امنيت جامعه در پرتو ولايت تحقّق مييابد
۲۹ مهر ۱۳۹۷
۱۲:۱۰
۲,۸۸۳
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
-
مقاومت؛ تنها راه عزت مسلمین و غلبه بر مستکبرین
-
گزارش دیدار آیت الله فاضل لنکرانی با حضرت آیت الله العظمی سبحانی(دامت برکاته)
-
آیتاللهالعظمی فاضل لنکرانی(ره) فقیهی زاهد، سترگ و آموزنده برای نسلهای آینده
-
برگزاری مراسم سالگرد شهادت حضرت فاطمه(س) / فاطمیه دوم
-
یادی از فقیه اهلبیت(ع) و مرجع بزرگ شیعه، در گفتوگوی خبرگزاری ابنا با آیتالله شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی
-
مسجد کانون تهذیب و رشد استعدادها
بسم الله الرحمن الرحيم
با تشكر از حضور جنابعالي و دوستان بزرگوارتان. اين بحث خيلي مهم است و ابعاد گستردهاي هم دارد و روشن است كه در يك جلسه نميشود به همه ابعاد آن حتي اشاره كرد! اما چند نكته را عرض ميكنم.
اول اينكه واقعاً باور كنيم انقلاب ما زمينهساز قيام حضرت حجت(عج) است، البته بايد مراقب بود كه به مردم، زمان ظهور القاء نشود كه همين امروز و فردا يا همين امسال و سال آينده، ظهور حضرت تحقّق خواهد يافت.
ولي آنچه که مسلم است اين است كه اين انقلاب زمينهساز است و آنچه كه امام راحل فرمودند سخن يك فقيه برجستهاي است كه حرفهايش تماماً حساب شده و دقيق بود، نه يك شعاري که بخواهد با آن احساسات مردم را برانگيزد. واقع مسئله اين است كه اين انقلاب قطعاً زمينهساز حكومت حضرت حجت(عج) است، چرا؟
يك وجهش اين است كه در عصر ما خود دين به مرحله حكومت رسيده و در سطح حكومت مطرح شده است.
قبل از اين انقلاب ما چيزي به عنوان حكومت ديني در دنيا نداشتهايم. البته بعضي از كشورها نام حكومت خود را اسلامي نهادهاند، ولي آنها هم تحت سلطه استعمارگران قرار دارند و حال آنکه حكومت اسلامي يعني حکومتي که تحت سلطه اسلام باشد و در آن اسلام و خداي تبارك و تعالي حكم كند. اين نوع حکومت فقط در انقلاب ما شكل گرفته است. اين مسئله مهمي است که دين بر مردم حكومت كند. اساس حكومت حضرت حجت(عج) همين است که حكومت امام يك حكومت ديني است.
عقل ميگويد و روايات هم مؤيد اين مسئله عقلي است كه بايد قبل از تحقّق حکومت جهاني آن حضرت، يك حكومت ديني ولو در حد محدود به مرحله حاکميت درآيد تا مردم، مسلمانان و متديّنين شاهد اين مسئله باشند كه دين قدرت حكومت دارد.
نكته دوم موضوع امامت و ولايت است كه در ذيل آن هم مسئله ولايت فقيه مطرح ميشود که يكي از اساسيترين اصول حكومت و نظام اسلامي است. به تعبير امام خميني(رضوان الله عليه) ولايت فقيه شعبهاي از ولايت رسول خدا و ولايت حضرت حجت(عج) است.
بايد از نظر مفهومي و نيز از نظر مصداقي و وقوع خارجي نسبت به اصل مسئله امامت و ولايت خيلي کار شود. خدا را شاکريم که اين حکومت در اين 40 سال تحقّق پيدا کرده است. محور اصلي مسائل دفاعي و امنيتي بشر چه در داخل و چه در خارج، مسئله امامت است اگر به نقش اين محور توجّه نشود و يا بخواهيم آن را كمرنگ كنيم بشر ضربه ميخورد. انسان بايد بداند كه امام دارد و در زمان غيبت هم از طرف خداي تبارك و تعالي فقهاي جامع الشرايط و در رأس آن ولي فقيه، واسطهي بين خدا و بشر است. براي مردم اين مسئله بايد حل شود، لذا تلاش کنيد بشر مسئلهي امامت را درك كند.
اگر اين موضوع براي بشر ولو تا يک حدّي، حل نشود به اين زوديها ظهور تحقق پيدا نميكند، چون ظهور حضرت مبتني بر اين است که بشر انتظار امام را داشته باشد، الآن چند درصد از بشر انتظار اين امام را دارند؟ در ميان مسلمانها فقط شيعه چنين انتظاري دارد، اهلسنت هم با آنکه در كتابهايشان آمده ولي در عمل تحت هر قدرتي که حاکم باشد زندگي ميكنند و در آنها انتظار ظهور يك حجت الهي را عملاً نميبينيم.
لذا يكي از مهمترين كارها به نظر من ترويج مسئله امامت است، اينكه بشر بدون امام معنا ندارد، نه در تكوين و نه در تشريع، امام معصوم واسطهي بين خدا و خلق است.
فقط اين نيست كه بگوييم اگر مسلماني امامش را نشناسد به موت جاهلي مُرده است. منتهي اسباب موت جاهلي کافر متعدد است و مهمترين سببش همين قضيه است.
لذا از نظر تئوري نسبت به مسئله امامت و ضرورت نياز بشر به امام، بايد خيلي كار شود. يکي از وظايف رسانهها همين است که متأسفانه در داخل كشور هم در مورد ولايت فقيه درست كار نميكنند. ولايت فقيه را به عنوان قدرتي مطرح ميکنند که در قانون اساسي آمده و بايد همه نهادها، تحت پوشش او باشند، در حالي كه ولايت فقيهي كه ما ميگوييم فوق اين است. يعني روي موازين شرعي ما همانگونه که در زمان حضور امام معصوم(عليهالسلام) هر كسي بايد با آن حضرت مرتبط باشد و از او تبعيت کند در زمان غيبت هم بايد با فقها و در رأسشان با ولي فقيه، ارتباط داشته باشد.
ضرورت شناخت ولي فقيه، ضرورت ارتباط و تبعيت از ولي فقيه و محوريت ولي فقيه در همه امور در زمان غيبت يك امر بسيار مهم است كه بايد در رسانهها، كتابها و مقالات، روي آن کار شود.
مطلب دوم در مورد نقش به سزاي حوزههاي علميه و دانشگاهها در گفتمان سازي فرهنگ دفاعي امنيتي مهدوي است. ما معتقديم يکي از شاخصههاي برجسته حكومت حضرت حجّت(عج) امنيت است، «وَعَدَ اللهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي اْلأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ بي شَيْئًا وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ»(نور:55).
اينکه به مردم وعده ميدهيم دين امنيت ميآورد چون صاحب دين، حاكم بر دين، والي اصلي دين كه امام زمان(عج) است وقتي ظهور كند يكي از شاخصههاي حکومتش در آن زمان امنيت كامل است. امنيت كامل يعني ديگر ظلم نيست، قدرتي که بخواهد منابع مستضعفين را چپاول كند، آنها را به استعمار کشاند و جنگ و خونريزي به ناحق داشته باشد نيست، مردم كاملاً در امنيت هستند. در روايتي ميفرمايند اگر يك زني از شرق بخواهد به غرب برود هيچ كسي به او تعرض نميكند.
بايد حوزه و دانشگاه در مورد ويژگيهاي زمان ظهور کار کنند. حدود بيست سال قبل مقالهاي تحت عنوان دين در عصر ظهور به همايشي در همين موضوع ارائه کرده و به برخي از ويژگيهاي دين در عصر ظهور اشاره نمودم.
دين امنيت آور است، حكومت ديني و حكومت امام زمان(ع) امنيت آور است، حتّي توانايي و قوت جسمي و فکري انسانها را افزايش ميدهد. لذا در روايات وارد شده يك مرد به اندازهي چهل مرد قدرت و قوت پيدا ميکند همانطور که در برکات زمين و آسمان تغيير به وجود ميآيد.
وقتي گفته ميشود در حكومت حضرت حجّت(عج) دين به صورت كامل پياده ميگردد، پياده شدن كامل دين، به اين است كه نه فقط نيازهاي معنوي بلکه همه نيازهاي دنيوي بشر را هم در نظر بگيرد تا بشر كمبودي نداشته باشد.
در روايات وارد شده، آن قدر اموال مردم زياد ميشود كه اصلاً براي پرداخت زكات فقيري پيدا نميكنند، روي اين مسائل بايد كار شود، ما ميخواهيم جامعه را براي آن زمان آماده كنيم، پس خصوصيات و ويژگيهاي آن زمان را بايد براساس آيات و روايات تبيين کنيم آنچنان که جوانان ما با تمام وجود منتظر ظهور باشند همانطور که اگر به يک کسي بگويند ميخواهيم شما را به باغي ببريم که تمام درختان و ميوهها در آن وجود دارد، نهرها در آن جاري است. آن فرد انتظار ميکشد هرچه زودتر او را به آنجا ببرند.
لذا بايد همه ابعاد حكومت حضرت حجت(ع) را به نحو خيلي شفاف و دقيق و جاذب براي جوانان مطرح كنيم كه با همه وجود بگويند چه زماني ظهور محقّق ميشود؟ اگر چنين حالتي در جامعه به وجود آيد امنيتي هم در پي خواهد آورد، همچنان که در اين پيادهروي اربعين در ذهن هيچ يک از راهپيمايان نميآيد که نسبت به ديگري تعدّي يا اهانت کند، همه يك هدف واحد دارند و آن هم لبيك به امام حسين(عليهالسلام) است.
همه بايد تلاش کنيم جامعه را نسبت به زمان ظهور حضرت چنين جامعهاي قرار بدهيم، البته بايد دقّت کرد و مسائل نبايد با هم مخلوط شوند. نبايد گفته شود اين راهپيمايي اربعين از مقدمات ظهور است، بله ممكن است اين وقايع زمينهساز ظهور باشد، ولي اينکه وعده بدهيم اين از مقدمات ظهور است يا آنطور که برخي گفتهاند اين از علائم ظهور است، درست نيست. اين از علائم نيست، بلكه زمينهساز است. لذا حوزهها و دانشگاههاي ما بايد به اين مهم توجه داشته باشند.
عنوان راهبردهاي نظم نوين جهاني مبتني بر آموزههاي فرهنگ مهدوي، هم عنوان بسيار مهمي است كه ريشهاش در همين است که عرض كردم.
ما در فرهنگ انتظار بايد آنچه را که ميخواهد در زمان ظهور تحقّق پيدا کند، و نيز ابعاد سازنده و محرّک آن که به جوانان ما پويايي ميدهد استخراج کرده و انتظار را از سطح يک دعاي ندبة صرف و مسجد جمکران رفتن خارج کنيم، نبايد انتظار منحصر به اين شود که بگوييم کسي که مسجد جمکران ميرود منتظر است. اگر تمام نهادها و اقشار جامعه با روحيه انتظار زندگي کنند، در همين زمان هم براي جامعه امنيت ايجاد ميشود و آثار و برکات ديگر آن هم تحقّق خواهد يافت.
بالأخره در زمان تشکيل حكومت ديني، حوزهي علميه به عنوان خودش وظيفه دارد كه توليد علم كند، دين را بشناسد و بشناساند و ترويج كند در عين حال يکي از وظايف حكومت ديني هم تبليغ علم و عالمان و نشر علم است، اصلاً اگر در حكومت ديني نشر علم نباشد آن حكومت ديني نيست.
متأسفانه يكي از تشکيکها و سوء برداشتها نسبت به حكومت ديني اين است که ميآيند دين را در مقابل علم قرار داده و ميگويند اين حكومتي كه تشکيل شده حكومت دين است در حالي که در امر حکومت ما بايد سراغ علم برويم، اين افراد توجّه ندارند حكومت ديني خود دنبال علم است و انسان را وادار به تحقيق کرده تا آخرين نتايج علمي را دنبال كند.
پس بايد دنبال نشر علم بود و حوزههاي علميه نيز علوم و معارف مورد نياز را از درون متون و منابع ديني استخراج ميكنند، مطالب علمي مربوط به ساير علوم را هم حكومت ديني بايد متكفّل باشد ولي در درون دين، مطالب بسيار زيادي در منابع و متون و ديني ما وجود دارد که هنوز شکوفا نشده، معارف اهلبيت(عليهم السلام) معارف ناب دين است که شايد حوزهها هم آنطور که بايد و شايد از آن اطلاع ندارند، اگر آن معارف به ميدان بيايد آن هم در ميدان گستردهي جامعه امروز، تحوّل زيادي ايجاد ميشود.
در مورد ولايت فقيه که رکن مهم نظام جمهوري اسلامي است، ما اگر نسبت به اصل مسئله امامت خوب كار کرده و آن را تبيين نماييم، يکي از نتايج آن در مسئله تبعيت از ولي فقيه ظاهر ميشود. هرچند موضوع ولايت فقيه در قانون اساسي آمده، ولي اگر ما آن را فقط تحت عنوان قانون اساسي مطرح کنيم ارزش حقيقي آن را از بين بردهايم.
مرحوم والد ما همين عقيده را داشت، فرمايش ايشان در مسئله ولايت فقيه اين بود که از امور واضح فقه است که اصلاً نيازي به استدلال ندارد. همانگونه که صاحب جواهر به آن اشاره دارد، کسي که طعم فقه را چشيده باشد به خوبي مسئله ولايت فقيه را ميپذيرد.
من در سميناري راجع به مسائل مستحدثه فقهي، به مناسبت يكي از نظريههاي امام خميني(ره) را مطرح كردم تا تفاوت نگاه ايشان به روايت «الْفُقَهَاءَ حُصُونُ الْإِسْلَام» يا «الْفُقَهَاءُ أُمَنَاءُ الرُّسُل» با نگاه بزرگاني از فقها مثل مرحوم شيخ انصاري روشن شود. آقايان روايت را به قرينه سياق و صدر و ذيل چنين معنا ميکنند که فقها فقط در بيان احکام حصن اسلام، يا امناء رسل هستند.
امّا امام رضوان الله تعالي عليه ميفرمايد اگر دنبال قرينه هستيد بايد همه قرائن را ببينيد، روايت ميگويد فقها حصون اسلاماند، اسلام مگر فقط احكام است اگر اسلام فقط در احكام خلاصه ميشد ميگفتيم فقها فقط مسئول بيان احكاماند، امّا يك بخش از اسلام، احكام است. در حالي که اساس اسلام حكومت است، احكام مقدمه و آليّت و وسيله است براي اين حكومت، اگر ميگوييم اسلام يعني مكتبي جامع که داراي حکومت، احکام، اخلاق، و اعتقادات و... است، بنابراين فقيهي که ميخواهد حصن و حافظ اين اسلام باشد، نميشود بگوييم فقط حافظ باب احکام است، بلکه حصن در همه امور ميباشد.
متأسفانه اين برداشتهاي ناب امام خميني(ره) هنوز يك بار هم در رسانهي ملي طرح نشده. هر انساني که به اين برداشتهاي عميق دقت كند آن را ميپذيرد. ما بايد در تبيين ولايت فقيه، جايگاه و ارزش واقعي آن را براي نسل امروز مطرح کنيم که در اين صورت بدون نياز به قانون خود به خود تبعيت از ولي فقيه به دنبال آن خواهد آمد. ارزش حکومت ما نسبت به ساير حکومتها در اين است که تبعيت از رهبر و ولي فقيه با اعتقاد امّت و جامعه همراه است.
مرحوم والد ما(رضوان الله عليه) هم تا وقتي امام راحل در قيد حيات بودند ايشان را ولي فقيهي ميدانستند كه اطاعتش صد در صد واجب است، بعد از امام هم يكي از كساني كه در انتخاب رهبر معظم انقلاب نقش زيادي داشت مرحوم والد ما بود.
بعد از ارتحال امام، والد ما به جهت کسالت براي انتخابات خبرگان ثبت نام نکردند. همان ايّام يک روز ناهار خدمت رهبر معظم انقلاب بوديم، رهبري از ايشان پرسيدند: چرا در اين دوره خبرگان شركت نكرديد؟ ايشان گفتند من حساب كردم براي خبرگان فايدهاي ندارم، چون نه وقتم و نه حالم اجازه نميدهد به كميسيونها بيايم. در جلسه عمومي هم که خيلي نقشي ندارم. رهبري فرمود شما نقشي نداريد؟ اگر صحبت آن روز شما در خبرگان بعد از رحلت امام نبود من اين مسئوليت را قبول نميکردم. من وقتي ديدم مثل شما ميگوييد بايد اين مسئوليت را بپذيريد، آن را پذيرفتم.
ايشان بعد از ارتحال امام نسبت به رهبري مقام معظم رهبري در درس خود تأكيد ويژهاي داشت، به طلبهها ميفرمود من در زمان امام اينقدر لازم نبود راجع به تبعيت و حمايت از امام حرف بزنم، امّا بدانيد الآن بيشتر لازم است. هم بر من و هم بر شما طلبهها بيشتر لازم است. در صحبتهايي هم كه براي مردم ميكردند همينطور بود.
يك وقتي در همان زمان خود من به رهبري عرض كردم نظر والد ما به شما يک امر تشريفاتي و احترامي نيست، بلکه اعتقادي است. يعني واقعاً معتقد است كه شما لازم الاطاعه هستيد و شرعاً بايد از شما اطاعت شود.
ايشان هر شب قبل از خواب براي چند نفر آيت الكرسي ميخواند، حتي در شبهاي آخر عمرشان، كه در رأس آن افراد رهبري بود، بعد براي فرزندان خود ميخواند و نسبت به اين مسئله خيلي مقيد بود.
حال ارتباط مقوله امنيت با ولايت فقيه چيست؟ ما معتقديم امنيت جامعه در پرتو ولايت تحقّق مييابد.
نسبت به اين جملهاي كه امام فرمود پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا به كشور آسيب نرسد، من هميشه ميگويم اين از كلماتي است كه خدا بر زبان آن مرد بزرگ جاري كرد. امام خميني(ره)، رهبري نبود كه بخواهد كلماتي بگويد و موج ايجاد کرده و جامعه را مشغول كند. ايشان حرفهايش را از اعماق فکري، علمي و فقهي خود مطرح ميکرد.
چرا اگر پشتيبان ولايت فقيه باشيم كشور آسيب نميبيند؟ چرا امنيت ايجاد ميشود؟ شما روي اين جمله امام خميني ميتوانيد كار كنيد، به دليل اينكه اگر مردم با تمام وجود به ولايت فقيه اعتقاد داشته باشند در تمام بحرانها و مشکلات با حکومت همراهي ميکنند. شما به همين قضيه مدافعين حرم توجّه کنيد که مسئله بسيار مهمي است. اينکه نه تنها جوانان ما بلکه افغانها و پاکستانيها و لبنانيها در سوريه به جنگ با داعش ميروند و خانوادههايشان به شهادت آنها افتخار ميكند اين از برکات ولايت است.
يكي از مدافعين حرم كه شهيد شد از شاگردان خودم بود به نام شهيد محمود تقيپور که شش سال در درس خارج ما شرکت ميکرد. چه كسي اينها را به اين مرحله رسانده؟ چه كسي ميتواند عشق به شهادت را در درون جوانها زنده كند؟ ولايت است.
ما اگر ولايت را داشته باشيم همه چيز را داريم، چرا در اسلام اين همه تأکيد بر ولايت شده است؟ چرا در روايات تأکيد شده اگر ولايت پذيرفته شد همه چيز درست ميشود، اگر نشد هيچي درست نيست، چرا خدا به پيغمبر فرمود: «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»، درست است که آيه راجع به ولايت معصوم است ولي ولايتي هم که فقيه دارد رشحهاي از آن ولايت است و چيزي جداي از آن نيست.
لذا اگر ولايت فقيه را خوب بفهميم و آن را خوب بيان کرده و براي جامعه، زيبا جلوه بدهيم تبعيت مردم را به دنبال خواهد داشت. متأسفانه بعد از 40 سال ما نتوانستهايم ولايت فقيه را براي جمعي از مردم درست تبيين و بيان كنيم، لذا اينها يا بيتفاوتند يا خداي نكرده مخالف. و الا اگر آن را از عنوان خشک قانون در آوريم و در ذهن نسل جوان زيبا جلوه دهيم ميپذيرند.
اگر به نسل امروز توضيح داده شود، ولي فقيه كسي است كه حق ندارد براي غير خدا فكر كند، حق ندارد براي غير خدا امر و نهي كند، بايد در تمام امور خدا و مصلحت جامعه را در نظر بگيرد نه مصلحت شخص خودش را، پرهيزکار بوده و از گناه و معصيت دور باشد. خب، چه سرپرستي قويتر و مطمئنتر از اين فرد ميتوان داشت؟ يك چنين رهبري يک پناه عقلايي، ديني و شرعي براي مردم است که وجودش در جامعه امنيت ايجاد ميكند.
مهمترين تهديد هم براي حکومت اسلامي ما در همين قسمت است. دشمن امروز هم از بيرون كشور و هم در داخل توسط اذنابشان، در درجه اول تلاش ميکنند نهاد روحانيت را از كار بيندازند، مرحوم والد ما(رضوان الله عليه) در مذمّت يکي از شخصيّتهاي سياسي دولت در دو سال آخر عمرشان ميفرمودند اين فرد با اشخاص روحانيّت و مراجع تقليد مخالف نيست؛ با نهاد روحانيت مخالف است و اين مسئله خيلي مهم است، يكي از كارهاي دشمن اين است كه نهاد روحانيت را از بين ببرند و بين روحانيت و مردم جدايي بيندازند، کاري کنند که مردم دين شان را از روحانيّت نگيرند، در اين جهت خيلي هم تلاش ميكنند. چون اگر نهاد روحانيت از كار افتاد، عقبه انقلاب از بين ميرود.
در مقوله ولايت فقيه نگاه ما نبايد فقط به امام راحل و ولي فقيه زمان باشد كه إن شاء الله خدا به ايشان طول عمر بدهد، ما ميخواهيم از دل اين حوزه به نحو كلانش در هر زمان ولي فقيهي بيرون آيد که جاي رهبري و امام بنشيند و سکاندار انقلاب شوند و آن را از خطرات و آسيبها حفظ كنند. لذا همه دشمنيها با حوزه در جهت تضعيف اين جايگاه است. به شكلهاي مختلف، گاهي با فقه مخالفت ميكنند، گاهي با احكام مخالفت ميكنند، گاهي با خود روحانيت مخالفت ميكنند گاهي اوقات هم يك افراد سادهلوحي را جلو ميفرستند كه آنها به بهانههاي مختلف به مراجع و رهبري حمله كنند.
لذا عمده تهديدها در همين خلاصه ميشود که به نظرم مهمترين تهديد همين است، ريشه تهديدهاي نظامي، اقتصادي، سياسي و ... در اين است و ما بايد براي تأمين امنيت نظام روي اين مسئله كار کنيم. در اين شبكههاي مجازي ببينيد چگونه تلاش ميکنند روحانيت را در اذهان جوانان از اعتبار ساقط كنند لذا بايد از حوزه خيلي مراقبت كرد تا از جهت علمي، تقوايي، سياسي، خصوصاً مردمي بودن ضعيف نشود. شايد علّـت اصلي فرمايش مقام معظم رهبري که فرمودند حوزه بايد انقلابي بماند روي همين محور است.
من در مراسم «مهرجان ربيع الشهادة» که به مناسبت ميلاد امام حسين(عليهالسلام) در حرم آن حضرت برگزار شده بود پيرامون مبناي فقهي مقابله با داعش سخنراني کردم و گفتم اصلاً به چه دليل بر عراقيها و مسلميني كه خارج از عراق هستند مبارزه با داعش واجب است؟
مبناي فقهي و دينياش اين است كه اسلام سه نوع جهاد دارد: جهاد دفاعي، جهاد ابتدايي و جهاد ذَبّي، «الذبّ عن بيضة الاسلام» يعني دفاع از کيان اسلام. خلاصه جهاد ذبّي اين است كه اگر در يك نقطهاي دشمن در صدد از بين بردن اسلام برآيد، بر همه مسلمين دفاع از اسلام واجب ميشود.
گاهي دشمن براي توسعه طلبي حمله ميكند تا يك شهري از شهرهاي مسلمين را بگيرد كاري هم به اسلام ندارد بلکه ميخواهد منابع آنجا را غارت كند.
امّا اگر در جايي دشمن ميخواهد اسلام را از بين ببرد فقهاي ما در طول تاريخ گفتهاند در اينجا دفاع از کيان اسلام واجب است. و اين با جهاد ابتدايي و جهاد دفاعي فرق زيادي دارد. اصل قيام امام حسين(عليهالسلام)، بر همين مبنا بوده است. حضرت ميدانست شهيد ميشود ميدانست اين بچه را براي طلب آب به ميدان بياورد شهيد ميشود. اصلا اگر آدم عادي هم بود ميدانست اين بچه شهيد مي شود ولي چرا اين كار را كرد و خاندانش به اسارت رفتند؟ براي اينكه وقتي اسلام در خطر باشد، ديگر فرقي بين زن و مرد، پير و جوان نميكند، در جهاد ابتدايي بر زنها جهاد لازم نيست بر خلاف جهاد ذبّي.
علت اصلي مقابله امام خميني(ره) با اسرائيل همين قضيه است، چرا الآن مقابله مسلمين با اسرائيل واجب است؟ بر همين مبنا. امام حسين روي اين مبنا قيام كرد، مقابله با داعش روي اين مبناست، جهاد ذبي نياز به حضور معصوم ندارد، هر مسلماني اگر ببيند در هر نقطهاي از جهان، اسلام در خطر است بايد برود مقابله كند و از اسلام دفاع كند، حتّي اگر مالش، جانش، فرزندش هم از بين برود. اين فتواي همه فقها است.
اينکه در روايات مربوط به حضرت حجت بر آمادگي منتظران حضرت تأکيد شده به طوري که در گذشته بعضي از منتظران حضرت در خانههاي خود يک شمشير نگه ميداشتند تا هر موقع حضرت ظهور کردند آماده باشند. به قول ما طلبهها اين عنوان مشير است و کشف از اين ميکند که ما بايد نسل امروز را طوري تربيت کنيم که آماده باشد تا اگر روزي حضرت ظهور فرمود و نياز به ياور داشت در حكم يك فرد مسلحي باشد كه پا به ركاب به ميدان بيايند. در زمان ما واقعاً اين مطلب براي ما روشن است، آنها كه ياور ولي فقيهاند مسلم جزء ياوران حضرت حجت(عليهالسلام) قرار ميگيرند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته