حاکمیت دین، غایت رسالت انبیاء
۲۱ خرداد ۱۴۰۳
۱۶:۵۷
۲۱۲
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
-
مقاومت؛ تنها راه عزت مسلمین و غلبه بر مستکبرین
-
گزارش دیدار آیت الله فاضل لنکرانی با حضرت آیت الله العظمی سبحانی(دامت برکاته)
-
آیتاللهالعظمی فاضل لنکرانی(ره) فقیهی زاهد، سترگ و آموزنده برای نسلهای آینده
-
برگزاری مراسم سالگرد شهادت حضرت فاطمه(س) / فاطمیه دوم
-
یادی از فقیه اهلبیت(ع) و مرجع بزرگ شیعه، در گفتوگوی خبرگزاری ابنا با آیتالله شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی
-
مسجد کانون تهذیب و رشد استعدادها
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
در این فرصت کوتاه سخن خود را حول محور دین و دینداری قرار میدهم که امروز به یک معنا در میدان قرار گرفته و در مسیر رشد است و به یکمعنا در معرض خطر قرار دارد. ادعای ما طلبهها از اول این است که متکفل دینداری مردم و امانتدار دین و حافظ بقاء و استمرار آن هستیم، ما متعهدیم که دین را درست بفهمیم و برای مردم بیان کنیم.
بعد از انقلاب، گسترهی عمیق دین ظهور و بروز پیدا کرد (نه اینکه نداشت)، قبل از انقلاب دین محدود به یک سری امور فردی و شخصی شده بود، هرچند بعضی از امور اجتماعی آن مثل نماز جماعت و حج انجام میشد ولی واقع مسئله این است که بعد از انقلاب به برکت رهبریهای امام خمینی(رضوان الله علیه) حقیقت پنهان دین با ورود در حکومت و صحنه اجتماع و بینالملل بروز و ظهور پیدا نمود، همین چیزی که اکنون شاهد آن هستیم.
اگر امروز کسی بخواهد این قضایای مقابله با اسرائیل را قطع نظر از دین برای ما تحلیل کند به خطا میرود، این همه به برکت آن فریاد امام بود که این آیه از آیات قرآن را سرلوحه فرمایشات خود قرار داد که «وَلَنْ يجْعَلَ اللهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا»، کفار نباید بر مسلمین سلطه داشته باشند و امروز قضایای مهم دنیای اسلام حول همین قضیه میچرخد.
من گاهی فکر میکنم اگر انقلاب و اندیشه حکومت دینی امام نبود، امروز دنیا چه وضعی داشت؟ یقیناً سلطهی کفار بر همهی کشورهای اسلامی قطعی بود، یعنی شما جایی را پیدا نمیکردید که مسلمانی زندگی کند اما کفار بر آن سلطه نداشته باشند، همین ایران ما در دوران حکومت منحوس پهلوی روز به روز تحت تسلط بیشتر غربیها فرو میرفت، کشورهای دیگر هم همینطور که هنوز تحت سلطه آنها هستند ولو دم از استقلال زنند.
واقعاً اگر انقلاب نبود، اگر ما این معنا را از دین نمیفهمیدیم که دین حکومت دارد، اکنون هم مجالش نیست به نظریه سیاسی امام بپردازم که میفرمود دین یعنی حکومت، نه اینکه دین حکومت دارد بلکه دین عین حکومت است. در اذهان بسیاری از آقایان این است که حکومت یک جزئی از اجزاء دین است، یا نهایتاً جزء مهم و بلکه أهمّ الاجزاء دین است و بر همه اجزاء دیگر حکومت و تقدم دارد، اما بنا بر مبنای امام، حکومت بالاتر از اینهاست. بر مبنای اندیشه عمیق امام، حکومت عین دین و جوهر دین است.
امام برای ما ثابت کرد که تمام انبیاء برای حکومت آمدهاند. «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيطَاعَ بِإِذْنِ اللهِ»، یعنی حکومت، نه اینکه در بعضی از دستورات فرعی و احکام رسول باید مطاع باشد، این یک قاعده و بیان کلی از جانب خدای تبارک و تعالی است. بحمدالله امروز که چهل و چند سال از این انقلاب میگذرد، دین در صحنه است. حال اینکه گفته شد از یک جهت در میدان است و از یک جهت در معرض خطر یعنی چه؟
امروز یک سری ادعاها به نام دین مطرح میشود، به قول امام که فرمود هر جا خواستند بلایی بر سر اسلام درآورند به نام اسلام درآوردند، یعنی از درون دین وارد شدند، ما حوزههای علمیه و طلبهها، باید با دقت زیاد مراقب این خطر باشیم. الآن یک عدهای که از انقلاب بریدهاند میگویند باید برگردیم به روش مراجع صد سال و دویست سال پیش، این فکر بسیار خطرناکی است که متأسفانه در صدمین سال حوزه در قم و خارج از قم مطرح شد و در حال پیگیری است. میگویند اگر روحانیت میخواهد مردم به او احترام بگذارند، اگر میخواهد آخوند سنتی بوده و نفوذ کلمه داشته باشد نباید در امر حکومت و مسائل سیاسی _ اجتماعی مردم دخالت کند!
دقیقاً این همان چیزی است که دشمن طراحی کرده، اینکه میگوئیم دین در معرض خطر است مهمترین خطر همین است که میخواهند آن را از صحنه خارج کنند، اصلاً تمام دعواها و مخالفتها با این نظام فقط بر سر حاکمیت دین است، میگویند شما میخواهید حکومت کنید بکنید، قدرت موشکی و اتمی هم داشته باشید، اما حرفی از دین نزنید! حرفی از «اللهُ وَلِي الَّذِينَ آمَنُوا» نزنید، حرفی از«فَاللهُ هُوَ الْوَلِي» نزنید! حرفی از اینکه حکومت مال خدا و رسول و اوصیاء اوست نزنید، هر کاری میخواهید بکنید اما حرفی از مقابله با دشمن، دفاع از دین و دفاع از مستضعفین نزنید.
عرض بنده این است که این مبنای امام در باب حکومت که در کتاب البیع نوشته «الاسلام هو الحکومة» یک شعار سیاسی نیست، رسیدن به این حرف نیاز به پنجاه سال تلاش علمی و کاوش در منابع اسلام و قرآن و حدیث دارد تا یک فقیه به این حقیقت برسد و نمیشود با یکی دو حدیث آن را رد کرد.
من این مطلب را مکرر گفتهام، شاید برای منطقه گلستان که یک بخشی از مردم آنجا در ترکمن صحرا اهلسنت هستند، یک سؤال همیشه وجود دارد و آن این است که آیا امام بر اساس یک اجتهاد شیعی این انقلاب را انجام داد؟ آیا فقط بر اساس مقبوله عمر بن حنظله فرمود ما این انقلاب را برپا کنیم؟ حتما این حرف را شنیدهاید که بعضی گفتهاند امام یک اجتهاد کرد، یک مرجع تقلید شیعه هم در نجف خلاف این نظر را دارد و ما نمیدانیم کدامیک حرفشان درست است؟ ببینید چطور جوانان و متدینین را متزلزل میکنند؟ اینقدر در مقالات مجلات و مناسبتهای مختلف قلمهای مسموم را به کار می گیرند تا از زبان یک عمامه به سر در آید که چه کسی گفته در اسلام حکومت وجود دارد؟
امام(رضوان الله علیه) بر اساس یک اجتهاد شیعی محض این نظام را پایهگذاری نکرد، ادعای من این است و بیش از 20 سال است که روی این موضوع کار میکنم، امام خمینی نظام جمهوری اسلامی را بر اساس یک امر بیّن قرآنی به وجود آورد، برپایه آیات متعدد قرآن پیرامون حاکمیت دین. و این موضوع مهمی است که شما فضلا باید روی آن کار کنید.
ایام انتخابات که فرا میرسد، بعضی میگویند انتخابات یک حق است نه تکلیف شرعی، اگر خواستید شرکت کنید، اگر نخواستید هم شرکت نکنید. اینطور قضیه انتخابات را که یک حادثه بسیار مهم و سرنوشتساز برای انقلاب و مردم و کشور است، لوث می کنند.
اما اگر کسی آن مبنای امام را باور داشته باشد که اسلام یعنی حکومت، میداند حکومت نیاز به حضور مردم در پای صندوقهای رأی هم دارد، لذا در وجوب آن تردید نمیکند. ایام انتخابات خانواده و آشنایان از شما سؤال میکنند لازم است شرکت کنیم؟ یک وقت نقل فتوا می کنید که مراجع و رهبری چنین فرمودند که این البته باید باشد، ولی باور خودتان چیست؟ آن باور مهم است، آنچه که موجب استمرار این نظام خواهد بود این است که تکتک ما طلبهها حاکمیت دین را باور کنیم.
من اگر بخواهم بگویم چون مراجع و رهبری فرمودند شرکت میکنم با بقیه مردم چه فرقی دارم؟! این حرف را مردم عادی که قدرت تحلیل مسائل اجتهادی و فقهی را ندارند باید بزنند، ولی من و شما باید لااقل مقدمات علمی این مسئله برای خود ما واضح باشد و به آن باور داشته باشیم بر اساس آن باور مردم را ترغیب و تشویق به شرگت در انتخابات کنیم.
پس امام این نظام را بر اساس یک اجتهاد به وجود نیاورد که بگوئیم «المجتهد قد یکون مصیبا وقد یکون مخطئا»، این نظام را بر اساس یک امر بیّن و واضح دینی و به پشتوانه نه یک آیه و دو آیه، بلکه صدها آیه قرآن. غیر از روایات فراوان، غیر از سیره ائمه(ع) بوجود آورد، امام حسن مجتبی(ع) بعد از شهادت امیرالمؤمنین(ع) ظاهراً در اولین خطبهای که در مسجد خواندند به مردم فرمودند شما اگر حق پدر من را آنطور که جدّم فرموده بود داده بودید امروز وضع مادی و معنویتان غیر از این بود! برکات الهی از آسمان و زمین شما را در بر میگرفت و این سخن در کلمات همه ائمه هست.
شاید هیچ امامی را نداشته باشیم که نفرموده باشند حقّ ما غصب شده، نه فقط فدک غصب شد، نه فقط حق امیرالمؤمنین(ع) غصب شد، حق همه ائمه ما ضایع شد، این کدام حق بود که ضایع شد؟ نگذاشتند نماز بخوانند؟ نگذاشتند حج بروند؟ نگذاشتند زندگی کنند؟ نه، آن حق بزرگی که از امامان معصوم ما غصب شد حق حکومت بود. آن هم نه حق موروثی، بلکه حق الهی که خدا برعهده هرامام معصومی گذاشته بود، امام معصوم باید حکومت میکرد، اما شرایط را طوری ایجاد کردند که باید یک ظالم و فاسقی حکومت کند و آن امام هم در تقیه به سر ببرد.
ما طلبهها باید آنطور که امام دین را فهمید بفهمیم، من نمیگویم روی علاقه و تعصب به امام، نه، با استدلال کلام امام را بفهمیم! بنابر منطق قرآن دین باید حکومت کند «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»، حاکمیت دین غایت ارسال تمام رسل و انزال کتب است، یک روزی تمام دین باید ظاهر بشود، ظهور تمام دین به حکومت دین است، یعنی اینکه دین حاکم شود و در رأس قرار گرفته و همه امور تطبیق با دین داده شود.
براساس آیه شریفه؛ «وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا»، یکی از وظایف پیامبر هدایت مردم به سمت دینداری است، این امر ارشادی نیست. امر مولوی خدا به پیامبر است و اختصاص به پیامبر هم ندارد و شامل همه مردم میشود، خدا میفرماید آنها که دین و روش زندگی خودشان را لهو و لعب قرار دادهاند به حال خود رها کن، احتمالاتی در این آیه شریفه وجود دارد که شاید اظهر احتمالاتش همین معناست یعنی آنها که دنبال این هستند فقط مشغول لهو و لعب باشند، دنبال خوش گذرانی و لذت جویی و کامیابی از دنیا بوده و بیهدف زندگی میکنند را رها کن.
اگر کسی فقط به فکر استفادهی از دنیا باشد امروز چه بخورم، چه بپوشم؟ کجا سفر بروم، هدفش فقط رسیدن به این امور ظاهری باشد، این فرد دین خودش را لهو و لعب قرار داده است. احتمال دیگراینست که دین خود را وسیله رسیدن به لهو و لعب قرار میدهند نه اینکه لهو و لعب را دین قرار میدهند!
نتیجه اینکه یکی از تکالیف ما این است که باید مردم را به سمت دینداری واقعی سوق بدهیم، رسانهها باید دینداری واقعی را برای مردم بیان کنند، اینکه یک سخنران از اول تا آخر صحبتش این باشد فلان روز فلان ذکر را بخوانید این اثر را دارد، این دینداری نیست! ما باید اعتقادات مردم را به خدا بالا ببریم، توحید را در مردم قوی کنیم، اگر مسئله توحید و اعتقاد به خدا در انسان قوی بشود مسئلهی اخلاق نیکو و تهذیب نفس هم به دنبالش میآید، اما اگر توحید و اعتقادات و اطلاع انسان بر اسماء و صفات خدا ضعیف باشد، روشن است که مسائل اخلاقی هم دنبال نمیشود، حتی عبادات چنین افرادی هم خراب است.
وظیفه اصلی ما اولاً این است که بیشتر و عمیقتر درس بخوانیم، اکتفا به همین درسهای برنامهای که برای ما قرار دادهاند نکنیم و فکر نکنیم همه دین همین است و تمام، طلبهای که فکر کند دین فقط همین درسهای متعارف حوزه است اشتباه میکند، ما تا حالا سر سفره دین نشستهایم، حیف است که خود را محروم سازیم از این همه معارف و مطالب ناب که واقعاً انسان را متحول میکند، شما ببینید امام پایه و اساس انقلابش را این آیه شریفه قرار داد «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ»، در سال 1323 حدود بیست سال قبل از قیام 1342 در کتابخانه وزیری یزد بحث قیام لله را مطرح کرد.
این اساس است، در یک جمله عرض کنم این آیهای که میفرماید «وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا» یک تکلیف الهی است که مراقبت از دینداری کنید، در ادامه هم میفرماید «وَذَكِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا كَسَبَتْ لَيْسَ لَهَا مِنْ دُونِ اللهِ»، در یکی دو آیه قبل میفرماید «وَإِذَا رَأَيتَ الَّذِينَ يخُوضُونَ فِي آياتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيرِهِ»، از کسانی که آیات الهی را مسخره کرده و به استهزاء کشانده و آنها را بیارزش قلمداد میکنند دوری نما تا زمانی که به حرف دیگری پردازند. «فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»، حتی اگر یک وقت یادت رفت که اینها چه میگویند، دوباره با اینها ننشین! این باید هدف باشد،
یک طلبه، امروز باید فکر کند به سهم خودش در تقویت دین جامعه چکار میتواند کند؟ در درجه اول باید مایههای علمی خودش را قوی کند، باید مایههای علمی قوی شود، با حذف این کتاب و آن کتاب و این قسمت و آن قسمت که مایههای علمی قوی نمیشود، مخالفت اساتید هم با این روش به نتیجه نرسید، ولی وظیفه هر طلبه این است که اولاً دینداری خودش را قوی و فهمش از دین را هم تصحیح کند، ما اگر فهممان از دین درست نباشد در همه امور مشکل پیدا میکنیم، یک نمونهاش همین انتخابات است.
اگر باورمان نسبت به دین یک باور غیر صحیح باشد و دین را یک امر فردی بدانیم و بگوئیم در زمان غیبت ما هیچ وظیفه ای نداریم مگر آنکه بنشینیم تا حضرت ظهور کنند، هر وقت حضرت (عج) ظهور فرمودند آن زمان هر تکلیفی بر ما کردند انجام بدهیم، این طرز فکر غلط است و معنایش تعطیلی دین است. تا کنون بیش از سال 1200سال گذشته بعدش هم معلوم نیست چند هزار سال دیگر باشد. آیا باید دین تعطیل بشود؟ احکام دین تعطیل شود؟ قرآن تعطیل شود؟
باور و فهم خودمان را از دین تصحیح کنیم، دین صحیح را بفهمیم، اساساً حیف نیست یک طلبهای بیاید یک مدتی در حوزه و بعد هم عمرش تمام بشود و اواخر عمر بنشیند بگوید من از دین چه فهمیدم؟ اما آنکه معنای صحیح دین را بفهمد ارادهای قوی پیدا میکند. همان میشود که امام فرمود با دلی آرام و قلبی مطمئن از این عالم میروم، آیا هیچ فکر کردهایم که ما هم این آرامش را در حد توان خود بدست آوریم؟، ما که با امام قابل مقایسه نیستیم، اما ما هم در یک حد نسبی آن را داشته باشیم.
آنچه که امروز جامعه به آن نیاز دارد شناخت دقیق دین صحیح است بدون آنکه انسان چیزی از خودش به آن اضافه یا کم کند، آنچه متن دین است را برای مردم بیان کنیم. دین جاذبه دارد، اگر واقعاً دین را به صورت صحیح برای مردم بیان کنیم مردم خطا نمیکنند، مردم نمیلغزند، اما اگر دین را درست بیان نکردیم و یا خودمان در مقام عمل آن را خراب و قواعد دین را نقض کردیم، از حلال و حرام گفتیم و خودمان عمل نکردیم، مردم فاصله میگیرند.
خلاصه آنکه مطلب مهمی که انسان باید دائماً با خودش یادآوری کند این است که من چه سهمی در تاریخ حیاتم در تقویت دین دارم، من چه نقش و جایگاهی دارم و خداوند در قیامت برای من چه سهمی قائل میشود؟ این را اگر بتوانیم برای خود حل کنیم بسیاری از امور حل خواهد شد.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته