مرحوم امام یکی از افرادی است که در به اوج رساندن فقاهت و علم اصول، حق بزرگی پیدا کرده است
۱۳ خرداد ۱۳۹۶
۱۵:۱۹
۴,۰۶۱
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
اجتهاد: مظلومیت امام خمینی(قدس سره) در مباحث علمی باعث شده مبانی فقهی و اصولی و جایگاه علمی ایشان بر مردم و حتی بر حوزههای علمیه زیاد واضح نباشد. به همین جهت و به مناسبت فرارسیدن سالروز رحلت امام بزرگوار در خصوص مبانی فقهی اصولی ایشان با آیة الله حاج شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی فرزند مرجع فقید آیة الله العظمی فاضل لنکرانی(ره) که از شاگردان مبرز مرحوم امام بوده اند به گفت و گو نشستیم.
• خصوصیات روش تدریس فقهی و اصولی امام چه بود؟
فرا رسیدن بیست و هشتمین سالگرد ارتحال امام عظیمالشأن را گرامی میداریم. امیدوارم در این ایام حوزههای علمیه، مردم، مسئولین، همه و همه نسبت به ابعاد مختلف وجودی امام آگاهی بیشتری پیدا کنند انشاءالله.
در مورد ابعاد علمی امام حرف بسیار است. که بهصورت خیلی مختصر و گذرا به آن اشاره میکنم.
امام فقیهی بود با نوآوریها و ابتکارات فراوان در فقه و اصول. من شواهد فراوانی در بحثهای فقه و اصول برای آن ذکر کرده ام. من تدریس خارج اصول خود را از سال ۷۶ شروع کرده و الآن که اوائل سال ۹۶ هستیم حدود ۱۹ سال از دوره تدریس خارج اصول ما میگذرد و اکنون به اوّل بحث تعادل و تراجیح رسیده ایم.
در طول این مدت که بنده مقارنه کردم فرمایشات امام را با بزرگان دیگر و اصولیین معاصر خودشان، انصافا باید گفت امام ابتکارات بسیار زیادی دارد به حدی که میتوانم بگویم درصد ابتکارات امام نسبت به دیگران بیشتر است. امام با اینکه در اصول شاگرد مرحوم آقای حائری موسس حوزه و مرحوم آقای بروجردی بوده است، اما وقتی اصول امام را نگاه میکنیم، تمام کلمات مرحوم نائینی را مورد بررسی و دقت قرار داده است. این خودش یک ویژگی و یک امتیاز است.
• آیا این ادعا که امام تقریرات مخطوط نائینی را در اختیار داشت و بسیاری از مطالب آن را به الفاظی از قبیل "قیل" مطرح و نقد می کرد صحیح است؟
این را دقیق ما نمیتوانیم بگوییم، ولی در برخی موارد عین عبارات نائینی را میآورد و گاهی اوقات از صدر تا ذیل آن را مورد اشکال و نقد قرار میدهد. یعنی زمانی که در قم درس اصول میفرمودند و قبل از جریان تبعیدشان به نجف است در آن زمان کاملاً مبانی مرحوم نائینی مورد دقت قرار میگرفت.
همچنین بر مبانی مرحوم اصفهانی هم مسلط بوده است. یعنی یک اصولی بوده که در زمان خودش با اینکه شاگرد مرحوم نایینی و اصفهانی و عراقی نبوده است، اما بر تمام یا اکثر آرای آنها احاطه داشته است.
نکته دوم: شیوه معاصرین ایشان در نجف آن بود که همان روش بحثی استادشان را شروع میکردند، در نهایت با یک تعلیقهای، با یک دلیلی، با یک اضافهای بحث را تمام میکردند. ولی وقتی انسان به اصول و فقه امام مراجعه میکند، ایشان بر خلاف روش معاصرین خود، شاید در این روش از مرحوم حائری یا آقای بروجردی تبعیت کرده باشد، خودش با یک تحقیق و با یک ورود جدیدی به مطلب وارد میشود، و آن را کاملاً محققانه مورد بحث قرار میدهد. بعد که تحقیق تمام میشود، میگوید با این بیان ضعف اقوالی که در مسأله وجود دارد، روشن می شود.
این روش از آن روشی که امثال مرحوم آقای خویی دارند بسیار مشکلتر است. اینکه کسی بر همان سبک و سیاق وارد فوائد الاصول مرحوم نایینی بشود، حالا با یک تحقیق هم از بحث خارج بشود، این یک روش است. روش دیگر آن است که فقیه خودش بحث را به هم بریزد. با یک ورود جدید، مقدمات جدیدی را مطرح بکند و بعد خودش تحقیق کند و با این تحقیقات سراغ ابطال سایر نظریات برود، این کار به نظر من خیلی دشوارتر از آن راه اوّل است. امام «رضوان الله تعالی علیه» این روش را داشتند.
• مبانی اصولی مطرح امام چه بوده است؟
امام مبانی اصولی بسیار زیادی دارند که حالا در جای خودش باید جمعآوری شود. یک وقتی مرحوم والد ما در مقدمه مناهج الاصول به بعضی از مبانی امام اشاره کردند. مهمترین مبنای اصولی امام؛ خطابات قانونیه است که از یک جهت شبیه حرکت جوهری ملاصدرا است. همانطور که حرکت جوهری در فلسفه اسلامی تحولی ایجاد میکند، خطابات قانونیه هم اگر مورد پذیرش قرار گیرد فقه و اصول را متحول میکند. شاگردان امام مثل مرحوم والد ما نه تنها این مبنا را پذیرفتند، بلکه تصلُّب زیادی هم در این مبنا داشتند.
البته من در بحثهای خودم، ۱۷، ۱۸ اشکالی که دیگران بر امام وارد کردند را جواب دادم. ولی آخر الامر چهار یا پنج اشکال به ذهن خودم رسید که دیگر نتوانستم این نظریه را بپذیرم. مرحوم حاج آقا مصطفی در اصولش میگوید این خطابات قانونیه یک بارقه الهیه است که خدای تبارک و تعالی در ذهن پدر ما قرار داد و از اوّل فقه تا آخر فقه را متحول میکند. این یک مبنا است.
باز از خصوصیاتی که در اصول امام خیلی مشهود است، تذکر به این نکته است که خلط تکوین به تشریع نشود. این البته غیر از بحث دخالت دادن مباحث محض فلسفی در علم اصول است که آن هم خود بحث دیگر و جهت سومی است. امام در مباحث میخواست خلط تکوین به تشریع نشود و از این، در جاهای زیادی از اصول استفاده کردند و آثار و نتایج بسیار زیادی هم بر آن مترتب است.
علی ای حالٍ باید ابتکارات امام را از اول تا آخر اصول جمع آوری کرد و این پیشنهادی است که بیش از ۲۰ سال قبل به مؤسسه نشر آثار امام ارائه نمودم.
مبانی امام در فقه
اما در فقه، ما وقتی امام را در میدان فقه میبینیم، واقعاً در اوج قله فقاهت است. من معتقدم کتاب البیع ایشان، در عصر حاضر نظیر ندارد. فرض کنید در مباحث فقه معاملات، مرحوم آقای خویی خیلی کمتر به نظریه استادش مرحوم اصفهانی توجه میکنند. اما امام(رضوان الله علیه) نظریات مرحوم اصفهانی در حاشیه مکاسب را بسیار مورد توجه قرار میدهند.
ایشان در بحث استدلالی و اجتهادی نوآوریهای زیادی در فقه دارد. در همین مباحث معاملات، موارد زیادی را سراغ دارم که ایشان نوآوری کرده و اگر ما طبق مباحث استدلالی ایشان پیش برویم، بسیاری از فتواهای ایشان در تحریر الوسیله تغییر پیدا میکند. دقتهای فراوانی که ایشان در فقه الحدیث دارد، دقتهای فراوانی که در آراء فقها، خصوصاً قدما دارد. تتبعات فراوانی که در کلمات فقها کرده اند. یعنی فقه امام نشان میدهد که ایشان چقدر برای آن وقت گذاشته و فکر کرده است. نظریه ولایت فقیه با این دایره و وسعتی که امام قائل بودند که در کلمات گذشتگان هم کمتر وجود داشته است، یکی از ابتکارات فقهی امام است.
• مبنای تاثیر قیدیت زمان و مکان در اجتهاد را چطور ارزیابی می کنید؟
بحث شرطیت زمان و مکان در بحث اجتهاد، یکی از مباحث خیلی کلیدی و حساس است. من هم در یک رسالهای برای همایش امام و حکومت اسلامی به تفصیل به تبیین نظریه امام در نقش زمان و مکان در اجتهاد پرداختم. اجمالاً میشود از روش فقهی امام فهمید، ایشان ناگفتههای فراوانی در فقه داشت که متاسفانه مجال نشد بیان بکند. گفتههایش بسیار جای تأمل و دقت دارد، واقعاً وقتی انسان با کتاب البیع امام مأنوس میشود میتواند کلید حل بسیاری از مباحث مستحدثه را پیدا بکند. اما ناگفتههای فراوانی هم در فقه دارد که مقدر نبود ایشان بماند و جامعه و حوزه از آن استفاده کند.
علی ای حالٍ به صورت اجمال، امام حق بزرگی بر قافله فقه و اصول دارد. یعنی از جهات علمی اگر ما بخواهیم حساب بکنیم، مرحوم امام یکی از افرادی است که در به اوج رساندن فقاهت و علم اصول، حق بزرگی پیدا کرده است. و با ابتکارات و دقت ها و نو آوریهای خود موجب استمرار حرکت قافله فقه و اصول شده است.
• چرا حوزه درسی امام به لحاظ شاگردان تربیت یافته، به قوت، کثرت و آوازه مرحوم خویی نیست؟
به نظر من یکی از شانسهای بزرگ آقای خویی این بود که شاگردهایش، مباحث ایشان را به صورت خیلی روان و واضح در اختیار حوزهها قرار دادند.
اما متأسفانه این جهت در امام نبود، یعنی شاگردان ایشان و بزرگانی که تقریرات درس ایشان را نوشتند، اولا خیلی محدودند و ثانیا آنچه هم که هست خیلی روان نوشته نشده تا در اختیار جامعه و حوزههای علمیه قرار داده شود. بر خلاف مباحث آقای خویی که خیلی روان، روشن، منقح تدوین شده است.
جهت دوم این است که اصلاً قلم عربی امام، قلم روانی نیست. یعنی با آن که مطالب ایشان مشحون از دقائق، تحقیقات، عمق و فکر و دقت است، اما انسان به راحتی نمی تواند به عمق نظریه امام برسد، مرحوم والد ما هم میفرمودند که هر اندازه قلم فارسی امام در سطح خیلی بالایی قرار دارد به طوری که میتواند نمونهای از نثر فارسی بسیار قوی باشد، اما قلم عربی ایشان روان نیست. به هر حال میخواهم بگویم فارق این است، نه اینکه تحقیقاتش کمتر بوده، یا نوآوری نداشته. خیر، این چنین نبوده است.
• آیا این گزاره را قبول دارید که اکثر شاگردان مبرز امام, مانند برخی مراجع فعلی قم, محصول حوزه درسی مرحوم داماد هستند؟
به نظر من این سخن درست نیست. ولو اینکه برخی از شاگردهای امام و آقای داماد مشترک بودند، اما برخی هم مثل مرحوم والد ما از تلامذه مرحوم آیت الله داماد نبودند. اشتراک در درس دلیل بر این حرف نمیشود. بالأخره در خود نجف هم شاگردان آقای خویی گاهی اوقات در درسهای دیگران مثل مرحوم حاج شیخ حسین حلی و مرحوم شاهرودی و دیگران حاضر میشدند.
• چرا تدریس فقه و اصول امام بسیار دیر و از حدود پنجاه و چند سالگی ایشان آغاز شد؟
نمی شود گفت امام تدریس را دیر شروع کردند، تدریس فلسفه را که از همان دوران جوانیشان آغاز کردند. بله زود هم شروع نکرده اند. ولی این دیر و زود بودن تدریس تاثیری در قوت فقاهت افراد ندارد. همچنانکه مجموعه شاگردهای مرحوم آقای خویی از جهت کمّی بیشتر از شاگردهای امام بودند. ولی در بین شاگردهای امام افرادی بودند که از بسیاری از شاگردهای آقای خویی قویتر بودند. این ها ملاک نمی باشد.
• برخی معتقد هستند امام مبنای اختصاصی ندارد و هر چه هست اقتباس از دیگر بزرگان است مثل ولایت فقیه که سعه قائل شدند و یا خطابات قانونیه هم متاثر از مرحوم آخوند است و اصلا ثمره ندارد.
نه این مطلب دور از انصاف و تحقیق است. ما در بحثهای خود گفته ایم خطابات قانونیه ثمرات زیادی در فقه دارد. دفتر نشر آثار امام در یک زمانی با بیش از ۱۰ نفر از علما، راجع به خطابات قانونیه مصاحبه کرده. متأسفانه اکثر آنها اصلاً مبنای امام را درست متوجه نشدند. یعنی اگر کسی مبنای امام را بخواهد بفهمد باید بداند اوّلاً امام از کجا خطابات قانونیه را شروع کرده است؟ اوّل باری که این جرقه در ذهن امام ایجاد شد در بحث شرطیت ابتلاء در اطراف علم اجمالی بوده است.
• متأثر از آخوند نبوده است.
نخیر، اصلاً آخوند چیزی به نام خطابات قانونیه ندارد، آن تعبیر قانونی که آخوند میگوید با خطابات قانونیه امام خیلی فرق دارد و اصلاً تفاوت اساسی دارد. بعضیها گفته اند این خطابات قانونیه همان قضایای حقیقیه است، این را هم متوجه نشدند. ما تمام این حرف ها را در مباحث خود پیامون خطابات قانونیه مفصل آورده ایم.
راجع به خطابات قانونیه یک جلسه درسی یک ماهه لازم است تا انسان از عهدهاش بر آید. ابداع امام واقعاً ابداع است. در مورد حق الطاعه مرحوم آقای صدر هم میگویند ریشهاش در کلمات مرحوم داماد بوده است. و قرائنی ذکر میکنند که تقریرات آقای داماد در اختیار آقای صدر بوده است در حالی که ریشه داشتن در کلمات بزرگان دیگر موجب نفی ابداعات نمی شود.
• پرورش یک مبنای خام و دفاع از آن نیز خود هنری بزرگ است.
بله، آن پرورشی که آقای صدر به این نظریه داده در کلمات مرحوم آقای داماد نبوده است.
• در مورد خطابات قانونیه هم میگویند در کلمات محقق داماد بوده است؟
نه، نیست، آن مقداری که من بررسی کرده ام، به هیچ وجهی قبل از مرحوم امام کسی راجع به خطابات قانونیه بحثی نکرده است. علی ای حالٍ امام خطابات قانونیه را خیلی خوب و منقح به میدان آورد و آثار زیادی هم دارد. حرف این آقایانی که میگویند اثر ندارد بسیار مایه تعجب است.
چون ایام سالگرد ارتحال امام است به جهات دیگر و مبانی تفسیری، فلسفی، سیاسی، اجتماعی امام هم باید پرداخته بشود. واقعاً حوزههای مشهد، قم، اصفهان، نجف، همه باید مروری بر مبانی فقهی و اصولی امام کنند و این خود موجب تکاملی در علم فقه و اصول خواهد شد.
البته ایشان مبانی متخذ از مرحوم آقای بروجردی هم دارد. ولی غیر از این مباحث فقهی و اصولی، من معتقدم که هنوز مبانی سیاسی امام روشن نیست. یعنی هر چه زمان میگذرد، آن درک عظیم سیاسی که امام از اسلام داشت و اسلام را به میدان حکومت و اداره جامعه بشری در آورد، روشن تر می شود. این انقلاب ما حیات جدیدی برای اسلام بود. اگر کسی بخواهد این را منکر بشود واقعاً دور از انصاف است.
• مبانی فقه حکومتی و فقه سیاسی امام را چگونه ازریابی می کنید؟
ما باید مبانی سیاسی امام را، مخصوصاً در شرایط حاضر بیشتر مورد توجه قرار بدهیم. من اشاره ای میکنم به این مبنا که در خصوص بحث انتخابات است. متاسفانه امروز شاهد یک انحرافی از فکر امام در این موضوع هستیم. بحمدلله به برکت حکومت اسلامی در کشور ما موضوع انتخابات یا به تعبیر بسیار جامع مقام معظم رهبری مردمسالاری دینی محقق شد.
یک سؤال این است که در خصوص سرنوشت کشور، سرنوشت این نظام، آن مردمی که امام(رضوان الله تعالی علیه) میفرمود ولی نعمت ما هستند، آن مردمی که امام به آنها تکیه میکرد، کدام مردم هستند؟ آیا ما میتوانیم بگوییم مقصود امام، فقط متدینین بوده، اما آنها که در این کشور زندگی میکنند اما متدین نیستند را جزء مردم نمیداند؟
به نظر من تفکیک بین متدین و غیر متدین در اموری مثل انتخابات، اموری که در سرنوشت کل کشور دخالت دارد با مبنای امام سازگاری ندارد. اینکه بگویید در یک انتخاباتی، متدینین در یک طرف بروند، غیر متدینین در طرف دیگر اصلاً با مبنای فکری امام سازگاری ندارد. بله ممکن است که در یک طرف متدینین بیشتر از طرف دیگر باشد.
به نظر من در تمام انتخابات هایی که تاکنون برگزار شده، در هر دو طرف متدینین بوده اند. هم در این طرف، هم در آن طرف. بله ممکن است بگوییم به حسب ظواهر در یک بخشی بیشتر بوده. ولی این نمیتواند در مبنای سیاسی امام به عنوان یک فارق باشد و بعد هم ما برای آن آثاری را بار بکنیم.
به نظرم میرسد که این مسأله را در مبانی سیاسی امام باید جستجو کرده و از صحیفه امام پیدا کنیم مردمی که امام می فرمود این نظام بر دوش آنهاست، مردمسالاری که رهبری میفرماید این مردم چه کسانی هستند؟ آیا فقط آدمهای بسیار متدین با تقوا مراد است؟ اگر این باشد که ما خیلی مشکل پیدا میکنیم. مردم در فکر سیاسی امام یعنی همه آن کسانی که ایرانی هستند. حتی امام بین مسلمان و غیرمسلمان فرق نمیگذارد. در جمع مسلمانان بین شیعه و سنی فرق نمیگذارد. در شیعه و سنیاش بین با تقوا و بیتقوا فرق نمیگذارد.
البته ما اگر تدین را معنا کنیم به مسلمان، الحمد لله اکثر مردم ایران مسلمان هستند، ولی در فکر سیاسی امام وقتی میگویند مردم، یعنی مردم این کشور. میخواهد مسلمان باشد یا نباشد، میخواهد متدین باشد یا نباشد. میخواهد باتقوا باشد یا نباشد. هر کسی که عنوان ایرانی را دارد.
البته ما برای تدین و تقوا، ارزش فراوانی قائل هستیم و این ها از ملاکهای ارزشی ما است که در میدانهایی هم یک بروز و حضور فعال دارد. خصوصا در میدان جنگ و شهادت و از خودگذشتگی خودش را به خوبی نشان میدهد. آدمهای رفاهطلب حاضر نیستند به جنگ بروند. ولی بالأخره اینها از مردم این کشور هستند. اینها هم حق رأی دارند. ما نمیتوانیم رأی اینها را اصلاً نادیده بگیریم، یا بیارزش قرار بدهیم.
من معتقدم یک خلطی واقع میشود و نباید بگذاریم این انحراف ایجاد بشود. در هیچ انتخاباتی ما حق نداریم مردم را به متدینین و غیرمتدینین، مسلمان و غیر مسلمان، شیعه و سنی تقسیم کنیم. در هر انتخاباتی جمعی از شیعیان به یک گروهی یا شخصی رأی میدهند و جمعیشان به شخص دیگر. اهل سنت هم همینطورجمعیشان به شخصی رأی میدهند، جمعیشان به شخص دیگر.
به نظر من این مطلب مهمی است که لازم است در ایام ارتحال امام به آن توجه کنیم و باید روی مبانی سیاسی امام هم دقت نظر کنیم. یعنی با عمق و فهم و دقت بیشتر به آن توجه کنیم. از خیلی حرفها که از بسیاری تریبونها میشنویم حتی از بعضی از روحانیون، معلوم میشود که مبانی سیاسی امام را درست نفهمیده اند.
سالگرد امام اقتضا میکند که ما حتی مبانی سیاسی امام را هم درست بشنویم و بفهمیم، هم با عمق و هم با دقت بفهمیم.
• از شما صمیمانه تشکر می کنیم که این فرصت را در اختیار ما گذاشتید.
انشاءالله موفق باشید.