فارسی

اساس حوزه؛ استمرار جریان امامت در زمان غیبت کبری / رکن و سرمایه اصلی حوزه‌ها؛ قرآن و عترت است

۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴

۱۲:۰۴

۱۶

خلاصه خبر :
در دیدار با مسئولین مدارس حضرت مهدی(علیه السلام)
آخرین رویداد ها

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ

ولادت با سعادت شمس الشموس و انیس النفوس المدفون بأرض طوس، علی بن موسی الرضا(علیه آلاف التحیة و الثناء) را محضر مبارک امام زمان(ع) و همه، خصوصاً شما فضلای محترم تبریک و تهنیت عرض می‌کنم و امیدواریم که در این روز همه ما از پیروان واقعی آن حضرت و از شیعیان واقعی امام هشتم(ع) باشیم و ان شاء‌الله از افراد مورد عنایت خاص آن امام(علیه السلام) قرار بگیریم.

خوش آمد عرض می‌کنم از این‌که به قم مشرف شدید و موفق به زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها شدید. خودتان مطالعه فرمودید و شنیدید که امام هشتم(ع) چقدر بر زیارت حضرت معصومه(س) سفارش فرموده است. این تعبیر که فرمود: «من زارها کمن زارنی» خیلی حرف دارد، فقط تشبیه در مرتبه ثواب نیست. یک وقت می‌گوئیم تشبیه در مرتبه ثواب یا عظمت در ثواب است، یک وقت هم نه، حضرت می‌خواهد فضائل و آن شخصیت بی‌بی فاطمه معصومه(سلام الله علیها) را بیان کند که به نظر همین می‌رسد.

امیدوارم از این زیارت بهره کافی را ببرید، توجه کافی را داشته باشید، می‌دانید که بزرگان ما از فلاسفه و فقها و مفسران مشکلات علمی‌شان را در همین زیارت حل می‌کردند و علاوه بر توشه معنوی و تقوا و علاوه بر استحقاق جنت، توشه علمی می‌گرفتند. یکی از مواردش که برای خود ما خیلی ملموس و مشهود بود مرحوم والد ما(رضوان الله تعالی علیه) می‌فرمودند: درباره این آیه تطهیر در قرآن «إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»[1] مدت‌ها بود وقتی در خواندن قرآن به این آیه می‌رسیم چندین سؤال مهم و شبهه برای من مطرح بود، هر تفسیری را مراجعه می‌کردم و هر چه فکر می‌کردم برایم حل نشد،‌ تا اینکه به حضرت معصومه(سلام الله علیها) متوسل شدم و با یک انقطاع کامل از حضرت خواستم که این آیه و شبهاتش را برای من حل کنید.

فرمودند از حرم که بیرون آمدم تا منزل همین طور جواب این شبهه‌ها یکی پس از دیگری به ذهنم خطور می‌کرد و بعد هم یک کتابی را نوشتند در معیّت داماد امام(قده) مرحوم آیت الله اشراقی به نام «چهره‌های درخشان در آیه تطهیر»، که یکی از بهترین کتاب‌هایی که به صورت اجتهادی در آیه تطهیر بحث کرده و من توصیه می‌کنم بحث آیه تطهیر را کاملاً به صورت مستوفا دنبال کنید، ایشان یک کتابی نوشتند و این کتاب منتشر شد.

اساس حوزه؛ استمرار جریان امامت در زمان غیبت کبری
اساس حوزه بر استمرار جریان امامت در زمان غیبت کبری است، گرچه در زمان خود ائمه(ع) هم حوزه علمیه بود ولی نه به این معنایی که الآن داریم. در آن زمان شاگردان امام صادق، امام باقر یا امام هشتم یا ائمه علیهم السلام سؤال می‌کردند و ائمه(ع) جواب می‌دادند و یا خود امام(ع) یک مسائل خیلی مهمی را ابتدا به ساکن مطرح می‌کردند، اینها یادداشت می‌کردند و به جامعه و نسل بعد منتقل می‌کردند که نتیجه‌اش این کتاب‌های روایی است، نتیجه‌اش آن اصول اربع‌مائه است که از دست آن اصول اربع مائه این کتب اربعه بیرون آمد.

از افتخارات شیعه و از افتخارات تاریخ علمی شیعه این است که احادیثی که از ائمه(علیهم السلام) رسیده گرچه یک کذّابینی و افرادی که یک نسبت‌های ناروایی به ائمه(ع) می‌دادند بودند اما به برکت وجود اصحاب و صحابه قوی و علمای بیدار و پرکار و دقیق، امروز احادیث شیعه یک سرمایه کم نظیر است، اصلاً با احادیث اهل‌سنت قابل مقایسه نیست. شما کتاب‌های صحیح بخاری و صحیح مسلم و سایر کتاب‌های روایی اهل‌سنت را ببینید، مشحون از اسرائیلیات، مشحون از احادیث جعلی در همه امور است، در اعتقادیات، احکام و تفسیر. در تفسیر آنها اینقدر روایت جعل کردند و در کتابهایشان وجود دارد که حتی در میان علمای رجال ما اگر یک مفسری حدیثی را در ذیل یک آیه نقل می‌کرد موجب پائین آمدن شأن او می‌شد، احادیث آنها اینطور است.

من این را عرض کردم که چون گاهی اوقات در همین چند دهه گذشته و همین‌ حالا وقتی می‌خواهند دین را مورد استهزاء قرار بدهند یا حوزه‌ها را مورد تحقیر قرار بدهند می‌گویند شما این همه روایات دارید اکثرش ضعیف و بی اعتبار است و متأسفانه این حرف به زبان بعضی از عمامه به سرهای کم سواد ما رسید و آنها هم گفتند و تأکید کردند! حتی یک وقتی به یکی از اینها گفتم: تو که می‌گوئی اکثر روایات ما اسرائیلیات است، خودت همین الآن ده تا روایت اسرائیلیه را برای من نقل کن! تو می‌فهمی این یعنی چه؟ یعنی از ده تا شش تا جعلی است، از صد تا شصت مورد جعلی است، گفت من منظورم این است که از ده تا دو سه مورد، گفتم همان را هم نمی‌توانی اثبات کنی، تازه چه کسی گفته دو سه تا می‌شود اکثر! گاهی اوقات ذهن طلبه‌ها را مشوَّه می‌کنند که این روایات اکثرش بی‌اعتبار است!

اساساً در روایات ما خود ائمه(ع) یک ضابطه‌ای داده‌اند که اصلاً این ضابطه نمی‌گذارد خلل و خدشه‌ای به اینها وارد کند و آن این‌که فرموده‌اند: هر روایتی از روایات ما موافق قرآن بود اخذ کنید، اگر مخالف بود اخذ نکنید! منتهی علمای اصول بحث می‌کنند که معنای موافقت با قرآن چیست؟ موافقت با دلالت مطابقی است؟ دلالت تضمنی یا التزامی است؟ موافقت با ملاکاتی است که قرآن داده؟ که این مسئله که معنای موافقت چیست؟

رکن و سرمایه اصلی حوزه؛ قرآن و عترت
بنابراین سرمایه اصلی حوزه‌ها قرآن و عترت است، این دو سرمایه اصلی حوزه‌ها هستند، طلبه اگر بخواهد موفق باشد روز به روز باید با قرآن مأنوس‌تر، نزدیک‌تر، پر مطالعه‌تر، قرآن یک چیزی نیست که بگوئیم یک کتاب عادی است و هر کسی می‌فهمد! این ناشی از بی‌سوادی کسی است که این حرف را می‌زند.

مراحل فهم قرآن
مرحله اول: علم به معنای لغوی کلمات
اگر بخواهی یک آیه از قرآن را معنا کنی اولاً، چقدر نیاز به تبحر به لغت دارد. مگر یک آدم عامی می‌تواند با مراجعه به یکی دو لغت نامه معنای لغت را بفهمد؟ باید آنقدر در معنای یک لغت کار کند تا اطمینان به معنا یا لااقل گمان و ظنّ به معنا پیدا کند (که یک مبنایی ما داریم ظن در موضوعات حجت است قول لغوی یکی از اینهاست و باید ظن به آن پیدا کند).

نمی‌شود یک کتاب لغت المنجد را باز کند و ببیند لغت این است پس در این آیه هم همینطور است! اولاً باید تبحر در لغت داشته باشد، ثانیاً مجتهدمّایی در ادبیات داشته باشد، باید فعل و فاعل، مفعول، مضاف، مضاف الیه، صفت، موصوف را بداند، در آیات یک کلمه‌ای را مفعول قرار بدهی یک معنا پیدا می کند و اگر تمییز یا حال قرار بدهی معنای دیگری پیدا می‌کند! باید به ادبیات وارد باشی. الآن یک کسی که می‌خواهد قرآن را ترجمه کند، استثنای منقطع در قرآن داریم یا نه؟ در ادبیات به ما یاد دادند دو جور استثنا داریم متصل و منقطع، این چطور می‌تواند بفهمد، این خودش نیاز به یک اجتهاد‌مّائی دارد.

یک فقیه بزرگی مثل مرحوم که می‌گوید نه تنها داریم، بلکه استثنای منقطع ابلغ است در بیان مراد متکلم، اوضح و احسن از استثنای متصل است. «لا تأکلوا اموالکم بینکم بالباطل إلا أن تکون تجارة عن تراض»[2] این «إلا» را متصل معنا کنی یک نتیجه فقهی گرفته می‌شود و اگر منقطع معنا کنیم نتیجه دیگری، و خود امام در بحث‌هایشان می‌فرمایند استثنای منقطع در قرآن بیش از استثنای متصل است، اینها را در مرحله اول باید بلد باشد. آیا مردم عامی کوچه و بازار اینها را می‌فهمند؟! چرا بالای منبر همین‌طوری چشم‌ات را می‌بندی و می‌گوئی هر کسی قرآن را می‌خواهد باز کند بخواند، قرآن را ضایع می‌کنی! قرآن را باید حوزه‌ها معنا کنند، باید فقها معنا کنند، باید حکما و مفسران درجه یک معنا کنند و بعد معنایش را در اختیار عموم مردم قرار بدهند.

می‌گویند مگر قرآن نگفته «هذا بیانٌ للناس»[3]، بله فرموده ولی معلوم می‌شود که معنای این آیه را هم نفهمیدی! «هذا بیانٌ للناس»، یعنی بعد از اینکه این را پیامبر(ص)، ائمه(ع) و علما5 با تمام ریزه کاری‌هایش معنا کردند می‌شود «بیانٌ للناس» وگرنه تا اینها معنا نکنند نمی‌شود.

گرچه این حرفها بسیار بر مسائل فکری و اعتقادی و حوزه‌های علمیه ضربه می‌زند. ما که نسبت به حوزه‌های علمیه تعصب نداریم، هر کسی این درس‌ها را بخواند به این مرحله می‌رسد. الآن یک آیه لغتش، ادبیاتش، معانی بیانش را طلبه باید بداند و کسی که می‌خواهد ترجمه کند باید اینها را بداند.

مرحله دوم: بررسی تفسیر یک آیه با آیات دیگر
مرحله بعد باید ببیند آیا آیه دیگری در قرآن که کمک کند به تفسیر این آیه وجود دارد یا نه؟  این هنر بزرگ مرحوم علامه طباطبائی رضوان الله تعالی علیه بود، هنر ایشان این بود که20 ـ 30 تا آیه را کنار هم می‌گذاشت که این با تفسیر موضوعی خیلی تفاوت دارد، هنر این بود که یک معنا و قدر جامع دقیق بین این آیات را در می‌آورد.

در قرآن آیاتی وجود دارد که اگر بخواهیم به ظاهرش نگاه کنیم آیاتی داریم که ظاهرش این است که شیطان به قلوب ائمه(ع) ورود پیدا می‌کند! «و عصی آدم ربه فغوی»[4]،  ما بگوئیم بله اینها عصیان کردند! یا خدا به پیامبر می‌فرماید «و اما ینزغنک من الشیطان نزغ فلیستعذ بالله»[5]، یا «إلا إذا تمنی ألقی الشیطان فی امنیته»[6]، اینها آیات متشابه است که باید به آیات محکم قرآن ارجاع بدهیم. آیات محکم این است که «اولئک لهم الامن»[7]، خدا می‌فرماید پیامبران و معصومین در امن مطلق هستند؛ یعنی شیطان نمی‌تواند به قلوب آنها راه پیدا کند، این آیه را می‌گیریم و در کنارش آیات متشابه را معنا می‌کنیم.

آیا مردم عادی می‌توانند این کار را انجام بدهند؟! اول برای فهم قرآن باید سراغ خود قرآن رفت و بعد باید سراغ روایات رفت که هر کدام از اینها خیلی بحث دارد و من از شما طلبه‌ها تقاضا می‌کنم این بحث روش فهم قرآن را که در این مدرسه مبارکه‌ای که به نام حضرت مهدی(ع) هست و برنامه‌ خاصی هم حضرت آقای نظافت دارند جزء موضوعات درس‌تان اگر هست باید تبریک بگوئیم و اگر نیست حتماً باید روش فهم قرآن روشن باشد، اگر روش فهم قرآن برایتان روشن بشود عشق به طلبگی در شما هزار برابر می‌شود. بعد این مراجعه به خود قرآن سرفصل‌هایی دارد، یکیش ارجاع متشابهات به محکمات است، سرفصل‌های دیگری هم دارد.

مرحله سوم: مراجعه به روایات
مرحله سوم، رجوع به روایات است. در روایات ما فراوان است، امام صادق(علیه السلام) به ابوحنیفه فرمود تو به چه چیزی فتوا می‌دهی؟ عرض کرد به قرآن و سنت، فرمود مگر تو از قرآن چیزی می‌فهمی؟ عرض کرد بله، فرمود «لقد ادعیت»، تو یک ادعای عجیبی کردی یعنی دروغ می‌گوئی! بعد حضرت یک آیه‌ای از سوره سبأ برایش خواندند «و سیروا فیها لیالی و ایاماً آمنین»[8]، فرمودند این را برای من معنا کن ببینم، اصلاً بحث بطون قرآن نیست! امام(ع) به ابوحنیفه فرمود: « ما ورثک والله من کتابه حرفاً»[9]، بحث بطون قرآن نیست، همین ظاهر قرآن را هم بلد نیستی و دروغ می‌گوئی.

یک آیه دیگری از او پرسیدند: «و من دخله کان آمنا»[10]؛ کسی که داخل در کعبه بشود آمن است، حضرت فرمود این یعنی چه؟ آن را هم یک معنای اشتباهی کرد، حضرت معنا کردند. می‌گویند یک چیزی به صورتش بست و از خجالت سر به زیر انداخت و گفت: «والله إنه اعلم الناس». لذا باید سراغ روایات رفت.

من نمونه‌های روایی که خود ائمه(ع) کلمات خیلی ساده را معنا کرده‌اند. گاهی اوقات برخی می‌گویند: «إن الله علی کل شیء قدیر» که نیاز به روایت ندارد! ببینید قاعده چیست؟ قاعده این است که این مراحل باید طی شود.

مرحله چهارم: مراجعه به عقل
بعد از روایات باید سراغ عقل رفت. آیه «و جاء‌ ربک و الملک صفا صفاً»[11]، روز قیامت خدا می‌آید و یک عده زیادی از اهل‌سنت بی‌سواد می‌گویند آدم روز قیامت خدا را می بیند؛ چون خودش در قرآن فرموده: «و جاء ربک»! نمی‌فهمند عقل بدیهی قطعی می‌گوید خدا قابل رؤیت نیست نه در دنیا و نه در آخرت، وقتی ما می‌گوئیم خدا به برهان عقلی قابل رؤیت نیست، یعنی در دو دنیا قابل رؤیت نیست. وقتی شما به برهان عقلی می‌گوئید اجتماع نقیضین محال است هم در دنیا و هم در آخرت، فرقی نمی‌کند. لذا باید عقل بیاید.

این مراحل باید طی شود، حال اگر نه از قرآن برای آیه‌ای مؤیدی داشتیم و شاهدی داشتیم و نه از روایات و نه از عقل، می‌گوییم حالا به ظاهر آیه عمل می‌کنیم، اینجاست که اخباری‌ها می‌گویند: حالا هم نمی‌شود به ظاهر آیه عمل کرد و ما حق نداریم به ظاهر آیات عمل کنیم، ولی اصولی می‌گوید: نه، باید به ظاهر آیات عمل کرد.

حوزه دو رکن دارد، یکی قرآن و دیگری عترت است. خوشا به حال طلبه‌ای که هر روز با قرآن مأنوس باشد، انس با قرآن هم دو کار کنید: یکی قرائت ظاهری که یکی دو صفحه بخوانید، آنچه ائمه(ع) فرمودند لااقل روزی 50 آیه بخوانید، یکی هم اینکه روزی یک آیه را در تفسیر مورد دقت قرار بدهید و یادداشت کنید. 

کم‌کم خدا نور قرآن را در دلتان قرار می‌دهد، اگر می‌خواهید دعا کنید «نوّر قلبی بنور القرآن»، تلاوت قرآن که دیگر نیاز به این دعا ندارد، البته توفیق می خواهد ولی «نوّر قلبی بنور القرآن»؛ یعنی وقتی یک آیه‌ای خواندم، آیات مرتبط با آن به ذهنم بیاید، این آیه دوم این آیه سوم این آیه چهارم، یک چیزی مثل علامه طباطبائی رضوان الله علیه، انس با قرآن پیدا کنید. پس مهم‌ترین رکن در استدلال‌های اعتقادی فقهی اخلاقی قرآن است. آدم طوری باشد که در تمام جریانات زندگی‌اش یک آیه‌ای در جلویش ترسیم بشود، یکی انس با قرآن است که این هم خیلی حرف دارد.

رکن دوم حوزه، عترت است. حوزه علمیه یعنی جایی که مبنایش قرآن و عترت است. چقدر امام هشتم علیه السلام راجع به امامت فرمود: «درک حقیقت امامت»، که ما عاجز از آن هستیم و فکر نکنیم امامت یک شأن معمولی است که یک افرادی یک مقداری از ما بالاتر خدا به آنها داده، کما اینکه یک وقتی برای اینکه این حقیقت امامت را خراب کنند یک عده‌ای به تبع افراد نادان و جاهل گفتند ائمه(ع) را چه کسی می‌گوید معصوم هستند؟! چه کسی می‌گوید ائمه(ع) علم غیب دارند؟! می‌گفتیم پس ائمه چی هستند؟ می‌گفتند اینها علمای ابرار هستند! درجاتشان را پائین می‌آورند.

طلبه اگر به حقیقت امامت نرسد بدون هیچ تردیدی به حقیقت دین هم نمی‌رسد. حالا این خودش یک بحث مستوفایی می‌خواهد. چقدر روایت داریم که اگر کسی امامت را معتقد نباشد اصلاً ایمان به خدا ندارد، اصلاً زیارت ائمه(ع) برای خداشناسی است. من در بعضی از صحبت‌ها گفته‌ام زیارت یعنی شناخت به امام، بدون شناخت امام شناخت خدا ممکن نیست، این تعبیر را دقت کنید. بدون شناخت امام و امامت شناخت خدا اصلاً ممکن نیست، آدم تا یک مظهر تامی را از خدا نبیند چه زمانی می‌تواند به آن چشمه اصلی توجه پیدا کند!

بنابراین رکن دوم حوزه هم عترت است و حقیقت امامت. واقعاً به این روایات مثل قرآن نگاه کنید، خود ائمه(ع) فرمودند در اخبار ما محکم و متشابه است، ناسخ و منسوخ است، مثل قرآن. و خودشان فرمودند اخبار متشابه ما را به اخبار محکم ما ارجاع بدهید، یک سری روایات داریم که امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «انا الاول و انا الآخر»[12]، این از متشابهات است که باید به محکمات برگردانیم، اگر به محکمات برنگردانیم می‌شویم مشرک! دست یک مداح بی‌توجه می‌افتد اظهار شرک می‌کند، این شرک است، کسی که نفهمد بین اسم ذات و خود ذات چقدر تفاوت است؟ شأن هر کدام کجاست؟ به شرک می‌افتد.

امیدوارم که نسبت به طلبگی با عشق تمام و با علاقه تمام دروس طلبگی را دنبال کنید مخصوصاً زمانه ما که نیاز فراوان دارد به یک طلبه ملای متدیّن انقلابی متعهد که حالا مجال نیست و ان شاء‌الله در یک فرصتی راجع به این منشوری که رهبری انقلاب که خودش یک نقطه تحولی عظیم در حوزه‌های علمیه است صحبت می‌کنم و از این منشور عظمت حوزه فهمیده می‌شود، از این منشور کارایی حوزه فهمیده می‌شود، از این منشور راه برای طلبه روشن می‌شود که ان شاء الله همه آن را دقت می‌کنید. قدر طلبگی را بدانید، با قرآن و عترت مأنوس باشید سعی کنید از اینها جدا نشوید، هیچ عاملی شما را از اینها دور نکند، بعد به نقطه بسیار بالایی می‌رسید.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

-------------------
[1] . سوره احزاب، آیه 33.
[2] . سوره نساء، آیه 29.
[3] . سوره آل‌عمران، آیه 138.
[4] . سوره طه، آیه 121.
[5] . سوره اعراف، آیه 200.
[6] . سوره حجّ، آیه 52.
[7] . سوره انعام، آیه 82.
[8] . سوره سبأ، آیه 18.
[9] . وسائل الشيعة، ج‌27، ص: 48‌، ح 33177.
[10] . سوره آل‌عمران، آیه 97.
[11] . سوره فجر، آیه 22.
[12] . «طَاهِرُ بْنُ عِيسَى، قَالَ وَجَدْتُ فِي بَعْضِ الْكُتُبِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ، عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ قُتَيْبَةَ، عَنْ أَبِي الْعَلَاءِ الْخَفَّافِ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ، قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) أَنَا وَجْهُ اللَّهِ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ وَ أَنَا الْأَوَّلُ وَ أَنَا الْآخِرُ وَ أَنَا الظَّاهِرُ وَ أَنَا الْبَاطِنُ وَ أَنَا وَارِثُ الْأَرْضِ وَ أَنَا سَبِيلُ اللَّهِ وَ بِهِ عَزَمْتُ عَلَيْهِ، فَقَالَ مَعْرُوفُ بْنُ خَرَّبُوذَ: وَ لَهَا تَفْسِيرٌ غَيْرُ مَا يَذْهَبُ فِيهَا أَهْلُ الْغُلُوِّ.» رجال الكشي؛ ص: 211، ح 374.



برچسب ها :

فاضل لنکرانی فهم قرآن مراحل فهم قرآن رکن حوزه؛ قرآن و عترت استمرار جریان امامت در عصر غیبت مسئولین مدارس حضرت مهدی(ع)