ما از این طرح مثله کردن مکاسب و رسائل شیخ بسیار نگرانیم

۰۲ شهریور ۱۴۰۱

۱۴:۱۷

۹۹۰

خلاصه خبر :
بیانات آیت الله فاضل لنکرانی در آئین افتتاحیه دروس مجتمع آموزش عالی ائمه اطهار(علیهم السلام)
آخرین رویداد ها

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ

در کتاب شریف کافی در کتاب فضل العلم، بابی به نام «باب استعمال العلم» است، يعني علم باید همراه با عمل باشد و عالم نباید بدون عمل باشد.

بزرگان ما هم بر اساس همین روایات تأکید فراوان می‌کنند که ما باید به دنبال علم، عمل داشته باشیم.

هفت روایت در این باب وجود دارد؛

روایت اول آن از سلیم بن قیس الهلالی است که مي‌گويد: «قال سمعت امیرالمؤمنین(علیه السلام) یحدث عن النبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال فی کلامٍ له العلما رجلان رجل عالم آخذ بعلمه فهذا ناج و عالمٌ تارکٌ لعلمه فهذا هالک»؛

امیرالمؤمنین(علیه السلام) از پيامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل فرمودند که علما دو دسته هستند عالم با عمل و عالم بي‌عمل.

چند نکته از این روایات استفاده می‌شود، اولین نکته آن است که علم بدون عمل انسان را هلاک می‌کند، هم خودش هلاک می‌شود و هم مهلک ديگران خواهد شد و برعکس اگر علم با عمل همراه شد انسان نجات پیدا می‌کند و منجی ديگران هم مي‌گردد. با علم تنها، هیچ کسی نه خودش نجات پیدا می‌کند و نه می‌تواند جامعه را نجات بدهد، باید علم با عمل همراه باشد.

نکته مهم این است ما که گاهی به عنوان یک مطلب اخلاقی مطرح می‌کنیم؛ عالم باید عمل داشته باشد. چرا یک انسان عالم بلا عمل شود؟ به این معناست که به دنبال علم بايد عمل هم بیاید همان‌طور که نمي‌شود گفت ایمان به خدا ممکن است باشد ولي عمل صالح نباشد! لذا قرآن بیشتر تأکید بر ايمان و عمل صالح می‌کند «الذين آمنوا و عملوا الصالحات».

برداشت عمومی چنين است اما یک برداشت خیلی دقیق‌تری هم از مضمون این روایات استفاده می‌شود که آن «اقتران العلم بالعمل» است، یعنی اصلاً حقیقت علم با عمل گره خورده است. اگر همراه با علم عمل هم بيايد آن علم می‌ماند و اگر علم مقرون با عمل نشود حتی آن علم هم از بین می‌رود.

این مطلبی مهم‌تر از مطلب قبلی است، شاید خیلی از ما به این مطلب دوم توجّه نداشته باشيم که اتفاقاً متن مطابقی روایت است.

در همین باب در یک روایتی آمده «اَلْعِلْمُ مَقْرُونٌ إِلَى اَلْعَمَلِ فَمَنْ عَلِمَ عَمِلَ وَ مَنْ عَمِلَ عَلِمَ». خیلی عجیب است! یعنی اگر انسان ارزش علم را بداند، آن را به میدان عمل می‌آورد و وقتی به میدان عمل آورد دوباره تولید علم می‌شود و همين‌طور ادامه مي‌يابد. چون یک رابطه‌ی طرفینی بین علم و عمل وجود دارد، «وَ اَلْعِلْمُ يَهْتِفُ بِالْعَمَل»، علم عمل را می‌خواند و صدا می‌زند، هاتف است، یعنی وقتی انسان علم پیدا کرد می‌گوید «أین العمل»؟ عمل طبق این علم را بیاور، «فَإِنْ أَجَابَهُ» اگر انسان به علمش عمل کرد، این علم باقي می‌ماند و در انسان ریشه‌دار می‌شود و در عالم برزخ و قیامت هم همراه اوست و در قيامت به عنوان عالم محشور می‌شود و الا اگر انسان عمل نکرد، کوهی از دانش‌ها در خودش جمع‌آوری نمود، اما عمل نکند، علمش از او جدا مي‌شود «وَ إِلاَّ اِرْتَحَلَ عَنْهُ» هرچند ممکن است در عالم دنیا از او جدا نشود، اما بعد از فوتش که عالم حقیقت محض است يقيناً ارتحل عنه، یعنی چه بسا افرادی که در این دنیا در زمره علما هستند، اما در قیامت به عنوان عالم محشور نشوند، در دنیا تا آخر عمرشان، به عنوان عالم مشهور و معروفند ولی وقتی از دنیا می‌روند چون خدای ناکرده عمل همراهشان نبوده به عنوان عالم محشور نمی‌شوند، بلکه به عنوان جاهل يا تعابیر دیگری که در روایات هست محشور می‌شوند.

در روایت دیگر می‌‌فرماید: «إِذَا سَمِعْتُمُ اَلْعِلْمَ فَاسْتَعْمِلُوهُ وَ لْتَتَّسِعْ قُلُوبُكُمْ» وقتی علمی پیدا کردید آن را به میدان عمل درآوريد، البته نسبت به اینکه آیا بعد از علم، وجوب عمل به آن به عنوان یک حکم فقهی می‌تواند مطرح باشد؟ بعید مي‌دانم از این روایات به عنوان حکم فقهی استفاده شود، ولی حقیقت علم اگر عمل همراهش نباشد از بین می‌رود، حالا یا در این دنیا یا در عالم آخرت. بعد می‌فرماید «إِذَا سَمِعْتُمُ اَلْعِلْمَ فَاسْتَعْمِلُوهُ وَ لْتَتَّسِعْ قُلُوبُكُمْ»، یعنی وقتی انسان از علمش استفاده کرد، قلبش وسعت پیدا می‌کند، این اتساع، همان وسعت علمی است یعنی عمل سبب می‌شود که خود علم گسترش پیدا کند.

بنابراين یک برداشت این است که بگوئیم انسان چیزی را که می‌داند باید عمل کند حالا یا اخلاقی، یا فقهی، اما این روایت یک حقیقت بالاتر از این را می‌گوید، می‌گوید اگر عمل نکنی علم را از دست خواهید داد اما اگر عمل کردی توسعه پیدا می‌کند.

امير المؤمنين(ع) فرمود «العلماء رجلان رجلٌ عالمٌ آخذٌ بعلمه فهذا ناجٍ»، عالم عامل نجات پیدا می‌کند نه اینکه فقط حسن عاقبت پیدا کند و به عنوان یک مؤمن از دنیا برود. این علم برای او مفید خواهد شد و چون مفید است او را نجات می‌دهد. «و عالمٌ تارکٌ لعلمه فهذا هالکٌ»، این تعبیر را در فرمایشات امام خميني(رضوان الله تعالی علیه) شنيده‌ايم که هنگام نصيحت طلاب و علما می‌فرمودند اهل جهنم از بوي عالم بدون عمل اذيت مي‌شوند و بدترین اهل جهنم از نظر ندامت و پشيماني، عالمی است که از علمش استفاده نکند.

اگر به هفت روایت این باب یک مقدار نگاه اجتهادی و فقه الحدیثي شود نکات بسیار خوبی از این روایات استفاده می‌شود.

من این حديث را مقدّمه اين بحث قرار دادم که همه این برنامه‌ها و زحمات و تلاش‌هایی که اساتید و شما فضلا دارید نه برای اين است که تمحض در علم و فقه پیدا کرده و به ما بگویند مجتهد، فقیه و از این عنوان هم خیلی خوشحال شویم، در درجه اول باید تلاش کنيم اين علم را به میدان عمل بیاوریم، امروز هم ملاحظه می‌کنیم که چقدر میدان عمل وسیع است، حلال و حرام‌هاي الهي یک میدان بسیار وسیعی براي عمل ماست.

یک نکته‌ای در این روایات «العلم مقرونٌ بالعمل» وجود دارد. من فکر می‌کردم که مراد مطلق علم است، هر علمی که باشد! اما بعد فکر کردم فلسفه چه ارتباطی با عمل دارد؟ ما قائل به أصالة الوجود شویم یا أصالة الماهیة، در عمل ما چه اثری دارد؟ ولو اینکه در حکمت متعالیه آقایان در جای خودش مطالبی را ذکر می‌کنند، ولی خود فلسفه بما هی هی ربطی به عمل ندارد، یک علم محض است. یا ریاضی که يک علم محض است.

قرائنی در خود این روایات است که مي‌رساند منظور آن علمی است که موجب سعادت انسان شود، مثل معرفت به خدای تبارک و تعالی، انسان اگر خدا را شناخت، اگر توحید افعالی را پذیرفت، به هنگام مواجهه با بحران‌ها یک آرامشی در وجودش به وجود می‌آید که در عمل او تأثيرگذار مي‌شود.

در بحران‌ها، حوادث،‌ بلاها، مشکلات و سختی‌ها انسان معتقد به توحید افعالی با انسان بي‌اعتقاد به آن بسيار فرق می‌کند. حال اگر کسی توحید افعالی هم با برهان اثبات کند ولی در مقام عمل اعتقاد به آن نداشته باشد تا خود يا بچه‌اش مریض شود شروع به کفرگويی، شکوه و داد و قال مي‌کند.

اصولاً یکی از جهاتی که علم فقه شرافت بر همه علوم دارد و أشرف العلوم است، این است که عمل همراه اوست ما با فقه به میدان عمل می‌آيیم، در عبادات، در معاملات و در همه چیز. فقه بسیار مهم است ما متعصب نيستيم که چون در مسیر فقاهت هستیم بخواهيم یک ادعای بی‌جهت کنیم، اگر کسی فقیه نباشد بلد نیست عبادت خدا کند، حتی نمي‌تواند ادعای عرفان نظری داشته باشد. عرفان نظری برای انسان، عبادت صحیح نمی‌آورد، اما فقه برای انسان عبادت صحیح می‌آورد. لذا در روایات باب صلاة آمده که فقیه نماز خودش را اعاده نمی‌کند، آن کسی که به محض ورود يک شک يا برخورد با یک مشکلی در نماز، نمازش را به هم می‌زند و دوباره از اول شروع می‌کند فقیه نیست! فقه، عبادت بشر را تنظیم می‌کند، فقه معاملات بین آحاد جامعه را تنظیم می‌کند، فقه ارتباط بین ملت‌ها و اقوام را تنظیم می‌کند، فقه سلطه و حکومت را تنظیم می‌کند.

یک جمله‌ای را از مقام معظم رهبری اینجا نوشته‌اند من خواهش می‌کنم به این جمله خیلی دقت کنید که بسیار مهم است. ما در سند چشم‌انداز جامعی که برای مرکز فقهی نوشته شده مي‌گوييم دنبال تربیت فقهایی هستیم که بتوانند به نیازهای جامعه و مسائل نوپیدا پاسخ بدهند، ولی این جمله رهبری(دام ظله) خیلی فراتر از این حرفهاست.

ايشان می‌فرمایند «کسانی که برای سلطه بر جهان ـ یعنی امروز در دنیا یک عده هستند دنبال سلطه‌ی بر جهان هستند مثل صهیونیست‌هاـ برای همه ابعاد زندگی بشر فکر و ایده مطرح می‌کنند، جمهوری اسلامی را در همه مسائل فکری، عقیدتی، سیاسی، اجتماعی و اخلاقی هدف قرار داده‌اند که براي مقابله با این هجوم جامعه روحانیت و حوزه‌هاي علميه نقش اساسی دارند».

این ارزش روحانیت است، این ارزش فقه است، ایشان به صورت جامع فرمودند نه فقط در خصوص فقه.

گاهی برخي فضلاء مي‌پرسند ما در مرکز فقهی یا در یک مرکز دیگری به اجتهاد می‌رسیم، بعدش چی؟! وقتی این سؤال مطرح می‌شود من خیلی تعجب می‌کنم. چون معناي سؤال اين مي‌شود که هدف برای من مشخص نیست. بايد به اين عزيزان گفت امروز عده‌ای در دنیا نشسته‌اند و برای تمام بشر ایده خلق می‌کنند، چه کسی باید این ایده‌ها را بشناسد و چه کسی باید با آن مقابله کند؟ ایا اصلاً بدون حکومت می‌شود با اين افراد مقابله کرد یا نه؟

یک بحث همین است، آنها با تشکیلات، حکومت، قدرت، پول و ثروت به میدان آمده‌اند، آنگاه اینجا مسلمین دست روی دست بگذارند و بگويند در دين ما خبری از حکومت نیست. اسلام شامل یک سري احکام فردی است؟! اگر چنين باشد پس این چه دین جامع و دین باارزشی شد؟ این چه دینی است که «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ اْلإِسْلامِ دينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ» باشد، دینی که بتواند در مقابل سلطه‌ها، کفار و مشرکین بایستد و آنها را منهدم کند، نه فقط انهدام فیزیکی، عمده‌اش مقابله فکری است.

این نمايانگر بساطت و پايین بودن سطح فکر یک طلبه است که بعد از گذشت 40 سال از اين انقلاب هنوز بگوید ما را چه به اسرائیل؟ ما را چه به آمریکا؟ ما را چه به سیاست؟ ما همین فقه و اصول یا فلسفه و کلام و تفسیر خودمان را بخوانیم و والسلام! این درست نیست.

از همین روایاتی که می‌گوید «العلم مقرونٌ بالعمل» و «اذا سمعتم العلم فاستعملوه»، به خوبی استفاده می‌شود که علم باید به میدان عمل درآيد و میدان عملش این است که یک فقیه بدعت‌ها را ببيند و در مقابل بدعت‌ها بایستد و این می‌شود عمل او. عمل در هر علمی به مقتضای همان علم است.

بعضی از علوم هم عمل ندارد ولی در فقه و اعتقادیات و اخلاقیات که سه محور و سه پایه‌ی دین ما هستند در همه‌اش عمل معنا دارد و در هر يک هم عمل به مقتضای خودش هست.‌

پس آقایان فضلا ارزش فقاهت را بدانید، ارزش دین را بدانید، جامعیت دین را باور کنید. طلبه‌ای که جامعیت دین را باور نکند انگیزه و نشاط علمی ندارد، برخلاف طلبه‌ای که جامعیت دین را باور کند، اين طلبه نشاط و انگیزه علمی دارد، فقه و اصول و تفسیر و کلام را خیلی دقیق می‌خواند، چون باور به جامعیت دین داشته و هدف برایش مشخص است که مي‌خواهد در مقابل ایده پردازی‌هایی که کفار و مشرکین در هر زمانی داشته‌اند و در زمان ما به مراتب قوی‌تر از صدر اسلام است، ایستادگی کند.

‌تقاضا دارم در اول سال تحصیلی با توکل بر خدا، از امام زمان (عج) استمداد بجوييد. همیشه خود را در محضر حضرت بدانیم، فکر کنيم چه مسئولیت و چه وظیفه‌ی سنگینی داریم؟

به اين جملاتی که در پيش روي شماست خوب دقت کنید بسیار جملات کلیدی‌ای است، امام خميني(رضوان الله تعالی علیه) می‌فرماید: «روحانیت اصیل یعنی روحانیتی که حافظ دیانت و اسلام است، روحانیتی که شغل و مسئولیت انبیاء را پذیرفته، حافظ شریعت، مبلغ رسالت و قوانین وحی است، این دسته از روحانیت سینه خود را برای مقابله با هر تیر زهرآگینی که به طرف اسلام شلیک می‌شود آماده می‌کند و به مسلخ عشق آمده»، این می‌شود «علم مقرون به عمل»، یعنی تا پای جان انسان برای اسلام بایستد و دفاع کند، اما چنانچه منافعش به خطر بیفتد يا ببيند جانش در خطر است، بخواهد تسلیم شود، این می‌شود مصداق عالم بلا عمل. آن عالم و فقیهی که به دنبال حفاظت از اسلام نباشد قطعاً مصداق عالم بلا عمل است و تردیدی در آن نیست.

همچنين نکته‌ای که از مرحوم والد ما(رضوان الله علیه) نوشته‌اند خيلي مهم است: «طلاب باید سرمایه علمی داشته باشند، تا در برابر بیگانگان خضوع نکنیم! بلکه دیگران در مقابل ما خضوع کنند».

مرحوم والد می‌فرمودند مشکل اصلی این است که امروز دنیا از فقه اهل‌بیت خبر ندارد! اگر از این دقت‌ها و این ظرافت‌ها خبر داشته باشد بسیاری از مسائل حقوقی دنیا تغییر پیدا می‌کند.

نکته دوم این است که حوزه باید روز به روز قوی‌تر شود، اصلاً این انقلاب، مولود حوزه است، این انقلاب از دل این حوزه و متون دینی ما برخاسته است. من همیشه گفته‌ام آنچه که سبب شد این انقلاب به وجود بیاید بخاطر آن برداشت جامعی است که امام خميني(رض) از منابع دینی پیدا کرد و اسلام را همان حکومت دانست.

حوزه باید روز به روز از جهت علمي قوی‌تر و عمیق‌تر شود. باید مسائل جديد و مستحدثه بیشتر مطرح شود. ادعای ما این است و مکرر هم گفته‌ام هیچ مسئله‌ی جدیدی نیست که به حوزه ارائه شود و حوزه بگوید ما نمی‌توانیم حرفی در برابر آن بزنیم، آنچه که مربوط به فقیه و فقه و دین می‌شود، حوزه می‌تواند موضع خودش را خیلی خوب روشن کند و این از افتخارات حوزه ماست.

امروز حوزه علمیه قم به برکت انقلاب اسلامي در بسیاری از میدان‌ها حضور پیدا کرده و موضع و دیدگاه دین را مطرح می‌کند. اين حوزه بايد قوی‌تر و عمیق‌تر از گذشته شود، ما از این طرحی که امسال براي مدارس ابلاغ شده و مکاسب و رسائل شیخ را مثله کرده‌اند، بسیار نگرانیم! و من در جلسات خصوصی به حضرات آقایان شورای عالی حوزه عرض کردم که این طرح، نتايج غیر معین و بلکه غیر صحیحی به دنبال دارد.

البته قدردان زحمات آقایان هستیم زحمت می‌کشند و از بزرگان و دلسوزان حوزه هستند و کسی در این تردیدی ندارد، ولی امروز محور فقه و اصول ما اين سه کتاب مکاسب و رسائل و کفایه است، اگر ما اینها را تقطیع کنيم؛
اولاً وقتی تقطیع شود کسی که بخشی از یک کتابی را می‌خواند بخش ديگر را نخواهد خواند، البته آقایان می‌گویند ما نگفتیم نخوانند، خودشان بخوانند و ما سؤال امتحانی نمی‌دهیم!

ثانياً؛ وقتی تقطیع شد شما چطور روش اجتهادی شیخ انصاری را در می‌آورید، چطور می‌توانید بفهمید روش اجتهادی مرحوم امام و آقای خوئی یا دیگران با شیخ متفاوت است و طلبه تا روش اجتهادی به دستش نیاید نمی‌تواند فقیه شود. ارزش بزرگ مکاسب در این است که انسان روش اجتهادی شیخ را به دست می‌آورد و آن را با روش اجتهادی شیخ طوسی، شیخ مفید، علامه حلی، مرحوم نراقی، شهیدین مقایسه مي‌کند و یکی را انتخاب می‌کند. اما اگر تقطیع شد نمی‌شود روش اجتهادی را به دست آورد.

ثالثاً اگر تقطیع شد ارتباط طلبه و استاد با تمام این حواشی که در کنار این کتاب‌ها وجود دارد قطع می‌شود و به تعبیر بعضی از اساتید معظم، موجب قطع ارتباط با تراث می‌شود.

رابعا اشکال اساسي‌تر اينکه شما به‌عنوان مثال در مکاسب محرمه چهار روایت اول که روایت تحف العقول و بقیه روایات است را حذف کرده‌ايد. طلبه که این را نمی‌خواند و استاد هم اگر اینها را درس ندهد، جا بجا مرحوم شیخ انصاری در صفحه به صفحه مکاسب به فقره‌ای از فقرات اين روایات استدلال کرده، حالا مرحوم آقای خوئی سندش را قبول ندارند اما بزرگانی مثل خود شیخ انصاری و مرحوم نائینی و مرحوم یزدی در حاشیه مکاسب به اين روايات استدلال کرده‌اند.

یادم هست که مرحوم سيدمحمد کاظم می‌گوید 12 قاعده‌ی فقهی از روایت تحف العقول استفاده می‌شود، بعد ما بیايیم این روایت را حذف کنیم و بگويیم خود طلبه مطالعه کند؟! طلبه که مطالعه نمی‌کند، استاد هم وقتی می‌بیند این قسمت را نباید درس بگوید نمی‌فهمد چطور می‌تواند در بقیه‌ی مکاسب این بحث و مباحث را ادامه بدهد.

واقعاً ما از آقایان خواهش کردیم و گفتیم این طرح را به‌صورت آزمایشی در بعضی از مدارس اجرا کنيد و ثمره‌‌اش را ملاحظه نماييد. اما نمی‌دانم نظرشان تغییر کرده یا نه؟

ضمن تشکر از تمام این بزرگان و زحماتی که برای حوزه می‌کشند، به عنوان یک وظیفه شرعی عرض می‌کنم که کار بسیار خطرناکی می‌کنند! این کار موجب انهدام فقاهت در حوزه خواهد شد، امسال مکاسب و رسائل را تقطیع می‌کنید، دو سال بعد مکاسب و رسائل هم کنار می‌رود، معالم را کنار زدند، فصول و قوانین را کنار زدند، فکر می‌کنید آنچه که جایش آمد خلأ آنها را پر کرده است؟

ما باید طلاب را عمیق‌تر کنیم، استدلال‌شان این است که آقایان یک مقداری از مکاسب را می‌خوانند و در آخر سال یک سوم خوانده نمی‌شود، خب برنامه بگذارید و تشویق کنید که طلاب آن قسمت را هم بخوانند. کسی که دو سوم محرمه را بخواند اگر خوب خوانده باشد بقیه را هم می‌خواند و نیازی به استاد هم ندارد. هنوز اميدواريم تجدید نظری در اين طرح کنند إن شاء الله.

امسال از عزیزان تقاضا کردیم در بحث‌های خارج برنامه تمهیدی اجراء شود که بسیار برنامه‌ی لازمی است، اگر اين برنامه تمهیدی قبل از درس و با نظارت مسئولین انجام شود، طلبه با یک حضور ذهن قوی سر درس می‌آید و مي‌داند سؤالاتش را باید در درس حل کند، استاد هم مجبور می‌شود چند برابر کار کند.

من خواهش می‌کنم این درس‌های تمهیدی را جدی بگیرید و اهمیت بدهید تا ان شاء‌الله نتایج بسیار خوبی داشته باشد.

از همه اساتید بزرگوار تشکر می‌کنم، چه اساتید درس خارج، چه اساتید سطوح عالی، از مدیر محترم و معاونين «مجتمع آموزش عالي» نيز تشکر مي‌کنم که این عنوان را خود شورای عالی به مرکز داده‌اند، با توجه به رشته‌های مختلفی که اینجا وجود دارد، رشته‌های فقه، اصول، تفسیر و کلام، گفتند می‌‌خواهیم عنوان مجتمع را به این مجموعه بدهیم، لذا تشکیلات مرکز یک مقداری تغییر پیدا کرده است.

امیدواریم همه ما خالصانه کار کنیم، اگر طلاب و اساتید نقدي دارند مطرح کنید و ما هم استقبال می‌کنیم، ما دنبال این هستیم هر سال برنامه مرکز قوی‌تر و به صورت بسیار جامع باشد. باید تلاش زيادي کنیم، زمان زمانی نیست که ما با بی‌برنامگی کار کنیم و زمانی نیست که کار نکنیم.

امیدوارم دعاهاي خالصانه امام زمان(عج) و همه ائمه معصومین(ع) شامل حال ما شود که ما افتخار داريم تحت نام آن بزرگواران در این مجموعه حضور داریم.

ان شاء الله همه آقایان یک رشد بسیار قوی علمی و تقوایی و عملی داشته باشند.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

برچسب ها :

فاضل لنکرانی وظایف روحانیت وظایف طلبگی عالم بی عمل علم مقرون به عمل مثله کردن رسائل و مکاسب خطر برای حوزه فضل العلم فقه اشرف العلوم ارزش روحانیت