گفتگو با آیت الله حاج شيخ محمد جواد فاضل لنکرانی(دامت برکاته) پيرامون والد مکرم ايشان(قده)
۱۷ فروردین ۱۳۹۴
۱۹:۰۹
۴,۸۴۱
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
-
مقاومت؛ تنها راه عزت مسلمین و غلبه بر مستکبرین
-
گزارش دیدار آیت الله فاضل لنکرانی با حضرت آیت الله العظمی سبحانی(دامت برکاته)
-
آیتاللهالعظمی فاضل لنکرانی(ره) فقیهی زاهد، سترگ و آموزنده برای نسلهای آینده
-
برگزاری مراسم سالگرد شهادت حضرت فاطمه(س) / فاطمیه دوم
-
یادی از فقیه اهلبیت(ع) و مرجع بزرگ شیعه، در گفتوگوی خبرگزاری ابنا با آیتالله شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی
-
مسجد کانون تهذیب و رشد استعدادها
گروه تاریخ مشرق- هر ساله ایام فاطمیه(س)، یادآور سالروز رحلت مرجعی فاطمی است که آثار و برکات فراوان دوران مرجعیت او برای حوزه قم و نظام اسلامی برجای مانده است. فقید سعید، زنده یاد آیت الله العظمی محمد فاضل لنکرانی که خویش از عشاق ساحت فاطمی بود، در سالروز شهادت بانوی دو عالم روی از جهان برگرفت و پس از تشییعی کم نظیر، در جوار حرم حضرت معصومه(س)، رخ در نقاب خاک کشید.
در گفت و شنود پیش روی، فرزند برومندش آیت الله حاج شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی، به بازگویی ابعادی از منش علمی و مبارزاتی آن عالم بزرگ پرداخته است که شما را به مطالعه آن دعوت میکنیم.
• در ابتدا به پیشینه خانوادگی حضرت آیتاللهالعظمی فاضل لنکرانی اشاره بفرمائید؟ ایشان به چه خاندانی و چه خطهای منتسب بودند؟
والد بزرگوار ما در سال 1310 در قم و در یک خانواده روحانی سرشناس و اصیل به دنیا آمدند. مادرشان از بیت آیتالله قمی، از مراجع بزرگ زمان بودند. پدرشان هم پس از روی کار آمدن کمونیستها در روسیه، از آنجا به ایران هجرت کردند و سه سال در زنجان بودند. سپس به مشهد رفتند و در آنجا مشغول تحصیل شدند.
پس از آمدن مرحوم آیتالله حائری به قم، ایشان هم به قم آمدند و در سلک شاگردان ایشان درآمدند. مرحوم جد ما هممباحثه حضرت امام و از قدرت اجتهاد بسیار بالائی برخوردار بودند و پس از رحلت آیتالله حائری، در مرجعیت عامه مرحوم آیت اللهالعظمی بروجردی، نقش تعیینکنندهای داشتند.
• به هممباحثهای بودن و آشنائی جد بزرگوارتان با حضرت امام اشاره کردید. در این باب به خاطرهای هم اشاره بفرمائید؟
بله، مرحوم والد میفرمودند: یک روز حضرت امام به منزل جد ما تشریف میآورند و میفرمایند: «ما آقای بروجردی را به قم آوردیم، ولی کسی که میتواند ایشان را حفظ کند، شما هستید.» لذا جد ما به شکل بسیار جدی وارد عرصه تثبیت مرجعیت آیتالله بروجردی میشوند.
عرض میکردم که مرحوم والد در چنین خاندانی پا به عرصه وجود گذاشتند و لذا بدیهی است که مسیر پدرشان را طی کردند. ایشان دوره ابتدائی را که گذراندند، وارد حوزه علمیه قم شدند. دوره سطح را در ظرف شش سال گذراندند و در 19 سالگی در درس خارج آیتالله بروجردی شرکت کردند.
• اساتید دیگر ایشان چه کسانی بودند؟
ایشان مدت نُه سال از درس فقه و اصول آیتالله العظمی بروجردی و مدت یازده سال هم از محضرحضرت امام بهرهمند شدند. در فلسفه و تفسیر هم از محضر علامه طباطبائی استفاده کردند. در سن 24 سالگی درسهای آیتالله بروجردی را با عنوان «نهایه التقریر» چاپ کردند. آیتالله بروجردی عنایت خاصی به مرحوم والد داشتند و بسیار از این کتاب اظهار رضایت کردند.
این کتاب بسیار معتبر و محل مراجعه بسیاری از بزرگان درس خارج در قم و نجف بوده و هست. بسیاری از علمای نجف به این کتاب عنایت خاصی داشتند. مرحوم آقا میرزا محمدعلی بروجردی از بزرگان نجف نامهای به آیتالله بروجردی نوشتند که باید به نویسنده این کتاب جایزه داد.
• تدریس را از چه زمانی شروع کردند؟
از دوره تحصیل. ابتدا لمعه را تدریس میکردند و حدود 80 شاگرد داشتند. میفرمودند: سن اغلب شاگردان از من کمتر بود. ایشان شش دوره کفایه و دو دوره خارج اصول تدریس کردند. تا قبل از تبعید به یزد بیش از سی سال بود که تدریس میکردند.
• دروس حضرت امام را هم تقریر کردند؟
بله و جالب اینجاست که امام به یکی از شاگردانشان فرموده بودند آنچه آقای فاضل از درسهای من نوشته، از نوشتههای خود من، بهتر و محکمتر است.
• این تقریرها چاپ هم شدند؟
بله، درسهای اصول امام در دو جلد و با عنوان «معتمد الاصول» چاپ شدند. یک جلد از بحثهای «الطهاره» را که مرحوم والد تقریر کرده بودند، چاپ شد، لذا میتوان گفت ایشان واقعاً بر آرا و نظرات فقهی آیتالله بروجردی وحضرت امام تسلط کامل داشتند. چنین جامعیتی در حوزه علمیه ما نادر است.
• به دیگر ویژگیهای فقهی ایشان هم اشاره بفرمائید، ایشان علاوه بر اعتماد و استحضار به روشهای علمی اساتید، چه ویژگیهای دیگری نیز داشتند؟
یکی دیگر از ویژگیهای فقهی ایشان این بود که از همان ابتدا ضمن دنبال کردن روش فقهی آیتالله بروجردی و امام، از مبانی اصولی و فقهی بزرگان نجف بهخصوص آیتالله العظمی خوئی غافل نبودند و کاملاً بر آرای ایشان تسلط داشتند و در کتاب «مدخل التفسیر» برخی از آرای ایشان را بررسی کردهاند. بنابراین میتوان گفت که شخصیت علمی ایشان مرهون آیتالله بروجردی،حضرت امام، آیتالله خوئی و علامه طباطبائی بود. در هر حال عمده فعالیت و آثار ایشان در زمینه فقه و اصول است و کمتر کسی در این حجم و سطح در این زمینه کار کرده است.
• یکی از آثار برجسته ایشان در این زمینه، شرح تحریرالوسیله حضرت امام است، لطفا درباره چگونگی نگارش این اثر شاخص، توضیحاتی بفرمایید؟
همین طور است. ایشان سی جلد شرح تحریرالوسیله در باب فقه نوشتند که از اجتهاد و تقلید آغاز میشود و در هر بحثی تمام مبانی مطرح زمانه آمده است. متأسفانه بخش کمی از آن بدون شرح باقی مانده است. ایشان همیشه میفرمودند: «من میلی به ماندن در این دنیا ندارم، فقط خدا توفیق و عمر بدهد که بتوانم این شرح را تکمیل کنم.» ایشان دچار بیماریهای متعددی بودند، ولی بهمحض اینکه حالشان کمی بهتر میشد، شروع به کار میکردند.
در اواخر عمر شریفشان به من فرمودند: «من دیگر قدرت نوشتن ندارم و از تو میخواهم این کتب را تکمیل کنی!» آیتالله سید کاظم حائری که خود از شاگردان آیتالله خوئی، آیتالله شاهرودی و شهید صدر هستند، میفرمودند: «کتاب «الحج» پدر شما بهترین کتابی است که در باره مباحث حج نوشته شده است.» همچنین حضرت آیت الله وحید میفرمودند: «یکی از شانسهای بزرگ آقای خمینی این است که پدر شما شرح کتاب ایشان را نوشتهاند».
• نظر امام در مورد شرح تحریرالوسیلة چه بود؟ در این باره خاطره ای هم دارید؟
مرحوم والد میفرمودند پس از اینکه امام به قم آمدند، کارهای بیت بین افراد مختلف تقسیم شد و مسائل فقهی و استفتائات را به عهده من گذاشتند. من نزد امام رفتم و گفتم که: مشغول نوشتن شرحی بر کتاب تحریرالوسیله شما هستم، اگر بنا باشد به دفتر بیایم و به کار پاسخگوئی به استفتائات بپردازم، از آن کار باز میمانم، به هر حال تصمیم را به عهده شما میگذارم! امام فرمودند: برای پاسخ به استفتائات، دیگران هم هستند. شما به همان کار شرح بپردازید. مرحوم سید احمد آقا میفرمودند: ما هر وقت اسم آقای فاضل را در فهرست واگذاری مسئولیتها می نوشتیم، امام میفرمودند: ایشان باید در حوزه بماند.
• به سابقه آشنائی ایشان با شهید حاج آقا مصطفی خمینی هم اشارهای داشته باشید، سابقه این دوستی به چه دوره ای باز می گردد؟
مرحوم والد و حاج آقا مصطفی از جوانی با هم دوست و بعدها هم هممباحثه بودند. حاج آقا مصطفی هر گاه در نجف با بزرگان مباحثه داشت، میگفت: ما در قم با آقای فاضل هممباحثه بودیم و ایشان بسیار قویتر از ما بود.
• آیتالله فاضل لنکرانی حساسیت خاصی درباره برخی نو آوریهای بی ملاک فقهی و نیز فتاوای سست مبنا داشتند. از این جنبه از شخصیت علمی ایشان خاطرهای دارید؟
مرحوم والد نسبت به فتاوای بیمبنا و بیتوجیه فوقالعاده نگران بودند. یادم هست فردی درباره مسائل زنان مطالبی را بیان کرده بود که بهشدت مرحوم والد را نگران کرد و ایشان پس از ملاقات با جمعی از بزرگان پیغام تندی برای او فرستادند. به ایشان عرض شد که: این آقا مروج شما در امر تقلید است و این برخورد ممکن است او را برگرداند. مرحوم والد فرمودند: «من مرجعیت را برای دفاع از دین میخواهم، نه بالعکس، بنابراین نمیتوانم با چنین آرائی همراهی کنم، وظیفه من صراحت و روشنگری در باب احکام است.»
• از دیدگاه شما، مهمترین دغدغه ایشان در مقام یک مدرس و یک مرجع بزرگ تقلید چه بود؟
تدریس و تربیت طلاب فاضل. ایشان با دقت فراوان به اشکالاتی که طلاب مطرح میکردند توجه داشتند. غیر از این، فضلا هم به بیت میآمدند و مباحثی مطرح میشد. خود من بیست سال از محضر ایشان استفاده کردم. همواره توصیه میکردند در امر تدریس بسیار دقیق باشید و پیوسته به دنبال شاگردپروری بودند. در امر تدریس بسیار اهتمام داشتند. مهمتر اینکه ایشان تنها صاحبنظر نبودند، بلکه صاحب مکتب بودند. صاحب مکتب یعنی عالمی که بتواند با نظریات خود یک خلاء تحقیقی را پر کند.
• ویژگیهای بارز اخلاقی ایشان از نظر جنابعالی کدامند؟
مهمترین ویژگی اخلاقی ایشان اخلاص بود. ایشان همواره در پی ادای تکلیف بودند و هیچ گاه به دنبال مرجعیت نبودند، هر چند تعداد مقلدین ایشان حتی در روسیه و کشورهای عربی کمنظیر بود. با اینکه همواره در حال تحقیق و تدریس بودند، اگر کسی به مراتب علمی ایشان اشاره میکرد در کمال تواضع میفرمودند: چیز قابل ذکری نیست.
سادهزیستن ایشان نیز از نکات برجسته شخصیتشان است. همواره به زندگی طلاب و مستضعفین توجه داشتند و سعی میکردند در سطح متوسط به پائین جامعه زندگی کنند. منزل ایشان بسیار ساده بود که جد مادری ما برای مادرمان تهیه کرده بود و مرحوم والد هرگز در پی تبدیل آن به منزل بزرگتر و راحتتری نبودند.
دیگر از ویژگیهایشان جنبه ولائی بودن ایشان است. ایشان در مسئله ولایتفقیه دقیقاً مثل امام فوقالعاده راسخ بودند. بیش از 60 سال همواره در ایام فاطمیه و روزهای جمعه در منزل ما مراسم روضهخوانی دائر بود. در پنج سال آخر عمر به مناسبت شهادت حضرت فاطمه(س) پیامهای بسیار مهمی صادر کردند.
همواره میفرمودند: من درس و بحث زیاد داشتهام، ولی امیدم در قیامت به فریادهائی است که در این چند سال در دفاع از حقانیت فاطمه زهرا(س) زدهام.
• در بحث تبلیغ معارف و احکام دینی در نقاط دور افتاده کشور نیز ایشان اهتمام فراوانی داشتند. از این گونه فعالیتها چه خاطرهای دارید؟
ایشان برای امور زیربنائی و اعتقادی اهمیت زیادی قائل بودند، به همین دلیل گروههائی را پس از گذراندن دورههای آموزشی لازم به مناطق محروم اعزام میکردند تا با روشنگری و تبلیغ صحیح، مردم را از خطر وهابیت و افکار انحرافی حفظ کنند.
همواره به طلاب تأکید میفرمودند: به نام من نروید و حق ندارید نام مرا بیاورید. شما میروید که احکام را بیان کنید، نه آرای مرا! اخلاص ایشان تا بدان پایه بود که به من میفرمودند: «ببین مرجعیت چه نزولی پیدا کرده. زمانی آیتالله بروجردی و امام بر مسند مرجعیت نشسته بودند، امروز من نشستهام.» این سخن را در کمال تواضع و بسیار جدی و با ناراحتی میفرمودند، نه اینکه بخواهند شکستهنفسی کنند.
بسیار به امور دنیوی بی توجه بودند. رساله ایشان بیش از 150 بار و هر بار در تیراژ بالای ده هزار و بیست هزار چاپ شد، ولی ایشان هرگز از ما نپرسیدند رسالهام چند نوبت چاپ شده است؟
ایشان قبل از مرجعیت از عبای خاشیه استفاده میکردند، اما پس از آن بنده میرفتم و عبای ماشینی به قیمت کمتر از ده هزار تومان میخریدم. میفرمودند: طاقت ندارم طلبهای که معطل نان شبش هست، مرا با عبای صدهزار تومانی ببیند. بسیار از مشکلات طلبهها رنج میبردند.
• مبارزات سیاسی مرحوم آیتالله فاضل لنکرانی از فرازهای مهم زندگی ایشان و شایسته بررسی جامع و مفصلی است. اشارهای هم به این بعد از زندگی ایشان داشته باشید؟
مرحوم والد از ابتدای نهضت امام با ایشان همراهی مطلق داشتند. همواره میفرمودند: «ولایتفقیه از ضروریات فقه است و نیاز به بحث و استدلال ندارد. من در تمام عمر لحظهای به حقانیت راه امام تردید نکردهام، بلکه هر روز اعتقادم به این راه بیشتر شده است».
لذا در تمام اعلامیههای دوران مبارزات امضای ایشان هست. پس از پیروزی انقلاب و در دوران دفاع مقدس، بنده توفیق حضور در جبهه را داشتم. یک بار خود ایشان هم آمدند و در نقطهای بسیار خطرناک حضور پیدا کردند. بر حضور طلبهها در جبهه ها هم تأکید داشتند و بر پیکر شهدا نماز میخواندند.
• از نقش ایشان در مسائل سیاسی پس از رحلت حضرت امام چه خاطراتی دارید؟
تا امام زنده بودند، ایشان حضور پررنگی در مسائل کلان نظام داشتند و پس از ارتحال امام این حضور قویتر هم شد. ایشان از جمله شخصیتهای فوقالعاده مؤثر در تحقق و تثبت رهبری مقام معظم رهبری بودند. مقام معظم رهبری یک بار به ایشان فرمودند: که اگر تأکید شما برای قبول این مسئولیت نبود، نمیپذیرفتم.
برخی از بزرگان میگویند: که پس از خواندن نامه تأئید ایشان از مقام معظم رهبری، اطمینان خاطر بیشتری پیدا کردند. ایشان پس از ارتحال امام در حفظ مواضع محکم امام و انقلاب در حوزه و در جامعه نقش برجستهای داشتند و در یک سخنرانی در مدرسه فیضیه فرمودند: کسانی تصور نکنند که با ارتحال امام صدای انقلاب در حوزه خاموش میشود، شاگردان امام با قدرت راه ایشان را ادامه میدهند.
انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی برای ایشان یک امر مهم و حیاتی بود. میفرمودند: مرجعیتی که به درد انقلاب نخورد، ارزش ندارد.
معتقد بودند: جمهوری اسلامی در دنیای معاصر تنها نظامی است که شیعه متکی به اوست و اگر خدای ناکرده تزلزل پیدا کند، شیعه نمیتواند به حیات خود ادامه بدهد و حیات واقعی شیعه، منوط به دوام این نظام است.
علاوه براین، ایشان معتقد بودند که: حوزه باید مستقل از جریانات سیاسی موجود و فوق آنها باشد و استقلال آن به هر قیمتی حفظ شود.
• این استقلال به چه معنا بود؟
میفرمودند: حوزه باید استوار و محکم از نظام و ولایتفقیه دفاع کند و در عین حال با دقت مسئولین را رصد و خطاها را گوشزد کند، بی آنکه هدفش از انتقاد، تضعیف نظام باشد. مرحوم والد با ارتزاق حوزه از وجوه دولتی مخالف بودند و میفرمودند: اگر حوزه از این وجوه استفاده کند، دچار مشکلات عدیده خواهد شد.
بیانیههای سیاسی ایشان، غالباً مقدم بر زمان بودند. در قضیه طالبان پیش از هر کسی اعلام کردند که طالبان فرزند نامشروع امریکاست و این بیانیه تحول عجیبی را در مجاهدین افغان ایجاد کرد. ایشان به تبع حضرت امام، صرف بخشی از سهم امام برای قضیه فلسطین را جایز میشمردند.
این درحالی است که مرحوم والد هنگامی که از دنیا رفتند، حتی یک استکان هم برای ورثه باقی نگذاشتند، در حالی که در ماه تنها بیش از یک میلیارد و سیصد میلیون تومان به طلبه ها شهریه میدادند.
ارادت و عنایت خاصی به حضرت زهرا«س» داشتند و وفات و خاکسپاری ایشان هم در روز وفات آن بزرگوار اتفاق افتاد. از نکات برجسته زندگی ایشان تشکیل مرکز فقهی ائمه اطهار«ع» بود که در سال 1376 تأسیس شد و هدف از تشکیل آن فراهم آوردن امکانات بیشتر برای طلاب مستعدتر و ساعیتر و تلاش برای گسترش پژوهش در باب مسائل مستحدثه بود.