بايد بانواني که ريشههاي علمي، فقهی، اجتهادی و تفسیری در وجودشان شکل گرفته در جامعه حضور پیدا کنند
۳۱ فروردین ۱۳۹۶
۲۰:۴۱
۳,۵۱۸
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین
خدمت علمای بزرگوار، نمایندگان محترم ولی فقیه، مدیران معظم حوزههای علمیه خواهران و همچنین مدیر محترم مرکز مديريّت حوزههای علمیه خواهران و شما خواهران بزرگوار سلام و خیر مقدم عرض میکنم.
از این برنامههای وسیع، مفید و مؤثر که در حال تحقق است تشکر میکنم و از خدای تبارک و تعالی استدعا دارم نتایج بسیار خوبی بر این زحمات مترتب بفرمايد إن شاء الله.
عرائضم را در دو قسمت تقدیم میکنم، قسمت اول اشارهاي است به این آیه معروف «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُون»، که بنیان حوزههای علمیه، أعم از برادران و خواهران، بر اساس این آیه شریفه شکل گرفته است. بر پايه مدلول مطابقي آيه، وظیفهی اصلی ما حوزويان دو چیز است: 1) تفقه در دین 2) انذار.
سؤالی که اینجا مطرح ميشود این است که آیا تفقه، همیشه یک اثر دارد و آن انذار است؟ آیا یک روحانی، یک مبلغ یا مبلغه، فقط باید به دنبال انذار باشد؟ چه خصوصیتی در انذار هست که خدای تبارک و تعالی میفرماید «لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا»، ولي مسئلهی تبشیر و آثار دیگر را حتي آثار ذاتی و جوهری تفقه را مطرح نمیکند و فقط تأکید بر إنذار دارد؟ به نظر میرسد این نکته جای تأمل دارد و همهی ما باید نسبت به آن تأمل نماييم.
با نگاه اجمالی به آیات انذار در قرآن کريم، معلوم میشود که این خصوصیتی دارد.
در مورد خود قرآن کریم ميفرمايد «وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغ» ، إنذار، هدف غایی از وحی این کتاب آسمانی است، «قُلْ إِنَّما أُنْذِرُكُمْ بِالْوَحْي» ؛ «إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْب» ؛ و «كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِتُنْذِر» ، با ملاحظه این آیات، انسان در مييابد مسئلهی انذار که مورد تأکید خدای تبارک و تعالی است، هدف اول و اساسی وحی است. وقتی که چنین غایتی بر وحي مترتب است، نسبت به تفقه در دین هم مسئلهی «لینذروا» مطرح میشود. «هَذا كِتابٌ مُصَدِّقٌ لِساناً عَرَبِيًّا لِيُنْذِرَ الَّذينَ ظَلَمُوا وَ بُشْرى لِلْمُحْسِنين» یا در همان روزهاي آغازين بعثت ميفرمايد «يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّر قُمْ فَأَنْذِر».
در ذهن عموم ما انذار به جهت انصراف معنا يا استعمالات زياد، عمدتاً در خوف از جهنم و آتش غضب الهي مطرح ميشود. معنايش اين است که ما دين را از اين زوايه به جامعه عرضه ميکنيم. آنگاه این اشکال پیدا میشود که پس رحمت خدا و رحمانیت و رحیمیت او کجا است؟ و یا روایاتی که خوف و رجا را از علائم مؤمن و دو بال برای او بيان ميکند با این آیات چطور توجیه ميشوند؟
به نظر میرسد که باید معناي انذار را توسعه داد و بدين معنا که ما آن را فقط در مورد عذاب الهي، جهنم، و شدّت عذاب مطرح نکنيم. انذار در فرهنگ قرآنی این است که بشر طوری تربیت بشود که قبل از توجه به نار و جهنم، عظمت خدا در پیش او تجلی پیدا کند.
انبياء الهي و روحانیّت و مبلّغين دين، اولین و مهمترین وظیفهشان این است که در بشر ترس و ضعفی که معلول درک عظمت خداست به وجود بیاورند. ریشهی همهی بدبختیها، انحرافها، آسیبها، مشکلات، جنایتها، خودخواهیها، غرورها در این است که انسان غافل از عظمت خدا است.
اگر دنبال این هستیم که جوانان خود را در مقابل فضای مجازی حفظ کنیم، راه آن بستن و فیلتر کردن و محدود کردن نیست. راهش این است که او را طوری تربیت کنیم که وقتی مواجه با این فضا شد عظمت خدا در نزد او یادش بیاید، در باور او حضور و نظارت خدا را تبیین و تقويت کنیم.
به نظرم ضعف اصلی امروز جامعه ما، ناآگاهي مردم نيست چون اطلاعات مردم از دین قابل مقایسه با قبل از انقلاب نیست! بالأخره رسانههای ما، اعم از رسانههای مکتوب و غیر مکتوب، روزی نیست که مطلبی از دين را برای جامعه بیان نکنند، اما چرا این آگاهیها در جامعه تأثيرگذار نيست؟ حوزهی علمیه خود ما با این همه انباشت علم، اگر در کنارش درک عظمت خدا در ما طلبهها اضافه نشود به کجای دین ميرسيم؟
لذا بنده معتقدم که انذار باید در معنای وسیعش مطرح شود. یعنی اولاً یک طلبه (برادر یا خواهر) یک روحانی و بزرگوار ببیند که خدای تبارک و تعالی کنار «لیتفقهوا فی الدین» و لینذروا را آورده، یادم هست در همان اوایلی که معالم را میخواندم از استاد سؤال کردم که چرا و لینذروا را تنها آورده و تبشیر را ذکر نفرموده است؟ پاسخ داد از باب اینکه یکی از فواید تفقه انذار است.
ولی انصاف این است که اگر انسان دقت کند این سؤال اولاً جا دارد حتماً برای این مطلب نکتهی خاصی وجود دارد و این نکتهی خاص فهمیده نمیشود مگر اینکه ما انذار را چنين معنا کنیم که عظمت خدا در انسان چنان تبيين شود که همیشه ضعف خود را در برابر عظمت او حس کند این میشود انذار.
آنگاه وقتی آیات قرآن تلاوت میشود قلوبشان ميلرزد همچنان که در آیات قرآن این مطلب وارد شده. نفرمائید در قرآن مبشرین هم آمده، بله ولی با احصايي که من بين انذار و تبشير کردم شاید دو برابر، اگر نگوئیم بیشتر، عمدتاً نذیر، منذر و إنذار به تنهایی آمده «وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلينَ إِلاَّ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرين» هم داریم ولی باز انذار مورد تأکید اساسی دین است.
إنذاري که تا کنون در فرهنگ دين گفته شده مربوط به بعد از عمل است. ميگوييم اگر اين کار را انجام دهي جهنم و عقاب در انتظارت است، در حالی که انذار مورد نظر خدای تبارک و تعالی عمدتاً مربوط به قبل از عمل است یعنی انسان قبل از اینکه گناه، خطار و تخلفی کند به مرحلهی انذار برسد و این نکتهی بسیار مهمی است.
اما نکتهی دوم عرض بنده اين است که يکي از برکات انقلاب اسلامي؛ رشد حوزههای علمیهی خواهران است؛ امروز اگر بخواهیم موفقیتهای حوزه علميه را ملاحظه و عرضه کنیم، قطعاً سهم بزرگی از آن مربوط به حوزههای علمیه خواهران است، فراموش نمیکنم در دهه اول انقلاب امام خميني(رضوان الله تعالی علیه) چقدر نسبت به حوزههای خواهران اهتمام داشتند، و شخص مرحوم والد ما(رضوان الله تعالی علیه) ما که از جانب امام منصوب بودند تا حوزههای علمیه خواهران سامان و گسترش پیدا کند اين شخصيت و مرجع بزرگ براي اين کار وقت بسياري گذاشتند، چون معتقد به ضرورت حوزههای علمیه خواهران بودند.
اوايل انقلاب عدهای در همین حوزه علمیه قم میگفتند چه نیازی به حضور خواهران در حوزهها وجود دارد؟ اما امروز اين تشکیک که وجود ندارد هيچ، بلکه جزم بیشتری بر ضرورت آن پیدا شده است. باید از این ظرفیت استفادهی کامل بشود. به نظر من ظرفیتهایی در حوزهی علمیه خواهران وجود دارد که شاید در حوزه برادران کمتر باشد.
امروز بخش مهمی از آسیبهای جامعه از طریق زنان محقق میشود، دنیای غرب برای ترويج تحکيم افکار خويش در جوامع اسلامي تزلزل کانون خانواده و آسيب به قشر زنان را هدف قرار داده است. پشت صحنه و حامي این جریانهای فمینیستی که امروز در کشور ما متأسفانه تا یک اندازهای وجود دارد بدون هيچ ترديدي سازمانهای امنیتی آمریکا و اسرائیل است. افکار فمینیستی آنجا روز به روز تولید میشود و به کشورهای اسلامی عرضه ميگردد. حال کدام بخش قویتر و محکمتر میتواند در برابر این جريان مسموم بایستد.
اگر شبهات مربوط به زنان را بانوان ما قدرت بر پاسخ عمیق داشته باشند به مراتب اثرش بیشتر از دقتهاي عميق فقهي و قرآني بزرگان و علماء حوزه است. اشاره فرمودند که باید رسانههای ما بیشتر در اختیار خواهران قرار بگیرد و این مطلب بسیار درستی است.
در سیمای جمهوری اسلامی نشستهای مختلفي مربوط به عفاف و حجاب پخش شده است ولی من یک نشست را که واقعاً بسیار عالی ديدم مربوط به یکی از خواهران بود که شبهات حجاب را با دقایق اجتهادیاش بیان میکرد و جواب میداد، خیلی خوشحال شدم و گفتم الحمدلله که سطح علمی خواهران به این حد رسيده که این خانم در مقابل 70 میلیون بيننده از حجاب و عفاف و احکامی که اسلام در مورد زنان بیان کرده دفاع مينمايد.
البته زمانی بر این کشور گذشت که متأسفانه بعضی از مسئولین نادان در همین تریبونهای عمومی گفتند افرادي که میگویند اسلام بین زن و مرد فرق میگذارد اینها بيسواد بوده و از اسلام اطلاع ندارند، در حاليکه خود آنها بیاطلاع بودند. اسلام احکام خاصی برای زنان دارد و اتفاقاً بر پايههاي محکم علمي هم استوار است و براساس خيال و يک مصلحت موقت و جريان ظاهري در دين مطرح نشده است بلکه در متن دین وجود دارد، اينکه شهادت دو زن به منزلهی شهادت یک مرد است یا اختلافي که در ارث وجود دارد در متن دین ما است. دین را نمیتوانیم تغییر داده و عرفي کنيم و بعد به دست خودمان هر بلایی سر دین بیاوریم، هنر این است که دين را بفهمیم و آن را به جامعه عرضه کنیم. اسلام در ارزشهای ذاتی، علمی، معنوی و تعالی روحی بين زن و مرد هیچ فرقی که نگذاشته هیچ، بلکه در مواردي زنان قدرت بیشتر و موفقیتهای بیشتری دارند تفاوتها در احکام است که امور اعتباریاند.
یک مطلبی را به تفصيل گفتهام و در اين جلسه فقط اشارهاي به آن میکنم؛ یک مطلبی را در ذهن ما وارد کردهاند که تمام احکام الهی بر اساس عدالت است، آنگاه اين احکام اختلافی بین زن و مرد مطرح ميشود و ميپرسند در اين احکام عدالت کجاست؟ در حالی که اشتباه اصلی این است چه کسی گفته احکامي که خدای تبارک و تعالی برای بشر جعل کرده تماماً بر ملاک و مناط عدالت است؟
شما اگر شک کنید یک چیزی پاک است یا نجس، دستور همه این است که این شيء محکوم به طهارت است ولو واقعاً هم نجس باشد حال کجا این اصالةالطهاره براساس عدالت است؟ شارع در جعل احکام غير از عدالت مصالح دیگری را هم در نظر دارد، مثل مصلحت حفظ نظام بشری، حفظ نظام خانواده، از اشتباهاتی که اول انقلاب شد و متأسفانه هنوز آن را حل نکردهاند و من تقاضا میکنم از این مجموعهی محترم که آن را دنبال کند، برخي از این شرایطی است که در عقدنامهها قرار داده شده که به اعتراف خود مسئولین و به شهادت آنکه وجداناً در عالم خارج مشاهده ميکنيم اين شرايط به نفع زن تمام نشده است.
اين مسئله که اختیار طلاق را در دست زن قرار دادند که او حق طلاق داشته باشد آيا به نفع زن شد؟ ولو صبغهي فقهیاش را هم بتوانیم درست کنیم و بگويیم مرد میتواند چنین اختیاری بدهد ولی چرا شارع فرموده «الطلاق بید من أخذ بالساق»، وجهش این است که شارع با آن علم و آگاهی که دارد میخواهد نظام خانواده باقي بماند.
در حفظ نظام خانواده مرد در یک جهاتی صبورتر از زن است. حالا این سخن به عنوان یک نظریه است که عرض ميکنم. خواهران محترم، شما امروز وظیفهی بیشتري نسبت به برادران در حمایت از احکام مربوط به خودتان دارید، بنابراين خود را از جهت علمی قوی کنید. چرا امروز در کشور ما نظير بانو امين اصفهانی که بتواند تفسیر قرآن و کتابهای علمی بنویسد نداریم، یا از عدد انگشتان یک دست تجاوز نمیکند،چرا؟ ما بايد بعد از انقلاب صدها بانو امین اصفهانی تربیت میکردیم.
تقاضای من از مدير بزرگوار حوزههاي علميه خواهران این است که سطح علمی خواهران را محدود نکنید! البته برای تبلیغ باید برنامهریزی بشود ولی بگذارید اینها به سطوح بالای اجتهاد برسند. جامعه ما امروز به چنین بانوانی نیازمند است نه بانویی که بیاید یک مسئولیت دولتی بگیرد و از روي ناآگاهي و جوزدگي و فریفته شدن به مبانی غربی، مطالبی را اظهار کند و حوزه مجبور باشد با او مقابله کند. بايد بانواني که ريشههاي علمي، فقهی، اجتهادی و تفسیری در وجودشان شکل گرفته در جامعه حضور پیدا کنند.
در خاتمه نکاتي را عرض کنم؛
اول: برای رفع آسیبها غفلت زدایی از جامعه بسیار ضروری است، «إِيَّاكُمْ وَ الْغَفْلَةَ فَإِنَّهُ مَنْ غَفَلَ فَإِنَّمَا يَغْفُلُ عَنْ نَفْسِه»، امروز خانوادهها از فرزندانشان غافلاند، مراکز فرهنگی از جامعه غافل است، حوزهها آنطوری که باید و شاید با بطن جامعه ارتباط ندارد این غفلت است.
اینکه ما در مراکز خودمان بنشینیم آسیبها را برای ما احصاء کنند که این صد آسیب وجود دارد، معنايش حضور در صحنه نيست. اين غفلتها بايد از بين بروند.
دوم: موضوع تهاون در امر خدا است. جامعه ما انقلابی است و تردیدی در آن نیست. خدمات انقلاب و ارزش انقلاب آنقدر زیاد است که قابل احصاء نيست. گاهی اوقات برخی میگويند قبل از انقلاب متدینها متدین بودند و فاسدها فاسد و اين دو از هم جدا بودند ولی الآن مخلوط شدهاند. در جواب به آنها گفتم شما بايد به اين بينديشيد که اگر این انقلاب نبود چه میشد؟ اگر انقلاب نميشد، همه يا غالب مردم فاسد بودند، آيا اين خوب بود؟ انقلاب خیلی خدمت کرده، اگر انقلاب نبود امروز صدای اسلام و صداي شيعه در دنيا نبود. مظلومین دنیا پناهی نداشتند در حاليکه انقلاب ما برای آنها پناه شده است.
در انجام احکام خدا از تهاون و سستي بپرهيزيم. «ایاکم و التهاون بأمر الله عزوجل»، ما تا خود را اصلاح نکنیم نمیتوانیم جامعه را اصلاح کنیم. ضعف در ايمان نداشته باشيم. «ان الله لیبغض المؤمن الضعیف الذی لا دین له»، خیلی روایت عجیبی است. خدا نسبت به مؤمن بغض میکند، کدام مؤمن؟ مؤمن ضعیفی که لا دین له، هم مومن است و هم لا دین له، یعنی به حسب ظاهر اسم ما مؤمن است، اما باطناً در وجودمان از ایمان خبری نیست، در مقابل حوادث زود رنگ عوض میکنیم در مقابل بحرانها زود تغییر شکل میدهیم، استقامت در دین نداریم و آخرین نکته حقجويي و حقطلبي است. هر جا حق را دیدید دنبالش باشید، جامعه باید بداند که حوزههای علمیه دنبال حقاند، در مسائل اجتماعی، در مسائل اخلاقی، در مسائل اقتصادی، در مسائل سیاسی، ما دنبال حق و تحقق آن هستيم.
«مَا تَرَكَ الْحَقَّ عَزِيزٌ إِلَّا ذَلَّ وَ لَا أَخَذَ بِهِ ذَلِيلٌ إِلَّا عَزَّ»، هيچ عزتمندي حق را ترک نکرد مگر آنکه ذليل شد و هيچ فرد ذليلي پيروي از حق نکرد مگر آنکه عزيز شد.
این نکته را هم عرض کنم مرحوم والد ما(رضوان الله تعالی علیه) گاهی اوقات که ائمه محترم جمعه خدمتشان میرسیدند میفرمودند شما در شهر خود حوزه علمیه دارید یا نه؟ بعضی میفرمودند بله. ولی آنها که میگفتند نه، ایشان توصيه ميفرمودند اگر ميخواهيد نسبت به مسئولیتتان در هدایت جامعه و شهر خود موفق بشوید حوزه تشکیل بدهید. شاید برخی از ائمه جمعه در ذهن شریفشان باشد.
واقعاً امروز وجود حوزه علمیه اعم از برادران و خواهران، یک امر ضروری در هر شهر و منطقهاي است. کسی نگوید چه نیازی به توسعهی این همه حوزه است. اين توسعهها نسبت به قبل توسعه است ولی نسبت به نیازها هنوز کمبود فراوان است. امیدواریم این توسعهها گسترش پیدا کند. و توفیقات همه را از خدای بزرگ خواستارم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
اهمّ مطالب:
1. وظیفهی اصلی ما حوزويان دو چیز است: 1) تفقه در دین 2) انذار.
2. انذار در فرهنگ قرآنی این است که بشر طوری تربیت بشود که قبل از توجه به نار و جهنم، عظمت خدا در پیش او تجلی پیدا کند.
3. ریشهی همهی بدبختیها، انحرافها، آسیبها، مشکلات، جنایتها، خودخواهیها، غرورها در این است که انسان غافل از عظمت خدا است.
4. اگر دنبال این هستیم که جوانان خود را در مقابل فضای مجازی حفظ کنیم، راه آن بستن و فیلتر کردن و محدود کردن نیست. راهش این است که او را طوری تربیت کنیم که وقتی مواجه با این فضا شد عظمت خدا در نزد او یادش بیاید، در باور او حضور و نظارت خدا را تبیین و تقويت کنیم.
5. انذار مورد نظر خدای تبارک و تعالی عمدتاً مربوط به قبل از عمل است یعنی انسان قبل از اینکه گناه، خطار و تخلفی کند به مرحلهی انذار برسد
6. دین را نمیتوانیم تغییر داده و عرفي کنيم و بعد به دست خودمان هر بلایی سر دین بیاوریم، هنر این است که دين را بفهمیم و آن را به جامعه عرضه کنیم.
7. اسلام در ارزشهای ذاتی، علمی، معنوی و تعالی روحی بين زن و مرد هیچ فرقی که نگذاشته هیچ، بلکه در مواردي زنان قدرت بیشتر و موفقیتهای بیشتری دارند تفاوتها در احکام است که امور اعتباریاند.
8. شارع در جعل احکام غير از عدالت مصالح دیگری را هم در نظر دارد، مثل مصلحت حفظ نظام بشری، حفظ نظام خانواده.
9. بايد بانواني که ريشههاي علمي، فقهی، اجتهادی و تفسیری در وجودشان شکل گرفته در جامعه حضور پیدا کنند.
10. اگر انقلاب نبود امروز صدای اسلام و صداي شيعه در دنيا نبود. مظلومین دنیا پناهی نداشتند در حاليکه انقلاب ما برای آنها پناه شده است.
11. جامعه باید بداند که حوزههای علمیه دنبال حقاند، در مسائل اجتماعی، در مسائل اخلاقی، در مسائل اقتصادی، در مسائل سیاسی، ما دنبال حق و تحقق آن هستيم.