استاد انقلابي بايد اصل حکومت اسلامی، جدا نبودن دین از سیاست و ولایت مطلقه را قبول داشته باشد
۰۹ آبان ۱۳۹۵
۱۱:۳۳
۳,۹۸۹
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
-
مقاومت؛ تنها راه عزت مسلمین و غلبه بر مستکبرین
-
گزارش دیدار آیت الله فاضل لنکرانی با حضرت آیت الله العظمی سبحانی(دامت برکاته)
-
آیتاللهالعظمی فاضل لنکرانی(ره) فقیهی زاهد، سترگ و آموزنده برای نسلهای آینده
-
برگزاری مراسم سالگرد شهادت حضرت فاطمه(س) / فاطمیه دوم
-
یادی از فقیه اهلبیت(ع) و مرجع بزرگ شیعه، در گفتوگوی خبرگزاری ابنا با آیتالله شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی
-
مسجد کانون تهذیب و رشد استعدادها
بسم الله الرحمن الرحيم
مفهوم و معناي استاد
استاد یک معنای روشن دارد، يعني کسی که قدرت تدريس متون اصلی آموزشی را داشته باشد. و اين هم بحسب اختلاف متون مراتبی دارد، استاد در ادبیات، منطق و فلسفه، تفسیر، فقه و اصول، قواعد فقهیه و رجالیه و...، افزون بر اين معناي اوليه يک معناي وسيعتري هم دارد که بايد به آن توجه بشود. کسي که بر آن رشته و موضوع درسي تبحر و احاطه داشته باشد. يعني استاد در ادبيات فقط به اين نيست که متن شرح امثله يا صرف ساده یا نحو روان را بتواند بگوید. طبق معنای دوم استاد در ادبیات کسی است که بر قواعد ادبی و تمام متون ادبی احاطه داشته باشد، به طوری که بتواند از برخی متون برای تبيين برخی متون دیگر استفاده کند.
همینطور در منطق و فلسفه، استاد در فلسفه کسی نیست که فقط بتواند متن بدایة الحکمه یا نهایة الحکمه را بگوید بلکه باید بر تمام مباحث و متون فلسفی، اسفار، منظومه و حتی متون فلسفی دیگران احاطه داشته باشد.
پس استاد به معنای لغوی کسی است که بتواند متنی را تدریس کند اما وقتی اضافه پیدا کند و بهعنوان استاد ادبیات، استاد فلسفه، استاد فقه و اصول مطرح شود بايد بر کليه مباحث و متون مربوطه احاطه و تسلط داشته باشد.
اظهار تأسف از حذف کتاب معالم در حوزه
در سال 61 تا 64 حدود چهار یا پنج دوره معالم گفتم. متأسفانه اکنون متن کتاب معالم از مباحث اصولی حوزه کنار گذاشته شده در حالی که براي تقويت بنيه و پايههاي اصولي طلاب بسیار متن محکمی بود. آن موقع با آن که رسائل و کفایه و مقداری مباحث خارج اصول را دیده بودم ولی از قوانین مرحوم میرزای قمی، فصول و هدایة المسترشدین که حاشیهی بسیار قوی و محکمی بر معالم است استفاده کرده و نکاتی را برای تفهیم درس ذکر میکردم و همان زمان یک شرح مفصل بر معالم با تمام این نکات نوشتم که یکی از فضلا آن را گرفت و نمیدانم کجا رفت، وقتی میگوئیم استاد فقه و اصول، یعنی کسي که بر غالب متون فقهي قدما و متأخرين و فتاواي آنها مسلط است، در مورد تفسیر هم اگر کسی یک تفسیر فارسی ببیند و بخواهد تفسیر بگويد که این استاد تفسیر نیست، این به معنای لغوي که متنی را برای دیگران توضیح بدهد استاد است ولی استاد تفسیر آن کسی است که بر مبانی و قواعد و اصول تفسیر، بر انظار عامه و خاصه در تفسير تا یک حدی آشنایی و تبحر داشته باشد بنابراین ما باید با توجه به آن مضاف إلیه، استاد را اینطور معنا کنیم کسی که تبحر و تسلط بر متون آن رشته دارد.
حوزهی ما هم در گذشته و هم در وضع فعلی بحمدالله چنین اساتید متبحري دارد، حال اگر کسی پيدا شود که با مطالعه شرح فارسی بر مکاسب يا کفايه بخواهد تدريس کند اين فرد خيال ميکند استاد مکاسب و کفايه است.
استاد باید آنقدر تبحر داشته باشد که بفهمد این شرح فارسی و يا حتي شرح عربي درست نوشته شده یا نه؟ استاد قوی در فرهنگ حوزه علمیه کسی است که به حواشی و تعلیقات علمی که بر متون نوشته شده آگاهی داشته باشد، به نظر من تا کسی حاشیهی مرحوم آشتیانی بر رسائل و حاشيه مرحوم سيد و ايرواني و اصفهاني بر مکاسب يا حواشي مرحوم اصفهاني بر کفايه را نبیند نمیتواند به عمق کلمات شیخ انصاری و آخوند خراساني برسد، در مواردی از برخي اساتید محترم رسائل عباراتی را از استصحاب سؤال کردم با اینکه چند دوره استصحاب را تدریس کرده بودند اما دیدم برایشان حل نشده و وقتی به ایشان گفتم مرحوم آشتیانی درباره عبارت شیخ این نظر را دارد تعجب ميکردند.
ضرورت آشنايي اساتيد با حواشي متون علمي
یکی از ملاکها و شاخصههای اصلی برای تبحر آشنایی به حواشی متون علمي است. یک استاد کفایه باید بداند حواشی مهم کفایه چیست؟ و از این حواشی به تناسب هم براي ارتقاء فهم خود از کلمات آخوند استفاده کند و هم در تدریس، يک نکته کليدي در تربیت شاگرد همین است که استاد بزنگاههای این متون را از لا به لای این حواشی درآورد و در اختیار طلبه قرار بدهد، البته نه بهطور کامل بلکه یک مقدارش را بیان کند و یک مقدار هم به طلبه ارجاع بدهد.
البته نميگويم قبل از اينکه انسان متن را بفهمد سراغ حواشي رود. بايد متن را فهميد و بعد سراغ حواشي رفت. به نظر من مطالعه حواشي يک رخداد و فکر جديد براي انسان به وجود ميآورد.
نقش اصلی استاد در تربیت طلاب
الف: وادار کردن شاگرد به تفکّر:
استاد باید به فکر جنبههای علمی و آموزشی طلبه باشد، دغدغهاش فقط این نباشد که یک متنی را برای طلبه بگوید و تمام بشود، نه. باید تلاش کند تا مطلب را در زوایای ذهن طلبه رسوخ دهد، باید آن بزنگاههای علمی را به طلبه منتقل و او را متفکر بار بیاورد، استاد خوب کسی است که شاگرد خود را به فکر وادار کند.
مرحوم والد ما حضرت آیت الله العظمی فاضل(رضوان الله تعالی علیه) حدود 60 سال در این حوزه مقدسه تدریس کردند، یک روز سر درس فرمود آقایان طلبهها اینکه استاد مطلبی را بگوید و شما بنویسید یک کار غلطی است مگر شما خبرنگار هستيد که فقط گفتههای استاد را مینویسید؟! طلبه باید فکر کند، البته در مورد اینکه طلبه فکرش به کار بیفتد استاد نقش مهم دارد. من همین جا به طلبهها عرض میکنم استادي را انتخاب کنيد که شما را به فکر و تأمل وادار میکند، يک جهت بيان فافهم، فتأملهاي متون فقهی مکاسب و کفایه این است که نمیخواهند همه مطالب برای طلبه و خواننده تصریح شود، بلکه میخواهند یک مقدار ذهن خواننده خلاق شود.
ب: تشويق به سؤال:
ويژگي دوم استاد مبرز آن است که طلبه را به سؤال و جواب وادار کند، در سیرهی تدریسی امام بزرگوار رضوان الله تعالی علیه هست که گاهی اوقات سر درس به طلبهها اعتراض میکردند چرا سؤال نمیکنید؟ استاد نباید متکلم وحده باشد. طلبهها در دروسی شرکت کنند که در آن دروس سؤال و جواب باشد.
خاطرهاي از استاد
من آن زمان که توفیق حضور در درس خارج فقه استاد بزرگوار آیت الله العظمی وحید خراسانی دام ظله العالی را داشتم مقيّد بودم جلو بنشينم و سؤال کنم. آقاي وحيد هم با عنايت به سؤالات من توجه داشتند حتي گاهي در مجلس درس پاسخ اقتضا نداشت میفرمودند که شب به من تلفن کن، برخي اوقات نیم ساعت تلفنی با ایشان مباحث علمی را دنبال میکردم، یکی از بزرگان که در آن درس شرکت میکرد یک روز گفت این سؤالات در درس را ترک نکنید ما از اینها استفاده میکنیم، سؤال هم برای سائل مفيد است لذا در روایات آمده السؤال نصف العلم، هم استاد را وادار به دقت در مطلب ميکند و هم براي طلبههاي ديگر خوب است که از اين سؤال و جواب طرفيني استاد و شاگرد استفاده ميکنند. درسي که در آن سؤال و جواب نباشد ولو استادش متبحر هم باشد، اين درس داراي نقصان بزرگي است.
طلبه اگر سؤال نکند به عمق مطلب نمیرسد و زوایای جدید برای او در بحث باز نمیشود و بر مطلب مسلط نمیشود. همین جا محک خوبی برای استاد متبحر است. شاخصه اول استاد متبحر تسلط بر متون، شاخصه دوم تسلط بر حواشی آن متون و شاخصه سوم استاد متبحر آن است که از عهدهی پاسخ به سؤالات درس برآيد البته لازم نيست در همان جلسه پاسخ بگوید بعضی از طلبهها فکر میکنند استاد خوب آن است که در همان جلسه بلا فاصله جواب بدهد اتفاقاً سرعت در جواب دلیل بر قوّت و صحت جواب نیست، اگر استاد کاملاً از عهدهی جواب برآيد ولو در جلسهی بعد این بسیار خوب است.
بنابراين استاد به جهات علمی شاگردانش باید توجه کند، حتي بايد ببيند که آیا طلبه این بحث را مینویسد یا خیر؟ خود استاد باید بپرسد و او را تشویق کند.
ج: الگو بودن استاد:
جهت دوم این است که در مسائل تربیتی و اخلاقی استاد حرف اول را میزند، استاد تمام کلمات و حرکاتش برای طلبه الگو است، حتی نحوهی نگاه کردن و حرکات دستش، اساتید محترم ما باید به این امر خيلي توجه داشته باشند. استاد باید دائماً هر بار که اسم خداوند يا پيامبر(ص) و يا امام معصوم(علیه السلام) را ميبرد با احترام ذکر کند. یک وقتی یکی از طلبهها میگفت فلان استاد وقتی که اسم یک امام معصوم(علیه السلام) را میبرد یک بار «علیه السلام» میگوید ولی برای مراتب بعد نمیگوید! این خیلی برایش مهم بود.
من نشنيدم امام خميني(رضوان الله تعالی علیه) اسم خدا را برده باشد اما «تبارک و تعالی» را در ادامه نیاورده باشد، این در تربیت طلبه بسیار مهم است. حالا من سر درس بگویم خدا، محمد، علی، اینها درست نیست! حتي در درجات پائینتر، نام بزرگان از فقها، مفسّرين و فلاسفه، را باید با احترام و تکریم یاد کنیم. این روایات «من أکرم عالماً فقد أکرم الله، و من أهان عالماً فقد أهان الله»، عملاً در گفتار ما برای طلبه مشخص باشد، طلبه بداند این استاد برای کسی که حق استادی دارد چه بزرگ و غیر بزرگ احترام قائل است.
در گفتارش نسبت به دیگران اهانت و تنقیص نباشد. اینها بسیار مهم است چه رسد به اینکه خداي ناکرده غيبت کند يا تهمت بزند که اين عمل در مجلس درس با هزاران غیبت و تهمت عوام قابل مقایسه نیست، استاد باید مراقب کلماتش باشد. متأسفانه در زمان ما آداب استاد و شاگرد خیلی کم رعایت میشود، قبلاً در حوزهها طلبهها منیة المرید مرحوم شهید را میخواندند، الآن هم مديريت حوزه زحمت متون اخلاقی را به عنوان متون درسی حوزه، کشیده و بسیار متون خوبی است ولی آنطور که باید و شاید به آن توجه نمیشود.
د: توجه به جهات اخلاقي، عبادي و گرفتاريهاي طلاّب:
من معتقدم که يک استاد بايد بداند شاگردانش اهل عبادت و نوافل و قرائت قرآن و توسل هستند يا نه؟ در سابق بين استاد و شاگرد ارتباط قوي بود و استاد محرم اسرار طلبهها بود استاد باید از گرفتاری طلبهها اطلاع داشته باشد و برای حل آنها تلاش کند. طلبه اگر با دغدغههای مختلف بخواهد در مجلس درس حضور پیدا کند حضورش حضور از روی تعمق و فکر نمیتواند باشد.
هـ: رشد سياسي طلاّب:
یکی از چیزهایی که از برکات نظام جمهوری اسلامی و انقلاب ما بوجود آمد، آمدنِ دین به صحنه است. استاد خوب باید ضرورتهای زمان را در مناسبتهاي مختلف انقلاب نظير پانزده خردا و 22 بهمن و روز قدس و... مورد توجه قرار داده و اهميت آن را برای طلبهها بیان کند. و آنها را در فضای سیاسی متحرک بار بیاورد.
حوزه نباید در بازیهای سیاسی و جناحی قرار بگیرد
البته منظورم از فضای سیاسی بازیهای سیاسی و جناح بندیهای سیاسی نیست که این خود یک خطر بسیار بزرگ براي حوزه است. متأسفانه بعضی از افراد به بهانه تحرک بيشتر در انقلاب دنبال اين هستند که حوزه را به سمت جناحهاي سياسي بکشانند. ان شاء الله موفق نخواهند شد، حوزه نباید در بازیهای سیاسی و جناحی قرار بگیرد هرچند هر طلبه انقلابي بايد سياسي باشد، اما سياسي بدين معنا که خط و خطوط و جريانها را بشناسد، بدون اينکه مستهلک در آنها شود، طلبه اگر زير پرچم يک جناح برود از آن ضوابط کلي که امام راحل و رهبري معظم انقلاب ترسيم فرموده و در چارچوب آن حرکت ميکردند خارج ميشود. حرکتهاي سياسي طلاب بايد در مسيري باشد که امام و رهبري تبيين فرمودهاند. بنابراين استاد علاوه بر توجه به جهات علمي، اخلاقي، اجتماعي طلاب بايد مراقب جهات سياسي آنها هم باشد.
سابقه تدريس در حوزه
از سال 58 تاکنون حدود 38 سال است که تدريس مينمايم. ابتداء ادبيات، سپس از سال 61 تا 65 پنج دوره معالم در مدرسه رضویه و بعد چهار دوره اصول الفقه و سه دوره شرح لمعه در مدرسه فیضیه گفتم، سپس سه دوره مکاسب و چهار دوره کفایه را تدریس کردم. و از سال 1376 تدریس خارج اصول را شروع و از سال 1381 هم خارج فقه را مشغول هستم.
شاخصههاي استاد انقلابی
1ـ اعتقاد به حکومت اسلامي در زمان غيبت
استاد انقلابی کسي است که معتقد به تشکيل حکومت اسلامي در زمان غيبت بهعنوان تکليف اولي روحانيّت باشد. بعضيها ادعاي انقلابي بودن و تبعيت از ولي فقيه ميکنند اما قبل از انقلاب سالها معتقد به حرمت تشکيل حکومت قبل از حکومت امام زمان بودند. البته ممکن است براي آنها تبدل رأي حاصل شده باشد. اما چنين اشخاصي که تزلزل آراء دارند نميتوانند براي ما الگو باشد چون ممکن است مجدداً گرفتار تبدل رأي شوند.
2ـ اعتقاد به عدم جدايي دین از سیاست
اگر استادی بگوید من مشغول درس و بحث خود هستم به سیاست چکار دارم؟ به این معناست که دین را درست نفهمیده، دین به معنای صحیح و جامعش جدای از سیاست نیست، مگر میشود انسانی متدین باشد اما نسبت به ظالمین زمان بیتفاوت باشد، ارتباط عمیق دین و سیاست متجلي در فرمایش امام رضوان الله تعالی علیه است که فقه و دین میتواند عهدهدار ادارهی حکومت جامعه باشد.
3ـ اعتقاد به ولايت مطلقه فقيه
به نظر بنده ملاک سوم اعتقاد به ولایت فقیه به نحو مطلق است تا بتواند شاگردان خود، خصوصا طلاّبي که تازه وارد حوزه شدهاند را به خوبي با مباني ولايت فقيه در زمان غيبت آشنا کند. اينکه در بدو ورود طلاب به حوزه از او بپرسند که آیا ولایت مطلقه فقیه را قبول دارید یا نه؟ اين سؤال بسیار خطا، اشتباه و ضربه به حوزه، روحانیت و ولایت فقیه است! این سؤال را نبايد از جواني که تازه ميخواهد وارد حوزه شود پرسيد. چون بسياري از آنها قدرت بر جواب ندارند. اين جوان ميخواهد وارد حوزه شده و تازه با مباني خداشناسي، نبوت، امامت و معاد آشنا شود. لذا بايد قبل از هر چيز با خدا و دين و فقه آشنا شود.
بايد اول به او بفهمانيم ولايت اصلي از آن خداي تبارک و تعالي است. بعد ولايت رسول خدا و ائمه طاهرين و در زمان غيبت هم ولايت فقيه. حال اگر اين طلبه بدون اطلاع بگويد بله من قبول دارم اين چه ارزشي دارد؟ يا خداي ناکرده به دروغ بگويد من قبول دارم، قطعا اين مسئله به آينده حوزه و حتي خود او ضربه ميزند، اين در ذهنش ميماند تا بعدها که در حوزه به مراحلي از مقام علمي رسيد در صدد نفي ولايت فقيه برميآيد. بنابراين استاد انقلابي آن است که ولايت مطلقه فقيه را باور داشته باشد نه آنکه فقط شعار بدهد، اما در باطن قبول نداشته باشد.
حمايت مرحوم آيت الله العظمي فاضل لنکراني(قدس سرّه) از ولي فقيه
مرحوم پدر ما رضوان الله تعالی علیه، بعد از ارتحال امام یکی از حامیان درجه اول رهبری بودند، در مراسم اربعين ارتحال امام هم یک سخنرانی تاریخی در مدرسه فیضیه در حمایت از رهبریت رهبر معظم انقلاب داشته و در مجالس درسشان هم به طلاب میفرمودند اگر زمان حيات امام از ایشان دفاع و حمایت میکردیم امروز حمايت از رهبري لازمتر و واجبتر است. يک روز در ملاقات با رهبري معظم انقلاب به ايشان عرض کردم والد ما اين سخن را از روي اعتقاد ميگويد نه براساس مقتضا و مصلحت روزگار. اينکه يک مرجع تقليد بر فراز کرسي درس خارج در حضور هزار طلبه راجع به ولايت مطلقه فقيه و حمايت از آن حرف بزند اين ارزش دارد چون آنها همه اهل فهم و دقت بودند و حوزه بايد اينطور باشد.
4ـ موضعگيري در مسائل مهم نظام
استاد انقلابي بايد اصل حکومت اسلامی، جدا نبودن دین از سیاست و ولایت مطلقه را قبول داشته باشد و در صحنههاي مختلف و چالشهايي که براي نظام بوجود ميآيد موضع مشخصی هم داشته باشد. موضعی مبتنی بر ضوابط نه موضع شعاری، و آن را هم بيان نمايد. اختلاف در اصول انقلاب اصلا معنا ندارد، مثل اصل نظام، انزجار از اسرائيل و حمايت از فلسطين. اما در مسائل فرعي مثل بحث مجلس و رياست جمهوري و... من معتقدم حوزه عموما و بزرگان و اساتيد حوزه بالخصوص نبايد وارد جزئيات شوند. حالا اگر در اين مسائل فرعي اساتيد چند گروه شدند، هر کسي يک نفري را معرفي کرد، اين دليل بر اين نيست که بگويند فلاني انقلابي نيست! اينها را نميشود با انقلابي بودن گره زد. دفاع از انقلاب، دفاع از اصل حکومت اسلامي و جدا نبودن دين از سياست و اصل ولايت مطلقه فقيه و تبعيت از رهبري است. تبعيت يعني در مواردي که ولي فقيه حکم ميکند و دستوري ميدهند بر همه لازم است که تبعيت کنند.
البته ممکن است استادي در مسئلهاي که رهبري نظري دارند با يک استدلال و دليل به نظر ديگري برسد، فضاي حوزه باز است و ميتواند نظرش را به رهبري منتقل کند. ولي بايد مراقب باشد که نحوه انتقال طوري نباشد که دستاويز افراد معاند انقلاب و رهبري شود.
اظهار نظر در مقابل نظر رهبري به قصد تخريب حرام است. همچنين است کسي که بخواهد با سکوت خود نظام و رهبري را تضعيف کند، اين هم حرام است. بايد فضاي حوزه براي طرح نظرات با رعايت همه ضوابط و شرايط باز باشد، اين مطلبي است که خود رهبري در همين ماه مبارک رمضان بيان فرمودند.
5ـ توجه به آينده اسلام و حوزه
شاخصهی بعدی یک استاد انقلابی این است که به فکر آینده اسلام و حوزه در دنیای امروز باشد. تدريس او، تأليف کتاب و مقالات و سخنرانيهايي که ميکند همه بايد براي آينده حوزه و اسلام نقش داشته باشد.
6ـ تدريس عميق و محقّقانه
از اساتید محترم حوزه تقاضا میکنم درسها را محققانه و عمیق بگویند. نبايد گفت طلبهها حوصله مراجعه به حاشيهها را ندارند. از يکي از اساتيد بزرگوار پرسيدم شما چطور در پنج سال يک دوره خارج اصول ميگوييد؟ اين اصلاً امکانپذير نيست. ايشان فرمود من در واقع کفايه ميگويم نه خارج، براي اينکه ميبينم طلبهها کفايه را هم درست نخواندهاند. به ايشان عرض کردم اگر شما درس را عميق بگوييد طلبهها عميق بار ميآيند. من خودم مقيد هستم که درس را عميق بگويم، چه در فقه و چه در اصول. و لذا خارج اصول ما از سال 76 شروع شده و تا پنج سال ديگر نيز ادامه خواهد داشت.
شاکلهی اصلی حوزه، وقتی مثل مرحوم بروجردی، امام، والد ما و ديگر فقها و مجتهدين بزرگوار را تربيت کند اين حوزه محصول دارد. براي تداوم اين محصول حوزه بايد به عمق متون علمي که شاکله و جوهرهي اصلياش هست توجه کند. نبايد به فکر اين باشيم که يک کتاب را تمام کنيم، اين غلط است. چون متن بايد فهميده شود تا ذهن طلبه جوشش پيدا کند و بتواند صاحب مبنا شود. شما بدانيد اگر در صد سال گذشته هزار سؤال در مقابل فقها بود الآن ده هزار سؤال است و پنجاه سال ديگر به صد هزار سؤال خواهد رسيد. اگر طلاب صحيح و عميق درس نخوانند و خوب فقيه و ملا نشوند چطور ميتوانند اين مسائل جديد را پاسخ دهند.
بعضی از طلاب به من میگویند اگر درس را خلاصهتر بگوئید جمعیت درستان چند برابر میشود، میگویم من دنبال جمعیت نیستم! الآن حدود 150 تا 200 نفر به درس ما میآیند لااقل در بین اینها سي چهل نفر کفايهگو و مکاسبگو هستند. گاهی اوقات اينها هم خسته میشوند میگویم حوصله کنید بحث را نمیشود با سرعت پیش برد. برای هر کدام از درسهایم لااقل پنج ساعت مطالعه میکنم غیر از آنچه قبلا نوشته یا خواندهام و در ذهنم وجود دارد.
استاد درس خارج باید تمام مبانی را حلاجی کند و یک مبنا و حرف جدید، یک راه و افق جدیدی برای طلبه باز کند، و الا اگر یک متنی را ببیند و عین همان متن را برای طلبه بگوید اين فايده ندارد.
در ماه مبارک رمضان قاعده ميسور را گفتم، دیدم در تمام کتب علمای شیعه در مورد اين قاعده غير از سه روايت به هيچ آیهای از قرآن استدلال نشده است. من بررسی کردم و با تتبع چند آیه از آیات قرآن که قابلیت استدلال براي اين قاعده را دارد پيدا کردم. در بحث قاعده الزام نيز به بعضی از آیات قرآن تمسک کردم که ديگران در آنجا فقط به 13 ـ 14 روایت تمسک کردهاند. اینها چیزهایی است که باید بیشتر مورد توجه قرار بگیرد.