نمايش؛ هنری است برای انتقال يك پيام معنوی، علمی، اخلاقی یا سياسی به مخاطب
۱۳ دی ۱۴۰۱
۱۸:۳۹
۷۰۶
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
بسم الله الرحمن الرحیم
قبل از شروع بحث، یاد و خاطره سردار دلاور اسلام شهید حاج قاسم سلیمانی و حق بزرگی که این شهيد والا مقام بر مردم و کشور ما و بر جبهه مقاومت و مبارزان راه خدا دارد را گرامی میداریم. ان شاءالله همه ما مشمول دعای این مجاهد شهيد قرار بگیریم.
بحثم را در دو قسمت به صورت اجمال عرضه ميدارم؛
اول مسئله محتواست. امروز كه صدا و سیمای ما به تعبیر امام خميني(رضوان الله تعالی علیه) به عنوان یک دانشگاه مطرح است، این عنوان اقتضا میکند که دائماً در مورد غنیسازی صدا و سیما از حیث محتوا و بیان مسائل بسیار اساسی و ریشهای کار شود و اكتفا نشود به یک امور سطحی و موقت روزمره یا مناسبتهای موقتی که به تناسب ایام، از وفیات و شهادتها و موالید ائمه معصومین(علیهمالسلام) به وجود ميآيد. یعنی بايد نسبت به دامنه فکر محتوایی برنامهها بحث کنید و ببینید اكنون چی هست و در آينده باید به چه سمتی حرکت کند؟
البته در مورد کارهای ارزشی فراوانی كه در طول این 40 سال انجام شده تردیدی نیست. من به این مسئله اعتقاد دارم که در افزايش سطح آگاهی مردم از دین در این چهل و چند سال صدا و سیما به عنوان رسانه ملي نقش اول را داشته و قابل مقایسه با قبل از انقلاب نیست، این مقداری که تا امروز از تاریخ دین، اسلام، اهلبیت، تفسیر قرآن، ترجمه قرآن، معارف، اعتقادات، اخلاقیات و ... مطرح شده واقعاً گنجینه بسیار زیادی است كه هیچ کسی نمیتواند منکر آن شود.
من با اين بحث كه امروزه گاهی مطرح ميشود در این چهل و چند سال از جهت دینی کار نشده، حوزههای علمیه، دانشگاهها، رسانهها درست کار نکردهاند، به یک معنا مخالفم. نمیتوانیم بگوئیم کار نشده، دانشگاه کار کرده، رسانه کار کرده، ولی نکتهی اصلی این است که به کارهای زیربنایی اساسی کمتر توجه شده و من روی این نکته تکیه میکنم.
الآن اگر ما از صدا و سیما یا حتی خود حوزهها، چون نمیخواهم فقط صدا و سیما را مخاطب قرار بدهم و از مراکز علمی و پژوهشی سؤال كنيم چقدر در باب مبانی دینی انقلاب يا در دايره محدودتر مبانی فقهی انقلاب برنامه توليد كردهايم؟ بله عنوان ولایت فقیه يا عنوان مردم سالاری دینی را به عنوان یک امر واضح و مسلم و حتی کالضروری، که کسی نباید در آن شک کند، به مخاطبین القا کردیم در حالی که اساس مطلب فراتر از طرح این عنوان به تنهايي است.
راجع به تبيين مباني ولایت فقیه كه از اركان و اصول انقلاب ماست در صداوسيما چه مقدار بحث مطرح شده؟ امروز گاهی برخی افراد نادان، یا روشنفکرهای معاند از این حکومتی که دقیقترین ارزشها و زیباییها در ایدهی این حکومت وجود دارد، به نام استبداد ديني ياد ميكنند. البته نسبت به اینکه یک مسئولی اشتباهی میکند کار نداریم! در هر نظامي اشتباه انجام ميشود. اما بايد ديد چطور ميشود که این تعبير بياساس در ميان بعضی از اقشار و جمع محدودي مطرح میگردد و پذیرفته ميشود؟
چند سال قبل جمعی از انديشمندان مسکو به مرکز فقهی و ديدار ما آمده بودند، یک جمع فرهیخته و اهل فکر كه پیرمردهای کاركشته و متخصص در مسائل علمی اجتماعي و جامعهشناسي در بینشان زیاد بود، خود آنها میگفتند ما تمام شیوهها و نظامهاي حکومتی در دنیا را بررسی کردهایم هیچ شیوهای دقیقتر و مطمئنتر از حكومت عالم عادل كه شما به آن ولایت فقیه ميگوئيد نداریم، اين بيان از آنها که هيچ يك مسلمان نبودند، خیلی مهم است، ولی ما نتوانستیم این را به جامعه خودمان بگوئیم. آنها با مطالعه تمام حكومتها و دقت بر مبانی دینی و فکری ولايت فقيه به اين نتيجه رسيدند كه مطمئنترين و بهترین روش برای حکومت، ولايت فقيه است، چرا ما در صدد برنيامدیم روی این موضوع خوب کار کرده و به روشنی آن را به مردم عرضه كنيم.
من لازم است همينجا به اين نكته اشاره كنم كه از ويژگيهاي امام خميني(رضوان الله تعالی علیه) اين بود كه به دین یک نگاه جدید داشت و ولايت فقيه را هم از اين منظر مطرح نمودند نه با اجتهاد. ممكن است در ذهن بعضي آيد که امام یک مجتهد بود و با نظر اجتهادیاش به ولایت فقیه رسید و آن را مبنای حکومت قرار داد! این یک اشتباه بزرگ است.
قبل از مسئله ولایت فقیه نگاه عمیق امام به دین مطرح است، چطور؟ براي آنکه ما قبل از انقلاب دین را به یک سري امور فردی محدود کرده و میگفتیم دين یک امر شخصی است، اين ضربالمثل معروف موسی به دین خود، عیسی به دین خود، ناشي از نگاه شخصی به دين بود كه گفته ميشد تو به وظیفه شخصی خود عمل كن، چکار داری ديگري چه ميكند يا چه کسی حکومت میکند؟ چکار داری منابع و منافع این کشور به غارت میرود یا نه؟ به تو چه ارتباطی دارد؟ اگر هم گروههای مبارزی با رژيم مقابله میکردند حرفشان اين بود كه این منابع و امکانات و بیت المالي كه در اختیار پهلوی است ما باید دست بگیریم، فقط سخن از جابجایی افراد میشد.
اما امام رضوان الله تعالی علیه مسئله اجتماعی بودن دین و جامعیت دین را محور اساسی فکر خود قرار داد كه متون و منابع دینی ما هم مشحون از همین است، فرمود بسیاری از آنچه در فقه وجود دارد قوانین اجتماعی است احکام فردی درصد کمی از فقه را تشكيل ميدهد. نگاه دین به جامعه، خیلی بیشتر از نگاه دین به افراد است. آن زمان وقتی میخواستیم دين را معرفی کنیم میگفتیم آدم متدین یعنی کسی که نماز میخواند و روزه میگیرد، در حاليكه این همه آیات اجتماعی در قرآن وجود دارد مخاطبين اين آيات چه کسانی هستند؟ چه کسانی باید به این آیات عمل کنند؟
قرآن میفرماید «وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» به چه کسي میگوید سستی نکنید و محزون نباشيد؟ به جامعه مسلمین در مقابل جامعه کفر، و معیار اصلیاش هم این است که میگوید «و انتم الاعلون»، مسلمانها باید در دنيا جامعه برتر باشند. در دو جای قرآن عبارت «و انتم الاعلون» ذكر شده كه در آن به زید، عمرو، بکر و اشخاص کار ندارد که بگوید این فرد باید مرتبه عالیه داشته باشد، میگوید جامعه مسلمین باید اعلون و برتر باشند، جامعه مسلمين نسبت به کفار باید دست بالاتر داشته باشند.
انتم الاعلون در مقام پیاده شدن يعني برتر در امور نظامی، علمی، اجتماعي، اقتصادی، فرهنگی، این نمايانگر اجتماعی بودن دین است، «یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اُدخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً»، اسلام به دنبال برقراري سلم اجتماعی در میان مسلمین و مؤمنین است. همین وحدتی که امام میفرمود. اوایل انقلاب معروف بود امام سخنرانیای نمیکنند مگر اینکه در آن کلمه اسلام و یا وحدت کلمه باشد، این یک حکم اجتماعی است، ادخلوا فی السلم کافة، یعنی این جناح بندیهایی که تقابل در جامعه به وجود میآورد را كنار بگذاريد. من به آن گروه بگویم تو از دایره اسلام خارجی، او هم به این گروه بگوید.
متدین کیست؟ آن کسی که دنبال علو و برتري جامعهی مسلمین است، یک کسی مثل سردار سلیمانی كه از این کشور به آن کشور، از این بیابان به آن بیابان ميرود برای اینکه مسلمین در برابر کفار قوی شوند، به عراق و سوریه و لبنان و یمن میرود تا آنها را تجهیز کند. چقدر این مرد اسلام را خوب فهمید که مسلمانها در مقابل کفار نه تنها نبايد زیر دست باشند، بلكه باید دست برتر و بالاتر داشته باشند، اینکه مسئولين درجه اول نظام این همه بر مسئله هستهای و موشکی تأكيد میکنند روی همین مبناست که مسلمین باید اعلون باشند، حالا سؤال این است آیا در رسانه ملي ما تاكنون این مباحث براي مردم مطرح شده یا نه؟ من كه نديدم، هر چند ارتباطم با رسانه کم نیست. این خلأ بسيار بزرگی است.
توجه امام هم به بعد اجتماعي دين بود و هم به جامعيت آن. يعني دين در تمام جزئيات زندگي بشر، امور فردي و اجتماعي، اقتصادي و... حكم و دستور دارد، هيچ جا نيست كه دين بگويد به من ارتباطي ندارد، البته مطالب نبايد خلط شود. دين فرمول رياضي و فيزيك و شيمي به ما نميدهد ولي کليات آن را در اختيار ما ميگذارد مثلاً در علم طلب اصل لزوم سلامت جسمي و رواني، اصل لزوم نظافت و بهداشت و اينكه حتماً انسان بايد به طبيب مراجعه كند و از دارو استفاده نمايند را بيان ميكند و در علم فيزيك ميگويد حق توليد بمب اتم و سلاحهاي كشتار جمعي نداري چون موجب از بين رفتن ميليونها انسان ميشود و بدينگونه موضعش را مشخص ميكند.
جامعیت دین یعنی دین حکومت دارد. متأسفانه برای نسل امروز روشن نكردهایم که فریاد دین برای تشکیل حکومت از همه فریادها قویتر و پر سر و صداتر است، حتی در خود حوزهها هم متأسفانه خیلی کم رنگ است.
قرآن را ببینید نه يك آيه بلكه آیات متعدي از قرآن میگوید مسلمانان حق ندارند هركسي را رئیس خود قرار دهند، «يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِياءَ» «وَلَنْ يجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا»، آیات متعددي دلالت ميكند بر اینکه رئیس مسلمانان نباید کافر يا از يهود و نصاري باشد و بعد در خصوصيت رئیس مسلمین كه چه کسی باید باشد ميفرمايد «إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا»، آیات حکومت در قرآن خود یک بحث اجتهادی تفصیلی سیاسی اجتماعی بسیار مهم است كه هنوز در مورد آن خوب کار نشده، دليلش هم همين است كه هنوز بخشی از متدینین ما می گویند دین چه ربطی به حکومت دارد؟
حکومت را قدرت طلبها و سلطهگرها و زورمداران تشکیل میدهند و دین کاری به حکومت ندارد و توصيه ميكنند اگر متدین هستی داخل حکومت نرو، خودت را با حکومت مخلوط نکن، چون حکومت را در مقابل دین ميبينند. حال این فکر که اساسی ترین مسئله دین حكومت است، از كجا در ذهن امام راه يافت؟ جملهای که امام در کتاب البیع خود قبل از پیروزی انقلاب بيان فرموده اين است، وقتی میخواهد اسلام را معنا کند میگوید «الاسلام هو الحكومة» اسلام یعنی حکومت، ببینید افق فکر کجاست.
اگر کسی نگاه دقیقی به قرآن کند، به خوبي مييابد هر رسولی كه در هر زماني از طرف خدا آمده، برای این بوده که حکومت تشکیل بدهد «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاّ لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللّهِ»، خداوند به صراحت ميفرمايد ما هيچ رسولی را نفرستادیم مگر برای اينکه اطاعت شود، اطاعت مگر غیر از حکومت است؟ اگر رسول در هر امري حكمي صادر کرد در عبادات، در معاملات، در اقتصاد در امور نظامي هر چه گفت باید اطاعت شود، هر دینی برای حکومت بوده است. و اصلاً از اول انزال کتب به اين معناست که قانون همان کتب آسمانی است و ارسال رسل يعني حاکم بر مردم همان رسولی است که خدا فرستاده و شخص دیگری حق حکومت ندارد «إنه هو الولی»، حاکم فقط خداست و آن کسی که از طرف خدا نصب ميشود.
به مناسب اشارهاي هم به آیات استخلاف ميشود. آیات استخلاف دو دسته است، یک دسته برای بيان خلافت تکوینیه است، مانند: «إِنّي جاعِلٌ فِي اْلأَرْضِ خَليفَةً»، خداوند هنگام خلقت حضرت آدم به ملائکه فرمود میخواهم در روی زمین خليفهاي قرار بدهم، این خلافت به قرائن زیادی که در آیات قبل و بعد وجود دارد، خلافت تكويني است. گروه ديگر از آيات مثل «يا داوُودُ إِنّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِي اْلأَرْضِ»، بيات خلافت تشريعي است، با تأمل در معناي خلافت تکوینی هزاران سؤالی که برای انسان مطرح است خدا چرا ما را به وجود آورده پاسخ داده میشود.
یا این آیه مهم «وَعَدَ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ» بيان خلافت تشریعی است. خدا میگوید من به برخی از مؤمنین که عمل صالح انجام ميدهند وعده ميدهم كه آنها را خلیفه در روی زمین یعنی حاکم قرار دهم، خلافت تشریعی یعنی حکومت. اصلاً کلمه حکم در قرآن كه میفرماید «فَاحْكُمْ بَيْنَ النّاسِ» نباید فقط به قضاوت ترجمه شود. حکم در لغت به معنای حكومت و دستور و فرمان است که یکی از مصادیقش قضاوت است، حکم در لغت به معنای منع است، منع یعنی چه؟ یعنی اين حرف آخرین حرف است و دیگران ممنوع هستند از اينكه بر خلاف آن حرفی بزنند.
واقعاً شما که مسئولیت محتوای صدا و سیما را برعهده دارید، بفرماييد آیا روی این موضوعات کار شده یا نه؟ اگر شده به ما هم اطلاع بدهید، تا خوشحال شویم، بايد ديد چه كساني این تحقیقات را انجام دادهاند؟ آیا ما اضافهای بر آن داریم یا آنها اضافهاي بر مطالب ما دارند که ما استفاده کنیم، اما اگر نشده که ظاهراً نشده راه همین است، باید در صدا و سیما مناظرههای فراوان و متعدد انجام شود كه روشن گردد آیا دین حکومت دارد یا نه؟
ما توجه نسل امروز را باید به این مطالب جلب کنیم، البته فضای مجازی و تبلیغات سوء زیاد است، دشمنی استکبار با ایران به خاطر چيست؟ آیا فقط به خاطر بمب هستهای است؟ پاکستان و هند و كشورهاي دیگر هم آن را دارند، اين دشمني به خاطر آن است كه میبیند آنچه این نظام به عنوان حکومت اسلامی مطرح ميكند، براي او و اهداف سلطهجويانهاش خطرناک است، ايران اگر صد بمب اتم هم داشته باشد نگران آن نیستند، از این كه میگوید کافر و ظالم نباید سلطه بر جامعه مسلمين داشته باشد، نگران هستند چرا كه در پرتوی این حکم دستورات فراوانی براي مقابله با ظالم مطرح میشود.
تقاضا دارم که روی این مسائل بنیادین و اساسی فکر کنید، امام راحل(رضوان الله علیه) اين آيات را دیده كه قرآن مشحون از بحث حکومت است، نه یک آیه و دو آیه، واقعاً میشود گفت صدها آیه، منتهی باید یک مجتهدی بنشیند و این آیات را به روش اجتهادی کنار هم قرار داده و از انضمام آیات نتایج خیلی روشنی را عرضه کند. امام دید دین حکومت دارد، يك بعد از جامعیت دين هم حكومت است، چون اگر دین امري فردي و محدود باشد کاری به حکومت و سیاست ندارد، این جمله معروف مرحوم مدرس که سیاست ما عین دیانت ماست برای اين است كه دیانت ما عین حکومت است، حکومت واقعی عین دیانت است و ما از جهت نظری باید این ایده را ترویج و تحکیم کنیم.
اما بخش دوم از مطالب پيرامون فقه رسانه است.
مدتی است که بحمدالله بحث فقه رسانه در حوزه مقدسه قم و مراکز پژوهشی، از جمله مرکز فقهی ائمه اطهار(علیهم السلام) به عنوان یک موضوع جدید مطرح است که روشن کند بالأخره ارتباط بین فقه و هنر، فقه و رسانه چیست؟
اجمالاً میتوان گفت در فقه یک عناوین اولیه و نيز عناوین ثانویه وجود دارد. مراد از عناوین ثانویه در اين بحث حكم ثانويه مثل ضرر نيست كه ميگويند وضو گرفتن با آب به عنوان اولی واجب و اگر موجب ضرر به بدن شد عنوان ثانوی پیدا کرده و به حكم ثانوی حرام است. در اين موارد عناوین ثانویه خود جزء احکام اولیه دین هستند. این از نقاط قوت فقه شیعه و مکتب اهلبیت(عليهمالسلام) است که ميگويد احکام تابع اسماء است، در مباحث اجتهادی قانوني هست كه احکام را تابع اسماء ميداند.
بر اساس اين قانون اگر اسامی تغییر پیدا کند یا عنوان دیگری در کنارش آيد احکام تغییر پیدا میکند. در تشبّه زن به مرد یا مرد به زن دو مبنا وجود دارد، یک مبنا ميگويد مطلق تشبه حرام است، اگر مردی خودش را آرایش کند چادر به سر کند، حتی صدای زن را در بیاورد به عنوان اولی حرام است و جایز نیست، جمعی ديگر از محققین نظير امام خميني(رضوان الله تعالی علیه) میفرمایند تشبه فوق این مطلب است، به صرف اينكه مردی چادر به سر کرد نمیشود گفت مرتكب حرام شده! جهت دیگری باید باشد تا تشبه صدق کند.
هر یک از دو مبنا هم که باشد وقتي عنوان بازیگری در رسانه و ساخت فیلم پيش میآید و هنرمند ميخواهد هدف مهمی را در نمايش دنبال کند، با تغيير عنوان حکم هم تغییر پیدا ميکند، یک مردی میخواهد در نقش يك زن ظاهر شود مثلاً این زن یک مهرهی نفوذی در امور اطلاعاتی بوده و جنایاتی مرتكب شده غیر از این مرد هم کسی نمیتواند این نقش را به خوبي بازي كند، يا آن كه دو نفر زن و مرد نامحرم نقش زن و شوهر را بايد بازي كنند مسلماً حرفهاي اينها در يک محدوده ديگري قرار ميگيرد که در شرايط عادي و واقعي هرگز به هم چنين حرفهايي را نميزنند! چون زن و شوهر واقعي نيستند.
فرض كنيد به همديگر اظهار علاقه يا نگاه و توجه خاص كنند. پديد آمدن عنوان اهم يا عنوان ديگر حكم را تغيير ميدهد. يك وقتي ميگفتند در بعضي از اين فيلمها از راه محرميت وارد شدهاند درحالي كه نيازي به آن نيست! بايد رعايت كنند كه بر محور بازيگري و ايفاء نقش، اين حرفها و اين نگاهها را رد و بدل كنند.
نمايش هنري است براي انتقال يك پيام معنوي، علمي، اخلاقي، سياسي، يا هر پيام ديگري به مخاطب، و خيلي هم مهم است.
قواعد فقهيه ما نظير «الاحكامُ تابعةٌ للاسماء» يا «الاهم در باب تزاحم بين اهم و مهم» در حل مشكلات رسانه بسيار مهم است البته در مقام عمل و اجرا بايد خيلي دقت شود طوري نباشد كه هر فيلمسازي و كارگرداني بخواهد با تسامح از آن استفاده كند، نه! واقعا اين عناوين بايد در جايگاه خودش قرار بگيرد، مثل آن كسي نباشد كه اگر رسيدن آب به بدنش ضرر مختصري بر او دارد بلافاصله تيمم كند و وضو نگيرد، ضابطه را فقه بيان ميكند، امروز در بحث رسانه، ديگر نميتوان گفت در باب موسيقي و غنا و بازيگري مشكل داريم چون ضوابط همه اينها به خوبي بيان و روشن شده است.
در اين چند دههاي كه از انقلاب گذشته انصافاً روي خيلي از موضوعات خوب كار شد، البته مسائل رسانهاي ديگري هم هست كه هنوز روي آن کار نشده و در بخش پژوهش مركز فقهي پژوهشگران دنبال آن هستند.
ضوابط اوليه و محكم در فقه و رسانه وجود دارد، اصل وجود رسانه را فقه تأييد ميكند چون بشر امروز بدون رسانه نميتواند زندگي كند و به حيات اجتماعي خود ادامه دهد، بشر به صدا و سيما به رسانه مكتوب به رسانه مجازي نياز دارد و اين از واضحات است. نسبت به فضاي مجازي بحثهاي فقهي زيادي وجود دارد. مثلاً حكم فردي كه در يك جمع محدود آبروي كسي را ميبرد با فردي كه در فضاي مجازي سرّ ديگري را فاش ميكند، حرمت و عقوبت اين گناه و قبح آن قابل مقايسه با اولي نيست!
از طرف ديگر در همين رسانه اگر كارگردان و تهيه كننده برنامه دنبال اين باشد كه خداي ناكرده بخواهد بدحجابي يا بيحجابي را به نحوي به مخاطب انتقال دهد از هزاران کتاب مروج فرهنگ بدحجابي بدتر است، كارگردانان ما بايد اين مسائل را بدانند، در عين اينكه فقه و دين به آنها براي بعضي از ضرورتها، راهكار ارائه ميدهد در عين حال اين خطرها هم وجود دارد.
ما در مباحث اخلاقي ميگوئيم در همه چيز اخلاص لازم است اما نسبت به خود اخلاص گفته شده «والاخلاص علي خطرٍ عظيم». در اين بحث موضوع بازيگري به عنوان مثال عرض شد اما در تمام قسمتهاي رسانه بايد اين دقتها مورد توجه قرار بگيرد.
والسلام عليكم و رحمة الله و برکاته