مصاحبه با آيت الله حاج شيخ محمد جواد فاضل لنكراني(دامت بركاته)
۲۵ مرداد ۱۳۹۰
۱۱:۳۹
۴,۰۴۶
خلاصه خبر :
عوامل مؤثر در تحقق انقلاب اسلامي چه بود و اصولاً مردم و جامعه ايران آن روز چه نيازي ديدند تا انقلاب اسلامي صورت پذيرد؟
انقلاب اسلامي ايران، حادثه بسيار بزرگي است كه حتي ميتوان آن را بزرگترين حادثه تاريخ ايران دانست، انقلاب هم در ايران بسيار مهم و تأثيرگذار بود و هم در جهان آثار خود را نشان داد؛ اگر بخواهيم چند عامل اصلي را براي شكلگيري انقلاب ذكر كنيم ميتوانيم به اين عوامل اشاره كنيم؛
1ـ اولين، مهمترين و اصليترين عامل كه در كلمات امام راحل هم وجود دارد اين بود كه امام راحل و مردم، به اين نتيجه رسيده بودند كه اسلام كاملاً در حال محو شدن است، به اين نتيجه رسيده بودند كه نه تنها دولت پهلوي بلكه آن قدرتهايي كه حمايت از دولت پهلوي ميكنند نيز، نه تنها ايران را به عنوان يك مركز و محلي براي چپاول و غارتگري خودشان قرار دادند، بلكه نقشه اساسي آنها از بين بردن اساس اسلام در كشورهاي خاورميانه و هم در مجموعه جهان است. امام راحل به اين نتيجه رسيده بودند كه ايجاد غده سرطاني اسرائيل نه فقط براي اين است كه يك دولتي به عنوان دولت اسرائيل در مقابل دولتهاي ديگر منطقه تشكيل شود بلكه اهرم اصلي براي مقابله با اسلام است. امام به اين نتيجه رسيده بودند كه اسلام آخرين نفسهاي خود را در ايران ميكشد و اگر اين وضع ادامه پيدا كند، ديگر به هيچ وجه از اسلام خبري نخواهد بود و اين دامنهاش كشورهاي ديگر را هم فرا خواهد گرفت. بنابراين امام و روحانيّت و مجموعه مردم به دنبال اين بودند كه اسلام و مكتب اهلبيت (ع) را احيا كنند؛ البته آن فكر بسيار گستردهاي كه امام راحل داشتند اين بود كه نه فقط براي يك بعدي از ابعاد اسلام، نه فقط بعضي از ظواهر اسلام، نه فقط بعضي از امور ظاهري تدين در ميان جامعه شكوفا شود، بلكه ايشان معتقدند بودند بسياري از احكام اجتماعي، سياسي و حكومتي در اسلام وجود دارد كه اصلاً با وجود حكومت پهلوي براي آن احكام هيچ معنايي وجود نداشت، يعني حكومت پهلوي به دنبال اين بود كه نه تنها ظواهر ديني را از بين ببرد بلكه به طريق اولي مجالي براي گوهرهاي اصيل ديني و احكام مهمي كه در اسلام است قرار نداده بود، امام از ابتدا در صدد بودند كه تمام احكام اسلام را به مرحله ظهور بياورند، اگر ما بخواهيم بگوئيم كه در مورد اسلام فقط به دنبال اين بودند كه مساجد و حسينيهها باز باشد و ظواهري از دين مطرح باشد، اين تحليل درستي نيست، بلكه در پي اين بودند كه قوانيني كه در اين كشور مطرح ميشود، اين قوانين بايد داراي يك ضابطه ديني و شرعي و بر اساس اسلام باشد. امام به دنبال اين بودند كه جامعه به سمت اسلام پيش برود، به عبارت ديگر ميتوانيم بگوئيم همان طوري كه امام حسين (ع) در ابتداي نهضت خود گفتند كه سنت پيامبر اسلام(ص) از بين رفته و بدعتها حاكم شده، همين احساس و نگراني در قبل از انقلاب ايران براي افرادي كه دلسوز اسلام و انقلاب بودند به وجود آمده بود.
2ـ جهت دوم اين بود كه انقلاب ايران در يك مرحلهاي به دنبال قطع يد حكومت پهلوي و ظلمي كه آن حكومت انجام ميداد بود، به همين منظور زماني كه شاه از ايران فرار كرد، امام راحل از نوفللوشاتو پيام دادند كه رفتن شاه مهم نيست بلكه مهمتر قطع سلطهي بيگانگان از اين كشور است، كشور ما كشوري بود كه تمام مقدرات فرهنگي و سياسي و اخلاقي و اجتماعياش در خارج از ايران تدبير و طراحي ميشد كه مردم ايران چگونه متدين و در چه حدي ديندار باشند؛ آن امور ديني كه لطمه و ضربهاي به بيگانگان وارد نميكرد، نسبت به آن راضي بودند كه مردم مشغول به آن امور باشند، اما آن اموري كه براي آنها ضرر داشت از انجام آن ممانعت ميكردند؛ مقدرات اقتصادي ايران نيز در خارج تنظيم ميشد، به گونهاي كه منابع ايران را بررسي ميكردند و هر طوري كه ميخواستند آن را چپاول ميكردند، مقدرات علمي ما هم همينطور، به گونهاي كه دانشگاههاي ما طوري برنامهريزي شده بود كه كاملاً اهداف آنها را تأمين كند و هيچ وقت رشد علمي و شتاب علمي در ايران به وجود نيايد؛ كاملاً اينها طراحي شده بود، يا از نظر سياسي و اينكه چه كساني در مجلس باشند و چه قوانيني در ايران وجود داشته باشد. خوب مجموعه اين مطالب معنايش اين بود كه بيگانگان يك تسلط عمومي بر اين كشور دارند لذا هدف دوم انقلاب اسلامي قطع دخالت بيگانگان و قطع دست ظالمين از اين كشور بود كه اين را هم به عنوان يكي از فروعات اسلام ميتوانيم مطرح كنيم.
3ـ عامل سوم در تحقق انقلاب اسلامي، اين بود كه مردم ايران ولو به حسب ظاهر، ممكن است بگوئيم در يك شرايط نسبتاً متوسط از نظر اقتصادي زندگي ميكردند، اما عزتي براي مردم وجود نداشت، اين مردمي كه با آن امكانات ميتوانستند از نظر اقتصادي در يك سطح بسيار بالايي باشند اما ما ملاحظه ميكنيم كه در قبل از انقلاب هيچ توجهي به وجود فقر در جامعه و ريشهكن كردن آن نميشد؛ برنامه نظام پهلوي اين نبود كه دست فقرا را بگيرد، هيچ همّ و غمي نسبت به برطرف كردن مشكلات فقرا و مستضعفين در جامعه نداشت اما يكي از اهداف ما اين بود كه مستضعفين حياتي پيدا كنند و از آن محروميتهاي گسترده كه در نظام پهلوي براي آنها به وجود آمده بود نجات پيدا كنند.
نقش روحانيت را در پيروزي اين انقلاب و علاوه بر آن در استمرار اهداف و آرمانهاي اوليهي انقلاب چگونه تحليل ميكنيد؟
جواب به اين سؤال بسيار روشن است؛ انقلاب ما دو ركن اساسي دارد و آنها عبارتند از اسلام و مردم. روحانيت در هر دو ركن، نقش اساسي دارد. روحانيت در فهم اسلام مهمترين و مطمئنترين و قويترين طبقه در جامعه است و اين امري غير قابل انكار است، در ميان طبقاتي كه در جامعه وجود دارد، هيچ طبقهاي را آشناتر، مأنوستر و مسلطتر بر اسلام، از روحانيت پيدا نميكنيم. اصلاً روحانيت كارش فهم دين و بيان احكام دين در طول تاريخ بوده است و همان جملهاي كه امام راحل فرمودند اسلام بدون روحانيت مانند كشور بدون طبيب است، واقعاً طبيب حاذق در فهم دين روحانيت است. از آن طرف روحانيت پايگاه بسيار مهمي در ميان تودههاي مردم دارد؛ به بركت دين مردم متديّن با روحانيّت ارتباط تنگاتنگ دارند و اين از قديم الايام تا كنون بوده و خواهد بود. از هنگام ولادت يك فرد تا هنگام فوت او، روحانيت همراه با مردم و در كنار مردم بوده، در غم و شادي مردم شريك است و تاريخ هم نشان داده كه در ايران يا در برخي كشورهاي ديگر مانند عراق، روحانيت در حفظ آن كشور براي مردم آن كشور نقشي اساسي داشته است و از اين جا نتيجه ميگيريم همان گونه كه در حدوث اين انقلاب به بركت دين و به بركت مردمي بودن عالمان دين، روحانيت نقش اساسي داشت، در استمرار انقلاب و در اين كه انقلاب از خط اصيل اسلام و انقلاب جدا نشود باز هم همين مرجعيت و روحانيت نقش تعيين كننده را دارد.
مرحوم والد ما رضوان الله عليه در يكي از ملاقاتهايي كه مسئولين نظام با ايشان داشتند، متذكر شده و فرمودند كه شما بدانيد كه اگر امام خميني (ره) عنوان مرجعيت تقليد را نداشت، نميتوانست در رهبري اين نظام موفق باشد و مردم نيز از او تبعيت نميكردند! اين كه مردم آمدند در خيابانها، در تظاهراتها در مقابل حكومت طاغوت ايستادند و جان و مال خود را دادند به پشتوانه اين بود كه ميدانستند روحانيت اين حركت را تأييد ميكند و رضاي خدا و تكليف شرعي در اين راه است، والد ما باز هم به آن مسئول فرمودند مردم ما نظامي را ميخواهند كه همراه با روحانيت و همراه با مرجعيت باشد و اگر ببينند مسئولي دنبال تخريب روحانيت يا تخريب مرجعيت است، مردم از او تنفر پيدا ميكنند، بنابراين جوهره نظام ما پيوند خورده با روحانيت و مرجعيت است و اگر ما بخواهيم انقلابمان به آن اهداف اساسي خود نائل شود و اسلام در همه جهات به نحو صحيح مطرح شود و اگر بخواهيم آن جوهرههاي اسلام شكوفايي پيدا كند تنها راهش اين است كه همراه با مرجعيت و روحانيت باشد. خوب ما ميبينيم در رأس نظام جمهوري اسلامي ايران، فقيهي جامع الشرايط حضور دارد و بدون نظر او هيچ كاري مشروعيت ندارد. خوب چنين جايگاهي كه مورد اتفاق همگان است، معنايش اين است كه آن فقيهي كه در رأس نظام است، اگر مطلبي مورد تأييد او نباشد انجام آن عمل خلاف شرع است، علاوه بر اين كه خلاف قانون هم هست.
نقش آيت الله العظمي فاضل لنكراني (ره) را در تحقق انقلاب و سپس استمرار حركت انقلاب بيان كنيد؟
اين مرجع بزرگ از همان لحظه اولي كه امام رضوان الله عليه در مدرسه فيضيه فرياد برآوردند و علماء، مراجع و مردم را براي دفاع از اسلام و ايران دعوت كردند، به دليل اين كه از شاگردان مبرز امام راحل و همچنين هم بحث حاج آقا مصطفي خميني (ره) بودند، نداي امام (ره) را لبيك گفتند و در تمام مراحل انقلاب يك حضور جدي و فعال داشتند. وقتي در تاريخ نگاه ميكنيم، زماني كه دولت پهلوي قصد اعدام امام راحل را داشت، بزرگان قم و از جمله والد مرحوم ما كه در آن زمان از اساتيد برجسته حوزه علميه قم بودند و شاگردان فراواني نيز داشتند، به گونهاي كه عنوان ميشود حتي در زمان آيت الله بروجردي (ره) نيز بلافاصله پس از درس خارج فقه ايشان، مرحوم والد ما در مسجد اعظم مشغول تدريس ميشدند و استقبال از درس ايشان نيز بسيار خوب بود. ايشان به همراه 11 نفر ديگر كه مجموعاً 12 نفر بودند مرجعيت امام راحل را امضاء كردند و اين سبب شد كه دست دولت طاغوت بسته شود، چرا كه طبق قانون، دولت حق نداشت مرجع تقليد را محاكمه كند؛ البته والد ما دائماً ميفرمودند كه اين مسئله كه از امام راحل بتوان تقليد كرد مسألهاي بسيار واضح و روشن بود. اين امضاء براي والد مرحوم ما هزينه دربرداشت و آن اين بود كه ايشان به مدت 3 سال تبعيد شدند، چهار ماه در گرماي سوزان ماههاي تير و مرداد در بندر لنگه دوران تبعيد را گذراندند، وقتي ديدند 15 كيلو از وزن ايشان كم شده است مكان تبعيد ايشان را به يزد انتقال دادند و مدت دو سال و نيم نيز در يزد بودند. دولت طاغوت خيال ميكرد اين تبعيدها به سودش تمام ميشود، حال آن كه اين تبعيدها براي تحقق انقلاب اسلامي تأثير بسيار بالايي داشت چرا كه در دوران اقامت والد ما در يزد، ايشان جلسات بسيار متعددي را با مرحوم شهيد قدوسي براي تحقق اهداف امام راحل داشتند و اصلاً ميتوان گفت كه برخي از مسائل انقلاب كه در يزد رخ داد، به واسطه همان حضور والد ما در يزد، در دوران تبعيدشان بود. بعد از اين كه تبعيدشان هم تمام شد، در سالهاي 56 و 57 اكثر جلسات جامعه مدرسين حوزه علميه قم در بيت ايشان تشكيل ميشد؛ بسياري از راهپيماييهايي كه خطرات زيادي در برپايي آنها احساس ميشد چون نظاميها و ارتشيها دستور تيراندازي داشتند، از همين بيت ايشان آغاز ميشد. تصميمات مهمي در جامعه مدرسين مطرح و به علماي بلاد اطلاع داده ميشد. زماني كه امام خميني (ره) در پاريس بودند ايشان به همراه چند تن از دوستانشان براي اين كه ببينند امام (ره) چه دستوري دارند به پاريس تشريف بردند و خدمت امام رسيدند و دستوراتي را گرفته و به ايران برگشتند تا آن فرمايشات را عملي كنند. براي ورود امام راحل به ايران مدتي به همراه جمعي از علماي بنام تهران و شهرهاي ديگر در دانشگاه تهران تحصن كردند و البته آن روزها روزهاي بسيار خطرناكي از لحاظ امنيتي بود، تا اينكه امام (ره) به ايران آمدند. وقتي هم كه امام به قم وارد شدند، از همان لحظه ورود ايشان به قم، همراه امام و به عنوان يك شخصيت تأثيرگذار در مسائل انقلاب مطرح بودند، در كنار امام (ره) در هر قسمتي كه احساس ميكردند تأثيرگذار هستند شركت داشتند. امام راحل عقيده داشتند كه بايد حوزه علميه را سامان داد و اهداف انقلاب را به خوبي دنبال كرد و از اين رو والد ما به مدت 10 سال مسئوليت حوزه را در اختيار داشتند. آيت الله استادي كه بعد از ايشان مسئوليت حوزه را داشتند ميفرمودند اگر امروز ما كاري ميكنيم ادامه همان برنامههاي آيت الله فاضل لنكراني (ره) است. ايشان چندين مرتبه در جبههها حضور پيدا كرده و در طول مدت دوران دفاع مقدس طلاب را تشويق به حضور در جبههها ميكردند. در تمام شئونات انقلاب حضور جدي داشتند؛ 10 سال پس از انقلاب دبير جامعه مدرسين حوزه علميه قم بودند و در همه اموري كه مربوط به روحانيت ميشد به دستور امام نقش تعيين كننده داشتند، يادم ميآيد كه يك بار يكي از مسئولين دولتي انتقادي از حوزه مطرح و آن را منتسب به امام كرده بود، وقتي والد ما خدمت امام مشرف ميشوند به امام ميگويند كه اگر انتقادي داريد مستقيماً به خود من بگوئيد. امام راحل ميفرمايند سخن منتسب به من دروغ است و من اگر كاري با حوزه داشته باشم اول با شما در ميان ميگذارم، من شما را همانند مصطفي خود ميدانم. پدرم هم در مقام علم و هم در مقام عمل معتقد به امام بودند، واقعاً ايشان قبل و بعد از انقلاب نقش بسيار تعيين كنندهاي داشتند؛ از كساني بود كه در شكلگيري رهبري مقام معظم رهبري (مدظله العالي) در مجلس خبرگان و بعد تأييد رهبري و اجتهاد ايشان در حوزه علميه قم نقش اساسي داشته و اين بر همگان مشهود است؛ ايشان دائماً ميفرمودند و حتي در ماههاي آخر عمر خود نيز بر آن تأكيد داشتند كه از لحظهاي كه به امر امام راحل فرياد ايشان را پاسخ گفتيم تا اين زمان در ضرورت انقلاب و كار بزرگ امام، هيچ ترديدي نكردم و بلكه به ضرورت اين كار واقفتر شدم و اين مسئلهاي بسيار مهم است و از اين رو مردم عزيز ما بايد قدر اين انقلاب را بدانند.
از آنجايي كه مردم ايران در تحقق انقلاب اسلامي و پس از آن در مقاطعي همچون هشت سال دفاع مقدس فداكاري فراوان كردند، وظيفه مسئولين در قبال اين مردم چيست؟
از همين جا توصيهاي خدمت مسئولين ميكنم و آن اين است كه بيشتر مراقب مردم ما باشند و در برنامههاي خود با تدبير بيشتري بيانديشند؛ براي ما بسيار گران است كه ببينيم مردم بار سنگين اقتصادي را تحمل كنند و خدايي ناكرده مشكلاتي براي آنها به وجود بيايد. البته ميدانيم مسئولين ما تدبير خواهند كرد، مردم ما در همه صحنهها از انقلاب حمايت كرده و در تمام بحرانها حضوري قوي داشتند و اين حضورها گاهاً براي مسئولين قابل باور نبوده و از اين رو بايد نسبت به حل مشكلات مردم، قويتر عمل شود. يادم ميآيد والد ما، هر كدام از مسئولين دولتي كه خدمت ايشان ميرسيدند به آنها ميفرمودند امام خميني (ره) يك وعدهاي به مردم داد و آن اين بود كه امور اوليه مردم از قبيل انرژي، برق و آب را مجاني در اختيار آنها قرار دهند و شما سعي كنيد حال كه نميتوانيد مجاني در اختيار مردم قرار دهيد، آن را با قيمت خيلي كم در اختيار مردم بگذاريد و اين توصيهاي بود كه در هر جلسهاي مطالبه ميكردند، واقعاً بايد كاري كنيم كه مردم احساس فشار نكنند، مردمي كه فوق باور مسئولين وفاداري خود را به ميهن اسلامي نشان دادند، ما بايد پيوند خود را با آنها قويتر كنيم، مسئولين جامعه ما اگر ميخواهند موفقتر باشند بايد پيوند خود را با نخبگان، روحانيّت، دانشگاهيان و اهل فكر بيشتر كنند.
نقش تعامل دولت با نخبگان جامعه براي حل مشكلات مردم تا چه ميزان ميتواند مؤثر باشد؟
در عين اين كه دغدغه اين است كه عدالت به معناي واقعي پياده شود، اما همين عدالت اقتضا ميكند كه مسئولين به اهل نظر و دلسوزان دين بهاء دهند؛ اگر روحانيت در جامعه امروز بعد از 32 سال نسبت به يك امري هشدار ميدهند، ما نميتوانيم بپذيريم كه مسئولين نسبت به اين هشدار بيتفاوت باشند براي ما قابل قبول نيست كه نسبت به هشدارهاي مراجع و روحانيت اهميتي ندهند و از آن طرف در بدنه نظام جمهوري اسلامي، افرادي خودسرانه كارهايي را انجام دهند كه با روح اسلام سازگاري ندارد، ترويج از اعمال و رفتار و نمايشها و تئاترهايي شود كه هيچ سنخيتي با فرهنگ اسلام و فرهنگ شهادت و انقلاب ندارد. استمرار انقلاب مرهون بها دادن به هشدارهاي دلسوزان انقلاب و دلسوزان دين است، بايد ببينند رهبر معظم انقلاب و مراجع عظام تقليد چه دغدغهاي دارند؟ نخبگان چه نظراتي دارند، امروز اگر كسي فكر كند تنها با نظرات شخصي خود ميتواند مشكلات را حل كند اين بزرگترين اشتباه است و آثار و تبعات منفي خواهد داشت.
سخنان امام راحل چه تأثيري در جوامع مسلمان ميگذاشت؟
اگر امام در سال 1360 فرياد «يا للمسلمين» را در حضور نمايندگان كشورهاي خارجي مسلمان و از جماران بلند كردند، امروز ميبينيم بعد از حدود 30 سال اين فرياد را در كشورهايي چون تونس، اردن، مصر و .. لبيك ميگويند، اين از بركات انقلاب اسلامي ايران است، اين انقلاب چون يك انقلاب اسلامي بوده اين چنين در حال گسترش است، لذا بايد معيارهاي دين را هر چه بيشتر در جامعه پياده كنيم. آن چه كه امروز فلسطين را قوي در برابر اسرائيل نگاه داشته تمسك به عاشورا و امام حسين (ع) است، همانها كه ركن انقلاب اسلامي ايران بودند و اگر بخواهيم انقلاب استمرار پيدا كند بايد به اين نكات توجه كنيم.