جامعيت علمي آيت الله العظمي بروجردي(رحمة الله عليه) در مصاحبه با آيت الله فاضل لنكراني(مدظله)

۲۱ اسفند ۱۳۹۵

۱۸:۵۴

۴,۳۹۰

خلاصه خبر :
همايش شکوه مرجعيت در نکوداشت مرجع عاليقدر جهان تشيّع حضرت آيت الله العظمي بروجردي(رحمة الله عليه) روز پنجشنبه 19/ 12 /95 به همت انجمن اصول فقه حوزه علميه قم برگزار گرديد. متن مصاحبه با حضرت آيت الله حاج شيخ محمد جواد فاضل لنکراني(مد ظله) پيرامون جامعيت علمي آن مرجع فرزانه که در ويژه نامه اين همايش منتشر گرديد، به شرح ذيل مي‌‌باشد.
آخرین رویداد ها

بسم الله الرّحمن الرّحيم

شخصيت مرحوم آيت‌‌الله بروجردي ابعاد گسترده‌‌اي دارد و بايد محققين، حوزه‌‌هاي علميه و صاحبان فکر و انديشه ابعاد شخصيتي ايشان را بررسي کنند.
دوران مرجعيت ايشان يکي از درخشان‌‌ترين دوران مرجعيت مطلقه شيعه است و ساير ابعاد ايشان نيز از درخشاني خاصي برخوردار است و من در اين گفتار و صحبت مي‌‌خواهم به بُعد علمي ايشان اشاره کنم.

بُعد علمي آيت‌‌الله بروجردي

مرحوم آيت‌‌الله بروجردي از نظر علمي يک شخصيت جامعي بود. هم به مباحث فقهي بسيار مسلط بود به طوري که مرحوم والد ما نقل مي‌‌کردند گويا ايشان براي هر فرع فقهي يک پرونده مستقل علمي تشکيل داده بود و مباحثي که از ايشان در مباحث فقهي چاپ و منتشر شده است، امروز مورد استفاده مراجع و بزرگان و فقها قرار دارد.

استاد بزرگوار ما، آيت‌‌الله وحيد خراساني به خود من مي‌‌فرمودند، من از کتاب «نهايه التقرير» والد شما ـ اين را در زمان حيات والد ما به من مي‌‌فرمودند ـ مباني آقاي بروجردي را در درس متعرض مي‌‌شوم و بحث مي‌‌کنم و مورد تحقيق قرار مي‌‌دهم و البته ايشان مي‌‌فرمودند گاهي اوقات من مناقشه مي‌‌کنم و بعد از درس مي‌‌گويند لعل ـ مقرر به صورت دقيق ننوشته باشد چون مرحوم والد ما تقريرات بحث خارج صلات مرحوم بروجردي را از سن نوزده سالگي تا بيست و چهارسالگي نوشتند و در بيست و چهار سالگي چاپ کردند. خود مرحوم آقاي بروجردي هم ديده بودند و به والد ما فرموده بودند که من از دنيا مي‌‌روم اما آنچه از من باقي مي‌‌ماند اين مطالب است آقاي وحيد مي‌‌فرمودند من به آقاياني که اشکال مي‌‌کنند مي‌‌گويم من در حق اين مقرر احتمال اشتباه هم نمي‌‌دهم حالا خود تقريرات و مباحث فقهي آقاي بروجردي بسيار مورد توجه است.

 مباحث رجالي ايشان که نياز به بيان ندارد و همه مي‌‌دانند که ايشان سرآمد رجاليين در عصر خودش بوده است و مباني بسيار خوبي که در رجال ايشان دارد واقعا تأثيرات شگرفي در فقه دارد.

مباني اصولي آيت الله بروجردي

آنچه که من در اين‌‌جا مي‌‌خواهم اشاره کنم، مباني اصولي مرحوم آيت الله بروجردي است. ايشان يک اصولي صاحب مبنا بود، يعني اين چنين نبود که در مباني خودش عمدتا به مباني اساتيد خودش اکتفا بکند و همان‌‌ها را بپروراند و مورد تأييد قرار بدهد، بلکه خودش صاحب مبنا بود و اگر يک محققي اين توانايي را داشته باشد کسي که لااقل خودش يک دوره خارج اصول گفته باشد، او مي‌‌تواند مباني اصولي مرحوم آقاي بروجردي را استخراج کند. گرچه آن مقدار که اکنون از ايشان باقي مانده است يکي نهاية‌‌الاصول است که مرحوم آيت‌‌الله منتظري نوشته‌‌اند، يکي هم لمحات‌‌الاصول است که باز امام رضوان الله تعالي عليه به قلم شريف خودشان نوشتند.

در قوت اصولي آيت‌‌الله بروجردي همين بس که امام در درس ايشان حاضر مي‌‌شده است. امام که خودش اصول مرحوم حائري را ديده است و اصول مرحوم حائري هم بسيار متقن و محکم است، يک همچون شخصيتي که اصول مرحوم حائري را ديده است اما در درس اقاي بروجردي حاضر مي‌‌شود. ظاهرا پنج، شش سال در درس ايشان بوده است چون اين مقدار که مرحوم امام تقريرات آقاي بروجردي را نوشتند، از اول مباحث الفاظ تا اوائل بحث حجيت امارات است. نهاية‌‌الاصول تقريري است که مرحوم آيت‌‌الله منتظري نوشته‌‌اند. يک مقدار کامل‌‌تر از تقريرات امام است. گرچه تقريرات امام در برخي از موارد که من مقارنه کردم دقيق‌‌تر از آني است که آقاي منتظري نوشتند.

براي ما همين مقدار کافي است که در درس مرحوم آيت‌‌الله بروجردي يک شخصيتي مثل امام آن هم براي استفاده حضور پيدا مي‌‌کند و آن را هم مي‌‌نويسد. چون تقرير، آن هم از يک شخصيتي مثل امام، اين کشف از عظمت علمي مرحوم آيت‌‌الله بروجردي دارد. از اين جهت، وقتي ما اصول امام را ملاحظه مي‌‌کنيم، مواردي را من در اصول امام مواجهه شدم که متأثر از مبناي مرحوم آقاي بروجردي است يعني همان مبنا را اختيار کردند. حالا ممکن است يک مقدار در استدلال‌‌ها و در مؤيدات يک اضافاتي آورده باشند اما مباني در اصول امام وجود دارد که متخذ از مرحوم آيت‌‌الله بروجردي است.

اصول مرحوم ايت‌‌الله بروجردي يک اصول بسيار متقن و در عين حال غير مفصلي است. من مناسب مي‌‌دانم همين‌‌جا اين نکته را عرض کنم؛ چون از مرحوم آيت‌‌الله بروجردي معروف شده است که ايشان فرمودند اصول تورم پيدا کرده است. ببينيد اگر ايشان چنين مطلبي را فرموده باشد مقصود ايشان، حذف اين مباحث رايج در علم اصول نيست ايشان در اصول خودشان عمده مقدمات کفايه را مورد بحث قرار داده است. بحث وضع، معاني حرفيه، مشتق، صحيح و اعم، حقيقت و مجاز و ... را مورد بحث قرار دادند و در بحث‌‌هاي بعدي، بحث مقدمه واجب را مفصل مورد بحث قرار دادند.

مقصود اين است که اگر چنين مطلبي فرموده باشند تحليلي که من طلبه کوچک دارم اين است که مقصود ايشان اين است که در بحث‌‌ها، ما بياييم به استدلال‌‌هاي محکم و تحقيقات قوي‌‌تر اکتفا کنيم و ديگر استدلال‌‌هاي قدما را مفصل از اول تا آخر بگوييم. مقصود  ايشان از تورم – در صورتي که ايشان فرموده باشند- اين است و الا مقصود ايشان هرگز از تورم در علم اصول اين نيست که برخي از ابواب را حذف کنيم و کنار بگذاريم چون خود ايشان عملا تمام مباحث و ابواب را مورد بحث قرار دادند.

اصول ايشان اگر بخواهيم در حد خودمان قضاوت کنيم يک اصول متقن و يک اصول بسيار لطيف با بياني که نوع اذهان محققين مي‌‌پسندند آن بيان را با استدلالات بسيار محکم و ريشه‌‌دار بيان نموده‌‌اند. مجرد يک فکري که ارتجالا در ذهن آمده باشد نيست بلکه تحقيقات ايشان است.

248.jpg


عوامل موفقيت آيت‌‌الله بروجردي

من يکي از عوامل موفقيت مرحوم ايت الله بروجردي در اصول را تسلط وافر ايشان بر فقه مي‌‌دانم. در لابلا و اثناي تحقيقات اصولي ايشان اين مسئله مطرح است. مثلا ببينيد يکي از مباني که ايشان دارند در بحث اجزا است. در بحث اجزا همه فقها و اصوليين بحث مي‌‌کنند که آيا اتيان مأمور به، به امر اضطراري اين مجزي از امر واقعي است يا نه؟ و غالب اصوليين بلکه قريب به اتفاقشان مفروض گرفتند که ما يک امري به نام امر واقعي داريم و يک امري به نام امر اضطراري داريم، دو امر داريم، دو امتثال است. حالا آيا اين امتثال از اضطراري کفايت از امتثال از واقعي مي‌‌کند يا نه؟

مرحوم آقاي بروجردي روي تبحري که در فقه دارند مي‌‌فرمايند ما اصلا يک امر مستقل دوم به نام امر اضطراري نداريم ما در ابوابي که امر اضطراري هم وجود دارد يک امر داريم. يک امر به طبيعت صلات تعلق پيدا مي‌‌کند. منتهي اين طبيعت به لحاظ حالات مکلف مختلف مي‌‌شود. يک مکلفي قدرت بر ايستادن دارد و يک مکلف قدرت بر ايستادن ندارد و بايد نشسته نماز بخواند. امر به طهارت داريم يک مکلف آب دارد و يک مکلف آب ندارد دو امر وجود ندارد و لذا ايشان در بحث اجزا که اين مبنا را اختيار مي‌‌کنند آن‌‌جا بعد از اين که مي‌‌فرمايند ما دو امر نداريم شارع امر به طبيعت کرده و اين طبيعت بر حسب حالات مکلفين مختلف است و مي‌‌فرمايند اين تعبير به بدليت تعبير صحيحي نيست اين که ما بگوييم تيمم بدل از وضو هست اين درست نيست و لو در حواشي عروه‌‌شان از اين تعبير زياد استفاده کردند اما در مباحث اصولي‌‌شان مي‌‌فرمايند ما اولا در افعال اضطراريه امر مستقل نداريم و ثانيا افعال اضطراريه عنوان بدليت را ندارد و بعد در مقابل اصوليين مي‌‌گويند اگر امر اضطراري خودش يک امر مستقل داشته باشد اصلا اجزاء معقول نيست که ما بگوييم آيا اين مجزي از آن هست يا نه؟ چون هر امري امتثال عليحده و مستقل لازم دارد.

اين تبحر در فقه است که اين فقيه را در اين مبحث اصولي به اين مبنا منتهي مي‌‌کند و در ذهنم هست که يکي از مواردي که امام (ره) اخذ مبنا کردند، همين مبناست که از مرحوم آقاي بروجردي اتخاذ کردند.

من به برخي ديگر از مباني ايشان اشاره مي‌‌کنم که يک مبنا در اول اين اصول در موضوع علم اصول است. ايشان موضوع علم اصول را الحجة في الفقه مي‌‌داند.

- مشهور موضوع علم اصول را ادله اربعه با وصف دليليت مي‌‌دانند.
- صاحب فصول در مقابل مشهور گفته است ذات ادله است با قطع نظر از دليل بودن.
- مرحوم آخوند مي‌‌فرمايند: موضوع علم اصول، عنوان مجهولي است، مفهومي است که با موضوعات مسائل متحد است و آن مفهوم براي ما مجهول است.
- مرحوم محقق اصفهاني موضوع را امور متکثره بالذات و متحد بالعرض مي‌‌داند و مي‌‌گويد آن جامع عرضي عنوان حجت بر حکم شرعي است که من بعيد هم نمي‌‌دانم همين‌‌جا عرض بکنم اين که مرحوم بروجردي موضوع را الحجة في الفقه قرار دادند حالا مرحوم نائيني و ديگران گفتند قواعد ممهده. باز يک عنايتي مرحوم بروجردي در اصول محقق اصفهاني داشتند يعني حتي مي‌‌توانم بگويم گاهي اوقات بعضي از تعابير را ديدم اگر اين تعابير از خود مقررين نباشد از خود مرحوم بروجردي باشد نزديک به تعابيري است که محقق اصفهاني(اعلي الله مقامه) در حاشيه بر کفايه دارد.

مي‌‌خواهم عرض کنم مرحوم بروجردي وقتي موضوع علم اصول را حجت بر فقه قرار داده است دو مطلب را کنار هم مي‌‌گذارد و مي‌‌فرمايد ما علم اجمالي به يک سري از تکاليف داريم. خدا براي ما تکاليفي قرار داده است و بعد خداي متعال که تکاليفي براي ما قرار داده است حججي را براي رسيدن به اين تکاليف قرار داده است و اين را مورد بحث قرار مي‌‌دهند و نتيجه که ايشان مي‌‌گيرند اين است که وقتي حجت في‌‌الفقه را به عنوان موضوع علم اصول قرار مي‌‌دهند اين نکته را بيان مي‌‌کنند که اولا مراد از حجت آن اصطلاحي که مرحوم شيخ در اول رسائل فرموده است که حد وسط براي اثبات محمول براي موضوع باشد، مراد آن نيست. مراد از حجت يعني آن چه که عبد و خدا بتوانند در مقابل يکديگر بر هم احتجاج بکنند و فرمودند محمول در مسائل يا خود عنوان حجت است. مي‌‌گوييم خبر الواحد حجة.

ببينيد چطور يک اصولي مي تواند اين را بيان کند اين تبحر ايشان در فقه ، اين فقيه و اصولي را منتهي به اين نظريه کرده است.

مبناي آيت‌‌الله بروجردي در بحث مشتق

يکي ديگر از مباني ايشان در بحث مشتق است. مشهور نزاع را کبروي کردند به اين معني که ايا مشتق حقيقت است در متلبس، يا در اعم از متلبس و منقضي؟ لذا به حسب ظاهر کبروي است يعني اخصي‌‌ها مي‌‌گويند مشتق حقيقت در متلبس است. اعمي‌‌ها مي‌‌گويند اعم از متلبس و منقضي است. مرحوم بروجردي با مشهور مخالفت کردند و فرمودند نزاع، صغروي است ايشان مي‌‌فرمايند اينها نزاع در اين نيست که آيا تلبس هست يا نه؟ تلبس را همه قبول دارند که بايد متلبس باشد اما مي‌‌فرمايند اجمال سخنشان اين است که هم اخصي و هم اعمي هر دو مشتق را براي ذات متلبس وضع گرديده است. کبراي اصل تلبس مورد اتفاق است اما اين که تلبس به چه چيزي محقق مي‌‌شود؟ اخصي تلبس را تلبس به خصوص مبدأ مي‌‌داند اما اعمي علاوه بر تلبس به مبدأ، تلبس به حيثيت انتزاعي و اعتباري را هم کافي مي‌‌داند اين هم يکي ديگر از مباني ديگر ايشان است.

مبناي آيت‌‌الله بروجردي در بحث موضوع له امر

از جمله مباني که ايشان دارد در بحث موضوع له امر يا صيغه امر است ؟ آيا دلالت بر وجوب دارد؟
مشهور قائلند به اين که دال بر وجوب است مثلا در ماده امر، آخوند يک دليل و چهار مؤيد مي‌‌آورد در مقابل يک عده قائل به اشتراک معنوي بين وجوب و استحباب‌‌اند. آنجا مطرح مي‌‌شود که بدون ترديد امر ظهور در وجوب دارد اما منشأ ظهورش آيا دلالت لفظي است يا عقلي است يا عقلائي؟ مشهور هم که دلالت را لفظي مي‌‌دانند اختلاف دارند که آيا از ناحيه واضع يا مقدمات حکمت است؟

مرحوم بروجردي مي فرمايند: اصلا ما نبايد در تمايز بين وجوب و استحباب در مقدمات اين‌‌ها که از قبيل اراده است يا در آثار آنها مسئله عقاب و عدم عقاب از اين جهت نبايد بررسي کنيم و عمده مطلبي که دارند مي‌‌فرمايند وجوب و استحباب يا مي‌‌گويند صيغه امر دال بر طلب انشائي است طلب انشائي از امور اعتباري است امور اعتباري در آنها تشکيک وجود ندارد تشکيک در امور واقعيه است که همينجا بايد بگويم ما وقتي اصول مرحوم بروجردي را نگاه مي‌‌کنيم تسلط خوب ايشان بر مباني فلسفي را هم ملاحظه مي‌‌کنيم در عين اين که ايشان اجتناب مي‌‌کند از اين که مباحث فلسفي به مباحث اصول راه پيدا کند اما تسلط ايشان بر مباحث فلسفي هم از اصولشان مشهور است که يکي از مواردش همين بحث است در بحث تمايز بين وجوب و استحباب است مي فرمايد اين که آقايان گفتند وجوب اراده قويه است و ديگري اراده ضعيفه است، قوت و ضعف در امور اعتباري راه ندارد اين‌‌جا صيغه امر دال بر طلب انشائي است طلب انشائي هم يک امر اعتباري در مقابل طلب تکويني و خارجي است. اين طلب اعتباري قابل شدت و ضعف نيست ما نمي‌‌توانيم بگوييم اگر شديد بود وجوب است اگر ضعيف بود استحباب است.

شدت و ضعف مربوط به امور واقعيه است بعد از ورود اين اشکال بر اين مطلب، راهي را براي حل اين، اختيار مي‌‌کنند و مسأله وجوب و استحباب را يک امر انتزاعي قرار مي‌‌دهند، مي‌‌فرمايند اگر يک مقارناتي داشته باشد که دلالت بر لزومي بودن باشد از اين طلب انشائي، انتزاع وجوب مي‌‌شود. اگر مقارناتي باشد که دال بر عدم لزومي بودن باشد انتزاع، استحباب مي‌‌شود و جايي که مقارناتي نباشد، مي‌‌فرمايند بايد حمل بر وجوب کنيم و من جمله در همين بحث که آيا امر دال بر وجوب هست يا نه؟

چند  مطلب مهم و مبناي خيلي محکمي را ايشان اختيار کردند اولا مي‌‌گويند اين که مشهور طلب انشائي را به وجوب و استحباب تقسيم کردند غلط است، طلب انشائي يک امر اعتباري است در مقابل طلب خارجي است خودش قابليت تقسيم به وجوب و استحباب را ندارد ثانيا وجوب و استحباب از عناوين انتزاعي است که از مقارنات طلب انشائي بايد انتزاع شود ثالثا تشکيک بين وجوب و استحباب ، عرضي است ، تشکيک واقعي در امور واقعيه است. و رابعا ماده يا صيغه امر اگر مجرد از قرينه باشد حمل بر وجوب است در غير اين صورت وجوب داخل در معني و صيغه امر نيست عنوان انتزاعي است و به مسئله سيره عقلا تمسک مي‌‌کنند.

ايشان از ديد عقلائي بسيار در مباحث علم اصول وارد شدند. يک ذهن عرفي و عقلائي بسيار قوي داشتند که اين در اثناي مباني ايشان به خوبي استفاده مي‌‌شود.

مبناي آيت‌‌الله بروجردي در بحث مفاهيم

يکي ديگر از مباني ايشان در بحث مفاهيم است. بزرگان براي تبيين اين بحث، اين که جمله شرطيه مفهوم دارد يا نه، ادله‌‌اي دارند که اين‌‌ها مورد مناقشه قرار مي‌‌گيرد. ايشان يک دليل مستقلي را ارائه کردند. منتهي آنجا مي‌‌فرمايند من همين دليل را به مرحوم آخوند استادمان عرضه کردم و مرحوم آخوند فرمودند ان ذلک حکم عقلي بحسب دقة العقلية مخالف للانظار العرفية، در حالي‌‌که به نظر مي‌‌رسد که خيلي عقلي بودن بحث در اين استدلال ملاحظه نمي‌‌شود و مي‌‌توان گفت استدلال عرفي است.

مبناي آيت‌‌الله بروجردي در بحث ترتب

از جمله مباحث ايشان در بحث ترتب است و بيان متفاوت از ديگران در اين بحث دارند و ترتب را پذيرفتند.

مقدمه‌‌اي را ذکر کردند، مي‌‌گويند: مسئله سه صورت دارد که اکثر اصوليين از اين‌‌ها غفلت کردند که يک نکته بسيار مهم اين است که مي‌‌فرمايند ما وقتي مي‌‌گوييم طلب ضدين، يعني يک طلب به دو ضد تعلق پيدا کند جمع بين ضدين و طلب ضدين محال است، جايي است که طلب واحد متعلق به دو ضد باشد. مولا با يک امر به مکلف بگويد بنشين و بايست، اين محال است.

لذا اصلا مسئله طلب جمع بين ضدين که خيلي در کلمات آقايان در بحث ترتب مطرح مي‌‌شود مي فرمايد موضوع ندارد. ما در جايي مي‌‌خواهيم بحث کنيم که دو تا تکليف داريم، متعلق هر کدام، ضد ديگري است و امکان جمع بين اين‌‌ها نيست. اين دو صورت دارد يا مولا اين دو تکليف را در عرض يکديگر طلب مي‌‌کند اين محال لازم مي‌‌آيد. اما باز همين‌‌جا مي‌‌فرمايد اين‌‌جا که مولا دو تا تکليف مي‌‌کند متعلق هر کدام ضد ديگري هست يعني قابل امکان جمع در زمان واحد نيست، باز مشهور گفتند هذا طلب الجمع بين الضدين، مي‌‌فرمايند باز اين هم اشکال دارد.

مي‌‌گويند ما اين مبنا را قرار داديم که طلب جمع بين ضدين در جايي است که طلب واحد باشد اما اگر طلب، متعدد شد اين‌‌جا ديگر، طلب ضدين نيست، منتهي علت استحاله را علت ايجاد دو انبعاث در نفس مکلف در زمان واحد مي‌‌دانند و مي‌‌گويند اگر دو انبعاث محال شد، بحث هم محال است اين در آن جايي است که اين دو متعلق در عرض هم باشند. اما اگر مولي دو تکليف بکند دو تا متعلق بياورد اين دو متعلق، ضد هم باشند اما يک تکليف در طول تکليف ديگري باشد به اين معني که تکليف دوم مشروط به عصيان تکليف اول باشد ايشان اين‌‌جا مسئله ترتب را تصوير مي‌‌کنند.

 اين هم يک بيان تازه‌‌اي است يعني قبلا از ايشان من نديدم کسي به اين نحوه راجع به طلب جمع بين ضدين اين دقت را داشته باشد اين که مي‌‌گويم مرحوم بروجردي ظرافتي در اصولش حاکم است يک وقتي خدمت مقام معظم رهبري ايشان راجع به اصول مرحوم بروجردي صحبت بود، من به ايشان عرض کردم اصول ايشان بسيار ظرافت دارد ايشان فرمودند همين طور است يعني ديدم ايشان روي اين تعبير تأکيد دارند.

مبناي آيت‌‌الله بروجردي در بحث اجتماع امر و نهي
از مباني ايشان در بحث اجتماع امر و نهي است. مشهور مي‌‌گويند مورد بحث جايي است که نسبت، عام و خاص من وجه باشد اما عام و خاص مطلق را مشهور مي‌‌خواهند از محل نزاع خارج کنند اما با بياني که دارند و با توضيحاتي که دارند.

نتيجه اين مي‌‌شود که مرحوم آيت الله بروجردي صاحب مبنا در مباحث اصولي بوده است يعني خودش يک پايه و مبناي جديدي را پايه‌‌گذاري کرده است و اين نيست الا تسلط ايشان بر مباحث فقهي. آن ذهن قوي و عرفي و عقلايي که ايشان داشته است و آن نگاه جامعي که ايشان به دين دارد که اين هم نکته‌‌اي است که مي‌‌شود از مباني ايشان، رشحاتي از اين را به دست آورد و تسلط ايشان در مباحث فلسفي در عين اين که ايشان اجتناب مي‌‌کند از اين که از دايره عرف و عرفيات خارج شود و نمي‌‌خواهد خارج شود اما در جاهايي که لازم است انسان مي بيند صاحب مبنا حتي در مباحث فلسفي بوده است و همين مثال تشکيک در امور حقيقيه و اعتباريه را عرض کردم.

مرحوم آيت الله بروجردي با فحول اصوليين مثل مرحوم نائيني، حائري، عراقي، اصفهاني معاصر بوده است. اگر بخواهيم بعد از مرحوم آخوند، پنج نفر از اصوليين طراز اول را معرفي کنيم اين پنج بزرگوارند، نائيني، عراقي، اصفهاني، حائري، و مرحوم محقق بروجردي(اعلي الله مقامهم الشريف). اين‌‌ها استوانه‌‌هاي علم اصول بعد از آخوند خراساني هستند.

روش اجتهادي آيت‌‌الله برودجردي در اصول

روش اجتهادي مرحوم بروجردي در مباحث اصول، متخذ از شيخ اعظم انصاري است يعني کاملا روشن است که ايشان بر همان روش مرحوم شيخ در مباحث اصولي بودند چون بعد از شيخ هم مرحوم آخوند بر همان روش بودند بعد هم شاگردهاي آخوند به اين منوال بودند. نکته‌‌ اين است که در زمان حيات مرحوم بروجردي کتاب نهاية‌‌الاصول ايشان که چاپ مي‌‌شود در نجف مورد توجه اعلام اصوليين قرار گرفته است و اين خودش عظمت فقهي و اصولي حوزه علميه قم را به ما نشان مي‌‌دهد.

مرحوم آيت الله شيخ حسين حلي، طبق اجازه اجتهادي که نائيني بر او نوشته است صفوة المجتهدين العظام اين تعبير را دارند. مرحوم حلي هيجده سال در بحث مرحوم نائيني حضور داشتند باز احفاد مرحوم نائيني نقل مي‌‌کنند که از نائيني سوال کردند که در ميان تلامذه شما، چه کسي را افضل مي‌‌دانيد، مرحوم حلي را به عنوان افضل تلامذه خودش قرار داده است. از مرحوم حلي دوازده جلد همين اواخر فقه و اصول ايشان منتشر شده است و وقتي انسان اصول مرحوم حلي را مي‌‌خواند آنجا به مناسبت‌‌ها، انظار مرحوم بروجردي را نقل مي‌‌کند. مثلا در جلد اول، در صفحه 148 مي‌‌فرمايد «و في تقريرات درس بعض اعاظم العصر سلمه الله تعالي»، کلامي را از مرحوم بروجردي نقل مي‌‌کند.

باز در جلد 1، صفحه 155 مطلبي را نقل مي‌‌کند در جلد 2، صفحه 416 مي‌‌فرمايد «و قد تعرض بعض اعاظم العصر سلمه الله في درسه حسب ما حرّمه عنه بعض تلامذته للوجوه الخمسة التي اوردها شيخنا علي الکفاية»، گاهي هم مي‌‌گويد مرحوم بروجردي اشکالاتي که نائيني بر کفايه داشته را مطرح کرده و مي‌‌فرمايد اشکالاتي که آقاي بروجردي داشته‌‌اند بر اين بوده است که همه تقريرات نائيني را نديده است اين تقرير را ديده و مستندش از آن تقرير بوده است.

مي‌‌خواهم بگويم اين که در حوزه نجف، در زمان حيات آقاي بروجردي شاگردان طراز اول مرحوم نائيني مثل مرحوم شيخ حسين حلي در اصولشان مباني اصولي آقاي بروجردي را مطرح مي‌‌کنند اين کشف عظمت اصولي اين مرد بزرگ دارد.


برچسب ها :

آيت الله العظمي بروجردي مصاحبه بروجردي مجتهد جامع جامعيت شکوه مرجعيت آيت الله بروجردي