حقیقت نهفته در نامهای حضرت زهرا(سلام الله علیها)
۰۶ دی ۱۴۰۱
۲۰:۵۹
۶۷۸
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِين
ایام شهادت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را گرامی داشته و این مصیبت عظمی را محضر مبارک امام زمان ولی الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و همه شیعیان و محبان آن حضرت تسلیت عرض مینمایم. از شعرای محترم آیینی کشور و خصوصاً استان قم تشکر میکنم.
تعبیر دقیقی که برادر ارجمند جناب آقای شریعتی فرمودند، قم پایتخت شعر آئینی کشور است و باید همینطور باشد چون قم عشّ اهلبیت و آل پیامبر است. از دوستان برگزارکننده این جلسه که سیزدهمین سال برگزاری این محفل سوگواره شعر فاطمی است، خصوصاً برادر عزیزمان جناب آقای سيدحميد برقعی نیز تشکر میکنم.
حقیقت حضرت زهرا(س) یک حقیقت غیر قابل شناخت برای بشر عادی است. با مراجعه به کتابهایی که در مورد حضرت زهرا نوشته شده، تنها ميتوان به قطرهاي از اقيانوس وجود حضرت دست يافت.
بحمدالله امروز به برکت این انقلاب و نظام کتابها و مقالات فراوانی در مورد حضرت زهرا(س) تالیف شده که قابل مقایسه با گذشته نیست. در بحارالانوار مرحوم مجلسی که از کتب مرجع شیعه است و بخش عمدهای از یک جلد آن پیرامون حضرت زهراست، انسان وقتی به اسامی حضرت زهرا(س) دقت میکند همانجا در شناخت حضرت متوقف میشود که این بانو کیست، این چه شخصیت و چه مخلوق باعظمتی است؟ این چه تجلیای از تجلیات خدای تبارک و تعالی است که نُه نام آن هم از طرف خدا، بر او نهاده شده و این خیلی عجیب است، در بعضی از روایات تعداد آن را به 18 نام هم رساندهاند كه هریک از این نامها یک بُعدی از ابعاد این حقیقت را برای ما روشن میکند.
شیعیان امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا(سلام الله علیهما) اگر به وجه تسميه و نامگذاري حضرت در هر يك از اين نامها دقت و تامل کنند مثل فاطمه، زهرا، مبارکه، محدثه، راضیه، مرضیه، صدیقه، طاهره و... متوجه بحثهای عمیقی در هر كدام خواهند شد. محققین برای هر يك از این نامها میتوانند یک جلد کتاب بنویسند. جهتش هم وجود روایات متعددی است که دارای نکات فراوان در مورد آن حضرت میباشد که توضیح آنها در یک صفحه و دو صفحه و چند صفحه نمیگنجد و از همین رو میدان برای شعرای آئینی بسیار باز است.
خداوند فاطمه را فاطمه نامید چون میفرماید شما نمیتوانید حقیقت او را بفهمید: «لأن الناس فطموا عن کنه معرفتها»،[1] یا «لأنها فطمت من الشر»،[2] اصلاً در قاموس وجود او هیچگونه زشتی، پلیدی، بداخلاقی راه ندارد. به او فاطمه میگویند برای اینکه خداوند بین حضرت و شیعیانش با آتش جهنم جدایی افکنده است. عجیب این است این روایات به همه شیعیان زهرا از آن زمان تا قیامت اشاره فرمودهاند که: «لأنّ الله فطمها وفطم من احبّها من النار».[3]
در روایتی امام باقر(ع) فرمودهاند در روز قیامت حضرت زهرا(س) وقفهای بر در جهنم خواهند داشت. در آن روز بین دو چشم هر انسان مهر خورده که مؤمن است یا کافر. آنگاه حضرت نگاهش به فردي ميخورد که بر جبینش نوشته شده محب فاطمه، اما به خاطر کثرت گناهانش ملائکه او را به سمت جهنم میبرند. به خدا عرض میکند: نام مرا فاطمه نهادی و وعده دادی که محبین تو و فرزندانت را از آتش جهنم نجات میدهم وعده تو که حق است و از آن تخلف نمیکنی. پس چرا مأمورانت این جوان را به سمت جهنم میبرند؟ خداوند میفرماید: فاطمه جان درست است؛ من به شما وعده دادم و اکنون هم امر میکنم او را به جهنم نبرند ولی امروز خواستم عظمت مقام تو را در نزد خويش به همه ملائکه نشان بدهم![4]
جهت چهارم نامگذاری حضرت به فاطمه «فطمتك بالعلم» است،[5] همان زمانی که در شکم حضرت خدیجه بوده با مادر صحبت میکرد خداوند علم را در وجود فاطمه زهرا(سلام الله علیها) قرار داده و به هنگام تولد هم فطام او را با علم قرار داد. او عالم به ملک و ملکوت، عالم بما کان و ما یکون بود، همان علمی که ائمهی ما داشتند. در این مورد قضایای زیادی در روایات نقل گردیده، گاهی امیرالمؤمنین که به خانه میآمد، فاطمه میفرمود: علی جان، پیامبر امروز این مطالب را بیان فرمود، مطالب معارفی که خیلی بلند بود. علی(علیه السلام) میفرمود: فاطمه جان، تو از کجا به این مطالب پی بردی؟ البته این سؤال و گفتگوها برای این صورت میگرفت که من و شما بتوانیم مقداری معرفت به وجود بیهمتا و اقيانوس علم فاطمه پیدا کنیم.
حال ادعای ما این است که این کشور کشور فاطمی است، این همه عزاداریها، فاطمیه اول، فاطمیه دوم برپا ميشود که بحمدالله مردم مثل ایام محرم و صفر همه مشکی میپوشند، حق هم همین است که همه عزادارند.
امروز تمام قدرتها، توطئهشان این است که حضرت فاطمه را از ما بگیرند و ما را از اهلبیت جدا کنند. مگر میشود بانویی از بانوان ما در این کشور عشق به فاطمه در قلبش باشد آنگاه بگوید میخواهم حجاب را کنار بگذارم؟ یا من حجاب را دوست ندارم!
حجاب دستور خداست و بیحجابی دستور شیطان. حجاب حق است و بیحجابی باطل. حجاب خیر است و بیحجابی شر. کجای بیحجابی عنوان خوبی دارد که یک زن بخواهد به دنبال آن باشد. ما خجالت میکشیم در شهر قم که عش آل محمد(ع) است و مضجع نورانی فاطمه معصومه(سلام الله علیها) در آن قرار دارد، انسان شاهد تردد زنان بیحجاب باشد. واقعاً انسان میخواهد زمین شکافته شود و در آن مدفون شود و این فجایع را نبیند.
ما باید از فاطمیه درس بگیریم، ای مغازهداران، جوانان، مردان، خانوادهها، پدران و مادران و اي مسئولین آيا شما حبّ فاطمه دارید؟ پس چرا بیتفاوت هستید؟ من نمیگویم باید برخورد کذا و کذا با اینها بشود، منتهی بیتفاوت نباشیم، امروز اطلاعیهای را خواندم از مشهد که خیلی خجالت کشیدم: نوشته بود عزاداری بانوان پوشیه پوش اما از حضور بیحجابها هم استقبال میکنیم.
گاهی به امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) عرض ميکردند فلان راوی حب و علاقه به امیرالمؤمنین دارد و او را هم بر بقیه خلفاء مقدم میدارد، اما بی میل به اولی و دومی هم نیست! حضرت فرمودند: این فرد اهل نار است، آن دو در آتش جاودان مخلّد هستند، این هم مخلّد میشود. برای من که ادعا میکنم عزادار حضرت زهرا(ع) هستم معنا ندارد بگویم کسی که با حجاب عناد و دشمنی دارد فرقی با بانوان عفیف و باحجاب ندارد، قطعاً دروغ بوده و عزادار حضرت زهرا نیستم! حجاب و عفاف فاطمی سرمایه بزرگی است که خدا به ما داده، و دشمنان میخواهند این سرمایه را بگیرند. بله بايد با رفتار و گفتار محترمانه، به خواهراني كه رعايت حجاب و شؤون اسلامي را نميكنند تذكر داد و آنها را جذب كرد ولي اين فرق ميكند با استقبال و تشويق آنها به ادامه خطا.
من کاری به مسائل دیگر کشور و مسائل اقتصادی ندارم! ولی مسلم است که امروز همه دنیا بسیج شدهاند تا این چادر را از سر بانوان ما بردارند، من به قدری خوشحال شدم که امروز در مراسم تشییع شهدای گمنام، تمام بانوان محجبه در شهرهای مختلف شعار میدادند اگر جانمان را از دست بدهیم چادر را از دست نمیدهیم، آفرین بر شما! باید چادر این بانوان را بوسید، باید این بانوان مورد احترام و اکرام همه ما باشند، اگر به فاطمه زهرا معتقدیم فاطمه دنیا و آخرت انسان را تحت الشعاع قرار میدهد.
ببینيد فاطمه با انسان چه میکند؟ راوی میگوید: «خرجت أم أیمن إلی مکة»، ام ایمن وقتی فاطمه به شهادت رسید، دیگر طاقت ماندن در مدینه نداشت. «قالت: لا أری المدینة بعدها» گفت: بعد فاطمه دیگر نمیخواهم مدینه را ببینم، وقتی از مدینه به سمت مکه میرفت، در جحفه تشنه شد «فأصابها عطشٌ شدید فی الجحفة حتی خافت علی نفسها» به طوری که احساس کرد از تشنگی میخواهد بمیرد.
چشم گریانش را به سمت آسمان متوجه کرد و گفت: «یا ربّ أتعطشنی و أنا خادمة بیت علیّک»، تو میخواهی من با عطش از دنیا بروم؟ در حالی که من خادمه خانه علی هستم. من خادمه زهرا دختر پیغمبر توام، «فنزل إلیها دلو من ماء الجنة»، خداوند نمیتواند درخواست چنین کسی که خادمه فاطمه زهرا(س) بوده را بیپاسخ بگذارد، لذا یک ظرف از آب بهشت برای او فرو میفرستد که طبق این روایت با آشامیدن آن تا آخر عمرش ـ یعنی حدود هفت سال ـ هیچ مریضی به سراغش نیامد، این اثر خدمت به فاطمه زهرا(سلام الله علیها|) است و از این نمونهها فراوان نقل شده است.
در خاتمهی بحث این جملاتی را که زیاد هم شنیدهاید، میخواهم به عنوان یک عرض ادب مختصر بیان کنم تا نام من هم در زمره ذاکرین حضرت زهرا(سلام الله علیها) ثبت شود؛ «لمّا قبضت فاطمة دفنها امیرالمؤمنین سراً»، وقتی فاطمه شهید شد امیرالمؤمنین او را تجهیز کرد و مخفیانه دفن نمود، «فحوّل وجهه علی قبر رسول الله(ص)»، مصیبت سنگین است، پس از دفن فاطمه روی مبارکش را به طرف قبر پیامبر متوجه نمود و عرض کرد: «السلام علیک یا رسول الله عنی وعن ابنتک النازلة فی جوارک والسریعة اللحاق بک» سلام بر تو ای رسول الله از طرف خودم و از طرف دخترت که به زيارتت آمده و در جوار شما دفنش کردم، یا رسول الله چه زود این دخترت به سوی تو آمد، «قلّ یا رسول الله عن صیفتک صبری» یا رسول الله با رفتن زهرا(س) صبر و مقاومت علی تمام شد، یک رکن زندگی علی خودت بودی و رکن دیگر هم فاطمه.
در بعضی از روایات امیرالمؤمنین(ع) میفرماید وقتی فاطمه شهید شد درست مثل مصیبت از دست دادن پیامبر احساس کردم یک رکن وجودم از دست رفت، «لقد استرجعت الودیعة»، ودیعه و امانتی در شب عقد به من سپردی و دستش را در دستم گذاشتی و فرمودی: علی جان این ودیعه خداست که دست توست، حال این ودیعه را به شما برگرداندم.
«و اخذت الرهینة»، این جمله را کمتر میخوانند و معنا میکنند، حضرت به پیغمبر عرض میکند: زهرا از دست من ربوده شد، زهرا را زود از دست من گرفتند، از این پس آسمان و زمین برای من تاریک است، این امیرالمؤمنین و ولی الله اعظم است که در فراق زهرای مرضیه چنین نالهای سر داده و این جملات ما را متوجه مقام والای زهرای اطهر میکند.
[1]. بحار الانوار، ج43، ص65، ح58.
[2]. بحار الانوار، ج43، ص10.
[3]. ارشاد القلوب، ج 2، ص 232.
[4]. علل الشرايع، ج1، ص179.
[5]. كافي، ج1، ص460.