بسم الله الرحمن الرحيم
تقدیم به روح ملکوتی مرجع فقید حضرت آیتاللّه العظمی فاضل لنکرانی (قدس سرّه الشریف)
حضرت امام خمینی(قدس سرّه):
ببینید که تحت مراقبت هستید؛ نامه اعمال ما میرود پیش امام زمان (عج) هفته ای دو دفعه به حسب روایت... من خوف این را دارم که کاری، ما بکنیم که امام زمان (عج) پیش خدا شرمنده بشود، این ها شیعه های تو هستند دارند این کار را می کنند. نکند که خدای نخواسته از من و شما و سایر دوستان ما و سایر دوستان امام زمان (عج) یک وقت چیزی صادر بشود که موجب افسردگی امام زمان (عج) بشود. ...
مقام معظم رهبری مد ظله العالی:
انتظار یعنی قانع نشدن، قبول نکردن وضع موجودِ زندگی انسان و تلاش برای رسیدن به وضع مطلوب، که مسلّم است این وضع مطلوب با دست قدرتمند ولی خدا، حضرت حجتبنالحسن، مهدی صاحب زمان (صلوات اللّه علیه و عجّل اللّه فرجه و ارواحنا فداه) تحقق پیدا خواهد کرد.
مرجع عالیقدر حضرت آیتالله العظمی فاضل لنکرانی(قدس سرّه)
سلام و درود خداوند و انبياء و رسل و ملائکه و اولياء طاهرين بر آخرين ذخيره هستي و تنها اميد صالحان و مستضعفان مهدي موعود عجل اللّه تعالي فرجه الشريف همو که همه اديان و شرایع به او تبلور حقيقي خواهند يافت. و همه انبياء و رسل در انتظار ظهور او بوده و همه امت ها به او ختم مي شوند کسي که همه را در تحت کلمه واحده يعني کلمة الله هي العليا جمع مي نمايد و پرچم توحيد را بر فراز هستي خواهد افراشت . او با ظهور خود به همه انتظارها از ازل تا ابد پايان خواهد بخشيد و سير تکاملي اين عالم را با حکومت جهاني خويش به اوج خود خواهد رساند.
الهي عَظُمَ الْبَلاءُ
خدايا بلاء عظيم گشته و درون آشكار شد و پرده از كارها برداشته شد و اميد قطع شد و زمين تنگ شد و از ريزش رحمت آسمان جلوگيرى شد، و تويى ياور و شِكوه بسوى تو است و اعتماد و تكيه ما چه در سختى و چه در آسانى بر تو است .... به حق ايشان (محمد و آل) به ما گشايشى ده، فورى و نزديك مانند چشم بر هم زدن يا نزديكتر؛
هفت آسمان جوانی / 9
مهدویت و انتظار
برداشتی از کتاب گفتارهای مهدوی حضرت آیت اللّه حاج شیخ محمدجوادفاضل لنکرانی مدظله
بخش فرهنگی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت اللّه فاضل لنکرانی(قده)
مقدمه
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
بدون ترديد ميتوان گفت که موضوع مهدويت و بشارت به ظهور حضرت ولیعصر(عليه السلام) از پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله) به نحو متواتر در کتب و اسناد عالمان مذاهب اسلامي به ثبت رسيده است به طوری که شايد به این اندازه پيرامون موضوع ديگري اثري نيابيم. در کنار اين همه دلائل نقلي واضح و روشن، بررسي تاريخ حيات بشر به ما چنين نويدي ميدهد. در اين کنکاش مييابيم که انسان از آغاز تاکنون در آرزوي زندگي توأم با عدالت و حق طلبي و آرامش و معنويت که همان فرياد هميشه زنده فطرت است بوده و به آن عشق ورزيده و در راه رسيدن به آن از هيچ کوششي دريغ نورزيده و آن
را عالمانه و آگاهانه با علاقه آتشين و وافر در پيچ و خم حيات و در فراز و فرود زمان دنبال کرده است و با هرگونه دروغ و کاستي، تحميل و تبعيض و دشواري دست به گريبان بوده و در نبردهاي خونين در عرصههاي جدال حق و باطل درگير بوده تا مگر به آرزوي خويش برسد. روشن است که اکنون نیز اين نبرد ميان حق و باطل استمرار داشته و اين مبارزه در سطوح مختلف ادامه خواهد يافت.
در هر حال اين درگيري بيامان میان حق و باطل، حادثهها ميآفريند و تاريخ را ميسازد. اما آينده نهايي تاريخ، آيندهاي روشن و اميد بخش و درخشان است و در نهايت حق پيروز خواهد شد و عدالت همه جا را فرا ميگيرد و باطل در همه شکلها و در تمام جبههها ريشهکن ميگردد که اساسا فلسفه ظهور همين است.
حال جهت ارائه گزیدهای از فرهنگ مهدویت، بخش فرهنگی دفتر مرجع فقید حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی(قدس سرّه) که قریب سه دهه در راستای ارتقای سطح فرهنگی نوجوانان و جوانان
کشور دست به تألیفات ارزشی و چاپ و نشر صدها هزار نسخه کتاب با عناوین گوناگون و برگزاری مسابقات کتابخوانی در سطح کشور نموده است، امسال هم کتاب "مهدویت و انتظار" که برداشت و تلخیص کتاب ارزشمند "گفتارهای مهدوی" حضرت آیت الله حاج شیخ محمد جواد فاضل لنکرانیدامت برکاته میباشد را جهت مسابقه هفت آسمان جوانی شماره 9 تقدیم علاقهمندان عزیز مینماید.
ضمن تشکر از زحمات برادران محترم دفتر مسابقات کتابخوانی بخش فرهنگی، علوّ درجات مرجع فقید را از خداوند خواهانیم.
امید است که خداوند فرج حضرتش را برساند و ما را جزء بهترین یاری کنندگان ایشان قرار دهد.
مسئول بخش فرهنگی دفتر مرجع فقید
حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی (قدس سرّه)
حسین حبیبی تبار
ظهور، وعدهی حتمی الهی
«أَتَى أَمْرُ اللهِ فَلَا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ»[1]
فرمان خدا آمدنى است آن را با شتاب مخواهيد، خدا منزه و برتر است از آنچه مشركان براى او شريك قائل مىشوند.
بررسی آیه اول سوره نحل منطبق بر موضوع مهدویت، ضمن سه نکته؛
یکی از آیات شریفهای که خدای تبارک و تعالی بر قلب مبارک پیامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) نازل فرمودند، آیه اول سوره مبارکه نحل است که طبق برخی از تأویلات، این آیه شریفه مربوط به مسالهی قیام حضرت حجت(عجل الله تعالى فرجه الشريف) است؛ همانطور که ذکر شد خدای متعال در این آیه خطاب به پیامبر(صلي الله عليه وآله) میفرماید:
«أَتَى أَمْرُ اللهِ فَلَا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ»[2]
1. سوره مبارکه نحل، آیه شریفه1.
2. همان.
فرمان خدا آمدنى است آن را با شتاب مخواهيد، خدا منزه و برتر است از آنچه مشركان براى او شريك قائل مىشوند.
شان نزول آیه؛
در شأن نزول این آیه آمده است که پیامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) به مشرکین و کفار میفرمود، اگر دستور خدا را اطاعت نکنید گرفتار عذاب الهی میشوید، ولی مشرکین به پیامبر(صلي الله عليه وآله) عرض میکردند که عذاب الهی چه زمانی فرا میرسد؟ و اینکه این همه وعدهی عذاب میدهی پس این عذاب الهی کجاست؟ بگو عذاب بیاید «ائتنا بعذاب» که در اینجا آیه اول سوره مبارکهی قمر نازل شد و فرمود:
«ٱقْتَرَبَتِ ٱلسَّاعَةُ وَٱنشَقَّ ٱلْقَمَرُ»[2]
قيامت نزديك شد و ماه از هم شكافت.
ای رسول ما، ساعت و روز قیامت نزدیک شد و انشقاق قمر که از علائم و آثار فرا رسیدن روز قیامت است واقع شد. ولی وقتی این آیه نازل شد، مشرکین و کفار گفتند مبادا عذابی در راه باشد، لذا دست از کار خود کشیدند و گفتند باید دید که این عذاب و قیامت فرا میرسد یا خیر؟ در نتیجه مدتی صبر کردند و دیدند که از عذاب خبری نشد و قیامتی
1. سوره مبارکه قمر، آیه شریفه1.
نیامد، لذا دوباره منکر شدند و به رسول خدا(صلي الله عليه وآله) عرض کردند که قیامتی در کار نیست؛ از این رو آیه اول سوره مبارکه انبیاء نازل شد که فرمود:
«اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ مُّعْرِضُونَ»[1]
روز حساب مردم نزديک شد و آنان همچنان، به غفلت رويگردانند.
تا اینکه در آخرین مرحله، آیه اول سوره مبارکه نحل نازل شد و خداوند متعال فرمود:
«أَتَى أَمْرُ اللهِ فَلَا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ»[2]
فرمان خدا محقق شدنی است آن را با شتاب نخواهيد، خدا منزه و برتر است از آنچه مشركان براى او شريك قائل مىشوند.
ای پیامبر، به مشرکین بگو عجله نکنند که امر خدا میآید و زود میآید، گویا واقع شده! اینها مپندارند که قیامت به این زودی فرا نمیرسد و قیامتی در کار نیست و اگر مشرکین به دنبال این باشند که بتها را شفیعان خویش قرار دهند، خدا شریک بردار نیست و کاری از این بتها ساخته نیست.[3]
تأویلات وارده ذیل آیه؛
از مراجعه به مجموع روایات در ذیل این آیه شریفه روشن میشود
1. سوره مبارکه انبیاء، آیه شریفه1.
2. همان.
3. تفسیر رازی، فخر رازی، ج19، ص217-218.
که این آیه، بر حسب یک روایت بسیار صحیح که در حدّ اعلای از صحّت است، بر موضوع مهدویت تاویل شده است.
در بیان صحت این روایت که جناب شیخ صدوق(رحمه الله) آن را در کتاب شریف «كمال الدين و تمام النعمة» نقل فرمودهاند، همین نکته کافی است که رُواتی که در سلسلهی سند این روایت هستند از اجلّای اصحاب ائمهی طاهرین(عليهم السلام) بوده و از افراد بسیار معتبر محسوب میشوند؛ همچون: جناب شیخ محمد بن حسن بن أحمد بن وليد قمی(رحمه الله) (...-343هـ. ق)، جناب محمد بن حسن صفار(رحمه الله) (...-290 هـ. ق) ، جناب يعقوب بن يزيد انباری قمی(رحمه الله) (...-...)، جناب محمد بن زیاد بن عیسی ازدی معروف به محمد بن أبي عمير(رحمه الله) (125/135- 217هـ ق)، جناب أبان بن عثمان(رحمه الله) (...- ح170 هـ ق) و جناب أبان بن تغلب(رحمه الله) (...-141هـ ق).
در این روایت، جناب ابان بن تغلب(رحمه الله) از حضرت امام صادق(عليه السلام) نقل میکند که ایشان فرمود:
«أَوَّلُ مَنْ يُبَايِعُ الْقَائِمَ(عليه السلام) جَبْرَئِيلُ يَنْزِلُ فِي صُورَةِ طَيْرٍ أَبْيَضَ فَيُبَايِعُهُ ثُمَّ يَضَعُ رِجْلًا عَلَى بَيْتِ اللهِ الْحَرَامِ وَ رِجْلًا عَلَى بَيْتِ الْمَقْدِسِ ثُمَ يُنَادِي بِصَوْتٍ طَلِقٍ تَسْمَعُهُ الْخَلَائِقُ أَتى أَمْرُ اللهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ»[1]
1. كمالالدين، شیخ صدوق(رحمه الله)، ج2، ص671 و بحارالأنوار، علامه مجلسی(رحمه الله)، ج52، ص28 و تفسير عياشي، محمد بن مسعود سمرقندی(عیاشی)(رحمه الله)، ج2، ص254.
اولین کسی که با حضرت قائم [در آخر الزمان] بیعت میکند، [وجود مبارک حضرت] جبرئیل است؛ او به صورت پرندهی سفیدی بر قائم ظاهر و نازل میشود و با او بیعت میکند؛ سپس یک پای خود را روی مسجد الحرام، [شاید روی کعبه] قرار دهد و پای دیگر خود را بر روی بیت المقدس قرار میدهد، بعد جبرئیل با یک ندا و فریاد بلند ندا میدهد، ندایی که اهل مشرق و مغرب آن را میشنود، ندایی که همهی خلایق آن را میشنود و آن ندا خواندن آیه شریفه اول نحل است که فرمود: آن وعده حتمی و امر خدا که [در آخر الزمان] مقدّر کرده بود، آمد.
طبق این روایت، ظهور حضرت قائم(عجل الله تعالى فرجه الشريف) در زمانی محقق خواهد شد که بسیاری از مؤمنین از ظهور ایشان مأیوس میشوند، همان طوری که در صدر اسلام، عدهای از وقوع قیامت مأیوس شدند و با استفهام انکاری به رسول گرامی خدا(صلي الله عليه وآله) میگفتند که پس آن عذاب الهی چه زمانی محقق خواهد شد؟ یعنی امر ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالى فرجه الشريف) آنچنان به تأخیر میافتد و مسئله برای مردم عجیب میشود که عدهی زیادی از آنها، از اصل ظهور مأیوس میشوند، اما ناگهانی تمام جهان، با ندایی از آسمان که صوت جبرئیل(عليه السلام) است و آسمانها و زمین را فرا میگیرد و از علائم حتمی ظهور دانسته شده، مواجه میشوند که فرمان خدا آمد، آن را با عجله نخواهيد.
بنابراین فارغ از روایات و نقلهای تاریخی، اگر کسی صرفاً از قرآن کریم بخواهد دلیلی بر ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالى فرجه الشريف) اقامه کند،
میتواند از میان انبوه بیشمار آیات دال بر موضوع مهدویت، به آیهی اول سورهی مبارکهی نحل استناد کند. آیهای که روایت بسیار معتبر جناب ابان بن تغلب(رحمه الله) در تاویل آن وجود دارد، مبنی بر اینکه بالاخره زمانی در دنیا فرا خواهد رسید که در آسمانها، ندای جبرئیل(عليه السلام) طنین انداز شده و این آیه توسط او برای مردم خوانده میشود و یکایک اهل عالم، از ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالى فرجه الشريف) که در این آیهی شریفه از آن به «أَمْرُ اللَّه» تعبیر شده، اطلاع پیدا میکنند.
مراد از فراز «امر الله» در قرآن و آیه شریفه؛
نکتهی دیگری که لازم است تبیین شود این است که «أَمْرُ اللَّه» از نظر قرآن به چه چیزی گفته میشود؟ در پاسخ باید گفت که با مراجعه به قرآن کریم، روشن میشود که «أَمْرُ اللَّه» به فعلی از افعال الهی اطلاق میشود که فقط ارادهی مستقیم و مبارک ذات اقدس الله در تحقق آن دخالت دارد و به دیگر مخلوقات، اجازهی دخالت در آن را نمیدهد و کسی نباید در «أَمْرُ اللَّه» شک کند؛ زیرا قطعی، حتمی و محقق شدنی است.
به عبارت دیگر، «أَمْرُ اللَّه» عملی است که صرفاً ذات خدا تحقق آن را اراده میکند و دیگران هیچ نقشی در تحقق آن ندارند؛ زیرا «إِنَّ اللهَ بَالِغُ أَمْرِهِ»/ خدا فرمانش را به انجام میرساند. بنابراین در قرآن کریم، مصادیق مختلفی برای «أَمْرُ اللَّه» بیان شده است که برخی از آنها عبارتند از:
مصداق اول: قرآن؛
یکی از مصادیق «أَمْرُ اللَّه» در قرآن کریم، خودِ «قرآن» است. زیرا ارادهی حتمی الهی، بر نزول آن تحقق گرفته است و فرموده است: «ذلِكَ أَمْرُ اللهِ أَنْزَلَهُ إِلَيْكُمْ»/ اين [قرآن] فرمان خداست که بر شما نازل کرده است. و از این رو خود، حافظ و نگهبان اوست؛ چه اینکه میفرماید: «إنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»[1] ما قرآن را خود نازل کردهايم و خود نگهبانش هستيم.
مصداق دوم: قیامت؛
یکی دیگر از مصادیق «أَمْرُ اللَّه» در قرآن کریم، «قیامت» است؛ زیرا ارادهی حتمیِ خداوند متعال ورای تحقق آن است و غیر از ارادهی ذات اقدس او، ارادهی دیگری در ورای آن نیست؛ از این رو، از زمان برپایی آن غیر از خداوند منان، هیچ کس دیگری اطلاع ندارد.
مصداق سوم: ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالى فرجه الشريف)؛
یکی دیگر از مصادیق «أَمْرُ اللَّه» در قرآن کریم، «ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالى فرجه الشريف)» است؛ زیرا در تحقق آن فقط ارادهی حتمیِ خداوند متعال دخالت دارد و غیر از ارادهی ذات اقدس او، ارادهی دیگری در تحقق آن دخالت ندارد؛ از این رو، از زمان ظهور و قیام آن منجی موعود(عجل الله تعالى فرجه الشريف)، غیر از خداوند منان، هیچ فرد دیگری اطلاع ندارد.
1. سوره مبارکه حجر، آیه شریفه 9.
بنابراین از مجموع آیات ذکر شده، این نتیجه حاصل میشود که:
اولاً: در قرآن کریم، «أَمْرُ اللَّه» به امور قطعی و حتمی الهی اطلاق میشود؛
ثانیاً: خدای تبارک و تعالی خود، زمینهی تحقق امر خویش را فراهم میکند و کسی نمیتواند مانع آن شود، زیرا: «إِنَّ اللهَ بَالِغُ أَمْرِهِ»؛
ثالثاً: ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالى فرجه الشريف) یکی از مصادیق «أَمْرُ اللَّه» است. از این رو، دیگر کسی نباید در آن تردید کند، به خصوص مؤمنان که هرگز نباید ذرهای در این مسئلهی قطعی تردید داشته باشند؛ زیرا این یک امر حتمی الهی است که قطعاً محقق خواهد شد.
مطابق این تحلیل، امروز اگر دنیای کفر، توهم کردهاند که میتوانند از ظهور حتمی و یقینی حضرت مهدی(عجل الله تعالى فرجه الشريف) جلوگیری کنند و یا اگر توهم کردهاند که به جای حکومت الهی و جهانی حضرت حجت(عجل الله تعالى فرجه الشريف) میتوانند حکومت دیگری را جعل کنند، قطعاً در خیال باطل خود غوطه ورند و در ضلالت آشکاری به سر میبرند و توهمشان خواب پریشانی بیش نیست! زیرا «إِنَّ اللهَ بَالِغُ أَمْرِهِ» و بی تردید، خدا امرش را محقق میکند و هیچکس نمیتواند مانع امر ذات باریتعالی شود. در نتیجه حال که ظهور حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالى فرجه الشريف) از مصادیق«أَمْرُ اللَّه» است؛ از این رو همه باید خودشان را برای ظهور این نعمت بزرگ الهی(عجل الله تعالى فرجه الشريف) آماده کنند.
مهدویت و آینده جهان در پرتو قرآن
«الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ وَلِلهِ عَاقِبَةُ الْأُمُور»[1]
همان کسانی كه اگر آنان را در روى زمين تسلط و توان دهيم نماز را برپا مىدارند و زكات مىپردازند و [مردم را] به هر كار پسنديده وا مىدارند و از هر عمل ناپسند و زشت باز مىدارند و عاقبت و سرانجام همه كارها از آن خداست.
آیات فراوانی از قرآن كریم در كمال صراحت، به مصلح كل عالم بشریت حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالى فرجه الشريف) اختصاص یافته است، به گونهای که آن را به عنوان امری مسلم بیان میکند كه در آينده به طور قطع محقق خواهد شد.
1. سوره مبارکه حج، آیه شریفه41.
البته در روایات وارده از پیامبر اکرم(صلي الله عليه وآله) و ائمهی معصومین(عليهم السلام) نیز بر این مساله تاکید شده است و مفسرین شیعه و سنی در تفاسیرشان بر آن صحه گذاشتند. از این رو در این بحث تلاش شده است تا «تحقیقی دربارهی یکی از این آیات بر موضوع مهدویت» انجام پذیرد.
بررسی دلالی آیه چهل و یکم سورهی حج دال بر موضوع مهدویت؛
از جمله آیاتی که بر موضوع مهدویت و عصر ظهور دلالت میکند، آیهی چهل و یکم از سورهی مبارکهی حج است که خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است:
«الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ وَلِلهِ عَاقِبَةُ الْأُمُور»[1]
همان کسانی كه اگر آنان را در روى زمين تسلط و توان دهيم نماز را برپا مىدارند و زكات مىپردازند و [مردم را] به هر كار پسنديده [عقلى و شرعى] وا مىدارند و از هر عمل ناپسند و زشت بازمىدارند و عاقبت و سر انجام همه كارها از آن خداست.
به عبارت دیگر، خداوند متعال در این آیهی شریفه میفرماید کسانی که ما آنها را بر روی زمین توانایی و قدرت میبخشیم،
1. سوره مبارکه حج، آیه شریفه41.
چهار کار اساسی انجام میدهند که عبارتند از: «برپا داشتن نماز»، «پرداختن زکات»، «سفارش کردن به کارهای خوب» و «بازداشتن از کارهای بد».
بیشتر مفسرین اهل سنت معتقدند که این آیهی شریفه، فقط در مورد خلفاء راشدین بعد از پیامبر اکرم(صلي الله عليه وآله) است و در این مسیر، تا جایی پیش رفتهاند که نه تنها برخی از نگرشهای بیاساس را به مفسرین متقدم شیعه نسبت دادهاند، بلکه بر این نظرشان نیز پافشاری کردهاند.
با کلامی روشنتر، اکثریت اهل سنت در تفاسیرشان قائلند که این آیهی کریمه، مختص خلفاء راشدین است و ادعا کردند که مصداق اصلی متمکنان در روی زمین و صاحبان قدرت، همان چهار خلیفهی بعد از ارتحال پیامبر اکرم(صلي الله عليه وآله) هستند که همگی به انجام چهار دستوری که در آیه ذکر شده، موفق شدند. سپس این مفسرین در ادعایی بیدلیل ابتدا اصرار ورزیدند که علماء متقدم شیعه معتقد بودند که این آیه مختص به دوران کوتاه حکومت امیر المومنین(عليه السلام) است و آنگاه خود در قضاوتی یک طرفه، عدم رضایت خود را از این امر نشان دادند! و البته پر واضح است که امامیه از پاسخگویی به این نسبت خلاف بی نیاز است؛ چرا که هیچ اثری از امثال این نظریه در میان تفاسیر شیعه وجود ندارد.
نظریه مختار در مورد استعمالات قرآنی ماده «مَکِّن»
از مجموع مطالب روشن میشود که، تمكين به معنای
استقرار و توانایی است که لازمهی تكوينی آن «سلطنت» است؛ ولی ممکن است گفته شود که تفسیر تمکین به سلطنت، تفسیر به لازمهی معنای آن است. بدین معنا که معنای اصلی برای کلمهی تمکین، سلطنت نیست، بلکه از ضروریات تمکین، سلطنت است. در نتیجه:
اولاً: معنای کلمهی مکّن، استقرار همراه با توان و قدرت است و از ضروریات وجودی آن، سلطنت و حکومت است که لازمهی آن، شدت بیشتر در بعضی از حالات است.
ثانیاً: از مجموع مطالب پیش گفته اجمالاً معنای کلمهی «مَّكَّنَّاهُمْ» نیز روشن گردید.
نظریه صحیح درباره آیه، ضمن چهار نکته؛
نکته اول: تمکین فقط با اراده الهی محقق میشود، نه با زور و تزویر؛
در مباحث قبل دربارهی بحث از ماده مکّن، بیان شد که قدرت و توانایی، فقط با ارادهی الهی تمام شده و انجام میشود و صرفاً از دست توانای او سرچشمه میگیرد، نه با زر و زور و تزویر.
نکته دوم: تمکّن در تمام زمین منظور است، نه بخشی از زمین؛
تمکن و قدرت در تمام زمین خواهد بود، بدین معنا که اگر شخصی در یک مکان خاصی متمکن باشد در مورد او گفته نمیشود که او در تمام زمین قدرت داشته و متمکن است.
نکته سوم: اقامه، نشر صحیح امور اربعه است، نه صرف انجام آنها؛
برپایی نماز، پرداختن زکات، امر به معروف و نهی از منکر، به معنای نشر و گسترش و تبلیغ آنها به شکل صحیح است، نه صرفاً انجام و برپایی خالی آنها.
بنابراین صرف اینکه جمعی به انجام امور چهارگانه در یک زمان خاصی بر میخیزند، نمیتوان گفت که آن روز، نماز اقامه شده است و زکات بعد از بیست سال پرداخت شده است.
و اینکه بعضی میگویند «اقامهی نماز» با «اداء نماز» فرق دارد؛ زیرا اقامهی نماز به معنای نشر و گسترش نماز و زنده کردن آن در جامعه معنا میشود، صحیح نیست؛ چه اینکه اقامهی نماز به معنای انجام نماز با تمامی شرائط و معیارهای آن است. حال اگر در یک زمانی در برخی از نقاط بعضی از مردم، تمام شروط نماز همچون طهارت و مکان و.... را مراعات کنند، آیا میتوان گفت که نماز اقامه شده است؟ قطعاً پاسخ منفی است.
طبق این رویکرد، اگر فرض شود در آن دوران جمعی خواهند آمد که با یکدیگر نماز باطل برگزار میکنند، آیا ممکن است که در مورد آنها بگویند که آنها اقامه نماز میکنند؟ البته در صورتی که شخصی نماز را با تمام شرائطش اقامه نماید ممکن است که در مورد او گفته شود که او نماز را اقامه کرده است، در حالی که بعد از درگذشت پیامبر اکرم(صلي الله عليه وآله)
اغلب مردم چنین نمازی را برپا نکردند. بدین معنا که مسلمانان بعد از ارتحال رسول اکرم(صلي الله عليه وآله) نماز را با تمام شرائطش اقامه نکردند و امر به معروف و نهی از منکر را در جمیع مواردش انجام ندادند، بلکه انجام نماز با تمامی شرائط و مشخصاتش و معروف با تمام جوانب و مصادیقش و اجتناب از منکر در جمیع مراتب و مواردش، فقط در زمان حضرت امام مهدی(عجل الله تعالى فرجه الشريف) محقق خواهد شد که مردم قدرت و توانایی برپایی این امور را در روی همهی زمین پیدا میکنند.
نکته چهارم: اجرایی شدن کامل دین اسلام، یکی از علل فلسفه ظهور؛
اجرایی شدن کامل دین خدا یکی از علل فلسفه ظهور است. به دیگر سخن، یکی از نکات موجود در فراز «وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور» این است که عاقبت و سرانجام هر چیزی فقط برای خداست و فقط به دست اوست. بدین معنا که دین جامعی که بر تمام مردم حکومت خواهد کرد، فقط برای خداست و اینکه خداوند دین را با هدف اجرایی شدن هشتاد تا نود درصد از آن نازل فرموده است و حال که این مقدار از دین اجرایی نشده است و از طرفی خدا دین کامل را نازل فرموده و مردم نیز ممکن است بیش از 40 درصد از دین را اجرایی نکنند؛ در نتیجه این قضیه با حکمت الهی نا سازگار است.
در حقیقت یکی از قضایایی که در فلسفهی ظهور مطرح میشود این است که روشن میشود که دین اسلام، دین کاملی است و باید در مرحلهی اجرا به تمام جوانب و ابعاد ظاهر شود که این فقط در زمان ظهور میباشد و این مساله را به آسانی میتوان از این آیهی شریفه استنباط نمود.
از مجموع روایاتی که ذیل این آیه آمده، چند مطلب مهم استفاده میشود که باید مورد تاکید قرار گیرد.
1) آیه چهل و یکم از سورهی مبارکهی حج، دربارهی امام زمان(عجل الله تعالى فرجه الشريف) است. یعنی نتیجهی نهایی که بعد از بررسی روایات تاکید میشود این است که ائمهی طاهرین(عليهم السلام) اهتمام زیادی داشتند بر اینکه این آیه در مورد امام مهدی(عجل الله تعالى فرجه الشريف) و اصحابش نازل شده است.
2) مصداق حقیقی این آیه، امام زمان(عجل الله تعالى فرجه الشريف) است، نه افراد قبل و بعد از ایشان. چه اینکه ائمه اطهار(عليهم السلام) همواره تاکید میکردند که بر دیگران جائز نیست که این آیه را بر خودشان نسبت دهند.
مهدویت و الزامات معرفتی انتظار
«أَفَغَيْرَ دِينِ اللهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ»[1]
آيا دينی جز دين خدا میجويند، حال آنکه آنچه در آسمانها و زمين است خواه و ناخواه تسليم فرمان او هستند و به نزد او بازشان میگردانند.
گوشهای از صفات عمومی منتظران، در بیان امام رضا(عليه السلام)؛
درباره خصوصیات شخص منتظر، ویژگیهای بیشماری در روایات ذکر شده است از جمله چند ویژگی مهم که در ضمن روایت بلندی در کلام امام رضا(عليه السلام) مورد اشاره قرار گرفته است.
این ویژگیها عبارتند از:
ویژگی اول: پرهيزگارى و پاكدامنى؛
یکی از ويژگىهاى منتظر واقعى، پرهيزگارى و پاکدامنی است؛
1. سوره مبارکه آل عمران، آیه شریفه83.
چنانچه حضرت امام رضا(عليه السلام) میفرمایند:
«وَ أَنَّ مِنْ دِينِهِمُ الْوَرَعَ وَ الْعِفَّةَ»[1]
یکی از نشانههای پیروان اهل بیت، پرهيزگارى و پاكدامنى است.
ویژگی دوم: راستگويى و شايستگى؛
از مهم ترین و بارزترین ویژگیهای مورد انتظار برای شیعیان و مؤمنان، دو صفت والای راستگویی و شایستگی است؛ چنانچه حضرت امام رضا(عليه السلام) میفرمایند:
«وَ أَنَّ مِنْ دِينِهِمُ... الصِّدْقَ وَ الصَّلَاحَ»[2]
یکی از مشخصات پیروان اهل بیت، راستگويى و شايستگى است.
ویژگی سوم: تلاش و امانتدارى نسبت به نيكان و بدان؛
یکی دیگر از ویژگیهای منتظران از منظر حضرت امام رضا(عليه السلام) «تلاش و امانت داری نسبت به افراد نیک و بد» میباشد. چنانچه میفرمایند:
«وَ أَنَّ مِنْ دِينِهِمُ... الِاجْتِهَادَ وَ أَدَاءَ الْأَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَالْفَاجِرِ»[3]
1. بحارالأنوار، علامه مجلسی(رحمه الله)، ج10، ص360.
2. همان.
3. همان.
یکی از مشخصات پیروان اهل بیت، تلاش و امانتدارى نسبت به نيك و بد است.
ویژگی چهارم: سجود طولانى و شب زنده دارى؛
عبادت و راز و نياز با یگانه معبود جهان هستي، آن هم در دل تاريك شب، براي «اهل دل» لذّتي فوق العاده و غير قابل وصف دارد و منتظران از چنین ویژگی برخوردارند؛ چنانچه حضرت امام رضا(عليه السلام) در توصیف ویژگی منتظران میفرمایند:
«وَ أَنَّ مِنْ دِينِهِمُ ... طُولَ السُّجُودِ وَ الْقِيَامَ بِاللَّيْلِ»[1]
از نشانههای پیروان اهل بیت، سجود طولانى و شب زنده دارى است.
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ
از یمن دعای شب و ورد سحری بود
ویژگی پنجم: پرهيز از حرامها؛
کسی که منتظر واقعی است، بايد از آنچه که امام زمانش کراهت و دوری دارد، اجتناب ورزد و هر عملی را که در تقرب او موثر است، به خاطر رضای محبوب و ارتباط روحی با او انجام دهد؛ از این رو، امام رضا(عليه السلام) در معرفی منتظران میفرمایند:
«وَ أَنَّ مِنْ دِينِهِمُ ... اجْتِنَابَ الْمَحَارِمِ»[2]
1. همان.
2. همان.
از خصوصیات پیروان اهل بیت، پرهيز از حرامها است.
ویژگی ششم: انتظار فرج با صبر؛
یکی از ویژگیهای انسان منتظر، «صبر بر ظهور» است؛ چنانچه حضرت امام رضا(عليه السلام) به این حقیقت والا اشاره کرده و میفرمایند:
«وَ أَنَّ مِنْ دِينِهِمُ ... انْتِظَارَ الْفَرَجِ بِالصَّبْرِ»[1]
[از ویژگیهای پیروان اهل بیت]، انتظار فرج با صبر است.
ویژگی هفتم: معاشرت نیکو با بندگان خدا؛
یکی دیگر از ویژگیهای انسان منتظر، «معاشرت نیکو با بندگان خداست»؛ چنانچه حضرت امام رضا(عليه السلام) میفرمایند:
«وَ أَنَّ مِنْ دِينِهِمُ ... حُسْنَ الصُّحْبَةِ وَ حُسْنَ الْجِوَارِ وَ بَذْلَ الْمَعْرُوفِ»[2]
[از ویژگیهای پیروان اهل بیت] معاشرت خوب و رفتار مناسب با دیگران [و بندگان خدا] و بخشش نيكى است.
ویژگی هشتم: آزار نرساندن به بندگان خدا؛
آزار رسانی به خود و سایر بندگان الهی، یكی از رذایل اخلاقی و عامل مهم برهم زدن تعادل در زندگی فردی و
1. بحارالأنوار، علامه مجلسی(رحمه الله)، ج10، ص360.
2. همان.
اجتماعی آحاد بشر است و از این رو حضرت امام رضا(عليه السلام) در وصف منتظران میفرمایند:
«وَ أَنَّ مِنْ دِينِهِمُ ... كَفَّ الْأَذَى»[1]
[از ویژگیهای پیروان اهل بیت] پرهيز از آزار دیگران است.
ویژگی نهم: گشاده رویی؛
یكی از حقوقی كه مؤمنین بر یكدیگر دارند و میتوان آن را به عنوان یکی از ویژگیهای منتظران شناخت، «گشاده رویی و حسن برخورد از عمق وجود و صدق خلوص» است. آن چنانكه مومن به عنوان یك عبادت و امر الهی به آن مینگرد و در واقع یکی از مهم ترین عوامل ارزش دهنده به اعمال و گفتار منتظران است. از این رو امام رضا(عليه السلام) فرمودهاند:
«وَ أَنَّ مِنْ دِينِهِمُ ... بَسْطَ الْوَجْهِ»[2]
[از ویژگیهای پیروان اهل بیت] گشاده رويى است.
ویژگی دهم: نصیحت و رحمت نسبت به مومنان؛
مسلمان آينه برادر خويش است، هرگاه خطايى از برادر خود ديد او را مورد حمله قرار نمیدهد بلكه او را راهنمايى و نصيحت مینمايد و با او با مدارا و رحمت برخورد میكند.
1. همان.
2. همان.
چنانچه امام رضا(عليه السلام) فرمودند:
«وَ أَنَّ مِنْ دِينِهِمُ ... النَّصِيحَةَ وَ الرَّحْمَةَ لِلْمُؤْمِنِينَ»[1]
خيرخواهى و رحمت براى مؤمنان، از دين و مرام ائمه(عليهم السلام) است.
تاریخچه و علل انحراف از مهدویت؛
دربارهی منشأ شکلگیری انحرافات و خرافات در باب مهدویت و راههای مقابله با آن چند بحث وجود دارد که عبارتند از:
بحث اول: تاریخچهی مدعیان مهدویت؛
در طول تاریخ غیبت کبری، کم نبودهاند افرادی که با اغراض گوناگون ادعای مهدویت کردند؛ البته این افراد بنابر انگیزههایشان به گروههای مختلفی تقسیم میشوند، از جمله:
مسلمانان منحرف: دنبال این بودند که از اعتقاد خالص مسلمانان نسبت به قضیهی مهدویت سوء استفاده کرده و به نفع خودشان بهره برداری بکنند؛ از جملهی این افراد میتوان به: منصور دوانیقی اشاره کرد که نسبت به پسرش مهدی عباسی (م169هـ ق) ادعا کرد که او همان مهدی موعود است! ابوالفرج اصفهاني (284-356 هـ ق) در این باره در کتاب «الأغانی» مينويسد:
«هنگامي که منصور دوانيقي در صدد برآمد براي فرزندش مهدي بيعت بگيرد، فرزند ديگرش جعفردر اين باره به او اعتراض داشت.
1. همان.
پس امر به احضار مردم کرد و چون حاضر شدند و خطبا خطبه خواندند و شعرا به مديحه سرايي و توصيف مهدي و فضائلش پرداختند، مطيع بن اياس [که يکي از شعراي عياش و متهم به زندقه بود] به پاخاست و شعر و خطبه خواند و وقتي که از شعر و خطبه فارغ شد رو به منصور نموده و گفت: اي امير مومنان! فلان بن فلان از پيامبر نقل کرد که پيامبر فرمود: المهدي منا محمد بن عبدالله و امه من غيرنا، يملاها عدلا کما ملئت جوراً/ مهدي از ماست و او محمد بن عبدالله است و مادرش از غير ما است، دنيا را پر از عدل مي کند، همان طور که پر از ظلم شده است. سپس گفت: و این عباس بن محمد، برادر تو، بدين حديث گواهي ميدهد؛ آنگاه رو به عباس نموده و گفت: تو را به خدا سوگند! آيا اين حديث را شنيدهاي؟ عباس نیز به سبب ترس از منصور گفت: آري. پس منصور دستور داد تا حاضرين با پسرش مهدي بر امر خلافت بيعت کنند. چون مجلس به پايان رسيد عباس بن محمد رو به حاضرين کرد و گفت: آيا متوجه شديد که اين زنديق چگونه به خدا و رسولش نسبت دروغ داد و حتي مرا نيز بر دروغش به شهادت طلبيد؟ و من از
ترس منصور ناگزير به دروغ شهادت دادم...».[1]
یهودیان منافق: دنبال این بودند که به اسلام و مسلمانان ضربه وارد کنند؛ از این رو افرادی را به عنوان مهدویت تربیت کردند تا در آینده از آنها بهره برداری نمایند؛ از جملهی این افراد که در تاریخ فراوانند، میتوان به علی محمد باب(1235-1266هـ ق) از بنیاگذاران فرقه بابیه که بهاییت از آن متولد شد، اشاره کرد. در این باره، در کتاب «بهاء الله و عصر جدید» که از منابع گروهک ضالهی بهائیست، به این واقعیت اعتراف شده و آمده است:
«خصومت و عداوتی که بر اثر اعلان بابيّت بوجود آمده بود[!] هنگامی شدّت يافت و مضاعف گرديد که آن مصلح جوان اعلام فرمود که همان مهدی موعودی است که حضرت رسول اکرم(صلي الله عليه وآله) ظهور او را وعده داده است».[2]
و همچنین در کتاب «حضرتِ نقطهی اولی» چنین آمده است:
«و حضرت اعلی[!] در مجلس ولیعهد [ناصر الدین میرزا (شاه)] و در حضور علماء، مقام خود را صریحاً به عنوان قائم موعود اعلام و ندای حق[!] را به سمع آنها رسانید».
1. الأغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج12، ص81.
2. بهاء الله و عصر جدید، دکتر اسلمنت، ص24.
البته علی محمد باب اولین بار در شیراز از اقدام انحرافی خویش توبه کرد که شرح آن در کتب فرقهی بهایی چنین آمده است:
«لعنت خدا بر کسي که مرا وکيل امام غايب بداند. لعنت خدا بر کسي که مرا باب امام بداند. لعنت خدا بر کسي که مرا منکر نبوّت حضرت رسول بداند. لعنت خدا بر کسي که مرا منکر انبياي الهي بداند. لعنت خدا بر کسي که مرا منکر امامت اميرالمؤمنين و ساير ائمّه اطهار(عليهم السلام) بداند».[1]
لیکن با تحریک عوامل مخفی یهود در سفارتخانه روس، مجدداً به دعاوی خود ادامه داد و عدهی زیادی را به ورطه انحراف کشاند؛ از این رو آن گاه که علما و مراجع وقت او را در تبریز محاکمه کردند و به خاطر جرائمش به زندان محکوم کردند، مجدداً توبه نامهی دیگری نوشت که هم اکنون نسخه اصلی آن در کتابخانه مجلس شورای اسلامی در بهارستان تهران، موجود میباشد.
اما حتی در زندان چهریق ارومیه نیز، دست از اباطیل خود برنداشت و با نوشتن کتاب «بیان»، نسخ احکام شریعت اسلام را اعلام نمود! از این رو مجدداً محاکمه شد و نهایتاً پس از اوج گیری غائله بابیان، با پیگیریهای مرحوم میرزا تقی خان امیرکبیر به اعدام محکوم شد و سرانجام، همراه یکی از
1. تلخیص تاریخ نبیل زرندی، اشراق خاوری، ص132.
مریدانش در روز بیست و هشتم شعبان المعظم سال 1266 هـ.ق در تبریز تیر باران شد و به درک اسفل واصل گشت، ولی با این توصیف سنت سیئهای که او بنا نهاد با حذف او ختم نشد و دول استعماری به خصوص انگلیس و طرفدارانش دست از او و افکار پلیدش بر نداشتند و امروزه فرقه ضالهی بهائیت مولود همین تفکر استعمار ساخته است.
آری اساس مفهوم مهدویت، چون یک مفهوم بسیار اصیل، مقدس، محکم و ریشه داری است، طبیعی است که در گذر زمان مورد سوء استفاده دشمنان داخلی و خارجی اسلام واقع شود و خرافاتی درباره آن شکل بگیرد. بدون قصد تشبیه، آموزه مهدویت، همانند یک میوه خیلی شیرینی است که خواه نا خواه مورد تهاجم حشرات موذی قرار میگیرد.
البته از نظر نباید دور داشت که اساساً گوهرهی ارزشمند دین نیز در یک نگاه کلیتر، خواه نا خواه مورد تهاجم عقاید غیر صحیح قرار خواهد گرفت و خرافههای غیر واقعی آن را احاطه خواهد نمود، هر چند که در بعضی از زمانها و مکانها به فراخور فهم عموم و اشخاص، این روند کند یا تند شده است.
بحث دوّم: علل شکل گیری خرافات و انحرافات، حول آموزه مهدویت؛
در میان علل خرافاتهایی که درباره آموزهی مهدویت به وجود آمده است، چند علت بیشتر از سایر علل خودنمایی مینماید که عبارتند از:
علت اول: عدم تبیین صحیح حقیقت مهدویت از سوی علمای دین؛
اولین علت پیدایش خرافات درباره آموزه مهدویت این است که عالمان و مبیّنان دین، حقیقت مهدویت را به درستی برای مردم تشریح نکردند، بلکه فقط یک معنای اجمالی از آن را به مردم تفهیم کردند و این شیوه، روند بسیار اشتباهی است؛ زیرا هنگامی که راه به صورت اجمالی به مردم نشان داده میشود، خواه ناخواه راهنمایی شدگان، به جای حرکت در مسیر روشن و مشخص، به بیراهه رهنمون شده و به این طرف و آن طرف میروند. از این رو، بزرگان دینی در آثار و مکتوباتشان، سعی وافری داشتند تا تمام جزئیات مباحث مهدوی را ذکر کنند و البته در زمان خود به وظیفهشان درست عمل کردند، اما متاسفانه در تفهیم این مطالب، برای نوع مردم و برای اهل فکر و نظر، این آموزه واقعاً درست تبیین نشده است که این خود موجب بروز آثار خطرناکی در جامعه اسلامی شده و میشود. برخی از این آثار تخریبی عبارتند از:
اثر اول: گسترش برداشتهای غلط از آموزه مهدویت؛
اولین اثر عدم تبیین درست مساله مهدویت، این است که امروزه تلقّی بسیاری از مردم عادی و حتی برخی از حوزویان و دانشگاهیان، از قیام حضرت مهدی(عجل الله تعالى فرجه الشريف) نادرست بوده و بر پایهی تحلیلهای غلط از جمله اعمال خشونتهای بیحد و
حصر و تحقق قتلهای فراوان استوار است! یعنی صرفاً در این بحث خلاصه میشود که روزی حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالى فرجه الشريف) ظهور فرموده و زمین را پر از عدل و داد میکند و برای دستیابی به این هدف، افراد زیادی را میکشد! در حالیکه این برداشت از مهدویت، قطعاً ناصحیح بوده و در متون مورد تایید اسلامی، اصلاً چنین چیزهایی در مورد قیام حضرت مهدی(عجل الله تعالى فرجه الشريف) مطرح نیست.
اثر دوم: ایجاد روحیه خودرایی و خود محوری به جای پیروی از فقهاء و علماء؛
سومین اثر عدم تبیین صحیح مساله مهدویت این است که گاهی اوقات عدم تبیین صحیح این آموزه به جایی میرسد که انسان به پرتگاه خودرایی و خودمحوری فرو میغلطد تا جایی که حتی با خود میگوید: «من خود به تنهایی از قرآن و روایات میتوانم همه چیز را استفاده کنم و هرگز نیازی به مرجع تقلید یا روحانی ندارم»! که امروزه متأسفانه اصل وجود این برداشت نا صواب، غیر قابل انکارست.
بنابراین هنگامی که علماء و خطباء، آموزهی تابناک مهدویت را درست بیان نکنند و پیرایه ها را از آن نزدایند، نه تنها درباره این رکن رکین دین، خرافههای بیشماری به معنای صحیح کلمه شکل میگیرد، بلکه این آثار سوء را نیز به دنبال دارد.
خلاصه اینکه عدم تبیین و تفهیم صحیح مفهوم مهدویت، منجر به آثار سوء و مخربی میشود که یکی از آنها این است
که بین علائم قطعی و غیر قطعی ظهور، تفکیک عالمانهای صورت نمیپذیرد، در حالی که بنابر تحقیق، علائم قطعی ظهور، محکوم به اصول و کلیاتی همچون «یاتی بغتةً» و «کذب الوقاتون» هستند که ذکر آنها گذشت؛ زیرا طبق اصل قرآنی «يَمْحُو اللهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ»[1] ممکن است که حتی در علامت قطعی نیز «بداء» حاصل شود و به تصمیم الهی تغییر یابد، چه برسد به علامت غیر قطعی.
علت دوم: سوء استفادههای مالی و مقامی؛
دومین علت و منشأ پیدایش و شکل گیری خرافات، درباره آموزه اصیل مهدویت، «سوء استفادههای مالی» یا «سوء استفادههای مقامی» است. زیرا بحث مهدویت از مباحثی است که همواره مورد سوء استفاده جریانها و افراد مختلفی بوده است؛ بدین بیان که مضاف بر سوء استفادههای مالی که برخی از افراد و اشخاص به دنبال آن بودند و هستند، افراد دیگری نیز وجود داشته و دارند که از این رهگذر به دنبال کسب مقام و موقعیت اجتماعی و قدرت سیاسی بودند و هستند؛ زیرا اصولاً این افراد، افرادی جاه طلب و فرصت طلب بودند. بنابراین لازم است هر یک از این دو بحث روشن شود:
الف. سوء استفادههای مالی؛
بحث سهم امام(عليه السلام) و خمس، حتی از همان زمان ائمه اطهار(عليهم السلام)
1. سوره مبارکه رعد، آیه شریفه39. خدا هر چه را بخواهد محو يا اثبات میکند.
تاکنون، همواره یکی از انگیزههای سوء استفاده، مالی بوده است، تا جایی که بعضاً به انحرافات جدی عقیدتی نیز منجر شده است؛ در این زمینه گزارشات تاریخی و روایی فراوانی وجود دارد که برخی از نمایندگان ائمه اطهار(عليهم السلام) در شهرها متهم به سوء استفاده مالی میشدند و ائمه(عليهم السلام) نیز آنها را از وکالت خلع میکردند و یا در بسیاری از موارد برخی از افراد با توجه به علاقه مردم به اهل بیت(عليهم السلام) به دروغ، خود را وکیل ائمه(عليهم السلام) در اخذ وجوهات شرعی معرفی میکردند که با واکنش تند ائمه(عليهم السلام) یا نمایندگان حقیقی ایشان مواجه میشدند. به عنوان مثال چون واقفیه در طرح ادعاي مهدويت و قائم به عدل دانستن حضرت موسي بن جعفر(عليهما السلام) به سؤال در برخی روایات، از جمله به «إِنَّ الْإِمَامَ لَايَغْسِلُهُ إِلا الْإِمَامُ»[1] امام را بعد از رحلت غسل نمیدهد، مگر امام بعدی و یا به روایت امام صادق(عليه السلام) که به بعضي ياران خود فرمود: «روزهاي هفته را حساب كنيد». آنها تا شنبه را شمردند و امام(عليه السلام) با اشاره به امام کاظم(عليه السلام) فرمودند: «سبت السبوت و شمس الدهور... و هو سابعکم قائمکم هذا»[2]/ [موسی کاظم(عليه السلام)] هفتم از هفتمین و خورشید عالمین ... و او هفتمین امام و قائم شماست، تمسک میکردند.
1. کافی، کلینی(رحمه الله)، ج1، ص384.
2. الملل و النحل، شهرستاني، ج1، ص150.
بنابراین ممکن است بسیاری از افراد زود باور به اين توهم بیفتدند که انگيزهی آنان در طرح اين مسأله تنها و تنها مذهبي و فرهنگي بوده است؛ در حالی که با دقت در عملکرد بنیانگذاران این فرقه، روشن میشود که این شیوه صرفاً سر پوشی براي مخفي نگاه داشتن انگيزهی مادي و دنياگرايي آنها بوده است؛ زيرا اموال فراوانی از وجوهات شرعی نزد زیاد بن مروان قندی و عثمان بن عیسی رواسی از وکلاي امام کاظم(عليه السلام) در کوفه جمع آوري شده بود و آن دو نفر هنگامي که امام(عليه السلام) در زندان بود، با آن اموال، معاملاتی انجام داده و خانههايي خريداری کرده بودند. از این رو، پس از شنيدن خبر شهادت امام(عليه السلام) در زندان هارون الرشید ـ لعنت الله علیه ـ و درخواست امام رضا(عليه السلام) مبنی بر رد اموال، عثمان بن عیسی رواسی در نامهای به محضر امام رضا(عليه السلام) گستاخانه و به دور از ادب، شهادت پدر عزیزشان را انکار نمود و شايعه کرد که امام کاظم(عليه السلام) همان قائم و مهدي موعودی است که منتظرش هستند و شهید نشده است.
البته مرحوم شیخ طوسی(رحمه الله) درباره انگيزهی سران واقفیه یعنی علي بن ابي حمزه بطائنی و زياد بن مروان قندي و عثمان بن عيسي رواسي به سوء استفادهی مالی اشاره کرده و از قول افراد موثق مینویسد:
در مال دنیا طمع کردند و به متاع بی ارزش آن میل پیدا کردند و [چند صباحی] مردم را به این انحراف کشاندند و مردم نیز از اموالی که آنها در آن خیانت کرده بودند، مقدار ناچیزی به آنها دادند.[1]
ب. سوء استفادههای مقامی؛
همانطور که گفته شد، سوء استفادهی سودجویان و عوام فریبان از مساله غیبت حضرت مهدی(عجل الله تعالى فرجه الشريف)، در راستای کسب موقعیتهای اجتماعی و منزلت سیاسی، مسئلهی تازهای نبوده و نیست، بلکه به طرق مختلف، از سالهای آغازین غیبت کبری تاکنون برقرار بوده است. در این میان گاهی انگیزههای سوء استفاده کنندگان، دستیابی به مقامات زودگذر مادی بوده و گاهی نیز به جهت کمبودهای عاطفی و شخصیتی دستیابی به مقامات معنوی.
امکان رؤیت امام زمان(عجل الله تعالى فرجه الشريف) در عصر غیبت کبری؛
یکی از مسائلی که در قضیهی مهدویت، صریحاً نفی شده، ادعای ارتباط و رؤیت امام زمان(عجل الله تعالى فرجه الشريف) است. در حالیکه متأسفانه امروزه برخی از افراد، درست نقطهی مقابل این اصل را ادعا میکنند. از این رو، یکی از سؤالاتی که در این زمینه مطرح است این است که آیا در دوران غیبت کبری، امکان رؤیت امام زمان(عجل الله تعالى فرجه الشريف) وجود دارد یا خیر؟
1. بحار الأنوار، علامه مجلسی(رحمه الله)، ج48، ص252.
در پاسخ به این سؤال باید گفت که بعد از آغاز دوران غیبت کبری امکان رؤیت اختیاری حضرت حجت بن الحسن(عجل الله تعالى فرجه الشريف) وجود ندارد، اما امکان «رؤیت اضطراری» و «عن غیر اختیارٍ» و بدون برنامهی قبلی که معمولاً با عدم شناخت حضرت حجت(عجل الله تعالى فرجه الشريف) همراه است، مشروط به وثاقت و اعتبار ناقل وجود دارد. از قائلین به این نظریه که یکی از دلائلشان توقیع شریف حضرت مهدی(عجل الله تعالى فرجه الشريف) به جناب علی بن محمد سَمُری(رحمه الله) میباشد، میتوان به برخی از متقدمین و متاخرین و نیز تعداد بیشماری از معاصرین از جمله مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی(رحمه الله) اشاره نمود.
اساساً طبق آیات و روایات، اعتقاد صحیح این است که امام(عليه السلام) از اندرون قلب انسانها آگاه است و به خصوص بر عملکردهای گفتاری و کارکردهای رفتاری و حتى نیّات شیعیان و ارادتمندان خود احاطه دارد. در این زمینه جناب یعقوب بن شُعَيب میگوید از حضرت امام صادق(عليه السلام) درباره معنای آيه 150 سوره توبه، پرسیدم که میفرماید:
«وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ»[1]
بگو: هر عملي ميخواهيد انجام دهيد، پس خدا، رسولش و مؤمنان عمل شما را ميبينند...
1. سوره مبارکه توبه، آیه شریفه 105.
که امام صادق(عليه السلام) در پاسخ فرمودند:
«قال[(عليه السلام)] هم الأئمة»[1]
مؤمنان همان ائمه هستند.
و در همین راستا است که بنابر نقل شیخ طوسی(رحمه الله) در برخی از روايات آمده است که نامهي اعمال بندگان، دو بار در هفته و در روزهای دوشنبه و پنح شنبه، به محضر مبارک امام زمان(عليه السلام) عرضه ميشود و آن حضرت از آنها مطلع میشود؛ در این باره نقل شده است:
«أَنَّ الْأَعْمَالَ تُعْرَضُ عَلَى النَّبِيِّ(صلي الله عليه وآله) فِي كُلِّ إِثْنَيْنِ وَ خَمِيسٍ فَيَعْلَمُهَا وَ كَذَلِكَ تُعْرَضُ عَلَى الْأَئِمَّةِ(عليهم السلام) فَيَعْرِفُونَهَا».[2]
كارهاى بندگان هر دوشنبه و پنجشنبه بر پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) ارائه مىشود و ايشان از آنها آگاه مىگردند و نيز بر ائمه ارائه و تقديم مىگردد.
حال سؤال این است که آیا اعتقاد به نظارت امام زمان(عجل الله تعالى فرجه الشريف) بر گفتار، رفتار و حتی افکار انسان، از حضور ظاهری و تشرف به محضر ایشان کمتر است؟
1. كافي، شیخ کلینی(رحمه الله)، ج1، ص219 و تفسیر نورالثقلین، عروسی حویزی، ذیل آیه 105 سوره توبه.
2. كافي، شیخ کلینی(رحمه الله)، ج ۵، ص۳۲۹.
به عبارت دیگر، اگر انسان در خلوت خود معتقد باشد که حضرت امام عصر(عجل الله تعالى فرجه الشريف) بر اعمال و رفتار او نظارت دارد، آیا این اعتقاد، از آن تشرّف ظاهری کمتر است؟ پاسخ این است که قطعاً چنین اعتقادِ والا و بالایی از بحث تشرف به امام زمان(عجل الله تعالى فرجه الشريف) مهمتر و موثرتر است. زیرا چه شیّادانی بودند که بدون ذرهای اعتقاد به نظارت امام زمان(عجل الله تعالى فرجه الشريف) بر افعال و اعمالشان، ادعای تشرف میکردند، ولی نه به مال مردم رحم کردند و نه به عِرض و ناموس آنها!.
بنابراین مومن حقیقی و منتظر واقعی، آن کسی است که دقیقاً به آنچه خود ائمه اطهار(عليهم السلام) فرمودهاند عمل کند نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر و بدیهی است که امام زمان(عجل الله تعالى فرجه الشريف) در این توقیع، صریحاً مشاهده را نفی کردند. پس آن چیزی که حقیقت دارد و دارای ارزش است این است که تمام افعال و اعمال مومنان و شیعیان به امام عصر(عجل الله تعالى فرجه الشريف) عرضه میشود و ایشان بر آنها نظارت دارد و از آنها آگاه است.
خلاصه اینکه، نویسندگان و سخنوران به جای پرداختن به مباحثی که فاقد هویت دینی است و از جعلیات و حرفهای باطل به حساب میآید، باید به مباحث اصالتدار و ارزشمدار بپردازند و آنها را برای مردم و منتظران تبیین کرده و نهادینه نمایند و بگویند که:
ای منتظر! تو هر کجای این کرهی خاکی که باشی، آخرین حجت الهی امام زمان(عجل الله تعالى فرجه الشريف) ناظر بر اعمال و افعال توست؛ خواه در خلوت باشی یا در جلوت، خواه در تنهایی باشی یا در همراهی، خواه در برون خانه باشی یا در درون خانه و خواه در گُل روز باشی یا در دل شب.
بله امام زمان(عجل الله تعالى فرجه الشريف) شاهد بر رفتار و کردار شیعیان است و چه نیکو شاهدی.
امید و انتظار در فرهنگ مهدویت
«يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اصْبرُِواْ وَ صَابِرُواْ وَ رَابِطُواْ وَ اتَّقُواْ اللهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»[1]
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، صبر كنيد و ايستادگى ورزيد و مرزها را نگهبانى كنيد و از خدا پروا نماييد، اميد است كه رستگار شويد.
بررسی چهار کلید واژهی مهم بحث؛
ما با چهار کلید واژه روبرور هستيم که شایسته است قبل از ورود به بحث، ابتدا تک تک این کلمات مورد بررسی و تبیین قرار گیرند. این واژهها عبارتند از: «امید»، «انتظار»، «مهدویت» و «فرهنگ مهدویت».
الف. امید؛
اولین واژهای که باید مورد بررسی قرار گیرد کلمهی «اميد» است که همواره در مرکز توجه انسانها بوده است و تا آخر زمان نیز، خواهد بود.
1. سوره مبارکه آل عمران، آیه شریفه200.
این لغت در فارسی به معنای «چشم داشت» و «آرزوی روی دادن امری همراه با انتظار تحقق آن»[1] و «انتظار برای امور خوب»[2] و «آرزو و انتظار برای چیزهای نیک و مقاصد پسندیده و به خصوص انتظار برای نجات و برکات آن در این جهان و جهان آینده»[3] معنا شده است. و در اصطلاح، امید در فارسی، همان رجا در عربی است که در مقابل آن کلمهی «خوف» قرار دارد، که در لغت به معنای گمان به وقوع چیزی است که موجب خوشحالی باشد[4] و ضمن آن، فرد متوجه اين مطلب است كه در آينده ميتواند از نعمتهایی بهرهمند شود؛ از این رو، احساس خوشايندي در دل او زنده ميشود و او را به تلاش و حركت براي دستيابي به آن نعمتهای مادی و بهرههاي معنوي وا ميدارد. و در واقع «امید و رجاء» عامل راهانداز و یا انگیزهی اصليِ تلاشها و فعاليتهاي انسان اعم از رفتارها و اعمال مادّي و معنوي او ميباشد.
لکن در فرهنگ دینی، امید حالتی روحانی است که در پی معرفت و شناخت به اصول دین، برای انسان حاصل ميشود؛ یعنی يکي از تجليات مهم معرفت شناسي در فرهنگ شيعه، در کنار بحثهاي عميق هستيشناسي، بحث اميد و اميدواري است.
1. فرهنگ عمید ذیل واژه امید.
2. لغت نامه دهخدا.
3. همان.
4. مفردات في غريب القرآن، راغب اصفهانی، ص346.
از این روست که خداوند متعال در مدحت امید و مذمت نا امیدی سفارشات متعددی کرده است؛ از جمله اینکه در سوره کهف فرموده است:
«فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً»[1]
پس هر كه به لقاى پروردگارش اميد دارد، بايد كارى شايسته انجام دهد.
و یا از همین جهت است که امام صادق(عليه السلام) در حدیث «جنود عقل و جهل» به جایگاه امید و نشاط در دین اشاره کرده و فرموده است:
«اعْرِفُوا الْعَقْلَ وَ جُنْدَهُ وَ الْجَهْلَ وَ جُنْدَهُ تَهْتَدُوا ... وَ الرَّجَاءُ وَ ضِدَّهُ الْقُنُوطَ ... وَ النَّشَاطُ وَ ضِدَّهُ الْكَسَلَ».[2]
عقل و لشكرش و جهل و لشكرش را بشناسيد تا هدایت شوید ... و اميدوارى و ضد آن نوميدى... و خرمى و شادابى و ضد آن سستى و كسالت [است]؛
ب. انتظار؛
دومین واژهای که باید بررسی شود کلمهی بسيار پر معنا، وسيع، گسترده و پرطرفدار «انتظار» است که امروزه در ميان مسلمانان و شيعيان، رواج پیدا کرده و کمتر کسى وجود دارد که نخواهد جزو منتظران واقعی باشد.
1. سوره مبارکه کهف، آیه شریفه110.
2. كافي، کلینی(قدس سرّه)، ج1، ص21.
انتظار در لغت، به معناي «چشم داشت و چشم به راه بودن و ترقب و توقع»[1] نسبت به آیندهای است که سرشار از آسایش، آرامش و امنيت است و در اصطلاح، «حالتی نفسانی است كه باعث آمادگي منتظران براي ظهور و درك منتظَر ميشود». و از منظر دینی، حالتي روحانی و معنوی است كه از ایمان کامل به کلیهی اصول دین نشات میگیرد و سبب میشود که منتظِر، اشتياق فراوان و علاقهی وافر به ظهور رهبري الهي و آسماني داشته باشد؛ رهبری که بتواند با استمداد از ذات مقدس الهی، مردم مستضعف جهان را به توحید و اسلام راستین فراخواند و با ظالمان، جباران و طاغیان مبارزه کند و حكومت قسط و عدل را در تمام زمين بگستراند.
حقیقت انتظار آن است که منتظِر، خود و محیط اطرافش را برای استقبال از منتظَر و آمدن منجی موعود آماده کند و اساساً از این روست که خداوند متعال، مستضعفان ستمدیده و زجرکشیدهی عالم را به انتظار پویا و امیدواری سازنده در وراثت و حاکمیت بر زمین فرا میخواند و میفرماید:
«وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ»[2]
1. لغت نامه دهخدا، معین و عمید.
2. سوره مبارکه قصص، آیه شریفه4.
و ما اراده کردهایم بر آنها که در روى زمین به ضعف کشیده شدهاند منّت نهاده، آنان را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم.
بنابراین میتوان از تبیین اجمالی واژهی «امید» و «انتظار» چنین نتیجه گرفت که این دو واژه، در فرهنگ اسلامی و متون دينى، ارتباط بسيار عميق و وثیقى با يکديگر دارند. به عبارت دیگر، پژوهشگران پس از بررسی این دو کلمه، به اين نتيجهی قطعی مىرسند که: «منتظِر واقعى، همان اميدوار حقیقی است» و «اميدوار واقعى، همان منتظِر حقیقی است». یعنی منتظر راستین آن کسی است که به محصول عمل خداوند متعال و نتيجهی فعل همهى انبياء عظام الهی(عليهم السلام) در طول تاريخ، اميد دارد.
ج. مهدویت؛
چهارمین واژهای که در این بحث، باید مورد بررسی واقع شود، کلمهی پر محتوا و پر مغز «مهدويت» است که در طول بیش از هزار سال مورد توجه اندیشمندان مسلمان و غیر مسلمان بوده است؛ از این رو ابتدا باید معنای لغوی و اصطلاحی آن، تبیین شود.
در تبیین این مطلب باید گفت که کلمهی «مهدي» از جهت صرفي، اسم مفعول از فعل ثلاثي مجرد و ناقص معتل اللام «هدي، يهدي، هدي، هداية» است که مهدویت، از آن اخذ شده است.
در اصطلاح، منظور از مهدويت، مکتب یا مذهب و یا عقيدهاي است که به حضرت مهدي(عجل الله تعالى فرجه الشريف) منتسب باشد؛ عقیدهای که معتقد به آن، در رفتار، گفتار و افکار خویش از امام مهدی(عجل الله تعالى فرجه الشريف) که فرزند امام حسن عسکری(عليه السلام) است و در سحرگاه نيمهی شعبان سال 255 هجري قمری در شهر سامرا به دنيا آمد، پیروی میکند. او نهمين نسل از امام حسین(عليه السلام)، سبط دوم رسول خدا(صلي الله عليه وآله) از فاطمهی زهرا و علی مرتضی(عليهما السلام) است که در پنج سالگي به مقام امامت و زعامت امت نائل گردید و داراي دو غيبت است که یکی از آنها کوتاه مدت بوده و در سال (329 هـ ق) پايان يافته است ولی دیگری غیبت بلند مدت است که از آن سال آغاز شده و تا زمانی که فقط خداوند متعال میداند، ادامه دارد.
د. فرهنگ مهدویت؛
فرهنگ مهدوی، فرهنگی متعالی است که نويد بخش نظم عادلانهی جهاني در پرتو انسان کامل و بر مبنای اسلام راستین است. اسلامی که ائمه معصومين(عليهم السلام) به اندازهی فهم و درک مخاطبان، برخی از مشخصات و مختصات آن را تبیین فرمودند. ايشان در زمانهای متمادی و مكانهاي مختلف و با توجه به استعدادهاي گوناگون اشخاص و متناسب با اين عناصر، ابعاد و مؤلفههاي این فرهنگ را آموزش دادند و به تعميق آن همت گماشتند و در صدد بر آمدند تا آن را از پديدههاي افراطي و تفريطي منزه و مصون سازند.
این فرهنگ، انسان و جامعه را برای تحقق جامعهی مهدوی آماده میسازد و فرهنگ اصلاح خود و جامعه، آمادگی برای ایثار و از خود گذشتگی، عمل صالح، تزکیه صحیح، عشق الهی، حرکت مومنانه، جهاد در راه خدا و شهادت و تسلیم شدن در برابر فرمان مولای خود را به انسان میآموزد. از این رو گزاف نیست تا گفته شود که فرهنگ مهدوي در شکل کامل و جامع، از روش، منش، كنش، نگرش و بينش حضرت مهدي(عجل الله تعالى فرجه الشريف) تشكيل خواهد شد. انشاءالله
بنابراین، حال که واژههای این بحث مورد بررسی کوتاه قرار گرفت، اینک شایسته است تا به صورت اجمال، اين بحث را که دامنهى بسیار وسيعى دارد، مورد دقت و کنکاش قرار دهیم.
مطلب اول. ظهور، اوج تکامل مخلوقات؛
یکی از نکات مهمی که از مراجعه به قرآن کریم و بیان انبیاء و اولیاء الهی روشن میشود، راجع به هدفمندی خلقت مخلوقات و باطل نبودن آنهاست که خدای متعال مىفرمايد:
«اَفَحَسِبْتُمْ اَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ اَنَكُمْ اِلَيْنا لا تُرْجِعُون»[1]
«آيا ميپنداريد كه ما شما را عبث و بيهوده خلق كرديم و به سوي ما بر نميگرديد»
1. سوره مبارکه مؤمنون، آيه شریفه115.
و یا میفرماید:
«وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الاَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما باطِلاً ذلِكَ ظَنُّ الَّذينَ كَفَروُا»[1]
«و آسمان و زمين و آنچه بين اين دو است را باطل خلق نكرديم. اين پندار كساني است كه كافر شدهاند»
همهى مخلوقات هدفدار خلق شدهاند و تماماً مترصّد وصول و درک پایانی مشخص، غايتی معین و هدفی بسيار بسيار متعالى هستند. بله، خداوند متعال از ابتدای خلقت آسمانها و زمین، کهکشانها و کرات و موجودات و مخلوقات، به دنبال هدف مشخصی است که بر طبق آن، کاروان تکوين را به نقطهای اساسى هدايت کند؛ نقطهاى که اوج تکامل بشريت و مخلوقات است. حال روشن است که این مطلب، موجب ایجاد امید و نشاط در ژرفای دل منتظران و امیدواران به ظهور میشود.
مطلب دوم. ظهور، اوج آمال انبیاء و اولیاء الهی(عليهم السلام)؛
بر این اساس، برنامهريزى خداوند منان در ارسال رسل و بعث انبياء آن هم در صدها هزار سال پيش، موید هدفمندی خلقت و نظام هستی است؛ زیرا هر چند امروزه بشر نمیتواند زمانى را که حضرت آدم(عليه السلام) به عنوان اولین پيامبر خدا
1. سوره مبارکه ص، آيه شریفه27.
مبعوث شد، مشخص کند و بگوید آن زمان دقیقاً چه زمانی بوده و واجد چه ویژگیهایی بوده است؛ اما از این موضوع اطلاع دارد که خداوند متعال در زمانهای متمادی، انبیاء و رسولان متعددی را يکى پس از ديگرى بر انگیخت تا اينکه سلسلهی انبياء به يک نقطهى اوج و تکامل نهايى رسید. چه اینکه ابتداء يک نبىّ را با يک برنامه محدود و براى یک جامعه محدود فرستاد، سپس صد یا دويست و یا سيصد سال بعد نبىّ ديگر و یا رسول ديگر با برنامه ديگر فرستاد و فرستاد، تا اینکه سلسلهی نبوت با بعثت خاتم الانبیاء حضرت محمد بن عبدالله(صلي الله عليه وآله) ختم شد و پس از امامت ائمه طاهرین(عليهم السلام)، نوبت به خاتم الاوصیاء و اميد همه انبیاء و وصى آخرالزمان(عجل الله تعالى فرجه الشريف)، رسید. زیرا بر طبق روایات وارده، تمام انبياء گذشته به نبیّ خاتم و اوصياء او، خصوصاً وصى آخر اعتقاد داشتند و همه به اميد ظهور او، منتظر و مشتاق بودند.
مطلب سوم. ظهور، اوج شکوفایی علم و معرفت؛
مطلب دیگری که در زمان ظهور اتفاق میافتد و مایهی امید و نشاط در دلهای مشتاق نور الهی است، بحث شکوفایی علم در دوران ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالى فرجه الشريف) است؛ در این زمینه در برخی از روايات معتبر آمده است که:
«الْعِلْمُ سَبْعَةٌ وَ عِشْرُونَ جُزْءاً فَجَمِيعُ مَا جَاءَتْ بِهِ الرُّسُلُ جُزْءَانِ فَلَمْ يَعْرِفِ النَّاسُ حَتَّى الْيَوْمِ غَيْرَ الْجُزْءَيْنِ فَإِذَا قَامَ الْقَائِمُ أَخْرَجَ الْخَمْسَةَ وَ الْعِشْرِينَ جُزْءاً فَبَثَّهَا فِي النَّاسِ وَ ضَمَّ إِلَيْهَا الْجُزْءَيْنِ حَتَّى يَبُثَّهَا سَبْعَةً وَ عِشْرِينَ جُزْءا»[1]
تمام دانش، بيست و هفت حرف است، تمام آنچه پيامبران تاكنون بيان كردهاند، دو حرف از آن است و مردم بيش از اين مقدار را از كلّ علم نميدانند وقتي قائم ما قيام كند، بيست و پنج حرف ديگرش را آشكار ميسازد و ميان مردم ميپراكند تا با ضميمه آن دو حرف، بيست و هفت حرف علم كامل شود.
نتیجه اینکه در زمان ظهور حضرت قائم(عجل الله تعالى فرجه الشريف)، علم، به حد اعلایى از شکوفايىاش مىرسد که تمام عرصههای زندگی بشری را تحت تاثیر قرار میدهد. يعنى خداوند متعال که خالق عالم و بشر است، به واسطهی حضور معصوم(عليه السلام) از علم بیکران خود در اختيار مردم قرار میدهد و نیز به واسطهی حضور معصوم(عليه السلام) و اذن الهی بشر به آن سمت نهايى از علم، صعود پيدا میکند. حال چه چيزى براى انسان اميد بخشتر از شکوفایی علم است؟ چرا که علم، هر چند دارای مقدمات پر زحمت و پر مشقتی است، ولی بیتردید اساس آن، درّ گرانبهای دانايى و آگاهى است که فطرت و غریزهی هر انسانى به دنبال کسب آن و طالب آن است، چه برسد به علمی که رشد کرده و شکوفا شده باشد و به یقین اين بستر امیدواری و نشاط آور محقق نمیشود، جز با ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالى فرجه الشريف) .
1. بحار الانوار، علامه مجلسی(رحمه الله)، ج52، ص336.
حقیقت دین در عصر ظهور
«هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»[1]
اوست آن خدايی که پيامبر خود را همراه با هدايت و دين راستين فرستاد تا او یا دین او را بر همه اديان پيروز گرداند، هر چند مشرکان را ناخوش آيد.
«دین»، محور حکومت حضرت حجت(عجل الله تعالى فرجه الشريف)؛
در زمان ظهور حضرت حجت(عجل الله تعالى فرجه الشريف)، آنچه محور حكومت آن حضرت است، «دين» است. بر این اساس، «دين»، نه تنها صلاحيّت براى حكومت دارد، بلكه تنها حكومتى كه جامعهی بشرى را مىتواند از هرگونه ظلم، بىعدالتى، فساد، تباهى، يأس و نااميدى نجات بخشد، «حكومت دينى» است. از این رو، هرگز نبايد تصوّر نمود كه
1. سوره مبارکه صف، آیه شریفه9.
اجرای حكومت، در زمان ظهور، به دست نيرویى خارج از دين، خواهد بود، بلكه به یقین به دست توانمند نيروى از درون آن، محقق خواهد شد؛ از این رو، دين با تمام احكام و قوانينِ تضمين كنندهی سعادت بشريّت، تا پایان عالم مادی، همراه انسان خواهد بود.
بنابراین نتيجهی واضح و روشن مطلب حاضر، این است كه كسانى كه در زمان معاصر، منكر عنصرى به نام «حكومت براى دين» هستند و دين را «محدود به امور شخصى و فردى» مىدانند، باید یکی از دو تالی فاسد زیر را بپذیرند؛ چرا که این عده، يا بايد حكومت جهانى حضرت ولى عصر(عجل الله تعالى فرجه الشريف)، را منكر شوند و يا اينكه باید معتقد شوند كه در آن زمان، غير از دين، «امر ديگرى» در حكومت دخالت خواهد داشت! در حالیکه طبيعى است كه روشنفكر متديّن، نمىتواند به هيچ يك از اين دو قول فاسد، ملتزم شود.
تبیین صحیح مفهوم دین؛
دين و مفاهيم اساسى آن، متأسفانه از سوى برخى از روشنفكران، دستخوش «تعابير انسانى» گرديده است. زیرا كسانى كه مفاهيم عالى در ادبياتِ دين، همانند مفهوم «بعثت» و «خاتميّت»، را به معناى «سر آمدن دوران كودكى بشر»![1] و یا «فوران قواى شيميايى و دماغى يك نابغه»![2] و یا
1. احياى فكر دينى در اسلام، محمد اقبال لاهورى، ص130.
2. بعثت و آزادى، مهدى بازرگان، ص49.
«شكوفايى خودآگاهىِ انسانىِ يك مصلحِ مسؤول»![1] قرار دادهاند و بشر را قافله سالار خود در همهی ابعاد هدايت و سعادت مىدانند، نمىتوانند از حضور دين در هيچ عصرى بعد از بعثت، سخن به ميان آورند.
بنابراين، مقصود از مفهوم دين، آن گوهر اصلى و قدسى است كه: اولاً: از يك منبع غيبى و الهی در اختيار بشر قرار داده شده باشد و ثانیاً: در هر زمانى بايد حافظى امين و معصوم داشته باشد و ثالثاً: بدون (هر گونه) زنگ و زنگار باشد.
مرحلهی اجرای کامل دین، صرفاً در زمان ظهور؛
دين، دو مرحلهی اساسی دارد این دو مرحله عبارتند از: یک: «مرحلهی بيان و تبليغ» و دو: «مرحلهی اجراء و پیادهسازی».
مطابق این تحلیل، امامیه معتقد است كه اكمال و اِتمام دين، در مرحلهی بيان و تبليغ، با بعثت مقدَّس پيامبر اکرم(صلي الله عليه وآله) شكل گرفت و با ظهور حضرت حجت(عجل الله تعالى فرجه الشريف) مرحلهی اجراى كامل دین، انجام خواهد گرفت.
به عبارت ديگر، اگر دين كامل، اجراى كاملى در پيش نداشته باشد، چه بسا بيان برخى از قوانين و احكامی که در هيچ زمانى به مرحلهی اجراء نمیرسد، لغو باشد؛ از این رو، لازم است تا دين كامل، مرحلهی اجراى كاملی نيز داشته باشد.
1. روش شناخت اسلام، على شريعتى، ص186.
البته این نکته را باید متذکر شد که در زمان بعثت پيامبر بزرگوار اسلام(صلي الله عليه وآله) شرايط براى اجراى كامل دین، آنهم به نحو جهانى و براى جميع بشريّت، مهيّا نبوده است، لذا طبق آیات قرآن، بايد زمانى برسد كه دين، در سطح جهانى، اجرا شود و اين امر مقدس، جز با ظهور حضرت حجّت(عجل الله تعالى فرجه الشريف) ميسّر نمىشود و نخواهد شد. در پرتو اين مطلب، فهم مقصود پیامبر اکرم(صلي الله عليه وآله) از برخی رواياتى كه بر حضور احیاگر دین در هر عصر و زمانی تاکید میکند، آسان میشود؛ از جمله این روایات، مطابق نقل اهل سنت این است که پیامبر(صلي الله عليه وآله) فرمودند:
«إِنَّ اللهَ يَبْعَثُ لِهَذِهِ الْأُمَّةِ فى رَأْسِ كُلِّ مِائَةِ سَنَةٍ مَنْ يُجَدِّدُ لَهَا دِينَهَا»[1]
همانا خداوند متعال برای این امت در آغاز هر قرنی، کسی را مبعوث خواهد کرد تا دین آنان را تجدید نماید.
در نتیجه روشن است که معناى اين روایت و روایات مشابه،[2] آن است كه بشر، در اثر نياز به دين و به خاطر ارتباط
1. سنن ابى داود، ج2، ص312 و المقاصد الحسنة، سخاوی ص149 و السلسلة الصحيحة، البانی، ص599.
2. همچون روایتی که پیامبر اکرم(صلي الله عليه وآله) میفرماید: «يَحْمِلُ هَذَا الْعِلْمَ مِنْ كُلِّ خَلَفٍ عُدُولٌ يَنْفُونَ عَنْهُ تَحْرِيفَ الْجَاهِلِينَ وَ انْتِحَالَ الْمُبْطِلِينَ وَ تَأْوِيلَ الْغَالِين» ر.ک: مستدركالوسائل، محدث نوری(رحمه الله)، ج17، ص313. یا همین مضمون در منابع اهل سنت که فرمود: «یحمل هذا العلم من کل خلف عدوله، ینفون عنه تحریف الغالین و انتحال المبطلین و تأویل الجاهلین» در هر دوره و زمانی افراد عادل و وارسته حامل این علم میگردند، که آن را از تحریف افراطیها، دستبرد باطلگرایان و تأویل بیمورد جاهلان، پیراسته مینمایند. ر.ک: السنن الکبری، بیهقی، ج1، ص209.
محكمى كه با آن دارد، ممكن است ديندارى او به زيادی یا نقصانى آميخته شود و چون بشر، نه صاحب دين است و نه آشنايى كاملی با دين دارد، لذا لازم است مجدِّد و احیاگری برای دین قيام كند و آن را از افكار بشرى غير صحيح، غبارروبى نماید.
بررسی تعبیر اول: روایات دال بر «دعوت مردم به امر جدید»؛
آنطور که اجمالا بیان شد، عنوان اول، روایاتی است که همگی دلالت دارند بر اینکه حضرت مهدی(عجل الله تعالى فرجه الشريف) پس از ظهور مبارکشان، مردم را به امر جدیدی دعوت مینمایند. به یکی از این روایات توجه فرمایید:
«إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ دَعَا النَّاسَ إِلَى أَمْرٍ جَدِيدٍ كَمَا دَعَا إِلَيْهِ رَسُولُ اللهِ(صلي الله عليه وآله) وَ إِنَّ الْإِسْلَامَ بَدَأَ غَرِيباً وَ سَيَعُودُ غَرِيباً كَمَا بَدَأَ فَطُوبَى لِلْغُرَبَاءِ»[1]
هنگامى كه قائم ما قيام كند، مردم را به امر جديدى دعوت مىكند، همانگونه كه پيامبر مردم را به اصل دين اسلام دعوت كرد و اسلام، شروع آن، با غربت و مجددا
1. بحارالأنوار، علامه مجلسی(رحمه الله)، ج52، ص366 و الغيبة، نعمانى(رحمه الله)، ص172.
قبل از [قیام] نيز گرفتار غربت خواهد شد و خوشا به حال غريبان. [احتمال دیگر آن است که اسلام در بدو حدوث غریب بود و احکام و قوانین آن برای مردم آشنا نبود و در هنگام ظهور هم نیز همین طور خواهد بود.]
یا در روایت دیگر امام صادق(عليه السلام) میفرمایند:
«إِذَا قَامَ الْقَائِمُ جَاءَ بِأَمْرٍ غَيْرِ الَّذِي كَانَ»[1]
آن گاه كه قائم، قيام كند، امری را مطرح مىكند كه در گذشته نبوده است.
بررسی یک پرسش و تبیین پاسخ آن در مقام؛
همانطور که روشن است از روايات یادشده چنین استفاده مىشود كه حضرت مهدی(عجل الله تعالى فرجه الشريف)، پس از ظهورشان، مردم را به «امر جديدى» یا «امری که در گذشته نبوده» فرا مىخوانند.
حال سؤال این است که مراد از «امر جديد» چيست؟ آيا مراد این است که با قيام حضرت مهدی(عجل الله تعالى فرجه الشريف)، قوانين و مقرّرات جدیدی وضع میشود و به تعبیری دیگر، دين جديدی آورده خواهد شد؟ يا اينكه اصلا چنین نیست و دين جديدی در كار نيست، بلكه احياى همان قوانين و دستورهايى مراد است كه در قرآن و سنت پیامبر اکرم(صلي الله عليه وآله) آمده است؟.
بنابر تحقیق، پاسخ به این سؤال را باید در فراز انتهایی روایت اول جستجو نمود؛ چه اینکه از بيان پایانی روایت اول
1. همان، ج52، ص332.
كه فرمود: «وَ سَيَعُودُ غَرِيباً كَمَا بَدَأَ» اسلام در آخر نيز، گرفتار غربت مىشود، به خوبى مىتوان استفاده نمود كه در زمان ظهور، همان قوانين زمان رسول خدا(صلي الله عليه وآله) كه دچار فراموشى يا تحريف شدهاند، با قيام فرزند رسول خدا(عجل الله تعالى فرجه الشريف)، احياء مجدد و بازسازی دوباره خواهند شد، به طورى كه دعوت آن حضرت به احكام و قوانين صحيح دينى، در نظر مردم، جديد و تازه جلوه مىنماید. در نتیجه احكام وارده در زمان ظهور، نه تنها جديد نيستند، بلكه عیناً همانی احکامی هستند که پیامبر اکرم(صلي الله عليه وآله) آنها را آورده بودند، لیکن در نظر مردم، به علت دوری آنان از حقیقت دین، «جديد» جلوه خواهند نمود.
بررسی تعبیر دوم: روایات دال بر «عموميت دين اسلام، در عصر ظهور»؛
آنطور که مطرح شد، تعبیر دوم، روایاتی است که میگویند پس از ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالى فرجه الشريف) دین اسلام، علیرغم کراهت مشرکان و کافران، همهی عالم را فرا خواهد گرفت. حال به یکی از این روایات، که از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است، توجه فرمایید:
«وَلَا تَبْقَى فِي الْأَرْضِ بُقْعَةٌ عُبِدَ فِيهَا غَيْرُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ إِلَّا عُبِدَ اللهُ فِيهَا وَيَكُونُ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»[1]
1. كمال الدين، ص379 و بحارالانوار، ج51، ص146.
در زمين هیچ قطعه زمينى باقی نمی ماند كه غير از خدا در آن پرستش شود، مگر اينكه خدا در آن پرستش شود و دين، تماماً براى خدا باشد، هر چند براى مشركان ناخوشايند باشد.
مطابق این روایت، یکی از امور بسيار مهم و قابل توجّه، آن است كه با ظهور حضرت قائم(عجل الله تعالى فرجه الشريف)، دين اسلام، همهی عالم را فرا خواهد گرفت و مكانى باقى نمىماند، مگر آنكه در آن مكان، شهادت به توحيد الهی و به رسالت پيامبر اکرم(صلي الله عليه وآله) داده خواهد شد.
مهدویت و ظهور امتداد امامت و غدیر
«وَعَدَ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا»[1]
خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که البتّه آنان را در زمین جانشین کند؛ چنان که آنانی را که پیش از ایشان بودند جانشین کرد و حتماً دین آنان را که برایشان پسندیده است به سودشان استقرار بخشد و قطعاً ترس آنها را تبدیل به امنیّت سازد، در حالی که مرا پرستش میکنند و هیچ چیزی را شریک من قرار نمیدهند.
درباره موضوع با مسمای «مهدویت و ظهور» امتداد «امامت و غدیر»، لازم است اجمالاً چهار مطلب مهم درباره
1. سوره مبارکه نور، آیه شریفه 55.
مباحثی در اثبات مساله مهدویت از حیث عقلی و نقلی و تبیین علل غیبت از جهت اثباتی و تشریح برخی از وظائف منتظران مورد اشاره واقع شود. این مطالب عبارتند از:
مطلب اول: اثبات نقلی مسالهی مهدویت، از منظر فریقین؛
مسئلهی مهدویّت و امامت حضرت حجت(عجل الله تعالى فرجه الشريف) یک حقیقت غیر قابل انکار است. پیروان مذهب اهل بیت(عليهم السلام) و سایر مذاهب اربعهی اسلامی که با قرآن ارتباط دارند، متوجهاند که از خود آیات قرآن کریم، این حقیقت تابناک به خوبی استفاده میشود، حتی در کتب تفسیر اهل سنت، در ذیل برخی از آیات قرآن، نام شریف حضرت مهدی(عجل الله تعالى فرجه الشريف) ذکر شده است؛
از جمله قرطبی مفسر معروف اهل سنت درباره آیهی شریفهی 33 توبه که میفرماید:
«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»[1]
او كسی است كه پیامبر خود را برای مردم فرستاد، با دینی درست و بر حق تا آن دین را بر همه دینها پیروز گرداند، هر چند مشركان را خوش نیاید.
در کتاب «الجامع لاحکام القرآن» گفته است:
1. سوره مبارکه توبه، آیه شریفه33.
«وقال السُدي: ذاك عند خروج المهدي لا يبقى أحد إلا دخل في الإسلام أو أدى الجزية وقيل: المهدي هو عيسى فقط وهو غير صحيح لأن الأخبار الصحاح قد تواترت على أن المهدي من عترة رسول الله(صلي الله عليه وآله) فلا يجوز حمله على عيسى».[1]
سُدی میگوید پیروزی اسلام بر دیگر ادیان، هنگام قیام مهدی است. در آن زمان مردمان یا باید مسلمان شوند و یا جزیه دهند؛ و اینكه گفته شده است مهدی همان عیسی است، [سخن] نادرستی است؛ زیرا اخبار صحیح به گونهای متواتر وارد شده كه مهدی از خاندان پیامبر است. پس جايز نيست که آن را بر عيسي(عليه السلام) حمل کنيم.
همچنین در تفاسیر شیعی نیز درباره آيهی شریفهای که در ابتدای مقاله استشهاد شد و یا آیهی شریفهی 105 از سورهی مبارکهی انبیاء که میفرماید:
«وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ»[2]
و در حقیقت در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایستهی ما به ارث خواهند برد.
1. الجامع الاحكام القرآن، قرطبی، ج8، ص111.
2. سوره مبارکه انبیاء، آیه شریفه۱۰۵.
چنین آمده است که امام باقر(عليه السلام) در تأویل آن فرمودهاند:
«وَ لَقَد کَتَبنا فِی الزّبورِ وَ قَولُهُ أنَّ الأرضَ یَرِثُها عِبادِیَ قال: الکُتُب کُلُّها ذِکر و مِن بعدِ الذّکرِ وَ لَقَد کَتَبنا قال: القائمُ و أصحابُه».[1]
مراد از کلمهی ذکر در (وَ لَقَد کَتَبنا فِی الزّبورِ مِن بعدِ الذّکرِ) همهی کتابهای پیامبران است و مراد از (أنَّ الأرضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحون) قائم و یاران او میباشد.
مطلب دوم: اثبات عقلی مسالهی مهدویت؛
علاوه بر آیات و روایات، وقتی صُنع و فعل خداوند مورد دقت و عنایت قرار میگیرد، این سوال مطرح میگردد که آن خدایی که جهان هستی و بشر را خلق کرده و تمام انبیاء و کتب آسمانی را فرستاده، که جامعترین، کاملترین و آخرین آن قرآن کریم است؛ آن خدایی که به دنبال بیان کامل و پیاده شدن دین کامل برای بشر است؛ آیا با حکمت او سازگار است که فقط تعداد کمی از بشر هدایت پیدا کنند و بعد قیامت برپا شود و سفرهی عالم جمع شود؟
عقل میگوید، آن خدای حکیم و علیمی که دین را برای یشریت فرستاده است، باید یک ظرف زمانی خاصی را نیز برای عرضهی این دین به نحو کامل و برای پذیرش آن از سوی همهی انسانها قرار دهد. یعنی باید یک زمانی بیاید که انسانها نسبت به این حقیقت،
1. مجمع البیان، طبرسی(رحمه الله)، ج۴، ذیل آیه.
تسلیم محض شوند؛ حال ممکن است تا آن زمانی که این دین حاکم مطلق بر روی کره زمین شود، صدها سال طول بکشد.
مطلب سوم: لزوم توجه به علل، آثار و برکات غیبت از جهات اثباتی؛
در مورد غیبت و فلسفهی غیبت سخنان زیادی مطرح شده و میشود ولی غالباً این طرف قضیه یعنی «جهات سلبی غیبت» را مطرح میکنند که جامعهی بشری، در حال حاضر یا به جهت ضعف ایمان یا به جهات دیگر، آمادگی ظهور حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالى فرجه الشريف) را ندارد و انسانها در حدّی نیستند که کاملاً پذیرش این امر را داشته باشند، اما عموماً آن طرف قضیه یعنی «جهات اثباتی غیبت» مطرح نمیشود، یا مورد توجه قرار نمیگیرد که جامعهی بشری تاکنون به چه میزان، از برکات و آثار فراوان غیبت، متنعم شده است.
بنابراین در یک تقسیم میتوان علل و آثار غیبت را از دو زاویهی سلبی و اثباتی بررسی نمود که عبارتند از:
جهات اثباتی: در پاسخ به مسالهی مطرح شده باید اذعان نمود که پس از مراجعه به روایات، با تعجب روشن میشود که علاوه بر جهات سلبی غیبت، اساساً غیبت آثار و برکات فراوانی دارد که معمولا از چشم بسیاری پنهان مانده است؛ برای نمونه در روایات آمده است که
«عبادت در زمان غیبت» از «عبادت در زمان حضور» متمایز است، یعنی طبق روایات، خداوند متعال به عبادتهای منتظران در زمان غیبت امام معصوم(عجل الله تعالى فرجه الشريف)، برتری و امتیاز بیشتری نسبت به عبادتهای مومنان در زمان حضور امام معصوم(عليه السلام)، داده است. به عنوان مثال در کتاب شریف اصول کافی، کتاب الحجة، باب نادر الغیبة، حدیث اول روایتی را مفضل بن عمر از امام صادق(عليه السلام) نقل کرده است که میفرماید:
«أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الْعِبَادُ مِنَ اللهِ جَلَّ ذِكْرُهُ وَ أَرْضَى مَا يـَكـُونُ عـَنْهُمْ إِذَا افْتَقَدُوا حُجَّةَ اللهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ لَمْ يَظْهَرْ لَهُمْ وَ لَمْ يَعْلَمُوا مَكَانَهُ وَ هُمْ فِى ذَلِكَ يـَعـْلَمـُونَ أَنَّهُ لَمْ تـَبـْطـُلْ حُجَّةُ اللهِ جَلَّ ذِكْرُهُ وَ لَا مِيثَاقُهُ فَعِنْدَهَا فَتَوَقَّعُوا الْفَرَجَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً...»[1]
زمـانـي كـه بـنـدگـان بـه خـداى نـزديـكـتـرنـد و خـدا از ايـشـان بيشتر راضى است، زمانيست كه حجت خداى از ميان آنها مفقود شود و آشكار نگردد و جاى او را هم ندانند و از طرفى هم بدانند كـه حـجت و ميثاق خداى باطل نگشته و از ميان نرفته است [فضيلت اين زمان براى بندگان، از اين جهت است كه شخص امام و معجزات او را به چشم نمى بينند و تنها از روى
1. اصول كافى، شیخ کلینی(رحمه الله)، ج2، ص128.
تـفكر و تامل در آثار و براهين، به وجود او معتقد مىشوند و شبهات و وسوسههای شياطين جن و انس هم در آن زمان بسيار است] در آن حال در هر صبح و هر شام به انتظار فرج باشيد.
جهات سلبی: طبق این تقسیم، غیبت، جهات سلبی نیز دارد، ولی همیشه نباید جهات سلبی غیبت را در نظر گرفت، از جمله روایاتی که وجه اشتراکشان «عدم لیاقت جامعهی بشری نسبت به ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالى فرجه الشريف)» است و میگویند:
«الْقَائِمُ(عليه السلام) لَنْ يَظْهَرَ أَبَداً حَتَّى تَخْرُجَ وَدَائِعُ اللهِ تَعَالَى»[1]
قائم(عليه السلام) مادامى كه وديعههای خداوند تعالی آشكار نشده، هرگز ظهور نخواهد كرد.
و یا میفرمایند:
«يَقُومُ الْقَائِمُ و لَيْسَ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ عَهْدٌ و لَاعَقْدٌ و لَا بَيْعَةٌ»[2]
1. علل الشرایع، شیخ صدوق(رحمه الله)، ج1، ص147و نیز بحارالانوار، علامه مجلسی(رحمه الله)، ج52، ص97، ح19.
2. کافی، شیخ کلینی(رحمه الله)، ج2، ص165.
در حالى كه پيمان و قرارداد و بيعت هيچ كس در گردنش نيست، ظهور خواهد نمود.
مطلب چهارم: تبیین وظائف منتظران واقعی در سه حیطه؛
از مجموع مطالب گذشته روشن میشود که یکی از وظایف منتظران واقعی این است که در زمان غیبت کبری باید بدانند که در محضر امام معصوم(عجل الله تعالى فرجه الشريف) هستند و تمام اعمالشان به امام(عجل الله تعالى فرجه الشريف) عرضه میشود؛ از این رو، باید بررسی نمایند که امام(عليه السلام) از آنان چه میخواهد و چه توقعاتی دارد؟ آیا امام(عجل الله تعالى فرجه الشريف) از منتظران میخواهد که او را صرفاً ببینند، یا اینکه چیزی بیشتر از دیدن را از آنان میخواهد؟ آیا امام(عجل الله تعالى فرجه الشريف) از منتظران میخواهد که تنها در کنار او باشند، یا اینکه چیزی بیشتر از این را از آنان میطلبد؟ آیا امام(عجل الله تعالى فرجه الشريف) از منتظران میخواهد که فقط به او اعتقاد داشته باشند، یا اینکه چیزی بیشتر از اعتقاد را از آنان میخواهد؟
در جواب باید گفت، پر واضح است که امام(عليه السلام) از منتظران راستین اصلاح معرفت در حوزهی بینش، تصحیح امیال عاطفی در حوزهی گرایش و انجام عمل صالح را در حوزهی کنش میخواهد؛ به عنوان مثال در حوزهی بینش «تسلیم بودن» را، در حوزهی گرایش «علاقه داشتن» و «سرشار بودن قلب از محبت او» را و در حوزهی کنش «حضور موثر در اجتماع و فعالیتهای جمعی» را میطلبد و میخواهد.
بنابراین طبق این بیان، منتظر واقعی، نه تنها منزوی نیست و دست روی دست نمیگذارد و منکر وظایف و تکالیفش نمیشود، بلکه همواره در سه حوزهی مورد اشاره به پالایش افکار، گفتار، رفتار و کردار خویش میپردازد. آری معتقدانی که میگویند منتظران در زمان غیبت، وظیفهای ندارند و باید صبر کنند که حضرت مهدی(عجل الله تعالى فرجه الشريف) خود بیاید تا امور را اصلاح کند، منتظر واقعی نیستند.
فرق انحرافی در عصر غیبت
«وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ»[1]
و ما در زبور پس از تورات نوشتهايم که اين زمين را بندگان صالح من، به ميراث خواهند برد.
یکی از موضوعات مهمّى كه دین مبین اسلام، تقریباً از آغاز با آن مواجه بوده و تاکنون نیز منشأ بسيارى از انحرافات، اختلافات و خسارات شدید بر پیکرهی آن شده، موضوع «فرقههای انحرافی» است؛ این موضوع که در عصر غیبت آخرین حجت الهی، بیشتر مورد توجه بدخواهان و بدکرداران قرار گرفته است، تاکنون توانسته در انحراف اسلام از خط اصیل و رحمانی خود، آثار سویی برجای بگذارد؛ از این رو شناخت این فرقهها برای عموم مسلمانان بسیار ضروری و لازم مینماید.
1. سوره مبارکه انبیاء، آیه شریفه105.
آنچه در اين بخش مورد نظر است، تحقیق و تامل درباره اندیشهها و افکار یکی از این فرقههای منحرفِ ساختهی استعمار یعنی «وهابیت» است.
وهابیت، اصلیترین و قویترین دشمن اسلام، در عصر غیبت؛
به نظر میرسد بر هر مسلمان آيندهنگری اعم از شيعه و سني، لازم بلکه ضروری است تا در اندیشههای مسالک جعلی و آراء مذاهب بشرساخته از جمله آئين باطل وهابيت، که براي از بين بردن دين اسلام بوجود آمده است، تدبر، تفكر و توجه نماید؛ چرا که اساساً مسلماني كه ميخواهد گام به گام در پي تحقق دين حركت كند، از شناخت زیربنایی اين نحلههای خطرناک و اشباه آن بينياز نبوده و نيست.
البته چه بسا ممکن است برخی از افراد، تاکنون هیچگاه نام «وهابيت» را به درستی نشنيده باشند، يا به درستی از عقائد و افكار آنها اطلاع نداشته باشند، اما باید بدانند که امروزه يكي از دشمنان اصلي دين اسلام که دشمنیشان با اسلام، به مراتب از دشمني يهود و نصارا و سایر مذاهب، قويتر و شدیدتر است، همین مکتب استعماری است.
بدیهی است منظور از دشمنیِ قويتر و عداوتِ شدیدتر از جانب این گروه، این است که فرقهی وهابیت از ابتدای بنیانگذاری اعتقادی تا زمان قدرتیابی سیاسی، با تحرك فراوان و بسیج تمام امكانات مادی و معنوی خویش میکوشد تا به زعم خود، دين اسلام را از ماهيت اصلي و الهی خود
خالي كند و از انسان مسلمان، يك انساني بر خلاف آنچه كه قرآن کریم انتظار دارد به وجود آورد.
آری در میان دشمنان قسم خوردهی اسلام، يكي از قویترین، اصلیترین و کینهتوزترین دشمنان، گروه وهابيت است که از مذهب حنبلی نشأت گرفته است. از این رو، به اندازهی وسع این مجال، باید به صورت اجمالی و گذرا تشکیل مسلک وهابی مورد تبیین قرار گیرد.
گذری کوتاه بر عقائد فرقهی وهابیت
يكي از چند ده عقائد باطل و بسيار مهم مذهب جعلی وهابیت، كه به عنوان مذهب حنبلي معروف شده، اين است كه ایشان «به طور كلي عقل را از قلمرو دين، بيرون كردهاند» و بر این باورند که باید به هر آنچه که در ظاهر آیات و روایات آمده، اخذ نمود، خواه آن ظاهر، با عقل سازگار باشد، خواه با عقل ناسازگار باشد! به عنوان مثال: ایشان در تبیین مقصود قرآن کریم از آیهی «يَدُ اللهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ»[1] معتقدند که خداوند متعال نیز واجد همين دستي است كه انسان عادی یا بشر مادي واجد آن است! اما هنگامی که به آنها اشکال میشود که آن خدايي كه دست دارد، پس بايد به دستش، نيازمند باشد، در حالیکه خدايِ نيازمند، دیگر خدا نيست! مطابق با آموزههای حنبلی در پاسخ ميگويند: «دربارهی اين بحثها سخن مگویید و اين مباحث را كنار بگذاريد»!؟
1. سوره مبارکه فتح، آیه شریفه10.
و یا بر حسب بعضي از روايات اسلامی، ملائكهی الهي از آسمان نازل ميشوند و اعمال مردم را نظاره کرده و ثبت ميكنند، اما حنبليها در رابطه با این روایات معتقدند که ذات خداوند متعال، در هر شب جمعه يا در يكي از شبهاي هفته، بر آسمان دنيا نازل ميشود و پايين ميآيد و اعمال مردم را نظاره کرده و ثبت ميكند!؟
و یا طبق عقائد باطلي كه دارند، فتوا میدهند که عمل شیعه بر اینکه در نماز از مهر استفاده میکند، شرک محسوب میشود و «هذا شركٌ»! در حالیکه شیعه مهر را در نماز به عنوان محل سجدهاش قرار ميدهد، نه اینکه به زعم باطل آنها مهر را پرستش كند و در برابر مهر سجده كند و یا توسل به انبياء و اولياء خدا(عليهم السلام) و زيارت قبور ایشان را شرك ميدانند! در حالی که توسل به این ذوات مقدس به معنای پرستش آنها نیست.
بر این اساس، همانطور که از مرور برخی اندیشههای این گروه برمیآید، مکتب وهابیت همانند مذهب حنبلی، بين بزرگان و علماء به عنوان يك عقیدهی خشك و جامد مطرح است و برخلاف مذهب اهلبيت(عليهم السلام) که عقل را به عنوان یک حجت در كنار پيامبران بزرگوار الهی(عليهم السلام) قرار داده، اینها عقل را به طور كلي از دايرهی دين كنار گذاشتهاند.
وهابیت، خطرناکترین دشمن اسلام، در عصر غیبت
در باب دین، فرقه، آیین و نحله، اسلام با گروههای گوناگونی مواجه بوده و كتابهاي مختلفی نیز در این باره نوشتهشده است، اما هيچكدام از اين فرقهها، همانند وهابیت، دست به چنین چپاولگريها، غارتگريها، کشتارها و خونريزيها نزده است. حال چطور ميشود اين گروه که خصوصيات درندگي و وحشيگري بیمانندی دارد هنوز هم به حيات خودشان ادامه ميدهند و نه تنها ادامه ميدهند، بلكه دائماً دايرهی فعالتهای مخربشان را نیز وسيعتر ميكنند؟!
امروزه دشمنترين گروه براي جامعه اسلامي، همين گروه وهابيت است که از يهودیان هم خطرناكتر است و از صهیونیسم و اسرائیل هم خطرناكتر است. البته دست خود اسرائيل در حمايت از اين گروه، بسيار روشن است، ولي واقعاً امروز لازم است تا مراكز پژوهشي، فرهنگي و دینی، همچون آموزش و پرورش، صدا و سيما، دانشگاهها و حوزههای علمیه، برنامههاي گستردهاي براي جوانان و مردم در راستای شناساندن مكتب باطل وهابيت بگذارند؛ زیرا این گروهک الآن در كشورهاي مختلف و حتی در مراکز و حاشیهی کشور خودمان، با برنامهی دقیق در حال تبليغات و جذب مخاطب و فعاليت هستند، لذا همه بايد آنها را بشناسند.
آری ابن تیمیه و محمد بن عبد الوهاب، حتی از منظر اهل سنت واقعی، به عنوان بدعتگذار در دین مطرح
بوده و مصداق واقعی یکی از همان فقهایی است که پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) با اِخبار غيبي خود، در مورد آنان فرموده است:
«سَيأتي على اُمَّتِي زَمانٌ لا يَبقى مِن القرآنِ إلاّ رَسمُهُ و لا مِنَ الإسلامِ إلاّ اسمُهُ، يُسَمَّونَ بهِ و هُم أبعَدُ الناسِ مِنهُ، مَساجِدُهُم عامِرَةٌ و هِي خَرابٌ مِن الهُدى، فُقَهاءُ ذلكَ الزَّمانِ شَرُّ فُقَهاءَ تحتَ ظِلِّ السماءِ، مِنهُم خَرَجَتِ الفِتنَةُ و إلَيهِم تَعُودُ»[1]
به زودى روزگارى بر امّت من فرا مىرسد كه از قرآن جز نوشتههايش و از اسلام جز نامش باقى نمىماند. [مردم] خود را مسلمان مىنامند در حالىكه دورترين مردم از اسلامند؛ مسجدهايشان [از بنا] آباد است، اما از هدايت خراب و تُهى مىباشد. فقيهان آن روزگار، بدترين فقيهانِ زير اين آسمان كبودند، فتنه و گمراهى از آنها بر مىخيزد و [باز] به آنها بر مىگردد».
بله یکی از مصادیق واقعی این روایت، فقهایی همچون ابن تیمیه، ابن قیم جوزیه، محمد بن عبد الوهاب و... هستند که فتاوای فتنهگرانه و گمراهکننده صادر کرده و میکنند و امت اسلامی را دچار تشتت، تفرقه و تکفیر نموده و مینمایند؛ بر این اساس، اینكه>
1. بحار الانوار، علامه مجلسی(رحمه الله)، ج2، ص109، ح14.
گاهي برخی از متدینین میپرسند که قضیهی روایاتی که میگویند در هنگام ظهور امام زمان(عجل الله تعالى فرجه الشريف) عدهای از علما و فقهاء با او مخالفت ميكنند، چيست؟ در پاسخ به این دست سؤالات باید گفت که اين احاديث، کاملاً بر علماء و فقهائي تطبیق میکنند كه بر طبق فقه احمد بن حنبل یا فقه احمد بن تيميه و یا بر طبق فقه وهابيت اظهار نظر ميكنند.
بیتردید مقصود پيامبر بزرگوار اسلام(صلي الله عليه وآله) از این روایت که فرمودند: «زماني فرا میرسد که فقهاي فتنهگر، متصدی امور دین میشوند»، همهی فقها نيست؛ بلکه مقصود آن حضرت این است که در آخر الزمان، فقهايي در میان امت اسلامی به وجود میآیند كه خدا را جسم پنداشته و براي او دست و پا قائل میشوند، فقهايي كه در اختيار استعمار و زورگويان و ابرقدرتها قرار میگیرند، فقهايي كه امثال طالبان خونخوار و خونریز را تاييد ميكنند، آری آنها بدترین فقها هستند.
بله اینکه پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) در هزار و چهارصد سال پيش فرمودند: «من شما را پرهيز ميدهم از زماني كه فقهاي آن زمان بدترين فقها هستند». همين فقهايي هستند كه این نوع افكار را دارند. بر این اساس، اگر در منابع روایی، روايت معتبري وجود دارد كه در زمان ظهور امام زمان(عجل الله تعالى فرجه الشريف) برخي از علماء با او مخالفت ميكنند، منظور همين قشر و همین نوع
فقهایی هستند كه مذهب باطل وهابيگري دارند.
و يا منظور امام باقر(عليه السلام) از ذیل حديثي که به خثيمه فرمودند:
«انَّ الاسْلامَ بَدَأَ غَرِيباً وَسَيَعُودُ غَرِيباً فَطُوبَى لِلْغُرَبَاءِ... سَيَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لا يَعْرِفُونَ اللهَ مَا هُوَ وَالتَّوْحِيدَ»[1]
همانا اسلام با غربت آغاز شد و در آينده نيز غريب خواهد شد، پس خوشا به حال غريبان! ديري نپايد که مردمان را زماني رسد که ندانند خدا و توحيد چيست!
همين فقهایی هستند که خود را وهابی میدانند؛ زیرا مدعیانی که عقل را به طور كلي از دائره دین کنار میگذارد و خدا را از مقام عظيم کبریایی و واجب الوجودياش تنزل میدهند و او را همانند يك انسان مادي تشبیه میکنند، دیگر نمیفهمند توحید چیست و دیگر نمیتوانند خدا را بشناسند؛ زیرا آن خدایی که آنها تعریف میکنند، ديگر خداي واجب الاطاعة نميشود. البته معناي اين روایت آن است كه يك جمع قابل اعتنايي از مردم خدا را نمیشناسند و چیستی توحید را نمیدانند، نه اینکه همهی مردم چنین باشند.
بنابراین همانطور که اجمالا اشاره شد خوانندگان فهیم پس از تحقیق درباره زندگينامه، عقائد و کتابهای فراوانی که ابن تيميه نوشته است، خواهند فهمید که او بعد از ضربههايي كه
1. بحارالانوار، علامه مجلسی(قدس سرّه)، ج24، ص328، از تفسير فرات کوفي(قدس سرّه).
نسبت به خدا و صفات الهی، به اصول اعتقادي وارد كرده است ضربههای خبیثانهی دیگری را نیز راجع به امامت و ولایت اميرالمؤمنين امام علي(عليه السلام) وارد کرده است و سخنانی را بر زبان قلم میراند که مورد اجماع بسیاری از مسلمین است! او در این زمینه بديهيّاتي را كه تاريخ اسلام، راجع به اميرالمؤمنين(عليه السلام) نقل کرده، به راحتی انكار میکند كه انسان از پُر رويي يا كم عقلي اين شخص، يا بياعتنا بودن به ساير امور مردم از طرف اين شخص، تعجب ميكند. مثلاً در علم اميرالمؤمنين(عليه السلام) احدي از مورخين ترديد ندارد و مورد اجماع مسلمین است که در آن زمان، اعلم مردم، اميرالمؤمنين(عليه السلام) بوده است، ولی اين شخص متعصب جاهل، به راحتي علم اميرالمؤمنين(عليه السلام) را انكار ميكند! یا مثلاً در مورد شجاعت اميرالمؤمنين(عليه السلام) در جنگها و غزوات قضايايي مطرح شده كه احدی از مسلمین در آنها ترديد ندارد و مانند آفتاب روشن است، اما ابن تیمیهی گمراه، به راحتي در این مسلمات اسلامی ترديد وارد ميكند.
این گمراهان و نا مسلمانان به خوبی تشخیص دادهاند که برای تسلط بر اسلام و مسلمین، ابتدا بايد اميرالمؤمنين(عليه السلام) را از جامعه اسلامی بگيرند و آن وقت است كه بايد علمش را انكار كنند، شجاعتش را انكار كنند، عدالتش را انكار كنند. و واقعاً وقتي انسان اينها را ميخواند ميبيند که مظلوميت
اميرالمؤمنين(عليه السلام) فقط مخصوص زمان خودش نبوده، بلکه آن حضرت، در زمان ما نیز مظلوم است.
در این باره، ابن تيميه در کتاب «منهاج السنة» تا حدی پیشروی میکند که وقتي به حكومت اميرالمؤمنين(عليه السلام) ميرسد، تعابیر زنندهای را بيان ميكند كه حتی انسان حاضر نيست تا آن مطالب را راجع به حكومت يك ظالم به کار ببرد!؟.
مهدویت محور وحدت اسلامی
«بَقِيَّةُ اللهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ»[1]
اگر ايمان آوردهايد، آنچه خدا باقی میگذارد برايتان بهتر است.
مهدویت، مهمترین اعتقاد مشترک در وحدت اسلامی؛
بیتردید یکی از مهمترین اعتقادات مسلمانان که موجب وحدت اسلامی مذاهب مختلف اسلامی است «مهدویت» است و از این رو یکی از دسیسههای قدیمی بر ضد اسلام، مبارزه با این اعتقاد صحیح است. زیرا آنها شنیدهاند كه طبق صریح بعضی از آيات شريفهي قرآن كريم، روزي فرا خواهد رسید که اسلام بر تمام ادیان غالب خواهد شد؛ چه اینکه خدای متعال درباره فلسفهی ارسال رسل و رسالت پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) فرموده است:
1. سوره مبارکه هود، آیه شریفه86.
«هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»[1]
اوست آن خدايی که پيامبر خود را همراه با هدايت و دين راستين بفرستادتا او را بر همه اديان پيروز گرداند، هر چند مشرکان را ناخوش آيد
يا در سوره مبارکه صف فرموده است:
«يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ»[2]
میخواهند نور خدا را به دهانهايشان خاموش کنند ولی خدا کامل کننده نورخويش است، هر چند کافران ناخشنود باشند.
همچنین در سوره مبارکه توبه فرموده است:
«يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُواْ نُورَ اللهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللهُ إِلاَّ أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ»[3]
میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند ولی خدا جز این نمیخواهد که نور خود را کامل کند، هر چند کافران ناخشنود باشند.
آری يكي از آياتي كه مسلمانان در مسئلهی مهدويّت به آن استدلال ميکنند، آيهی شريفهی 33 سوره توبه و یا آيهی شريفهی 9 سوره صف است. بدین بیان که شیعیان و اهل سنت مشترکاً معتقدند که از صدر اسلام تاکنون تمام دين براي
1. سوره مبارکه توبه، آیه شریفه33.
2. سوره مبارکه صف، آیه شریفه8.
3. سوره مبارکه توبه، آیه شریفه32.
كلّ بشر مطرح نشده است و طبق این آیات باید روزی فرا برسد که دین اسلام جهاني شود و مسيحيّت و يهوديّت كنار برود و آن روز، روز ظهور منجی عالم بشریت و فرزند رسول اکرم(صلي الله عليه وآله) و آخرین حجت الهی حضرت مهدی(عجل الله تعالى فرجه الشريف) است که تمام دين براي كلّ بشر مطرح خواهد شد.
پس موضوع مهدویت یکی از مشترکات مهم اعتقادی اسلام است که البته در جزییات آن اختلافاتی بین فریقین وجود دارد؛ مثلاً شیعیان معتقدند که حضرت حجت(عجل الله تعالى فرجه الشريف) متولّد شده و در قید حیات است، ولی اهل سنت معتقدند كه آن حضرت(عجل الله تعالى فرجه الشريف) در زمان خاصي متولد خواهد شد، هر چند در بعضی از كتب اهل سنت هم آمده است كه ایشان متولد شده است، ولي دشمنان اسلام اجمالاً به جزئيات این مسالهی مشترک اسلامی کاری ندارند، امّا تمام هجمه و حملهی آنها به اين اصل مشترک و مسلم اسلامی است و ميخواهند با آن مبارزه كنند. تا جایی که يكی از روحانيون شيعه كه پانزده سال در زندان رژیم غاصب اسرائيل اسیر بود، بعد از آزادی روزی به دیدار مرحوم والد عظیم الشان ما حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی(رحمه الله) آمده بود و نقل میکرد که هر بار كه زندانبانان اسرائیلی مرا بازجويي ميكردند، از من سؤال ميكردند که اين مهدي كه مسلمانان ميگويند ميآيد و همه مردم را به اسلام دعوت ميكند و حكومتهاي ظالم را از بين ميبرد كيست و كجاست؟ پس اينها به خيال باطلشان فکر میکنند که این امر در اختيار بشر است؛ از این رو معتقدند که
باید تمام مکانهای احتمالی سکونت ایشان را جستجو نمود تا آن حضرت را پیدا نمود و از بین برد! نظير همان قضيهاي كه براي ولادت حضرت موسي(عليه السلام) اتفاق افتاد و فرعون افراد و کودکان زیادی را هر چند در شکم مادرنشان كشت تا بلکه به زعم خویش از وقوع این ولادت با برکت جلوگیری کند، ولي غافل از این بود که ارادهی حتمی حق تعالي بر متولد شدن حضرت موسي(عليه السلام) واقع شده بود و بالاخره واقع شد و کاخ ظلم و ستم فرعون و فرعونیان را در هم شکست.
آری دنياي كفر مشتركات مسلمانان را خوب ميشناسد و ميداند که آن موضوعی كه به آنها ضربه ميزند همين مشتركات اسلامی است. از این رو، میخواهند ريشهي این مشترکات را بزنند و لذا دائماً در حال توطئه چینی و دسیسه آفرینی هستند و با ایجاد تفرقه و اختلاف، به دنبال از بين بردن مسلمانانند؛ البته اختلاف تا مادامي كه در حدّ مباحث علمي باشد مورد قبول است؛ بدین رو از جهت علمي اگر بر افكارمان دلیل حاکم باشد، هيچ وقت نميتوان گفت که باید آن را بيجهت كنار گذاشت. و اصلاً از جهت علمي يكی از معاني آیه «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ»[1] همين است كه فكر و ذهن و علم قابل اكراه نيست! ولي دشمنان اسلام به دنبال اين مطلب هستند كه بین مسلمانان اختلاف ايجاد كنند، از این رو در این برهه از زمان هوشياري علماي اسلام از هر زماني لازمتر است.
1. سوره مبارکه بقره، آیه شریفه256.
نیمه شعبان عید بزرگ انسانیت
«اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»[1]
بدانيد كه خدا زمين را پس از مرگش زنده مىگرداند به راستى آيات [خود] را براى شما روشن گردانيدهايم باشد كه بينديشيد.
یکی از سنتهای حسنه که از قديم الايام در میان پیروان مذهب اهل بیت(عليهم السلام) مرسوم بوده، برگزاری مراسم نيمهی شعبان است. پر واضح است که انجام اين سنت نيکو، وظیفهای است همگانی و از این منظر، این کار پسندیده دارای دو طرف است که عبارتست از:
طرف اول. وظیفهی مردم؛
اولین طرفی که در این مساله اهمیت بالایی دارد، به وظیفهی عموم مردم و شيعيان حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالى فرجه الشريف) باز میگردد که خوشبختانه تاکنون مردم، با شور و شعور،
1 .سوره مبارکه حدید، آیه شریفه17.
شوق و اشتیاق و عقیده و اعتقاد، به برگزاری این مراسم وآزينبندي خيابانها اهتمام وافر داشتهاند، تا جایی که حتی برخی از مردم در این راه، از هزينه کرد سنگین مالی از اموال خویش نیز، ابایی نداشتهاند.
طرف دوم. وظیفهی علماء؛
دومین طرف درباره این مراسم، وظیفهی خصوص علماء، خطباء و روحانیون است که بايد حساسيت مردم را نسبت به این امر افزون نمايند. چراکه اگر علماء بخواهند جامعهی اسلامی به سمت آشنايي با فرهنگ مهدويت گام برداشته و إن شاءالله در مسیر تشکيل حکومت مهدوي حرکت کند، بدیهی است بايد تلاش کنند تا مردم، نسبت به مسألهی فرج حضرت مهدی(عجل الله تعالى فرجه الشريف) و موضوع انتظار ظهور ايشان، اهتمام و حساسيت خاصی داشته باشند و هر سال اين جشنها و چراغانيها را باشکوهتر از گذشته برگزار نمایند.
بر این اساس، وظیفهی علماء آگاه و نستوه این است که بايد تمام اقشار جامعهی اسلامی را به صورت مستقیم و غیر مستقیم، درگير اين مراسم و شخص حضرت کنند؛ چرا که در زمان غيبت، هيچ قضيهاي حساستر از مسألهی یاد و ذکر حضرت حجت(عجل الله تعالى فرجه الشريف) وجود ندارد.
احیاء شب نیمه شعبان، یکی از مظاهر انتظار واقعی؛
يکي از مظاهر انتظار واقعی، إحياء شب نيمه شعبان به عبادت و دعاست؛ زیرا به تعبیر پیامبر اکرم(صلي الله عليه وآله) در این شب:
«لَا یَدْعُو فِیهَا دَاعٍ إِلَّا اسْتُجِیبَ لَهُ وَ لَا سَائِلٌ إِلَّا أُعْطِیَ»[1]
هر دعایی در آن مستجاب است و به درخواست هر نیازمندی پاسخ داده میشود.
طبق این بیان، نميتوان به کسی که شب مهم نيمهی شعبان، إحياء ندارد و برای ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالى فرجه الشريف) دعا نمیکند، منتظر واقعي اطلاق نمود. چرا که امیر المومنین(عليه السلام) با شگفتی دربارهی چنین اشخاصی میفرماید:
«يُعْجِبُنِي أَنْ يُفَرِّغَ الرَّجُلُ نَفْسَهُ فِي السَّنَةِ أَرْبَعَ لَيَالٍ ليلة الفطر و ليلة الاضحى و ليلة النصف من شعبان و أول ليلة من رجب»[2]
در شگفتم از كسي كه چهار شب از سال را به بيتفاوتي ميگذراند. آن چهار شب عبارتند از: شب عيد فطر، شب عيد قربان، شب نيمه شعبان و اولين شب از ماه رجب.
البته علت و لزوم محافظت بر شب زنده داری شب نیمه شعبان و میزان سنجش قرار گرفتن این امر برای شناخت انتظار واقعی در فرد را
1. بحار الأنوار، علامه مجلسی(رحمه الله)، ج۹۵، ص۴۱۳.
2. مصباح المتهجد، شیخ طوسی(رحمه الله)، ص852.
امام صادق(عليه السلام) در کلام گهر بار خویش به نیکی فرموده است، چه اینکه ایشان میفرمایند:
«فَإِنَّ الْأَعْمَالَ تُعْرَضُ كُلَّ خَمِيسٍ وَ كُلَّ رَأْسِ شَهْرٍ وَ أَعْمَالَ السَّنَةِ تُعْرَضُ فِي النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ»[1]
تمام اعمال [يك هفته] در هر پنجشنبه و [تمام اعمال يك ماه] در اول ماه [بعد] و اعمال يك سال در نيمه شعبان [به خدمت ولي عصر آن زمان] عرضه ميشود.
و از این جاست که روشن میشود انتظار، دارای مراتب مختلف و درجات گوناگونی است که به اعتبار آنها منتظِر ارزش یافته و ارزشیابی میشود؛ بر این اساس، اگر کسي بخواهد از درجه بالاي انتظار برخوردار باشد، بايد بر معرفت خود نسبت به خدا و اولیائش افزوده و هر شب را احياء نمايد، چه رسد به شب نيمهی شعبان که در برخی روایات، بعد از شبهای قدر از با فضیلتترین شبها شمرده شده است. در تایید این سخن امام باقر(عليه السلام) میفرمایند:
«هِيَ أَفْضَلُ لَيْلَةٍ بَعْدَ لَيْلَةِ الْقَدْرِ»[2]
شب نيمه شعبان بعد از شب قدر از ارزشمندترين شبهاست.
1. بحار الأنوار، علامه مجلسی(رحمه الله)، ج84، ص37.
2. مصباح المتهجد، شیخ طوسی(رحمه الله)، ص831.
البته بايد توجه داشت إحياء اين شب ، فقط يک شب زندهداري صرف نيست، بلکه این احیاء، مراسمی است برای «زنده دلی» که ابعاد مختلفی داشته و با بعضی ديگر از مراسمهاي عبادي همانند اعتکاف فرق دارد. زیرا مسألهی اعتکاف، عمدتاً دارای آثار شخصي بوده و براي نزديکتر شدن رابطهی بنده با خداست، اما مسأله احياء شب نيمهی شعبان، افزون بر آثار شخصي، داراي آثار وسیع اجتماعي و سياسي بیشماری است که ثمرات آن، متوجه تمام بشریت است.
این بحث را با دو روایت دربارهی یکی از اثرات فردی احیای شب نیمه شعبان که همانا زندهدلی است و نیز یکی از اثرات اجتماعی احیاء که همانا گشایش رحمت واسعهی الهی و بخشش دسته جمعی است، پایان می دهیم.
رسول خدا(صلي الله عليه وآله) درباره اثر شخصی احیا در این شب فرموده است:
«مَن أحيى لَيلَةَ النِّصفِ مِن شَعبانَ لَم يَمُت قَلبُهُ يَومَ تَموتُ القُلوبُ»[1]
هر كه شب نيمه شعبان را به عبادت زنده بدارد، قلب او در روزي كه قلبها مي ميرد نخواهد مرد و هيچگاه دلمرده نخواهد شد.
1. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، شیخ صدوق(رحمه الله)، ص77.
امام باقر(عليه السلام) نیز درباره آثار اجتماعی احیا در این شب میفرمایند:
«فِيهَا يَمْنَحُ اللهُ الْعِبَادَ فَضْلَهُ وَ يَغْفِرُ لَهُمْ بِمَنِّهِ فَاجْتَهِدُوا فِي الْقُرْبَةِ إِلَى اللهِ تَعَالَى فِيهَا فَإِنَّهَا لَيْلَةٌ آلَى اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى نَفْسِهِ لَا يَرُدُّ سَائِلًا فِيهَا مَا لَمْ يَسْأَلِ اللهَ مَعْصِيَةً».[1]
در این شب خداوند فضلش را بر بندگان ارزانی میدارد و به بزرگواری خودش آنها را میآمرزد. پس برای نیل به مقام قرب خداوند در این شب بکوشید زیرا خداوند به ذات خود قسم یاد کرده که هیچ در خواست کنندهای را در این شب بیپاسخ رها نسازد مگر این که خواهش او نافرمانی خدا باشد.
1. الامالى، شیخ طوسى(رحمه الله)، ص297.
برکات و خصوصیات نیمه شعبان
«وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ»[1]
و ما بر آن هستيم که بر مستضعفان روی زمين نعمت دهيم و آنان را پيشوايان سازيم و وارثان گردانيم.
سیرهی پیامبر اکرم(صلي الله عليه وآله) و اهل بیت(عليهم السلام) در شب نیمه شعبان؛
از مجموع مطالب پیش گفته روشن شد که مومنان و مسلمانان نباید شب مبارک نیمه شعبان را به غفلت بگذرانند، بلکه باید به احیا و دعا مشغول باشند، همچنانکه سیرهی پیامبر اکرم(صلي الله عليه وآله) و اهل بیت مکرمشان(عليهم السلام) چنین بود.
دعای پیامبر اکرم(صلي الله عليه وآله) در شب نیمهی شعبان؛
طبق نقل روایات، دعايی که پيغمبر اکرم(صلي الله عليه وآله) در این شب با خود زمزمه میکردند، از این قرار است:
1. سوره مبارکه قصص، آیه شریفه5.
«اللَّهُمَّ اقْسِمْ لَنَا مِنْ خَشْیَتِکَ مَا یَحُولُ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ مَعْصِیَتِکَ وَ مِنْ طَاعَتِکَ مَا تُبَلِّغُنَا بِهِ رِضْوَانَکَ وَ مِنَ الْیَقِینِ مَا یَهُونُ عَلَیْنَا بِهِ مُصِیبَاتُ الدُّنْیَا. و أَمْتِعْنَا بِأَسْمَاعِنَا وَ أَبْصَارِنَا وَ قُوَّتِنَا مَا أَحْیَیْتَنَا وَ اجْعَلْهُ الْوَارِثَ مِنَّا وَ اجْعَلْ ثَارَنَا عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا وَ انْصُرْنَا عَلَى مَنْ عَادَانَا وَ لَا تَجْعَلْ مُصِیبَتَنَا فِی دِینِنَا وَ لَا تَجْعَلِ الدُّنْیَا أَکْبَرَ هَمِّنَا وَ لَا مَبْلَغَ عِلْمِنَا وَ لَا تُسَلِّطْ عَلَیْنَا مَنْ لَا یَرْحَمُنَا بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ»[1].
خدايا بهرهی ما كن از ترس خود بدان اندازه كه ميان ما و نافرمانيت حائل شود و از اطاعت خويش بدان مقدار كه ما را به خشنودى و رضوان تو برساند و از يقين بدان حد كه به وسيله آن ناگواريهاى دنيا بر ما آسان گردد. [خدايا] ما را به گوشهايمان و ديدههایمان و نيرويمان تا زندهايم بهرهمند ساز و آن را وارث ما گردان و خون ما را به گردن كسى انداز كه بر ما ستم كرده و يارى ده ما را بر كسى كه با ما دشمنى كند و مصيبت ما را در دينمان قرار مده و دنيا را بزرگترين اندوه ما قرار مده و نيز [دنیا را] آخرين حد دانش ما قرار مده و مسلط مكن بر ما كسى را كه بر ما رحم نكند به رحمتت اى مهربانترين مهربانان.
1. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، شیخ طوسی(رحمه الله)، ج2، ص568.
آری يکي از دعاهاي این شب پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) اين بوده است که خدايا می خواهم که خشيت را در دلم قرار دهی، ترس از خودت را در دل من قرار دهی که بين من و گناهان تو مانع بشود.
حال سؤال این است که چرا برخی از مسلمانان زمانی که با معصيت مواجه میشوند، ياد خدا نيستند؟ به عبارت دیگر، چرا برخی از افراد خداي نا کرده وقتی مواجه با معصيت میشوند، از ارتکاب معصيت نميترسند؟ پاسخ این است که خداوند متعال اين خشيت را هنوز به بسیاری از افراد اعطا نکرده است از این رو آن را باید از خدا درخواست نمود. مطابق این تحلیل آن انسانی که موقع مواجهه با معصيت دلش بلرزد و اشکش جاری شود و سرش را پايين بياندازد و شرمسار شود و بر سر خود بزند، بايد بداند که اين خشیت و خوف از خدا، لطفی است که خدای منان به او عطا کرده است و اساسا از این روست که پيغمبر اکرم(صلي الله عليه وآله) میفرمايد: خدايا اين خشيت را در این شب، به مسلمانان عطا کن تا وقتی با معصيت و نافرمانی تو مواجه میشوند، خوف و خشیت تو بين آنها و معصيت مانع شود و نگذارد تا وارد معصيت الهی شوند.
پیامبر اکرم(صلي الله عليه وآله) در ادامه چند دعای پر مغز دیگر انشاء میفرمایند که عبارتند از: خدايا من در این شب از ذات پاک و مقدس تو یک «طاعت مخصوصی» را مسالت مینمایم. نه اینکه فقط از تو انجام چند رکعت نماز و روزه را به عنوان
طاعت تو در قيامت بخواهم، بلکه من يک اطاعت مخصوصی را میخواهم که هر لحظه، رضايت تو نسبت به من بيشتر شود. من میخواهم به مقام رضای تو نائل شوم. خدايا به مسلمانان و مومنان يقينی عطا کن که به واسطه آن، همهی مصيبتهای دنيا برای آنان آسان شود. زیرا مقام يقين به آسانی نصيب کسی نخواهد شد و بسیاری از انسانها از اين مقام بیبهرهاند. اما با این وجود کسب مقام یقین توسط مسلمانان و مومنان جزو دعاهای و درخواستهای پيامبر اکرم(صلي الله عليه وآله) در چنين شبی بوده است. خدایا رويت را از ما برمگردان؛ زیرا نظر و عنايت خدا و يک گوشهای از عنايت ذات باریتعالی برای روشن کردن همهی عالم کافی است. بله این دعا از دعاهای اوليای خداست که هميشه میگويند خدايا وجهت را به طرف ما قرار بده و از ما روی بر مگردان.
دعای اهل بیت(عليهم السلام) در شب نیمهی شعبان؛
طبق نقل برخی دیگر از روایات، نمازهايی در این شب وارد شده است که ابويحيى صنعانى و سى نفر دیگر از راویانی كه مورد اطمينان و اعتمادند، یکی از آنها را از امام باقر(عليه السلام) و امام صادق(عليه السلام) نقل کردهاند كه هرگاه شب نيمهی شعبان فرا رسيد باید چهار ركعت نماز به جای آورده شود، به اين ترتيب كه در هر ركعت سورهی حمد و پس از آن صد مرتبه سورهی توحيد خوانده شود و پس از فراغت از نماز، امامین صادقین(عليهما السلام) این را دعا زمزمه میکردند:
«اللَّهُمَّ إِنِّي إِلَيْكَ فَقِيرٌ وَ مِنْ عَذَابِكَ خَائِفٌ مُسْتَجِيرٌ اللَّهُمَّ لاَ تُبَدِّلْ اسْمِي وَ لاَ تُغَيِّرْ جِسْمِي وَ لاَ تَجْهَدْ بَلاَئِي وَ لاَ تُشْمِتْ بِي أَعْدَائِي أَعُوذُ بِعَفْوِكَ مِنْ عِقَابِكَ وَ أَعُوذُ بِرَحْمَتِكَ مِنْ عَذَابِكَ وَ أَعُوذُ بِرِضَاكَ مِنْ سَخَطِكَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْكَ جَلَّ ثَنَاؤُكَ أَنْتَ كَمَا أَثْنَيْتَ عَلَى نَفْسِكَ وَ فَوْقَ مَا يَقُولُ الْقَائِلُونَ»
بار خدايا من به تو محتاجم و از عذابت ترسان و پناهندهام بار خدايا عوض مكن نامم را و دگرگون مساز تنم را و سخت مكن بلايم را و شاد مكن به من دشمنم را و پناه مىبرم به عفوت از عقابت و پناه مىبرم به رحمتت از عذابت و پناه مىبرم به رضاى تو از خشمت و پناه مىبرم به تو از تو والا است ستايشت تو همچنانى كه خود را ستودى و برتر از آنچه گويند گويندگان.
حال طبق نقل مرحوم سيد بن طاووس(رحمه الله) در کتاب «اقبال الاعمال»، سی راوی از پيامبر اکرم(صلي الله عليه وآله) نقل کردند که اگر کسي موفّق به خواندن نماز شب نیمهی شعبان شود، خداوند متعال هفتاد نظر به او میکند.
نگارنده معتقد است که اصلاً نمیتوان عظمت این مطلب را فهمید که چه سرّی در این نماز وجود دارد که اگر کسی موفّق به انجام آن در شب نیمه شعبان شود، خدا هفتاد بار به او نظر میکند که در هر نظر، خداوند هفتاد حاجت انسان را
برآورده میکند که کوچکترين آنها بخشش و غفران الهی است. به این روایت توجه فرمایید.
«مَنْ صَلَّى هَذِهِ الصَّلَاةَ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ نَظَرَ اللهُ إِلَيْهِ سَبْعِينَ نَظْرَةً وَ قَضَى لَهُ بِكُلِّ نَظْرَةٍ سَبْعِينَ حَاجَةً أَدْنَاهَا الْمَغْفِرَةُ»[1]
کسی که این نماز را در این شب بخواند، خداوند متعال هفتاد نظر به او میکند در هر نظر، هفتاد حاجت او را برآورده میکند، اقلّ حاجات او بخشش گناهان است.
خوشا به حال تمام شب زنده داران شب نیمه شعبان و به خصوص خوشا به حال کسانی که در یک نقطه از این کرهی خاکی که کسی از آنها خبر ندارد، مشغول احيای این شب هستند و به انجام اعمال این شب موفّقـند و فقر خود را نسبت به خدا زمزمه میکنند که خدايا من به تو محتاجم و از عذابت ترسان و پناهندهام. اساساً بهترين دعای طواف حاجیان خانه خدا نیز همین دعاست که خدايا من به تو پناه آوردهام. خدايا مبادا اسم مرا عوض کنی، مبادا اسم مرا از گروه صالحين برداری و در گروه فاسقين قرار دهی؛ مبادا اسم مرا از مسلمانی برداری و در زمره کافرين قرار دهی؛ مبادا اسم مرا از متّقين برداری و در غير متّقين قرار دهی. خدايا وقتی عقاب تو را میبينم، پناه به عفو تو میبرم؛ خدايا از خویش به تو پناه میبرم.
1. اقبال الاعمال، سید بن طاووس(رحمه الله)، ج3، ص320.
همانطور که روشن است در اين دعاها، معارف زیادی از جمله اذعان به وحدانیت خدا، معاد نبوت امامت و تمام فضائل و ارزشهای الهی وجود دارد. معارفی که قلم از وصفشان قاصر است و سخن از بیانشان عاجز.
در تایید این مطلب، میتوان به دعای حضرت امام صادق(عليه السلام) دربارهی شب نيمه شعبان که جناب اسماعيل بن فضل هاشمى ناقل آن هستند استناد نمود. این دعا که حاوی مضامین عالی توحیدی و مطالب ارزشمندی از چگونگی ارتباط مخلوق با خالق بیهمتاست، به قرار زیر است:
«اَللّهُمَّ اَنْتَ الْحَىُّ الْقَيُّومُ الْعَلِىُّ الْعَظيمُ الْخالِقُ الرّازِقُ الْمُحْيِى الْمُميتُ الْبَدىَّءُ الْبَديعُ لَكَ الْجَلالُ وَ لَكَ الْفَضْلُ وَ لَكَ الْحَمْدُ وَ لَكَ الْمَنُّ وَ لَكَ الْجُودُ وَ لَكَ الْكَرَمُ وَ لَكَ الاْمْرُ وَ لَكَ الْمَجْدُ وَ لَكَ الْشُّكْرُ وَحْدَكَ لاشَريكَ لَكَ يا واحِدُ يا اَحَدُ يا صَمَدُ يا مَنْ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً اَحَدٌ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَاْغفِرْ لى وَارْحَمْنى وَاكْفِنى ما اَهَمَّنى وَاقْضِ دَيْنى وَ وَسِّعْ عَلَىَّ فى رِزْقى فَاِنَّكَ فى هذِهِ اللَّيْلَةِ كُلَّ اَمْرٍ حَكيمٍ تَفْرُقُ وَ مَنْ تَشاَّءُ مِنْ خَلْقِكَ تَرْزُقُ فَارْزُقْنى وَ اَنْتَ خَيْرُ الرّازِقينَ فَاِنَّكَ قُلْتَ وَ اَنْتَ خَيْرُ الْقاَّئِلينَ النّاطِقينَ وَاسْئَلوُا اللهَ مِنْ فَضْلِهِ فَمِنْ فَضْلِكَ اَسْئَلُ وَ اِيّاكَ قَصَدْتُ وَابْنِ نَبِيِّكَ اعْتَمَدْتُ وَ لَكَ رَجَوْتُ فَارْحَمْنى يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ».[1]
1. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، شیخ طوسی(رحمه الله)، ج2، ص844.
خدايا تويى زندهی پاينده، والاى بزرگ آفريننده و روزى دهنده زنده كننده و ميراننده آغاز كننده و پديد آورنده، بزرگى براى توست و فضيلت و ستايش از آن توست و نعمت و جود از آن توست و بزرگوارى خاص توست و فرمان و شوكت از توست و سپاسگزارى خاص توست كه يگانهاى و شريكى برايت نيست؛ اى يگانه، اى يكتا، اى بىنياز، اى كه فرزندى ندارد و فرزند كسى نباشد و هيچ كس برايش همتايى نيست. بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا بيامرز و به من رحم كن و كفايت كن از من آنچه فكر مرا به خود مشغول كرده و قرضم را ادا كن و در روزيم گشايش ده؛ زيرا كه تو در اين شب هر كار محكمى را از هم جدا كنى و هر يك از مخلوقات خود را بخواهى روزى دهى، پس روزيم ده كه تو بهترين روزى دهندگانى، زيرا تو خود گفتى و تو بهترين گويندگان و ناطقان هستى كه فرمودى «از خدا بخواهيد از فضل او»، پس من از فضل تو مىخواهم و تو را قصد كردم و به فرزند پيامبرت اعتماد كردم و به تو اميدوارم پس به من رحم كن اى مهربانترين مهربانان.
مهدویت و آینده جهان در پرتو قرآن
مهدویت و الزامات معرفتی انتظار