حقیقت دین، ولایت است
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
۱۳:۲۹
۸۱۳
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
«يؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يشَاءُ وَمَنْ يؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِي خَيرًا كَثِيرًا»[1]
موضوع کلام پیرامون حقیقت حوزه علمیه و هویت طلبگی و روحانیت است. بنده معتقدم این هویت از آیات متعددی از قرآن کریم گرفته شده چه آیاتی که به نحو عام انسان را تحریص و ترغیب به فراگیری مطلق علم و دانش می کند همانند «هَلْ يسْتَوِي الَّذِينَ يعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يعْلَمُونَ»[2] و چه آیاتی که امتیازات علم دین، علم توحید و عالمان دین را بیان می کند. نظیر«إِنَّمَا يخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ»[3] بر اساس این آیه شریفه عالم کسی است که علم و معرفت به خداوند تبارک و تعالی داشته و نتیجه علمش خشیت از پروردگار باشد.
این علم همان نوری خواهد بود که خداوند در قلب کسانی که اراده کند قرار میدهد «اَلْعِلْمُ نُورٌ يَقْذِفُهُ اللهُ فِي قَلْبِ مَنْ يَشَاءُ»[4] مراد از این علم، آشنایی با اصطلاحات علمی موجود در کتابهای فقهی و اصولی و فلسفی و...، نیست. این آشنایی تنها مقدمهای است برای رسیدن به علم واقعی که نتیجه این مقدّمات است. علم حقیقی آن علمی است که کشف از واقع کند و پرده از حقایق بردارد و حقایق أحکام و اعتقادیات و اخلاقیات را به انسان نشان دهد. و گرنه مجرد تسلط بر اصطلاحات علمی و قواعد فلسفی و اصولی و عرفانی، ما را به علم واقعی نمیرساند.
امام خمینی(رحمة الله علیه) میفرمودند چه بسا شخصی عالم به جمیع مراتب توحید باشد اما موحد نباشد. چه بسا فردی معلم اخلاق باشد حتی کتابهای دقیق اخلاقی نوشته باشد ولی نفس او از حقیقت اخلاق جدا باشد.
پس برخی آیات فضیلت فراگیری اصل علم وآثار و فوائد علم را بیان میکند و طائفه دیگری از آیات به تبیین عظمت و ارزش علم توحید و معرفت پروردگار و عظمت تفقه در دین و تدبّر در قرآن میپردازد. این طائفه خود به چند گروه تقسیم میشود. مثل آیه نفر که دلالت بر اصل وجوب نفر میکند و بحمدالله شما مصداقی از این آیه شریفه هستید که از شهر و کشور خود برای فراگیری علم دین به حوزه قم کوچ کردهاید «فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِينْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيهِمْ لَعَلَّهُمْ يحْذَرُونَ».[5]
گروه دوم آیاتی است که رسیدن و وصول به حکمت را مختص کسانی میداند که خداوند اراده کرده است. «يؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يشَاءُ» حکمت یک نعمت خاص است که شامل عموم مردم نمیشود بلکه منحصر به افراد و اشخاص خاصی است که مشیت خدا به آنها تعلق گرفته است. در ادامه آیه خداوند تبارک و تعالی میفرماید «وَمَنْ يؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِي خَيرًا كَثِيرًا»[6] کسیکه خدا به او حکمت عنایت کند از خیر کثیر بهرهمندش کرده است. در ذیل این آیه مبارکه روایت معتبری وارد شده که میگوید مراد از حکمت معرفت الله و اطاعت از امام(علیهالسلام) است.
«یوتی الحکمة» یعنی نعمت حکمت که معرفت الله باشد مختص به من یشاء و کسانی است که مشیت الهی به آنها تعلق گرفتهاست. بنابراین افرادی که در مسیر معرفتالله قرار گیرند مصداق این آیه میشوند. هر انسانی در هر شهر و هر حوزهای از حوزههای علمیه درصدد کسب معرفتالله باشد مشمول این آیه شریفه خواهد بود که به لطف خدا ما و شما موفق به این عنایت الهی شدهایم.
از امتیازات نعمت حکمت این است که خیر کثیر است و نسبت به سائر نعمتهای پروردگار حدّ و محدودیتی ندارد زیرا حقیقت این نعمت معرفتالله است و متعلق معرفت هم خداوند تبارک و تعالی است که نامحدود است.
بله، انسان بهحسب اینکه فی ذاته محدود است امکان رسیدن به نامحدود را ندارد و این به دلائل عقلی و فلسفی امری واضح است (المحدود لا یقدر الوصول إلی غیر المحدود) اما بهحسب استعداد و توفیق الهی و همّت و سعی و تلاشش میتواند در نصف روز حتی در یک لحظه به مراتب بالایی از معرفتالله برسد.
حسب روایت معروف «مَنِ اسْتَوَى يَوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُون» توجه یک طلبه در حوزه علمیه به معرفتالله و عبادت خدا و اخلاص در عمل، باید هر زمانی بیشتر از قبل باشد و گرنه حتی اگر به اندازه ساعت قبل هم باشد مغبون میگردد. ما بر سر سفره بسیار بزرگ و گسترده قرآن و روایات نشستهایم که هیچ نهایتی ندارد. بر ما واجب است که به پاس این نعمت بزرگ شکرگزار خداوند باشیم، که قابل قیاس با جمیع دنیا نیست یعنی اگر ما جمیع دنیا را در یک طرف واحد و این نعمت را در طرف دیگر بگذاریم این نعمت بر سائر نعمتها برتری خواهد داشت.
من مکرر به طلاب و فضلا گوشزد میکنم یکی از غلطهای فاحش این است که اشتغال به علوم دینی را با سائر اشتغالات، حتی اشتغالات علمی مثل طب و ریاضیات و هندسه و فیزیک و شیمی و امثال آن مقایسه کنیم، بگوییم اگر سراغ تجارت رویم ممکن است وضع مادی ما بهتر شود یا اگر مشغول سائر علوم شویم ممکن است اعتبار اجتماعی بیشتر و بهتری پیدا کنیم. اصل چنین قیاسی باطل و ناشی از عدم درک حقیقت علوم حوزوی و حقیقت معرفتالله است.
ذیل آیه شریفه بهمنزله استدلال و تأویل صدر آیه است «وَمَنْ يؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِي خَيرًا كَثِيرًا» خیر کثیر انطباق بر مال و جمال و مقام و قدرت و شوکت ندارد. بله هر یک از نعمتهای دنیا خیر هست اما خیر کثیر نیست.
آنچه که فنا پذیر است و بقاء نمییابد و فايده کمی دارد نمیتواند خیر کثیر باشد ولی کسیکه موفق به کسب معرفتالله و اطاعت امام گردد حسب این روایت معتبر به خیر کثیر دست یافته است.
موضوع اطاعت از امام نیاز به بحثی مفصل دارد که به چه دلیل مقارن معرفتالله ذکر شده است؟ ما معتقدیم حقیقت دین، ولایت است. به فرمایش امام خمینی(رضوان الله علیه) حقیقت اسلام، ولایت است. از قویترین مبانی فکری و مهمترین نظریات امام در مباحث دینی و فقهی این نظریه است که در کتاب بیع خود میفرماید: «أن الاسلام هو الحکومة».
من در گذشته فکر میکردم قویترین مبنای امام در فقه و اصول، خطابات قانونیه است که از مبانی مهم و مؤثر در علم اصول و در همه ابواب فقه از اول تا آخر است. اما با ملاحظه این مبنا در کتاب بیع دریافتم که نظریه عینیت اسلام با حکومت از همه مبانی امام قویتر است. وظیفه ماست که دقت کنیم آیا این مبنا برگرفته از منابع دینی و یک تعبیر اجتهادی است یا یک تعبیر سیاسی و ذوقی؟
این نظریه مستفاد از آیات فراوانی از قرآن کریم و روایات متعدد در ابواب گوناگون است. امام راحل به جهت إحاطه بر منابع دینی و انس زیاد با قرآن و تدبر در آیات و تعمق در روایات متعدد، به این نتیجه مهم رسید که حقیقت دین حکومت است.
در سوره مبارکه شوری میخوانیم «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَينَا إِلَيكَ وَمَا وَصَّينَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ»[7] «شرع لکم من الدین» یعنی مجموع تشریعات خداوند به انبیاء الهی نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و آنچه که به تو پیامبر وحی کردهایم برای این است که دین را اقامه کنید. اقامه دین یعنی چه؟ آیا اقامه دین بهمعنای بیان دین است؟ هرگز. بیان دین یک چیز است و اقامه دین امری دیگر.
مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان و بعض مفسرین دیگر به این معنا تصریح کردهاند که اقامه دین یعنی دین حاکم بر مردم باشد. هر چند این معنای دقیقی از حقیقت اقیموا الدین نیست. حکومت دین یعنی دین بر جمیع شؤون بشر حکم کند و تسلط داشته باشد.
همینطور آیه شریفه «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيطَاعَ بِإِذْنِ اللهِ»،[8] «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيطَاعَ» یعنی بر مردم واجب است که از رسولان و فرستادگان پروردگار اطاعت کنند و لازمه چنین اطاعتی حکومت است. مگر معنای حکومت چیست؟ حکومت یعنی اطاعت. بعضی از روایات اسلام را به تسلیم معنی کردهاند. آیا مراد از اسلام فقط تسلیم قلبی نسبت به دستورات و اوامر و نواهی شارع است؟ خیر، تسلیم عملی هم لازم است. تسلیم عملی همان اطاعت و حکومت است.
بر اساس این روایت حکمت دارای دو رکن است. رکن اولش معرفتالله است. اینکه انسان موحد به اقسام توحید در ذات و صفات و افعال و عبادت باشد و هر قسمی از این اقسام خود دارای مراتب متعددی است و امکان دارد انسان در هر لحظه به مرتبه بالاتری از معرفتالله دست پیدا کند. رزقنا الله إن شاءالله.
رکن دوم اطاعت امام است. حال سؤال این است در زمان غیبت اطاعت امام چگونه حاصل میشود؟ آیا ممکن است اطاعت از امام مختص زمان حضور باشد؟
پاسخ این لست که مجرد غائب بودن امام موجب اسقاط حکم وجوب اطاعت از حضرت نمیشود. در زمان غیبت نیز همانند زمان حضور اطاعت امام واجب است بدون هیچگونه تردیدی. منتها در این زمان مسیر اطاعت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از طریق اطاعت از نائبان خاص حضرت در ایام غیبت صغری و نائبان عام و مجتهدین واجد شرایط معتبر در دوران غیبت کبری است.
حال باید بدانیم چگونه شکرگزار این نعمت باشیم؟ شکر این نعمت بزرگ به آن است که از اوقات عمر خود و برنامههای درسی بهخوبی استفاده کنیم. شکر این نعمت به آن است که از وضعیت اسلام و مکتب اهلبیت(علیهم السلام) در زمان حال اطلاع داشته باشیم و دوستان و مخالفان آن و توطئههای دشمنان اسلام و مسلمانان و شیعیان را بشناسیم و با آن برخورد مناسب کنیم.
بر ما واجب است که با کیفیت فتنه دشمن نسبت به دین و مذهب مان در این زمان آشنا باشیم، شکر این نعمت به فهم دقیق حقیقت دین و پاسخ به شبهاتی است که از سوی معاندین و غیر معاندین القاء میشود. بر هر یک از طلاب واجب است که اولاً برنامههای خود را متمرکز بر فهم دین، آن هم فهم صحیح احکام و اعتقادیات و اخلاق و سیاسیات و... نماید، ثانیاً وقتی توانایی علمی پیدا کرد به پاسخگویی شبهات پردازد.
بر هر یک از ما لازم است که شبهات مطرح در این زمان را مثل مسئله حجاب رصد کنند و به موقع پاسخ دهند. در مورد همین موضوع حجاب حدود بیست، سی سال پیش بعضی از اشخاص فی مجلات و برنامههای ماهوارهای به القاء شبهه پرداختند که حجاب واجب نیست و آیات قرآن کریم دلالتی بر وجوب حجاب ندارند.
در ملاقاتی که در یکی از سفرهایم به عتبات عالیات با آیتالله العظمی سیستانی در نجف اشرف داشتم خدمتشان عرض کردم آیا از این شبهات مربوط به حجاب که بیش از ده سال است توسط افرادی در شبکههای ماهوارهای مطرح میشود و کتابهایی که در این زمینه نوشتهاند خبر دارید؟ بر حوزههای علمیه و مراجع بزرگوار نجف و قم است که به دفاع از این حکم ضروری اسلام برخیزند و پاسخ این شبهات را بدهند. متأسفانه آنچنان جوابی در رد این شبهات داده نشد و این شبهه بین جوانان گسترده و موجب تردید حتی میان متدینین، گردید.
از خداوند تبارک و تعالی میخواهم که همه ما را موفق به فهم صحیح دین و عمل خالصانه به آن نموده و به مراتب عالیه نشر و دفاع از دین برساند.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
-------------------
[1]. بقره: 269.[2]. زمر: 9.
[3]. فاطر: 28.
[4]. بحارالانوار، ج1، ص224.
[5]. توبه: 122.
[6]. بقره: 269.
[7]. شوری: 13.
[8]. نساء: 64.