است که از اول تا آخر فقه هیچ اماره و اصلی نداریم که شارع آن را معتبر قرار داده باشد ولی 99 درصد اشتباه از آب درآید.
در «أصالة الطهارة» یا «إنما أقضی بینکم بالأیمان و البینات» و موارد دیگر معمولاً شارع هر امارهای که قرار داده 80 تا 90 درصد موافق واقع بوده است، الآن هم فرمودید من دیگر قائل به تخییر نیستم هر چند در جزوه مسئله تخییر مطرح است.لازمه قول به تخییر این معنا میشود که همین اماره هم درست در نیاید،چون اگر با ابزار نگاه نکند و روزه بگیرد روزهاش خلاف آن واقعی میشود که هست.
نکته دیگر این که بحث در مقام اثبات هم آن زمان قابل تبیین و تأکید نبوده که اطلاق گیری شود، یعنی آیا ائمه معصومین میتوانستند تقیید کنند که ما دیدن با تلسکوپ را قبول نداریم؟ برای مردم آن زمان قابل فهم نبوده، پس چنین تقییدی ممکن نبوده تا اطلاقگیری شود.
رابعاً تلسکوپها انواع مختلف دارند و دسترسی مردم به آن نیز مختلف است، لازمهاش این است که برای متمدنین و ثروتمندان یک شرع و برای آدمهای معمولی و فقیر یک شرع دیگری باشد که این هم خلاف روح شریعت است و قابل التزام نیست.
آیت الله فاضل:
اولاً این نکته را عرض کنم ان شاءالله خدا به شما و ما طول عمر بدهدتا ببینیم دیری نخواهید پایید که با همین موبایل هر کسی میتواند بفهمد ماه از محاق خارج شده یا نه ؟ لذا فرقی بین افراد نخواهد بود. اشکال ما به آقایان همان مطلبی است که عرض شد. بزرگانی که بین جنبه شخصی و عمومی تفاوت قائلند و میگویند آنچه عمومیت دارد چشم عادی است نه مسلح پس فردا که این ابزار عمومی خواهد شد چه دلیلی خواهند آورد؟
ثانیاً این سابقه تاریخی که فرمودید، من در سخنرانی اخیر که در جزوه هم آمده یک نظری داشتم بعد دیدم در استفتاءات آیت الله العظمی سیستانی هم آمده، از من پرسیده بودند که با وجود آزمایش DNA آیا باز باید سراغ قاعده الولد للفراش برویم یا نه؟ ما نوشتیم اگر از DNA اطمینان حاصل میشود دیگر نیازی به این قاعده نیست! بعد دیدم عین همین مطلب در استفتای ایشان وجود دارد.
سؤال ما این است آقایان هزار و چهارصد سال به الولد للفراش تمسک کرده و بچه مشکوک را ملحق به زوج نموده اند آیا همه اینها درست بوده؟ قطعاً بسیاری از اینها اشتباه بوده است. اما اینکه میفرمائید امارات نمی تواند در جایی 99 درصد خلاف باشد در شبهات موضوعیه غالباً خلاف است، درهمین شک در طهارت و نجاست شما در مسجد الحرام هر جا شک کنید اصالة الطهاره جاری میکنید در حالیکه بسیاریش مطابق با واقع نیست.
من میپرسم شما با DNA چکار میکنید؟ الآن از آیت الله العظمی سبحانی بپرسند که DNA معتبر است یا نه؟ ایشان چه میفرمایند؟ DNA دقیقا مشخص میکند این بچه مال این زوج نیست، من از اهل خبره و مراکز تخصصی ژنتیک هم سؤال کردم میگویند نتیجه ازمایش صد در صد است، الآن هم در دادگاهها وقتی زن شوهرداری بچهای میآورد و همسرش نفی میکند سراغ DNA میروند و اطمینان میآورد.
سؤال کننده:
DNA طرف نفی را اثبات میکند.
پاسخ:
اینجا نفی و اثبات ندارد. شما طرف نفیاش را هم که بگیرید و بگوئید بچه مال این زوج نیست باز باید الولد للفراش را کنار بگذارید، 1400 سال به این قاعده عمل کردید، آیا میتوانید بگوئید شارع ما را اغراء به جهل کرده؟ نه، شارع در زمانی که چنین امکانات و ابزاری نبوده در فرض شک فرموده الولد للفراش. اما حالا که با DNA شک شما از بین میرود موضوعی برای رجوع به این قاعده نمیماند.
آقای هاشمی از دفتر آیت الله العظمی نوری همدانی:
مبنای حضرتعالی و آقایانی که قائل به این موضوع هستند طریقیت است، شارع هم اینجا أقرب الطریق را گفته است.
آیت الله فاضل:
مطمئن باشید بزودی امکان استفاده از ابزار برای عموم فراهم میشود. چه زمانی فکر میکردید با این گوشی میتوانید کسی که آن طرف دنیاست را ببینید. اگر کسی ده سال پیش ادعا میکرد به او میخندیدند! پس نفرمائید این در اختیار پولدارها و یک گروه خاصی است، اینطور نیست. یک وسیلهای است که میتواند در اختیار همه قرار بگیرد.
من تا حالا نظرم این بود که این کفایت میکند اما الآن چون برای این جلسه یک مقدار بیشتر وقت گذاشتم به این نتیجه رسیدم که استفاده از آن لازم است.
شما میفرمائید اگر لازم است پس چرا شارع به این مطلب توجه نکرده؟
میگویم شارع به ما ضابطه و ملاک داده و فرموده و لیس بالتظنی، یعنی شما در شروع ماه جدید باید علم پیدا کنی. حالا علم در یک زمانی با چشم عادی بوده، اما الآن علم و یقین با ابزار است بنابراین بعید نیست استفاده از ابزار تعیّن داشته باشد و این یک وجه فقهی خیلی روشنی هم دارد.
آقای محمدی مسئول انجمن اصول حوزه:
بسم الله الرحمن الرحیم. از حضرتعالی تشکر میکنم خیلی بحث مهم و جامعی را بیان فرمودید.
چند سؤال هست؛
یکی اینکه شما فرمودید این روایت «لیس بالرأی و لا بالتظنی» قرینه میشود بر اینکه اصلاً رؤیت موضوعیت ندارد، به خاطر آنکه در مقابل این است که شما به ظنّ و گمان عمل نکنید.
عرض بنده این است که این «لیس بالرأی و لا بالتظنی» با هر دو قول سازگار است چون میخواهد بگوید شما بالحدس خبر ندهید بلکه خبرتان عن حسٍ باشد. این خبر عن حسٍ میتواند با رؤیت با چشم یا دوربین یا تلسکوپ باشد، بنابراین «لیس بالتظنی» برای خروج عن حدسٍ است یعنی کارهایی که منجمین بر اساس حساب و کتاب،از روی حدس و گمان انجام میدهند و این با هر دو قول میسازد.
نکته دوم این است که در مورد آیه «یسألونک عن الاهلّة قل هی مواقیت للناس و الحج» من تصورم این است که بر کلمهی «الناس» خیلی نمیخواهند تمرکز کنند. بلکه «مواقیتِ» اضافه شده با «للناس» مورد نظر است. اینطور بگوئیم که میخواهد یک تقویم عمومی بیان کند به این شکل که با «یسألونک عن الأهلة» از هلال سؤال میشود و جواب «قل هی مواقیت للناس» بیان یک تقویم عمومی است از خود «مواقیت للناس» نه فقط از خود «الناس»، و این هم با خطابات قانونیه یا قضیه حقیقیه میسازد ودیگر لازم نیست احکام را به شخصی و عمومی تقسیم کنیم.
نکته سوم این که اگر ما به آیهی شریفه «یسألونک عن الاهلة» توجه کنیم، هیچ رؤیتی در آن نیست، از نظر قرآن واقع الهلال مطرح است و هیچ شکی در آن نیست، منتهی ما نمیتوانیم موضوعیت رؤیت را از این همه روایات بیندازیم که کلمه رؤیت در آن هست، و خود حضرتعالی هم روایاتش را در این کتاب آورده اید.
نکته چهارم: در بحث الرویة تصورم این است که خیلی سراغ انصراف نرویم این را حضرتعالی توضیح بفرمائید وقتی میگویند افطر للرؤیة و صم للرؤیة، خود الرویة علی الاطلاق نظیر الماء است که در ذهن عرف ماء مطلق است، یعنی اضافه در آن نیست. در افطر للرؤیة، عرف رؤیت با چشم را میگوید اما اگر با تلسکوپ باشد یک اضافهای میآورد میگوید با تلسکوپ دیدم.
این چند مسئله را اگر توضیح بفرمائید ممنون میشوم.
آیت الله فاضل:
اولاً: در روایات متعدد آمده «اذا رأیتم الهلال فصوموا و إذا رأیتموه فافطروا و لیس بالرأی و لا بالتظنی» یا «شهر الرمضان بالرویة و لیس بالظن» این لیس بالظن یعنی حیث تقییدیِ «رؤیت» علم است. بنابراین تاکید ما بر رؤیت به جهت آن است که تنها راه رسیدن به علم است، پس «لیس بالظن» یعنی «الملاک هو العلم»، در آن زمان رؤیت تنها طریق برای علم بوده و راه دیگری نبوده «صم للرؤیـة و إیاک و الشک و الظن» تعجب است با وجود این تعبیری که در ذیل روایات وجود دارد چطور آقایان میگویند رؤیت موضوعیت دارد؟
ثانیاً: روایت داود رقی که میگوید «اذا طلب الهلال فی المشرق غدوةً فلم یره، فهو هاهنا هلالٌ جدید رؤیی أم لم یری» تصریح میکند آن شب چه ماه دیده شده باشد یا دیده نشده باشد، فقط میگویند سندش اشکال دارد یا اعراض از این روایت کرده اند.
نکته دوم: میفرمائید «مواقیت للناس» سؤال من این است که الان رصدگران از طریق تلسکوپ ماه را میبینند. سال 1399 ماه در آسمان ایران با تلسکوپ دیده شد، رهبری و برخی از مراجع فرمودند فردا عید است. سؤال این است وقتی اعلام عمومی میکنند و مردم هم اعتماد به اینها دارند، آیا عنوان میقات صدق نمیکند؟ میگوئید حتماً باید خودم ببینم تا بشود میقات؟
در ایام قدیم وقتی در کاروانهای حج مسئول کاروان میگفت من ماه را دیدم و بقیه در خیمه بودند، حرف او برای بقیه کافی بود، نمیگفتند ما باید خودمان از خیمه بیرون بیائیم و یکی یکی این مواقیت را ببینیم. الآن هم وقتی اعلام شود در دنیا همه اعتماد میکنند نمیگویند فقط برای کسی که با تلسکوپ ماه را دیده عنوان میقات صدق میکند.
اینکه فرمودید در این همه روایات، «رؤیت» ذکر شده، بله اگر رؤیت تنها بود صلاحیت قرینیت و تقیید آیه را داشت ولی بعدش فرمودند «ایاک و الشک» چرا این قسمت را مدّ نظر قرار نمیدهید؟ در «ایاک و الشک» ملاک علم قرار داده شده است.
در مسئله ماء درست است، ماء مطلق است برای اینکه مضاف نیاز به قرینه دارد، شما الان در مورد اطلاق «احل الله البیع» چه میگویید؟ آیا شامل بیع اینترنتی نمیشود؟ «اوفوا بالعقود» شامل این عقود جدیده نمیشود؟ عقودی که یکی از آنها در زمان نزول آیه نبوده؟ اگر این باشد که شما باید باب تمسک به همه اطلاقات را ببندید. در آنجا ماء مضاف نیاز به معونه دارد و لذا نمیشود این را قیاس به ما نحن فیه کرد.
آقای هاشمی از دفتر آیت الله العظمی نوری همدانی:
آیت الله نوری همدانی نظرش دقیقاً مطالب شماست. در «قل هی مواقیت للناس» میقات نه تنها بر رؤیت با ابزار بلکه امروزه بر پیشبینیهای معتبر هم صدق میکند.
آیت الله فاضل:
بله درست است.
آقای اصفهانی:
تشکر میکنم چون وقت نیست به مقدمه نمیپردازم، مطلبی که حضرت آیت الله فاضل فرمودند از ابتدای دهه 90 مطرح شده و هر سال هم پاسخهای به اطلاق و انصراف و این مطالب تکرار میشود و این در حالیست که مسلمین عالم نیاز به یک تقویم دارند و ما متأسفانه نتوانستیم هنوز یک تقویم اجتماعی اسلامی به جهان اسلام ارائه کنیم.
مطلب بعد اینکه: ما در «رؤیة الهلال» هلال را تعریف میکنیم ولی «رؤیت» تعریف نشده است. رؤیت یعنی چه؟ این چشم فرآیندی دارد که تشکیل شده از بافت چشم، شبکه سلسله اعصاب و شبکه سلولی مغز، اگر الآن بافت چشم از بین رود و وسیلهای به جای آن بگذارند که متصل شود به سلسله اعصاب و شبکه سلولی مغز. آیا درک و تصوری که ما میکنیم و میبینیم نیاز به تعریف اصل دیدن و فرآیند دیدن دارد یا نه؟ ما در بحث فجر این کار را انجام دادیم و رفتیم به سمت اینکه چه اتفاقی در تشخیص افق و فجر میافتد؟
یکی از طرحهایی که مؤسسه موضوع شناسی انجام داد تشخیص لحظه فجر است. در یک طرح میدانی که انجام شد و عدهای از علما که بعضی از فضلای حاضر هم تشریف داشتند اختلاف خیلی فاحشی بود بین نفر اولی که فجر را بر اساس معیارهای فقهی تشخیص داد با آن شخصی که مدتی گذشت تا اینکه به او گفتند آفتاب میزند و نماز قضا میشود و او میگفت من هنوز آن را تشخیص نداده ام، به نظرم این بحث رؤیت باید تشریح بشود.
نکتهای که استاد بیان کردند بحث «تولد هلال» یا «خروج از تحت الشعاع» است. اینها عبارتهایی است که ما باید بتوانیم عدد بدهیم. اینکه ما چه زمانی را خروج از محاق میگوئیم؟ محاق و مقارنه در یک لحظه اتفاق میافتد که حضرتعالی هم تصریح فرمودید این مشخص است و میتوان زمانش را با ثانیه در آورد. ولی اینکه کجا میگوئیم خروج از تحت الشعاع؟ ماه وقتی در بدر است هم تحت الشعاع خورشید است و نور خورشید را بازتاب میدهد.
نکته بعدی اینکه در بحث هلال شما فرمودید هلال شکل گرفته، برخی از ماههای قمری وقتی که ماه در مدار خودش در مقارنه قرار میگیرد هلال معدوم نمیشود، اصطلاحاً میگوئیم در عرض دایرة البروجی حداکثر قرار دارد و هلال معدوم نمیشود. در آن ماه چه زمانی ماه قمری شروع میشود در فرمایش حضرتعالی مشخص نیست.
آیت الله فاضل:
در حقیقت شما اشکالی به ما نکردید. آنچه راجع به فرآیند رؤیت فرمودید -محضرتان جسارت نشود-، این اجتهاد در لغت میشود. ما باید ببینیم لغت به چه کسی میگوید «رأی».
فرآیند رؤیت در سلولهای مغز اموری فیزیکی است که لغت به آن توجه ندارد و استناد باید عرفی باشد. البته بین «نظر» و «رؤیت» فرق است عرض ما این است که در استناد عرفی بین دیدن با چشم معمولی و رؤیت با ابزار فرقی نیست.
مرحوم والد ما میفرمودند آقایانی که میگویند فرق وجود دارد برای من روشن کنند چگونه در عینک چشم عادی نمیبیند و عینک سبب این رؤیت میشود یا تلسکوپ سبب دیدن میگردد؟
آنچه ما از مباحث مرحوم آیت الله حسنزاده فهمیدیم که سه سال در درس هیئت قدیمشان شرکت کرده، و نزد یکی از دوستان هم هیئت جدید را خواندیم این است که لحظه مقارنه یک ثانیه است، بعد از مقارنه ماه در محاق قرار دارد که زمانش هفت هشت ساعت تا یک روز مختلف است.
میگویند حرکت ماه از مغرب به مشرق است. اولین لبه ماه که از خورشید فاصله گیرد تا زمانی که محاق باشد با تلسکوپ هم نمیشود آن را دید مگر با تلسکوپهای خیلی قوی. ولی از اولین لحظهای که ماه از خورشید فاصله گیرد و از محاق درآید میشود آن را با تلسکوپ دید.
بعضی از آقایان گفتند با این جزوهای که شما نوشتید باید تولدی بشوید و ملاکتان در اثبات ماه نو، تولد ماه باشد. حرف ما با آقایان این است که میگوئیم تولد، یک عنوان عقلی دارد، یعنی وقتی از مقارنه خارج گردد تولد شروع میشود ولی هنوز در محاق است و چون این عنوان عقلیِ دقی را دارد و خطابات شارع هم به عرف است این را نمیشود ملاک قرار داد. لذا میگوئیم ملاکش این است که از تحت الشعاع خارج شود ولو با تلسکوپ دیده شود. دیدن با تلسکوپ هم عرفیت دارد.
در همین مؤسسه موضوع شناسی این عناوین باید دقیقتر روشن شود.
ولی در روایات بحثی از مقارنه، محاق، خروج از تحت الشعاع وجود ندارد. در مورد «غُرَّةالقمر» یک بحث این است که آیا وقتی ماه تحت الشعاع است به آن غرَّة القمر میگویند یا نه؟ ظاهراً صدق نمیکند، غرّ القمر از وقتی است که لبه باریک ماه پیدا شود و از خورشید فاصله بگیرد منتهی آقایانی که با تلسکوپ مخالفند غرة القمر را به این معنا کردند که مردم بتوانند ماه را با چشم معمولی ببینند.
ما میگوئیم این حرف از کجاست؟ «غرة القمر» یعنی ماه نو که از تحت الشعاع خارج شود.
اگر امشب که شب پنجشنبه است ماه را با تلسکوپ دیدند، یا همان اتفاقی که دو سال پیش افتاد و ماه در آسمان ایران با تلسکوپ دیده شد در حالی که با چشم عادی امکان رؤیت آن نبود، شب بعد با چشم عادی ماه را دیدند و گفتند فردا اول ماه است، یکی از حرفها این است این ماه که با تلسکوپ دیده شده مربوط به ماه قبل است یا ماه جدید؟ آقایانی که میگویند تلسکوپ اعتباری ندارد جواب بدهند این ماه که مسلم به مقارنه رفته و از تحت الشعاع خارج گردیده و با تلسکوپ هم دیده شده الآن ماه جدید است یا مربوط به ماه قبل است؟ آمدند یک چیزی جعل کردند به نام ماه هلالی یا ماه شرعی! ما کجا در متون خود چنین چیزی داریم؟
نظیر این اتفاق در زمان مرحوم والد ما افتاد و آقایان گفتند هلال رمضان باید با چشم عادی دیده شود در نتیجه آن ماه 28 روز شد و یقین پیدا کردند که روز قبلش اول ماه بوده و باید همه یک روز روزه را قضا کنند.
مجری جلسه:
آقایی از دفتر آیت الله العظمی زنجانی(دام ظله العالی) نوشتهاند به نظر میرسد نکته کلام آیت الله زنجانی در مورد جنبه عمومی همان نکتهای است که درباره حد ترخص بیان کردید، ایشان میخواهند از اشباه و نظایر به دست بیاورند که شارع در زمینه رؤیت هلال میخواهد حدی را معرفی بفرماید که جنبه فراگیر داشته باشد.
آیت الله فاضل:
در آن عبارتی که من از ایشان خواندم نوشته شده که ایشان در «یسألونک عن الاهلة قل هل مواقیت للناس»، روی کلمه «ناس» تکیه میکنند و اصلاً هیچ قیاسی به مسئله حد ترخص نفرمودهاند.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته