حکومت دینی امر بدیهی قرآنی
۰۸ تیر ۱۴۰۱
۱۵:۴۲
۸۸۸
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
-
مقاومت؛ تنها راه عزت مسلمین و غلبه بر مستکبرین
-
گزارش دیدار آیت الله فاضل لنکرانی با حضرت آیت الله العظمی سبحانی(دامت برکاته)
-
آیتاللهالعظمی فاضل لنکرانی(ره) فقیهی زاهد، سترگ و آموزنده برای نسلهای آینده
-
برگزاری مراسم سالگرد شهادت حضرت فاطمه(س) / فاطمیه دوم
-
یادی از فقیه اهلبیت(ع) و مرجع بزرگ شیعه، در گفتوگوی خبرگزاری ابنا با آیتالله شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی
-
مسجد کانون تهذیب و رشد استعدادها
بسم الله الرحمن الرحیم
از حضور سروران محترم و فضلاي محقق كه در عرصه مهدويت ميدرخشند و خدمات بزرگي در عرصه مهدويت به حوزهها و ساحت دين كردهاند، تشكر ميكنم. تشكر ويژه بنده نسبت به پرداختن به موضوع مهدويت است كه يك خلأ در حوزههاي علميه بود. فكر ميكنم اگر مجموعه شما در حوزه نبود ما الان حرف تازه و ايدهاي جديد نداشتيم كه بتوانيم در دنيا عرضه كنيم غير از همين كه يك موعود جهاني داريم، ولي الحمدلله همايشهاي دكترين مهدويت كه هرسال برگزار ميكنيد و پژوهشهاي نو را در قالب كتاب و مجله منتشر ميسازيد كار خيلي بزرگي است.
امروز براي استمرار مكتب تشيع يا حتي بقاء انقلاب اسلامي خدمتي بالاتر از اين نيست كه ما بتوانيم ابعاد قضيه مهدويت را هر چه بيشتر براي حوزهها و جامعه بشري روشن كنيم.
اين موضوع چنان گسترده و مهم است كه با وجود زحماتي كه كشيدهايد، در طول اين 43 سال که از انقلاب و تشكيل حكومت اسلامي گذشته است هنوز در حوزهها به ابعاد اساسي آن پرداخته نشده، مثلاً راجع به ولايت فقيه كم و بيش بزرگاني بحث كرده و كتابهايي نوشتهاند اما راجع به اين مسئله كه حكومت ديني غايت نبوت و رسالت همه انبياء و رسل و انزال همه كتب آسماني است، بحث نشده است. غايت «هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين كله» همين تشكيل حكومت است. من خيلي خوشحال شدم كه فرموديد شما به اين موضوع ميپردازيد.
اولاً ما بايد روشن كنيم در قرآن راجع به حكومت دين چه تعداد آيات ذكر شده؟ چون يك فكر اين است كه اصلا دين حكومت ندارد، دين از سياست جدا و يك امر فردي و شخصي است. نقض بزرگ اين فكر حكومت جهاني حضرت حجت(عج) است. اگر دين حكومت ندارد پس در هيچ زماني نبايد داشته باشد، اگر دين ظرفيت تشكيل حكومت ندارد حتي اميرالمؤمنين هم به عنوان دين نبايد حكومت تشكيل داده باشد! در حالي كه همه حرف ما به نسل امروز و آينده اين است كه ما منتظر يك حكومت جهاني ديني هستيم. يعني دين يك حكومت جهاني دارد كه نه فقط در ايران و كشورهاي مسلمان بلكه در كل دنيا ميخواهد حكومت كند، حكومت مصلح جهاني از بديهيات همه اديان است.
با دقت در قرآن ميبينيم قرآن اين مسئله را در چند مرحله بيان ميكند، مرحله اول ارسال رسل و انزال كتب است كه به عنوان منابع دين هستند. مرحله دوم تبيين دين است «لتبيّن للناس» مرحله سوم اقامهي دين و مرحله چهارم آثار اقامه دين در جامعه است. آيات قران به وضوح دلالت بر اين معنا دارد كه اگر ما نوح و ابراهيم و موسي و عيسي را به عنوان پيامبر قرار داديم، هدف ما اقامه دين بوده است.
در آيه مباركه 13 سوره شوري تصريح به اين ميفرمايد: «شرع لكم من الدين ما وصي به نوحاً» اقامهي دين غير از بيان دين و غير از خود دين است. آثار دين و بركات الهي در سايه اقامه دين در جامعه ظاهر ميشود «ولو انهم اقاموا التوراة والانجيل و ما انزل إليهم من ربهم لأكلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم» ميفرمايد اگر مردم آن تورات و انجيل واقعي و يا هر دين الهي كه خداوند در هر زماني و بين هر جامعه بشري فرستاده را اقامه كنند از بركات آسمان و زمين بهرهمند خواهند شد. اقامه دين معنايي غير از حكومت دين ندارد. پس در قرآن هم دين، هم بيان دين، هم اقامه دين و هم آثار اقامه دين بيان شده است.
باز به آيات قرآن كه مراجعه كنيم ميبينيم مكرر در مكرر ميفرمايد چه كساني حق حكومت دارند و چه كساني حق حكومت ندارند؟ به مسلمانان ميفرمايد يهود و نصارا را حاكم خود قرار ندهيد، «يا ايها الذين آمنوا لا تتخذو اليهود والنصاري اولياء» بعد مي فرمايد: «إنما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا» خدا و پيامبر و اهل بيت(علیهم السلام) بايد حاكم بر شما باشند، قرآن همه اين مطالب را براي ما ذكر كرده آثار حكومت و اقامه دين را، اينكه چه كسي بايد حاكم باشد و اينكه تخلف از اين حكومت چه حكمي دارد؟ عجيب است ميفرمايد اگر دو نفر اختلاف كردند براي رفع اختلاف حتماً بايد پيامبر را حكم قرار داده و قول او را بپذيرند.
نپذيرفتن حاكميت دين و رسول خدا مساوق با عدم ايمان است. «فلا و ربك لا يؤمنون حتي يحكموك فيما شجر بينهم ثم لا يجدوا في انفسهم حرجاً مما قضيت ويسلّموا تسليماً» اين آيه منحصر به بحث قضاوت نيست! اگر هم بگوئيم مراد بحث قضاوت است قضاوت يكي از شئون حكومت است و قضاوت بدون حكومت نميشود. اگر در قضاوت فلا و ربك لا يؤمنون هست در حكومت به طريق اولي ميباشد.
واقعاً اين بحث خيلي خوب است، در اين حوزه، من خبر ندارم و اگر شما خبر داريد اين بشارت را به من بدهيد ... من نديدم فرد يا مؤسسهاي آيات مربوط به حكومت و مراحل دين در قرآن را ذكر كرده باشد.
آيات مربوط به 1ـ انزال كتب و ارسال رسل. 2ـ آيات تبيين. «لتبيّن للناس». 3ـ آيات اقامه دين و 4ـ آثار اقامه دين و بعد هم آيات مربوط به حاكم دين و اينكه زير بار حكم چه كسي برويم و زير بار چه كسي نرويم.
اين آيات منظومه حكومت ديني را به دست ما ميدهد عجيب اين است كه چرا در طول هزار و چهارصد سال اين امر مهم مورد غفلت قرار گرفته، خصوصاً در صد سال اخير. من در بعضي از صحبتها گفتهام اين ظلم بر امام خميني(رحمة الله علیه) است كه بگوئيم امام بر اساس يك مقبوله عمر بن حنظله انقلاب كرد تا برخي از علماي كم سواد ايراد بگيرند اين مقبوله سند يا دلالتش مخدوش است. اين ايرادها از روي ناداني است.
اساساً من ميگويم اگر كسي بخواهد بگويد امام بر مبناي اجتهاد انقلاب كرد حرفش خطاست! امام بر مبناي يك امر بيّن قرآني انقلاب كرد، قرآن ميگويد وليّ و حاكم بر بشر خداست. «إنّه هو الولي» حاكم بر بشر فقط بايد خدا و رسول او و ائمه اطهار(علیهم السلام) و به ادلهي ولايت فقيه آن كساني باشند كه از ناحيه ائمه تعيين شدهاند و اين يك امر بيّن قرآني و از واضحات قرآن است، يعني كسي كه يك قرائت با تدبر در قرآن داشته باشد ميتواند به اين مسئله برسد. اينطور نبوده که امام يك اجتهادي كرده تا گفته شود مجتهد هم ممكن است خطا كند شايد امام در اجتهادش خطا كرده باشد بعد هم نسبت به حكومت ديني شبهه درست كنيم.
اينكه قرآن ميفرمايد: «و ما ارسلنا من رسولٍ الا ليطاع باذن الله» اين اطاعت در فرض حكومت است، به نحو كبراي كلي ميگويد هر رسولي براي حكومت آمده، منتهي بعضي براي حكومت در يك منطقه كوچك و بعضي بزرگتر آمده تا ميرسد به خاتم انبياء(صلی الله علیه و آله) كه حكومتش جهاني است و خاتم الاوصياء هم به همين اعتبار حكومتش جهاني ميشود.
آيه شريفه «وما ارسلنا من رسول الا ليطاع باذن الله»، اطاعت از خود رسول را ميفرمايد نه اطاعت از خدا، را همينطور آيه شريفه «و من يطع الرسول فقد اطاع الله» يعين اگر رسول دستور داد جنگ كنيد، يا در اينجا مسجد بسازيد، يا اين كار را در جامعه انجام بدهيد بايد از حرف او اطاعت كنيم. آن دستوراتي كه پيامبر از جانب خدا بيان ميكند مستقيم اطاعت خداست اما آنچه اطاعت از رسول است در همين جنبههاي حكومتي و اجتماعي است که پيامبر از جانب خود ولي به اذن خداوند به مردم ميفرمايند.
امروز تبيين ريشههاي قرآني حكومت ديني از ضرورياتي است كه محققان حوزه بايد به آن بپردازند. ما در بحث فقه سياسي سال گذشته، 16 جلسه راجع به ريشه فقهي و قرآني اين جمله امام خميني(رحمة الله علیه) كه فرمود «الاسلام هو الحكومة» صحبت كرديم. امام قبل از پيروزي انقلاب در كتاب البيع خود فرموده: «الاسلام هو الحكومة» بعد ميگويد احكام مطلوبات بالعرض هستند، اصلاً امام چرا ميگويد حكومت اسلامي از احكام اوليه اسلام است؟ مستند فقهي اين چيست؟ مستند فقهي آن همين آياتي است كه به برخي از آنها اشاره كردم.
به اعتقاد بنده همه آيات مربوط به جنگ، در فرض حكومت است، گاهي شبهه ميكنند ميگويند پيغمبر(صلی الله علیه و آله) مدينه آمد اما حكومت تشكيل نداد، ميپرسيم مگر جنگ بدون حكومت مي شود؟ تمام 16 آيه اول سوره برائت كه مربوط به جهاد ابتدائي است همه در فرض حكومت است. جنگ، بدون حكومت امکان ندارد، درست نيست بگوئيم پيامبر مثل يك شهروند معمولي به مردم گفت برويم جنگ، حال هر كس خواست بيايد نخواست نيايد! پيغمبر در همان ده سالي كه در مدينه بوده حكومت كرده است. يك عده ميخواهند اين امر واضح را انكار كنند بگويند پيامبر حكومت نكرده، اين همه جنگها و اين همه آيات مربوط به جنگ كه در قرآن است بدون حكومت نميشود.
ما بايد ببينيم امام خميني چطور شد كه امام شد؟ به نظرم رمز اصلي آن انس و تدبر در قرآن بوده است. امام خيلي با قرآن كار كرده. زماني كه در مورد اسرار نماز بحث ميكردم به مناسبتي کتاب اسرار نماز امام را ديدم در يك جا راجع به يك آيه دو سه صفحه مطالب بديع ديدم كه آن زمان در هيچ تفسيري نديده بودم، بعد از آن دو سه صفحه ميگويد من راجع به اين آيه اينقدر مطلب در ذهنم هست كه اگر بخواهم در خصوص اين آيه چيزي بنويسم يك كتاب ميشود، اين خيلي حرف است! دروغ و مبالغه كه نيست. معلوم مي شود امام خيلي تدبر در قرآن كرده.
ما بايد تلاش كنيم ادله حكومت ديني را از قرآن به دست بياوريم، دين حكومت دارد يا نه؟ برخي ميگويند خدا به پيامبر فرمود «و ما عليك الا البلاغ» وظيفه تو فقط ابلاغ دين است در جواب ميگوييم پس بلاغ به اقامه دين هم واجب است، براي اقامه دين هم بايد حكومت تشكيل داد. اين وظيفه اوليه دين است كه بايد حكومت تشكيل بدهد.
عقيده من اين است هر امامي نسبت به اين مسئله كه حكومت حق ماست تأكيد داشته، ما يك امام را در ميان دوازده امام پيدا نميكنيم كه راجع به حكومت حرف نزده باشد. امام حسن(علیه السلام) به مسجد ميآيد در حضور معاويه به مردم ميگويد اگر بعد از رحلت پيامبر حكومت را كه حق پدرم بود به وي ميداديد الآن وضعتان خيلي خوب شده بود. و به آيه شريفه قرآن استدلال ميفرمايند. ما بايد ريشه حكومت ديني را از آيات قرآن و بيانات ائمه اطهار(علیهم السلام) استخراج و براي مردم بيان كنيم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته