بررسی فقهی موضوع «تکثیر و تنظیم جمعیت»
۱۹ مهر ۱۳۹۳
۱۷:۴۹
۱۲,۳۵۶
چکیده :
نشست های علمی
بسم الله الرحمن الرحیم
بررسی فقهی موضوع «تکثیر جمعیت»
و قوانین مربوط به تنظیم جمعیت و خانواده
در کلام آیت الله محمد جواد فاضل لنکرانی(دامت برکاته)
نکته اول(حکم اولی تکثیر اولاد)
بر حسب آیات قرآن کریم و روایات متعدده و معتبر تکثیر اولاد در میان مسلمانان امری است مستحب و به آن سفارش فراوان شده است:
الف. اولاً در آیه 12 از سوره مبارکه نوح: «و یمددکم باموال و بنین» استفاده میشود که اولا فرزندان متعدد همانند اموال زیاد موجب اقتدار یک انسان و بلکه جامعه است و این یکی از مظاهر و نشانه های عنایت و کمک خداوند متعال است.
ثانیاً... «السماء علیکم مداراً» باریدن باران از آسمان از افعال مهم خداوند متعال است که بر انسان ها واقع میشود.
از این آیات میتوان استفاده کرد که چنانچه جامعه ای به بحث تقوی و استغفار و صلاح پیش رود خداوند متعال آنان را با باران، اموال و بنین یاری میفرماید و این کثرت از آثار تقوی در جامعه است.
ب. از روایات متعددی که در ابواب نکاح و تزویج وارد شده است استفاده میشود که اسلام نسبت به تکثیر ولد تأکید دارد و تکثیر نسل به عنوان یکی از مستحبات اکیده مطرح است.
این روایات را از حیث مضمون و تعابیر به چند گروه میتوانیم تقسیم نماییم:
گروه اول: روایاتی که دلالت بر این دارد که کثرت اولاد مسلمین موجب افتخار رسول خدا(ص) در قیامت است:
1. حدیث دوم از باب اول ابواب مقدمات نکاح در وسائل الشیعه ج20/14 صدوق به سند خودش از علی بن رئاب که سند صحیحی است و او از محمد بن مسلم نقل میکند که امام صادق(ع) فرمود: «إن رسول الله(ص) قال: تزوجوا فانی مکاثر بکم الامم غداً فی یوم القیامة».
2. امام صادق(ع) از پیامبر(ص): «اکثروا الولد اکاثر بکم الامم غداً»؛ اولاد و فرندانتان را زیاد کنید چرا که روز قیامت با کثرت امت خودم بر سایر امم مواجه میباشم.
گروه دوم: روایاتی که ترغیب بر طلب اولاد دارد مانند:
امیر المومنین(ع) در حدیث اربعمأه فرمود که پیامبر(ص) همیشه میفرمود: من کان ان یتبع سنتی فان من سنتی التزویج و اطلبوا الولد فانی مکاثر بکم الامم غداً(وسائل20/15) در این روایت توصیه بر طلب ولد شده و ظاهر آن نیز کثرت است.
گروه سوم: برخی از روایات دلالت دارد که مستحب است انسان با زنی که ولود است ازدواج کند و ولود صیغه مبالغه است به معنای آن است که زیاد فرزند به دنیا آورد:
امام باقر(ع) از پیامبر(ص) نقل فرمود: تزوجوا بکراً ولوداً و لاتزوجوا حسناء جمیلةً عاقرا فانی مباهی بکم الامم یوم القیامه.(وسائل 20/54) با زنی با کره و ولود ازدواج کنید و با زنی که زیبا است اما عقیم است ازدواج نکنید.
گروه چهارم: برخی روایات دلالت بر ترغیب ازدواج با زن های غیر جمیل دارد(وسائل 20/53) و علت آن را این چنین ذکر نموده است که چنین زن هایی هستند که از نظر تولید فرزند میتوانند فرزندان بیشتری تولید نمایند:
امام صادق(ع) به مردی که از نداشتن فرزند شکایت داشت، فرمود: هنگامی که به عراق رفتی در آن جا ازدواج کن و اگر زن از نظر جمال و ظاهر مناسب هم نباشد باز با او ازدواج کن زیرا فانهن اکثر اولاداً این ها از حیث اولاد اکثر هستند.(وسائل 20/55)
گروه پنجم: در برخی از روایات میفرمایند: از ویژگی ها و صفاتی که مناسب است در زن ها برای ازدواج وجود داشته باشد آن است که ربیع مربع باشند: امام صادق(ع) از پیامبر اکرم(ص) نقل فرمود: النساء اربع... وربیع مربع(وسائل الشیعه20/31). مقصود زنی است که هم زمان با اینکه بچه ای را در دامن دارد و مشغول تربیت اوست بچه ای نیز در شکم داشته باشد و حامله باشد.
گروه ششم: از برخی روایات استفاده میشود، همانطوری که ازدواج موجب کثرت رزق است، تکثیر در اولاد هم در سنت خداوند تبارک و تعالی چنین اثری را به دنبال دارد.
گروه هفتم: در برخی روایات یکی از اهداف تکثیر اولاد را این معنی قرار داده است که هر انسانی با گفتن لااله الاالله زمین را سنگین تر میکند: امام باقر(ع) از پیامبر اکرم(ص) نقل میکند ما یمنع المومن ان یتخذ اهلاً؟ لعل الله یرزقه... تثقل الارض بلا اله الا الله(وسائل20/14) پیامبر فرمود: چه چیزی مومن را منع میکند از اینکه همسری اختیار کند در حالیکه خداوند ممکن است فرزندی به او دهد که زمین را با گفتن لا اله الا الله سنگین میکند بنابراین در مساله تکثیر اولاد باید به این جهات دینی و معنوی هم توجه داشت.
نتیجه گیری
از مجموع این تعابیر و جهاتی که به آن اشاره شد استفاده میشود که دین اسلام و اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) نسبت به تکثیر اولاد در همه زمان ها اهتمام داشتهاند و این چنین نبوده که این اهتمام مختص به زمانی است مسلمانان در قلت بوده باشند. زیرا تعابیر وارده در این روایات به عنوان یک قضیه حقیقیه و به عنوان یک سیاست دائمی و همیشگی دین مطرح است.
بنابراین از نظر حکم اولی تکثیر اولاد و ازدیاد نسل، امری است که پیامبر اکرم(ص) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) به آن سفارش فراوانی نمودهاند و میتوان آن را از مستحبات موکد شمرد.
جواب از شبهه و سوال
در اینجا ممکن است به تعبیری که در برخی روایات وارد شده اشاره کنیم: «قله العیال احد الیسارین»؛ مضمون این تعبیر این است که کم بودن عیلوله و افراد تحت تکفل یکی از دو راحتی است. آیا این تعبیر دلالت بر رجحان قلت اولاد ندارد؟
جواب این است که از این تعبیر هیچگاه مسئله استحباب قلّت استفاده نمی شود، بلکه در مقام حکایت از یک امر خارجی است. تردیدی نیست کسی که اولاد کمتری دارد از نظر مخارج هزینه او بسیار کمتر است. اما این روایت در مقام استحباب قلّت نیست. همانطوری که کسی که دارای یک زوجه است مخارج و هزینه های او کمتر است از کسی که دارای دو زوجه یا بیشتر است، اما هیچگاه این تعبیر دلالت بر عدم استحباب زوجه دوم و سوم ندارد.
نکته دوم(حکم ثانوی تکثیر اولاد)
آنچه را که در نکته اول بیان نمودیم به عنوان حکم اولی شرعی است اما تردیدی نیست که ولی فقیه و مجتهد جامع الشرائط میتواند در شرایطی خاص از این امر ممانعت نماید و به عبارت دیگر چنانچه این امر با امور دیگری که اهم از آن است مزاحمت نماید در فرض تزاحم به جهت رعایت امر اهم، فقیه میتواند از تکثیر نسل به صورت موقت جلوگیری نماید. اما باید توجه داشت که مجرد رفاه و آسایش و یا خوف از فقر و امثال این امور هیچگاه نمی تواند این تزاحم را ایجاد کند. فقیه نمی تواند برای رعایت آسایش و رفاه و راحتی و به تعبیر امروزی زندگی بهتر، مردم را از تکثیر نسل منع نماید.
به عبارت دیگر ولی فقیه لازم است در ابتداء همین حکم مسلم استحبابی را تبلیغ نماید و جامعه را به این سمت و سوی حرکت دهد؛ همانطوری که نسبت به تبلیغ سایر احکام دین ولی فقیه وظیفه دارد نسبت به بیان این حکم و ترویج آن نیز دارد. حتی اگر راهکارهایی را بتواند تنظیم نماید(مانند تشویق به کار و فعالیت و مخالفت با بیکاری و تنبلی و سستی و یا در اختیار قرار دادن سرمایهای ملی از قبیل انفال و یا کمک نمودن از طریق بیت المال) لازم است بر این امور اقدام نماید مثلا اگر حاکم اسلامی بتواند با پرداخت کمک های مالی مردم را تشویق به تکثیر نسل کند لازم است این کمک ها را از بیت المال مسلمین بپردازد. اما اگر در شرایطی از انجام این حکم معضلاتی بوجود آید که جامعه نتواند آن را تحمل نماید میتواند به صورت موقت ممانعت نماید.
احکام قوانین تنظیم جمعیت
نتیجه این نکته آن است که وضع قوانین و جعل محدودیت هایی که متأسفانه در قوانین تنظیم جمعیت در سال 1372 آمده است و افرادی از حق بیمه و سایر مزایا محروم گشتهاند و یا وادار ساختن وزارت خانه های متعدد برای رسیدن به کنترل و تقلیل جمعیت، این ها برخلاف ضوابط فقهی و شرعی است و فقط در صورت اضطرار و یا تزاحم میتواند وجه صحت داشته باشد که به اعتراف کارشناسان چنین اضطرار و تزاحمی هنوز محقق نشده است.
نکته سوم
آیا اشخاص، زنان و مردان با قطع نظر از سیاست و دستور حکومت میتوانند خود را به صورت دائم یا موقت عقیم نمایند؟
در صورتی که این امر حرام باشد آیا حکومت میتواند نسبت به امر حرام، مردم را تشویق و دستگاهها را آماده نماید؟
جواب از سوال اول: در فقه یکی از عناوینی که متعلق حرمت قرار گرفته است، «إضرار به نفس» است به این معنی که انسان حق ضرر زدن به جان و بدن خویش را ندارد و این عملی حرام است. برای این حکم غالبا به برخی از روایات و ادله لفظیه تمسک شده است که این ادله در محل خود مورد اشکال و مناقشه قرار گرفته است.
از این جهت به نظر میرسد باید راه دیگری را طی نمود و آن این است که یک غرض عقلی محض و قطعی وجود دارد به حکم قطعی عقلی تحصیل آن غرض واجب است و در چنین مواردی قطعاً بین حکم عقل و شرع ملازمه وجود دارد آری در مواردی که یک غرض شرعی و مولوی وجود دارد تحصیل آن وجوب ندارد و باید همان فعلی که شارع متعلق امر یا نهی قرار داده است مورد امتثال قرار گیرد.
از این رو مسأله حفظ نفس از اغراض قطعیه عقلیه است و لذا عقل حکم به لزوم نفس میکند و چون در این مورد ملازمه وجود دارد باید بپذیریم که شارع مقدس هم حفظ نفس را واجب و آنچه که با این امر منافات داشته باشد و مستلزم ضرر وارد نمودن بر آن باشد را حرام میداند. بنابراین از نظر کبری روشن است که حفظ نفس واجب و اضرار به آن حرام است.
نکته مهم صغرای مسأله است که آیا عقیم ساختن از موارد اضرار به نفس میباشد یا نه؟ ظاهر آن است که بین عقیم دائم و موقت فرق است؛ از نظر عرف در عقیم شدن دائم یک نقص و ضرری بر بدن وارد میشود و در عقیم موقت چنین امری نیست. ضرر دارای یک مفهوم عرفی است و عرف در موردی که نقص مال یا نفس در کار باشد و با امر دیگری جبران نشود، از آن تعبیر به ضرر میکند. در عقیم کردن دائمی چنین نفعی در کار نیست و قطعا عنوان اضرار به نفس صدق میکند. باید توجه داشت آنچه را که به عنوان منافی این امر تلقی میکنند از راههای دیگری غیر از عقیم سازی هم قابل تحقق است و منحصر به این نیست.
نتیجه آن که مسئله از نظر کبری و صغری روشن است یعنی به طور کلی ضرر وارد نمودن بر نفس حرام است و نیز تردیدی نیست که در عقیم دائم ضرر وجود دارد و بر انسان چه زن و چه مرد چنین عملی حرام است.
اما جواب از سوال دوم: روشن است که چنانچه این امر حرام باشد، حکومت و دستگاه اجرایی کشور نمی تواند مردم را تشویق به آن نماید و چه بسا بتوان گفت چنان چه مردم عادی به جهت تشویق و ترغیب حکومت دست به چنین عملی بزنند حکومت ضامن این نقص هم میباشد. از جهت اینکه سبب در این موارد، اقوای از مباشر است، حکومت اسلامی باید نسبت به این عمل حرام مردم را آگاه کند و آن ها را تشویق به ترک این حرام نماید.
نکته چهارم،(لزوم فرهنگ سازی نسبت به تکثیر نسل)
لزوم فرهنگ سازی به امر تکثیر نسل است به عبارت دیگر نمی توان امروزه این حکم را بدون هر گونه پیش زمینه ای در جامعه انتشار داد اگر حاکم شرع و یا حکومت اسلامی بخواهد این امر را در میان جامعه ترویج کند باید زمینه های مناسب شرایط و امکانات لازم آن را نیز فراهم سازد باید مسائل مربوط به درمان و نگهداری و مراقبت از پدر، مادر، اولاد و نیز کمک در هزینه های آن ها را مورد توجه قرار دهد.
توجه اسلام به عوامل تقویت کننده و پشتیبان تکثیر جمعیت
این نکته کاملا صحیح است که برخی از احکام اسلام با برخی دیگر کاملا مرتبط و به هم تنیدهاند اگر در اسلام نسبت به تکثیر نسل ترغیب شده است این چنین نیست که شارع به همین حکم بسنده نماید و سایر امور مرتبط با آن را در نظر نگیرد خداوند متعال لزوم اشتغال و فعال بودن انسان ها را بسیار مورد تأکید قرار داده است. نسبت به کسب حلال و تولید بسیار سفارش نموده است، نسبت به این که انسان حتی تا لحظات آخر عمرش باید به کار اشتغال داشته باشد سفارش نموده است.
نسبت به لزوم تربیت اولاد و توجه به خانواده و کمک نمودن به آن ها و مراقبت از آنان دستوراتی را صادر نموده است. حتی در مورد کودک از یک سال قبل از تولد او دستوراتی را به پدر و مادر در جهات مختلف صادر نموده است. اموری را که موجب فقر میشود را کاملا بیان فرموده است، انسان را به قناعت و عدم چشم داشت نسبت به اموال دیگران ترغیب نموده است. بنابراین چنین نیست که بگوییم در اسلام فقط نسبت به تکثیر نسل سفارش شده اما جهات دیگر در نظر گرفته نشده است.
همین مطلب را باید علاوه بر پدر و مادر حکومت اسلامی مورد توجه اکید قرار دهد حکومت موظف به بیان و اجراء همه احکام اسلام اعم از فقهی، اخلاقی و غیره است و اگر انسان و جامعه دین را به صورت یک بسته کامل در زندگی خود قرار دهد خواهد دید که هیچکدام از احکام اسلام بدون ملاک و مصلحت نیست.
موارد استثناء از حکم اولی
نتیجه این نکته آن است که مردان و زنانی که مریض هستند و احتمال قوی به سرایت مرض به فرزندان خود را میدهند ازاین قانون استحباب تکثیر نسل مستثنی هستند. به علاوه مردانی که یقین دارند کودکان آنان بعد از به دنیا آمدن در اثر گرسنگی یا امور دیگر تلف میشوند و از بین میروند از این قانون مستثنی هستند. آن چه که این قانون بیانگرش نی باشد آن است که در شرایط طبیعی نباید خوف قوت و گرسنگی مانع از این عمل استحبابی شود.
نکته پنجم(حرمت قوانین محروم کننده متولدین)
در فرضی که بپذیریم به خاطر شرایط اهم باید جلوی تکثیر نسل را گرفت اما باید توجه داشت چانچه در موردی این امر به وقوع پیوست از نظر شرعی و عقلی و عرفی نمی توان نسبت به فرزندی که به دنیا آمده است محدودیتی قائل شد بنابراین محروم کردن فرزند چهارم به بعد از حق بیمه ظلم روشن و فاحشی در حق او است.
نکته ششم
از ادله متعدده در فقه استفاده میشود که استیلاد یکی از حقوق مرد است. در این فرض این جهت باید مورد توجه قرار گیرد که مرد تا اندازه ای میتواند از این حق استفاده کند که منجر به ضرر مهم و فاحش به زن نباشد و الا در چنین صورتی حق مرد منتفی میشود بنابراین میتوانیم بگوییم روایاتی که مسأله استحباب تکثیر نسل را مطرح نمودهاند تمام آن ها مقیدهستند به این که به زن ضرر جسمی یا روحی قابل توجهی وارد نشود اعم از اینکه استیلاد را حق خاص مرد بدانیم یا آن از حقوق مشترکه بین زوج و زوجه بدانیم.
محمد جواد فاضل لنکرانی
القم المقدسة
(27/تیر/1390 هجری شمسی مصادف با 27/شعبان المعظم/1433)
القم المقدسة
(27/تیر/1390 هجری شمسی مصادف با 27/شعبان المعظم/1433)