مشروح بيانات حضرت آيت الله فاضل لنکرانی(دامت برکاته) در برنامه تلویزيونی
۳۰ خرداد ۱۳۹۹
۲۲:۱۵
۲,۲۹۳
خلاصه خبر :
ماجراي استاد برجسته حوزه که راننده سرويس مدرسه شد.
بانکها از مسير خودشان خارج شدهاند؛ اشکال از حوزهها نيست
آخرین رویداد ها
-
مقاومت؛ تنها راه عزت مسلمین و غلبه بر مستکبرین
-
گزارش دیدار آیت الله فاضل لنکرانی با حضرت آیت الله العظمی سبحانی(دامت برکاته)
-
آیتاللهالعظمی فاضل لنکرانی(ره) فقیهی زاهد، سترگ و آموزنده برای نسلهای آینده
-
برگزاری مراسم سالگرد شهادت حضرت فاطمه(س) / فاطمیه دوم
-
یادی از فقیه اهلبیت(ع) و مرجع بزرگ شیعه، در گفتوگوی خبرگزاری ابنا با آیتالله شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی
-
مسجد کانون تهذیب و رشد استعدادها
به گزارش مشرق، مهمان ارجمند اين هفته برنامه «دستخط» از علماي شناخته شده قم هستند؛ کسي که پدر ايشان يادگاران فراواني در حوزه هاي علميه و همچنين عرصه هاي سياسي از خود به جا گذاشتند و خودشان نيز مسير پدر را ادامه ميدهند و از چهره هاي بسيار شناخته شده قم هستند. نظرات ويژه ايشان درباره مسائل مختلف به صورت خاص مورد توجه قرار ميگيرد. متولد 1341 و به نوعي دست راست پدر در دوران هاي مختلف و همراه پدر در دوران تبعيد قبل از انقلاب اسلامي و بعد از انقلاب اسلامي هم در عرصه هاي مختلف تاکنون حضور داشتهاند و فکر مي کنم گفت و گو و نظرات ايشان به خصوص در حوزه هاي فرهنگي و ديني و علمي و حوزوي نظر خيليها را جلب کند. اميدواريم بتوانيم گفت و گو خوب و مفيدي با ايشان داشته باشيم.
افتخار دارم در خدمت يکي از علماي شناخته شده کشور باشم، به ما لطف کردند و اين وقت را در اين ايام گذاشتند تا بتوانيم در خدمت ايشان باشيم و خدا را شکر در ايام شهادت امام جعفر صادق مصادف شد تا بتوانيم بيشتر استفاده کنيم. در خدمت آيت الله محمد جواد فاضل لنکراني هستم که بخش هايي از معرفي را در ابتداي برنامه خيلي جزئي و کوتاه از ايشان بيان کردم.
*سلام عرض مي کنم و خيلي خوش آمديد.
عليکم السلام و رحمة الله. بنده هم تشکر مي کنم از اين که لطف کرديد اين جلسه را تشکيل داديد و قبلاً هم شهادت موسس مذهب حقه جعفري و شيعه اثني عشري، امام صادق (ع) را خدمت همه مسلمانان و شيعيان و بينندگان محترم تسليت عرض مي کنم.*آيا ما توانستيم و به خصوص حوزه هاي ما، به زبان مردم و عامه بگوييم امام جعفر صادق (ع) چه کرد؟
اصلاً خود حوزه هاي علميه محصول تلاش هاي ائمه معصومين (ع) و بخصوص امام باقر و امام صادق (ع) است. اگر امامت نبود، ما از فقه بهره اي نداشتيم، چون از زمان صدر اسلام و زمان پيامبر (ص) و بعد از زمان اميرالمومنين (ع)، امام حسن مجتبي، دورانشان دوراني نبود که بتوانند ابعاد فقه را مطرح کنند. زراره يکي از اصحاب درجه اول امام باقر (ع) است. يک زماني مسئله اي از مسائل حج را از امام باقر (ع) سوال کرد و حضرت پاسخ دادند. بعد به حضرت عرض کرد، من 40 سال است مسائل حج را از شما سوال مي کنم و هنوز تمام نشده است. يک خانه اي که کعبه اي دارد و سعي صفا و مروه اي و عرفات و يک منا دارد، چه ميزان مسائل دارد؟ حضرت به زراره فرمودند چه توقعي داري! خانه اي که دو هزار سال قبل از خلقت آدم محل طواف ملائکه الهي بود، ميخواهي با 40 سال مسائل آن را تمام کني؟!همين امسال کرونا ايجاد شده است. آيا اين مخل به استطاعت مردم هست يا نيست؟ اين را چه کسي بايد مشخص کند؟ بايد فقيه مشخص کند.
من ميخواهم عرض کنم اينها محصول رواياتي است که ائمه ما بيان کردهاند، يعني از ائمه بيان شده است و ائمه مراقبت کردهاند اين روايات همينطور باقي بماند، منظم و مدون شود. اصحابشان بنويسند تا اينکه امروز به دست ما رسيده است. يکي از مميزات فقه شيعه و مکتب شيعه اين است که ائمه ما مراقبت بر اين مي کردند کلمات آنها درست و محفوظ بماند تا به نسل امروز رسيده است.
*خيلي مقدمه خوبي بود؛ استفاده کرديم. امروز وضعيت حوزه هاي ما را چطور ميبينيد؟
اگر بخواهيم قضاوت منصفانه داشته باشيم حوزه بعد از انقلاب قابل مقايسه با حوزه قبل از انقلاب نيست. از چه نظر قابل مقايسه نيست؟ از اين نظر که دامنه علوم در اين حوزه بسيار توسعه يافته است. قبل از انقلاب اگر يک يا دو جلسه درس تفسير در حوزه داشتيم که از يکي دو جلسه فراتر نميرفت، اما الان بيش از 50 جلسه تفسير و شايد بيشتر داشته باشيم.
ما قبل از انقلاب مراکز تحقيقي در حوزه نداشتيم، مراکز پژوهشي در حوزه نداشتيم؛ پژوهش ها همه شخصي بود، پژوهش هاي گروهي نبود. الان روزي نيست مسائل جديد فقهي به حوزه عرضه نشود. از ناحيه پزشکان، از ناحيه امنيت، از ناحيه فقه اجتماعي، از ناحيه فقه حکومتي، فقه سياسي و غيره مسئله اي نيست که به حوزه ارجاع داده شده باشد و از حوزه مطالبه شده باشد و حوزه پاسخ نداده باشد.
الان از مرحوم والد ما کتابي درباره احکام پزشکان است که بيش از هزار مسئله پزشکي است که موضوعات آن در دو سه دهه اخير درست شده است، تمام اينها جواب داده شده است. يک مطلب را نميتوانم بگذرم و اين که در مباحث اجتهادي، آنهم نه همه موارد، اما بخشي از بدنه حوزه، حوصله اجتهادي که علماي قديم داشتند، ندارند.
*اينکه حوصلهاش را ندارند يعني چه؟ يعني علم اين را ندارند يا وقت ندارند؟
نميتوانند وقت بگذارند. گرفتاري ها در زمان قديم، خيلي کمتر از حالا بود. در زمان قديم روحانيت يک مسئوليت درس، امامت جماعت و يک منبر و تبليغ داشت. امروز روحانيت ما در متن جامعه است؛ فرض کنيد يک مُلايي که ممکن است به اجتهاد رسيده باشد، آنقدر خودش را موظف مي داند در حرکت هاي اجتماعي همراه مردم باشد، در حرکت هاي سياسي به اعتقادي که دارد، نه به کار دستوري، در صحنههاي سياسي حضور داشته باشد... با اين همه توسعه مسائل، مجال براي اين که کسي بنشيند تحقيقات عميقي که قبلاً انجام مي شد را انجام دهد، کمتر است. نمي خواهم بگويم نيست؛ الان در مرکز فقهي قويتر از گذشته داريم و کار ميکنند، اما بدنه عمومي حوزه قدري اين جهت کمرنگ شده است.در حوزه بيش از 300 درس خارج داريم. درس هاي خارج قبل، استاد وقت مي گذاشت، مثلا خود امام رضوان الله تعالي عليه که از مبرزترين اساتيد درس خارج بودند، شاگرداني که درس اينجا مينوشتند غروب به منزل ايشان مي بردند و با امام ملاحظه مي کردند کجا درست است، کجا بايد کم شود، کجا بايد زياد شود اما الان اينها کمرنگ شده است.
مثلا من درباره بحث تلقيح مصنوعي يک کار تحقيقي 20 سال پيش کردم و تا الان چند بار چاپ شده است. يک محققي از سوئيس سال گذشته پيش من آمد. گفت درباره اين موضوع با کليسا ارتباط گرفتم، با مراکز ديگر ديني ارتباط پيدا کردم، الازهر مصر و حتي نجف رفتم. اين تحقيقي را که شما به عنوان فقه شيعه ارائه داديد، هيچ جايي نديدم! در بحث هاي قرآني همينطور؛ الان آيت اللهالعظمي جوادي آملي تفسير گسترده اي که ارائه مي دهند محصول بعد از انقلاب است. درباره مرکز فقهي ائمه اطهار (ع) که حتماً يکي از سوالات شما شايد همين باشد...
*بله، يکي از برکات پدر بزرگوار شما همين تاسيس مرکز فقهي بوده؛ چند سال است؟
از سال 1376 تاکنون.*شايد شما در اين فرصت کم نمي توانيد همه چيز اين مرکز را بيان کنيد اما به اجمال مي توانيد بيان کنيد چه کارهايي در اين حوزه انجام شده است.
بله. در سال 76 اين مرکز تاسيس شد. اين يک تحولي در درون حوزه بود. يک حوزه قوي و غنيتر در درون حوزه شکل گرفت. ما در بعد آموزش، پژوهش در فقه و تفسير و امامت کار کرديم. در بعد آموزش مي توانم بگويم بيش از 50 مجتهد تربيت کردهايم. به معناي واقعي واقعي مجتهد هستند. حالا ممکن است بينندگان سوال کنند مجتهد به چه درد ما مي خورد؟ آقايي يک زماني گفته بود 700 رساله نوشته شده به چه درد ما ميخورد؟ اولاً دروغ است و اگر ايشان 70 رساله را نشان من داد من به ايشان جايزه ميدهم، ولي اين ناشي از اين است که ارزش اجتهاد را نميدانيم. برادر بزرگوار! براي مرجعيت نيست. وقتي کسي مجتهد ميشود با اجتهاد و فقاهت است که ميتوانيم تمام نهادهاي اجتماعي را ملزم کنيم در مسير صحيح خودشان حرکت کنند.رهبري معظم انقلاب، يک فتواي تاريخي درباره حرمت توليد سلاح هاي کشتار جمعي دادند. فتوا را ايشان دادند، ولي کار علمي را بايد چه کسي انجام دهد؟ مباني اين فتوا را چه کساني بايد استخراج کنند؟ ما در همين مرکز فقهي ائمه اطهار (ع) دو سال به صورت مخفيانه کار کرديم، يعني اجازه نداديم رسانه اي شود...
*در آرامش کامل.
بله. از محققين و صاحبنظران خود مرکز فقهي استفاده کرديم. گاهي مواقع برخي از متخصصيت فن را هم از تهران در موضوع شناسي دعوت مي کرديم که مثلا سلاح هاي کشتار جمعي را براي ما توضيح بدهيد. بعد از دو سال 6-5 مقاله جاندار توانستيم دربياوريم که يکي مقاله خود من بود. يک زماني آقاي صالحي که رئيس انرژي اتمي بودند از من دعوت کردند که در تهران سخنراني کنم. آقاي سلطانيه که يک زماني در آژانس نماينده ايران بود، پاي صحبت من نشسته بود و من ده درصد از مقاله را زمان داشتم بيان کنم. صحبت من تمام شد گفت: اي کاش من اين مطالب را آن زماني که در آژانس بينالمللي نماينده ايران بودم، اينها را داشتم و دست پري داشتم. من هم گفتم اين اشکال به ما نيست بلکه اشکال به شما است که از ما اين مسائل را مطالبه نميکنيد.يکي از کاردينال هاي مسيحيت از آمريکا به ايران دعوت شده بود. اين فرد با دفتر ما و مرکز فقهي تماس گرفت که مي خواهم فلاني را ملاقات کنم. به قم آمد و گفت اين ترجمه اي که براي ما فرستاديد خيلي مهم بود. قبل از شروع بحث بيان کردم چرا دشمن تمام نشانه هاي خودش را به شيعه، فقط فقه شيعه قرار داده است، به اسلام فقط فقه اسلام قرار داده است؟ الان هم متاسفانه در همين داخل کشور ما برخي از خودي هاي ما چون قدرت حل برخي از شبهات و اشکالات را در صحنه بينالملل نداشتهاند، براحتي مي گويند بايد اين احکام را جمع کنيم و احکام ديگري بياوريم و اين درد بسيار بزرگي است.
ما مي گوييم شما قدرت نداشتيد شبهه را حل کنيد به اهل آن مراجعه کنيد. اينکه ديه زن نصف ديه مرد و شهادت زن و حجاب زن و اينها مطرح مي شود، اينها تماما بيان هاي دقيق قابل قبول عقلا را دارد. منتهي اين بيان ها براي مردم به درستي ذکر نشده است. خود زن ها هم خبر ندارند و اگر زن ها اين بيان ها را کامل متوجه شوند کاملاً مي پذيرند. عدالت بايد اجرا شود اما يکسري امور است که از مخزن عدالت خارج است. مثلاً الان من اينجا نشستم و شما آنجا نشسته ايد؛ اينکه بگويم شما عدالت را رعايت نکردهايد و بايد من آنجا بنشينم. اگر من آنجا بنشينم و شما هم اينجا بنشينيد باز همين اشکال وجود دارد.
اين يک مسئله اي است که بر اساس نظم و حکمت و هدف ديگري است. شما در خانه خودتان يک قسمتي را اتاق خواب قرار مي دهيد. اگر به عنوان مهندس از شما بپرسند شما عدالت را رعايت مي کنيد؟ مي گوييد خير؛ من نيازهاي خود را برطرف مي کنم. مي بينم نياز من چيست. الان اين جريمه هايي که راهنمايي و رانندگي مي کند، آيا مي توانيم بگوييم بر اساس عدالت انجام مي دهند که اگر از چراغ قرمز گذشتيد اين ميزان و اگر فلان تخلف را انجام داديد، اين ميزان است و با هم مقايسه کنيم و بگوييم عدالت رعايت نشده است. نه، اين قانون است. بحث مفصلي دارد. به برخي که منکر شدند مکرر پيغام داديم که بياييد حرف بزنيم و حاضر به صحبت کردن نيستند.
*جواب هم نمي دهند؟
نخير. جوابي ندارند بدهند و فقط يک ادعاي عامهپسند است. اگر به انسان بگويند آزاد هستيد و اين مسئله حجاب حق شهروندي شماست و شما مي خواهيد داشته باشيد يا نداشته باشيد، پيداست تمام زنان طرفدار او مي شوند اما آن شارعي که ما را خلق کرده که «و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون»، يعني خدا را بشناسيم؛ ما در اين دنيا آورده که دار مقر نيست، دنيا دار عبور است و ميخواهد ما را به تکاملي برساند. او يکسري احکامي براي ما قرار داده است. نماز صبح را چرا دو رکعت بخوانيم؟ امروز حال بيشتري دارم ميخواهم 5 رکعت بخوانم! اينکه نمي شود. شارع گفته من اين ميزان گفتم و حق نداريد يک کلمه کمتر و يک کلمه زيادتر کنيد. مي خواهم بگويم اينها جواب دارد. فقه شيعه مي گويد تمام احکام بر اساس مصالح و مفاسد است؛ يعني ملاک دارد. خداي تبارک و تعالي همين طوري نگفته اين حرام است و آن واجب است و دلبخواهي نبوده است.بسياري از قانون هاي مدني برخي کشورهاي اروپايي از فقه ما متخذ است. حتي فقهي که حق حيوانات را مطرح کرده است. من اينجا بيان کنم مرکز فقهي ائمه اطهار (ع) از اولين محصولاتش اين بود که 8 جلد دائرهالمعارف فقه کودک را مطرح کرده است. يک سال قبل از ولادت که پدر و مادر چه وظايفي دارند، او را بررسي کردهايم تا وقت بلوغ!
يکي از آثار اجتهاد تشخيص بدعت ها، انحراف ها است. تنها کسي که مي تواند تشخيص بدهد فلان کار بدعت است يا خير، فقيه است. اين پدري که با قساوت قلب دختر خودش را به قتل رسانده، همه را جريحهدار کرد، يعني انسان نمي تواند اين خبر را بشنود و اشکش جاري نشود، انگشت اشکال را به سمت اين مي آورند که فقيه گفته پدر اگر فرزند را بکشد، قصاص نمي شود. بله، فقه گفته است، ولي کنار اين چند مطلب ديگر هم داريم.
فقيه اگر ديد کسي از حکمي از احکام اسلام سوءاستفاده ميکند، مي تواند دستور مجازات او را بدهد. ولي فقيه مي تواند بگويد نمي توان قصاص کرد، ولي به عنوان اينکه فتنه اي را انجام داد و از اين حکم خدا سوءاستفاده کرد... يعني اساسا سوءاستفاده از حکم خدا مسئله اي است که فقيه بايد نظارت کند ولو حکم مسلم روشن باشد.
اين مسئله را بيان کنم امام (ره) هم بر اين تاکيد داشتند. تنها شخصي که ميتواند جلوي استبداد، بي عدالتي و ظلم را بگيرد، فقيه است. اين خاطره را بيان کنم که اسناد آن هم در مرکز فقهي موجود است. 15-10 نفر از مسکو به ملاقات من در مرکز فقهي ائمه اطهار (ع) در قم آمده بودند. پيرمرداني در اين جمع بودند. مسئول آنها ميگفت تقريباً اينها اتاق فکر پوتين هستند. آنها گفتند ما تمام حکومت ها را بررسي کرديم و به اين نتيجه رسيديم قوي ترين، مطمئن ترين و منطقي ترين حکومت، حکومتي است که فقيه در راس آن باشد. فقيه در راس اين مملکت است که امروز اين اقتدار وجود دارد و نفتکش هاي ما اين همه راه را طي مي کنند و به ونزوئلا ميروند.
*بيخ گوش آمريکا، تهديد هم مي شوند.
بله.*اما يک جمله اي هم داريد، اين نگراني که ابراز کرديد، نشان مي دهيد کليشه هايي وجود دارد که بايد به آن توجه کرد. اينکه اگر بخواهيم با اين سبک و سياق جلو برويم از تربيت مجتهد خبري نخواهد بود! اين مطلب را کسي مي گويد که به گفته خودتان در مرکز فقهي 50 مجتهد تربيت کرديد. چطور اين صحبت را بيان کرديد؟ يعني اين مسئله را هشدار مي دهيد.
*اين مطالب رسانه اي مي شود؟
نه. متاسفانه اگر رسانه اي هم شده محدود است و مردم خبر ندارند.*خيلي مهم است.
درباره تغيير جنسيت، درباره تلقيح مصنوعي ... در خصوص تلقيح مصنوعي اين مطلب را بيان کنم که مسئولين هم بشنوند، ما کار علمياش را انجام داديم و خود من هم اين نظر را دارم که بسياري از راهکارهايي که امروز مراکزي که در کشور انجام ميدهند مشروع نيست. مرحوم والد ما هم اين نظر را داشت ولي با قطع نظر از اين، يک زماني کنگره اي در جهرم براي تلقيح مصنوعي برگزار ميشد پيغام دادم و گفتم اين روشي که الان ادامه ميدهيد 50 سال آينده يک نسلي را در کشور خواهيد داشت که نه پدر آن مشخص است و نه مادر او و نه برادر و خواهر آنها! ميادا مانند موضوعي که در باب کنترل جمعيت مطرح است... واقعاً بايد در اينجا قدردان رهبري معظم باشيم که فرياد زدند که اين اشتباه شده و جلوي اين را بگيريد.
سال ها بود که مرکز فقهي ما با کميسيون هاي مجلس کار کرد که ابتدا هم قبول نمي کردند که اينها حرف هاي خود را با مسئولين وزارت بهداشت بيان کنند که اين برخلاف اسلام است. اين کنترل جمعيتي که از غرب وارد کشور شده و مردم را وادار مي کنيد هر خانه اي يک بچه داشته باشد يا نداشته باشد، برخلاف اسلام است. اين ميتواند با فقاهت، بدون هيچ تعصبي، حقوق عادلانه اينها را تبيين کند. فقه بسيار مهم است. در مرکز فقهي بخش کلامي داشتيم و داريم. در بخش کلامي قويترين کارها درباره سلفيه را انجام داديم.
*چند سال پيش؟
همين 5 يا 6 سال پيش در بحران داعش! قبل از اين سلفيه را خود سنيها يا رسانه ها طوري معرفي ميکردند که بسيار ناقص و غيردقيق بود.علماي افغانستان پيش من آمدند و گفتند مسائل اعتقادي در افغانستان در معرض خطر و هجمه دشمن قرار گرفته است. گفتم مشکلي ندارد، من اينجا 20 نفر از طلاب افغاني درجه يک که ملا هستند، دوره هاي آموزشي در مرکز مي گذاريم تا در افغانستان بروند. اينها برگشتند و چقدر منشا اثر شدند. اصلا يک فقهي به نام فقه مقاومت توليد کرديم. گاهي اوقات ميگويند حوزه الان مثل حوزه 40 سال پيش است، 40 سال پيش چيزي به نام «فقه امنيت» داشتيم؟ فقه مقاومت داشتيم؟ فقه کودک داشتيم؟ فقه زنان داشتيم؟ چرا همين طور بي انصافي ميکنيد و حوزه را در هجمه قرار ميدهيد؟ متاسفانه هجمه اينها از رسانه پخش مي شود اما ما براي پاسخ جايي را نداريم، دعوت نمي شويم که درباره اين مسائل دفاع کنيد.
*آن نگراني با همه اين مسائلي که بيان مي کنيد براي چه بود؟
اين نگراني از اين جهت است که وضع معيشتي طلاب قبل از انقلاب خيلي بهتر بود.*جدي مي فرماييد؟
يک طلبه مثل من با يکسوم حقوقي که ماهانه ميگرفتيم مي توانستيم اجاره خانه بدهيم. اما الان يک حقوقي که طلبه ميگيرد، دو برابر را روي اين حقوق بگذارد نمي تواند اجاره خانه خود را بدهد! وضع معيشتي 80 و بلکه بيش از 80 درصد طلاب از خط فقر بسيار پائينتر است. 15-10 درصدي که شغل دولتي دارند، زندگي مرفهي دارند و مردم اينها را ميبينند و همه را به يک چوب ميرانند. من اين خاطره را براي شما بيان کنم که واقعاً بايد براي آن گريه کرد.من 3 يا 4 ماه پيش از يکي از خيابان هاي قم عبور مي کردم، ديدم ماشيني يکي از اساتيد برجسته حوزه بودند، 8-7 بچه در ماشين ايشان نشسته اند و من او را مي شناختم و ميدانستم اين تعداد فرزند ندارد. بعداً خواستمش و گفتم شما نبوديد؟ گفت خودم هستم و سرش را پائين انداخت و گفت زندگي من تامين نمي شود. من با برخي مدارس صحبت کردم و ظهر سرويس بچهها ميشوم. استاد درجه يک حوزه است. اينها را مردم بدانند و تنها آن 10 درصد روحانيت را نبينند که زندگي مرفهي دارند. يکي از کارهايي که رايج است نماز و روزه استيجاري که مردم به بيوت مراجع مي دهند، چقدر از اساتيد را مي شناسم که شب ها 3-2 ساعت نماز استيجاري ميخوانند. حالا يک ساختماني درست مي شود و دو صندلي هم داخل آن گذاشته مي شود و دو نفر هم تبليغ مي کنند در حالي که هيچ مجلل نيست و هيچ عنوان تشريفاتي ندارد.
*يعني حوزه هاي لاکچري ...!!
اين تهمتي است که زدهاند. آن هم که قدر متيقن است، يکي است و آن هم به قياس ساير مدارس، ممکن است مقداري جلوتر است ولي آن هم لاکچري نيست.*در قضيه بانک که مردم مبتلا به هستند، پول را در بانک مي گذارند و مبلغي دريافت مي کنند و زندگي مي گذرانند. خيلي صحبت ها مي شود که براي مردم نگران کننده است. برخي مي گويند اين رباست؛ برخي مي گويند اين نيست. حوزه در اين خصوص به چه جمعبندي رسيده است؟
من در سال 89 در يک برنامه زنده تلويزيوني «اين شب ها» پاسخ مفصلي به اين مسئله دادم. اولاً بايد بيان کنم اگر بانک ها روي ضوابطي که شوراي محترم نگهبان در زمان امام (ره) و با تائيد ايشان تصويب کردند و الان مورد تائيد رهبري و جمعي از مراجع که من اطلاع دارم، عمل کنند، ربا نيست.منتهي مشکل اين است که بانک از مسير اصلي خود خارج شده است. همان که امروز همه مينالند که بانک به جاي بانکداري، بنگاهداري ميکند. مشکل در اجرا است و ربطي به حوزه ها ندارد. عرض من اين است که از نظر توليد نظريه بگويند اينجا را ... حتي درباره موسيقي عرض کنم که گاهي مواقع برخي از هنرمندان به قم ميآيند و با آنها جلسه داريم مي گويند هنوز بعد از 40-30 سال مسئله موسيقي را حل نکردهايد! مسئله موسيقي حل شده است! يعني مرز حلال و حرام آن کاملاً تبيين شده است. اين مشکل در اجراست که در اجرا اين مرزها را رعايت کنيد يا نکنيد. اين ربطي به حوزه ندارد.
*نقش بيوت مراجع در برخي مسائلي که مردم استفتاء و سوال مي کنند، چون شبهاتي در جامعه مطرح مي شود، الان هم فضاي مجازي آمده اگر با فرزند فلاني ارتباط داشته باشيد، ميتوانيد استفتاء بگيريد و مشکل را حل کنيد. اين را چطور ميبينيد؟
استفتاء مراحلي دارد. سوال در دفتر ميآيد و ثبت ميشود. سوال در بخش استفتاء مي رود و آن بخش بر طبق اطلاعاتي که از مباني مرجع تقليد دارند، مينويسند. زمان مرحوم والد ما اينطور بود. اينکه مي گويند اين سوال و آن سوال شده و اين هم جواب بر مبناي خودتان است، اگر تائيد مي کردند مهر خورده مي شد و اگر تائيد نمي کردند مهر خورده نميشد. به هيچ وجه اينچنين نيست. الان که مسئله استفتائات و اينها زيادتر و دقيقتر و تشکيلاتيتر شده است اما مرحوم والد ما مي گفتند گاهي مواقع جواب براي آقاي بروجردي جواب مسئله روشن بود. به هيئت استفتاء مي فرمودند صبر و تحمل کنيد. ما مي خواهيم حکم خدا را بنويسيم. مي گفتند بحث کرديم و روشن است و بنويسيم، ايشان مي گفتند خير. هفته ديگر هم مي نوشتند ايشان فرمود بارها اين را پست ميکردند و مي فرمود از صندوق پست برداريد که يک کلمه کم نوشتم!اينقدر حساسيت وجود دارد. مگر جايي است که بگوئيم مرجع همين طور بنويسد؟ بچه بگويد و بنويسد؟ در اين 40 سال بيوت مراجع مخصوصاً فرزندان مراجع خيلي مورد هجمه برخي رسانه ها بودند.
مرحوم والد ما در شب عيد فطر با آن بيماري که داشت 6-5 ساعت دفتر مي نشست، مستندات خدمت ايشان آورده ميشد. بعداً ايشان اظهارنظر مي کرد حتي وقتي نظر ايشان معلوم بود، حق نداشتيم تا ايشان نگويد که اعلام کنيد، اعلام کنيم. حتي گاهي اوقات يک زماني جلسه تمام ميشد و ميفرمودند براي من ثابت شده فردا اول ماه است. من عرض کردم حالا تا سحر هم صبر کنيم بلکه ان شاء الله بزرگان ديگر در راس آنها رهبري، همين نظر را داشته باشند و وحدتي ايجاد شود. ميخواهم بگويم اين تلاش را ميکرديم. به من سحر زنگ زدند که براي من ثابت است و آنهايي که نظر من را ميخواهند من شرعاً نميتوانم کتمان کنم. ميگفتيم چشم، اعلام مي کنيم.
*وضعيت فرهنگي کشور و قم را به عنوان مرکزيت جايي که علما هستند و شهر مذهبي است، چطور ميبينيد؟
متاسفانه بايد بگوئيم وضعيت فرهنگي کشور خوب نيست. ما ظاهر دين را بيان کردهايم و حتي گفتيم چقدر دين توسعه دارد و خيلي ها اطلاع پيدا کردهاند، ولي باورهاي مردم قوي نشده است. البته منظور از مردم، اين است که بخشي از رويش هاي انقلاب داريم که باورهاي اينها خيلي عميق است و در اين ترديدي نيست. رسانه بايد يک سياستي پيدا کند که باورهاي مردم را تقويت کنيم. ظواهر الان بر باورهاي باطني غلبه دارد. ما هر مناسبتي درباره هر امامي تلويزيون و رسانه ملي ما صحبت ميکند که اين امام که بود و چه شد. هيئات و دستهجات و مراسم سرور پخش مي شود ولي چقدر باور مردم را کار کردهايم؟وقتي باور نباشد اختلاس ها ايجاد مي شود. از اين آدمي که اختلاس مي کند بپرسيم اين کار شما حرام است مي گويد بله حرام است، اما انجام مي دهد چون باور به قيامت ندارد، باور به اين ندارد که روزي بايد پاسخ دهد. اگر اين باور قوي شد، آن کارگر شهرداري ميشود که اگر دو کيلو طلا در خيابان هم پيدا کند، حاضر نيست براي زندگي خود بردارد و تحويل مي دهد.
من گلايه از روحانيوني کنم که از صداوسيما خواب براي مردم مطرح ميکنند. گلايه کنم از روحانيون يا مداح هايي که کرامت هايي که اکثر آنها دروغ است، براي مردم مطرح مي کنند. من گلايه کنم از صداوسيما که مجري محترم به آن روحاني مي گويد يک هديه اي امروز به مردم ما بدهيد. ايشان مي گويد از فردا اين ذکرها را در اين ساعات بگوئيد!
آقاي محترم! اين ذکر در اسلام امري است که شخصي و براي سلوک شخصي افراد است. کاري کنيد که باور مخاطب را بالا ببريد. ما اين کار را کردهايم و اينکه مي گويم "روحاني"، منظور خودم هستم و من مستثني نيستم ولي وقتي مي خواهيم آسيبشناسي کنيم بايد باورهاي مردم را قوي کنيم. در مباحث قرآني به جامعه بگوئيد اين آيه قرآن را کدام يک از ما در خانه عمل کرديم. زندگي هاي ما چقدر اسلامي است؟ حتي ما انقلابي ها. نحوه برخورد با همسر، نحوه برخورد با فرزند، نحوه برخورد با فاميل، نحوه غذاخوردن، نحوه استراحت و نحوه ماندن در خانه و نحوه بيرون از خانه و غيره را کار کردهايم؟!
*نمي خواهم از رسانه دفاع کنم ولي رسانه در اين 40 سال به اندازه خود تلاش در اين زمينه کرده و فضا را فراهم کرده است. وقتي مقايسه مي کنيد.
اين نمود نداشته است.*درست است اما مهم همين ارتباط است. شما مطالبي را بيان مي کنيد که خبر نداريم در حوزه اتفاق افتاده است. خيلي از اتفاقات را نميدانيم. بايد بدانيم اين ضعف کجاست که پل ارتباطي تقويت شود و بتوانيم فضلا و علما را بياوريم تا راهي که بيان ميکنيد براي مردم بگويند و درست جا بيفتد.
بله؛ اين درست است. رسانه بسيار کار ميکند. يک زماني يک کسي به من مي گفت وضعيت مردم قبل از انقلاب وضعيت ديني بهتر بود. گفتم 100 درصد اشتباه ميکنيد. اگر اين رسانه ملي با اين شبکه ها همين مقدار درباره اسلام نگفته بود الان چه وضعيتي داشتيم؟*مهمترين دغدغه حاج آقاي فاضل لنکراني الان چيست؟ دغدغهاي که براي جامعه، حوزه، انقلاب و کشور داريد.
مهمترين دغدغه من، نمي دانم دغدغه بگوييم يا آرزو بگوئيم، ما به برکت انقلاب يک اتصال قوي با امامت پيدا کرديم. از قديم در هيئات مي گفتند «کل الخير في باب الحسين» اين را به نحو کلي تر مي گوئيم همه خيرات، همه ارزش ها، همه آرزوها در امامت است. يکي از علماي الازهر به مرکز فقهي ائمه اطهار (ع) آمده بود و چند قضيه را بيان کرد و گفت به نظر شما راه حل اينکه مسلمين امروز يک وحدت واقعي پيدا کنند، چيست؟ گفتم بازگشت به امامت؛ همان چيزي که پيغمبر فرمود.چرا ممکن است امروز بخشي از روشنفکران ما نسبت به ولايت فقيه مسئله داشته باشند؟ چون امامت را قبول ندارند. امامت را نفهميدهاند. امامت در يک معناي قلبي و معنوي خلاصه مي کنند و مي گويند چه ربطي به حکومت و سياست دارد؟
*«شيعه انگليسي» واژه اي است که بسيار بيان شده، رهبري بدان اشاره کردهاند، روي اين حساسيت ها ايجاد شده و در اين مورد مي خواهيد صحبت کنيد؟
هشدار و تنبه بسيار بسيار به جايي بود که رهبري داد؛ نظير آن چه امام در اسلام ناب محمدي و اسلام آمريکايي مطرح کردند.
يکي از شاخص هاي مهمش، مسئله جدايي دين از سياست است، يعني شيعه اي که بگويد اسلام سياست ندارد، شيعه اي که بگويد ما چه ربطي به سياست داريم، هر کسي مي خواهد رئيس شود فرقي ندارد، مغول، محمدرضاشاه، سلمان باشد، فرقي ندارد. منطق شيعه اين نيست. حالا چرا به اين شيعه انگليسي مي گويند؟ براي اين که انگليس دنبال اين است. انگليسي که مذهب بابيت، بهائيت، وهابيت را ايجاد کرد.
باز دومين شاخصه اين است که ائمه سياستي براي شيعه ترسيم کردند که به نام سياست تقيه. تقيه امري است که روي مبناي عقل است، نه اينکه دورويي کنيم. برخي تقيه را به دورويي و نفاق تشبيه ميکنند. بسياري از پدرها در حرکت و مواضعي که با بچه ها يا خانواده دارند تقيه ميکنند. تقيه يک سياست راهبردي طولاني مدت تا آخر و زمان ظهور است. چه کسي اين سياست را پايهگذاري کرده است؟ خود ائمه! شيعه انگليسي مي گويد زمان تقيه گذشته است! من که مي گويم با برخي از اينها کامل اين بحث را کردهام و مي گويند معنا ندارد تقيه کنيم. حالا که شبکه ماهواره اي داريم چرا بايد تقيه کنيم؟ نميفهمند تقيه به چه معني است.
امام هفته وحدت درست کرده و کسي که در لندن نشسته هفته برائت درست مي کند! شيعه مي گويد مقدسات مذاهب ديگر را اهانت نکنيد، آنها مي گويند اهانت کنيد و ترويج هم ميکنند و پول مي دهند؛ اين شيعه انگليسي مي شود. يعني من ميخواهم بيان کنم بحث تعصب نيست. شيعه اي که مي گويد سياست تقيه را قبول نداريم، يعني ائمه (ع) ما را قبول ندارد.
شاخص سوم اين است که شيعه واقعي و شيعه اثني عشري واقعي کسي است که مي گويد شما نبايد تحاکم به طاغوت کني! تحاکم به طاغوت يعني دو مسلمان با هم اختلاف کردند، نزد يک کافر نروند و بگويند شما بين ما قضاوت کن و اين در فقه ما ريشه قرآني دارد. عمر بن هنزله نزد امام ضادق آمد و گفت دو نفر اصحاب شما در مسئله ارث و دين با هم اختلاف کردهاند و نزد سلطان وقت رفتند که در آن زمان امام صادق (ع) بوده است که اسم او اسلامي بود ولي سلطان جور بود. امام ابتدا فرمود مگر شما قرآن نخوانديد که قران تحاکم به طاغوت را نهي ميکند و حرام مي داند. حتي اگر به نفع شما به حق حکم کرد. شيعه انگليسي مي گويد فرقي نمي کند، کسي که قضاوت مي کند کافر باشد يا غيرکافر باشد.
شاخص چهارم را بسيار تاکيد دارم. شيعه انگليسي مي گويد اگر اسرائيل در يک نقطه اي 70 – 80 سال پيش غصب کرده، غارت و چپاول کرده، قتل کرده، به شما چه ربطي دارد؟ مردم فلسطين خواستند با آن مقابله کنند و نخواستند هم نکنند، ولي شيعه واقعي مي گويد اگر جايي اسلام در خطر بود، ولو شما در نقطه ديگري از دنيا هستيد اگر مي توانيد بايد مقابله کنيد.
شيعه انگليسي يعني شيعهاي که جهاد دين را قيچي کند. نميدانم اين خبر را داريد يا خير که در زمان مرحوم والد ما يکي از نمايندگان ايشان از کويت به ايشان گفت، آمريکايي ها در کويت قرآني چاپ کردهاند که با حذف آيات جهاد و در مدارس توزيع ميکنند! خب چرا اين کار را ميکنند؟! براي اينکه دست بچههاي لبنان نيفتد. دشمن ميفهمد خلع سلاح واقعي يعني اينکه مباني ديني به دست کسي نرسد. با پيگيري مرحوم والد، اين قرآنها را جمع کردند.
*شما متولد سال 1341 هستيد؟
بله.* زماني که پدر بزرگوار قم نبودند، بخاطر مبارزات سياسي ...
بله.*شب ولادت امام جواد (ع) ...
بله. مرحوم والد ما نقل ميکردند از وقتي امام فرياد براي دفاع از اسلام بلند کردند و انقلاب را آغاز کردند، من پشت سر امام بودم و ايمان به حرکت امام داشتم و هرچه گذشت بر ضرورت کار امام واقفتر شدم و تا اين لحظه يک لحظه ترديدي در راه امام پيدا نکردم. خلاصه شبي که من بدنيا آمدم ايشان بخاطر مسائلي که در قم پيش آمده بود، به تهران آمده بود و مخفي شده بود، چون ساواک ميخواست ايشان را دستگير کند و آن شب خوابي را ميبينند که فرزندشان پسر است و ان شاء الله اين هم طلبه ميشود و اسم او را جواد ميگذاريم، چون شب ولادت امام جواد بود.*ظاهرا شما تنها طلبه خانواده هستيد.
بله.*چند فرزند داشتند؟
ايشان 7 فرزند داشتند که 6 پسر و يک دختر هستند.*فرزندان ديگر چه کار مي کنند؟
سه نفر کاسب هستند و کسب آزاد دارند. يکي وارد طلبگي شد و يکي دو سال طلبگي را خواند اما الان يکي از دکترهاي بسيار موفق قم است. يکي هم کسب و کار اجتماعي و کتابفروشي دارد.*از پدر در خانواده بگوييد؛ ايشان مرجع بزرگ شناخته شده و انقلابي بود و قبل انقلاب و در انقلاب و بعد از آن نيز در درس و بحث و کارهاي انقلابي بودند، در خانه چطور بودند؟
اولاً پدر ما به والده ما بسيار احترام ميگذاشت. من يک زماني از ايشان سوال کردم علت اين مسئله چيست؟ فرمودند مگر شما غفلت کردهايد؟ والده شما از سادات است. هيچگاه نديديم نسبت به ايشان بياحترامي کند. نسبت به بچه ها هم کاملاً رفيق بودند. در دوران زندگي با ايشان ميديديم که هر روز تواضع ايشان بيشتر از روز قبل بود. يک بار ايشان مثلا نگفت من مرجع تقليد هستم و صدها مقلد در داخل و خارج دارم. مقلدين ايشان بسيار زياد بودند. هم و غم ايشان روي اين بود که شهريه طلبه ها را مراقبت کنند. اگر مردم وجوهات را فرستادند شهريه طلبهها را بيشتر کنيد.ايشان وقتي از دنيا رفت هيچ چيزي نداشت. اينکه مي گويم هيچ چيزي نداشت، آن هايي که با ايشان آشنا بودند اين مطلب را به خوبي مي دانند. نه اين که چيزي داشت و 4-3 سال آخر عمر خود همه را به بچه ها داده باشد. در ثبت اسناد قم برويد، ايشان يک جايي را در طول عمر خود نخريده و نفروخته است؛ هيچ چيزي نداشت. پدر مادر ما از تجار فرش قم بود. ايشان تا زماني که 5 اولاد داشت در دو اتاق با پدر خودش زندگي مي کرد.
اينجا خاطرات زياد است و وقت نيست. ايشان 19 ساله بوده که درس آقاي بروجردي را رفته و 24 سالگي کتاب درس آقاي بروجردي را چاپ کرد که من در يکي از جلساتي که خدمت رهبري مشرف شده بودم، ايشان در کتابخانه خصوصي خودشان بودند و بعد از اندکي بلند شدند و يک کتابي را آوردند. من ابتدا تعجب کردم که چرا ايشان بلند شدند و چه کتابي را ميخواهند بياورند. يک کتابي آوردند و فرمودند اين کتاب را ببينيد. ديدم ايشان در صفحه اول کتاب با عربي بسيار دقيق نوشتهاند من وقتي وارد قم شدم آقاي بروجردي مباحث مربوط به نماز را تمام کرده بود. دنبال مباني آقاي بروجردي بودم و شنيدم آقاي فاضل نوشته و چاپ کرده است، از بازار اين را به اين مبلغ خريداري کردم. ايشان 24 ساله بوده است که اين کتاب را چاپ کرده است. آقاي بروجردي آن زمان 20 هزار تومان به جد ما مي دهد و ميگويد اين را براي آقامحمد يک خانه بخريد. آقاي بروجردي از پدر ما هميشه به عنوان «مجتهد جوان» تعبير مي کرده است. مي فرمودند اين مجتهد جوان را بايد حفظ کرد. 20 هزار تومان آن زمان يک خانه 500-400 متري خوب به افراد مي دادند.
پدر من مي فرمود پدرم آمد و من را صدا زد و گفت اين 20 هزار تومان را آقاي بروجردي براي شما داده تا خانه بخريد ولي اولاً من نميخواهم از پيش من بروي و براي من تا آخر عمر باشي. ثانياً مي دانيد عيالوار هستم و به اين پول نياز دارم. ايشان اولاد زيادي داشتند و دامادها و عروس ها بودند. پدر من بدون هيچ درنگي گفتند آقا هرچه نظر شماست من آن را انجام مي دهم. مي خواهم بگويم اين مرجع تقليد ميلياردها تومان به حساب او مي آمد و بسياري از افراد در بانک ملي، مقلدين ايشان بودند و مي گفتند ميلياردها به حساب ايشان مي آيد و اول ماه هم به تمام طلبه ها شهريه داده ميشود.
*با شما به لحاظ رفتاري چطور بودند؟ شده بود به شما تشر بزنند؟
من به ياد ندارم و من فرزند ايشان هستم و افتخار شاگردي ايشان را هم دارم. من 15 سال درس خارج ايشان رفتم و خيلي مراقبت به درس دادن من ميکرد. چيزهايي که بعد از فوت ايشان مطلع شدم اين بود که يک زماني کتابي را شروع کردم و سن کمي داشتم. اين را بيان مي کنم براي سال 62 و 63 بود، اصولالفقه مظفر را شروع کردم که کتاب بسيار مشکلي است.
يکي از علماي بزرگ قم کسي را نزد پدر من فرستاده بود که به محمدجواد بگوئيد نمي توانيد اين کتاب را بگوئيد و براي چه تدريس مي کنيد؟ پدر من گفته بود من مطمئنم ايشان مي تواند اين کتاب را بگويد. به آن آقاي بزرگوار بگوييد کسي را آنجا بفرستد و ببيند مي تواند بگويد يا خير. بعد آقايي به من گفت پدر شما خودشان چند بار من را فرستاد و گفت سر درس محمدجواد بنشينيد و بببينيد مي تواند بگويد يا خير. اين ميزان مراقبت مي کرد. در بحث هاي فقهي، گاهي مواقع دو ساعت با ايشان بحث مي کردم؛ هيچ تحميلي به من نميکرد.
*بحث کاملاً جدي؟
بله. بحث هاي فقهي و سياسي جدي. خاطرات زيادي از بحث ها دارم. مسئول وجوهات ما ميگفت اين يکي دو سال آخر وقتي مقلدين را خدمت ايشان ميآورديم تا وجوهات را تقديم کنند، بعد آقا مي فرمودند اين وجوهات را احمد آقا - که مسئول وجوهات آقا بودند و الان هم هستند - در حساب شهريه بگذارند. آن آقا يک مقدار کمي رد مظالم ميآورد.
به آقاي انواري مي فرمود اين رد مظالم نزد من بماند. يک بار دو بار اتفاق افتاد و آقاي انواري نزد من آمد و گفت چرا آقا رد مظالم را نگه مي دارند؟ مثلا فقرايي سراغ دارند که مي آيند؟ به ايشان عرض کردم، ايشان بيان کردند من رد مظالم را خودم مصرف مي کنم. گفتم شما چرا مصرف ميکنيد؟ فرمود شما مي دانيد من از مال دنيا هيچ چيزي ندارم! تا قبل از بيماري درس مي گفتم و کتاب مي نوشتم و صحبت مي کردم، حساب کردم يک سال است، نه يک خط کتاب نوشتم و نه درس گفتم. من در صرف سهم امام(عج) شبهه دارم. فرمود حالا سهم او را صرف نمي کنم رد مظالم را به عنوان فقير مصرف ميکرد! اينها مطالبي است که برخي از بزرگان قم گفتند وقتي شنيديم اشکمان جاري شد. واقعاً هيچ چيزي نداشت و بسيار زاهد بود.
يک روزي در جماران، مرحوم حاج احمد آقاي خميني در جمع خانواده امام و دفتري هاي امام به مرحوم والد ما رو کردند و گفتند: بيت امام بعد از امام به شما در مسئله تقليد رجوع کرده است! اين مسئوليت سراغ ايشان آمد و ايشان اين مطلب را بيان کرد. به برخي از شاگردان بيان کردند، خدا مي داند اگر بعداً نميگفتند در ميان شاگردان امام کسي نبود که در حد مرجعيت باشد، من اين مسئوليت را نميپذيرفتم. من اين را پذيرفتم که امام از اين اشکال هم خالي باشد. خيلي فاني در امام بود.
*چه زماني ازدواج کرديد؟
1368 ازدواج کردم.*چطور آشنا شديد؟
خانواده ما از بستگان و دخترعموي ماست. خب آشنايي قهري و روشن بود و سبب اصلي ازدواج هم مرحوم والد من بودند. والد من را صدا زدند و به خوبي به ياد دارم به من گفتند براي شما ايشان را در نظر گرفتهايم. شما موافقت ميکنيد؟ گفتم بله، موافقت ميکنم. همسر و خانواده من يک بار مطرح نکردهاند چرا همواره دفتر هستيد يا نزد آقا هستيد. من يکبار اينها را درست مسافرت نبردم ... خودشان هم مي دانند کار دارم.*چند فرزند داريد؟
من 4 فرزند دارم. 3 پسر و يک دختر دارم.*ازدواج کردهاند؟
بله. فرزند اول من مهدي ازدواج کرده و يک فرزند دارد.*چه درسي خوانده اند؟
هر سه پسر من الحمدلله کار علمي انجام ميدهند. مهدي مهندسي عمران را گرفته است و خيلي برجسته است. علي هم در مهندسي عمران است. البته رضا از سه سال پيش، وارد طلبگي شده است.*تاکنون شده به شما انتقادي کنند؟
بله. من خودم خواستم قبل از اين که ديگران به من انتقاد کنند اگر من اشکالي دارم به من بگوئيد.*بخشي از دوران مبارزاتي پدر را بيان کرديد. از چه سال هايي کنار ايشان بوديد؟ در دوران تبعيد هم بوديد؟
بله. ايشان سال 52 تا 55 تبعيد شدند. بندرلنگه آن زمان فاقد کولر و پنکه بود. خيلي جاي گرم و شرجي بود. 4-3 ماه ايشان انجا بودند 15 کيلو لاغر شدند. بعد يزد آمدند و من هم همراه ايشان رفتم و مادر و بقيه خانواده نيز به يزد آمدند. تا سه سال تبعيدي ايشان تمام شد.*هم مباحثه آقا مصطفي بودند.
بله. ايشان بهترين رفيق حاج آقا مصطفي و هم مباحثه اي ايشان بودند.*يک موردي بود که امام وقتي به نجف رفتند ايشان هم به نجف رفتند.
بله. چند بار نجف رفتند و خاطراتي هم بيان مي کردند. گفتند يک سالي که نجف رفتم، من شب به نجف رسيدم و به منزل امام رفتم و حاج آقا مصطفي آنجا بود و بعد با حاج آقا مصطفي صحبت کرديم و ايشان گفت شما که مي دانيد آقا خيلي منظم است و رفتند بخوابند و فردا شما آقا را ببينيد. ايشان قبول کردند و گفتند 6-5 دقيقه گذشت و ديديم آقا به اتاقي که من و حاج آقا مصطفي نشستيم مي آيند. امام آمدند و فرمودند صداي شما را شنيدم و دلم نيامد تا صبح صبر کنم و آمدم شما را ببينم. امام هم به ايشان بسيار علاقه داشت. اين تعبير که امام به ايشان فرمودند، من به اندازه مصطفي به شما علاقه دارم. بعد که به قم آمديم و قضيه شهادت حاج آقا مصطفي پيش آمد و پدر ما همان زمان تسليتي به امام نوشتند و امام در جواب تسليت مرقوم فرمودند، شما کسي هستيد که افاضل شما بايد از شما بهره مند شوند.امام به قم آمدند و جامعه مدرسين قرار بود بيت امام را اداره کند، يعني با نظر خود امام بود. اين مقداري که به ياد دارم. جامعه مدرسين مسئوليتي به پدر ما داده بودند که کارهاي فقهي امام و استفتائات را انجام دهيد. پدر ما آن زمان شرح تحرير امام را که 28 جلد است و در يزد در ايام تبعيد شروع کرده بود ... ايشان در تبعيد که بود يک روز درس شروع کرد و ساواک گفت حق نداريد درس بگوئيد. يک چند روزي نگران بود چه کاري انجام دهد. من به ياد دارم به من گفت مجمدجواد خدا يک فکري در ذهن من قرار داده و ان شاءالله بتوانم موفق شوم.
مرحوم آقاي وزيري از علماي برجسته يزد کتابخانه اي داشت و يک اتاق را در اختيار ايشان قرار داده بود و هر روز ساعت 8 صبح مي رفت و 12 ظهر مي آمد و اين شرح تحرير امام را 4-3 جلد در آن زمان نوشت. آن زمان که نميدانستند انقلاب پيروز مي شود يا خير. ايشان بعداً در خاطرات خود مي گويد من فکر کردم چه وظيفه اي نسبت به اين مرد مي توانم انجام دهم. فرمودند به ذهنم آمد من شرح کتاب ايشان را بنويسم.
در فرهنگ حوزه يک متني اگر شرحي براي آن نوشته شود حاکي از عظمت علمي آن متن و آن کسي است که متن را نوشته است، دارد. اين خاطره را عرض کنم که يک زماني يکي از جلدهاي شرح تحرير را خدمت آيت الله العظمي وحيد خراساني بردم که استاد بزرگوار ما هستند، زمان حيات پدر اين کتاب را بردم. ايشان فرمود – عين عبارت آيتالله وحيد را عرض ميکنم – "آقاي فاضل از شانس هاي بزرگ آقاي خميني، اين است که مثل پدر شما شرح کتاب ايشان را نوشت". پدر من ده سال در زمان امام مسئوليت اداره حوزه را برعهده داشت.
اوايل انقلاب خيلي از کارخانهجات را مصادره کرده بودند، والد ما گفتند به امام عرض کردم برخي از اينها را براي حوزه قرار دهيد که خيلي نياز دارد. امام فرمودند حوزه فقط بايد از سهم امام(عج) اداره شود، نگذاريد اينها وارد حوزه شود. خيلي با امام ارتباط خوبي داشتند و من هم افتخار اين را داشتم که به دست مبارک امام(قدس سره) معمم شدم. يک زماني بود ملاقات هاي امام تعطيل بود و مرحوم والد ما به حاج احمد آقا زنگ زدند که ... من مکرر به جبهه ميرفتم و برميگشتم. در جبهه ملبس بودم و بعد برمي گشتم لباس را در مي آوردم. يکبار که رفتم پدرم فرمود ملبس بمانيد و گفتم چه کار کنم؟ گفت من از امام وقت مي گيرم و خدمت امام برويم. خدمت امام رفتيم و به دست مبارک امام معمم شدم.
امام (ره) با اينکه خودشان در نهايت اعراض از دنيا بود و من واقعا مي دانم همان زمان اگر کسي دست ايشان را مي بوسيد به اين فکر مي کرده است که آخرت خود را چه کند. دست خود را آنجا گذاشته بود و چاره اي نداشت و نميشد هر کسي بيايد دست ايشان را بکشد. برخي مي گويند چرا امام دست خود را گذاشته است؟ نمي دانند صد نفر بيايند و امام بخواهد دست خود را بکشد هم خودش اذيت مي شود و هم ديگران اذيت مي شوند. بار اول دست مبارک ايشان را بوسيدم و عمامه را بر سر گذاشتند و دعا کردند، خواستم بيرون بيايم. تا دم در رسيدم امام فرمودند آقا برگرديد. يک پاکتي کنار خودشان گذاشتند و ابتدا فراموش کردند به من بدهند. مرسوم است مراجع وقتي اين مراسم هست، يک تبرکي به طلبه ها مي دهند. اين پاکت که آن زمان 5 هزار تومان بود که خيلي هم بود به من دادند. اين بار هر کاري کردم اجازه ندادند دست ايشان را ببوسم.
*زمان ارتحال امام، ايشان هم عضو خبرگان بودند.
بله. پدر ما هر وقت براي سخنراني دعوتش مي کردند مي فرمودند من سخنراني بلد نيستم، من مدرس هستم. آن زمان يک جلسه اي قرار بود شوراي مديريت حوزه در فيضيه قم براي امام بگيرد و پدر ما به شورا گفته بودند، اين جلسه را برگزار مي کنيم، کسي را دعوت نکنيد. خود من مي خواهم سخنراني کنم. فيضيه پر بود و ميدان آستانه پر بود و جمعيت خيلي زياد بود. پدر ما نيم ساعت اول درباره امام صحبت کردند.
بعد از اينکه صحبت ايشان درباره امام تمام شد فرمودند و اما رهبري آيت الله خامنه اي! فرمودند من از قديم و از قبل انقلاب به مشهد مي رفتم ايشان در آنجا مکاسب و کفايه و رسائل تدريس مي کرد. همه شما مي دانيد کسي که بتواند مکاسب تدريس کند، قوه اجتهاد دارد. اين نکته اول است.
نکته بعدي اين است که به شهادت حاج احمد آقا، آقاي هاشمي و ديگران، امام ايشان را براي رهبري صالح دانسته است. چه حجتي بر اين قوي تر؟ مگر آسان بود امام کسي را براي منصب رهبري تاييد کنند؟ امام بدون توجه به اين که شرط رهبري اجتهاد است بيان کرده است؟ معلوم مي شود امام اجتهاد ايشان را قبول داشته است. اين نکته دوم است.
نکته سوم اين که در اين مجلس خبرگان موجود لااقل ده مجتهد جامعالشرايط مسلم الاجتهاد ايشان را تائيد کردهاند.
*خيلي لطف کرديد.
ان شاءالله موفق باشيد.*ان شاءالله بيشتر شما را در تلويزيون ببينيم.
من خداحافظي مي کنم اما به رسم «دست خط» برنامه با يادداشت و دست خطي که آيت الله محمدجواد فاضل لنکراني براي ما به يادگار خواهند نوشت به پايان خواهد رسيد:
«بسم الله الرحمن الرحيمقال رسول الله (ص): نعم الرجل الفقيه في الدين إن احتيج اليه نفع و ...
پيامبر اکرم(ص) فرمودند: بهترين انسان کسي است که فقيه در دين شود. اگر مردم به او احتياج پيدا کردند، نافع براي مردم باشد و اگر احتياج نداشتند نافع براي خود خواهد بود.
توفيق حاصل شد تا در برنامه بسيار ارزنده «دست خط» حضور پيدا کنم.
حقيقتاً در پرتو انقلاب بايد جامعه و اشخاص، مشق اصلي زندگي را از اسلام عزيز و مکتب اهل بيت عصمت و طهارت(ع) از طريق رسانه ملي فراگيرند.
اميدوارم اين برنامه و اين حضور، گامي هر چند ناچيز در تحقق اين امر بوده باشد.
از همه دستاندرکاران و مسئولين محترم برنامه، خصوصاً مجري فهيم و فکور، جناب آقاي رنجبران تشکر وافر دارم.
اللهم عجل لوليک الفرجمحمد جواد فاضل لنکراني
خرداد 1399 که سالگرد ارتحال مرحوم والد ما آيتالله العظمي فاضل لنکراني (رضوان الله تعالي عليه) است».
===================
مهمترين محورهاي اين گفتگو بدين شرح است:
حوزههاي علميه محصول تلاشهاي امام باقر (ع) امام صادق (ع) استحوزه علميه بعد از انقلاب، با قبل از انقلاب قابل مقايسه نيست؛ دامنه علوم در حوزه بسيار توسعه يافته است
بخشي از بدنه حوزه، به دليل مسئوليتهاي اجتماعي، حوصله اجتهادي علماي قديم را ندارد
فتواي رهبر انقلاب درباره حرمت سلاحهاي کشتارجمعي، مستند به مباني فقهي بوده است
دو سال در مرکز فقهي ائمه اطهار با حضور کارشناسان فني تهران، بر روي حکم سلاحهاي اتمي کار کرديم و 5 يا 6 مقاله منتشر کرديم
برخيها حرفهاي عامهپسند ميگويند؛ اشکال از ديگران است که براي حل مسائلشان به حوزهها اعلام نياز نميکنند
بسياري از قوانين مدني برخي کشورهاي اروپايي، از فقه ما متخذ است
در ماجراي قتل يک دختر به دست پدرش، انگشت اشکال را به سمت اين ميآورند که فقيه گفته پدر اگر فرزند را بکشد، قصاص نمي شود؛ فقيه اگر ديد کسي از حکمي از احکام اسلام سوءاستفاده ميکند، ميتواند دستور مجازات او را بدهد
در خصوص «تلقيح مصنوعي» کار فقهي کردهايم؛ بسياري از مواردي که امروز در کشور انجام ميشود، مشروع نيست!
وضع معيشتي طلاب قبل از انقلاب خيلي بهتر بود
80 درصد طلاب خيلي پايينتر از خط فقر هستند؛ مردم فقط عدهاي را ميبينند که شغل دولتي دارند
ماجراي استاد برجسته حوزه که راننده سرويس مدرسه شد
بانکها از مسير خودشان خارج شدهاند؛ اشکال از حوزهها نيست
تفاوتهاي «شيعه انگليسي» و شيعه حقيقي
ماجراي چاپ و توزيع قرآنهاي آمريکايي در کويت و پيگيري مرحوم آيتالله فاضل براي جمعآوري آنها
مرحوم آيتالله فاضل هيچ چيزي از مال دنيا نداشت؛ در سالهاي به عنوان فقير «رد مظالم» را مصرف ميکرد!
ماجراي سخنان مرحوم آيتالله فاضل در هنگام انتخاب آيتالله خامنهاي به رهبري