امام و دانشگاهیان
۲۵ مرداد ۱۳۹۰
۱۱:۳۹
۳,۵۰۴
خلاصه خبر :
-
مقاومت؛ تنها راه عزت مسلمین و غلبه بر مستکبرین
-
گزارش دیدار آیت الله فاضل لنکرانی با حضرت آیت الله العظمی سبحانی(دامت برکاته)
-
آیتاللهالعظمی فاضل لنکرانی(ره) فقیهی زاهد، سترگ و آموزنده برای نسلهای آینده
-
برگزاری مراسم سالگرد شهادت حضرت فاطمه(س) / فاطمیه دوم
-
یادی از فقیه اهلبیت(ع) و مرجع بزرگ شیعه، در گفتوگوی خبرگزاری ابنا با آیتالله شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی
-
مسجد کانون تهذیب و رشد استعدادها
گفتگوی ویژهنامه ی امام و دانشگاهیان با آیتالله حاج شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی دامت برکاته پیرامون شخصیت امام خمینی(ره)
مقدمه: شاید اکثر قریب به اتفاق کسانی که امام خمینی(ره) را خوب میشناسند، میدانند که بنیانگذار کبیر انقلاب، رابطهای بسیار نزدیک با مرحوم آیتالله العظمی فاضل لنکرانی(ره) داشتند. از این رو پیرامون صحبت از شخصیت امام راحل به سراغ آیتالله محمدجواد فاضل لنکرانی، فرزند مرجع فقید شیعیان آیتالله العظمی فاضل لنکرانی(ره) که در حال حاضر از اساتید برجسته ی دروس خارج حوزه علمیه قم، عضو جامعه مدرسین و رئیس مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) است، رفتیم. شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی در گفتوگو با ویژهنامه «امام و دانشگاهیان» به مسئولیت پدرش در مدیریت حوزه علمیه اشاره و اظهار کرد: هرگاه که پدرم برای بیان مطلبی در مورد حوزه علمیه به خدمت امام خمینی میرسید، امام(ره) میفرمود که آقای فاضل مسائل حوزه را با آیتالله گلپایگانی و مراجع مطرح کنید، چرا که امام خمینی(ره) نسبت به استقلال حوزه و اعتلای شیعه، همواره دغدغه داشتند. وی که با افتخار از خاطره معمم شدن خود توسط امام خمینی(ره) سخن میگوید وبا بیان اینکه تکریم مراجع تقلید و علمای شیعه امری ضروری و بسیار بااهمیت در نزد امام(ره)بود، گفت: امام خمینی(ره) توصیه کرده بودند که اگر کسی نسبت به بعضی از مراجع اهانت و یا بیحرمتی کند، ولایت او قطع میشود. امام خمینی(ره) میفرمودند که یک آدم معمولی یا یک طلبه معمولی، حق ندارد به یک مرجع تقلید اهانتی بکند و از روی اهانت بگوید چرا این حرف را نزد؟ چرا این موضع را نکرد؟ چرا چنین کرد و چرا چنین نکرد؟ فرزند آیت الله العظمی فاضل لنکرانی(ره) با تبیین و تحلیل شخصیت عرفانی امام خمینی(ره) و بیان این نکته که اصولاً هر کسی که بخواهد امام(ره) را بشناسد، قبل از هر بعدی باید از بعد عرفانی و معنوی ایشان آغاز کند و بداند که امام راحل مملکت وجودی خود را در تصرف خدای تبارک و تعالی قرار داده بود، گفت: امام خمینی(ره) دنبال اینکه از خودش شخصیت بسازد، اسطورهای بیافریند و قهرمانی بسازد نبود، اما متأسفانه امروز میبینم در کشورمان بعضی از مسئولین ردههای دوم و سوم و چهارم، دنبال این هستند که ا زخودشان یک موجود و قهرمانی در میدان انقلاب ما بسازند.
مشروح گفتوگوی ویژهنامه ی «امام و دانشگاهیان» را با آیتالله محمدجواد فاضل لنکرانی در ادامه میخوانید:
r شما به دلیل رابطه ی پدر مرحومتان آیتالله العظمی فاضل لنکرانی(ره) با امام خمینی(ره) و متعاقب آن دید و بازدیدهایی که میان این دو مرجع بزرگ و این استاد و شاگرد صورت میگرفت، امام خمینی(ره) را دیده و شخصیت ایشان را تا حدودی درک کردهاید؛ امروزه بش از آنکه هر بعدی از شخصیت امام خمینی(ره) برای جامعه ی ما بیان شود، شخصیت سیاسی و صبغه مبارزاتی ایشان مطرح میشود و از این رو از ابعاد دیگر شخصیتی امام خمینی(ره) از جمله شخصیت عرفانی بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی ایران، غفلت شده و آن گونه که باید و شاید به این بعد از شخصیت ایشان توجه نمیشود؛ شما به نوبه ی خود، شخصیت عرفانی امام خمینی(ره) را برای جامعه وجوانان چگونه تشریح میکنید؟
t پیش از آغاز سخن ایام سالگرد رحلت امام بزرگوار را به همه ی مسلمانان، شیعیان و ملت عزیز ایران تسلیت عرض میکنم و امیدوارم که خداوند روح بزرگ ایشان را با ائمه ی طاهرین(ع) و پیامبر اکرم(ص) محشور کند؛ و البته من کمتر از این هستم که واقعاً بتوانم در مورد ابعاد شخصیتی امام راحل صحبت کنم. به نظر من هرچه زمان میگذرد ما به وسعت ابعاد شخصیتی امام(ره) بیشتر پی میبریم؛ امام(ره) شخصیتی هستند که فقط در مسائل سیاسی خلاصه نمیشوند، در مسائل فقهی و فلسفی خلاصه نمیشود. در هر وادی که انسان کلمات امام خمینی(ره) را ملاحظه میکند، میبیند که امام(ره) در اوج آن بخش قرار دارد. من فکر میکنم بسیاری از موفقیتهایی که امام خمینی(ره) در مسائل علمی یا در مسائل سیاسی به دست آوردند، مرهون همین بعد معنویشان است. وقتی کسی به تألیفات امام(ره) مراجعه میکند، میبیند که ایشان در سنین حدود 40 سالگی، تألیفاتی در مسائل اخلاقی دارد که مباحثی بسیار عمیق هستند و باید از یک استاد 80 ساله اخلاق که فقط عمرش را به مباحث اخلاقی گذرانده، صادر شده باشد. وقتی کتاب «مصباح الهدایه» را انسان میبیند، به این نکته پی میبرد که امام خمینی(ره) آن چنان در سنین جوانی، به مبانی و مشربهای عرفانی و آن هم عرفان صحیح که مطابق با متن قرآن و سنت است، مسلط بودهاند، که موجب بهت و حیرت انسان میشود؛ وقتی انسان کتاب «اسرار الصلوة» و «آداب الصلاة» امام(ره) را میبیند و آن را با کتابهایی که در این زمینه و قبل از امام(ره) نوشته شده بود، از جمله کتاب «اسرار الصلوة» مرحوم میرزا جواد آقای تبریزی که قبل از امام(ره) «اسرار الصلوة» خود را نوشته بود، یا کتاب «التنبیهات العلیه» مرحوم شهید ثانی که قبل از میرزا جواد آقای تبریزی این کتاب را نوشته است، مقایسه میکند، انسان میبیند که چقدر فاصله بین آنچه که امام خمینی(ره) نوشته اند و آنچه) که در کتاب این دو بزرگوار است، وجود دارد. با اینکه کتاب «التنبیهات العلیه» مرحوم شهید ثانی و «اسرار الصلوة» مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، کتابهای بسیار مهمی هستند و هر کدامشان، برای اینکه یک انسان بخواهد خودش را بسازد، کافی است. همین که انسان مراجعه کند و فقط آنچه را که ا ین بزرگواران فقط درباره ی نماز گفته اند را بررسی کند، میبیند که میشود برای خودسازیاش استفاده کند، اما وقتی به کتاب امام خمینی(ره) میرسیم، گویا از یک چشمهای به اقیانوسی وارد شدهایم. آن قدر نکات مثبت فراوان و آنقدر نکات عرفانی و دقیق معنوی در این کتابهای معروف به «اسرار الصلوة» و «آداب الصلوة» حضرت امام خمینی(ره) وجود دارد که من میتوانم به جرأت بگویم، فهم برخی از مطالب آنها، برای احدی از افراد زمانه ی ما میسور نیست؛ این مطلبی نیست که مبالغه باشد، واقعاً خود بنده در «اسرار اصلوة» و «آداب الصلوة» مرحوم امام به عباراتی برخورد کردم که با برخی از افرادی که دستی در مسائل عرفانی دارند و با آنها صحبت میکنم، آنها هم این نکته را تأیید میکنند؛ این را واقعاً بدون هیچ تعصبی عرض میکنم که در همین کتاب «اسرار الصلوة» و کتاب «مصباح الهدایه» و همچنین کتاب «آداب الصلوة» امام خمینی(ره) مطالبی را انسان میبیند که واقعاً بحت و حیرت را همه وجودش را فرامیگیرد. امام راحل در این کتابها، در مرتبه اخلاص، مرتبههای ساده و ظاهری که در کلمات دیگران هم آمده است را بیان میکنند، اما به برخی از مراتب اخلاص که میرسند، انسان واقعاً از فهم آن عاجز است و در آخر هم مراتبی را مطرح میکند که از حوصله ی این کتاب خارج است. یعنی آنقدر این مرد در دوران جوانی خودساخته بوده، آنقدر این نماز همه وجودش را فراگرفته بوده و آن چنان مسلط به آثار نماز و آداب نماز است که واقعاً انسان تعجب میکند که چگونه یک انسان میتواند به این مرحله برسد.
r چگونه میتوان این بعد عرفانی شخصیت امام خمینی(ره) را برای جامعه و جوانان معرفی و تبیین کرد؟ برای ما از ارتباط امام و قرآن بفرمایید.
t واقعاً اگر کسی بخواهد امام خمینی(ره) را از بعد معنوی بشناسد، تا این کتابها را نخواند، نمیتواند ایشان را بشناسد. تا نبیند که امام(ره) واقعاً چه نکات بدیع و نویی را که در کلمات دیگران نیست در این کتابها، در مورد مسائل معنوی و عرفانی بیان کرده اند، نمیتواند بگوید امام خمینی(ره) را شناختهام. باز امام خمینی(ره)، در همین کتاب «آداب الصلوة» به مناسبت اینکه انسان در نماز، باید قرآن وسوره فاتحة الکتاب را بخواند، راجع به قران، مطالبی بسیار شگرف و حیرتآور را آفریده است؛ من خود به شخصه ندیده ام کسی مانند حضرت امام خمینی(ره) در مورد قرآن، به این جامعیت، دقت و به این تسلط صحبت کرده باشد. ایشان در یک جایی در مورد قرآن میفرماید: کسی که میخواهد با قرآن ارتباط پیدا کند، باید ابتدا بداند که این قرآن چیست و چه مقاصد و مطالبی دارد؛ و در ادامه خودشان شروع به بیان امهات مطالب قرآن میکنند. خوب کسی میتواند امهات مطالب قرآن را بیان کند که با قرآن انس داشته ب اشد؛ قطعاً بدون این انس و احاطه بر قرآن نمیتوان این حرفها را زد. باز امام خمینی(ره) در مورد قرآن و در مورد اینکه یکی از بخشهایی که در قرآن کریم وجود دارد، قصص قرآن است، میفرمایند: «بالجمله ذکر قصص انبیاء(ع) و کیفیت سیر و سلوک آنها و چگونگی تربیت آنها از بندگان خدا و حکم و مواعظ و مجادلات حسنه آنها، از بزرگترین ابواب معارف و حکم و بالاترین درهای سلامت و تعالی است که حق تعالی به روی بندگان خود مفتوح فرموده است».
در بعضی جاهای دیگر در مورد همین قصص قرآن میفرمایند «در این قصص فواید بیشمار و تعلیمات بسیار است؛ به قدری معارف الهیه و تعلیمات و تربیتهای ربوبیه، مذکور و مرموز است که عقل را متحیر کند»؛ همین جا عرض میشود که ادب یک انسانی که توجه به نعمت خدا پیدا میکند، باید شکر خدا را بکند.
باز امام راحل در همین کتاب «آداب الصلوة» میفرمایند که در قصه ی خلقت آدم(ع) و اینکه خدا به ملائکه امر کرد که آدم را سجده کنید و متعاقب آن نافرمانی ابلیس، مسائل تعلیم و تربیت بسیار زیادی وجود دارد؛ یا مثلاً یکی از حرفها و تأکیدات امام راحل این است که اگرچه داستانهای زیادی از پیامبرانی چون عیسی(ع)، موسی(ع) و... در قرآن وجود دارد، اما اصلاً هیچ داستانی از قصص انبیاء در قرآن تکرار نشده است و در هر جایی که انسان خیال میکند که تکراری صورت گرفته است، نکتهای وجود دارد که در جای دیگر قرآن که مشابه آن قصه آمده، وجود ندارد. این راجع به تسلطی که امام خمینی(ره) راجع به مطالب قرآن دارد.
امام خمینی(ره) در هفت یا هشت صفحه از کتاب «آداب الصلوة» یک گزارش اجمالی از قرآن میدهد و این گزارش به قدری زیبا، به قدری دقیق و به قدری محکم است که تا خوانده نشود، درک نخواهد شد. حال آنکه اکثر ما عاجز هستیم که از یک صفحه قرآن گزارشی تهیه کنیم، که این نشان از آن دارد که حضرت امام خمینی(ره) تسلط کافی بر قران داشتند. از آن طرف باید افسوس بخوریم که امام خمینی(ره) را از دست دادیم و آنچه که از معارف قرآن در دل امام بود، ازما گرفته شد و برای جامعه بیان نشد. امام آنقدر لطافتها و دقتها در آیات قرآن دارد که در همین کتاب «آداب الصلوة» روشن است و انسان میگوید کهای کاش امام راحل یک دوره تفسیر قرآن را بیان میکرد تا نکات و ظرایف قرآن را از دیدگاه ایشان داشتیم. واقعاً این سؤال پیش میآید که امام خمینی(ره) چه شخصیتی بوده که این همه مسائل و علوم و معارف در قلب او بوده، آن هم در سنین 40 سالگی و نه در دهههای آخر عمرشان که بخواهیم بگوییم بر اثر ممارست زیاد، این روحیه را به دست آوردهاند. به این ترتیب، میتوانیم به این نتیجه برسیم که خدا نسبت به امام راحل یک تجلی ویژه داشته و او را در عرفان، در حد بسیار بالایی آورده که فهم ما از بسیاری از مطالبی که ایشان بیان کردهاند، عاجز است. یا وقتی کسی کتاب «چهل حدیث» امام خمینی(ره) را مطالعه میکند درست احساس میکند که آنچه که ایشان بیان کرده از اعماق قلبشان بیرون آمده و آنچنان دلسوزانه و مربیانه با نفوس بشری ارتباط برقرار میکند که انسان لذت میبرد؛ من خود به شخصه هر بار که کتاب «چهل حدیث» و «آداب الصلوة» امام عزیز را میخوانم، برای من این حاصل میشود که امام در حال حاضر این کلمات را بیان میکند. نوشتههای امام خمینی(ره) به گونهای است که از اعمال قلب ایشان به اعماق قلب مخاطب مینشیند. در مورد خود آداب قرآن و قرائت آن، از نظر اینکه قرآن مشتمل بر چه مطالبی است و از نظر اینکه قاری باید چه توجهاتی داشته باشد، امام خمینی(ره) میفرمایند یکی از آداب قرآن، تعظیم است؛ تعظیم هم یعنی آن کسی که قرآن را باز میکند و توجه به آن پیدا میکند، پی به این ببرد که آن کسی که این حرفها را میزند، یک موجود معمولی نیست و توجه به عظمت صاحب این کتاب پیدا کند. آداب دیگر قرائت قرآن را مسئله ی تطبیق میداند و میفرمایند که یکی از آداب مهم قرائت قرآن که انسان را به نتایج و استفادههای بیشمار نائل میکند، مسئله تطبیق است؛ تطبیق هم یعنی در هر آیهای از آیات قرآن که انسان میخواند، تدبر و تفکر کرده و مفاد آن را با خود منطبق، و در نهایت نقصان خود را با آن برطرف کند؛ برای مثال هم، بیان میکنند که در قصه مطرود شدن شیطان از درگاه الهی، باید دید که شیطان با آن همه عبادات و سجدههای طولانی که برای خدا داشت، به چه علتی مطرود درگاه الهی شد؟ منشأ مطرود شدن شیطان را، انسان میفهمد که کبر و غرور و خودبینی بوده است و بنابارین نتیجه میگیرد که اگر این خودبینی سبب مطرود بودن شیطان شد، اگر در ما هم باشد، ما هم از درگاه خدا مطرود میشویم؛ یا اینکه میفرماید این که خدا آدم را بر ملائکه برتری داد علتش چه بوده و در این مسئله کمی مخاطبان خود رابه فکر فرو میبرد و در نهایت میگویند مسئله تعلیم، علت این امر بوده است؛ ببینید ایشان به چه نکاتی دقت میکند؛ آدم چون یاد رگفته این اسماء الهی را و خداوند اینها را به انسان تعلیم کرد، این سبب برتری انسان بر ملائکه میشود و نتیجه هم میگیرد اگر بخواهیم این آیات را بر خودمان تطبیق دهیم، باید در باب تعلیم وارد شویم و مرتبه عالیه ا سماء را پیدا کنیم؛ باز از جمله مواردی که در مورد تطبیق بیان فرمودهاند، این است که هر کسی که بخواهد از قرآن یک حظ کافی ببرد، باید آیات را بر خودش تطبیق دهد و میگویند آیه دوم سوره انفال بیان میکند که مؤمنین آنهایی هستند که وقتی نام خدا برده میشود، دلهاشان بیمناک میشود و ووقتی که آیات خدا بر آنها قرائت میشود، ایمانشان زیاد و بر خدا توکل میکند و باید بعد از قرائت قرآن ببیند این سه ویژگی در او موجود است یا خیر؟
r بهترین راه برای شناخت شخصیت واقعی امام خمینی(ره) چیست؟
t اصولاً قبل ازا شناخت هر بعدی از ابعاد شخصیت امام خمینی(ر) باید بعد معنوی ایشان را بشناسیم و اگر هر کسی که بخواهد امام(ره) را بشناسد، قبل از هر بعدی باید از بعد عرفانی و معنوی ایشان آغاز کند و این کتابها را ببیند؛ من باز هم، واقعهاً به دانشجویان عزیز توصیه میکنم از این دو کتاب «آداب الصلوة» و «چهل حدیث» برای شناخت بهتر امام خمینی(ره) بهره بگیرند. چرا که فهم مطالب «اسرار الصلوة» شاید برای همگان مقدور نباشد، بنابراین ت وصیه من این است که با این کتابها مأنوس و آشنا باشند. انسان اگر بخواهد لذت نماز را بچشد، یکی از بهترین راهها، همین خواندن این کتابها است؛ اگر بخواهد لذت عبادت و بندگی خدا را ببیند، باید به این کتابها توجه کند، چرا که واقعاً امام(ره) در این کتابها گزارشی از مسیر بندگی و اطاعت بیان کرده که برای ما بسیار مغتنم است.
r در حرکت انقلابی و سیاسی امام خمینی(ره)، تا چه میزان این نگاه عرفانی و معنویشان حاکم بود؟ و دیگر اینکه اصلاً چه ضرورتی دارد که این بعد عرفانی شخصیت عرفانی بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی ایران برای جامعه مطرح شود؟
t اساساً معتقدم انقلابی که امام خمینی(ره) پایهگذاری کرد به این دلیل بود که دید آن چیزی که از بین میرود، بندگی خدا و دوری از بندگی خدا در جامعه دیده میشود. امام راحل دیدند مظاهر اجتماع هر روز از مظاهر اسلامی فاصله میگرفت؛ به همین دلیل انقلاب را ایجاد کردند ت ا مردم با حقیقت اسلام بیشتر آشنا شوند و در مسیر بندگی خدا قرار بگیرند. درست است که ما میگوییم انقلاب کردیم تا طاغوت را از بین ببریم، ولی این نکته یک مقدمهای بود. طاغوت اصولاً به این دلیل در فقه و آرمانهای اسلامی قابل قبول نیست که وقتی ولایت غیر خدا آمد، همه ی شئون انسانْ غیرالهی میشود، اما وقتی ولایت الهی بر ما مسلط و حاکم شد، همه ی شئون ما رنگ الهی پیدا میکند. امام با ولایت فقیه و انقلاب، میخواستند صبغه ی جامعه و بشر به سمت الهی بودن پیش برود. واقعاً امروز باید بیاییم و این هدف امام خمینی(ره) را بیشتر واکاوی و روشن کنیم و توضیح دهیم، مخصوصاً برای نسلی که امام راحل را ندیده اند. ما برای شناخت بنیانگذار کبیر انقلاب به این نسل سوم، هیچ راهی نداریم، جز بیان همین مسائل سیر و سلوکی امام(ره)، تعبد و اعتقاد امام(ره)، و بندگی که ایشان نسبت به خدای متعال داشتند. واقعاً اگر بیاییم و همین مطالب را برای نسل سوم بیان کنیم و همچنین برای حوزههای علمیه و دانشگاهیان، بسیار مفید خواهد بود.
اگر بخواهیم بگوییم این مراتب بلند علمی را که امام خمینی(ره) پیدا کرد و در علومی چن فلسفه، عرفان، تفسیر و... در اوج بود، از کجا نشأت میگرفت، باید گفت به این دلیل بود که امام راحل مملکت وجودی خود را در تصرف خدای تبارک و تعالی قرار داده بود؛ اگر یک طلبه بخواهد موفق بشود، رمز موفقیت او هم همین است؛ البته به عنوان یک شرط لازم و نه کافی؛ چرا که باید درس هم بخواند و زحمت بکشد. امام خمینی(ره) در کنار این راههای معمولی که تعلم و تحصیل و تدریس و... باشد، اساس را بر تهذیب نفس، طهارت و پاکی روح و معرفت خود نسبت به خدای متعال قرار داد. شما ببینید در همین کتاب «آداب الصلوة»، امام خمینی(ره) مراتبی را برای اخلاص بیان میکند و در این بخش میتوان دید که حتی طبق مبنای امام(ره) آن کسی که نماز میخواند به قصد اینکه به بهشت برود، با اینکه بهشت را هم خدا وعده کرده است. نماز از روی اخلاص نیست و این به این دلیل است که امام راحل در اوج عرفان بودند. بیاییم واقعاً از کتابهای امام خمینی(ره) این مبانی را بیرون بیاوریم و هرچه بیشتر به جامعه تزریق کنیم؛ نیاییم اخلاقیات امام(ره) را در اینکه بعضی از اموری که از مردم معمولی هم صادر میشود را بیان کنیم؛ گاهی مواقع انسان مشاهده میکند که در دورانی که سالگرد امام راحل است، به این بهانه میآیند و بیان میکنند که امام خمینی(ره) مثلاً وقتی میخواستند از اتاق خارج شوند، چراغ را خاموش میکردند. وقتی میخواستند غذا بخورند، باید همه ی اعضای خانواده با هم باشند؛ باید گفت اینها که یک امور عادی برای امام راحل بوده است؛ اصلاً اینها در قاموس ارزشی امام(ره) جایگاه ویژه را ندارد؛ بلکه آن چیزی که جایگاه ویژه در نزد امام خمینی(ره) دارد توجه عمیق ومعرفتی است که به خدا دارد و خودش را مظهر اسماء و صفات خدا قرار داده است؛ بیاییم و اینها را برای مردم روشن کنیم.
r موفقیتهای امام خمینی(ره) در ابعاد مختلف، به ویژه بعد علمی، از کجا نشأت میگرفت؟
t امامْ نماز، قرآن و خدا را شناخت و باز میتوان گفت قبل از اینها امام خمینی(ره) حقیقت ولایت را خوب شناخت؛ در این 100 یا 200 ساله و حتی بعد از معصومین(ع)، بنده به شخصه کسی را نمیشناسم که درشناخت ولایت معصومین(ع) این قدر اوج گرفته باشد. امام خمینی(ره) در همین کتاب «آداب الصلوة» از استادشان مرحوم شاهآبادی نقل میکنند که فرمودند در حقیقت شهادت به توحید، شهادت به رسالت هم هست، و اصلاً توحید بدون رسالت معنا ندارد و کسی نمیتواند بگوید من توحید را قبول دارم و نبوت پیامبر اکرم(ص) را قبول ندارم؛ و باز امام خمینی(ره) در ادامه ی این سخن استادشان میگویند که من در ادامه فرمایشات استادم میگویم که در حقیقت شهادت به توحید، شهادت به ولایت امیرالمؤمنین(ع) و اولاد او هم هست، بعد میفرمایند در حقیقت شهادت به ولایت امیرالمؤمنین(ع) شهادت به توحید هم هست، در حقیقت شهادت به رسالت، شهادت به توحید و ولایت هم هست؛ و تأکید فراوان میکنند که تمام اینها نور واحد هستند و رسالت وولایت از نور خدای تبارک و تعالی است. امام خمینی(ره) ولایت را آنقدر عمیق فهمیده که در پرتو این فهم عمیق، بسیاری از این مطالبی که در روایات مربوط به امامت است، قابل فهم است. این که ما میگوییم «حب علی ایمان و بغضه کفر» را باید افرادی در حد امام خمینی(ره) برای ما معنا کنند که چرا این گونه است؛ چون حب علی(ع)، مستلزم حب پیامبر(ص) است و حب پیامبر(ص) مستلزم حب خداست و بنابراین حب علی(ع) مستلزم حب خداست و این چیزی است که امام خمینی(ره) آن را به معنای واقعی فهمیده اند و به این مرتبه رسیده است. اما کسی که امیرالمؤمنین(ع) را یک آدم معمولی ببیند، در معنای این روایات عاجز میشو و میگوید چطور میشود که حب یک انسان معیار برای ایمان و کفر قرار بگیرد؟ اما وقتی که انسان میبیند که امام خمینی(ره) به این روایات که میرسد، چگونه ولایت را تفسیر میکند، واقعاً بهترین کسی که حقیقت ولایت را خوب کرده کرد و به برکت او آمد و مسئله ی ولایت فقیه را و انقلاب را مطرح کرد امام خمینی(ره) بود. و جامعه علمی ما بداند که امام(ره) از توجه به ولایت ائمه اطهار(ع) بود که به این مرتبه عالیه رسید؛ یعنی اگر امام(ره) توانست در باب نماز آن چنان اوج بگیرد که «آداب الصلوة» و «اسرار الصلوة» را بنویسد، برای این است که ولایت در اعماق وجود او تجلی پیدا کرده است. همه چیز به ولایت ائمه معصومین(ع) برمی گردد و این یک شعار ظاهری نیست. شما ببینید در دورانی که امام(ره) در نجف بودند هر شب مشرف میشدند در حرم امیرالمؤمنین(ع)، زیارت جامعه کبیره را میخواندند، هر شب، 15 سال غیر از شبهایی که به کربلا یا شهرهای دیگر میرفتند. اگر ما هم بخواهیم مراتبی که امام خمینی(ره) داشته تا یک حدودی درک کنیم، راه همین است. امام خمینی(ره) راه را خوب تشخیص داد و فهمید ولایت مهمترین از همه مسائل است و به سراغ آن رفت. امام خمینی با برهان قطعی اثبات میکنند که رسیدن به مرتبه ی توحید بدون ولایت امکان ندارد وهرچه مراتب ولایت در انسان قویتر باشد، مرتبه ی توحید او قویتر خواهد بود.
r راهکار شما برای تبیین هرچه بهتر شخصیت عرفانی امام خمینی(ره) به جامعه چیست؟
t اولین راهکار توجه به ولایت است. جامعه ما جامعهای است که بحمدالله اصلاً عشق به ائمه معصومین(ع) در همه خانوادهها وجود دارد، ولی امام(ره) خیلی فراتر از این پیش رفت. امام(ره) واقعاً برایش رشن بود که درک لذت نماز، بدون فهم ولایت، و نیز اعتقاد به توحید بدون اعتقاد به ولایت، امکانپذیر نیست. راهها این است که اول، جامعه و جوانهای ما نسبت به ولایت یک تعمق و تأمل بیشتری کنند و بدانند که ولایت ائمه معصومین(ع) و پیامبر اکرم(ص)، امری است که همه ی انبیاء الهی ملتزم به آن بودند؛ چرا که اینها اقرب ناس به خدا بودند، خداوند نیز میفرماید که اگر میخواهید وسایلی برای تقرب به من داشته باشید، اینها هستند؛ اینها حبل محکم بین انسان و خدا هستند. قطعاً اگر این مسئله در میان افراد جامعه ما نهادنه شود، رنگ عبادات هم عوض میشود و بندگی برای خدا، یک مسیر روشنی پیدا میکند و پیرو آن واجبات را انجام و محرمات را ترک میکنند؛ آن کسی که ولایت را با تمام وجود پذیرفته، خودش را همیشه در محضر امام زمان(عج) میبیند و همیشه دنبال این است که کاری کنم که قلب آن حضرت از ما راضی شود و عملی نکنم که ناراحتی ایشان را به همراه داشته باشد؛ امام(ره)، ولایت را در خودش خیلی قوی کرده بود، حقیقت عبادات را خوب چشیده بود و از انجام عبادات لذت میبرد و شاهد آن هم این است که روزهای آخر عمر شریفشان، در بیمارستان و در حالی که سرم به دست دارند، عبادت خدا میکند و نماز شبش ترک نمیشود، یادم میآید که یک بار مرحوم آیتالله شیخ شهاب الدین اشراقی، داماد امام(ره)، در همان اوایل انقلاب سخنرانی داشتند و میگفتند: هفتاد سال است که نماز شب امام خمینی(ره) ترک نشده است؛ این خیلی مهم است و باید بیاییم اینها را برای مردم بیان کنیم. این توجه به عبادات و انس با قرآن و فهم آن بهترین چیزهایی است که میتوان از امام برای جامعه بیان کرد.
r چه چیزی امام خمینی(ره) را عارف کرد؟
t اگر انسان یک دور این کتاب «چهل حدیث»، «اسرار الصلوة» و «آداب الصلوة» امام خمینی(ره) را ببیند، میفهمد که امام خمینی(ره) چقدر به آیات قرآن اهمیت میدهند؛ یعنی امام خمینی(ره) را، این دروس مصطلح، امام خمینی(ره) نکرد، بلکه بر همه این مبانی که در این دروس عرفانی بود، مسلط بود. شما این کتاب «آداب الصلوة» را ببینید، باید یک فرهنگ لغات عرفانی را کنار خودتان بگذارید، میبینید که تمام اصطلاحات عرفانی را تسلط داشتند. یعنی آن چیزی که امام خمینی(ره) را عارف به معنای واقعی کرد، انس با قرآن بود و نور قرآن در قلب او قرار گرفته بود. خدا نور این کتاب خود را در قلب او قرار داده است. امام خمینی(ره) در کتابهای خود ازمطالبی که از آیات قرآن استفاده میکند، که مطالبی بسیار بدیع است که در بسیاری از تفاسیر اصلاً وجود ندارد و این معنایش این است که امام خمینی(ره) را قرآن، ولایت و اعتقاد راسخه به ائمه ی معصومین(ع)، نماز و بندگی در پیشگاه خدا کرد، امام ساخت.
r اینکه گفته میشود امام خمینی(ره) هرکاری کردند برای رضای خدا انجام دادند، معنیاش چیست؟ و این سخن امام خمینی(ره) که فرمودند «عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید» را چگونه تحلیل میکنید؟
t امام راحل چون همیشه خود را در محضر خدا میدیدند، مانند عبدی که دائماً دنبال برآورده کردن خواست مولایش است حرکت میکرد و میدید که خدا از او چه میخواست؛ خودش را کاملاً فراموش کرده بود. این سخن بزرگان ماست که بعد از ارتحال آیتالله العظمی بروجردی(ره)، امام راحل شخصیتی بودند که شاگردان مجتهدی از جمله پدر ما آیتالله العظمی فاضل لنکرانی(ره) و برخی از بزرگان دیگر در همان زمان را تربیت کرده بودند، اما سعی میکرد که دنبال مرجعیت نروند؛ با این که مرجعیت یک منصب الهی است و نه منصب دنیایی؛ اما دائماً از آن فرار میکرد و این به دلیل این بود که امام خمینی(ره) خودش را فراموش کرده بود. امام خمینی(ره) دنبال اینکه از خودش شخصیتی بسازد، اسطورهای بیافریند و قهرمانی بسازد نبود، اما متأسفانه امروز میبینیم در کشورمان، بعضی از مسئولین ردههای دوم و سوم و چهارم، دنبال این هستند که از خودشان یک موجود و قهرمانی در میدان انقلاب ما بسازند، حال آنکه امام راحل این گونه نبودند. امام خمینی(ره) به دنبال این نبود که مردم بگویند آقای خمینی برای ما این کار را کرد. خودش در اوج عظمت میگفت من یکی از خدمتگزاران به این ملت هستم و این را که میگفت واقعاً عقیده داشت و واقعاً خود را خدمتگزار به مردم میدانست. او واقعاً خود را خادم دین میدانست و به این خادم بودن افتخار میکرد. واقعاً باید واکاری کنیم که امام(ره) چگونه خود را ساخت که خود را فراموش کرد؟ درست است که این انقلاب ما مرهون زحمات مردم و خونهای شهداست، اما اگر امام خمینی(ره) نبود که این انقلاب هم نبود. این نکتهای است که همه مردم باید بدانند و الحمدلله همه هم این را میدانند که اگر امام(ره) نبود، این انقلاب نبود. اگر ما صدها برابر این شهدایی که دادیم میدادیم، کما اینکه قبل از انقلاب هم داده بودند، ولی یک شخصیتی مثل امام راحل نبود، هرگز این انقلاب به پیروزی نمیرسید. به برکت امام خمینی(ره) این انقلاب به پیروزی رسید و به برکت امام راحل این تجلی و عنایت خدا بر این کشور نازل شد و این به دلیل این بود که امام راحل خودش را فراموش کرده بود و به دنبال این بود که خدا ا ز او چه میخواست.
r نگاه امام خمینی(ره) به علما و مراجع تقلید، چگونه نگاهی بو و متعاقباً علما چه نگاهی به امام راحل داشتند؟
t امام خمینی(ره) نسبت به علما و مراجع احترام خیلی ویژهای قائل بودند. همان اوایل انقلاب که حرکت سیاسی خود را آغاز کرده بودند و همان طور هم که همه میدانند، با اینکه از نظر علمی از همه مراجع موجود در زمان خودشان مقدم بودند، اما فرمود من دست شما مراجع، علما و حتی طلبهها را میبوسم و این خیلی حرف است؛ برای اینکه دید اسلام دارد از بین میرود. امام خمینی(ره) برای علما خیلی ارزش قائل بودند؛ هم قبل و هم بعد از پیروزی انقلاب، مخصوصاً برای مراجع احترام بسیار ویژهای را قائل بودند و همان موقع توصیه کرده بودند که اگر کسی نسبت به بعضی از مراجع اهانت و یا بیحرمتیهایی بکند، ولایت او قطع میشود. امام خمینی(ره) میفرمودند که یک آدم معمولی یا یک طلبه معمولی حق ندارد به یک مرجع تقلید اهانتی بکند و بگوید چرا این حرف را نزد؟ چرا این موضعگیری را نکرد؟ چرا چنین کرد؟ چرا چین نکرد؟ شما میتوانید نظر خود را محترمانه به مرجع تقلید منتقل بکنید، اما حق اهانت ندارید و اگر کسی اهانتی کند، ولایتش قطع میشود. از ان طرف، مراجع بزرگواری که قبل از پیروزی انقلاب بودند و اعلامیههایی که میدادند، در مسیر تأیید امام(ره) بود. مرحوم آیتالله العظمی گلپایگانی(ره)، مرحوم آیتالله العظمی مرعشی نجفی(ره)، اینها واقعاً همراه بودند و همراهی آنها بسیار مؤثر بود، در اینکه حوزه حرکتی به سوی اهداف امام خمینی(ره) کند و بعد از پیروزی انقلاب هم مردم ما شاهد بودند که در انتخاباتها و آنچه که مربوط به مسائل اساسی و اصلی نظام میشد، مراجع، علما و حوزههای علمیه همراه با امام خمینی(ره) بودند؛ یعنی این بزرگان معتقد بودند که امام خمینی(ره) شخصیتی است که برای اسلام فریاد میزند و برای اسلام خدمت میکند و از این رو تأیید او را لازم میدانستند.
ما باید امروزه توجه داشته باشیم که دشمن با طرح مسئله عرفانهای کاذب به دنبال جدا کردن مردم از حوزههای علمیه و از روحانیت است و با طرح مسئله ارتباط مستقیم با امام زمان علیه السلام دنبال جدا کردن متدینین از مراجع و مرجعیت است و در این مسیر تلاش فراوانی نیز برای جدا کردن طلاب از مرجعیت و ایجاد اختلاف بین روحانیت اصیل و دلسوز دارد و این مطلبی است که همگان خصوصاً حوزویان باید به آن توجه داشته باشند.
در حدود پنج سال پیش هنگامی که والد راحل ما رضوان الله علیه در جواب استفتائی فرمودند ورود زنان به ورزشگاههایی که مردان در آن حضور دارند حرام است و به دنبال آن چهار نفر دیگر از مراجع محترم نیز همان فتوی را دادند و در رسانهها منتشر شد، مشاهده شد که مسئولین وقت در مقابل این فتاوی ایستادگی نمودند و حتی در برخی از مصاحبهها و موضعگیریها تعابیر نامناسبی را نسبت به مرجعیت به کار بردند و این سبب شد که مراجع تصمیم بگیرند تا مسئولیت دولتی را برای ملاقات نپذیرند من به یاد دارم که آیتالله یزدی و آیتالله جنتی در آن زمان برای وساطت خدمت والد ما رسیدند و از ایشان سؤال کردند که حضرتعالی چه نظری دارید؟ ایشان فرمودند آیا صدور این فتاوی غیر از دلسوزی برای سلامت جامعه و غیر از بیان مسائل شرعی و دینی برای خیر دیگری بوده است؟ ایشان فرمودند این آقایان به دنبال این هستند که بگویند ما به نواب عامه امام زمان علیه السلام احتیاجی نداریم و خود ما مستقیماً ارتباط با حضرت داریم و ما متأسفانه ملاحظه کردیم که در این چند سال مرتب بر طبل مخالفت با مرجعیت کوبیدند. به آنها فرمودند: بدانید اینها امروز در مقابل مرجعیت ایستادند و فردا قدمهای دیگری را برخواهند داشت.
r استقلال حوزه های علمیه در نظر امام خمینی(ره) چه میزان اهمیت داشت؟
t امام خمینی(ره) معتقد بودند که حوزههای علمیه را باید مراجع بزرگوار تقلید اداره کنند. من خود به یاد دارم که پدر بزرگوار ما ده یا یازده سال مسئولیت اداره حوزه را بر عهده داشتند، ایشان میفرمودند که من هر وقتی خدمت امام(ره) میرفتم و راجع به حوزه صحبت میکردم، امام راحل میفرمودند: «آقای فاضل، مطالب حوزه را با آیتالله گلپایگانی و مراجع صحبت کنید و نظر آنها را بخواهید»، بحمدالله در حال حاضر هم، رهبر معظم انقلاب هم همین مشی را دارند، در این سفر اخیرشان به قم، همه ی فضلا و اندیشمندان حوزه دیدند که چقدر تأکید بر روی مسئله مرجعیت، احترام به مراجع و برآورده کردن نظرات مراجع داشتند؛ این مسئلهای بود که در سلوک امام خمینی(ره) بود و اکنون نیز در سلوک رهبر معظم انقلاب مشاهده میکنیم. خلاصه مطلب اینکه واقعاً امام خمینی(ره) برای استمرار حوزه و استقلال آن، ارزش بسیار قائل بودند؛ من یادم میآید، مادر والد ما نقل میکردند که یک روزی (جد بنده یعنی پدر آیتالله العظمی فاضل لنکرانی(ره) از کسانی بود که هممباحثه با امام خمینی(ره) بودند و امام راحل نیز به تبع آن برای مباحثه به منزل ما زیاد تشریف میآوردند) مادر والد ما نقل میکردند که یک روزی امام خمینی(ره) تشریف آوردند به منزل ما برای مباحثه و به جد ما فرمودند که آقای فاضل، ما آقای بروجردی را آوردیم قم، و اگر بخواهیم شیعه، شوکتی پیدا کند، باید اطراف آقای بروجردی را مجتهدینی مثل شما بگیرد، تا آقای بروجردی شوکت و عظمت پیدا کند؛ خوب این کشف از دلسوزی امام خمینی(ره) میکند؛ امام خمینی(ره) نسبت به استقلال حوزه و اعتلای شیعه، قبل از انقلاب همانند سالهای بعد از انقلاب دغدغه داشتند.
r با توجه به اینکه متن این مصاحبه در ویژهنامه امام و دانشگاهیان منتشر میشود، بفرمایید امام خمینی(ره) چه نگاهی به قشر دانشجو داشتند؟
t امام خمینی(ره) واقعاً همان اهتمامی که برای حوزویان داشتند، برای دانشگاهیان هم داشتند و همان طور که روحانیت را قشر تعیینکننده در سرنوشت جامعه میدانستند، دانشگاهیان را قشر تعیینکننده جامعه میدانستند؛ لذا تلاش گستردهای کردند که این دو قشر را به هم نزدیک کند و واقعاً مسئله وحدت بین حوزه و دانشگاه یکی از اهداف امام(ره) بود و این به این جهت بود که امام خمینی(ره) برای دانشگاهیان ارزش قائل بودند و میدانستند آینده علمی جامعه و آینده کشور دست اینهاست و اعتبار فراوانی را برای دانشگاهیان و دانشجویان قائل بودند که این در کلام ایشان هم فراوان یافت میشود؛ کمتر کسی داری که رهبر جامعهای باشد و این قدر به جوانان و به قشر دانشجو بها دهد و از این رو جوانان باید نسبت به شناخت شخصیت ایشان تلاش کنند.
r اگر خاطرهای از امام خمینی(ره) دارید برایمان بیان کنید.
t یکی از عنایات خداوند به خود بنده این است که من به دستان مبارک امام خمینی(ره) معمم شدم. یادم هست ایامی بود که من میخواستم به جبهه بروم و هنوز معمم نشده بودم؛ بنده بار چهارمی بود که قصد داشتم به جبهه بروم، مرحوم والد ما آیتالله العظمی فاضل لنکرانی(ره) فرمودند، دیگر شما که میخواهی از جبهه برگردی، لباس را داشته باش، تا من یک وقتی بگیرم، برویم خدمت امام خمینی تا ایشان شما را معمم کند؛ خوب این افتخار، افتخار بسیار بزرگی بود. ایامی بود که ملاقاتهای امام خمینی(ره) هم تعطیل شده بود؛ یعنی ایامی بود که ده الی پانزده روز به مناسبت خاصی که بود، امام خمینی(ره) هیچ ملاقاتی نداشتند؛ مرحوم والد ما زنگ زدند خدمت مرحوم حاج احمد آقا(ره) ، قضیه را گفتند و ایشان هم گفتند که حاج آقای فاضل ما به شما که نمیتوانیم بگوییم نیایید؛ فردا تشریف بیاورید اینجا؛ رفتیم آنجا خدمت حضرت امام خمینی(ره)، خوب چون ملاقاتها تعطیل بود، جماران خیلی خلوت بود. رفتیم خدمت امام خمینی(ره) و البته من هر وقت خدمت امام راحل میرسیدم، تمام وجود من به لرزه میافتاد و این عظمت وجودی امام(ره) آنچنان ما را جذب میکرد که اصلاً آن لحظات یادم نمیرود. من اول دست امام(ره) را بوسیدم و چون این امر برای امام(ره) هم طبیعی شده بود و هر کس خدمت امام(ره) میرفت تا دست ایشان را نمیبوسید اصلاً قانع نمیشد و از این رو وقتی هم که بنده میخواستم دست امام(ره) را ببوسم، ایشان ممانعت نکردند؛ من دست امام(ره) را بوسیدم و متعاقباً امام راحل برای بنده دعایی فرمودند که بنده به هیچ عنوان آن دعا را فراموش نمیکنم؛ بعد پدرم گفتند من کار خصوصی با امام دارم و به همین دلیل قصد کردم که از اتاق بیرون بروم که امام(ره) به بنده فرمودند برگردید؛ یک پاکت پولی را به عنوان هدیه ملبس شدنم به لباس روحانیت میخواستند به من بدهند؛ سخن من اینجاست که آن بار اولی که خواستم دستشان را ببوسم ممانعت نکردند، اما این بار که بحث پول و هدیه در کار بود، هر کار کردم که دستشان را ببوسم، نگذاشتند. این نکته خیلی عجیبی برای من بود که ایشان اینقدر در مسائل اخلاقی دقت داشتند. این یکی از خاطراتی است که واقعاً من هیچ وقت فراموش نمیکنم؛ یکی دیگر از خاطراتی هم که پدر ما مکرر نقل میکردند و برایشان جالب بود این بود که میفرمودند قبل از انقلاب یک بار که به عراق و به نجف رفته بودم، شب رسیده بودم محل سکونت امام(ره) که حاج آقا مصطفی(ره) فرمودند آقای فاضل، امام رفته اند استراحت کنند و قاعدتاً شما صبح امام را میبینید؛ پدر ما میفرمودند که من دو یا سه دقیقهای نشسته بودیم که با حاج آقا مصطفی صحبتی کنیم که یک باره دیدیم که امام خمینی(ره) فرمودند که آقای فاضل، دیدم که نمیتوانم تا صبح صبر کنم تا شما را ببینم؛ خوب این علاقه وافری بود که مرحوم امام خمینی(ره) نسبت به پدر ما داشتند و باز یک جای دیگری هم که البته من هم حضور داشتم، امام راحل به پدر ما فرمودند که من شما را بزرگ کردهام و به اندازه فرزندم مصطفی به شما علاقهمندم.