تأسيس مرکز فقهي، آغاز يک تحول در حوزه بود
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶
۱۸:۱۷
۳,۴۹۴
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت شما فضلاي بزرگوار و اساتيد محترم حوزه و مرکز فقهي ائمه اطهار(عليهم السلام) ولادت با سعادت امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) را تبريک عرض ميکنم.مرحوم کليني در کافي و ديگران اين روايت را نقل کردهاند: «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) عَنْ شَهَادَةِ وَلَدِ الزِّنَا تَجُوزُ؟ فَقَالَ: لَا. فَقُلْتُ: إِنَّ الْحَكَمَ بْنَ عُتَيْبَةَ يَزْعُمُ أَنَّهَا تَجُوزُ. فَقَالَ: اللَّهُمَّ لَا تَغْفِرْ ذَنْبَهُ مَا قَالَ اللهُ لِلْحَكَمِ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ فَلْيَذْهَبِ الْحَكَمُ يَمِيناً وَ شِمَالًا فَوَ اللهِ لَا يُؤْخَذُ الْعِلْمُ إِلَّا مِنْ أَهْلِ بَيْتٍ نَزَلَ عَلَيْهِمْ جَبْرَئِيلُ(ع)»؛
ابوبصير از امام باقر(عليه السلام) سؤال ميکند شهادت ولد الزنا مورد قبول است يا نه؟ حضرت ميفرمايد نه مورد قبول نيست. ابو بصير ميگويد حکم بن عتيبه قائل به جواز شهادت ولد زنا است. ظاهراً ميخواسته بگويد او به اطلاق آيات قرآن در مورد شهادت تمسک کرده(مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ(بقره:282)، حضرت ميفرمايد گناه او اينقدر بزرگ و زشت است که از خدا ميخواهم گناه او را نبخشد! بعد ميفرمايد «مَا قَالَ اللهُ لِلْحَكَمِ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ» ـ اينجا نسخهها مختلف هست در رجال کشي «ما» ندارد ولي در کافي «ما»ي نافيه دارد ـ خدا به حکم نفرموده که قرآن ذکر براي تو و قوم تو است، «فَلْيَذْهَبِ الْحَكَمُ يَمِيناً وَ شِمَالًا فَوَ اللهِ لَا يُؤْخَذُ الْعِلْمُ إِلَّا مِنْ أَهْلِ بَيْتٍ نَزَلَ عَلَيْهِمْ جَبْرَئِيلُ(ع)» حکم اگر به راست و چپ يعني شرق و غرب عالم هم برود به خدا سوگند علم و دانش را فقط در اهل بيتي مييابد که جبرئيل بر آنها نازل شده است.
علم قرآن فقط در خدمت اهلبيت(عليهم السلام) است. طبق اين روايت معلوم ميشود در تمسک به اطلاق آيات، که ما بايد موارد را بررسي کنيم. ما در اصول به راحتي ميگوئيم اطلاق حجّيت دارد و اصالةالاطلاق جاري مي شود در حاليکه بايد در هر مورد تفحص شود آيا روايت مخالفي وجود دارد يا نه؟
مقصود از نقل روايت اين است که علم خصوصاً علم فقه فقط در نزد ائمه اطهار(عليهم السلام) است. ما معتقديم علم کلام هم که يکي از منابع اصلي فقه ماست در اختيار ائمه(عليهم السلام) است، بدون ارتباط با ائمه و بدون اطلاع از آراء و نظرات ائمه معصومين کسي نميتواند به قرآن تمسک کند.
يک وقتي در حوزهي علميه ما به صورت خيلي شاذ و نادر اين حرف مطرح بود که ما براي استدلالات فقهي فقط بايد سراغ قرآن برويم. در حاليکه با وجود اين برهان که علم القرآن نزد ائمه است حتي در تمسک به يک اصالة الاطلاقي که بسيار آسان و ساده است فقيه حق ندارد به مجرد مشاهده يک اطلاق حکم به آن کند بلکه در اين هم مثل ساير موارد بايد ديد قرينهي بر خلاف وجود دارد يا نه؟
ما امروز متنعم به چنين فقهي هستيم خيلي گذرا و با اشاره بيان ميکنم اما اين بحث قابل تفصيل و بسط است. ما ادعا ميکنيم فقه فقط در نزد ائمه معصومين(عليهم السلام) است و ما فقه ساير مذاهب را به حسب واقع فقه نميدانيم. فقه ساير مذاهب فقه ريشه دار قرآني نيست. فقط ائمه معصومين(عليهم السلام) هستند که ميتوانند قرآن را از جهت استدلال و استنباط براي ما بيان کنند.
براين اساس چنانچه از اول تا آخر فقه را يک فقيه از اين منظر جمعآوري کند يک مجموعهي بسيار خوبي خواهد شد. مثلا در مورد آيه شريفه 31 از سوره مبارکه نور که ميفرمايد: «قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى لَهُمْ...». اگر ما باشيم و اين «يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ»، حفظ الفرج يا ظهور در عدم زنا دارد يا لااقل فرد بارز آن است، ولي ائمه(ع) فرمودهاند هر جا در قرآن کلمهي حفظ الفرج آمده، مراد اجتناب از زناست إلا در اين آيه، با آنکه الفاظ يکي است مثل «الَّذينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُون» ، و «الْحافِظينَ فُرُوجَهُم» . مگر در «الْحافِظينَ فُرُوجَهُم» با «يَحْفَظُوا فُرُوجَهُم»، از نظر کلمات چه مقدار اختلاف ظاهر وجود دارد؟ اختلافي وجود ندارد، ولي اين امام معصوم است، آن کسي که علم القرآن در نزد اوست و او قرآن ناطق است بايد بيان کند که در اين آيه اين تفاوت هست.
مورد ديگر آنکه، وقتي ما بخواهيم به اطلاق قرآن در «مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ» تمسک کنيم به حسب صناعت و اصول درست است، ولي امام(عليه السلام) ميفرمايد نه، اين اطلاق شامل ولد الزنا نميشود. لذا برخلاف اهل سنت، فقه شيعه قائل به اين است که شهادت ولد الزنا قابل قبول نيست.
اين نکته؛ اولاً ما را به ارزش، اهميت، اصالت و واقعيت فقه شيعه متوجه ميکند. فقه ما ريشهي قرآني دارد، هر چه با روايات اهلبيت(عليهم السلام) که در وسائل الشيعه و ساير کتب روايي نقل شده ارتباط پيدا کنيم، قدرت فقاهتي ما زيادتر و تسلط ما بر قرآن هم بيشتر ميشود.
باز در همان زمان که آن فکر شاذ در حوزه مطرح بود و ميگفت ما بايد قرآن را معيار استدلال قرار دهيم، در مورد نماز مسافر ميگفتند قرآن فرموده «فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاة»، پس ما هم بايد بگوئيم مخير هستيد در سفر، نماز قصر بخوانيد يا تمام. در حالي که به حسب رواياتي که در وسائل الشيعه، جلد 27، صفحه 176، باب عدم جواز استنباط الاحکام النظرية من ظواهر القرآن إلا بعد معرفة تفسيرها من الائمة، ذکر شده، کسي حق ندارد در استنباط احکام قبل از شناخت تفسير آيات قرآن از جانب ائمه(عليهم السلام) به ظواهر قرآن تمسک کند.
کسي فکر نکند که اخباريگري هم نتيجهاش همين است، خير. اين ربطي به اخباريگري ندارد. أخباريها اصلاً ظاهر قرآن را حجت نميدانند مطلقا، ما ميگوييم ظاهر قرآن حجت است اما بعد از رجوع به کلمات ائمه و اطلاع از اينکه قرينه و توضيحي براي اين آيات ذکر کردهاند يا نه. روايات در اين مسئله زياد است. حتي آياتي در قرآن هست نظير «ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْم» يا «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب» ، که براي اين بحث جاي تأمل و دقت دارد.
ما ميخواهيم بگوئيم فقه شيعه متّخذ از قرآن است. به برکت اهلبيت قرآن واقعي متجلّي در فقه ماست و اصلاً فقه بدون ارتباط با اهلبيت فقه نيست، خيال ميکنند فقه است.
ما اين مطلب را با صداي بلند در مقابل حوزههاي علميه اهل سنت و مراکز حقوقي دنيا ادعا ميکنيم. مگر ائمه خودشان نميفرمودند؟ مگر امام باقر(عليه السلام) به قتاده تصريح نکرد «وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ إِنَّمَا يَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِه» واي بر تو همانا قرآن را کساني ميشناسند و ميفهمند که مخاطب آن قرار گرفتهاند. سيره ائمه ما اين بوده است. اين ارزش کار ما حوزويان در حوزههاي علميه است.
خداي تبارک و تعالي ما را در يک مسيري قرار داده که در دنيا هيچ چيز ديگري به اين اندازه ارزش ندارد! اينکه انسان احکام الهي را با توجه به نظرات و کلمات ائمه اطهار(عليهم السلام) و مستند به قرآن استنباط کند، بسيار مسئلهي مهمي است و ما بايد اين مهم را ترويج کنيم، در درسهايتان به شاگردان و در سخنرانيهايتان در محافل علمي مطرح کنيد. اين يکي از مطالب محوري است حتي اگر نظام اسلامي ما بخواهد به راه خودش که إن شاءالله با قوت و قدرت ادامه دهد محور اصلياش فقاهت است.
امام خميني(رضوان الله تعالي عليه) فرمود اگر فقه جواهري را از اين انقلاب جدا کنند انقلاب از بين خواهد رفت. برخي ميگويند يعني چه؟ چه ملازمه و ارتباطي بين تداوم اين انقلاب با فقه جواهري وجود دارد؟ ملازمهاش همين است که گفته شد. و بدانيد اقيانوس عظيم فقه اهلبيت ساحل و منتها ندارد. به هر جا که برسيم دوباره مسائل و مجهولات جديدي پيدا ميشود که باز بايد سراغ قرآن و اهلبيت برويم.
اما مطلب دوم راجع به مجموعه مرکز فقهي ائمه اطهار(عليهم السلام) است که شما در آن حضور داشته و ما در خدمتتان بودهايم. اين جلسه مبارک هم به همت معاونت محترم آموزش تشکيل شده است.
اولين نکته اين است که تأسيس مرکز فقهي، آغاز يک تحول در حوزه بود. مرحوم والد ما در سال 73 ـ 74 اظهار ميفرمودند من چنين طرحي را در نظر دارم. حتي آن زماني که مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني(رضوان الله تعالي عليه) به مرجعيت مطلقه رسيد، به ايشان عرض کرد بيائيد يک چنين کاري را شروع کنيد، برنامه ويژهاي براي نخبگان فقهي تنظيم کنيد و آنها را مورد حمايتهاي خاص قرار دهيد.
بحمدالله مرکز فقهي آغاز يک تحول بود. هدف کاملاً روشن بود و برنامه هم تا اندازهاي محکم و روشن بود. از همان اول که بسم الله آغاز کار را گفتيم تا امروز، بدون دريافت هيچگونه وجهي از دولت استقلال مالي مرکز کاملاً حفظ شده و تا اندازهاي نخبگان حوزه را از طريق امتحانات ورودي گزينش کرده و در خدمتشان بوديم، بطوري که اين مرکز واقعاً ملجأي براي نخبگان فقه شد.
خود شما ميتوانيد بپرسيد از دانشپژوهان سابق مرکز که بعضي از آن آقايان در جلسه تشريف دارند، اينها حدود 40 سال است که در حوزه هستند، آن زمان در درسهاي خارج طلبهاي که دنبال فقه بود جايي را براي ارائه نظرات فقهي و اصولي خود نداشت تا بحث را دنبال و پخته کند. با تأسيس اين مرکز، ملجأيي براي نخبگان پيدا شد.
ويژگي ديگر اين مرکز آن است که محل رشد و نمو علمي هم براي اساتيد و هم فضلا شد، يعني اگر حوزه علميه ميخواست يک مرکز تربيت مدرس داشته باشد بهتر از اين نميشد که افراد پخته، قوي، محقق، بحّاث، در آن تربيت شوند.
نگاه ما از اول فقط نگاه آموزشي بود اما به لطف الهي آرام آرام وارد بحث پژوهش شديم و بحمدالله آثار مبارکي داشته است. نميخواهم ادعا کنم که بينظير است ولي واقعاً کم نظير است.
معاونت پژوهش مرکز ميگفتند، ما چنانچه آثار پژوهشي اين مرکز را مقايسه کنيم با مراکزي که از بودجههاي سنگين دولتي برخوردارند و حداقل در سال 20 الي 30 ميليارد بودجه دارند، در مييابيم که بحمدالله از آنها عقبتر نيستيم.
بعد از راهاندازي بخش پژوهش آرام آرام وارد بخش کلام شديم. امروز بخش کلام و تربيت محقق مذاهب اسلامي اين مرکز يکي از موفقترين گروههاي علمي در حوزه علميه است. فقط همين اندازه عرض کنم يک نفر از فارغ التحصيلان اين بخش به مشهد مقدس رفته و در آنجا شعبهاي از تربيت محقق مذاهب اسلامي را راه انداخته با طلاب بسيار قوي که به لطف خدا کاملاً مورد توجه قرار گرفته و سال آينده هم سال سوم فعاليت آن خواهد بود.
در کنار کلام بخش تفسير هم راهاندازي شده و اين مجموعه مرکز فقهي به فضل خدا و با دعاي ائمه اطهار(عليهم السلام) به پيش ميرود که من در اين هيچ ترديدي ندارم. چون بالأخره خودم مباشر در کار بودم. ما بعد از رحلت مرحوم والدمان نميدانستيم که واقعاً يکي دو ماه ديگر ميتوانيم کار مرکز را ادامه دهيم يا خير؟ اما اين فضل و لطف خدا بود بدون اينکه ريالي از احدي بگيريم با همين وجوهات شرعيه مردم، اولاً ما چهار سال شهريه مرحوم آقا را به طلاب پرداختيم، که اين از افتخارات حوزه و از افتخارات مرجعيت است.
هر چند در همين حوزه متأسفانه از لسان بعضي از بزرگان ما، نسبت به بعضي از بيوت اشکالات واهي را مطرح کردند و نيامدند ببينند که در اينجا چقدر امانتداري شد. همان موقع زمزمه اين بود که دفاتر والد شما چرا بايد باز باشد؟
من عرض کردم که عيب شما اين است که در بيوت مراجع نبوديد، يک مرجعي از دنيا رفته که با هزاران شخص و گروه در کشورهاي مختلف ارتباط داشته و اين ارتباط براي دين و شيعه مفيد است. آيا اکنون با فوت ايشان بايد همه را يکجا قيچي کرد؟! اين کار در پيش خدا حجّتي ندارد. با آن که ما نميدانستيم تا چند ماه ديگر ميتوانيم کار را ادامه دهيم، به لطف و فضل الهي کار تا اينجا ادامه پيدا کرده است.
وقتي مرحوم والد به رحمت خدا رفتند، ما در مجموعه مرکز فقهي بيش از 100 نفر طلبه نداشتيم، اما الآن حدود پانصد طلبه در مرکز فقهي قم در بخش سطح، خارج فقه و اصول و تفسير و کلام و حدود 200 طلبه در بخش فقه و اصول و کلام مرکز فقهي مشهد و نيز200 طلبه در مرکز فقهي افغانستان داريم که اين واقعاً از کرامات ائمه(عليهم السلام) است و با تمام وجود به اين مطلب اعتقاد دارم.
هنگامي که مرحوم والد ما از دنيا رفت، ما در افغانستان خانهاي را براي مرکز از يک فرد سني مذهب اجاره کرده بوديم و ماهي دو هزار دلار اجاره ميداديم، ولي الآن پنج شش سال است که ساختمان معظمي در کابل با همين وجوهات و تبرعات ساخته شده و امروز به اعتراف فضلا و علماي افغانستان موفقترين مجموعهي علمي در آن کشور است.
سال گذشته ده پانزده نفر از طلاب آنجا براي ادامه تحصيل به نجف رفتند و تمام آنها با وجود آزمون ورودي مشکلي که بوده قبول شدند به طوري که مايه تعجب مسئولين پذيرش و حوزه نجف شده، که چطور در افغانستان چنين طلابي هستند. اينها به همان مطلب اول برميگردد.
اگر ما معتقد باشيم که فقه و علم الکتاب در نزد ائمه(عليهم السلام) است و خودمان را سر سپردهي آن بزرگواران و آنها را علاوه بر اينکه ولينعمت مادي ما هستند، ولينعمت علمي خود نيز بدانيم اين آثار و نتايج را دارد.
ما در قسمت پژوهش موضوعات بسيار خوب و جديدي را مطرح کرديم، آن زمان که موضوع فقه هستهاي در اين کشور مطرح شد، در همين مرکز دو سال کارهاي پژوهشياش انجام و مقالات قوي نوشته شد، منتهي آقاياني خواستند به عنوان آنها مطرح شود و ما گفتيم مانعي ندارد و ما سر عنوان دعوا نداريم. کمک کرديم و جلسات خوبي برگزار شد. در يک همايش علمي که در سازمان انرژي اتمي تهران تشکيل شد، من مضمون رساله خود را در حرمت استفاده از سلاحهاي کشتار جمعي مطرح کردم. بعد از آنکه بعضي از نکات فقهي اين مسئله را بيان کردم، آقاي سلطانيه که از اعضاء هيئت مذاکره کننده اتمي ايران است، گفت: فلاني اي کاش من اين مطالب، دو سال قبل دستم بود، نميدانيد که اين مسائل فقهي در مذاکرات چقدر براي ما کارآيي داشت؟
مرکز فقهي امروز بازدهياش براي نظام در حد بسيار بالايي است. در فقه هستهاي، فقه پزشکي، فقه سياسي، فقه اجتماعي، فقه کودک و شاخههاي مختلفي که وجود دارد، مشغول پژوهش است.
من از شما که خودتان الحمدلله از اساتيد هستيد، در اين جلسه راجع به آيندهي مرکز از شما استمداد ميکنم. از طلابي هم که تازه وارد مرکز ميشوند، عاجزانه خواستهام که مرکز را مال خودتان بدانيد، اگر طرح و نظري داريد براي چشمانداز آيندهي مرکز به ما ارائه طريق کنيد. ما از آنچه فهميدهايم و تجربه اندوختهايم و از ديگران هم مشورت گرفتهايم استفاده کردهايم و همّ ما اين است آنچه که سبب ميشود يک طلبه به خوبي تربيت شده و به جايگاه فقاهت برسد، تأمين کنيم. آن فقاهتي که حصن دين شود، ما غير از اين چيزي نميخواهيم. ما دنبال تحقق «الفقهاء حصون الدين» هستيم، اگر حصون دين شدند، حصون نظام و خادم مردم هم خواهند شد.
يک پژوهشگر دانشگاهي از اروپا همين اواخر به قم آمده بود و با بخش فقه پزشکي ما جلسهاي برگزار کردند. وي گفته بود من اين مطالبي که از فقه شيعه شنيدم، دنيايي را به روي من باز کرد. آقايان بزرگوار، فضلاي محترم امروز نخبگان جهاني در همه امور به دنبال ظرايف و حقايق فقه شيعهاند و به اين نتيجه ميرسند که اعلاميه حقوق بشر و قوانين خودشان کجا و آنچه در فقه شيعه آمده کجا؟ لذا تلاش کنيد.
حتماً ارتباط خودتان را از طريق تدريس، تحقيق و کمک در کارهاي آموزشي با اين مجموعه داشته باشيد. الآن سه مرکز فقهي ديگر در قم راهاندازي شده که مسئول اصلي آن، از دانشپژوهان اين مرکز بوده است. مدرسه امام کاظم(عليه السلام) با مسئوليت آقاي رهنما، مدرسه امام حسن عسکري(ع) با مسئوليت آقاي تلخابي، مدرسه امام علي(ع) با مسئوليت آقاي محمدي.
اينکه به برکت اين مرکز فقهي تا حالا مراکز ديگري در حوزه درست شده، اين هم امر بسيار مبارکي است. من يادم هست مرحوم والد ما ميگفتند اي کاش مراجع ديگر هم به ميدان بيايند و هر کدام با نظر و سليقه خودشان، مرکزي را برپا کنند. ممکن يک کسي از ديگري قويتر کار کند، اين فقه اقيانوسي است که خيلي بايد در آن زحمت کشيد و ما خوشحاليم که الحمدلله امروز اين مراکز در حوزه تشکيل شده است.
براي حفظ اين مرکز، براي کمک کردن فکري و علمي به اين مرکز به ميدان بيائيد و ما هم در خدمت شما هستيم، البته اگر در جاي ديگر هم باشيد براي ما افتخار است، يعني يک طلبه اين مرکز وقتي از اينجا خارج شود به هرجا که برود براي ما افتخار است،چه عنوان اين مرکز را بر خود بياورد و چه نياورد، اينها که ديگر نقشي ندارد.
من لازم ميبينم اولاً از خداوند بزرگ براي مرحوم والدمان(رضوان الله تعالي عليه) طلب علو درجه کنم که ايشان با آن فکر بلندي که داشت اين مرکز را تأسيس نمود. حضرت آيت الله العظمي سيستاني به من فرمودند من تعجب ميکنم که ايشان کمبود و نياز حوزه و نظام را به وجود مجتهد و فقيه در چه زماني احساس کرد!
اين خاطره را هم عرض کنم يک وقت مرحوم شهيد بهشتي در سالهاي اول انقلاب به مرحوم والد ما گلايه کرده بود که ما به تهران رفته و براي انقلاب کار ميکنيم اما شما در قم مانديد چکار کنيد؟ والد ما به ايشان گفته بودند آقاي بهشتي بايد اين نکته را توجه کنيد که استمرار انقلاب، فقهاي قوي انقلابي ميخواهد، اگر ما هم حوزه را رها کنيم، چه کسي در اين حوزه براي انقلاب فرياد بزند و فقيه انقلابي تربيت کند؟ يکي از اساتيد ميگفت من والد شما را در عالم رؤيا ديدم و گفتم از اين دنيا چه چيزي به شما ميرسد؟ فرمود از اين مرکز فقهي به من خيلي ميرسد. معلوم ميشود دعاها و عنايتهاي ايشان هميشه هست.
خداوند درجات ايشان و همه فقهايي را که ما سر سفرهي آنها نشستهايم مرحوم امام، آقاي خوئي و مراجعي که در قم يا نجف بودند و به رحمت خدا رفتند غريق رحمت کند.
از کليه کساني که از اولين قدمها تاکنون همراه ما بودند نيز تشکر ميکنم.
من افزون بر بخش فقه و اصول که رکن اصلي مرکز است، به بخش کلام و تفسير هم اميد بستهام که نيروهاي بسيار خوبي را تحويل حوزه و انقلاب بدهند.
سال 89 وقتي رهبري معظم انقلاب(حفظه الله) به قم تشريف آورده بودند در جلسهاي که با جامعه مدرسين داشتند گلايه فرمودند من ميخواهم در يک مناطقي کارهايي را انجام بدهم از حوزه چهار تا محقق در اين قضايا ميخواهم نداريد بدهيد. بنده بعد از فرمايشاتشان عرض کردم که من 40 نفر را دارم، کجا بياورم؟ فرمودند عجب! مگر شما در اين زمينه هم کار کردهايد؟ گفتم بله بحمدالله اين توفيق بوده است.
اميدوارم اين مجموعهاي که امروز الحمدلله ميدرخشد به دعاي امام زمان(عج) و ائمه اطهار(عليهم السلام) استمرار داشته باشد و ما در آينده شاهد توفيقهاي بسيار بيشتر آن باشيم.
والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته
اهمّ مطالب:
1. ما ميگوييم ظاهر قرآن حجت است اما بعد از رجوع به کلمات ائمه و اطلاع از اينکه قرينه و توضيحي، براي اين آيات ذکر کردهاند يا نه.
2. فقه شيعه متخذ از قرآن است. به برکت اهلبيت قرآن واقعي متجلّي در فقه ماست و اصلاً فقه بدون ارتباط با اهلبيت فقه نيست، خيال ميکنند فقه است.
3. انسان احکام الهي را با توجه به نظرات و کلمات ائمه اطهار(عليهم السلام) و مستند به قرآن استنباط کند بسيار مسئلهي مهمي است.
4. اگر نظام اسلامي ما بخواهد إن شاءالله با قوت و قدرت به راه خودش ادامه دهد، محور اصلياش فقاهت است.
5. تأسيس مرکز فقهي، آغاز يک تحول در حوزه بود.
6. از همان اول که بسم الله آغاز کار را گفتيم تا امروز، بدون دريافت هيچگونه وجهي از دولت استقلال مالي مرکز کاملاً حفظ شده و تا اندازهاي نخبگان حوزه را از طريق امتحانات ورودي گزينش کرده و در خدمتشان بوديم. بهطوري که اين مرکز واقعاً ملجأيي شد براي نخبگان فقه.
7. امروز بخش کلام و تربيت محقق مذاهب اسلامي اين مرکز يکي از موفقترين گروههاي علمي در حوزه علميه است.
8. مرکز فقهي امروز بازدهياش براي نظام در حد بسيار بالايي است.
9. همّ ما اين است آنچه که سبب ميشود يک طلبه به خوبي تربيت شده و به جايگاه فقاهت برسد، تأمين کنيم.
10. ما دنبال تحقق الفقهاء حصون الدين هستيم، اگر حصون دين شدند حصون نظام و خادم مردم هم خواهند شد.
11. امروز نخبگان جهاني در همه امور به دنبال ظرايف و حقايق فقه شيعهاند.
12. والد ما به شهيد بهشتي گفته بودند آقاي بهشتي بايد اين نکته را توجه کنيد که استمرار انقلاب فقهاي قوي انقلابي ميخواهد، اگر ما هم حوزه را رها کنيم چه کسي در اين حوزه براي انقلاب فرياد بزند و فقيه انقلابي تربيت کند؟