مصاحبه آیت الله فاضل لنکرانی(دامت برکاته) با پایگاه اطلاع رسانی برهان، پیرامون «حجاب»
۰۶ شهریور ۱۳۹۱
۱۸:۰۵
۴,۳۷۰
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
در باب مسائل فقهی حجاب باید با نگاهی ظریف و موشکافانه به آیات و روایات توجه داشت. با توجه به شبهات وارده از سوی روشنفکران، نسبت به عدم وجوب حجاب برای همگان؛ خدمت «آیتالله محمدجواد فاضللنکرانی»(دامت برکاته) فرزند مرجع بزرگ شیعه «حضرت آیتالله العظمی فاضللنکرانی»(قدّسسرّه) و ریاست عالیه مرکز فقهی ائمهی اطهار(ع) به عنوان اولین مرکز تخصصی فقه و اجتهاد رسیدیم تا از باب فقهی پاسخی برای شبهات وارده بیابیم.
از میان اهالی فقه افرادی با استناد به مبانی فقهی نظرهای جدیدی را در مورد مسئلهی حجاب مطرح کردهاند. برخی حجاب را جزو احکام حکومتی زمان پیامبر(ص) دانستهاند و لزوم و وجوب آن را مورد تردید قرار دادهاند و برخی هم برای حجاب تنها لزوم اخلاقی و نه وجوب دینی قائل شدهاند. حدود فقهی مورد اجماع علما در خصوص رعایت حجاب اسلامی چیست و این نظرهای مخالف بر چه مبنایی صادر میشود؟
اینکه حجاب به عنوان یکی از احکام حکومتی زمان پیامبر(ص) مطرح بوده است یا فقط جنبهی اخلاقی دارد نه مطابق با ادلهی قرآنی و روایی ماست و نه هیچ یک از فقهای شیعه و اهل سنت از صدر اسلام تا کنون چنین نظری داشتهاند. این ظن و گمانها در اذهان برخی از متأخرین، روشنفکرها و اشخاصی به وجود میآید که میخواهند دین را به شکلی مثله کنند. آنها در واقع میخواهند حقایق دینی را آرامآرام از جامعه و مردم بگیرند و به همین دلیل این تحلیلها و مطالب خیالی را بیان میکنند.
خداوند در 2 سورهی مبارکهی «احزاب» و «نور» راجع به مسئلهی حجاب مطالبی را فرموده و آیاتی را نازل کرده است. هر چند از نظر ترتیبی سورهی نور در قرآن قبل از سورهی احزاب آمده است، اما تاریخ نزول آیات حجاب در سورهی احزاب مقدم بر آیات حجاب در سورهی نور است. در سورهی احزاب ما 3 آیه داریم که در فقه و تفسیر مفصل مورد بحث واقع شده است. یکی از آنها آیهی 53 سورهی مبارکهی احزاب است که در قسمتی از آن خداوند تبارک و تعالی میفرماید: «وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَابٍ»
بر اساس رسوم جاهلیت، مردها وقتی وارد منزل میشدند، اجازه نمیگرفتند و به همین دلیل خدای تبارک و تعالی این آیه را نازل کرد و فرمود اگر کسی متاعی از زنان پیامبر(ص) میخواهد، از پشت پرده طلب کند و سرزده وارد اتاقها نشود. این شاید اولین آیهای است که دربارهی مسئلهی حجاب مطرح شده است. مشهور قائل هستند که این آیه یکی از احکام اختصاصی زنهای پیامبر است، همان طور که در ادامهی همین آیه آمده است: «وَمَا کَانَ لَکُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَن تَنکِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِکُمْ کَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِیمًا» یعنی نباید هرگز رسول خدا را بیازارید و نه پس از وفات هیچ گاه زنانش را به نکاح خود درآورید که این کار نزد خدا گناهی بسیار بزرگ است.
در اینجا فقها و مفسرین بحثی دارند که آیا اساساً از این آیه حجاب فهمیده میشود یا خیر. فعلاًنمیخواهم وارد این بحث شوم. ما در بحثهای فقهی خودمان اثبات کردهایم که کلمهی «حجاب» در این آیه ارتباطی به آن معنای اصطلاحی حجاب ندارد.
در آیهی 59 همین سوره خداوند میفرماید: «یَأَیهَا النَّبىُّ قُل لاَزْوَجِک وَ بَنَاتِک وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِن جَلَبِیبِهِنَّ؛ اى پیامبر، به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو جلبابهای خود را بر خویش فروافکنند، این کار براى اینکه شناخته شوندکه اینها اهل عفاف و پاکدامنیاند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است.»
به نظر بنده رسانهها باید مقدار بیشتری روی این آیهی شریفه کار کنند و آنرا به نسل امروز و اهل فکر تفهیم نمایند، چرا که از این آیه به خوبی وجوب حجاب فهمیده میشود و همچنین معلوم میگردد که وجوب حجاب یک حکم شرعیِ دائمیِ تا روز قیامت است، نه یک حکم حکومتی که پیامبر(ص) آن را صادر فرموده باشد. در نهایت از این آیه فهمیده میشود که حجاب باید یک پوشش کامل باشد که مصداق روشن آن چادر است.
منظور از «نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ» تمام زنهای انسانهای مؤمن تا روز قیامت است؛ و هر زنی که ایمان به خدا دارد باید خودش را با جلباب بپوشاند. جلابیب جمع جلباب است و اگر انسان منصفی و محققی به لغتنامهها، اشعار و کتب تاریخی مراجعه کند، چند نکته را به خوبی میتواند بفهمد. اول اینکه جلباب با مقنعه یا خِمار فرق دارد. خِمار یک مقدار از مقنعه و جلباب از هر دوی آنها بلندتر است. اگر از تمام روایات استفاده کنیم، در مییابیم جلباب از سر تا روی پا را میپوشاند.
در بعضی از کتابهای اصیل و مرجع در علم لغت، مثل صحاح اللغهجوهری، جلباب به معنای ملحفه آمده است. ملحفه به چیزی میگویند که انسان به وسیلهی آن در موقع خواب از سر تا پایش را میپوشاند. میتوانیم بگوییم که اکثر عالمان علم لغت جلباب را در مقابل خِمار و مقنعه قرار دادهاند و گفتهاند بزرگتر از این دو است. بعضی تصریح کردهاند جلباب آن است که تمام بدن را بپوشاند.
در موضوع رفتن حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) به مسجد و خواندن آن خطبهی تاریخی آمده است که «لاثت خمارها واشتملت بجلبابها» حضرت اول خمارش را محکم به سرش پیچید و بعد جلبابش را انداخت. از این روایت معلوم میشود که جلباب غیر از خمار است. با توجه به این مطالب، جلباب همان چادر است. اگر به فرهنگ لغات مقامات حریری که یکی از کتب ادبی مهم است مراجعه کنید، در آن نوشته شده است که جلباب چادر است، تنپوش رویی است بدون آستین، گشاد است و محیط بر تمام اجزای بدن است و عرب به آن ملحفه میگوید. بنابراین کتب تاریخی، احادیث و لغتنامههای عربی و فارسی همه، جلباب را به معنای چادر دانستهاند. تفسیر نسفی، ابوالفتوح رازی و شریف لاهیجی همگی معنای چادر را برای جلباب ذکر کردهاند.
ضمن اینکه از نظر ادبی وقتی در این آیه از کلمهی «من» استفاده شده است، دلالت بر این دارد که جلباب باید قابلیت آویزان کردن داشته باشد. این حرف برای خمار استفاده نشده است. این نکتهی بسیار مهمی است که اهل ادب میتوانند از آن استفاده کنند. بنابراین جلباب همان چادر است و وقتی خداوند به پیامبر(ص) میفرماید به زنها و دخترهایت و همهی زنهای مؤمنین بگو جلباب به سر کنند، یعنی این حکم دائمی الهی تا روز قیامت است. اگر حکم حکومتی بود فقط به زنهای زمان پیامبر(ص) اشاره میکرد. در حالی که آیهی شریفه تصریح به زنهای همهی مؤمنین تا روز قیامت دارد یعنی این حکم اختصاص به زنهای پیامبر هم ندارد بلکه زنان همهی مؤمنین تا روز قیامت آورده شده است.
در قسمتی دیگر از آیهی 59 سورهی احزاب آمده است: «ذَلِکَ أَدْنَى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ» این جمله در بین اهل تفسیر و فقه به صورتهای مختلفی معنا شده است، اما چیزی که به نظر ما میرسد این است که خدا میفرماید جلباب به سر کنند تا این زنها شناخته شوند که اهل عفاف و حجاب هستند. در واقع خداوند در ادامهی آیه علت یا حکمت این حکم خودش را بیان میکند و میفرماید برای اینکه زن در جامعه خودش را اهل عفاف و پاکدامنی معرفی کند، باید این کار را انجام بدهد. بنابراین با توجه به این حکمتی که خداوند فرموده است، این حکم نمیتواند محدود به زمان پیامبر(ص) باشد. همان طور که فقها میگویند، هر جا حکمت باشد آن حکم باید اجرا شود. در زمان نزول آیه بعضی از جوانها زنان را اذیت میکردند و وقتی جوان ببیند که زن با حجاب کامل بیرون میآید، بهانهای برای اذیت کردن ندارد.
اینکه بگوییم حجاب یک لزوم اخلاقی دارد و وجوب دینی ندارد نیز حرف بسیار باطلی است. بر اساس قانون «تعلیق الحکم على الوصف مشعر بالعلیه» این حکم تا قیامت برقرار است. وقتی در این آیهی شریفه کلمهی «نساء المؤمنین» آمده است، یعنی میخواهد بگوید شرط ایمان حجاب است. اگر امری جزو شرایط ایمان مطرح شود، دیگر نمیتوان گفت یک مسئلهی اخلاقی است. مسئلهی اخلاقی جایی است که اگر ترک شود، به ایمان ضرر وارد نکند. در صورتی که این حکم یک واجب شرعی است و تا روز قیامت ادامه دارد.
مبانی فقهی و حقوقی مسئولیتها و اختیارات دولت اسلامی در زمینهی گسترش فرهنگ عفاف و حجاب و مقابله با بدحجابی چیست؟
نخست باید توجه داشته باشیم که احکام اسلام برای اجرا آمدهاند، نه برای اینکه فقط به عنوان یک قانونی ذکر شوند. امر به معروف و نهی از منکر هم یکی از احکام اسلام است که حتی اگر ما دولت اسلامی هم نداشتیم، بر آحاد مردم و افراد ذینفوذ جامعه واجب بود که امر به معروف و نهی از منکر کنند. خداوند در آیهی 41 سورهی حج میفرماید: «الذین إن مکناهم فی الأرض أقاموا الصلاه وآتوا الزکاه وأمروا بالمعروف ونهوا عن المنکر ولله عاقبه الأمور»: یاران خدا کسانى هستند که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را بر پا مىدارند و زکات را ادا مىکنند و امر به معروف و نهى از منکر مىنمایند و پایان همهی کارها از آن خداست.
بنابراین این 4 کاری است که مؤمنان باید انجام دهند. ضمن اینکه هیچ معروفی بالاتر از واجبات و هیچ منکری مهمتر از محرمات وجود ندارد و از آنجایی که حجاب یکی از واجبات مهم است، دولت اسلامی اگر نسبت به ترویج آن بیاعتنا باشد، خلاف قرآن عمل کرده است. بنابراین ترویج حجاب وظیفهی دولت اسلامی است و از آنجایی که بیحجابی حرام است، کسی که بدحجابی کند کار حرامی انجام داده و وظیفهی حکومت، در قالب نهی از منکر، این است که او را از این کار نهی کند. اگر دولت اسلامی در راستای نهی از منکر لازم باشد که طرحهایی را ارائه دهد و ممنوعیتهایی ایجاد کند، باید این کار را انجام دهد.
همیشه این اشکال وجود دارد که ما تمام مسائل را با هم مخلوط میکنیم و مثلاً میگوییم دین اجباری نیست و آیهی شریفهی «لا اکراه فی الدین» را مطرح میکنیم. هر چند که دین یک امر قلبی است و اجباری نیست، ولی محفوظ نگه داشتن جامعه از فساد امری است که همه به آن مکلف هستیم. اگر افرادی بخواهند با بیحجابی فساد را در جامعه گسترش دهند، تکتک انسانهای مسلمان و در رأس آنها دولت اسلامی موظفاند به استناد این آیهی شریفه به مراحل نهی از منکر عمل کنند.
پس این اشتباه بزرگی است که برخی میگویند این مسائل ربطی به دولت ندارد. کسانی که چنین ادعایی دارند به این آیهی شریفهی سورهی حج چطور پاسخ میدهند؟ این آیه میفرماید، کسانی که متصدی حکومت اسلامی شدند باید در یک سطح گسترده امر به معروف و نهی از منکر کنند و وظیفهی آنها در این موضوع با وظیفهی اشخاص و افراد عادی تفاوت دارد و بسیار از آن مهمتر است.
دلیل دیگر بر اینکه حکومت اسلامی در امر وظیفهی خاصی دارد، آیهی شریفهی 13 از سورهی شوری است: «شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهیمَ وَ مُوسى وَ عیسى أَنْ أَقیمُوا الدِّینَ». انبیا فقط برای ابلاغ دین نیامدهاند بلکه علاوه بر آن برای اقامه و اجرای صحیح آن در جامعه آمدهاند. حاکم اسلامی موظف به اقامهی دین است. مسئولین نظام اسلامی بر طبق آیهی شریف اگر دیدند حجاب در جامعه رو به ضعف است، باید چارهای بیندیشند با تشویق و تبلیغ و در موارد لازم با افرادی که عناد و لجاجت دارند و به قصد مقابلهی لا دین و یا فساد در جامعه اقدام به چنین امری میکنند، مقابلهی لازم را داشته باشند و در هر صورت بیتفاوتی نسبت به این امر، پایمال کردن حق خداوند تعالی است.
لطفاً چالشهای فقهی نظام در مقابلهی با بدحجابی را تبیین فرمایید.
ما از نظر فقهی هیچ چالشی نداریم؛ یعنی از نظر فقهی فتاوای فقها کاملاً مشخص است. منظورم از فقها کسانی است که حوزههای علمیه آنها را واقعاً به عنوان فقیه و مجتهد میپذیرند و اهل نظر هستند. امروز بعضیها ادعای اجتهاد میکنند، اما بعضی از احکام ضروری اسلام را منکر میشوند. چنین چیزی اصلاً قابل جمع نیست.
اگر کسی به معنای واقعی در چارچوب مبانی فقهی و اجتهادی بخواهد بحث کند، ما از نظر فقهی در مسئلهی حجاب کمبودی نداریم. البته در طول این 30 سال تبلیغات سوء رسانههای مختلف اثراتی داشتهاست. در واقع استکبار در پی دینزدایی است و میخواهد حقایق دینی را یکی پس از دیگری از مردم بگیرد. به همین دلیل یک روز به مسئلهی حجاب هجمه میبرد، روزی دیگر میگوید احکام زن و مرد باید مساوی باشد و یک روز هم قوانین ارث و دیه را زیر سؤال میبرد. این سیاستی است که استکبار از صدها سال پیش آن را دنبال میکند.
به نظر بنده، بسیار مهم است که رسانهی ملی راجع به حجاب منطقیتر و دقیقتر عمل کند. گرچه رسانهی ملی برنامههایی در این زمینه پخش میکند، اما این برنامهها بسیار کم هستند. از آن طرف برنامهها، مصاحبهها و مجریهایی که در خلاف این جهت حرکت میکنند بیشتر هستند. رسانهی ملی ما باید راجع به مسئلهی حجاب سیاست روشنی را دائماً ترویج کند، نه اینکه به صورت مقطعی به آن بپردازد. دختران، خواهران و همسران ما سؤالهایی دربارهی حجاب برایشان مطرح است و باید به صورت منطقی به این سؤالها پاسخ داده شود.
گاهی اوقات افرادی به دفتر ما نامه مینویسند و سؤال میکنند که کجای قرآن به مسئلهی حجاب پرداخته است. مسائلی از این دست نشان میدهد که جوانان عزیز و خواهران محترم ما گاهی راجع به موضوع حجاب تردید دارند. البته وقتی برایشان آیهی قرآن را بیان میکنیم، کاملاً میپذیرند و تسلیم میشوند. در واقع روح ایمانی در جامعهی ما وجود دارد. باید این مبانی علمی، فقهی، قرآنی و روایی حجاب در جامعه منتشر شود. انصافاً دولت در این زمینه قدمی برنداشته است و حتی از روی بیاطلاعی بعضاً به موضوع حجاب ضربه وارد کرده است. اینها چالشهایی است که متأسفانه ما امروز در نظام اسلامی با آنها مواجهایم. در واقع گسترش بدحجابی در جامعه تا حدودی نتیجهی آثار، افکار و اعمال برخی از مسئولان دولتی است.
با تشکر از وقتی که در اختیار «برهان» قرار دادید.
تاریخ مصاحبه: تاريخ: ۱۳۹۱/۵/۱۴
از میان اهالی فقه افرادی با استناد به مبانی فقهی نظرهای جدیدی را در مورد مسئلهی حجاب مطرح کردهاند. برخی حجاب را جزو احکام حکومتی زمان پیامبر(ص) دانستهاند و لزوم و وجوب آن را مورد تردید قرار دادهاند و برخی هم برای حجاب تنها لزوم اخلاقی و نه وجوب دینی قائل شدهاند. حدود فقهی مورد اجماع علما در خصوص رعایت حجاب اسلامی چیست و این نظرهای مخالف بر چه مبنایی صادر میشود؟
اینکه حجاب به عنوان یکی از احکام حکومتی زمان پیامبر(ص) مطرح بوده است یا فقط جنبهی اخلاقی دارد نه مطابق با ادلهی قرآنی و روایی ماست و نه هیچ یک از فقهای شیعه و اهل سنت از صدر اسلام تا کنون چنین نظری داشتهاند. این ظن و گمانها در اذهان برخی از متأخرین، روشنفکرها و اشخاصی به وجود میآید که میخواهند دین را به شکلی مثله کنند. آنها در واقع میخواهند حقایق دینی را آرامآرام از جامعه و مردم بگیرند و به همین دلیل این تحلیلها و مطالب خیالی را بیان میکنند.
خداوند در 2 سورهی مبارکهی «احزاب» و «نور» راجع به مسئلهی حجاب مطالبی را فرموده و آیاتی را نازل کرده است. هر چند از نظر ترتیبی سورهی نور در قرآن قبل از سورهی احزاب آمده است، اما تاریخ نزول آیات حجاب در سورهی احزاب مقدم بر آیات حجاب در سورهی نور است. در سورهی احزاب ما 3 آیه داریم که در فقه و تفسیر مفصل مورد بحث واقع شده است. یکی از آنها آیهی 53 سورهی مبارکهی احزاب است که در قسمتی از آن خداوند تبارک و تعالی میفرماید: «وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَابٍ»
بر اساس رسوم جاهلیت، مردها وقتی وارد منزل میشدند، اجازه نمیگرفتند و به همین دلیل خدای تبارک و تعالی این آیه را نازل کرد و فرمود اگر کسی متاعی از زنان پیامبر(ص) میخواهد، از پشت پرده طلب کند و سرزده وارد اتاقها نشود. این شاید اولین آیهای است که دربارهی مسئلهی حجاب مطرح شده است. مشهور قائل هستند که این آیه یکی از احکام اختصاصی زنهای پیامبر است، همان طور که در ادامهی همین آیه آمده است: «وَمَا کَانَ لَکُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَن تَنکِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِکُمْ کَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِیمًا» یعنی نباید هرگز رسول خدا را بیازارید و نه پس از وفات هیچ گاه زنانش را به نکاح خود درآورید که این کار نزد خدا گناهی بسیار بزرگ است.
در اینجا فقها و مفسرین بحثی دارند که آیا اساساً از این آیه حجاب فهمیده میشود یا خیر. فعلاًنمیخواهم وارد این بحث شوم. ما در بحثهای فقهی خودمان اثبات کردهایم که کلمهی «حجاب» در این آیه ارتباطی به آن معنای اصطلاحی حجاب ندارد.
در آیهی 59 همین سوره خداوند میفرماید: «یَأَیهَا النَّبىُّ قُل لاَزْوَجِک وَ بَنَاتِک وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِن جَلَبِیبِهِنَّ؛ اى پیامبر، به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو جلبابهای خود را بر خویش فروافکنند، این کار براى اینکه شناخته شوندکه اینها اهل عفاف و پاکدامنیاند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است.»
به نظر بنده رسانهها باید مقدار بیشتری روی این آیهی شریفه کار کنند و آنرا به نسل امروز و اهل فکر تفهیم نمایند، چرا که از این آیه به خوبی وجوب حجاب فهمیده میشود و همچنین معلوم میگردد که وجوب حجاب یک حکم شرعیِ دائمیِ تا روز قیامت است، نه یک حکم حکومتی که پیامبر(ص) آن را صادر فرموده باشد. در نهایت از این آیه فهمیده میشود که حجاب باید یک پوشش کامل باشد که مصداق روشن آن چادر است.
منظور از «نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ» تمام زنهای انسانهای مؤمن تا روز قیامت است؛ و هر زنی که ایمان به خدا دارد باید خودش را با جلباب بپوشاند. جلابیب جمع جلباب است و اگر انسان منصفی و محققی به لغتنامهها، اشعار و کتب تاریخی مراجعه کند، چند نکته را به خوبی میتواند بفهمد. اول اینکه جلباب با مقنعه یا خِمار فرق دارد. خِمار یک مقدار از مقنعه و جلباب از هر دوی آنها بلندتر است. اگر از تمام روایات استفاده کنیم، در مییابیم جلباب از سر تا روی پا را میپوشاند.
در بعضی از کتابهای اصیل و مرجع در علم لغت، مثل صحاح اللغهجوهری، جلباب به معنای ملحفه آمده است. ملحفه به چیزی میگویند که انسان به وسیلهی آن در موقع خواب از سر تا پایش را میپوشاند. میتوانیم بگوییم که اکثر عالمان علم لغت جلباب را در مقابل خِمار و مقنعه قرار دادهاند و گفتهاند بزرگتر از این دو است. بعضی تصریح کردهاند جلباب آن است که تمام بدن را بپوشاند.
در موضوع رفتن حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) به مسجد و خواندن آن خطبهی تاریخی آمده است که «لاثت خمارها واشتملت بجلبابها» حضرت اول خمارش را محکم به سرش پیچید و بعد جلبابش را انداخت. از این روایت معلوم میشود که جلباب غیر از خمار است. با توجه به این مطالب، جلباب همان چادر است. اگر به فرهنگ لغات مقامات حریری که یکی از کتب ادبی مهم است مراجعه کنید، در آن نوشته شده است که جلباب چادر است، تنپوش رویی است بدون آستین، گشاد است و محیط بر تمام اجزای بدن است و عرب به آن ملحفه میگوید. بنابراین کتب تاریخی، احادیث و لغتنامههای عربی و فارسی همه، جلباب را به معنای چادر دانستهاند. تفسیر نسفی، ابوالفتوح رازی و شریف لاهیجی همگی معنای چادر را برای جلباب ذکر کردهاند.
ضمن اینکه از نظر ادبی وقتی در این آیه از کلمهی «من» استفاده شده است، دلالت بر این دارد که جلباب باید قابلیت آویزان کردن داشته باشد. این حرف برای خمار استفاده نشده است. این نکتهی بسیار مهمی است که اهل ادب میتوانند از آن استفاده کنند. بنابراین جلباب همان چادر است و وقتی خداوند به پیامبر(ص) میفرماید به زنها و دخترهایت و همهی زنهای مؤمنین بگو جلباب به سر کنند، یعنی این حکم دائمی الهی تا روز قیامت است. اگر حکم حکومتی بود فقط به زنهای زمان پیامبر(ص) اشاره میکرد. در حالی که آیهی شریفه تصریح به زنهای همهی مؤمنین تا روز قیامت دارد یعنی این حکم اختصاص به زنهای پیامبر هم ندارد بلکه زنان همهی مؤمنین تا روز قیامت آورده شده است.
در قسمتی دیگر از آیهی 59 سورهی احزاب آمده است: «ذَلِکَ أَدْنَى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ» این جمله در بین اهل تفسیر و فقه به صورتهای مختلفی معنا شده است، اما چیزی که به نظر ما میرسد این است که خدا میفرماید جلباب به سر کنند تا این زنها شناخته شوند که اهل عفاف و حجاب هستند. در واقع خداوند در ادامهی آیه علت یا حکمت این حکم خودش را بیان میکند و میفرماید برای اینکه زن در جامعه خودش را اهل عفاف و پاکدامنی معرفی کند، باید این کار را انجام بدهد. بنابراین با توجه به این حکمتی که خداوند فرموده است، این حکم نمیتواند محدود به زمان پیامبر(ص) باشد. همان طور که فقها میگویند، هر جا حکمت باشد آن حکم باید اجرا شود. در زمان نزول آیه بعضی از جوانها زنان را اذیت میکردند و وقتی جوان ببیند که زن با حجاب کامل بیرون میآید، بهانهای برای اذیت کردن ندارد.
اینکه بگوییم حجاب یک لزوم اخلاقی دارد و وجوب دینی ندارد نیز حرف بسیار باطلی است. بر اساس قانون «تعلیق الحکم على الوصف مشعر بالعلیه» این حکم تا قیامت برقرار است. وقتی در این آیهی شریفه کلمهی «نساء المؤمنین» آمده است، یعنی میخواهد بگوید شرط ایمان حجاب است. اگر امری جزو شرایط ایمان مطرح شود، دیگر نمیتوان گفت یک مسئلهی اخلاقی است. مسئلهی اخلاقی جایی است که اگر ترک شود، به ایمان ضرر وارد نکند. در صورتی که این حکم یک واجب شرعی است و تا روز قیامت ادامه دارد.
مبانی فقهی و حقوقی مسئولیتها و اختیارات دولت اسلامی در زمینهی گسترش فرهنگ عفاف و حجاب و مقابله با بدحجابی چیست؟
نخست باید توجه داشته باشیم که احکام اسلام برای اجرا آمدهاند، نه برای اینکه فقط به عنوان یک قانونی ذکر شوند. امر به معروف و نهی از منکر هم یکی از احکام اسلام است که حتی اگر ما دولت اسلامی هم نداشتیم، بر آحاد مردم و افراد ذینفوذ جامعه واجب بود که امر به معروف و نهی از منکر کنند. خداوند در آیهی 41 سورهی حج میفرماید: «الذین إن مکناهم فی الأرض أقاموا الصلاه وآتوا الزکاه وأمروا بالمعروف ونهوا عن المنکر ولله عاقبه الأمور»: یاران خدا کسانى هستند که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را بر پا مىدارند و زکات را ادا مىکنند و امر به معروف و نهى از منکر مىنمایند و پایان همهی کارها از آن خداست.
بنابراین این 4 کاری است که مؤمنان باید انجام دهند. ضمن اینکه هیچ معروفی بالاتر از واجبات و هیچ منکری مهمتر از محرمات وجود ندارد و از آنجایی که حجاب یکی از واجبات مهم است، دولت اسلامی اگر نسبت به ترویج آن بیاعتنا باشد، خلاف قرآن عمل کرده است. بنابراین ترویج حجاب وظیفهی دولت اسلامی است و از آنجایی که بیحجابی حرام است، کسی که بدحجابی کند کار حرامی انجام داده و وظیفهی حکومت، در قالب نهی از منکر، این است که او را از این کار نهی کند. اگر دولت اسلامی در راستای نهی از منکر لازم باشد که طرحهایی را ارائه دهد و ممنوعیتهایی ایجاد کند، باید این کار را انجام دهد.
همیشه این اشکال وجود دارد که ما تمام مسائل را با هم مخلوط میکنیم و مثلاً میگوییم دین اجباری نیست و آیهی شریفهی «لا اکراه فی الدین» را مطرح میکنیم. هر چند که دین یک امر قلبی است و اجباری نیست، ولی محفوظ نگه داشتن جامعه از فساد امری است که همه به آن مکلف هستیم. اگر افرادی بخواهند با بیحجابی فساد را در جامعه گسترش دهند، تکتک انسانهای مسلمان و در رأس آنها دولت اسلامی موظفاند به استناد این آیهی شریفه به مراحل نهی از منکر عمل کنند.
پس این اشتباه بزرگی است که برخی میگویند این مسائل ربطی به دولت ندارد. کسانی که چنین ادعایی دارند به این آیهی شریفهی سورهی حج چطور پاسخ میدهند؟ این آیه میفرماید، کسانی که متصدی حکومت اسلامی شدند باید در یک سطح گسترده امر به معروف و نهی از منکر کنند و وظیفهی آنها در این موضوع با وظیفهی اشخاص و افراد عادی تفاوت دارد و بسیار از آن مهمتر است.
دلیل دیگر بر اینکه حکومت اسلامی در امر وظیفهی خاصی دارد، آیهی شریفهی 13 از سورهی شوری است: «شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهیمَ وَ مُوسى وَ عیسى أَنْ أَقیمُوا الدِّینَ». انبیا فقط برای ابلاغ دین نیامدهاند بلکه علاوه بر آن برای اقامه و اجرای صحیح آن در جامعه آمدهاند. حاکم اسلامی موظف به اقامهی دین است. مسئولین نظام اسلامی بر طبق آیهی شریف اگر دیدند حجاب در جامعه رو به ضعف است، باید چارهای بیندیشند با تشویق و تبلیغ و در موارد لازم با افرادی که عناد و لجاجت دارند و به قصد مقابلهی لا دین و یا فساد در جامعه اقدام به چنین امری میکنند، مقابلهی لازم را داشته باشند و در هر صورت بیتفاوتی نسبت به این امر، پایمال کردن حق خداوند تعالی است.
لطفاً چالشهای فقهی نظام در مقابلهی با بدحجابی را تبیین فرمایید.
ما از نظر فقهی هیچ چالشی نداریم؛ یعنی از نظر فقهی فتاوای فقها کاملاً مشخص است. منظورم از فقها کسانی است که حوزههای علمیه آنها را واقعاً به عنوان فقیه و مجتهد میپذیرند و اهل نظر هستند. امروز بعضیها ادعای اجتهاد میکنند، اما بعضی از احکام ضروری اسلام را منکر میشوند. چنین چیزی اصلاً قابل جمع نیست.
اگر کسی به معنای واقعی در چارچوب مبانی فقهی و اجتهادی بخواهد بحث کند، ما از نظر فقهی در مسئلهی حجاب کمبودی نداریم. البته در طول این 30 سال تبلیغات سوء رسانههای مختلف اثراتی داشتهاست. در واقع استکبار در پی دینزدایی است و میخواهد حقایق دینی را یکی پس از دیگری از مردم بگیرد. به همین دلیل یک روز به مسئلهی حجاب هجمه میبرد، روزی دیگر میگوید احکام زن و مرد باید مساوی باشد و یک روز هم قوانین ارث و دیه را زیر سؤال میبرد. این سیاستی است که استکبار از صدها سال پیش آن را دنبال میکند.
به نظر بنده، بسیار مهم است که رسانهی ملی راجع به حجاب منطقیتر و دقیقتر عمل کند. گرچه رسانهی ملی برنامههایی در این زمینه پخش میکند، اما این برنامهها بسیار کم هستند. از آن طرف برنامهها، مصاحبهها و مجریهایی که در خلاف این جهت حرکت میکنند بیشتر هستند. رسانهی ملی ما باید راجع به مسئلهی حجاب سیاست روشنی را دائماً ترویج کند، نه اینکه به صورت مقطعی به آن بپردازد. دختران، خواهران و همسران ما سؤالهایی دربارهی حجاب برایشان مطرح است و باید به صورت منطقی به این سؤالها پاسخ داده شود.
گاهی اوقات افرادی به دفتر ما نامه مینویسند و سؤال میکنند که کجای قرآن به مسئلهی حجاب پرداخته است. مسائلی از این دست نشان میدهد که جوانان عزیز و خواهران محترم ما گاهی راجع به موضوع حجاب تردید دارند. البته وقتی برایشان آیهی قرآن را بیان میکنیم، کاملاً میپذیرند و تسلیم میشوند. در واقع روح ایمانی در جامعهی ما وجود دارد. باید این مبانی علمی، فقهی، قرآنی و روایی حجاب در جامعه منتشر شود. انصافاً دولت در این زمینه قدمی برنداشته است و حتی از روی بیاطلاعی بعضاً به موضوع حجاب ضربه وارد کرده است. اینها چالشهایی است که متأسفانه ما امروز در نظام اسلامی با آنها مواجهایم. در واقع گسترش بدحجابی در جامعه تا حدودی نتیجهی آثار، افکار و اعمال برخی از مسئولان دولتی است.
با تشکر از وقتی که در اختیار «برهان» قرار دادید.
تاریخ مصاحبه: تاريخ: ۱۳۹۱/۵/۱۴