فاطمه زهرا(علیهاالسلام) مشكاة نور خدا
۱۷ آذر ۱۴۰۱
۱۵:۱۷
۷۴۰
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
شهادت حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) را خدمت مولا و ولی نعمتمان امام زمان (عج) و همه محبان و شیعیان، اساتید محترم، دانشجویان خواهر و برادر اين دانشگاه تسلیت عرض میکنم.
مناسب دیدم در اين محفل علمي اشارهای مختصر به آیاتی از سوره نور داشته باشیم.
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
«اللهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ»
سه آیه بعد هم مرتبط با همين آيه است؛
«فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ»، «رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ»[نور: آيات 35 تا 38].
در این آیات عنوان اجمالی از مباحث خداشناسی، پیامبر شناسی، امام شناسی و معاد وجود دارد و متضمن مطلب زيادي است، یعنی اگر بخواهیم بحثهای دقیق، تفسیری، کلامی و فلسفی که در ذیل این آیات واقع شده را مطرح کنیم به نظرم بیش از یک سال کار علمی میخواهد، یک سالی که روزی سه چهار ساعت انسان فقط راجع به این آیات کار کند، ولی اجمالش بيان ارتباط بین خدا و بشر است و اینکه خداوند در این عالم مادی چگونه بر بشر ظهور میکند.
در زمان حيات امام خميني(رضوان الله تعالی علیه)، به یک کسی که خيلي ادعاي ارتباط با امام زمان(عج) داشت اما امام آن را قبول نداشت فرموده بودند از آقا بپرسید کیفیت ربط بین حادث و قدیم چگونه است؟ اين از سؤالاتی كليدي است که امّ المسائل و مادر سؤالهاي فلسفي است که برای خیلی از فلاسفه هم حل نشده! آن آقا هم بعد از این سؤال رفته که رفته و هيچ پيدايش نشد.
اگر ما بخواهیم از قرآن یک آیه محوری در شناخت خداوند سبحان ارائه بدهیم، يك موردش همين آيه شريفه است كه در آن خدای تبارک و تعالی خودش را چنين معرفی میکند، «اللهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» همیشه سؤال ما این است که خدا کیست، چیست و کجاست؟ اين آيه میفرماید حقیقت خدا یک حقیقت نوری است. مراد از نور هم نور ظاهری اين عالم ماده نیست، نور یعنی روشنایی، آنچه كه خود روشن است و مُظهِر غیر هم هست، در تاريكي چيزي را نمیتوان دید. ولی يك لامپ معمولي وقتي روشن شود همه چیز را نشان میدهد و مشخص میکند چه کسانی اینجا حضور دارند، وسائل اینجا چیست؟ تعریف نور یعنی «الظاهر بذاته و المظهر بغیره» که یک درجه بسيار نازلِ آن خورشید است.
باز سؤال پیش میآید یعنی چه خدا نور آسمان و زمین است؟ آیا معنايش هادی آسمان و زمین است؟ مدبّر آسمان و زمین است؟ احتمالاتی مطرح است. در مورد همین «الله نور السموات و الارض» هم در تفاسیر اهل سنت و شیعه بحثهای فلسفی زیادی بيان شده است. خداوند میفرماید روشن است كه شما نمیدانید نور آسمانها و زمين یعنی چه، من یک مثلی برای شما ميزنم.
در آخر آیه تصريح میفرماید «وَيَضْرِبُ اللهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ» برای مردم خدا با مثل مطلب را روشن میکند، «مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ» مشکاة يعني چراغدان يا طاقچه و محلی كه در قدیم چراغها را آنجا قرار میدادند که محوریت داشته باشد، باد آن را نيندازد و تلألؤش خوب باشد، میفرماید مثل نور خدا مثل یک مشكات و محل چراغی میماند که در آن چراغی روشن است «فِيهَا مِصْبَاحٌ» و این چراغ در ميان یک ظرف شیشهای است.
«الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ» قدیم وقتی چراغها را درون شیشه میگذاشند نور چراغ چند برابر میشد «الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ» اين ظرف شيشهاي مثل ستاره میدرخشد «يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ» روغن و سوخت این چراغ از درخت پربرکت زیتون است با آن خاصیتهاي بينظيري که زیتون دارد. فتیله چراغها را قبلاً برای روشن شدن در روغن و بعدها در نفت قرارميدادند «لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ» این چراغ همیشه در یک حدّ بالایی از روشنایی و اعتدال است، انحراف به شرق یا غرب ندارد. گفتهاند مسیحیها به سمت شرق و یهودیها به سمت غرب نماز ميخواندند، نوری که در قله یا در وسط یک صحرا قرار بگیرد هیچ انحرافی پیدا نمیکند.
«يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ» این چراغ اضاعه و نورافشاني میدهد «وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ» ولو اینکه آتشی نزدیک آن نشده، بلكه خودش ذاتاً و برای همیشه روشنایی میدهد، «نُورٌ عَلَى نُورٍ» نوری پشت سر نور دیگر ميآيد. «يَهْدِي اللهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ» به این قسمت خوب دقت شود. خدا میفرماید این نوری نیست که هر کسی بخواهد بتواند سراغش برود، «يهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يشَاءُ» آن كسي که مورد ارادهی خدا قرار گیرد به سوي این نور هدایت میشود «وَيَضْرِبُ اللهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» در روایات اين نور به قلب مؤمن و به آن هدایتی که خدا برای بشر قرار داده و مشکاة به علم پیامبر یا قلب حضرت تطبیق شده است.
در روایات اهل سنت هم همانطور كه در تفسیر روح المعانی آمده مشکاة قلب و سینهی مبارک پیامبر ذكر شده است. مصباح نيز آن نبوتی است که خدا در سینهی مبارک پیامبر قرار داده، زجاجه به اوصیاء پیامبر امیرالمؤمنین(علیهالسلام) و ائمه معصومین(علیهمالسلام)، تطبيق گرديده است. «یکاد زیتها یضیء ولو لم تمسسه نارٌ»، خدا مثال میزند که این چراغ ولو آتشی نزدیک آن نشود، همیشه روشن است، یعنی بعد از وجود مبارک پیامبر باید یک شخصیتهای والامقامي باشند كه ذاتاً نوراني باشند ولو وحي و ملائکهای بر آنها نازل نشود، ولو لم تمسسه نارٌ مثالی از این واقعیت و حقیقت است.
خدا نور خودش را در پیامبر و نبوت او و استمرارش را در ولایت قرار داده. در «يهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يشَاءُ» این هدایت هدایت خاصه است، فقط آنهایي که متعلق ارادهی خدا هستند، هدايت به اين نور ميشوند. اراده خدا هم که یک ارادهی بیملاک نیست! انسانی که لجاجت ندارد، انسانی که «مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ» نباشد يعني هوي و هوس دنیا قلب او را نگیرد، انسانی که قلب او را غشاوه، رین، اکنّه، فرا نگرفته باشد. «فی قلوبهم اکنّة»، به معنای پردهای است که تمام قلب را دربر میگیرد آنگاه هر چه بر او آیات قرآن بخوانند، هر چه معجزات پیامبر را بر او نشان بدهند اثری ندارد، به تعبير قرآن قلبشان قساوت يافته. اگر قلب انسان قسي نباشد، اگر تابع هوي و هوس نباشد هدایت به این نور پیدا میکند.
در اين آيه شريفه خداوند متعال چقدر زیبا خودش را معرفی میکند میگوید پیامبر و آل پیامبر تجلی من هستند، «مثل نوره کمشکاة»، خدا که نمیخواهد خودش را تشبیه به طاقچه و چراغدان و فتیله و روغن زیتون و آتش كند. این چه سنخیتی با خدا دارد؟ ولی برای اینکه بشر یک مقدار بفهمد با مثال ميفرمايد این چراغ روشن و روشنگر در طاقچهی تمام عالم قرار دارد ، طوری نیست که اختصاص به یک مکان یا محل یا گروهی داشته باشد، این مشکاتی است که در آن چراغی است و آن چراغ در شیشهای است و آن شیشه همانند کوکبٌ دریٌّ و ستارهای پرفروغ میدرخشد، «يوقد من شجرةٍ مبارکة زيتونة»، در روایات شجره مبارکه را به شجره نبوت تعبیر کرده و ميخواهند بفرمايند چراغ هدايت بشر فقط در اين شجره مباركه است.
از آیه بعد كه میفرماید: «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ» استفاده ميشود شجره مباركه چه كساني هستند. فی بیوتٍ متعلق به چیست؟ یک احتمال این است که متعلق به آن نور يا مشکاة باشد یعنی اين بيوت ظرف این مشکاة يا نور خداست. بعضی هم گفتهاند متعلق به یسبّحُ است که اين خلاف ظاهر است، هر كس بدون مراجعه به هیچ تفسیری وقتی اين آيات را بخواند متوجه ميشود في بيوت متعلق به همان نور يا مشكاة است و آیه بعد هم به صراحت میگوید چه كسانی در اين بیوت هستند؟ خدا میفرمايد نور من در بيوت و خانههايي است كه اولاً اراده کردهام در ملكوت رفعت پیدا کند و ثانياً «وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ» مردان و زنان این بیوت، در و دیوار این بیوت پيوسته مشغول ذكر خدا هستند. «يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ» در اين بيت شب و روز خدا را تسبیح میکنند.
در روایات شیعه و اهلسنت نقل شده كه از پیامبر(ص) سؤال کردند آيا منظور از این بیوت بیوت انبیاء است؟ حضرت فرمود بله بیوت انبیاء یکی از مصادیق آن است، پرسيدند بیت خود شما هم هست؟ فرمود بله، طبق روایتي که در کتب اهل سنت هم آمده، ابوبکر از پیامبر سؤال میکند که بیت علی و فاطمه هم داخل این آیه است؟ پیغمبر فرمود «من افاضلها»، نه فقط داخل در این آیه است، بلكه برترین این بیوت است، آلوسی در روح المعانی وقتی این روایت را نقل میکند میگوید «إن صحّ سند الحدیث لا یجوز العدول عنه» آلوسی هرچند در موارد زيادي خیلی از حق دور میشود ولی در جاهایی هم به حق نزدیک میشود، مثل اینجا كه میگوید اگر سند این حدیث درست باشد نمیشود دست از این حدیث برداشت.
ما میگوئیم در اينكه بيت فاطمه و علي از مصاديق اين آيه است اصلاً نیاز به روایت نداریم تا مثل آلوسي بخواهد با ترديد به آن نگاه كند، وقتي قرآن ميفرمايد: نور هدايت من در بیوتی است که اين سه خصوصیت را دارد «أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ»، اولاً اراده خاص من بر اين تعلق گرفته كه این بیوت در ملک و ملکوت رفيع باشد تا چشم آسمان و زمين، اهل دنیا و ملائکه به این بیوت باشد.
رفعت و بزرگی مال خداست، خدا هم تا به کسی يا به چيزي اجازه ندهد ترفيع پيدا نميكند. مسجد از مواردی است که خدا اذن به رفعت آن داده همينطور بيوت انبياء. ترفيع بيت فاطمه و علي هم مسلم است چون بيتي است كه يك فرد از اعضاء اين خانه دختر پيغمبر، فرد ديگر داماد و وصي پيغمبر و اعضاء ديگرش نوههاي حضرت كه سرور جوانان اهل بهشت «سيدا شباب اهل الجنة» هستند.
به قول يكي از علماي اهلسنت كه نوشته است من راجع به حضرت زهرا هيچ چيز نميتوانم بگويم، اينقدر مقامش بالاست كه اگر همه عطرهاي عالم را مركب و گلها را قلم سازيم تا بتوان گوشهاي از حقيقت زهرا را نوشت، قادر نخواهيم بود فقط يك جمله را با جرأت ميتوان گفت و آن اينكه «فاطمة بنت النبي و زوجة علي و ام الحسن و الحسين»، فاطمه دختر پيامبر، همسر علي و مادر حسن و حسين است. واقعاً بعضي از اين علماي اهل سنت و حتي برخي از مسيحيان فاطمه را خوب شناخته و راجع به حضرت مطالب بسيار عجيبي نوشتهاند. انسان وقتی در روایات خلقت حضرت زهرا سلام الله علیها آدم دقت میکند مثل روایتی که صدوق در معانی الاخبار آورده و میگوید فاطمه سلام الله علیها از نور عظمت خدا خلق شده، بعد هم میگوید وقتی خدا فاطمه را خلق کرد ملائکه گفتند «الهنا ما لهذا النور»، این نور چیست؟ فرمود نور فاطمه است، آنگاه «خرّت الملائکة ساجدین» ملائکه بیاختیار سجده کردند. در جريان خلقت حضرت آدم ملائكه به امر خدا سجده کردند اما اينجا بدون امر خداوند به سجده افتادند. شايد هم اين دومين سجده ملائکه در مقابل انسان بود که بیاختیار شده و محو این نور گرديدند. ريشه روایات خلقت نوری ائمه در همین آیات است.
دومين شاخصهاي كه قرآن بيان ميكند اين است «يذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ» خداوند اجازه داده در اين خانه اسم خدا ذكر شود و سومين خصوصيت «يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ»، كدام بيت را سراغ داريد كه شبانه روز در آن هزار ركعت نماز خوانده شود؟ مرد بخواند، همسر و فرزندانش هم بخوانند، پيوسته در اين بيت خداوند تسبيح ميشود، اگر ما بخواهيم بيوت الهي را در دنيا اولويتبندي كنيم، هرچند خود پيامبر فرموده «هي من افاضلها» ولي از خود آيه فهميده ميشود اين فقط بيت فاطمه و علي و ائمه معصومين(علیهمالسلام) است كه در رأس اين مكانها قرار دارد ولو در مساجد خصوصاً مساجد بزرگ مثل مسجد الحرام نماز خوانده ميشود و تسبيح خدا صورت ميگيرد.
در آيه بعد ميفرمايد «رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ» اين آيه را در جريان انقلاب اسلامي ما براي شهدا و مجاهدين انقلاب خوانده و تطبيق كردهايم اما اصل آيه مربوط به صاحبان آن بيتي است كه مثل نور خدا هستند يعني پيامبر و اهل بيت او. رجالٌ در اين آيه نه فقط به معناي مردان در مقابل زنهاست. بلكه به معناي بزرگان، و شخصيتهاست چه مرد باشند چه زن. رجل در لغت عرب به معناي بزرگ ميآيد.
در اين خانه شخصيتهايي حضور دارند كه هر چند كارهاي دنيايي ميكنند، خريد و فروش كرده و خورد و خوراك دارند اما «لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ» انجام اين امور آنها را غافل از ذكر خدا و اقامه نماز و پرداخت زكات نميكند. سپس يك ملاك ديگر هم بيان ميكند «يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ»، ساكنان اين بيت همه از معاد و قیامت خوف دارند.
مگر ننوشتهاند پيامبر روزهای آخر عمر مباركشان فرمودند یک ظرف آبی جلوی من قرار بدهید آنگاه آب برمیداشت به صورت مبارکش میریخت، عرض کردند یا رسول الله برای چه؟ فرمود میخواهم عقبات و احوال مرگ برایم آسان شود، اینها نسبت به قیامت، روزی که تمام قلبها و ديدگان اضطراب پیدا میکند، اینچنين خوف و نگراني داشتند گويا آن روز را جلوی چشمشان میديدند، آیه بعد هم كه ميفرمايد «لِيَجْزِيَهُمُ اللهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَيَزِيدَهُم مِّن فَضْلِهِ وَاللهُ يَرْزُقُ مَن يَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ» خدا بهترین جزا و پاداش را به اینها میدهد، انسان با خواندن اين آيات هم بايد اشك بريزد هم بايد لذت ببرد و تلاش كند اعتقادش را قوي كند بداند و باور كند كه دنيا چيست؟
رفعت نزد پروردگار چيست؟ رزق الهي چيست كه ميفرمايد: «وَاللَّهُ يرْزُقُ مَنْ يشَاءُ بِغَيرِ حِسَابٍ». 100 سال هم كه عمر كني بالاخره تمام ميشود و هيچ يك از سرمايههاي جواني، ثروت، مقام، سلامت باقي نميماند و اعتبار ندارد، آنچه رفعت و بقا دارد پيامبر، علي، فاطمه و اولاد آنها و ارتباط با ولايت است.
اصلا اين آيات نيازبه هيچ روايتي ندارد تا گفته شود سند اين روايت چطور است؟ براي ارتباط با خداوند تنها راه توجه به همين انوار الهي است، چون خدا اینها را مَثَل خودش قرار داده است. خدا میگوید من نور هستم و مَثَل نور من روی زمین اینها هستند. از ظلمت كه نمیتوان به نور رسيد. از آدمهای ظالم و از باطل که نمیشود به حق رسید، از نور باید به نور رسید و نور هم منحصر در ذات معصومين(علیهمالسلام) است.
امروز زمانی است که جامعه ما نیاز به شناختن هر چه بيشتر این حقایق دارد، چهل و اندی سال از انقلاب گذشته، حرف هم زیاد زده شده، این مقداری که در این چهل و چند سال مردم ایران و مردم دنیا حرف دین و ابعاد اسلام به گوششان خورده در طول تاریخ سابقه ندارد و این مسلم است. این مقداری که آیات قرآن به میدان آمده، این مقداری که روایات و منابع و معارف دینی به ميدان آمده، به هیچ وجه قابل مقایسه با قبل نیست، مردم زمان ما از جهت آگاهی دینی قابل مقایسه با گذشته نیستند.
البته موانعی وجود دارد که سبب میشود التزام شان به اندازه آگاهیشان نباشد و این يك واقعيت است میدانند چه چیز حلال و چه چیز حرام است، حلال و حرام را خوب یاد گرفتهاند اما متأسفانه در میدان عمل التزامشان کم است، در عين حال هنوز معارف ناب اهلبیت بیان نشده همانطوري كه مبانی علمی و دینی این نظام و انقلاب را هنوز برای نسل امروز بیان نکردهایم، ما وقتی میخواهیم انقلاب را به نسل امروز معرفی کنیم میگذاریم در ايام دهه فجر و 22 بهمن، تظاهراتهای مردم در سال 56 و 5(علیهالسلام) را یک مقدار نشان میهیم و فكر ميكنيم تمام است، ما هنوز واقعاً مبانی انقلاب را به خوبي روشن و بيان نکردهایم. من به دفعات این بحث را مطرح كردهام که امام نيامد روی نظریهی ولایت فقیه این انقلاب را برپا و اين نظام اسلامي را تأسيس كند. اينكه گفته شود امام خميني(رضوان الله تعالی علیه) در بحثهای اجتهادی خود به اين نظریه رسيد که فقیه ولایت دارد و بعد هم آمد این حکومت را تشکیل داد، این فکر دور بودن از مکتب فقهی و اصولی امام است.
امام نخست حکومت دین را از آیه آیهي قرآن استفاده کرده است. ما باشیم و این کتاب قرآن، قرآن میگوید دین یعنی حکومت، همان كه امام در کتاب البیع میفرمایند «الاسلام هو الحکومة»، چقدر در رسانهها این بحث تحلیل شده است؟ چرا امروز یک عده میگویند دین، حكومت را رها كند برود کار خودش را بکند؟ برای اینکه جوان امروز از دین فقط نماز و روزه را میداند.
مسئله عدالت را هم مطرح کردهایم که آن را هم هنوز نتوانستیم در عمل نشان دهیم، یعنی اگر هم شده خیلی کم است.
غرض اصلي از طرح این مطالب توجه به پیام این آیات است، سوره نور را تتبع کرده و این آیات را مد نظر قرار بدهید چقدر در زندگی خود با این آیات ارتباط داشتهايم؟ حیف نیست از دنیا برویم تا اندازهاي به قدر فهم خود از این آیات و حقیقت این آیات اطلاع نداشته باشیم؟ كه هم خداشناسی و هم پیامبرشناسی و هم امامشناسی است، مضمون همان دعايي كه توصيه شده در آخر الزمان خوانده شود «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَبِيَّكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَبِيَّكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي»، در اين آيه هم معرفت به خدا هست هم معرفت به پيامبر و هم معرفت به اهلبيت.
ان شاء الله در این دانشگاه ادیان و مذاهب تحقیقات عمیق ديني هر چه بیشتر رشد کند و شاهد آثار بسیار خوب تحقيقي و تربيت دانشمنداني فرهيخته از این مجموعه باشيم تا در همه نقاط دنیا مروج و منادی دين و معارف نوراني مكتب اهلبيت(علیهمالسلام) باشند.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته