جهاد ذبی(دفاع از کیان اسلام)

۲۹ اسفند ۱۳۹۴

۱۷:۴۶

۴,۳۸۰

چکیده :
نوشتار حاضر با بررسي ماهيّت قيام امام حسين(عليه السلام) و تشريح آن در قالب جهاد ذبّي به تبيين احکام و شرائط اين نوع جهاد و تفاوت آن با جهاد ابتدائي پرداخته و از همين رهگذر بر وجوب دفاع از مسلمانان و کيان اسلامي و مبارزه با گروه‌های تکفیری نظیر داعش تحت عنوان جهاد ذبّي تأکيد شده است.
نشست های علمی

جهاد ذبّی (دفاع از کیان اسلام)

محمدجواد فاضل لنکرانی[*]

چکیده

تشکيل گروه‌های تروريستي ـ تکفيري نظیر داعش از جديدترين نقشه­ های اسلام‌ستيزي جبهه‌ استکبار به شمار مي‌رود. اين گروه‌های افراطي که خود را تحت لواي اسلام و حتی به نام دولت اسلامي معرفي مي‌نمايد، با هجوم به مسلمانان و سرزمين‌هاي ايشان درصدد نابودي کيان اسلامي برآمده و تهدیدی جدی برای بنیان اسلام محسوب می‌شوند. از این رو لازم است این مسئله مهم بر پایه آموزه‌های دینی و موازین فقهی مورد ملاحظه و بررسی دقیق قرار گیرد و دیدگاه فقه اهل بیت(عليهم السلام) در خصوص آن تبیین شود.

بدین منظور، نوشتار حاضر با بررسي ماهيّت قيام امام حسين(عليه السلام) و تشريح آن در قالب جهاد ذبّي به تبيين احکام و شرائط اين نوع جهاد و تفاوت آن با جهاد ابتدائي پرداخته و از همين رهگذر بر وجوب دفاع از مسلمانان و کيان اسلامي و مبارزه با گروه‌های تکفیری نظیر داعش تحت عنوان جهاد ذبّي تأکيد شده است.

واژگان کليدي: قيام امام حسين(عليه السلام)، جهاد ذبّی، امر به معروف و نهي از منکر، کيان اسلام، جهاد ابتدائي.

مقدمه
جنگی که در سال‌های اخیر در عراق و سوریه رخ داد و به رویارویی با جریانی باطل و خطرناک به نام داعش منجر گردید، جریانی بود که به نام اسلام ظهور کرده و ادعای احیاء خلافت اسلامی را داشت، در حالی که درواقع زائیده‌ی‌‌‌ کفر و هدف نهایی آن نابودی اسلام و جامعه مسلمانان بود. این گروه تکفیری با ارائه چهره‌ای ناسازگار و خوفناک از دین موجی از نگرانی، سوءبرداشت‌ها و اتهامات را علیه اسلام و مسلمانان رقم زد، بنابراین در چنین شرایطی مقابله با این خطر از وظائف اساسی دنیای اسلام به شمار می‌رود. پرسش اصلی که در این میان مطرح است این‌که امت اسلامی چگونه می‌تواند با استمداد از ظرفیت‌های عظیم خود به مقابله با این گروه افراطی بپردازد؟ به دیگر سخن مسئله‌ای که بنیان پژوهش حاضر را تشکیل می‌دهد ارائه راه‌کاری مناسب با توجه به مبانی فقهی، برای مواجهه با این هجوم وحشیانه است. بر این اساس، با واکاوی قیام سیدالشهداء(عليه السلام) به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین جلوه‌های دفاع از سیادت اسلام و با بررسی برخی دیدگاه‌ها، به تبیین ماهیت و اهداف آن پرداخته و در این راستا نگاهی به صدور فتوای جهاد برعلیه این گروه افراطی از سوی مرجعیت شیعه خواهیم داشت.

1. ماهيت جهادی قيام امام حسين(عليه السلام)
واقعه عاشورا نه‌تنها يک رويداد تاريخي، بلکه حادثه‌اي بنيادين و عزت محور است، به‌ طوري که حفظ و تداوم اسلام اصيل از اهداف اين حرکت شکوهمند به شمار مي‌رود. بر همين اساس بررسي ماهيت و آثار حیات‌بخش اين قيام از جايگاه ويژه‌اي برخوردار است.‌ سؤال اساسي که لازم است در اين مجال مورد بررسي قرار ‌گيرد اين است که آيا نهضت حسيني بر اساس امر به معروف و نهي از منکر به معناي فقهي آن صورت پذيرفت و يا این‌که علت حقيقي آن دفاع از کيان اسلام بود؟ و به‌ عبارت ‌دیگر آیا این قیام را می‌باید از باب امر به معروف و نهی از منکر نگریست و با توجه به شرایط این مسئله فقهی حادثه فوق را مورد تجزیه‌ و تحلیل قرار داد و یا این‌که این اقدام اصلاح گرانه بر مبنای جهاد و دفاع از حاکمیت و سیادت اسلام به وقوع پیوست؟

روايات و نصوص تاريخي گوياي اين مطلب است که هدف از اين قيام دفاع از کيان و اساس اسلام بوده و نمي‌توان آن را تنها در قالب يک مسئله فقهي، همانند امر به معروف و نهي از منکر خلاصه نمود و مقصود از این‌که امام حسين(عليه السلام) در بيان هدف خود فرمودند: «من مي‌خواهم امر به معروف و نهي از منکر نمايم» (مجلسی،1403ق، ج44، ص329)؛ امر به معروف و نهي از منکر جزئي و فقهي نمي‌باشد، بلکه مراد از آن خود دين است؛ زيرا هيچ معروفي مهم‌تر از احياء اصل دين و هيچ منکري بزرگ‌تر از نابودي آن نيست.

2. مستندات ماهیت جهادی قیام امام حسین(عليه السلام)
در این قسمت مهم‌ترین ادله‌ای که ماهیت قیام امام حسین(عليه السلام) را جهاد ذبی و دفاع از کیان اسلام معرفی می‌کند، بررسی شود.
1ـ2. فقدان شرایط فقهی امر به معروف و نهي از منکر

تحقّق امر به معروف و نهي از منکر مقيّد به دو شرط اساسي است که هیچ‌کدام از اين دو شرط در نهضت امام حسين(عليه السلام) وجود ندارد، این نشان می‌دهد که هدف از این قیام عظیم، دفاع از کیان و اساس اسلام بوده است. در ادامه با بررسي اين دو شرط مدعاي فوق وضوح بيشتري خواهد يافت.

1ـ1ـ2. لزوم علم به تأثير
از جمله شروطي که در امر به معروف و نهي از منکر معتبر دانسته شده، علم به تأثير اين عمل است بدین معنا که اين فريضه در صورتي واجب است که علم و یا احتمال اثرگذاری وجود داشته باشد؛ لذا در صورتی که شخص بداند عمل او تأثيري در مخاطب نخواهد داشت، اقدام به اين کار بر وي واجب نيست.‌ فقهای بسیاری همچون محقق حلی در شرایع (1403ق، ج1، ص342)، علّامه حلی در تحریر (1420ق، ج2، ص241)، شهید اوّل در دروس (1417ق، ج2، ص47)، شهید ثانی در مسالک (1425ق، ج3، ص102) و محقق اردبیلی(قدس سره) در مجمع الفائدة (1409ق، ج7، ص536) به این مطلب تصریح، و بیان کرده‌اند که اگر مکلّف ظن به عدم تأثیر داشته باشد، امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست و تکلیف از عهده او ساقط می‌شود؛ بلکه حتّی در صورت تساوی احتمال تأثیر و عدم تأثیر، حکم به عدم وجوب نموده‌اند. البته برخي از فقيهان مانند امام خميني(قدس سره) (1421ق، ج1، ص444) و آيت‌الله فاضل لنکراني(قدس سره) (1430ق، ص52) صرف وجود احتمال عقلائي را کافي دانسته و باوجود ظن به عدم تأثير، آن را واجب مي‌دانند.

در اين ميان، روايات متعددي نيز بر لزوم اين شرط دلالت دارند که در ادامه به برخي از آن‌ها اشاره می‌نماییم:

روايت اوّل: «هر کس متعرض پادشاه ستمگري شود و دچار گرفتاري گردد، پاداشي براي آن نخواهد داشت و از اجر صابران بي‌بهره خواهد بود» (حر عاملی، 1416ق، ج16، ص127).

روايت دوّم: «امر به معروف و نهي از منکر، تنها بر عهده شخص نيرومندي است که از او اطاعت مي‌شود». (همان، ص126).

روايت سوّم: «فردی كه مورد امر به معروف و نهى از منكر قرار مى‏گیرد یا مؤمن است كه موعظه مى‏پذیرد و یا جاهل بوده كه مى‏آموزد، اما آن‏كس كه داراى تازیانه یا شمشیر است، نه» (مورد امرونهی واقع نمى‏شود). (کلینی، 1401ق، ج5، ص60)

روایت چهارم: مسعدة بن صدقه مى‏گوید: از امام صادق(عليه السلام) شنیدم كه در مورد معناى حدیث نبوى «إِنَّ أَفْضَلَ‏ الْجِهَادِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِر» فرمود: «حدیث پیامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) ناظر به صورتى است كه آمر خود عدالت را شناخته و حاكم جائر نیز از او بپذیرد، در غیر این صورت نه». (حر عاملی، 1416ق، ج16، ص127)

روايت پنجم: «هر یک از شما باید به ‌منزله طبیب درمان‌گر باشد، اگر دید جایگاهی برای درمان وجود دارد [درمان کند]، وگرنه دست نگاه دارد» (کلینی، 1401ق، ج8، ص345؛ حر عاملی، 1416ق، ج16، ص128).

2ـ1ـ2. عدم وجود ضرر نفسي يا مالي
شرط ديگري که اين فريضه در وجوب خود نيازمند آن است، ايمن بودن آمر و يا ناهي از ضرر نفسي، يا مالي و یا حیثیتی است، لذا در صورت وجود خطر، امر به معروف و نهي از منکر واجب نخواهد بود. در متون فقهي نيز به اين امر تصریح‌ شده است (علّامه حلی1420ق، ج2، ص241؛ محقق حلی، 1403ق، ج1، ص342؛ شهید اوّل، 1417ق، ج2، ص47؛ شهید ثانی، 1425ق، ج3، ص102؛ محقق اردبیلی، 1409ق، ج7، ص536). در برخي از روايات نيز به لزوم ضرري نبودن امر به معروف و نهي از منکر اشاره ‌شده است که جهت اختصار به ذکر يک نمونه بسنده مي‌شود. امام رضا(عليه السلام) فرمودند: «امر به معروف و نهی از منکر در صورتی واجب است که ممکن بوده و ترسی بر جان وجود نداشته باشد» (صدوق، 1378ق، ج2، ص121؛ حر عاملی، 1416ق، ج16، ص129).

با عنايت به آنچه در سطور گذشته آمد به‌ روشنی مي‌توان دريافت که هدف و علت اصلي نهضت مقدّس حسینی، دفاع از کيان اسلام بوده است و نمي‌توان آن را بر پايه امربه‌ معروف و نهي از منکر فقهي و جزئی مورد تجزیه ‌و تحلیل قرار داد؛ اگرچه اموری همچون تشکيل حکومت و يا امر به معروف و نهي از منکر می‌تواند به عنوان داعی و انگیزه و یا جزئی از علت برای رسیدن به آن هدف تلقی ‌شود؛ امّا عنوان اصلي و کليدي که نهضت امام حسين(عليه السلام) بر مدار آن مي‌چرخد و بيان‌گر هدف نهايي ايشان است، چيزي جز دفاع از دين و ارزش‌های اسلامی نمي‌باشد.

ممکن است گفته شود از آنجایی ‌که امام حسين(عليه السلام) خود مصدر تشريع مي‌باشند، طرح اين شرایط در مورد عمل ايشان معنايي ندارد و به عبارت‌ یگر عمل صادرشده از امام حسين(عليه السلام) خود بر عدم اعتبار اين شرایط در امر به معروف و نهي از منکر دلالت مي‌کند.

اما در پاسخ باید گفت: مواردي که به‌عنوان شرایط امربه ‌معروف و نهي از منکر از آن‌ها ياد مي‌شود همگي برگرفته از کلمات امام باقر و امام صادق(عليهما السلام) است و اين دو بزرگوار با آگاهي از اين امر (قيام) چنين شرایطی را بيان فرموده‌اند.

2-2. کاربرد جهاد در کلمات فقها
از آنجایی‌که کفار و بيگانگان پيوسته درصدد نابودی حاکمیت اسلام و محو هويت ديني مسلمانان هستند، وظيفه هر مسلماني دفاع از کيان اسلام و حفظ امنیّت شهرهای اسلامی است و چنين دفاعي نيز مشروط به اموري همچون علم يا احتمال تأثير و يا ايمن بودن از ضرر نفسي و يا مالي نيست و به‌عبارت‌دیگر دفاع از موجوديت اسلام واجب است، گر چه به قرباني شدن نفس يا اموال منتهي شود و بر همين اساس برخي از فقها از مبارزه مسلمانان در حالت مذکور بانام جهاد یادکرده و چنين دفاعي را از اقسام جهاد برشمرده‌اند، مانند:

1. علّامه حلی(قدس سره) می‌فرماید: «... مگر آن‌که مسلمانان مورد حمله دشمنی قرار بگیرند که از جانب او بر نفس و مال ترسیده شود و خوف بر کیان اسلام ایجاد گردد. پس هرکسی که توانایی داشته باشد، واجب است که جهاد کند، چه امام به او اذن داده باشد یا نه، و خواه کم باشند یا زیاد. همچنین برای هیچ‌کس تخلّف از این کار جایز نیست، مگر این‌که نیازی به ماندن او باشد. مثلاً برای حفظ مکان یا اهل و مال بماند و به جهاد نرود» (1419ق، ج9، ص48، مسأله 19). همچنین ایشان در منتهی المطلب نیز همین مطلب را تحت عنوان «جهاد در برابر دشمنی که از جانب او کیان اسلام تهدید می‌شود» بیان نموده است. (همو، 1430ق، ج14، ص28)

2. فخر المحقّقین نیز می‌نویسد: «جهاد در صورتی که پیامبر(صلي الله عليه وآله) و امام مسلمین(عليه السلام) یا نائب او بِدان دعوت کند، یا خوف بر کیان اسلام وجود داشته باشد، واجب می‌شود». (1411ق، ص83)

3. شهید اوّل(قدس سره) می‌فرماید: «در صورت دعوت امام عادل یا نائب او جهاد واجب می‌گردد و جهاد با ستمگر نیز در حالت اختیار جایز نیست، مگر این‌که خوف نابودی کیان اسلام (اصل و مجتمع اسلام) و یا ترس از نابودی گروهی از مسلمانان وجود داشته باشد. در این صورت، دفاع بر کسانی که به آنان نزدیک‌اند، واجب است» (1417ق، ج2، ص30). در کتاب اللمعة الدمشقیه نیز همین مطلب آمده است (شهید اول، 1406ق، ص 44).

4. کاشف الغطاء(قدس سره) در تقسیم‌بندی انواع جهاد می‌نویسد: «جهاد از جهت اختلاف متعلقاتش به پنج نوع تقسیم می‌گردد:

یک. جهاد برای حفظ کیان اسلام.

دو. جهاد برای دفع افراد ملعون از تسلّط بر خون و عِرض مسلمانان و جلوگیری از زنا کردن آن‌ها با زنان مسلمان و لواط کردن با فرزندان مسلمین.

سه. جهاد برای دفع افراد ملعون از مسلمانانی که با گروهی از کفّار درگیر شده‌اند.

چهار. جهاد برای دفع آنان از بلاد مسلمین و شهرها و زمین‌های ایشان.

پنج. جهاد با کفر و رفتن به ‌سوی محل‌های ایشان برای بازگرداندن آنان به اسلام و اذعان به آنچه پیامبر اکرم(صلي الله عليه وآله) آورده است» (1422ق، ج4، صص287 ـ 288)

5. سیّد محمدهادی میلانی(قدس سره) می‌فرماید: «آنچه از کلام فقها برداشت می‌شود، این است که جهاد بر دو قسم است:

قسم اوّل، آن است که مسلمانان برای دعوت به اسلام جهاد را آغاز کنند. این جهاد شرایط متعدّدی دارد و وجوب آن کفایی است وزنان، افراد مریض، نابینا و لَنگ نیز از آن استثنا شده‌اند.

قسم دوم، دفاع از کیان اسلام یا جلوگیری از استیلا بر سرزمین مسلمانان است. این قسم بر حر و عبد، مرد و زن، سالم و بیمار واجب است و متوقف بر حضور یا اذن امام(عليه السلام) نیست و به کسی که کفّار قصد او را کرده‌اند نیز اختصاص ندارد؛ بلکه بر هرکسی که آگاه به وضعیت باشد و نداند که آیا کسانی که مورد قصد قرارگرفته‌اند، توانایی مقاومت دارند یا نه، واجب است» (1395ق، ص24)

از مجموع نظراتی که بیان گردید می‌توان نتیجه گرفت که جهاد بر دو قسم است:

قسم اوّل، جنگیدن در راه خدا برای دعوت به اسلام و اعتلای نام آن است. این نوع از جهاد که به جهاد ابتدائی معروف بوده، مشروط به چند شرط است، ازجمله این‌که اذن امام(عليه السلام) یا نائب خاص او لازم بوده و ظاهراً این جهاد به‌عنوان یک واجب کفایی مطرح است.

قسم دوم، جهاد برای دفاع از کیان اسلام است. این جهاد یک واجب عینی است که منوط به اذن امام(عليه السلام) نبوده و در آن تفاوتی میان مرد و زن، بیمار و سالم وجود ندارد.

در اين نوشتار از اين دفاع یا جهاد با نام جهاد ذبّي ياد مي‌نماييم و در ادامه به تبيين بيشتر آن مي‌پردازيم.

1ـ 2ـ 2. تفاوت‌هاي جهاد ذبّي و جهاد ابتدائي
جهاد ابتدائي از ديگر اقسام جهاد به شمار رفته و به معناي جنگي است که آغازگر آن مسلمانان مي‌باشند. ميان اين نوع جهاد و جهاد ذبّي که به قصد دفاع از کيان اسلام صورت مي‌پذيرد، تفاوت‌هايي وجود دارد که به آن‌ها اشاره می‌نماییم:

1. جهاد ابتدائي يک واجب کفائي است، برخلاف جهاد ذبّي که واجب عيني به حساب می‌آید.

2. جهاد ابتدائي متوقف بر دعوت از کفّار جهت تحقيق درباره اسلام و تفکر پيرامون حقائق آن است، برخلاف جهاد ذبي که متوقف بر چنين امري نيست.

3. در نظر مشهور فقها، جهاد ابتدائي منوط به حضور معصوم(عليه السلام) است و جنگيدن با ستمگر به‌صورت اختياري جایز نيست، اما جهاد ذبي در زمان غيبت نيز واجب بوده و تحقق آن نيازمند حضور امام(عليه السلام) نمی‌باشد؛ لذا اگر کسي خطري را در مورد کيان اسلام احساس نمايد، دفاع بر او به هر شيوه‌اي واجب است. (البته اين احساس خطر، امري شخصي نبوده و به نحوي است که هر فرد ديگري در آن شرایط قرار گيرد، او نيز چنين خطري را احساس مي‌نمايد).

4. به نظر مي‌رسد قُرب و بُعد مکاني از ديگر تفاوت‌هاي اين دو جهاد باشد، به طوری که جهاد ابتدائي با کفاري واجب است که از نظر مکاني به مسلمانان نزديک‌اند، لذا نسبت به سائر کفّار در مناطق دور، چنين جهادي مطرح نيست، امّا اين دوري و نزديکي در جهاد دفاعي نقشي نداشته و جهاد برعلیه دشمنان اسلام در هر منطقه‌اي از جهان واجب است و تنها در کساني که به وطن مسلمانان حمله مي‌کنند، منحصر نيست.

5. هدف از جهاد ابتدائي ترويج شريعت اسلام و مسلمان شدن کفّار است، در حالی ‌که دفاع از اسلام و هويت مسلمانان هدف از جهاد ذبّي به شمار مي‌رود.

6. از ديگر تفاوت‌ها، مسئله اذن والدين است به طوری که در جهاد ذبّي موافقت والدين اعتباري ندارد، بلکه حتي اگر ايشان، فرزند خود را از شرکت در جهاد منع نمايند، اثري نداشته و جهاد واجب است.

محقق عراقي در اين زمينه مي‌نويسد: «شکي نيست که دفاع در صورت ناکافی بودن مجاهدین واجب است، حتي اگر والدين مکلف او را منع نمايند، به‌گونه‌ای که مخالفت با ايشان موجب اذيت آن‌ها شود؛ زيرا اهميت حفظ کيان اسلام و نوع مسلمانان بسيار بيشتر از حرمت آزار والدين است». (1414ق، ج4، ص338)

3. مباني وجوب جهاد ذبّی و حفظ کیان اسلام
فقيهان براي لزوم حفاظت از موجوديت اسلام و جلوگيري از اضمحلال جامعه مسلمانان به ادله متعددي تمسک نموده‌اند، که در ادامه به برخي از آن‌ها پرداخته می‌شود.

1ـ3. آيات قرآن
بخشي از آيات قرآن کريم به موضوع جهاد دفاعي اختصاص دارد که در اینجا به برخی اشاره می‌کنیم.

آيه اوّل: (وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَينْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ ينْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِي عَزِيزٌ)؛ و اگر خدا بعضى از مردم را با بعض ديگر دفع نمى‏كرد، صومعه‏ها و كليساها و كنيسه‏ها و مساجدى كه نام خدا در آن‌ها بسيار برده مى‏شود، سخت ويران مى‏شد، و قطعاً خدا به كسى كه [دين‏] او را يارى مى‏كند، يارى مى‏دهد، چراکه خدا سخت نيرومند شكست‏ناپذير است. (حج:40)

مدلول مطابقي اين آيه شريفه بر وجوب دفاع از اماکن مقدّس دلالت دارد و از مدلول التزامي آن نيز حرمت تخريب و نابود کردن اين اماکن استفاده مي‌شود. همچنين از راه اولويت قطعي مي‌توان فهميد که اگر اصل اسلام درخطر باشد، دفاع کردن از آن به هر شيوه ممکن واجب است. شاهد بر اين مدعي روايتي است که از امام صادق(عليه السلام) در ذيل آيه شريفه (أُذِنَ لِلَّذِينَ يقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا)؛ به كسانى كه جنگ بر آنان تحمیل‌شده، رخصت [جهاد] داده ‌شده است، چراکه مورد ظلم قرارگرفته‌اند (حج: 39) وارد شده است که می‌فرماید: «يقاتل مؤمنوا كلّ زمان». مؤمنانِ هر زمان، [اذن داده‌ شده‌اند و] می‌توانند بجنگند. (حر عاملی، 1416ق، ج15، صص34- 40)

آيه دوّم: (يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ)؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، با كافرانى كه مجاور شما هستند كارزار كنيد، و آنان بايد در شما خشونت بيابند، و بدانيد كه خدا با تقواپيشگان است‏[1] (توبه: 123)

از ديگر آياتي که براي لزوم دفاع از اسلام به آن استدلال شده آيه مذکور مي‌باشد، محقق طبرسي(قدس سره) مي‌نويسد: با توجه به اين آيه بر اهل هر شهري که بر کيان اسلام مي‌ترسند، دفاع واجب است، هرچند امام عادلي در آنجا نباشد. (طبرسي، 1414ق، ج5، ص132)

اما استدلال به اين آيه براي اثبات وجوب جهاد دفاعي قابل مناقشه است، زیرا بیشترین چیزی که آیه بر آن دلالت دارد لزوم جهاد ابتدائي است، مگر این‌که صِرف نزديکي کفار به مسلمانان از موجبات ترس بر کيان اسلام قلمداد شود.

آيه سوم: (وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ)؛ با آنان بجنگيد تا ديگر فتنه‏اى نباشد، و دين، مخصوص خدا شود. (بقره:193)

از اين آيه چنين برمی‌آید که وجوب قتال و جهاد تنها براي دفاع از دين، بقاء، نشر و توسعه آن تشريع شده است و از همين رهگذر نيز روشن مي‌گردد که هدف اساسي و نهايي از مشروعيت جهاد ابتدائي نيز کشورگشایی نبوده؛ بلکه خارج کردن مردم از سلطه کفر و جمع نمودن آنان در زير پرچم دين، رسالت چنين جهادي است،[2] بر اين اساس مي‌توان گفت که آيات جهاد و پيکار قوي‌ترين دليل بر وجوب حفظ کيان اسلام هستند.

آيه چهارم: (وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا * الَّذِينَ آمَنُوا يقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِياءَ الشَّيطَانِ إِنَّ كَيدَ الشَّيطَانِ كَانَ ضَعِيفًا)؛ و چرا شما در راه خدا [و درراه نجاتِ‏] مردان و زنان و كودكان مستضعف نمى‏جنگيد؟ همانان كه مى‏گويند: «پروردگارا، ما را از اين شهرى كه مردمش ستم‏پيشه‏اند بيرون ببر، و از جانب خود براى ما سرپرستى قرار ده، و از نزد خويش ياورى براى ما تعيين فرما *كسانى كه ايمان آورده‏اند، در راه خدا كارزار مى‏كنند. و كسانى كه كافر شده‏اند، در راه طاغوت مى‏جنگند. پس با ياران شيطان بجنگيد كه نيرنگ شيطان [درنهایت] ضعيف است. (نساء: 75ـ 76)

دلالت آيه فوق نيز بر وجوب حفظ کيان اسلام واضح است؛ زيرا شکي نيست که دفاع از اسلام از بارزترين مصاديق «سبيل الله» به شمار مي‌رود.

2ـ3. روايات
روايات فراواني بر وجوب حفظ کيان اسلام دلالت مي‌کنند که برخي از آن‌ها عبارت‌اند از:

1. طبری در تاریخ خود از ابی مخنف نقل می‌کند که: «حسین بن علی(عليه السلام) برای اصحاب خود و اصحاب حر در منطقه «بیضه» خطبه خواند. ایشان سپاس خداوند و ثنای او را به‌جای آورد و سپس فرمود: ای مردم، رسول خدا(صلي الله عليه وآله) فرمودند: هركس سلطان ستمكاری را ببیند كه حرام‎های خدا را حلال قرار داده و عهد خدا را شکسته و برخلاف سنّت پیغمبر رفتار می‌نماید و در میان بندگان خدا گناه و تجاوزكاری را پیش‌گرفته، آن گاه به‌واسطه عمل یا گفتاری بر او پرخاش نكند، جای دارد که خدا او را در همان مکانی وارد نماید كه سلطان ستمكار وارد می‎شود. ای مردم! اینان (بنی‌امیه و کارگزاران آن‌ها) ملازم اطاعت شیطان شده و اطاعت خدا را ترك كرده، و فساد را آشكار نموده، و حدود را تعطیل، و فیء و غنیمت را به خود اختصاص داده و حلال خدا را حرام و حرام او را حلال كرده‎اند و من سزاوارترین كسی هستم كه بر آن‌ها پرخاش کنم... (طبري، 1387ق، ج 5، ص403)

در این روایت از عموم موصول (من رأی) در کلام رسول خدا(صلي الله عليه وآله) چنین استفاده می‌شود که بر هر مسلمانی واجب است باکسی که درصدد تغییر دین خداست، برخورد نماید. همچنین از راه اولویت قطعی می‌توان گفت که اگر کفّار درصدد نابودی دین باشند، دفاع از اسلام و مسلمانان واجب خواهد بود.

2. محمد بن عيسى گويد: در خدمت امام رضا(عليه السلام) بوديم كه يونس بن عبدالرحمان گفت: اى آقاى من، آيا اجازه مى‌دهيد كه مسئله‌ای بپرسم؟ امام(عليه السلام) فرمود: سؤال كن. يونس گفت: مرا درباره مردى از اهل سنت آگاه گردان كه مرده و وصيت كرده كه از اموالش يك اسب و هزار درهم و يك شمشير را به مردى بدهند كه به‌جای او مرزبانى كرده و در بعضى مرزها بجنگد، اما وصى، اموال را به مردى از دوستان ما داده و او هم گرفته است اما نمی‌دانسته که هنوز وقت آن نشده است که برای قتال با دشمن برود. حال شما دراین‌باره چه مى‌فرمايید؟ آيا براى كسى كه اين‌ها را گرفته جايز است كه به‌جای آن شخص مرزبانى نمايد يا نه؟ امام(عليه السلام) فرمود: بايد آنچه را گرفته به وصى برگرداند و مرزبانى نكند زیرا هنوز وقت این عمل نرسيده است. يونس گفت: آن شخص وصى را نمى‌شناسد و نمى‌داند كجاست. حضرت فرمود: جست‌وجو نماید.یونس پاسخ داد: تحقيق هم كرده ولى نتوانسته او را پيدا كند. وظیفه چیست؟ امام(عليه السلام) فرمود: اگر چنين است، مرزبانى كند ولى نجنگد. يونس گفت: اگر در حالی که مشغول مرزبانى بود، دشمن رسيد و نزديك است كه به خانه‌اش داخل شود، در اين صورت چه كند؟ بجنگد يا نه؟ امام(عليه السلام) فرمود: در اين صورت بجنگد ولى نه به خاطر آن‌ها، بلكه براى دفاع از حريم اسلام جهاد كند. زيرا با رفتن كيان اسلام، نام و ياد پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) نابود مى‌شود.... (حمیری، 1413ق، ص345؛ مجلسی، 1403ق، ج97، ص62)

این روایات به‌ وضوح بر لزوم دفاع از حاکمیت و سیادت اسلام دلالت می‌نماید.

3ـ3. اجماع
همه مسلمانان اعم از شيعه و سني بر لزوم حفظ کيان اسلام اتفاق‌نظر دارند و با توجه به چنين اجماعي مي‌توان گفت: لزوم دفاع از دين در تمامي زمان‌ها از ضروريات ديني بوده است. (نجفی،1430ق، ج22، صص24 ـ 26)

4ـ3. عقل
دفاع از مقدّسات، يک حکم عقلي است و در این میان مقدّسی بالاتر از دین و حفظ شهرهای مسلمانان نیست. بر اين اساس عقل لزوم دفاع از اسلام، هویّت مسلمانان و شهرهاي ایشان را در مقابل هجوم دشمنان درک می‌نماید.

5ـ3. اهميت حفاظت از دين در نظر شارع
امور حسبه اموري هستند که شارع راضي به ترک آن‌ها نيست، لذا وجود آن‌ها مطلوب بوده تا در پرتو آن اموال اشخاص صغير و غائب حفظ شود و بدون ترديد حفاظت از دين و دفاع از اسلام به‌مراتب از حفظ مال صغير و غائب مهم‌تر است.

4. احکام شهداي جهاد ذبّی (مدافعین کیان اسلام)
یکی از مهم‌ترین پرسش‌هایی که در هنگام دفاع و تجاوز دشمن مطرح می‌شود درباره غسل و کفن کشته‌شدگان نبرد است، که در ادامه به بررسی این موضوع می‌پردازیم.

1ـ4. عدم نياز به غسل
رزمندگاني که در جهاد دفاعي به شهادت مي‌رسند، همانند مجاهدين جنگ ابتدائي نيازي به غسل نداشته و دفن مي‌گردند. محقق ثانی(قدس سره) در جامع المقاصد می‌نویسد: «اگر کسی در جهاد مشروع کشته شود، مثلاً مسلمانان از سوی کسی که کیان اسلام را تهدید می‌کند، مورد حمله قرار گرفته و ازاین‌رو، به جهاد بدون امام و نائبش اضطرار پیدا کنند ـ نه همچون کسی که در جنگ با راهزنان کشته می‌شود؛ چراکه این جنگ، جهاد برای دفاع از دین شمرده نمی‌شود ـ در این صورت، اطلاق اخبار و عموم برخی از آن‌ها... اقتضا دارد که این شخص شهید شمرده شود، بدین معنا که این حکم (دفن در لباس خودش و عدم غسل) برای او ثابت باشد. شهید (1419ق، ج1، ص321) و صاحب معتبر (1364ش، ج1، ص311) نیز این حکم را برگزیده‌اند و فتوا نیز بر همین است. از مصنّف هم میل به این دیدگاه به مشام می‌رسد». (1408ق، ج1، ص365)

سيد عاملي نيز بعد از ذکر ادله مي‌فرمايد: «اين روايات هرکسی را که در راه خدا کشته ‌شده باشد را شامل مي‌شوند و در اين ميان تفاوتي نيست که فرد در پيش روي امام(عليه السلام) به شهادت رسيده و يا این‌که در لشکر مسلمانان در حالی که از جانب دشمني که اسلام را تهديد مي‌کند، موردحمله واقع‌شده و به شهادت رسيده باشد». (سید عاملی،1410ق، ج2، ص70)

سيد يزدي(قدس سره) در تحليل فقهي خود نسبت به مستثنی بودن شهید مدافع از وجوب غسل می‌نویسد: «غسل دادن شهیدی که در معرکه جهاد با حضور امام(عليه السلام) یا نائب خاص او کشته ‌شده باشد، واجب نیست و کسی که در راه حفاظت از کیان اسلام در زمان غیبت کشته‌شده به شهید ملحق می‌گردد و تفاوتی هم میان حر و عبد، مقتول با آهن یا غیر آن، عمدی یا خطایی، مرد، زن، کودک یا مجنون ـ در صورتی که جهاد بر آنان واجب شده باشد ـ وجود ندارد. لذا غسل دادن آنان واجب نیست؛ بلکه به همان صورت در لباس‌هایشان دفن می‌شوند، مگر این‌که برهنه باشند که در این صورت، ابتدا کفن شده و سپس دفن می‌گردند». (1419ق، ج2، ص39)

میرزای قمی (1418ق، ج3، ص396) سید محسن حکیم (1396ق، ج1، ص109، مسئله 24) و محقق خویی (1426ق، ج8، ص376) از دیگر فقیهانی هستند که به این حکم تصریح نموده‌اند.

2ـ4. ادله سقوط غسل
1ـ2ـ4. روايات ابان بن تغلب
در روايت حسنه ابان بن تغلب از امام صادق(عليه السلام) نقل‌شده که فرمودند: «کسي که در راه خدا کشته مي‌شود با همان لباس دفن شده و نيازي به غسل دادن ندارد.» (کلینی، 1401ق، ج3، ص212؛ حر عاملی، 1416ق، ج2، ص510). در اين روايت عنوان «مقتول في سبيل الله» بر کساني که درراه دفاع از کيان اسلام به شهادت رسيده‌اند، نيز صادق است و در اين ميان دليلي بر انحصار اين عنوان در افرادي که به دستور امام عادل يا نائب او به ميدان جنگ رفته و شهيد شده‌اند، وجود ندارد. محقق حلي در نقد کلام شيخ مفيد (1417ق، ص84) و شيخ طوسي (1422ق، ج1، ص256- 257؛1390ق، ص40) و ديگر قائلين به انحصار مي‌نويسد: «آنچه ايشان فرموده‌اند مطلب اضافه‌اي است که از نص فهميده نمي‌شود.» (1364ش، ج1، ص311) محقق خوئي نيز با تمسک به روايت فوق و صحيحه ديگري از ابان بن تغلب[3] درباره کساني که در راه حفظ کيان اسلام کشته مي‌شوند، مي‌نويسد:

«چنانچه کفّار به شهرهای مسلمین حمله نمایند و مسلمانان از شهرهای خود دفاع کنند تا کیان اسلام حفظ شود، فرد کشته‌شده در این راه مقتول فی سبیل الله به شمار می‌رود و غسل او واجب نیست، هرچند کشته شدن او در حال جهاد رخ نداده باشد؛ چون روشن است که کار او دفاع محسوب می‌شود، و دلیل بر این مطلب... صحیحه و حسنه ابان است و در ادامه نيز مي‌افزايد: «هرچند صدر اين دو روايت همه‌کسانی را که در راه خدا کشته مي‌شوند را شامل مي‌شود، مانند مقتول درراه امر به معروف يا دفاع انسان از خود، امّا ذيل اين دو روايت که فرمودند: (مگر این‌که مسلمانان وي را پيدا نموده و او هنوز رمق داشته باشد) ظهور در معرکه داشته و حکم را مختص کساني مي‌کند که در ميان صفوف قتال و معرکه قتال يا در دفاع کشته شوند. به‌ویژه باملاحظه تعليلي که مي‌فرمايد:‌ رسول خدا(صلي الله عليه وآله) بر حمزه(عليه السلام) نماز خواندند؛ زيرا اين تعبير دلالتي صراحت گونه بر اختصاص دارد». (1426ق، ج8، صص376- 377)

2ـ2ـ4. روايت ابي خالد
از ديگر رواياتي که براي عدم وجوب غسل نسبت به شهداي مدافع به آن استناد شده، روايت ابي خالد است که مي‌گويد: «هر مرده‌ای را غسل بده، خواه غریق باشد و یا خوراک درنده شده باشد. هر اتّفاقی که افتاده باشد [باید مرده را غسل دهی]، مگر کسی که بین دو صف کشته ‌شده باشد. این شخص اگر رمقی داشته باشد، غسل داده می‌شود، وگرنه غسل لازم ندارد» (کلینی، 1401ق، ج3، ص213؛ حر عاملی، 1416ق، ج2، ص506). در اين روايت عنوان (من قتل بين صفين) اطلاق داشته و شامل کسي که در راه دفاع از اسلام کشته‌ شده مي‌شود.

اما استدلال به اين روايت خالي از مناقشه نيست؛ زيرا همان‌گونه که محقق خويي فرموده، اگرچه روايت از حيث دلالت تمام به نظر مي‌رسد، امّا ازلحاظ سندي روايتي مقطوع بوده و اين احتمال که نقل مذکور فتواي ابي خالد باشد، وجود دارد. البته اين روايت برخلاف آنچه در کلام محقق همداني (1421ق، ج5، ص116) آمده مضمره نيست و شايد منشأ اين تعبير از سوي ايشان کلمه (قال) بوده که مرجع ضمير آن در روايت ذکر نشده است و شایان‌ ذکر است که محقق خويي روايات وارده در مورد شهيد را نيز قابل استناد نمي‌دانند؛ زيرا احتمال اختصاص اين روايات به کسي که در جهاد کشته ‌شده وجود دارد. (خويي، 1426ق، ج8، صص376 ـ 377).

5. مصادیقی از جهاد ذبّی
با توجه به مطالبی که بیان شد می‌توان به برخی از جنگ‌های دوران معاصر اشاره کرد که لزوم جهاد در آن‌ها بر مبنای فقهی جهاد ذبّی استوار است، در ادامه به دو نمونه اشاره می‌نماییم:

مصداق اول، ظهور گروه تروریستی داعش در خاورمیانه و هجوم به شهرهای اسلامی است که در راستای مقابله با رشد فرهنگ اسلامی توسط استکبار جهانی شکل گرفت. این گروه با دسترسی به سلاح‌های خطرناک و با دامن زدن به اختلافات میان اهل سنت و شیعیان، به ‌عنوان تهدیدی جدّی برای امنیت جهانی، عظمت اسلام و عزت مسلمانان تبدیل گردیده است. از جمله اقدامات وحشیانه این گروه تکفیری حمله به کشور عراق به‌منظور سیطره بر آن بود که با دفاع شجاعانه مردم این کشور به پیروی از فتوای جهاد مرجعیت شیعی مواجه گردید و با جان‌افشانی مردم و گروه‌های مدافع ناکام ماند. این حرکت مردم از بارزترین مصادیق جهاد ذبّی در زمان غیبت به شمار می‌رود و کشتگان در این راه شهدای فی سبیل الله بوده و احکام شهدای جهاد ابتدائی بر ایشان نیز جاری است.

مصداق دوم، از جهاد ذبّی در دوران معاصر قضیه فلسطین و نبرد مردم مسلمان آن است. این کشور که از آن به‌عنوان پاره تن اسلام یاد می‌شود سالیانی طولانی است که مورد هجوم دشمن غاصب و کودک کش اسرائیل قرار گرفته و در تمام این مدت، مسلمانان از دفاع و جهاد دست برنداشته‌اند و بر پایه مبنای فقهی یادشده، از طرفی استمرار آن در دفاع از کیان اسلامی امری لازم به شمار می‌رود و از طرف دیگر این مبارزه در قالب جهاد ذبّی منحصر به مردم حاضر در فلسطین نیست.

6. نتیجه‌گیری
در این نوشتار ماهیت قیام امام حسین(عليه السلام) مورد بررسی قرار گرفت و با نگرش فقهی لزوم چنین حرکتی در قالب جهاد ذبّی تبیین شد. جهاد به سه قسم دفاعی، ابتدایی و ذبّی تقسیم گردید و روشن شد که قسم اخیر هرچند از حیث معنای لغوی در دایره دفاع قرار می‌گیرد، اما برحسب اصطلاح، شرایط و خصوصیات این‌گونه نبوده و با جهاد دفاعی از جهت متعلّق، آثار و احکامش متفاوت است. همچنین تفاوت جهاد ذبّی با جهاد ابتدائی نیز بیان و از همین رهگذر به جهاد بر علیه داعش و لزوم مبارزه با آن اشاره شد.

سزاوار است حوزه‌های علمیّه، یاوران دین و تمامی کسانی که متولّی نشر اسلام هستند، مسلمانان را نسبت به این امر مهم دینی آگاه نموده و عدم جواز غفلت از آن را متذکر گردند، زیرا توجه به لزوم دفاع از کیان اسلام برهر مسلمانی و در هر زمانی واجب است و این امر در حقیقت دژی محکم و رکنی استوار برای بقای سیادت اسلام است. البته در تشخیص موضوع آن دقّت و احتیاط بسیاری لازم است.


فهرست منابع
ـ قرآن كریم.
ـ ابن طاووس، رضی‌الدین علی بن موسی (1418ق)، اقبال الأعمال الحسنة فیما یعمل مرّة فی السنة، مكتبة الإعلام الإسلامی.
-----------------(1414ق)، الملهوف على قتلى الطفوف، قم: دار الاُسوة.
ـ احسائی، محمد بن علی (1403ق)، عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، قم: چاپخانه سیّدالشهداء(عليه السلام).
ـ اصفهانی، محمد بن حسن (فاضل هندی) (1416 ـ 1424ق)، كشف اللّثام عن قواعد الأحكام، قم: مؤسّسه نشر اسلامی.
ـ انصاری، مرتضی (1373ش)، صراط النجاة، قم: کنگره شیخ انصاری.
ـ بحرانی، یوسف بن احمد (1405ق)، الحدائق الناضرة فی أحكام العترة الطاهرة، قم: مؤسّسه نشر اسلامی.
ـ جیلانی شفتی، ابوالقاسم بن محمدحسن (1417ق)، غنائم الأیام فی مسائل الحلال والحرام، قم: مركز نشر وابسته به مكتب الإعلام الإسلامی.
ـ حر عاملی، محمد بن حسن (1424ق)، وسائل الشیعة (تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة)، قم: مؤسّسة آل البیت(عليهم السلام) لإحیاء التراث.
ـ حرانی، حسن بن علی (1417ق)، تحف العقول عن آل الرسول(صلي الله عليه وآله)، قم: مؤسّسه نشر اسلامی.
ـ حسینی عاملی، سید محمدجواد بن محمد (1424ق)، مفتاح الكرامة فی شرح قواعد العلّامة، قم: مؤسّسه نشر اسلامی.
ـ حلبی، حمزة بن علی (1417ق)، غنیة النزوع إلى علمی الاُصول والفروع، قم: مؤسّسه امام صادق(عليه السلام).
ـ حلی، احمد بن محمد (1407 ـ 1413ق)، المهذّب البارع فی شرح المختصر النافع، قم: مؤسّسه نشر اسلامی.
ـ حلی، جعفر بن حسن (1364ش)، المعتبر فی شرح المختصر، قم: مؤسّسه سیّد الشهداء(عليه السلام).
ـ----------------- (1389ق)، شرائع الإسلام فی مسائل الحلال والحرام، نجف: مطبعة الآداب.
ـ----------------- (1416ق)، المختصر النافع، قم: مؤسّسه بعثت.
ـ حلی، حسن بن یوسف (1406ق)، نهایة الإحكام فی معرفة الأحكام، بیروت: دار الأضواء.
ـ----------------- (1410ق)، إرشاد الأذهان إلى أحكام الإیمان، قم: مؤسّسه نشر اسلامی.
ـ----------------- (1411ق)، تبصرة المتعلّمین فی أحكام الدین، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
ـ----------------- (1412 ـ 1418ق)، مختلف الشیعة فی أحكام الشریعة، قم: مكتب الإعلام الإسلامی.
ـ----------------- (1412 ـ 1426ق)، منتهى المطلب فی تحقیق المذهب، مشهد: مؤسّسة الطبع والنشر فی الروضة الرضویة المقدّسة.
ـ----------------- (1414 ـ 1427ق)، تذكرة الفقهاء، قم: مؤسّسة آل البیت(عليهم السلام) لإحیاء التراث، تهران: مكتبة المرتضوية لإحیاء الآثار الجعفرية.
ـ----------------- (1417ق)، خلاصة الأقوال فی معرفة الرجال، قم: نشر فقاهت.
ـ----------------- (1418ق)، قواعد الأحكام، قم: مؤسّسه نشر اسلامی.
ـ----------------- (1420 ـ 1422ق)، تحریر الأحكام الشرعیة على مذهب الإمامیة، قم: مؤسّسه امام صادق(عليه السلام).
ـ حلی، محمد بن منصور (1410ق)، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوى، قم: مؤسّسه نشر اسلامی.
ـ حلی، یحیی بن احمد (1405ق)، الجامع للشرائع، قم: مؤسّسه علمی سیّدالشهداء(عليه السلام).
ـ حمیری، عبدالله بن جعفر (1413ق)، قرب الإسناد، بیروت: مؤسّسة آل البیت(عليهم السلام) لإحیاء التراث.
ـ دیلمی طبرستانی، حمزة بن عبدالعزیز (1414ق)، المراسم العلویة فی الأحكام النبویة، بیروت: انتشارات دار الحقّ.
ـ رازی اصبهانی نجفی، محمدتقی بن محمدرحیم، هدایة المسترشدین فی شرح اُصول معالم الدِّین، قم: مؤسّسه نشر اسلامی.
ـ سیوری (فاضل مقداد)، مقداد بن عبدالله (1404ق)، التنقیح الرائع لمختصر الشرائع، قم: کتابخانه آية‌‌الله العظمی مرعشی نجفی(قدس سره).
ـ صدوق، محمد بن علی (1377ق)، عیون أخبار الرضا(عليه السلام)، قم: دار العلم.
ـ----------------- (1385ق)، علل الشرائع، نجف: کتابخانه و چاپخانه حیدریه.
ـ----------------- (1391ق)، عقاب الأعمال، تهران: مكتبة صدوق.
ـ----------------- (1410ق)، من لا یحضره الفقیه، تهران: دار الكتب الإسلامية.
ـ----------------- (1415ق)، المقنع، قم: مؤسّسه امام هادی(عليه السلام).
ـ----------------- (1416ق)، الخصال، قم: مؤسّسه نشر اسلامی.
ـ----------------- (1418ق)، الهدایة، قم: مؤسّسة امام الهادی(عليه السلام).
ـ صیمری بحرانی، مفلح بن حسن (1417ق)، كشف الالتباس عن موجز أبی العباس، قم: مؤسّسه صاحب الأمر(عجّل الله تعالى فرجه الشریف).
ـ----------------- (1420ق)، غایة المرام فی شرح شرائع الإسلام، بیروت: دار الهادی(عليه السلام).
ـ طبرسی، احمد بن علی (1422ق)، الإحتجاج، قم: دار الاُسوة.
ـ طبرسی، فضل بن حسن (1414ق)، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت: دار الفكر.
ـ طبری، محمد بن جریر (1387ق)، تاریخ الاُمم والملوک (تاریخ طبری)، بیروت: اُفست از روی چاپ قاهره.
ـ طرابلسی، عبدالعزیز بن نحریر (1406ق)، المهذّب، قم: مؤسّسه نشر اسلامی.
ـ طوسی، محمد بن حسن (1378ق)، تهذیب الأحكام فی شرح المقنعة، تهران: دار الكتب الإسلامية.
ـ----------------- (1387ق)، المبسوط فی فقه الإمامیة، تهران: المكتبة المرتضوية لإحیاء الآثار الجعفرية.
ـ----------------- (1390ق)، الاستبصار فیما اختلف من الأخبار، تهران: دار الكتب الإسلامية.
ـ----------------- (1390ق)، النهایة فی مجرّد الفقه والفتاوى، بیروت: دار الكتاب العربی.
ـ----------------- (1417ق)، الخلاف، قم: مؤسّسه نشر اسلامی.
ـ----------------- (1417ق)، الغیبة، قم: مؤسّسه معارف اسلامی.
ـ طوسی، محمد بن علی (ابن حمزه) (1408ق)، الوسیلة إلى نیل الفضیلة، قم: کتابخانه آيت‌الله  العظمی مرعشی نجفی(قدس سره).
ـ عاملی، زین‌الدین بن علی (1403ق)، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
ـ----------------- (1413 ـ 1419ق)، مسالک الإفهام إلى تنقیح شرائع الإسلام، قم: مؤسّسه معارف اسلامی.
ـ----------------- (1422ق)، روض الجنان فی شرح إرشاد الأذهان، قم: مركز ابحاث و دراسات اسلامي.
ـ عاملی، سید شمس‌الدین محمد بن علی (1410ق)، مدارک الأحكام فی شرح شرائع الإسلام، قم: مؤسّسة آل البیت(عليهم السلام) لإحیاء التراث.
ـ عاملی، محمد بن مکی (1412ق)، البیان، قم: مؤسّسه فرهنگی امام مهدی(عليه السلام).
ـ----------------- (1417ق)، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیة، قم: مؤسّسه نشر اسلامی.
ـ----------------- (1419ق)، ذكرى الشیعة فی أحكام الشریعة، قم: مؤسّسة آل البیت(عليهم السلام) لإحیاء التراث.
ـ----------------- (1406ق)، اللمعة الدمشقیة فی فقه الإمامیة، تهران: مركز بحوث الحجّ والعمرة.
ـ عجلی، محمد بن منصور (1408ق)، مستطرفات السرائر، قم: مدرسه امام مهدی(عليه السلام).
ـ عکبری بغدادی، محمد بن محمد (1410ق)، المقنعة، قم: مؤسّسه نشر اسلامی.
ـ غروی تبریزی، علی (1421ق)، التنقیح فی شرح العروة الوثقى، قم: مؤسّسة احیاء آثار امام خوئی.
ـ فاضل لنکرانی، محمد (1430ق)، تفصیل الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة، كتاب الأمر بالمعروف والنهی عن المنكر، قم: مركز فقهی ائمّه اطهار(عليهم السلام).
ـ فیض، محمد بن مرتضی (1401ق)، مفاتیح الشرائع، قم: مجمع ذخائر اسلامی.
ـ کاشف‌الغطاء، جعفر (1422ق)، كشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغرّاء، قم: مكتب الإعلام الإسلامی.
ـ کرکی، علی بن حسین (1414 ـ 1415ق)، جامع المقاصد فی شرح القواعد، قم: مؤسّسة آل البیت(عليهم السلام) لإحیاء التراث.
ـ کلینی، محمد بن یعقوب (1388 ـ 1389ق)، الكافی، تهران: دار الكتب الإسلامية.
ـ متقی، علی بن حسام‌الدین (1409ق)، كنز العمّال فی سنن الأقوال والأفعال، بیروت: مؤسّسة الرسالة.
ـ مجلسی، محمدباقر (بی‌تا)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار(عليهم السلام)، تهران: دار الكتب الإسلامية.
ـ مقدس اردبیلی، احمد بن محمد (1402 ـ 1416ق)، مجمع الفائدة والبرهان فی شرح إرشاد الأذهان، قم: مؤسّسه‌ نشر اسلامی.
ـ مقدسی حنبلی، عبد الله بن أحمد (1347ق)، المُغنی، بیروت: دار الكتب العلمية.
ـ موسوی خمینی، سید روح‌الله (1421ق)، تحریر الوسیلة، قم: مؤسّسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(رحمه الله).
ـ موسوی عاملی، محمد بن علی (1413ق)، نهایة المرام فی شرح مختصر شرائع الإسلام، قم: مؤسّسه نشر اسلامی.
ـ میلانی، محمّدهادی بن جعفر،  محاضرات فی فقه الإمامیة، مشهد: دانشگاه فردوسی.
ـ نجفی، حسن (1428 ـ 1430ق)، جواهر الكلام فی شرح شرائع الإسلام، قم: مؤسّسه نشر اسلامی.
ـ نجفی، ضیاء‌الدین (1414ق)، شرح تبصرة المتعلّمین، قم: مؤسّسه نشر اسلامی.
ـ نراقی، احمد (1415 ـ 1420ق)، مستند الشیعة فی أحكام الشریعة، قم: مؤسسة آل البیت(عليهم السلام) لإحیاء التراث.
ـ نوری طبرسی، حسین (1408 ـ 1409ق)، مستدرک الوسائل ومستنبط المسائل وخاتمته، بیروت: مؤسّسة آل البیت(عليهم السلام) لإحیاء التراث.
ـ همدانی، محمدهادی (1417 ـ 1418ق)، مصباح الفقیه، قم: مؤسّسة الجعفرية لإحیاء التراث.
ـ یزدی طباطبایی، سید محمدکاظم (1422ق)، العروة الوثقى، قم: مركز فقهی ائمّه اطهار(عليهم السلام).
ـ یوسفی، حسن ابوطالب (فاضل آبی) (1417ق)، كشف الرموز فی شرح المختصر النافع، قم: مؤسّسه نشر اسلامی.



[*] ـاستاد دروس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم و رئیس محترم مرکز فقهی ائمه اطهار(عليهم السلام).
تحقیق و تنظیم مهدی اخلاصی (پژوهشگر مرکز فقهی ائمه اطهار عليهم السلام)
[1] ـ در اين آيه مراد از «يلونکم» قرب و نزديکي است: يعني خداوند متعال به مبارزه با کساني دستور داده که به مسلمانان نزديک‌ترند.
[2] ـ مؤلف در کتاب جهاد ابتدائي در قرآن به طور مبسوط به اين امر پرداخته است.
[3] ـ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) عَنِ الَّذِي يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَ يُغَسَّلُ وَ يُكَفَّنُ وَ يُحَنَّطُ؟ قَالَ: يُدْفَنُ كَمَا هُوَ فِي ثِيَابِهِ إِلَّا أَنْ يَكُونَ بِهِ رَمَقٌ ثُمَّ مَاتَ فَإِنَّهُ يُغَسَّلُ وَ يُكَفَّنُ وَ يُحَنَّطُ وَ يُصَلَّى عَلَيْهِ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه وآله) صَلَّى عَلَى حَمْزَةَ وَ كَفَّنَهُ لِأَنَّهُ كَانَ قَدْ جُرِّدَ. (کلینی،1401ق، ج3، ص210؛ حر عاملی، 1416ق، ج2، ص509).


*** اين مقاله در مجله فقه و اجتهاد(شماره  چهارم، سال دوم، زمستان 94) منتشر شده است.


برچسب ها :

دفاع از کيان اسلام قيام امام حسين(عليه السلام) جهاد ذبّی امر به معروف و نهي از منکر کيان اسلام جهاد ابتدائي