بیانات حضرت آیة الله فاضل لنکرانی(دامت برکاته) در مصاحبه با نشریه حریم امام پیرامون مسأله انتظار
۱۴ تیر ۱۳۹۱
۱۶:۲۹
۳,۶۱۷
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
با تشکر از این که محبت کردید و به ما را حضور پذیرفتید و با تبریک اعیاد شعبانیه به حضرتعالی، بفرمایید مسئله انتظار چه تأثیری روی زندگی انسان امروز میتواند داشته باشد به نوعی یک انسانی که در زمان معاصر زندگی میکند بتواند مسئله انتظار را به عنوان یک جریان عملی در زندگی خودش پیاده کند؟
بسم الله الرّحمن الرّحیم
من هم ابتدا تشکر میکنم از لطفی که فرمودید و زحمت کشیدید تشریف آوردید اینجا و از هفته نامه حریم امام تشکر میکنم. واقعاً مناسب هست که به نشریاتی که مربوط به امام و بیت امام و حرم امام و حریم امام هست توجه شود که مردم مستقیماً آثار و اندیشه های امام را به صورت خیلی واضح و روشن از این طریق دریافت کنند و ما معتقدیم که یکی از منابع و مراکز مهمی که در اولویت قرار دارد برای نشر افکار دقیق و صحیح امام؛ بیت امام(رضوان الله تعالی علیه) است.
نسبت به این سوالی که فرمودید خوب بحث انتظار یکی از عناوین کلیدی معرفتی است. یعنی ما اگر بخواهیم بیاییم این را به عنوان یک امر متوسط و یک امر معمولی مطرح کنیم، بسیار اشتباه است؛ بخواهیم این انتظار را در ردیف بقیه مستحبات قرار بدهیم، این هم اشتباه است؛ بگوییم همانطور که اعمال دیگر داریم که مستحب است حالا یکی از مستحبات مسئله انتظار هست، در حالی که اگر ما به مفهوم واقعی انتظار یک مقداری توجه کنیم در همین منابع معرفتیمان، در آیات و روایات و سیره ائمه علیهم السلام، میبینیم که واقعاً انتظار یکی از ضرورت های ایمانی هر مومنی در طول تاریخ بوده است. مثلاً ببینید این آیه شریفه «وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ ﴿۱۰۵-انبیاء﴾ » این آیه شریفه آیا فقط دلالت بر این دارد که ما بعد از ذکر که در این آیه شریفه به معنای تورات است، یعنی ما در تورات و هم در زبور نوشتیم که صالحین وارث زمین هستند آیا خداوند تبارک و تعالی فقط به عنوان یک خبر این را در قرآن کریم مطرح میکند یا نه؟
ما میتوانیم بگوییم که تمام انبیاء الهی وعده ظهور یک منجی را داده اند. وعده ظهور یک مصلح کل را داده اند. وعده این که یک روزی غایت خلقت تحقق پیدا میکند در روی زمین، بالاخره انبیاء آمده اند به مردم هر کدامشان یک بخشی از دین را ذکر کرده اند، اما به همان امت خودشان هم میگفتند که آن چه که ما میگوییم، اگر شما هم به همه آن عمل کنید، این غایت خلقت نیست؛ این مطلوب نهایی خدای تبارک و تعالی نیست؛ مطلوب نهایی خداوند تبارک و تعالی یک زمانی در روی زمین محقق خواهد شد.
ما حالا گاهی اوقات این آیه شریفه «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» را میآوریم روی این که خداوند رسول خودش را فرستاد با بینات و هدایت ها و معجزات و کتاب و اینها، "لیظهره علی الدین کله"، تا این که دین را برای تمام بشر حالا "کله" را یعنی کل دین یا کل بشر، اختلافی است که مفسرین دارند ولی هر دو نظر مطلوب است. یعنی کل دین برای کل بشر، این در زمان هیچ پیامبری واقع نشده، حتی در زمان خود رسول خدا هم واقع نشده، در زمان ائمه هم واقع نشده، ولی تمام انبیاء از ابتدا به دنبال این هدف بودند. یعنی نتیجه میگیریم یک هدفی بوده تمام انبیاء به دنبال آن بوده اند. یعنی تمام انبیاء جزء منتظرین بوده اند. تمام ائمه ما علیهم السلام خودشان جزء منتظرین بوده اند.
خوب یعنی همان طور که انبیاء گذشته بشارت میدادند به نبوت پیامبر ما ختمی مرتبت(صلی الله علیه و آله وسلم) این آن مغز اصلیش بشارت به ظهور حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف بوده است که پیامبر خاتم که میآید از اولاد او که در میان همه انبیاء هم مشخص بوده که آن مصلح کل از میان اولاد پیامبر خاتم هست.
نتیجه این میشود که این مسئله انتظار از عمیق ترین مفاهیم دینی ما است. نمیتوانیم بگوییم این انتظار هم مثل همین که انتظار فرج عبادت است یا افضل العبادة انتظار الفرج بگوییم حالا دو رکعت نماز مستحبی، مستحب است، این هم یکی از مستحبات است کنار این مستحب.
برداشت من این است که ایمان بدون انتظار کامل نیست، مومن بدون این که منتظر باشد توجه عمیق به ایمان خودش ندارد. باز یک پرده دیگر این را کنار بزنم، یک وقتی است که انسان میگوید من میخواهم ایمان خودم را حفظ کنم، واجبات و محرمات را رعایت کنم، یک وقت این است، یک وقت میگویم نه، من به عنوان یک مسلمان و مؤمن به دنبال این هستم که مقصود خدای تبارک و تعالی از خلقت آسمان ها و زمین و ارسال رسل و انزال کتب و این ها همه محقق بشود و میشود من چنین روزی را ببینم؟
اگر انسان این فکر را بکند، این انتظار، آن وقت ببینید اصلاً این انسان را دیگر آرام نمیگذارد. انتظاری را که خوب امام خمینی رضوان الله تعالی علیهم هم میفرمودند در فرمایشاتشان،همین گونه انتظار است و نه انتظاری که انسان را منزوی کند، انتظاری که انسان را بی اطلاع از آن چه که دارد علیه دین واقع میشود این انتظار نیست. به این جهت میگویند "افضل العباده انتظار الفرج" ببینید این تعبیری که در کلمات امیرالمؤمنین هست که حضرت فرمود "انتظروا الفرج"، امیرالمؤمنین میفرمود "و لا تیأسوا من رَوح الله"، یعنی خود فرج روح الله است.
حالا ممکن است بگوییم رَوح الله اطلاق بر خود حضرت حجت میشود که خیلی ها این را میگوییند و مشهور هم همین را میگویند ولی خود فرج و ظهور رَوح الله است یعنی آن حقیقت اصلی و هدف اصلی خدای تبارک و تعالی آن زمان ظهور است. "فان احب الاعمال الی الله عزوجل، انتظار فرج". خوب این روایت یا مثلاً این روایتی که از امام صادق علیه السلام است: "من مات منتظراً لهذا الامر کان کمن کان مع القائم فی فسطاطه" بعد فرمود "لا بل کان بمنزلة الضارب بین یدی رسول الله بالسیف". کسی که منتظر این فرج باشد این مثل کسی است که با حضرت در خیمه او است بعد فرمود نه بالاتر مثل کسی است که در جلوی رسول خدا دارد جهاد میکند، خوب این کدام انتظار است؟ انتظاری که من در خانه خودم بنشینم، کاری نداشته باشم بر سر اسلام چه دارد میآید این انتظار نیست اصلاً، انتظاری که من خبر نداشته باشم بر سر مسلمین چه میآید، انتظاری که من اصلاً بیگانه باشم از این که دشمنان اسلام دارند چه حرکات و تحرکاتی را علیه اسلام میکنند، این اصلاً اسمش انتظار نیست.
آن انتظاری که اینقدر ثواب دارد، این است که آدم به دنبال این باشد که دین به نحو کامل برای تمام بشریت محقق شود. این انتظار است که انسان را به دنبال حکومت اسلامی سوق میدهد. خوب ما گروهی را داشتم قبل از انقلاب که این ها معتقد بودند که برای انتظار فرج باید ما فساد را زیاد کنیم تا حضرت ظهور پیدا کند، این یک حرف من به نظرم میرسد این حرف نه فقط یک حرف عوامانه است، یک حرفی است که از ناحیه دشمنان اسلام وارد مسلمین شده و یکی از توطئه هایی که دشمنان اسلام دارند، تحریف این مفاهیم عمیق و ریشه دار است. تحریف کرده اند.
انتظاری که همه انبیاء دنبال او بوده اند، از منتظرین بوده اند، خود پیامبر، خود ائمه ما، یعنی انتظار آن ظهور آن دین کلی در کل زمین و کل ارض، انتظار هدایت همه بشریت، انتظار این که جامعه از جهت عقل به نهایت و غایت خودش برسد، انتظار این که فضائل اخلاقی بر جامعه باشد، یکی از شئون مهم انتظار که من میتوانم بگویم طبق این بیانی که ما برای انتظار داریم، منتظر مراتب دارد، به مقدار درکش از مفهوم انتظار، مراتب دارد، یک منتظر خود رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم است، او منتظر این است که تمام رسالت انبیاء به بار بنشیند در تمام ابعاد، یک منتظر ائمه معصومین هستند تا میرسیم مرحله بعد امام خمینی بزرگ(رضوان الله تعالی علیه) است، ایشان یکی از منتظرین است، مراجع از منتظرین هستند، اینها جزء منتظرین هستند حالا تا میرسد به یک طلبه معمولی مثل ما تا میرسد به امثال ما ها که مردم مردمی جامعه هستیم.
خوب آن معنای وسیعش این است که دین ما که یک دین جامعی است، تمام ابعاد اخلاقی آن در جامعه محقق شود، ببیند انسان، چرا در زمان ظهور حضرت میگویند اگر یک زن از شرق عالم به غرب عالم برود، کسی متعرض او نمیشود، چرا در آن زمان اصلاً این نزاع ها و این مسائل و این ها وجود ندارد، آن زمان، زمانی است که تکامل اخلاقی است تکامل عقلانی است، تکامل سیاسی است، چرا آن زمان زمانی است که تمام نقاط زمین رویش دارد؟ برای این که گناه کم میشود. بشر به یک حدی رسیده که دیگر اجازه نمیدهد بین خودش و خدا گناه کند، البته یک مواردی هم داریم، افرادی هم گناه میکنند. ولی نوع بشر به این مرحله رسیده اند و اگر بشر گناه نکند، تکوین فعلیت خودش را بروز میدهد. امروزه اگر خیلی از مشکلات در عالم تکوین وجود دارد، مقصرش بشر است، انتظار یعنی این. حالا اسمش را میگذاریم مدینه فاضله، اسمش را میگذاریم جامعه پر از عدل و داد مثلاً، که من به نظرم این تعبیری که در روایات آمده "یملاء الله بالارض قسطا و عدلاً بعد ما ملئت ظلما و جورا"، این یک برگی از زمان ظهور است. عدالت و قسط یک برگ خیلی، دیگر آن موقع ظلم به کسی نمیشود، امکان ندارد که کسی به کسی ظلم کند.
این مواردی که حضرتعالی فرمودید رشد اخلاقی و عقلانی بود،به نظر شما آیا در زمان ظهور رشد عبادی هم اتفاق میافتد؟
ما میتوانیم بگوییم اصلاً بشر تا قبل از زمان ظهور درست نمیتواند خدا را عبادت کند، شما ببینید در طول تاریخ یکی از چیزهایی که این متغیر بوده تا رسیده به زمان رسول خدا، بحث عبادت خداست. هیچ قومی مثل مسلمین خدا را نمیتوانند عبادت کنند و خدا را عبادت نکرده اند ، و کامل ترین نوع عبادت در زمان ظهور اتفاق میافتد، یعنی همه چیز در مرحله اعلای خودش قرار میگیرد و این همان است که دین دنبالش است. آن هایی که دین را میآیند معنا میکنند در یک معنای شخصیِ فردی، خوب واقعاً بی اطلاع از این مفاهیم هستند.
آیا این انتظار که همه انبیاء، همه متدینین در طول تاریخ دنبالش بودند انتظار فقط این بوده که امام زمان علیه السلام ظهور کنند و من فقط دو رکعت نماز بیشتر بخوانم یا نه، برای این بوده که آن ابعاد وسیع دین پیاده شود. این انتظاری که واقعاً انسان را به حرکت وادار میکند، انسان را به تفکر و تدبر در آیات قرآن وارد میکند. انسان را به امر به معروف و نهی از منکر وادار میکند، انسان را به فتح قله های عقلانی و علمی وادار میکند، این انتظار، انتظاری است که که اسلام میگوید و واقعاً اگر ما همین بُعد دین را بیاییم برای مردم بگوییمو اینکه اسلام راجع به انتظار چه میگوید این مردم جذب به اسلام میشوند جذب به دین میشوند.
با توجه به این شرایط به نظر حضرتعالی شخص منتظر چه خصوصیاتی دارد؟
بنده جواب شمار را در قالب روایتی از امام رضا(علیه السلام) عرض میکنم، که روایت مفصلی است و بنده مختصری از آنرا را عرض میکنم؛حضرت فرمود: "انتظار الفرج بالصبر" صبر خیلی مهم است، مأیوس نشود زود، زود نگوید که آقا همه زحمت های انبیاء بی خود بوده، به نتیجه نرسید، این همه ظلم وجود دارد، صبر باید داشته باشد، و "حسن الصحبة، و حسن الجوار"، در معاشرت با مردم، نیکو رفتار کند، ببینید چرا امام رضا علیه السلام این را مطرح میکند، بحث حسن الصحبة چه ربطی به انتظار دارد، برای این که انسان در اثر این ارتباطات است که میتواند مشکلات را حل کند، میتواند هدایت ها را ایجاد کند، میتواند مؤثر باشد در ایجاد مکرمت های اخلاقی و از بین بردن رذایل اخلاقی. "و بذل المعروف و کفّ الاذاء".
خوب آن ها که میآیند میگویند برای انتظار باید فسق و این ها در روی زمین ظلم و جور باید زیاد شود، با این روایت امام هشتم چه میکنند، "و کف الاذاء"، منتظر واقعی آن است که واقعاً هیچ اذیتی نسبت به زن و بچه اش، نسبت به فامیلش، نسبت به همشهری هایش، نسبت به هم نوعش، نمیگوید کف الاذاء نسبت به مسلمان ها، یعنی حتی نسبت به اهل کفر، نسبت به کفار، "و بسط الوجه و النصیحة". البته این ها یک گوشه ایا زخصوصیات است.
عرض کردم که به نظر من انتظار مراتبی دارد. این خصوصیات را برای عامه مردم فرموده اند.
من همین جا مناسب میبینم این نکته را هم اشاره کنم که خوب در اصلاً بحث انتظار و بحث این که باید بالاخره برای این که آن غایت خلقت محقق شود، عقل میگوید باید یک زمانی دین به نحو کامل برای تمام بشر مطرح شود. شما ببینید این سوال را ما همیشه میتوانیم مطرح کنیم. خدا این همه انبیاء را فرستاد، بعد اکثر مردم هم ایمان نیاورند، اکثر مردم هم مسلمان نشوند، اکثر مردم هم قبول نکنند، عالَم هم تمام شود، خوب میگوییم آقا این یک مقداری لغویت لازم میآید، باید یک زمانی باشد که خدا بگوید هدف از تشریع این بوده، هدف از ارسال رسل این بوده، من میخواستم شما مردم به این مرحله برسید، خود عقل اصلاً این که باید یک چنین زمانی باشد خیلی به وضوح دلالت دارد، اما غیر از این، از آیات قران کریم نیز در رابطه با مسئله مهدویت به خوبی استفاده میشود.
من تقریباً حدود سی جلسه راجع به آیات مهدویت بحث کردم. واقعاً آیاتی ما داریم در قران کریم که اصلاً اگر روایتی هم نباشد از خود آیه ما میتوانیم مسئله مهدویت را استفاده کنیم، علاوه بر این، مسئله مهدویت حدود شش هزار حدیث در بین کتب شیعه و سنی دارد. یعنی احادیث مربوط به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف جزء احادیث متواتر است. هفده نفر از علمای اهل سنت ادعای تواترش را کرده اند، یعنی این نیست که اختصاص به شیعه هم داشته باشد.
کتابی است به نام "التوضیح فی تواتر ما جاء فی المنتظَر" که شوکانی نوشته است و او در این کتاب تواتر روایاتی که در مورد حضرت آمده را ثابت میکند. و در تمام روایات هم قبول میکند که این مهدی که میخواهد به عنوان مصلِح باشد و بقیه الله است از اولاد پیامبر است و از سلاله پیامبر است، ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه اش در جلد دهم، آن جا میگوید "و قد وقع اتفاق الفرق من المسلمین اجمعین". میگوید تمام مسلمانان اتفاق دارند "علی ان الدنیا و التکلیف لا ینقضی الا علیه"، دنیا و تکلیف تمام نمیشود مگر با مهدی، یعنی باید آن حضرت ظهور کند، آن وقت حالا در میان مورخین، نه در میان اهل حدیث، مثلاً ابن خلدون در مقدمه اش آمده میگوید که این احادیث که راجع به حضرت مهدی است این احادیث اکثرش از جهت سندی مناقشه دارد، در عین این که خودش در اول کلامش اعتراف میکند که تمام مسلمان ها در تمام قرون اتفاق داشته اند بر این که در آخر الزمان مردی از تبار پیامبر ظهور میکند و نامش مهدی هست و این، بعدش دجال و این ها ظهور میکند، و نزول حضرت عیسی، همه اینها را قبول دارد و بعد میگوید روایات مربوط به حضرت مهدی در کتب حدیثی ما فراوان آمده اما میگوید بله ولی این ها در سندش اشخاصی هستند که بعضی هایشان فراموشی داشته اند غفلت داشته اند چه داشته اند.
این جوابش این است که اصلاً روایت متواتر که دیگر نیاز به بررسی سند ندارد، این که ابن خلدون میآید این حرف را میزند، خوب این معلوم میشود که ایشان در علم درایه ضعف داشته است. مسئله سند برای آن جایی است که روایتی خبر واحد باشد، سندش را بررسی میکنیم، ولی روایت متواتر اصلا نیاز به بررسی سند ندارد. مستند این که ما راجع به حضرت این اعتقاد را داریم فقط چند تا خبر واحد ضعیف نیست بلکه یک امر مورد اتفاق همه مسلمین بوده است.
نکته ای که این جا مطرح میشود این است که بخش عظیمی از این روایاتی که ما الان در اختیار داریم، مربوط میشود به مسائل نشانه های ظهور واینکه برخی میگویند همه نشانه ها یا فلان نشانه محقق شده است؛ نظر شما در این مورد چیست؟ و آیا میتوان چنین چیزی را مطرح کردکه فلان نشانه محقق شده و آیا یقین به اینکه نشانه محقق شده نیازمند علم خاصی است؟
عرض میکنم در مورد علائم ظهور، ما دو دسته علائم داریم، یک دسته علائم، علائم حتمی است، یک دسته علائم، علائم غیر حتمی است.
یعنی از خود منابعش هم استفاده میشود که بعضی از این علائم حتماً اگر واقع نشود، این اصلاً ظهور آن موقع محقق نمیشود مثلاً، خوب بعضی از علائم هم هست به عنوان علائم غیر حتمی مطرح است، منتها من به نظرم میرسد که الان فعلاً بحث از علائم ولو این که مخصوصاً در زمان ما و این انقلاب هایی که الان دارد واقع میشود، قضایایی که الان دارد در سوریه اتفاق میافتد، عرض میشود که مثلاً بعضی از چیزهایی که در بعضی از روایات ما و هم در بعضی از منابع تاریخی هم وجود دارد، خوب مسأله سید حسنی، مسأله چیزهایی که حالا به عنوان علائم و این ها مطرح کرده اند، آن علائم حتمی علائمی است که وقتی محقق شد، در همان بدو تحققش، کثیری از افراد برایشان محرز میشود. این به نظر من یکی از قرائن بر آن علائم است، علائمی که حالا مثلاً فرض کنیم که سید حسنی یا سید خراسانی این دو تا یکی هستند یا دو تا هستند که این هم خودش محل بحث است، اصلاً آیا ادله اش ادله معتبری هست یا نه که اصلاً بعضی ها قائلند که ادله همین سید حسنی هم بسیار ضعیف است. اصلاً یک ادله محکمی ندارد.
ولی من میخواهم این را عرض بکنم، ببینید، ما در مورد ظهور حضرت یک قاعده کلی داریم، مثالی از باب تقریب به ذهن دارم عرض میکنم، همان طور که مثلاً ما در هر موردی میتوانیم بگوییم، آقا این بحث یک محکماتی دارد، یک متشابهاتی دارد، یک اصولی دارد، یک فروعی دارد، در مورد ظهور، ما یک قاعده کلی داریم و آن قاعده کلی این است که در روایات دارد که ظهور حضرت مثل یوم القیامه که بغتتاً واقع میشود آن هم بغتتاً واقع میشود. خوب این به عنوان یک اصل مسلم است.
خوب حالا که این اصل مسلم شد، یعنی ممکن است یک روزی مردم صبح کنند ظهور باشد، ممکن است بعضی از علائم را اصلاً مردم اطلاع پیدا نکرده باشند، ممکن است در بعضی از علائم اصلاً بداء هم به وجود بیاید. روی قاعده "یمحو الله ما یشاء و یثبت". خوب اما بعضی از علائم حتمی هم که ما میگوییم جزء علائم حتمی است، اما دلیل نداریم که این علامت که واقع شد، بلا فاصله پنجاه سال بعد یا صد سال بعد حتماً ظهور باید اتفاق بیافتد، یعنی باز یکی از اصول دیگر که ما داریم، بحث همان "کذب الوقاتون" است. ببینید ما دو مطلب را داریم یکی این که "یأتی بغتتاً" مثل روز قیامت یکی "کذب الوقاتون" حالا ما همین دو تا را اگر بهش توجه کنیم، بگوییم آقا ممکن است یک نشانه هایی و یک علائمی باشد؛ این ها اگر هم محقق شد، آدم ظن به این پیدا کند که ظهور خیلی دور نیست، اما خیلی دور نیست نمیتواند بگوید دو سال دیگر است نمیتواند بگوید ده سال دیگر است نمیتواند بگوید پنجاه سال دیگر است. ممکن است یک علامتی واقع شود، دویست سال بعدش ظهور محقق شود، یعنی ما نباید الان بگوییم اگر این جریاناتی که الان دارد اتفاق میافتد اگر هم از مصادیق علائم و این ها باشد پس بعد از این هم ظهور هم محقق میشود، نه، نمیشود استفاده کرد این را.
یکی از حرف هایی که در ذهنم میآید شاید از مرحوم فیض هم داشته باشیم این مطلب است که اصلاً یکی از علت هایی که در مورد وقت ظهور، زمان معین ذکر نشده، برای این است که "یمحو الله ما یشاء و یثبت". اراده خدا ممکن است تعلق گرفته باشد اما جزء عالم محو و اثبات باشد، قابل محو باشد تغییر پیدا کند، این هست، لذا این ها را باید کنار هم قرار داد. میخواهم مجموعا این طور عرض کنم، از مجموع ادله و این ها نمیتوانیم استفاده کنیم که بتوان گفت ظهور بلافاصله بعد از فلان علامت واقع میشود. نمیتوانیم استفاده کنیم که مثلاً زمان معینی دارد، در این باب کلیاتی مثل "کذب الوقاتون" یا "یأتی بغتتاً" که با این ادعا سازگاری ندارد.
حتی من یک وقتی اصلاً در ذهنم بود که واقعاً ما اگر آمدیم "یأتی بغتتاً" را به عنوان یک اصل قرار دادیم، چه دلیلی دارد که حتماً بیاییم بگوییم که علامتی هم خدا برایش قرار داده، چه دلیلی داریم برایش، اولاً بعضی از این علائم که محققین که تحقیق کردند، جزء اسرائیلیات است. یعنی یک عده ای در طول تاریخ برای این که خودشان را به عنوان مهدویت، ادعای مهدویت داشتند، بعضی از این علائم را جعل کرده اند اصلاً، ولی خوب میگویم حالا ما باید آن کلیات را بهش تمسک بکنیم، البته عرض کردم حالا بحث علائم بحث مفصلی است که باید در جای خودش باید مورد بحث قرار بگیرد.
حال که به بحث اسرائیلیات رسیدیم بد نیست که به بحث منشا شکل گیری خرافات در باب مهدویت و راههای مقابله با آن نیز بپردازید.
اجازه بدهید ما سؤال را یک مقداری کلی تر مطرح کنیم، بعضی ها اصلاً ادعای مهدویت کردند در طول تاریخ افرادی را داریم که این ها ادعای مهدویت کردند، کم هم نبودند، مثل منصور دوانیقی که نسبت به مهدی عباسی پسرش ادعا کرد که این همان مهدی موعود است، خوب این ها یک گروه هستند، یک گروهی اصلاً دنبال این بودند که از این اعتقادی که همه مسلمانان داشتند سوء استفاده کنند و به نفع خودشان بهره برداری بکنند. یک گروه این طور بودند، خوب یک گروه هم همانی که در تاریخ شنیده اید که عمدتاً هم شاید یهودی ها باشند که این کار را کردند برای این که به مسلمانان ضربه بزنند آمدند یک افرادی را به عنوان مهدویت آن ها را تربیت کردند اصلاً. علی محمد باب را تربیتش کردند با این که خوب حالا آخر الامر هم توبه نامه هم نوشت و اعدامش هم کردند، ولی بالاخره طرفدارانش دست از او بر نداشتند. حالا همین بابیت و بهائیت منشأش یک چنین مسئله ای است.
ببینید اساس مفهوم مهدویت چون یک مفهوم خیلی مقدسی است، یک مفهوم خیلی محکمی است، یک مفهوم ریشه دار است، طبیعی است که از آن سوء استفاده میشود. مثل یک میوه خیلی شیرین که بالاخره این میوه شیرین مورد تهاجم حشرات و این ها قرار میگیرد، مفاهیم ریشه ای و اصیل ما طبیعی است که مورد سوء استفاده دشمن قرار میگیرد، طبیعی است که خرافات پیرامون این شکل میگیرد، اصلاً خود دین، بالاخره دین اسلام، یک چیز ارزشمندی است، اما همین دین، یک خرافاتی نسبت به کل مجموعه دین، یا یک عقاید غیر صحیحی این را احاطه کرده و میکند مثلاً، در بعضی از زمان ها و مکان ها و بعضی از این اشخاص، حالا خصوص این مفهوم، خرافات پیرامون آن بوجود آمده است، که چند علت برای آن میتوان برشمرد یک علتش این است که واقعاً عالمان دین و مبیّنان دین، درست حقیقت مهدویت را برای مردم تشریح نکردند، فقط یک معنای اجمالی از آنرا به مردم تفهیم کردیم و این بسیار اشتباه است.
شما وقتی به یک کسی راهی را به صورت اجمال بهشون نشان بدهید، این قطعاً این طرف و آن طرف میرود، بی راهه میرود، بزرگان ما و لو حالا در کتاب ها تمام جزئیات را ذکر کرده اند، اما در تفهیم این مطالب برای نوع مردم و برای اهل نظر و اهل فکر واقعاً درست تبیین نشده است. امروزه تلقّی که از حضرت مهدی(عج) به این است که یک روزی حضرت میآید زمین را پر از عدل و داد میکند، گاهی اوقات هم یک چیزهای اشتباهی دور و برش هم هست که آن زمان حضرت میآید چقدر افراد را میکشد که این ها غیر صحیح است، در متون ما اصلاً چنین چیزی نیست.
شما ببینید در این زمانه خود ما، در همین دهه اخیر، عدم درک صحیح از مهدویت چه مشکلاتی را در کشور ما به وجود آورده. اساساً حالا از نظر معرفتی، سطح معرفتی جوان ها را تغییر داده، سطح فکری این ها را تغییر داده، خوب این یک آثار مخربی است که دارد، گاهی اوقات عدم تلقی صحیح از مهدویت به جایی میرسد که انسان میگوید آقا من خودم از قرآن و روایات همه چیز میتوانم استفاده کنم اصلاً نیاز به مرجع تقلید ندارم، نیاز به روحانیت ندارم، که این الان این تلقی متأسفانه هست، یعنی ما وقتی مهدویت را درست بیان نکنیم، نه فقط یک خرافه هایی به معنای کلمه، پیرامون این شکل میگیرد، این تلقی های ناصحیح این آثار سوء را دارد.
خوب حالا باز به بعضی دیگر هم اشاره میکنم، پس ببینید ما نتوانستیم واقعاً درست مردم را توجیه کنیم، باید به این معنا هم اقرار کنیم. باید امروز رسانه های ما، صدا و سیمای ما، علمای ما، حوزه های علمیه، این ها واقعاً بیایند به میدان، شما دیدید همین سی دی که همین اواخر درست شد، از اول تا آخرش، مطالب باطل.
من یادم هست قبل از این که جواب این سی دی داده بشود، یکی از معلم های یکی از دبیرستان های تهران، برای من ایمیل زد که آقا یک همچین سی دی هست و در دبیرستان های تهران دارند مجانی این را منتشر میکنند، خوب من گفتم من میبینم و جواب میدهم. من آنرا دیدم و نوشتم بسیاری از مطالبی که در این سی دی آمده اساس ندارد، باطل است و به هیچ وجهی ما نمیتوانیم این را تأیید کنیم. خوب آقا تو این کشور به صورت وفور تکثیر شد، چه شد و چه شد، خوب اصلاً جامعه را داشت به یک سمت دیگری میبرد.
ما عرض میکنیم که به این نحوی که خوب بیاییم بگوییم کی سید خراسانی است کی سید حسنی است، کی این عنوان را دارد و کی آن عنوان را دارد و آن پادشاه آن جا همانی است که در روایات آمده، این ها بسیاری اش اشتباه بود. این عدم تلقی صحیح، یعنی وقتی ما همین که علائم ظهور را نتوانیم تفکیک کنیم، علائم قطعی و غیر قطعی، قطعی هم تازه محکومِ آن اصول و کلیاتی است که داریم، آن ها هم ممکن است قابل تغییر باشد، وقتی نتوانیم این ها را تفهیم بکنیم، یا اگر بگوییم دیگران هم نتوانند درست بفهمند، منجر به این مسئله میشود.
پس ببینید ریشه و منشأ شکل گیری خرافات به نظر من همین است. حالا کنار این سوء استفاده های مالی، سوء استفاده های مقام و قدرت که حالا افرادی که دنبال مقام هستند، دنبال قدرت هستند، جاه طلبی دارند، خوب این ها نقش دارد در این که خرافات شکل بگیرد.
من باز همین جا اشاره کنم که از زمان شروع غیبت افرادی بودند مدعی وکالت بودند در همان عصر غیبت صغری، شما ببینید ائمه ما چقدر برخورد کردند با این کار، چه برخوردهای تند، یعنی خود عرض میکنم که توقیعی که از طرف حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) راجع به بعضی از این ها واقع شده، راجع به احمد بن هلال کرخی که خوب داستانش خیلی معروف است، "احمد بن هلال کرخی" یک آدم هشتاد و هفت ساله بوده از دنیا رفته، زمان امام رضا(علیه السلام)، امام جواد(علیه السلام) ، امام هادی(علیه السلام) ، امام عسکری(علیه السلام) و هفت سال از دوران غیبت صغری هم بوده، پنجاه و چهار بار حج رفته، بیست مرتبه پیاده رفته این آدم، این آدم ادعای نیابت خاصه کرد، آن وقت ببینید عرض میکنم که از طرف حضرت(علیه السلام) توقیعی که برای حسین بن روح رسیده حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) میفرماید: "قد کان امرنا نفذ الیک فی المتصنع ابن هلال لا رحمه الله لا غفر الله ذنبه و لا اقال عثرته". خدا نیامرزد او را، خدا گناهان او را محو نکند، بعد مذمت های فراوانی که حضرت راجع به این آدم، آدمی که اصلاً مردم آن زمان هم نمیتوانستند باور کنند که احمد بن هلال این قدر مورد مذمت امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، به قاسم بن علا که وکیل حسین بن روح بود گفتند و دوباره تقاضا کرد از حسین بن روح و حسین بن روح نامه نوشت به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) این را در جواب برداشتند نوشتند. ببینید الان هم متأسفانه در زمان ما افرادی هستند که ادعای ارتباط میکنند، ادعای رؤیت میکنند، که خوب یکی از چیزهایی که صریحاً نفی شده در قضیه مهدویت، امروز افرادی درست نقطه مقابل این را دارند ادعا میکنند.
بعد از غیبت کبری آیا امکان رؤیت هست یا خیر؟
من همین جا به آخرین توقیعی که حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به علی بن محمد سَمُری مرقوم فرمودند اشاره میکنم، و این که حالا آیا امکان رؤیت در زمان ما حالا هست یا در زمان ما نیست، خوب من فکر میکنم در این بحث چهار تا نظریه وجود دارد.
یک نظریه این هست که اصلاً امکان رؤیت در زمان ما نیست، یعنی بعد از شروع غیبت کبری، اصلاً دیگر به هیچ وجه امکان ندارد. نعمانی صاحب الغیبة، مرحوم فیض در وافی، مرحوم کاشف الغطاء در رساله حق المبین، این ها همین نظریه را دارند. میگویند اصلاً در زمان ما امکان و باب رؤیت به طور کلی مسدود شده است این یک نظریه است.
یک نظریه این است که نه برای همه امکان دارد، چه فاسق و چه غیر فاسق. چه عادل چه غیر عادل، چه مسلمان چه غیر مسلمان، بعضی ها هم این نظر را دارند.
بعضی ها آمدند یک حد وسطی را انتخاب کردند و گفتند برای آن انسان های پاک، برای صُلَحا، برای آن هایی که زاهد هستند، برای آن هایی که خیلی خیلی عابد هستند امکان رؤیت هست.
نظریه چهارم هم این هست که بگوییم رؤیت اختیاری امکان ندارد، اما رؤیت اضطراری و عن غیر اختیارٍ مثلاً ممکن است. خوب این نظریات حالا وجود دارد. هر کدامش هم ادله ای دارند، شواهدی دارند، حرف هایی دارند.
ولی من میخواهم به این توقیع علی بن محمد سَمُری یک اشاره ای بکنم یک وقتی مرحوم والد ما(رضوان الله تعالی علیه) خود ایشان هم به همین توقیع تمسک میکردند و نظر ایشان این بود که به هیچ وجهی رؤیت، رؤیت اختیاری برای افراد در زمان غیبت کبری وجود ندارد.
این که بگوییم آقا یک مرجع تقلید اختیاراً امروز میخواهد برود خدمت امام زمان برسد، ایشان میفرمودند این به هیچ وجهی درست نیست. آن وقت استدلال ایشان به همین توقیع شریف بود که یک وقتی آقای قرائتی خدا حفظش کند آمدند راجع به همین بحث مهدویت یک نواری از ایشان پر کردند که بعداً نشد آن نوار را پیدا کنیم، خیلی بحث های خوبی ایشان آن جا مطرح کردند.
ببینید در این توقیع، حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) میفرمایند: "بسم الله الرحمن الرحیم یا علی بن محمد سمری اعظم الله اجر اخوانک"، که خوب این یعنی بوی مردن علی بن محمد هم دارد میآید که از همین حالا اعظم الله اجر اخوانک را حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارد بیان میکند. "فانک میت" تو به زودی خواهی مرد "ما بینک و بین ستة ایام فاجمع امرک"، کارهایت را جمع و جور کن دیگر، و لا توص الی احد یقوم مقامک بعد وفاتک. تو دیگر کسی را جای خودت به عنوانی که نائب تو بشود که بعدا با من ارتباط داشته باشد قرار نده، "فقد وقعت الغیبة الثانیة" غیبت دوم شروع شد "فلا ظهور الا بعد اذن الله" ، دیگر ظهور نیست مگر بعد از اذن خدا، "و ذلک بعد طول الامد" خیلی طولانی مدت است، "و قسوة القلوب" ، مردم قسی القلب خواهند شد در اثر این طولانی مدت بودن "و امتلاء الارض جوراً" بعد حضرت میفرمایند "و سیأتی مَن یدعی المشاهدة، الا فمن ادعی المشاهدة قبل از خروج السفیانی و الصیحة فهو کذاب مفتر و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم".
اولاً من عرض کنم این توقیع را صدوق نقل کرده در کمال الدین، شیخ طوسی در الغیبة آورده، قطب راوندی در الخرائج و الجرائح آورده، سید بن طاووس در ربیع الشیعه آورده، عرض بکنم تا برسد مرحوم مجلسی در بحار و اینها، سندش هم سند معتبری است.
حالا بعضی خواستند بگویند این مرسل است و یا از آن اعراض شده. این حرف ها درست نیست. ببینید روایت توقیع معتبر است از جهت سندی بحثی ندارد. بحث اعراض اصلاً در این جا معنا ندارد، اعراض در مسائل عملی و فتوائی و این ها است، حالا بعضی ها آمدند گفتند علماء از این اعراض کردند. اعراض و لو این که از نظر بحث رجالی وقتی ما میگوییم اعراض مشهور از یک روایتی قادح به آن روایت هست، آن جا مقید نمیکنند که آن روایت حتماً روایت در باب احکام باشد، ولی عرض ما این است که اصلاً در مورد این چطور میتوانید بگویید اعراض شده؟ اعراض جایی است که ما کتب فقها را میبینیم، ببینیم بر طبق این روایت عمل نکردند. شما الان میخواهید بفرمایید که بر طبق این روایت فقها بر خلافش حرف زدند. کجا؟ اصلاً این بحث که آیا رؤیت امام زمان امکان دارد یا امکان ندارد خیلی هم مطرح نشده در کتب، تا ما بیاییم بگوییم آقا در میان فقها و محدثین از هزار تا، هشتصد نفر قبول نکردند و گفتند نه، امکان دارد رؤیت. لذا اصلاً این بحث نشده، نه این که بخواهم بگویم آن بحث رجالی اختصاص به بحث احکام دارد، منتها در احکام یک ظهوری دارد فتوا بر طبقش میدهد آدم میفهمد که عمل کردند یا نکردند، اما اینجا این حرفا نیست.
عمده دلالت این روایت این است که حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) میفرماید: "و سیأتی من یدّعی المشاهدة"، یدعی المشاهدة یعنی چه؟ یعنی بعد بیاید بگوید من دیروز خدمت امام بودم. حضرت فرمود: "الا فمن ادعی المشاهدة قبل خروج السفیانی و الصیحة فهو کذّاب مفترٍ" دروغ گو است افترا میزند. راجع به این توقیع بعضی از بزرگان آمدند گفتند مراد "من ادعی المشاهدة" یعنی کسی که ادعا کند که من نیابت خاصه دارم. ما جوابمان به این ها این است، حضرت قبلش مقدمه چینی کردند: اول اینکه "فقد وقعت غیبة الثانیه" و اینکه "لا ظهور الا بعد اذن الله" دیگه ظهور تمام شد، یعنی دیگر کسی من را نمیبیند، من را نمیشناسد دیگر، به عنوان حجت خدا من را نمیشماسد. خوب بعد هم حضرت میفرماید من یدعی المشاهدة، کجای مشاهده دارد که من یدعی النیابة، آخر این چه خلاف ظاهری است که ما مشاهده را به نیابت معنا بکنیم، بگوییم من یدعی النیابة. لذا این روایت سندش سند معتبری است، دلالتش هم خیلی دلالت معتبر و روشن است. عرض کردم مرحوم والد ما خیلی نسبت به دلالت این تمسک میکردند.
حالا شما بفرمایید آقا پس این همه تشرّف ها و این ها به چه صورت است؟ ما میگوییم همه اینها روی احتمال است، نمیشود به صورت قطعی گفت واقع شده، ما باشیم و این روایت، حالا اگر ادله دیگری باشد بر این که تشرف باشد که من فعلاً از او اطلاعی ندارم، و اصلاً معنا هم ندارد که دلیل دیگری باشد، وقتی یک چنین بیان محکمی یعنی خود حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند موجود باشد. وقتی بابِ نیابت خاصه بسته شود، ادعاهای رؤیت شروع میشود، از اول حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارند جلوی این فتنه را میگیرند که خوب الان باز هم متأسفانه در زمان ما عده ای ادعا میکنند ما خدمت حضرت میرسیم.
همان جریانی که در زمان مرحوم والد ما، ما کاشفش بودیم، جریان آن عرفانیان تهران که همین جا با یک عده از علما و بازاری های تهران آمدند اینجا به من گفتند این آقای عرفانیان صبح و ظهر و شب پشت سر حضرت نماز میخوانند، این طوری ذهن مردم را خراب کرده بودند. این طوری برای خودشان اعتبار درست کرده بودند. ما واقعاً باید به مردم بگوییم این باب را فعلاً خدا بسته. تا وقتی که ان شاء الله ظهور محقق بشود باید به همان وظایفی که اسلام برای ما معین کرده در عصر غیبت به همان وظایف عمل بکنیم.
ببینید باز من همین جا این نکته را اشاره کنم که قبلاً هم یک اشاره اجمالی کردم در زمان ما گاهی اوقات بعضی ها میگویند آقا 1414 زمان ظهور است مثلاً، دو هزار و مثلاً چی زمان ظهور است، 2014 حالا، از 1414 رفع ید کردند حالا شد 2014، خوب آقا این همه در روایات دارد "یأتی بغتتاً"، "کذب الوقاتون"، در روایتی دارند که امام باقر علیه السلام سه بار فرمود: "کذب الوقاتون کذب الوقاتون کذب الوقاتون" معلوم میشود در زمان ائمه هم آن ها مبتلا به یک چنین جُهلا و خبثایی بودند که وقت را معین میکردند. ما حق نداریم وقت را معین کنیم، حتی حق نداریم بگوییم زمان ظهور نزدیک است. ما نمیتوانیم بگوییم.
پس با توجه به فرمایشات حضرتعالی این کتابهایی که به صورت داستان ملاقات ها و نقل دیدارها و کرامات اخیرا منتشر میشود ،مطالبش صحت ندارد؟
خوب شما دیدید که آن آقای ابطحی اولین کتابی که راجع به ملاقات با امام زمان ایشان نوشت، خود این آدم در بازجویی هایش اقرار کرده، من حالا کار به بازجویی های قضایی ندارم، من مستندم آقای سیدان و مرحوم آقای فلسفی و چند نفر از علمای بزرگ مشهد بودند که یکی از دوستان ما از قول آنها برای من نقل کرد که گفت این آقای ابطحی را خواستند گفتند این ها چی چی است که نوشتی، خودش گفته بود من برای توجه جوانان به امام زمان این ها را جعل کردم. این راجع به این. حالا ببینید نقل هایی که راجع به موارد دیگر هم میشود، میگویم حالا ما اگر بگوییم که آقا فرض کنید میگوییم فلانی تشرف پیدا کرده، شاید این طور بوده، اگر به عنوان لعلّ باشد میتوانیم بپذیریم اما به عنوان قطعی نمیتوانیم بپذیریم. به هیچ وجه.
پس شما معتقدید نباید چنین کتابها یا گفتارهایی منتشر و توزیع شود؟
دامن زدن به این ها ضربه زدن به دین است و منحرف کردن مردم از قضیه اصلی انتظار و از حقیقت انتظار است. اصلاً حالا سؤال این است مگر در زمان حضور ائمه(علیهم السلام) ، مگر در زمان حضور خود رسول خدا یک عده از منافقین نمیرفتند خدمت رسول خدا، حالا اگر ما بیاییم بگوییم این آقا رفته خدمت حضرت، آیا اصلا این دلیل میشود بر خوبی این آدم، این ها دلیل نمیشود، ما این قدر این بحث بسیار پر مغز را خالی کردیم، خالی کردیم، به پوسته اش رساندیم، و به مردم میگوییم شما هم به این پوسته توجه داشته باشید.
اما انتظار حقیقتش چیست، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما چه میخواهد. خدا از ما چه میخواهد، فکر مردم را از این مسائل منحرف بکنیم، واقعاً این کتاب ها اثر مخربش این است و ان شاء الله باید حوزه های علمیه و بزرگان و مراجع یک فکری بکنند، این کتاب ها که روز به روز دارد توسعه هم پیدا میکند و من شنیدم همین اواخر آیت الله سیستانی هم گلایه شدیدی کردند از نشر این کتاب ها، طلبه های ما باید متوجه باشند.
من این قضیه را عرض بکنم. یک وقتی یکی از آقایون یک کتابی نوشته بود راجع به رجبعلی خیاط، آمد پیش مرحوم والد ما، مرحوم والد ما فرمود برخی از مطالبی که در این کتاب نوشتی کذب است و برای ایشان استدلال هم کرد.
ببینید علما باید برخورد کنند. این کتاب ها را باید جلوگیری کنند. ما اصلاً در این نحوه کراماتی که الان امروز برای بعضی افراد دارند مطرح میکنند، این ها واقعیت ندارد.
البته بزرگان ما از جهت زهد در زندگی، عبادت، این ها مراتب بسیار بالایی داشته اند. بیاییم این ها را برای مردم بیان کنیم، جهات علمی ایشان را به مردم بشناسانیم.
خوب شما ببینید امام(رضوان الله تعالی علیه) را - من بین خودم و خدا دارم میگویم، به مقدار فهم ناقص خودم دارم میگویم، خدا میداند هیچ تعصبی هم در این جهت که حالا امام استاد پدر ما بوده، ماها عشق به او میورزیم، اینها واقعاً نیست، خدا میداند، ولی من معتقدم- اصلاً حقیقت ولایت را کسی که در درجه اعلای آن فهمیده، امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) است، کتاب هایش شاهد بر این است، زندگی اش شاهد بر این است، زندگی شخصیش زندگی سیاسی اش، همه چیزش، اصلاً آن ولایتی که امام(رضوان الله تعالی علیه) فهمید بسیاری از ما ها عاجز از فهم و درک او هستیم، خوب این امام(رضوان الله تعالی علیه) چطور نیامده این ادعاها را راجع به مسأله ولایت داشته باشد و هر روز، خوب میتوانست برای خودش این کرامت ها را درست کند ولی ما میبینیم یکی از برجستگی های زندگی امام این است که اجازه نداده که این مسائل در زندگی او راه پیدا کند، اصلاً نمیگذاشته توهّم این بشود، تا میگفتند آقا ما امام را در ماه دیدیم، همان اوایل انقلاب من یادم هست، چه برخورد تندی کرد ایشان، اصلاً چه برخورد سازنده ای کرد، یا کسانی که میرفتند در خدمت ایشان گاهی اوقات یک تعابیر خیلی غلو آمیز میکردند چقدر با این ها، امام برخورد کرد در آن قضیه.
یا شما ببینید مرحوم آیت الله العظمی بروجردی را، آخر شما این همه مراجع و بزرگان ما داشتیم، کدامشان این ادعاها را داشتند، کدامشان این کرامت ها را برای خودشان مطرح کردند؟! ولی این قضیه را من شنیدم یک وقتی مرحوم ایت الله بر وجردی میآید تو بیرونی مینشیند، مجلس روضه ای بوده چه بوده، آن سخنران یا یک کسی در مجلس میگوید برای سلامتی امام زمان و آیت الله بروجردی صلوات، ایشان ناراحت میشود پا میشود و میگوید من چه کسی هستم که اسم من را کنار اسم امام زمان گذاشتی؟! حالا ما بیاییم بگوییم آقا یک آقایی صبحانه اش با امام زمان است ناهارش با امام زمان است شامش هم با امام زمان است خوب این که درست نیست.
باید علمای ما، بزرگان ما واقعاًبا این عقاید خلاف برخورد بکنند. ما آرزویمان این است که اعمالمان مورد رضایت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد ما اعتقادمان این است که آن حضرت تا اندرون قلبمان را آگاه است. آیا این اعتقاد از حضور ظاهری کمتر است؟ اگر من در خلوت خودم معتقد باشم که حضرت ناظر بر اعمال من است، آیا این از آن تشرّف ظاهری کمتر است؟ یا این مهم است؟ چه شیّادهایی بودند ادعای تشرف را میکردند اما نه به مال مردم رحم کردند نه به عِرض مردم رحم کردند نه به ناموس مردم رحم کردند. ماها باید آن چه که خود ائمه(علیهم السلام) فرموده اند عمل کنیم. فرمودند ما نظارت داریم بر شما، بر اعمال شما آگاهیم، اعمال شما بر ما عرضه میشود.
این ها چیزی است که حقیقت است. این ها ارزش دارد بیاییم این ها را به مردم بگوییم. بگوییم تو تنها هم که هستی، توی خانه خود هم که هستی، در دل شب هم که هستی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ناظر بر توست. این را بیاییم نهادینه بکنیم به جای این جعلیات و حرف های باطل.