بيانات آيت الله فاضل لنکراني(دامت برکاته) پيرامون جواز جهاد ابتدايي در عصر غيبت در گفتگو با حريم امام
۲۸ آذر ۱۳۹۴
۱۴:۱۲
۴,۷۳۱
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
درستی یا نادرستی تقسیم جهاد به ابتدایی و دفاعی و وجود آن در اسلام، تحلیل و توصیف آیات و روایات در باب جهاد ابتدایی و دفاعی و عدم تنافی آن با مقوله «لا إکراه فی الدین» و تشریح اهداف این جهاد، از جمله مباحثی بود که در گفتگو با آیت الله محمد جواد فاضل لنکرانی مورد توجه و ارزیابی قرار گرفت.
ضمنا ایشان تحقیق ارزشمندی را در قالب کتابی تحت عنوان «جهاد ابتدایی در اسلام» ارائه داده است.
بحثمان در رابطه با جهاد ابتدایی و دفاعی در اسلام، به ویژه در دوران غیبت امام زمان(علیه السلام)، است. ابتدا مقدمهای در این باره بفرمایید تا وارد بحث شویم.
ابتدا از جنابعالی و دوستانتان و مسئولین محترم هفته نامه وزین حریم امام تشکر میکنم!
امیدوارم این هفته نامه آراء فقهی، اصولی، سیاسی، اخلاقی و تربیتی امام را برای حوزههای علمیه و مراکز علمی کشور و اهل نظر تا حدی روشن کند.
بحث جهاد ابتدایی از بحثهای بسیار مهم فقهی و قرآنی ماست. مخصوصاً در فقه سیاسی ما باید بسیار مورد توجه و تحقیق قرار بگیرد. از این فرمایش امام(رضوان الله تعالی علیه) شروع میکنم که در تحریر الوسیله در آخر کتاب امربه معروف و نهی از منکر، بخش «ختام فیه مسائل» را مطرح کرده و در مسئله دوم فرمودهاند: «فی عصر غیبة ولی الامر و سلطان العصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یقوم نوابه العامه و هم الفقها الجامعون لشرایط الفتوا و القضا مقامه فی اجراء السیاسات و سایر ما للامام(علیه السلام). الا البدأة بالجهاد»؛ یعنی تمام آن شئونی که خدای تبارک و تعالی برای امام معصوم(علیه السلام) قرار داده برای فقهای جامع الشرایط در عصر غیبت وجود دارد. فقط تنها موردی را که استثناء میکنند؛ جهاد ابتدایی است.
البته در کتاب «البیع» فقط فرمودهاند: «اختصاص جهاد ابتدایی به امام(علیه السلام) جای تأمل دارد.» یعنی در تحریر صریحا این را استثنا میکنند اما در کتاب «البیع» تأمل کردهاند.
اینجا سؤالی مطرح است که آیا ایشان از ابتدا ادله نیابت را از شمول نسبت به جهاد ابتدایی قاصر میدانند؟ یعنی در جهاد ابتدایی یک خصوصیات و ویژگیهایی هست که کسی غیر از امام معصوم نمیتواند انجام دهد. یا اینکه صناعت فقهی اقتضا میکند ایشان قائل به اطلاق ادله نیابت عامه هستند منتها در مسئله جهاد ابتدایی با یک ادله خاصه این عموم و اطلاق باید تخصیص و تقیید زده شود. شاید این جهت در ذهن شریف امام(رضوان الله تعالی علیه) بوده.
با توجه به اینکه در زمانه ما دشمنان اسلام و اهل بیت در تلاش هستند تا نهایت سوء استفاده را از این جهاد داشته باشند و میبایست همه ابعاد این بحث روشن شود، سؤال اینجاست که آیا اساساً چیزی به نام جهاد ابتدایی در اسلام داریم و آیا تقسیم جهاد، به ابتدایی و دفاعی درست است؟
در پاسخ به این سؤال مقدمتاً باید عرض کنم که آقایان یک تعریف منقح و روشني برای جهاد ابتدایی ذکر نکردهاند. آیا جهاد ابتدایی یعنی مقابله با کفاری که نه با مسلمانها جنگ دارند و نه حتی در صدد جنگ هستند و حتی علیه مسلمانها توطئه ندارند؟ یا مقوم جهاد ابتدایی این است که کفار بالفعل جنگ نداشته باشند؛ أعم از اینکه در صدد توطئه باشند یا نباشند. این یک جهت مسئله است.
سؤال دیگر اینکه در زمانه ما جمعی از مسلمانانی که در کشورهای غیراسلامی زندگی میکنند با هیئت حاکمهشان، که از کفر است یا علی أی حال با مسلمانها مقابله دارد، مقابله کنند از مصادیق جهاد ابتدایی شمرده میشود یا خیر؟ ما قدر متیقن این تعریف را میگیریم. میگوییم جهاد ابتدایی یعنی اینکه کفار بالفعل هجمهای بر مسلمانها ندارند و نقشه و توطئهای هم علیه مسلمانها ندارند. حال با این دو خصوصیت باید ببینیم آیا در قرآن، روایات و فقه ما یک مسئله به نام جهاد ابتدایی، به این معنا که مسلمانها کفار و مشرکین را به اسلام دعوت کنند و اگر آنها نپذیرفتند با ایشان مقاتله کنند، داریم یا نه؟
پاسخ این سؤال مثبت است. هر کس اندک ارتباطی با قرآن داشته باشد میداند در قرآن آیات فراوانی در مورد جهاد ابتدایی داریم. نه یکی دو آیه، بلکه آیات متعددی در مورد جهاد ابتدایی داریم. به طوری که اصلاً یک بحث مطرح شده که وجه این تعدد آیات چیست؟ این است که مرحله تشریع جهاد مثل تشریع خمر تدریجی بوده؟ این نکته مسلم است.
همه مورخین و مفسرین میگویند اسلام در حین حدوثش چیزی به نام جهاد نداشته. هر کس این بحث را دنبال میکند واقعاً باید به این نکته توجه داشته باشد. این از برجستگیهای اسلام است. در سیزده سالی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مکه بودند اصلاً مسئله جهاد تشریع نشد. ما آياتی داریم که نشان میدهد اسلام اصلاً با مسئله دعوت و لزوم دعوت آغاز شده.
از جمله این آیات سوره احزاب: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذيراً وَ داعِياً إِلَى اللهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنيراً وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللهِ فَضْلاً كَبيراً وَ لا تُطِعِ الْكافِرينَ وَ الْمُنافِقينَ وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللهِ وَ كَفى بِاللهِ وَكيلاً». یا این آیه سوره نحل «ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ».
اصلاً در مکه اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به پیامبر عرض میکردند کفار و مشرکین ما را مورد اذیت و آزار قرار میدادند. حتی آمده که عبدالرحمان بن عوف به رسول خدا عرض کرد: «وقتی ما مشرک بودیم در عزت به سر میبردیم. کسی جرئت نداشت به ما تعرض داشته باشد. اما حالا که مسلمان شدهایم شما اجازه نمیدهید در مقابل اینها بجنگیم.» پیغمبر هم میفرماید: «لم اؤمر بالقتال؛ هنوز من امر به قتال نشدهام.» این یک مرحله بود که کوتاه هم نبود. حدود سیزده سال طول کشید.
اما اولین آیهای که راجع به مسئله قتال و جهاد نازل شد آيه 39 سوره مبارکه حج است: « أُذِنَ لِلَّذينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدير». البته این آیه هم نمیگوید جهاد ابتدایی واجب است؛ میگوید «اُذِنَ»؛ یعنی تا حالا مسلمانها مأذون نبودند. مفسرین میگویند این آیه در دو سه ماه آخر حضور پیامبر در مکه یا اوایل هجرتشان به مدینه نازل شده که غالباً هم میگویند اوایل هجرت به مدینه.
ضمناً این نکته را هم باید به مردم و اهل نظر بگوییم که تمام جنگهایی که در اسلام بوده در زمان حضور پیامبر و مسلمانان در مدینه بوده. در سیزده سال حضور پیامبر در مکه اصلاً جنگ نداشتیم. به هر حال در این آیه مشروعیت جهاد مطرح شده. البته فقط با مشرکین مکه.
بعد از این سه مرحله دیگر برای جهاد ذکر شده. در مرحله اول که عرض شد ابتدا مسلمانان مأذون بودند فقط با مشرکین مکه جنگ کنند، نه با هر کافر و مشرکی. مرحله بعد جهاد با اهل کتاب است. این آیه سوره توبه درباره همین مرحله است: «قاتِلُوا الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا يَدينُونَ دينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُون». مرحله سوم جهاد با همه مشرکین است. چه مشرکین مدینه چه مشرکین غیر مدینه چه مشرکین مکه چه مشرکین غیر مکه. قرآن برای این مرحله میفرماید: «قاتِلُوا الْمُشْرِكينَ كَافَّةً». مرحله چهارم در آیه 123 سوره توبه مشخص شده که میفرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَ لْيَجِدُوا فيكُمْ غِلْظَة». آیه 193 سوره بقره نیز میگوید: «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَة». این دستور عمومی برای قتال با هر کافری، أعم از مشرک و غیرمشرک است.
البته این یک نظریه در باب سیر نزول آيات قتال است. تقسیم دیگری هم هست که آن را نیز در کتابم ذکر کردهام.
علی أی حال میخواهم بگویم ما در قرآن آیاتی مربوط به قتال داریم.
این نظریه هم وجود دارد که تشریع جهاد به صورت تدریجی بوده، همانطور که در حرمت خمر مسئله تدریجیت مطرح شده است. عمده این آیات جهاد در سوره های بقره، نساء و انفال است.
شاید مهمترین و آخرین آیات مربوط به قتال و جهاد، شانزده آیهي اول سوره مبارکه توبه است که در این مسئله خیلی صریح است. طبق این آیات مسلمانان اصلاً بدون اینکه کفار بخواهند بجنگند، امر به قتال میشوند و قتال به عنوان یک واجب مطرح میشود.
البته باید این آيات را دقیقاً مورد بحث قرار دهیم. یعنی نمیشود همینطور یک نظر در مورد این آیات داد و رد شد. این را هم بگویم که در این میان بعضیها گفتهاند آیه «وَ قاتِلُوا في سَبيلِ اللهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدين» اولین آيه جهاد است. ولی به هر حال «اُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتِلُونَ» مقدم است. آیه «قاتلوا المشرکین کافه» هم امر به لزوم قتال است. عمده آیاتی که دلالت بر جهاد ابتدایی دارد هم «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّه» است.
لطفا معنای کلمه فتنه در این آیه را تشریح بفرمایید؟
این بحث را من در جای خود در بحث آیات جهاد آوردهام که کلمه «فتنه» نه به معنای شکنجه است و نه به معنای توطئه کفار علیه مسلمانها. رشید رضا در «المنار» فتنه را به معنای «توطئه کفار علیه مسلمانها» مطرح کرده است. متأسفانه این فکر در برخی حوزویان ما هم رسوخ پیدا کرد و اینها هم همین نظر را پیدا کردند. در حالی که با استفاده از آیات قرآن کریم میفهمیم که فتنه در اینجا به معنای «شرک» است.
مثلاً خدای تبارک و تعالی در آياتی میفرماید که کفار دست از شما برنمیدارند مگر اینکه شما را به فتنه برگردانند، یعنی به شرک برگردانند.
در برخی آيات این به وضوح بیان شده. روایات معتبری هم در ذیل این آیه داریم که تأیید میکند مراد از فتنه، شرک است. یعنی هدف اصلی از جهاد ابتدایی رفع شرک و کفر از عالم است. همچنین آیه 91 سوره نساء هم میگوید: «ستجدون آخرین یریدون ان یامنوکم و یامنو قومهم کل ما ردوا الی الفتنه.» اینجا هم فتنه به معنای شرک است.
پس بر اساس آیاتی که مطرح فرمودید جهاد ابتدایی امری واجب است؟
بله، این آيات به خوبی دلالت بر مراحل و وجوب جهاد ابتدایی دارد. در جای خودش نیزگفتهام بعضیها آیه شریفه «و قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم» را قید بقیه آیات قرار دادهاند. درست است که این قید اینجا وجود دارد ولی وقتی پذیرفتیم سیر این آیات تدریجی است پس این را هم باید بپذیریم مراحل بعد متفاوت از مرحله اول است.
مثلاً خدا بعداً میفرمایند: «و قاتلوا المشرکین کافه». یعنی چه آنها که با شما مقاتله میکنند چه آنها که مقاتله نمیکنند. پس آن قید برای این مراحل نیست.
ثانیاً در جای خودش اثبات کردم که «الذین یقاتلون» عنوان قید احترازی ندارد. بلکه کفار از اول در صدد مقاتله با مسلمانها بودند. قرآن میفرماید: «لا یزالون یقاتلونکم حتی یردوکم عن دینکم». لذا این «الذین یقاتلونکم» قید نیست؛ به اصطلاح اصولی ما یک وصف غالبی و مشیر است. یعنی کفار افرادی هستند با این خصوصیت که «لا یزالون یقاتلونکم حتی یردوکم عن دینکم».
یک بخش از آیات قرآن همین آيات سوره بقره، سوره توبه، سوره نساء و سوره انفال است که عرض کردم. آيات زیادی است. اینها امر به قتال و مقاتله است. از این دسته به خوبی استفاده میشود که جهاد ابتدایی در اسلام مشروع و بلکه واجب شد. در مقابل این آيات، برخی آیات دیگر قرار دارد. از جمله آيات شریفه 90 و 91 سوره نساء که خدای تبارک و تعالی میفرماید: «فان اعتزلوکم فلم یقاتلوکم و القوا الیکم السلم». مشهور گفتهاند سلم به معنای صلح است. پس آیه میگوید اگر کفار کاری به کار شما نداشتند و با شما جنگ نکردند و پرچم صلح را بالا بردند.... در ادامه میگوید: «فما جعل الله لکم علیهم سبیلا» یعنی شما دیگر حق ندارید با اینها کاری داشته باشید.
همانطور که میدانید اهل سنت بسیار قویتر از شیعه، به جهاد ابتدایی قائلند. ضمناً ممکن است بگوییم رأی مشهور فقهای ما در باره جهاد ابتدایی این است که باید با وجود یک امام معصوم صورت بگیرد. اما آنها این شرط را هم قائل نیستند. میگویند حتی اگر یک آدم فاسق هم حاکم بود و جهاد ابتدایی را شروع کرد باید ما هم شروع کنیم. از دیگر سو بسیاری از اهل سنت گفتهاند بعضی آیات با آیات جهاد نسخ شده. آنها در بسیاری از آیات جهاد مسئله نسخ را مطرح میکنند. مثلاً میگویند آیه «فان اعتزلوکم» برای اوایل اسلام است که اگر کفار «القوا الیکم السلم فما جعل الله لکم علیهم سبیلا».
اما مسئله نسخ در قرآن نزد فقهای شیعه از نظر کبروی و صغروی بسیار مورد بحث است. از نظر کبروی نسخ قرآن به قرآن درست است ولی از نظر صغروی مرحوم آقای خویی در کتاب «البیان» حدود 36 مورد را احصاء میکنند که اهل سنت قائل به نسخ آن هستند. بعد هم تمام اینها را جواب میدهند. خاطرم است یک یا دو مورد را قبول میکنند. حتی در خصوص این آیه یک نکته بسیار خوبی مطرح میکنند. حال میخواهم بگویم اگر آن آیات بر وجوب جهاد ابتدایی با کفار و مشرکین دلالت دارد، آیا این آیه نمیگوید اگر آنها با شما صلح کردند دیگر حق ندارید به آنها کار داشته باشید؟ جواب این است که این آیه90 سوره نساء اصلاً مربوط به مشرکین نیست. قرائنی در این آيه نشان میدهد که مربوط به مرتدین از منافقین است. یعنی یک عده که اسلام میآوردند و بعد از این اسلام برمیگشتند. خدای تبارک و تعالی این مسئله را مطرح میکند. نکته دیگر اینکه در «القوا الیکم السلم»، سلم به معنای صلح نیست؛ به معنای اسلام است. مجال نیست بحث دقیقش را اینجا مطرح کنم. منتها اگر کسی سیاق آیات قبل را ببیند میفهمد که این آيه اصلاً مربوط به مرتدین است. اصلاً یکی از آياتی که میتوانیم وجوب قتل مرتد را از آن استفاده کنیم، همین آیات است. بعضیها که میگویند ما برای قتل مرتد دلیل نداریم، بدانند یکی از آياتی که میشود برای همین مسئله استفاده کرد همین آيه است.
هر دو مرتد فطری و ملی را شامل میشود؟
این باید بحث شود. من در کتابم، که متأسفانه هنوز چاپ نشده، مفصل راجع به این آيه بحث کردهام.
خب به مسائل پیرامون آیات «الذین یقاتلونکم» و «فان اعتزلوکم» جواب دادم.
به نظر شما آیا این جهاد نوعی تحمیل عقیده نیست و با آیه «لا إکراه فی الدین» تعارض ندارد؟
سوال خوبی بود زیرا ممکن است کسی بگوید در جهاد ابتدایی شما میگویید یا به زور ایمان بیاورند یا کشته شوند. یک طرف این جهاد ابتدایی ایمان اجباری و اکراهی و تحمیل عقیده است. حال آنکه قرآن در آيه 253 سوره مبارکه بقره میفرماید: «لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی». پس این با آيات جهاد یک مقدار سازگاری ندارد.
در پاسخ باید بگویم در باره «لا اکراه فی الدین» یک بحث این است که آیا این جمله، خبری است یا انشائی. به نظر من اولاً انشائی نیست تا در مقابل آيات دیگر، که وجوب جهاد را انشاء میکند، قرار بگیرد. این جمله انشائی نیست و نمیخواهد بگوید که إنشاء میکنیم «لایجوز الإکراه فی الدین»، جمله خبری است. وقتی جمله خبری شد یعنی اکراهی در این دین وجود ندارد. چرا؟ چون تمام این دین به مصلحت و نفع مردم است. چیزی که نفع مردم در آن وجود دارد متعلَق کراهت مردم و إکراه قرار نمیگیرد. پس این آیه یک جمله خبری است. مثل «لا رَفَثَ و لا فُسُوقَ و لا جِدالَ فی الحَجِّ» نیست که جنبه انشائی دارد. دیگر اینکه الف و لام «الدین» الف و لام عهد است. کسانی که به این آیه استدلال میکنند که انسان در انتخاب دین آزاد است، باید الف و لام «الدین» را الف و لام جنس بگیرند. بگویند خدا فرموده هر دینی «لا اکراه». یعنی شما مختارید هر دینی را اختیار کنید. در حالی که علاوه بر اینکه این جمله خبری است این الف و لام «الدین» هم الف و لام عهد است. یعنی مشخصا در دین اسلام. آلوسی میگوید: «الاکراه فی الحقیقة إلزام الغیر فعلاً لایری فیه خیرا و الدین خیر کله».
این نکته بسیار مهمی است. اگر این آیه را از انشائیبودن انداختیم به اصطلاح ما اصولیها دیگر قابلیت معارضه با آیات جهاد ابتدایی را ندارد. نکته دیگر اینکه مرحوم آقای طباطبایی میفرمایند که دین یک امر قلبی است و امور قلبیه اصلاً متعلَق برای اکراه قرار نمیگیرد. این هم فرمایش نسبتاً خوبی است اما دنباله آیه میگوید: «قد تبین الرشد من الغی». یعنی خدا در اینجا نمیخواهد بگوید دین قابلیت اکراه ندارد؛ میگوید: «قد تبین الرشد من الغی». یعنی ما راه غی را از راه غیر غی جدا کردیم. بنابراین از این آیه هم نمیتوانیم آنچنان مطلبی استفاده کنیم. حالا امروز یک عده روشنفکرها میخواهند به این آيه تمسک کنند تا بگویند انسان مختار است هر دینی را اختیار کند. این ناشی از این است که آیه را درست متوجه نشدهاند. پس در قرآن کریم آیات فراوانی برای جهاد ابتدایی داریم. از این آیات مشروعیت بلکه وجوب جهاد ابتدایی را استفاده میکنیم. نیز آیهای که بخواهد اینها را نسخ کند، تقیید بزند یا با آن معارضه کند نداریم. من بحث آیات جهاد ابتدایی را در حدود پنجاه جلسه مطرح کردهام و الان خیلی به صورت خلاصه عرض کنم. إن شاءالله محققین باید این بحثها را به صورت کامل ببینند.
لطفا در مورد ترخیصی که در جهاد ابتدایی داده شده نیز نکاتی را برای خوانندگان گرامی بیان نمایید؟
مطلب قابل توجه دیگر در باره جهاد دفاعی یک روایت صحیحه از امام باقر(علیه السلام) است که در کافی شریف، جلد هشتم، صفحه 201 وجود دارد. علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن عمر بن اذینه عن محمد بن مسلم. محمد بن مسلم میگوید: «راجع به آیه «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّه» از امام باقر سؤال کردم.» محمد بن مسلم یک فقیه است. از معنای لفظی اینها سؤال نکرده. چون کلمهای برایش مجهول نبوده. معنای «قاتلوهم»، «لاتکون فتنه» و «یکون دین الله» برایش روشن بوده. پس از چه سؤال کرده؟ به نظر من سؤال محمد بن مسلم در این باره بوده که آیا این آيه الان جهاد ابتدایی را واجب میکند برای شما، ما، زمان ما و آیندگان؟ حضرت میفرماید: «لَمْ يَجِئْ تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَةِ بَعْد»؛ یعنی تاویل این آيه هنوز نیامده است.
اینجا چند احتمال وجود دارد. یکی اینکه حضرت میخواهند بگویند این آيه هنوز در مقام انشاء است و وقت عمل به آن همان وقت ظهور حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. من همین احتمال را اختیار میکنم.
احتمال دیگر این است که «لم یجیء» یعنی آن عینیت کامل و تحقق عملی این آيه هنوز نیامده و در یک حد محدودی بوده و بعداً در زمان ظهور عینیت کاملش محقق میشود.
طبق احتمال اول میتوانیم بگوییم این آیات وجوب را آورده اما چون خدای تبارک و تعالی به پیامبر ما مقام دخالت در تشریع را داده فعلاً عینیت کاملش محقق نشده.
نظیر چنین چیزی هم در قضیه نماز واقع شده. لذا اینجا امام باقر(ع) دنبالهاش میفرماید: «إِنَّ رَسُولَ اللهِ(ص) رَخَّصَ لَهُمْ لِحَاجَتِهِ وَ حَاجَةِ أَصْحَابِه»؛ یعنی پیامبر به خاطر ضرورتهایی که برای خود و اصحابش بود تا زمان ظهور، ترخیص داده. بعد میفرماید «فَلَوْ قَدْ جَاءَ تَأْوِيلُهَا لَمْ يَقْبَلْ مِنْهُمْ»؛ وقتی زمان تاویل این آیه بیاید و بخواهد به فعلیت برسد دیگر شرک و کفر از مشرکین و کفار قبول نمیشود. سپس میگوید: «لَكِنَّهُمْ يُقْتَلُونَ حَتَّى يُوَحَّدَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ حَتَّى لَا يَكُونَ شِرْكٌ».
نتیجه عرایض من تا اینجا این است که اصل مشروعیت جهاد ابتدایی در اسلام و اینکه خدای تبارک و تعالی به صورت انشائی این را واجب کرده مسلم است، اما بر حسب این روایت معتبر رسول اکرم(ص) یک ترخیص داده که دیگر مسلمانها تا زمان ظهور در حرج قرار نگیرند. اگر این ترخیص بر مسلمانها داده نمیشد جهاد ابتدایی به عنوان یک واجب، لازم بود.
این نظر فقهی خودتان است؟
بله. نظر فقهی خودم هم همین است.
پس معتقدید در عصر غیبت جهاد ابتدایی تعطیل است؟
مشروعیت دارد ولی وجوب ندارد. در باره مسئله شرطیت اذن امام معصوم هم خواهم گفت.
نکته مهمی که بسیاری از آن غافلند این است که چه قائل به وجوب جهاد ابتدایی باشیم و چه قائل به مشروعیتش، اسلام نمیگوید بروید بالای سر کفار شمشیر بگیرید و بگویید یا اسلام بیاورید یا کشته شوید. ابداً. یکی از شرایط بسیار مهم جهاد ابتدایی، دعوت به اسلام است. یعنی حاکم مسلمین و علمای اسلام اول باید کفار و مشرکین را دعوت کنند. نه اینکه بگوییم آنها خودشان باید خودبخود مطالعه کنند، نه، ما باید رسماً از آنها بخواهیم در مورد اسلام مطالعه کنید و آنها را دعوت کنیم. در همان سوره توبه داریم: «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ». یعنی در بحران و کوران جنگ اگر یکی از مشرکین گفت من از شما پناه میخواهم تا یک مقدار راجع به اسلام برای من حرف بزنید، باید به او مهلت و پناه دهید و پیش خودتان بیاوریدش و راجع به اسلام با او صحبت کنید. اگر نپذیرفت هم حق ندارید همانجا نابودش کنید. این را بفرستید به سنگر خودش و میان گروه خودشان برود. بعد دوباره قتال را شروع کنید.
از این استفاده میکنیم که دعوت موضوعیت دارد. اگر بعد از دعوت مشرکین گفتند ما ده بیست سال باید راجع به اسلام مطالعه کنیم و سؤال و شبهه داریم، باید به آنها مهلت داده شود. این هم یک نکته مهم است که باید قبل از جهاد ابتدایی، دعوت به اسلام باشد. غیر از آن نکته اول که در سیزده سال اولِ اسلام جنگ نبود و خوانندگان باید به این خیلی توجه کنند.
ضمناً بگویم ما در همین مرکز فقهی خودمان داریم درباره بحثی به نام «فقه الدعوة» تحقیق و پژوهش میکنیم. از محققی خواستهایم راجع به این دعوت و شرایط، ملزومات و خصوصیاتش تحقیق کند. دعوت باید مطرح شود. فقه الدعوة باید باشد. بعد جهاد مطرح شود.
قدری هم به اهداف جهاد ابتدایی بپردازید! اصلاً اهداف این جهاد چیست؟
اهداف جهاد ابتدایی از همه اینها مهمتر است. بسیاری به این دقت نمیکنند. اما آیا هدف از این جهاد کشورگشایی و توسعه سرزمین مسلمانها است؟ ابداً ابداً. چنین چیزی به هیچ وجه درست نیست. یکی از اهداف جهاد ابتدایی ریشه کن کردن فتنه است. فتنه هم که گفتم به معنای شرک است. چون اسلام تمام معجزات، ادله و حجتها را آورده دیگر انتظار نمیرود که کسی مشرک بماند.
یعنی معتقدیم هر کس اسلام را درست مطالعه کند قطعاً نسبت به آن سر تسلیم فرود میآورد. اسلام میخواهد هیچ مشرکی نباشد و یک انسان تا آخر عمرش مشرک نماند. لذا میگوید: «حتی لاتکون فتنة و یکون الدین لله»؛ اسلام میخواهد همه تحت حاکمیت اسلام قرار بگیرند. این هدف دوم است.
ببینید این حاکمیتهای کفری که امروز در دنیا وجود دارد چه بلایی سر جهان دارد در میآورد. هدف سوم احیاء مراکز توحیدی است. قرآن میفرماید: «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فيهَا اسْمُ اللهِ كَثيراً».
هدف چهارم؛ عزت اسلام است. در خطبه حضرت زهرا(سلام الله علیها) آمده: «الجهادُ عِزّاً للاسلام.» این نکته خیلی به نظر من قابل توجه است. در آیه 75 نساء به این مسئله اشاره شده است. اسلام بسیار به حقوق افراد توجه دارد. اسلام میگوید بچهها و نسل کسانی که مشرکند، مشرک بار میآیند. از اینها به مستضعفین رجال و نساء و ولدان تعبیر میکند. اصلاً یکی از اهداف جهاد ابتدایی این است که مسلمانها بگویند اگر خود اینها زیر بار نمیروند ولدان و نسائشان از این شرایط خارج شوند.
قرآن میگوید: «وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللهِ وَ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ نَصيرا» آیا این هدف مقدسی نیست؟!
من همینجا به یکی از فرمایشات مرحوم علامه طباطبایی(رضوان الله تعالی علیه) اشاره کنم. ایشان در تفسیر خودشان پنج نکته را در مورد جهاد ابتدایی بیان کردهاند. تقاضا میکنم محققین بروند این نکات را ببینند. من به صورت اشارهای این نکات را میگویم.
نکته اول اینکه اسلام یک دین مطابق با فطرت است و سعادت بشر در این است که تحت لوای اسلام در بیاید. «ذلک الدّینُ القَیِّم»؛ قیم یعنی قوام دنیا و آخرت و همه سعادت دنیا و آخرت ما به اسلام بستگی دارد.
نکته دوم، که خیلی جالب است، اینکه اقامه دین توحیدی از حقوق انسانی است. امروز دنیا اینقدر دارد فریاد حقوق بشر را سر میدهد. از آنها سؤال میکنیم اقامه و پیاده کردن دین توحیدی از حقوق انسانی نیست؟ آیه 13 سوره شوری میگوید: «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهيمَ وَ مُوسى وَ عيسى أَنْ أَقيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فيهِ». من از این «أن أقیموا الدین» در جای دیگر هم استفاده کردهام.
نکته سوم اینکه دفاع از دین از حقوق فطری ما است.
نکته چهارم خیلی مهم است؛ ببینید جهادی که در اسلام و نزد علمای شیعه و علمای اهل سنت مشروع شده، آنطور که امروز داعش مطرح میکند برای خونریزی نیست. اصلاً جهادی که داعش مطرح میکند نقطه مقابل جهادی است که علمای شیعه و علمای اهل سنت به آن اعتقاد دارند، بلکه جهاد از نظر اسلام؛ برای حیات بشریت است. خدا در آيه24 سوره انفال میفرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُم»؛ یعنی هرچه خدا و رسول گفته باعث حیات شماست. اگر خدا فرموده: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِم»، برای حیات بشریت است.
پس جهادی که اسلام دنبالش است برای کشورگشایی و خونریزی نیست. اسلام تا میشود دنبال این است که خونریزی کمتر شود و خون کسی ریخته نشود. پس جهاد برای حیات بشریت است.
نکته پنجمی که علامه فرمودهاند این است که آیه «وَعَدَ اللهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِم»، که راجع به قضیه حضرت مهدی و استخلاف خلیفه الهی است، ممکن نمیشود مگر به جهاد و قتال با دشمنان دین الهی.
البته نکات زیاد دیگری وجود دارد. به هر حال اگر قائل به مشروعیت یا وجوب جهاد شدیم باید همه خصوصیاتش را در نظر بگیریم و بدانیم اهداف وشرایط جهاد ابتدایی در اسلام چیست. خط مسئله دعوت است. اگر مشرکی خواست مطالعه کند باید به او امان داده شود. همه اینها وجود دارد. آن روایتی که از کافی نقل کردم نیز مهم است.
نظر شما در باره مشروط بودن جهاد ابتدایی به اذن و عصر معصوم(علیهالسلام) چیست؟
امام(رضوان الله تعالی علیه) مسئله کتاب الجهاد را در تحریر الوسیله مطرح نکردند و ظاهر فتاوایشان این است که جهاد ابتدایی را مشروط به اذن امام معصوم(علیه السلام) میدانند. این یک بحث فقهی مفصل است.
بعضیها فکر میکنند بر این مسئله اجماع وجود دارد و میگویند شاید به دلیل اینکه فقهای ما بر شرط حضور معصوم برای جهاد ابتدایی اجماع دارند، امام چنین اعتقادی دارند.
اما میخواهم عرض کنم مسئله اجماعی نیست. وقتی به اقوال فقهایی مانند شیخ مفید، ابوالصلاح حلبی و سلار مراجعه میکنیم میفهمیم از نظرشان حضور و اذن معصوم(علیه السلام) دخالتی در مسئله مشروعیت جهاد ابتدایی ندارد. مشهور فقها مانند شیخ طوسی، ابنبراج، ابنحمزه، ابنادریس، محقق در شرایع، علامه حلی در همه کتابهایش، فخرالمحققین و شهید ثانی تا متأخرین میگویند اذن معصوم شرط است. اما از قدما همان چند نفر که عرض کردم میگویند چنین شرطی نیست. پس اولاً مسئله اجماعی نیست.
ثانیاً آیات قرآن در باره جهاد اطلاق دارد. این نکته مهمی است که باید به آن توجه کنیم.
ثالثاً ما دو دسته روایات داریم. در یک دسته روایات اذن معصوم(علیه السلام) شرط است. در دسته دیگر اذن معصوم اعتباری ندارد. مجموعا جمع خوبی بین این دو دسته روایات وجود دارد. این هم از نکات لطیف و ظریف است. چون در مسئله جهاد ریختن خون افراد و مسئله غنائم و اسرا مطرح است و ابعاد زیادی هم دارد.
ما میگوییم در روایاتی که حضور معصوم شرط است، این شرط از این باب نیست که چون معصوم مقام عصمت دارد سبب میشود این آسیبها از بین برود. بلکه از باب این است که او اطلاع دارد و احکام را رعایت میکند. در باب جهاد در روایات داریم که نمیشود زنها، بچهها و پیرها را کشت. آنچه ذهن قاصر بنده به آن رسیده این است که دلیل روایاتی که حضور معصوم از آن استفاده میشود، مقام عصمت نیست؛ عارف بودن معصوم به احکام و ملتزم بودنش به رعایت احکام است.
حتی یک نکته را بگویم که اهل پژوهش پیرامونش پژوهش کنند. یکی از کلماتی که به قول امروزیها باید پیرامونش ترمینولوژی و کاوش شود کلمه «امام عدل» است. در روایات آمده «لا جهاد الا مع امام عادل». آیا مصداق امام عدل، فقط امام معصوم(علیه السلام) است یا حاکمی که بتواند احکام را کاملاً رعایت و مراقبت کند، هم از مصادیقش است. بنده بعد از دقت در روایات به این نتیجه رسیدم که در آن روایاتی که از امام عدل سخن میگوید، رعایت احکام لازم است.
نگاه فقهی خودتان چیست؟
بنده به این نظر رسیدهام که اذن معصوم(علیه السلام) شرط نیست. همانطور که مرحوم آقای خویی(قدس سره) قائل هستند. حتی از بعضی عبارات صاحب جواهر هم استفاده میشود که ادله نیابت عمومیت دارد. به نظرم میرسد حضور معصوم(علیه السلام) شرط نیست.
ما دو دسته روایات داریم. بر فرض اینکه بگوییم امام عدل منحصر به امام معصوم(علیه السلام) است، آن روایاتی که حضور معصوم را شرط نمیکند موافق با قرآن است. آخر قرآن اطلاق دارد. قرآن دلالت ندارد بر اینکه امام معصوم(علیه السلام) باید حتماً باشد. ما غیر از اطلاق آیات و ادله نیابت، که در جای خود مطرح است، دو طایفه روایات داریم. یک طایفه میگوید امامی که مفترض الطاعه است باید حضور داشته باشد. میگوید «لا جهاد الا مع الامام». تعابیر آن دسته روایات که مستند برای مشهور قرار گرفته تا اذن و حضور معصوم را لازم بدانند، این است: «الامام المفترض الطاعة»، «لا جهاد إلا مع الامام» و «لا غزو إلا مع امام عادل». این سه تعبیر وجود دارد.
اما روایتی که دال بر عدم اشتراط است یک روایت موثق است که در کافی از امام صادق نقل شده؛ عباد بصری خدمت امام سجاد(علیه السلام) آمد و به حضرت اعتراض کرد و گفت: «آقا! شما جهاد و سختیهای جهاد را ترک کردید و سراغ حج رفتید. مگر خدا نفرموده «إن الله اشتری من المومنین أنفسهم و أموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعدا علیه حقا فی التوراة و الانجیل و القرآن و من أوفی بعهده من الله». این آيه 111 توبه است. حضرت فرمود که دنبالهاش را هم بخوان. «التائبون العابدون الحامدون السائحون الراکعون الساجدون الآمرون بالمعروف و الناهون عن المنکر.» امام فرمود اگر زمانی افرادی با این صفات را پیدا کردیم جهاد همراه با ایشان، برتر از حج است.
از این روایت استفاده میشود که باید یک امام باشد تا افرادی اینچنینی حول او جمع شوند و بتوانند ضوابط را برقرار کنند. در این صورت وقتی میخواهند جنگ کنند بر اساس هواپرستی و غضب و دشمنیها و کینهها عمل نخواهند کرد.
این بحثهای فقهی مفصل در فقه الحدیث وجود دارد. به نظر بنده مجموعاً این دو طایفه روایات قابل جمع است. جمعش هم به این است که در رأس جهاد ابتدایی باید کسی باشد که عارف به احکام باشد و تمام ضوابط جهاد و جنگ را رعایت کند. یعنی خود مقام عصمت امام(علیه السلام) در این مسئله دخالتی ندارد.
احکام جهاد امروزه نسبت به مرزهای جغرافیایی و شرایط فعلی دنیا چه وضعیتی دارد؟ حضرت امام فرمودند ما آغازگر هیچ جنگی نیستیم. آیا الان ما در سوریه دخالت میکنیم؟
در آیات توبه خدای تبارک و تعالی به رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید با مشرکینی که عهد بستید و آنها به رعایت عهدشان ملتزمند و عهدشکن نبودند، عهدت را داشته باش. از این روایت استفاده میکنیم که اگر دولت اسلامی با کشورهای همسایه و کشورهای مختلف عهد دارند که به یکدیگر تجاوز نکنند باید این عهد رعایت شود. اگر کسی قائل به وجوب جهاد ابتدایی، حتی در زمان غیبت شود، این سؤال مطرح میشود که مسلمانهای ایران چطور با کفار و مشرکین آنطرف دنیا بجنگند.
کسانی هم که قائل به وجوب جهاد ابتدایی میشوند باید یک تبصره بزنند که اگر کشور اسلامی، حتی اگر حکومتش اسلامی هم نباشد، عهدی با یک دولت بست باید طبق عهدش عمل کند و هیچ کدام حق تجاوز به دیگری ندارند.
امروزه مسئله مقابله با اسرائیل و صهیونیسم ربطی به مسئله جهاد ابتدایی و مقابله با داعش ندارد. ایران به این نتیجه رسیده که اگر داعش را در سرزمینهایی که هست مهار نکند، به سراغ ایران میآید. پس این از مصادیق جهاد دفاعی است و ایران برای دفاع از خودش با داعش میجنگد. وقتی اسرائیل مسئله طرح نیل تا فرات را مطرح میکند ایران میتواند بگوید من برای دفاع از خودم به کمک حزب الله و فلسطین میآیم. اینها ربطی به مسئله جهاد ابتدایی ندارد.
حرف آخر!
تقاضا میکنم افراد این بحث را خیلی عمیق ببینند. قبل از پیروزی انقلاب کتابی به نام «جهاد در اسلام» نوشته شد. این کتاب تمام قول مفسرین و فقها را زیر سؤال برد و در این مقام برآمد که بگوید اصلاً ما چیزی به نام جهاد ابتدایی نداریم. در حالی که اگر کسی اندک آشنایی با قرآن داشته باشد و ضوابط اجتهادی و اصولی در دستش باشد بدون اینکه تعصبی داشته باشد به خوبی میتواند مسئله مشروعیت جهاد ابتدایی را از آیات قرآن به دست آورد.
در فقه میگویند «فریضة من فرائض» است. بعضیها میگویند جهاد ابتدایی، نه جهاد دفاعی، از ارکان اسلام است. فکر میکنم شهید ثانی میگوید «من أعظم ارکان الاسلام» است. حتی بعضیها مرتبهاش را بالاتر برده و گفتهاند مسئله وجوب جهاد ابتدایی یا مشروعیت از ضروریات دین است. صاحب جواهر میگوید «لا خلاف بین المسلمین، وجوبه کالضروری». آن وقت ما بگوییم اینها همه حرف بوده و اصلاً چیزی به نام جهاد ابتدایی نداریم و همه آیاتی که در قرآن آمده برای جهاد دفاعی است؟ به نظرم این یک فکر غلط است.
کشته شدگانشان هم شهیدند؟ مثلاً کسانی که امروزه در سوریه کشته میشوند؟
قطعاً شهیدند. آیات قرآن دلالت بر این دارد. هیچ تردیدی در اینکه اینها از مصادیق شهید هستند نیست.
این نوع أعمال منافی التزامات بین المللی نیست، نوعی تعارض با التزامات ندارد؟
الان جامعه بین الملل این التزامات را به هم زده است. اینکه آمریکا از آن سر دنیا به خاورمیانه میآید و عربستان و قطر گروهی را برای از بین بردن سوریه و عراق تربیت میکنند، یعنی التزامات بین المللی را به هم زدهاند. قرآن هم میگوید هر وقت مشرکین و کفار عهد را به هم زدند شما هم به هم بزنید.