حضرت علی(عليهالسلام)؛ معيار ايمان و حقيقت قرآن
۰۵ خرداد ۱۳۹۸
۱۹:۳۵
۲,۹۹۵
خلاصه خبر :
در مراسم احياء شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان ـ تکیه حاج سیدحسن قم
آخرین رویداد ها
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین
و السلام و الصلاة علی سیدنا و نبینا و حبیب قلوبنا ابی القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان و دومین شب از لیالی قدر و شب شهادت امیرالمؤمنین عليه السلام است. لازم است مقداری راجع به امیرالمؤمنین عليه السلام و مقداری هم در مورد شب قدر صحبت کنيم.
پيرامون شخصيت امیرالمؤمنین(عليه السلام) تا قيامت حرف برای گفتن وجود دارد و در این مبالغه نیست، انسان در مقام سخن از آن حضرت متحیر میماند چه بگوید؟ تعجب بیشتر اینکه با وجود آنکه اکثر اين فضائل از رسول خدا(صلياللهعليهوآله) بيان گرديده و شأن نزول بیش از سیصد آیه قرآن هم مربوط به علی بن ابیطالب است و مجاهدتهاي حضرت در معرض ديد همگان بود اما چطور شد بعد از رسول خدا در جامعه اسلامی انحراف ايجاد شد و یک شخصیت الهی به تمام معنا که از طرف خدای تبارک و تعالی ولايتش بر مؤمنین معیّن شده بود خانهنشين گرديد.
روایتی درباره امیرالمؤمنین نقل شده که اگر بتوانیم مقداري از این روایت را تحلیل کرده و معنایش را درست بفهمیم، به بسياري از مطالب در مورد حضرت دست مييابيم.
اگر در اين شب قدر خدای تبارک و تعالی بخشی از رزق ما را معرفت امیرالمؤمنین قرار بدهد خدا میداند با دنیا و آسمانها و زمین برابری نمیکند. به خدا عرض کنيم شب قدر است و من به درگاهت آمدهام تو دعوت کردی، تو دست مرا گرفتی آوردی، پس معرفت خودت، معرفت رسول خودت و معرفت امیرالمؤمنین و اولاد علی را به من عنایت کن، باید اين بزرگترین خواسته ما در امشب باشد.
همه مشکلات ما در اثر نشناختن خداست، همه مشکلات ما در اثر نشناختن رسول خدا و امیرالمؤمنین و اولیاء الهی است. وقتی اینها را بشناسیم راه هدايت به سوي ما گشوده میشود و انسان آنچنان با سرعت حرکت میکند که قابل توصیف نیست.
در این روایت أنس بن مالک ابتداء قسم به خدای لا شریک له ميخورد که این روایت را از پیامبر شنیده است. پس معلوم میشود حرف بسيار مهمی میخواهد بزند.
میگوید خودم از پیامبر شنيدم که فرمود: «عِنْوَانُ صَحِيفَةِ الْمُؤْمِنِ حُبُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ»، باید در مورد اين حديث بسيار فکر کنیم. معنای ظاهری و ابتدایی روايت این است که روز قیامت نامه عمل مؤمن با حبّ علی بن ابیطالب مهر خورده است. در روز قیامت تيتر و عنوان اصلي نامه عمل انسان مؤمن قبل از نماز و روزه و حج و ساير اعمال و عبادات حبّ علی بن ابیطالب است.
براي روشنتر شدن معنا بايد احادیث دیگر را کنار اين حديث قرار دهیم. در یک حدیث پیامبر(صلياللهعليهوآله) به امیرالمؤمنین(عليهالسلام) فرمود «لا یُحِبُّکَ إلا مُؤمِنٌ و لا یُبغِضُکَ إلا مُنَافِقٌ»، علیجان تو را فقط مؤمن دوست ميدارد. و کينه و بغض تو را هم فقط منافق در درون دارد.
در حدیث دیگر؛ پیامبر فرمود «وَلَوْ لا اَنْتَ يا عَلِيُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدي»، علیجان اگر تو نبودی بعد از من مؤمنين شناخته نمیشدند چون معياري براي تشخيص مؤمن از غير مؤمن وجود نداشت.
این حرف خيلي عجیب است، چرا عنوان نامه عمل مؤمن در روز قیامت محبت علی بن ابیطالب است؟ برای اینکه حبّ به خدا بدون حب علي بن ابيطالب معنا ندارد و اين شعار نیست بلکه براساس ادله فراوان جزء اعتقادات اصلی ماست، اگر کسی علی را باور نداشته باشد حقيقت خدا و دين و قرآن را باور ندارد.
در روایت دیگري پیغمبر به امیرالمؤمنین فرمود «مَثَلُکَ فِی الناسِ کَمَثل سُورةِ «قُل هُوَ اللهُ اَحَدٌ»»، علی جان مَثَل تو مِثْل «قل هو الله أحد» است، همانطور که اگر کسی یک بار «قل هو الله أحد» را بخواند ثواب یک سوم خواندنِ قرآن را به او میدهند، اگر کسی دو بار بخواند ثواب دو سوم قرآن و اگر کسی سه بار سوره توحيد را بخواند به منزله یک ختم قرآن است، حال اگر کسی که با زبانش تو را قبول کند ثلث ایمانش درست است اگر کسی تو را با زبان و قلبش قبول داشته باشد دو سوم ایمانش درست است و اگر کسی تو را با زبان و قلبش قبول داشته باشد و با دستش تو را یاری کند ایمانش کامل است.
اگر اين روایات بخواهد تکتک معنا شود به حقيقتش دست نمييابيم اما وقتي مجموعاً در کنار هم درنظر گرفته شوند به کنه مطلب ميرسيم.
با توجّه به اين روايات که يک روايت ميگويد «عِنْوَانُ صَحِيفَةِ الْمُؤْمِنِ حُبُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ»، ديگري میگوید «لا یحبّک إلا مؤمنٌ و لا یبغضک إلا منافقٌ» يا «وَلَوْ لا اَنْتَ يا عَلِيُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدي»، يا این روایت که میگوید مَثَل تو مِثْل سوره توحید است و مرتبه کامل ايمان با اعتقاد زباني و قلبي و عملي به علي بن ابيطالب(عليه السلام) بهدست ميآيد، رابطه ايمان با حبّ به آن حضرت مشخص ميشود.
چقدر این معنا عجیب است که میگوید اي انسان اصل ایمان تو با علی رقم میخورد!
متأسفانه معنای اين روايت را وهابیها نميفهمند لذا به شیعه تهمت شرک میزنند، معنای روایات این نیست که ما علی را میپرستیم، بلکه به این معناست که پرستش واقعی خداوند بدون ایمان به علی، بدون اعتقاد به علی امکان ندارد، این هم یک شعار و يک امر احساسي و عاطفی نيست که خدا بخواهد در درون ما قرار بدهد و بگوید بشر من دلم میخواهد تو علی را قبول داشته باشی تا من هم تو را قبول داشته باشم. خير، این یک حقیقت است.
علی مظهر توحيد و مظهر ایمان به خداست، با علي انسان به خدا ميرسد اگر کسي این مظهر را قبول نداشته باشد چطور میتواند خدا را قبول داشته باشد. بههرحال ما بايد دنبال فهم اين مطلب باشيم که چرا خدا معیار ایمان را علی قرار داده است؟ چرا روز قیامت علی قسیم الجنة و النار است؟
عنوان دیگر در روایات که آن هم بسیار عجیب است اینست که «عَلِیٌّ مَعَ القُرآن وَ القُرآنُ مَعَ عَلِیٍّ»، و این امر اختصاص به أمیرالمؤمنین ندارد و ائمه طاهرين را هم دربر ميگيرد.
وقتی قضیه غدیر خم واقع شد، اولی و دومی با بخٍ بخٍ گفتن به امیرالمؤمنین تبریک گفتند اما دلشان آرام نگرفت. از پیامبر سؤال کردند این ولایتی که شما میفرمائید اختصاص به علی دارد یا دیگران هم از آن برخوردارند؟ پیغمبر فرمود این ولایتی که از طرف خدا به شما ابلاغ کردم برای علی و بعد از او حسن و بعد حسین، و بعد از او نُه فرزند از فرزندان حسین است.
اين از جمله روایاتی است که بسیاری از کتب اهلسنت هم آن را نقل کرده و به حدیث اثنی عشر معروف است. حدیث اثنیعشر یعنی نام دوازده امامی را که ما شيعيان از امیرالمؤمنین تا حضرت حجت(عج) به آن اعتقاد داريم، پیامبر بيان فرموده و خود اهلسنت ميگويند روايتش متواتر است.
در روز غدیر پيغمبر پس از ذکر اسامي اولاد علي(عليهم السلام) اين جمله را فرمود «هُم مَعَ القُرآنِ وَ القُرآنُ مَعَهُم لَن یَفتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الحَوضُ»، اینها با قرآن هستند و قرآن هم با اینهاست و تا قيامت از هم جدا نميشوند.
غرض من توجه به اين نکته است که جهت اينکه حبّ علي بن ابيطالب عنوان صحيفه مؤمن است براي آن است که علي و اولاد طاهرين او حقيقت قرآن هستند و از يکديگر قابل جدا شدن نيستند، حال اگر تمام عمرت را هر روز قرآن بخوانی ولی علی را قبول نداشته باشی فایده ندارد، نه این کتاب بدون علی معنا دارد و نه علی بدون قرآن. اینها باید با هم باشند، چون با هم معنا پیدا میکنند، در نتيجه این دو با هم ایمان انسان را رقم میزنند، علی تجلی حقیقت قرآن است.
اولی که به خلافت رسید یک کسی آمد از او پرسید اینکه در قرآن آمده «يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللهُ يُفْتيكُمْ فِي الْكَلالَة» یعنی چه؟ گفت نمیدانم، درباره ارث است. شخص دیگری از او پرسید «فَاكِهَةً وَ أَبًّا» یعنی چه؟ گفت نمیدانم. آيا کساني که معناي ظاهري الفاظ قرآن را بلد نبودند، با اینکه خودشان عرب بودند، آيا ميتوانستند صلاحیت ولایت بر مسلمین را داشته باشند؟
در حاليکه در همان زمان امیرالمؤمنین(عليهالسلام) فرمود آیهای از آیات قرآن بر پیامبر نازل نشد مگر اینکه پیامبر آن آيه را برای من خواند و معنا کرد و خصوصیاتش را ذکر فرمود و من همه آنها را نوشتم. پيامبر براي من دعا کرد خدایا فهم این آیه را به علی بده و به همين دعا هم اکتفا نکرد بلکه دستش را روی سینهام گذاشت و گفت خدایا این قرآن را از دل این مرد هیچ وقت بیرون نبر. حال بايد پرسيد چه کسی صلاحیت ولایت بر مسلمین دارد؟ آنانکه معناي لفظي آيات را هم نميدانستند يا اميرالمؤمنين(عليهالسلام) که از قرآن قابل تفکيک نيست.
اصلاً یکی از مسائل بسيار دردناک و رنجآور اين است که انسان با مطالعه دوران حکومت سه خليفه قبل از حضرت ميبيند که آنها از نظر علمي ضعيفترين افراد جامعه بودند و آگاهي علمي به قرآن و دين خدا نداشتند. اين مطلب را مورخين اهلسنت اذعان کردهاند. موارد حکم بر خلاف مسلمات الهي توسط آنها زياد است که الآن مجال گفتن آن نیست.
يک مورد آن است که زن شوهرداري فرزندش را شش ماهه به دنیا آورد، خليفه گفت او را باید رجم کنید، معلوم میشود که این بچه را از راه غیر مشروع به دست آورده، امیرالمؤمنین خبردار شد و به او فرمود مگر آیه سوره بقره و آیه سوره احقاف را نخواندهاي؟ اگر این دو آیه را کنار هم بگذارید ميتوانيد از قرآن استفاده کنيد که میشود یک فرزند شش ماهه مشروع به دنیا بیاید، برای چه حکم به رجم و سنگسار آن زن بيگناه کردي؟ از این نمونهها که بياطلاعي آنها را از دستورات قرآن ثابت ميکند فراوان است.
اينکه پیغمبر ميفرمايد عنوان نامه عمل مؤمن در روز قیامت حبّ علی بن ابیطالب است، براي اين است که علي(عليهالسلام) حقیقت قرآن است و از قرآن جدايي ناپذير؛ «عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِي». ایمان به او ایمان به قرآن است، ایمان به قرآن، ایمان به علی بن ابیطالب است، پس ايمان کسی که اینها را از هم جدا کند ایمان درستی نیست.
در يک روايت پيغمبر خدا فرمود «وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَلَايَةُ الله»، یعنی چه؟ یعنی همانطور که قرآن ميفرمايد خدا ولي مؤمنين است و آنها را از ظلمات به سوي نور هدايت ميکند «اللهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور»، علی هم ولی مؤمنین است و آنها به وسیله علی میتوانند از ظلمات بیرون آمده و داخل در نور شوند، برای اینکه ولایت علی را خدا به او افاضه کرده. «وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَلَايَةُ اللهِ وَ حُبُّهُ عِبَادَةُ اللهِ»؛ خداوند حبّ علی را از مصادیق عبادت خود قرار داده است.
خدا را شکر کنیم سر سفرهای قرار گرفتهايم که هنگام تولد کام ما را با ولایت علی بن ابیطالب(عليهالسلام) برداشتهاند و همه ما عشق امیرالمؤمنین(عليه السلام) را در سينه داریم و این چه سرمایه بزرگی است. در ادامه روایت ميفرمايد «وَ اتِّبَاعُهُ فَرِيضَةُ الله»؛ تبعیت از علی از فرائض الهی و از واجبات است.
«وَ أَوْلِيَاؤُهُ أَوْلِيَاءُ اللهِ وَ أَعْدَاؤُهُ أَعْدَاءُ اللهِ وَ حَرْبُهُ حَرْبُ اللهِ وَ سِلْمُهُ سِلْمُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ عجیب است، همه چیزِ علی به خدا گره خورده است. هر کس علی را دوست داشته باشد خدا را دوست دارد، هر کس با علی دشمن باشد با خدا دشمن است.
جنگ با علی جنگ با خداست، صلح با علی صلح با خداست. ما امشب گرد هم جمع شدیم تا معرفتمان نسبت به أمیرالمؤمنین افزوده شود، در رأس حاجاتمان این باشد که خدایا محبّت و عشق به علی، ولایت علی و معرفت آن حضرت را در دل ما قرار بده، بعد از اين دعا ملاحظه کنيد که عباداتتان چقدر فرق پيدا ميکند!
هر چه معرفت امیرالمؤمنین در درون انسان بیشتر بشود عبادتش تغییر پیدا میکند، اخلاقش تغییر پیدا میکند، بصیرتش تغییر پیدا میکند، آگاهیاش به جامعه تغییر پیدا میکند حتی انفاق و صدقهای که ميدهد تغییر پیدا میکند.
این روایت هم خیلی مهم است؛ پیغمبر فرمود: «مَنْ لَمْ يَقُلْ عَلِيٌّ خَيْرُ الْبَشَرِ فَقَدْ كَفَر»؛ علی خیر البشر است، اگر کسی معتقد به این نباشد و تصور کند کنار علي هم کس دیگری هست، این فرد کافر شده است، چون علی قابل مقایسه با دیگران نیست. هزاران نفر مثل اولی و دومی و سومی را در یک کفه ترازو قرار بدهند قابل مقایسه با یک گوشهای از ایمان امیرالمؤمنین نیستند.
هر چه روایات مربوط به ایمان امیرالمؤمنین را بیشتر میبینم تحیّرم بیشتر میشود، این چه ایمانی بود که امیرالمؤمنین داشت؟ این چه ایمانی بود که پیغمبر فرمود اگر تمام آسمانها و زمین را در یک کفه ترازو قرار بدهند و ایمان علی بن ابیطالب را در کفه دیگر، کفه ایمان علی سنگینتر است، ما معنای این روایات را نمیفهمیم! و باید از خدا و از خود امیرالمؤمنین استمداد کنیم وقتی این اشکها جاری میشود، بگوئیم علی جان اگر میخواهی به ما نظر و عنایتی کنی، یک مقدار از معرفت خودت به ما بده و از خدا بخواه محبّت شما در درون ما روز به روز بیشتر شود.
آثار ظاهري کسی که حبّ علی بن ابیطالب در درونش باشد اين است که دنبال گناه نمیرود، مال مردم نمیخورد، خیانت به دیگران نمیکند.
امروز متأسفانه این فضای مجازی راهی باز کرده تا انسانها را در باتلاق گناه بیندازد، به راحتی صفحاتی باز کنند، تهمتها بزنند، غیبتها کنند، نقشهها بکشند، در امور سیاسی و غیر سیاسی، خیلی باید مراقب باشیم، ما باید خودمان را بسازیم. شب احیا شب خودسازی است و شب تطهير از آلودگیهاست. شب این است که دنبال حفظ اسلام و ارزشهای انساني باشیم. تنها به فکر خودمان نباشیم، فکر کنیم شیعه و مسلمانها در چه شرایطی گرفتارند؟ انقلاب در چه شرایطی است؟ دشمن کیست و چکار باید کرد؟ همه اینها را باید مورد توجه قرار بدهیم.
امیدوارم که ان شاء الله خدای تبارک و تعالی منّت بر ما بگذارد، حالا که دست ما را گرفته و به اينجا آورده معرفت به خودش، معرفت به رسول خودش و معرفت به حجتهاي الهي را نصیب همه ما بفرماید.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته