«حدیث لوح»؛ هدیه خدا به پیامبر(ص) در تولد امام حسین(ع)
۱۹ تیر ۱۴۰۴
۱۴:۲۶
۱۵۶
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
در ایام عزای سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین(علیه السلام) و روزهای اسارت آل الله، هستیم. ایامی که همه شیعیان و مسلمانان و انسانهای آزاده با مرور حادثه عاشورا غم و غصه و حزن، همه وجودشان را فرا میگیرد و عزادار اصلی در این زمان وجود مبارک امام زمان(علیه السلام) است که باید دعا کنیم خداوند آن وجود مبارک را از هر بلایی حفظ بفرماید انشاء الله.
قبل از شروع سخن باید تشکر کنم از عزیزانی که این خیمه امام حسین(علیه السلام) را برپا کرده اند. چهرههایی که قبل از پیروزی انقلاب در حرکتهای انقلابی این شهر و این خیابان حضور فعال داشتند و اکنون بسیاری از آنها به فیض شهادت رسیدهاند.
با نام خیابان باجک که محل اصلی زندگی ما و بیت مرحوم والد ما(رضوان الله علیه) بوده یاد و خاطرات زیادی از این عزیزان در ذهنها زنده میشود، یاد همه شهدای گرانقدر انقلاب و شهدای این شهر و این خیابان و نیز شهدای اخیر شهیدان اقتدار را گرامی میداریم.
ما باید حرکت زندگی خود را بر مسیر همین شهدا قرار دهیم تا به سعادت برسیم. اگر هنرمان همین باشد که با یاد این شهدا و با توجه به اهداف این شهدا و با تدبر در خصوصیات وجودی این شهدا نقشه راهی برای خود ترسیم کنیم این بزرگترین هنر است و ان شاء الله بتوانیم این کار را انجام بدهیم به گونهای که وقتی در قیامت مقابل این شهدا قرار گرفتیم شرمنده نباشیم.
به طوری که شهدا در آن عالم وقتی حرکتها، مجالس و سخنان ما را میشنوند برای ما دعا کنند که البته این در جای خود یک بحث مهمی را میطلبد. برای آنها که در این عالم مسیری را در سیر و سلوک طی میکنند ارتباط با ارواح علما، انبیاء و اوصیا خدا و شهدا، یکی از راههای مهم این مسیر است. کسی که با ارواح انبیاء و ائمه و شهدا ارتباط نداشته باشد نمیتواند سیر و سلوک درستی را داشته باشد.
یاد همه این عزیزان را گرامی میداریم و امیدوارم از این خیمه امام حسین انواری به قبور آنها ساطع گردد و همه آنها مهمان اباعبدالله الحسین(علیه السلام) باشند.
بحثی که میخواهم خدمت شما تقدیم کنم و کمتر هم بر منابر و سخنرانیها مطرح میشود بحث حدیث لوح است، البته جسته و گریخته گاهی اشارههایی شنیدهاید ولی به نظر من باید یک توجه کافی به این حدیث داشت.
بر حسب برخی از نقلها خدای تبارک و تعالی هنگام تولد امام حسین(علیه السلام) این لوح را به عنوان یک هدیه به پیامبر اکرم عنایت فرمود و پیامبر اکرم هم آنرا به فاطمه زهراء(سلام الله علیها) اهداء نمود. پس در مسئله حدیث لوح محور خود امام حسین(علیه السلام) است.
به عنوان مقدمه، قرآن کریم مسئله امامت را رشته دین و به اصطلاح نخ تسبیح همه احکام، اعتقادات و اخلاق معرفی می کند. یعنی ما اگر بخواهیم اعتقاد صحیحی داشته باشیم باید بر محور امامت باشد، توحید بدون امامت توحید نیست، معاد بدون امامت معاد نیست، نبوت بدون امامت نبوت نیست، سرّ اینکه ما در اذان باید شهادت به توحید، رسالت پیامبر و امامت بدهیم همین است.
امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) در برخی از کتبشان تصریح کردهاند کسی که میگوید «اشهد أن لا اله الا الله»، اگر ولایت امیرالمؤمنین و اولادش(علیهم السلام) را قبول نداشته باشد این شهادتش ارزشی ندارد چون اصلاً توحید نیست! شهادت به رسالت پیامبر هم همینطور است. امامت به مانند یک نخ تسبیح حلقه وصل همه اعتقادیات ماست. حیات و ممات ما، دنیا و آخرت ما بر محور امامت است.
در احکام هم کسی که ولایت نداشته باشد نماز و روزه و هیچ یک از عباداتش مورد قبول نیست و دلیل این مطلب نه فقط روایات فراوان، بلکه خود آیات قرآن است. در آیه شریفه 67 سوره مائده خدای تبارک و تعالی به رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) میفرماید حکومت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را در غدیر اعلام کن و اگر این کار را نکنی «وان لم تفعل فما بلغت رسالته»، تمام زحماتت در امر رسالت خدا، کالعدم است یعنی خود پیامبر اگر حکومت امیرالمؤمنین را ابلاغ نمیکرد، اگر مسئله امامت را برای مردم مطرح نمیکرد تمام زحمات 23 سالهاش هباءً منثورا میشد.
اینطور نیست که فقط به خاطر چند روایت در کتاب شریف کافی و کتابهای روایی دیگر بگوئیم کسی که ولایت ندارد نمازش باطل است. البته برخی علما میگویند عبادتش قبول نیست ولی تحقیق این است که عبادتش باطل است. و این بحث بسیار مفصلی است که فقهای بزرگ مطرح فرمودند که آیا ایمان شرط صحت عمل است یا شرط رسیدن به ثواب و اجر عمل؟ تعداد محدودی میگویند شرط ثواب است، کسیکه ولایت نداشته باشد نمازش ثواب ندارد، ولی کثیری از فقهای قدیم و جدید از جمله امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در مباحث فقهی شان قائل به بطلان نماز این فرد هستند و می فرمایند همانطور که اصل اسلام شرط برای صحت عبادات است ایمان به ولایت ائمه معصومین هم شرط برای صحت است.
یکی از شبهات القایی وهابیت اینست که کجای قرآن از امامت حرف زده؟
آیات فراوانی به صورت کلی موضوع مهم امامت را مطرح میکند. یک روزی جناب آقای قرائتی که خدا حفظشان کند خدمت مرحوم والد ما(رضوان الله علیه)، رسید. مرحوم والد به ایشان فرمودند این برنامه درسهایی از قرآن شما بسیار خوب است و من هم استفاده میکنم، اما شما که این همه زحمت برای این برنامه میکشید اگر کسی از شما بپرسد راجع به امامت یک آیه از قرآن برای من بگو که دلالت بر امامت داشته باشد بدون اینکه هیچ حدیثی به آن ضمیمه شود؟. آقای قرائتی مقداری فکر کرد و گفت هر آیهای که به ذهن من میآید نیاز به حدیث دارد، بعد خود مرحوم والد ما رضوان الله علیه حدود 20 دقیقه آیاتی که دلالت روشن بر اصل امامت دارد را مطرح کردند که در کتاب خمس ایشان آمده است.
در قرآن کریم بیش از سیصد آیه در شأن امیرالمؤمنین آمده که برخی از محققین مرکز فقهی ائمه اطهار(علیهم السلام) این آیات ولایت را جمعآوری و مورد بحث قرار داده اند.
نکته دوم مسئله دوازده امام است که هویت شیعه به همین اثناعشری بودن است. در روایات زیادی که هم در کتب شیعه و هم اهلسنت نقل شده رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند:«الائمة بعدی اثنی عشر»، اوصیاء من دوازده نفرند. این تعبیر مکرر در منابع مهم اهلسنت آمده، بهطوری که برخی گفتهاند این حدیث متواتر است. به برخی از این احادیث اشاره نموده و بعد وارد حدیث لوح میشوم.
در یک حدیث ابن عباس میگوید رسول خدا فرمود: «معاشر الناس إعلموا أن لله باباً من دخله أمن من النار و من الفزع الاکبر»، خدا یک بابی دارد که هر کس وارد آن شود ایمن از آتش جهنم است، ابو سعید خُدری گفت یا رسول الله آن باب را برای ما معرفی کنید، فرمود: «هو علی بن ابی طالب، سید الوصیین و امیرالمؤمنین و اخو رسول رب العالمین و خلیفة الله علی الناس اجمعین» است.
سپس اضافه فرمود: «معاشر الناس من احبّ أن یعرف الحجة بعدی فلیعرف علی بن ابی طالب بعدی»، ای مردم هر کس میخواهد حجت بعد از من را بشناسد، باید علی بن ابیطالب را بشناسد.
«معاشر الناس من سرّه لیقتدی بی فعلیه أن یتوالی ولایة علی بن ابی طالب و الائمة من ذریتی فانهم خزان علمی» چه تعبیر زیبایی. کسی که اقتداء به من او را مسرور میسازد باید ولایت علی بن ابی طالب و ائمهای که از ذریه من هستند را بپذیرد.
جابر بن عبدالله انصاری[1] به پیامبر عرض کرد: ما عدة الائمة تعداد این امامان چند تاست؟ گاهی در ذهن بعضی از افراد خطور می کند این عدد دوازده از کجا آمد؟ شیعه چه دلیلی بر این عدد دارد؟ یا این عدد دوازده چه خصوصیتی دارد؟ همانطور که در مورد اربعین یک بحث مفصلی هست که عدد چهل چه خصوصیتی دارد؟، یا راجع به طواف عدد هفت چه خصوصیتی دارد؟ حال این عدد دوازده در مورد اوصیاء پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام چه خصوصیتی دارد؟ پیامبر فرمود «سألتنی عن الاسلام بأجمعه» تو از همهی اسلام سؤال کردی. همه اسلام در این دوازده نفر جمع شده، «عدّتهم عدة الشهور» اولاً این عدد بر اساس دوازده ماه سال است که خدا در عالم تکوین قرار داده. در بحثهای علمی به اینگونه موارد تطابق تشریع و تکوین میگویند، «و هو عند الله اثناعشر شهراً فی کتاب الله یوم خلق السموات و الارض»، از روزی که آسمانها و زمین خلق شد، حرکت افلاک و ستارگان و خورشید و ماه بر اساس این دوازده ماه است.
ثانیاً «وعدّتهم عدة العیون التی انفجرت منه لموسی بن عمران حین ضرب بعصاه الحجر فانفجرت منه اثنتاعشرة عینا» وقتی حضرت موسی با عصایش به سنگ زد دوازده چشمه از آن سنگ جوشید.
ثالثاً «و عدة النقباء بنی اسرائیل» اوصیاء بنی اسرائیل دوازده نفر بودند عدهی اوصیاء و ائمه من نیز دوازده نفر است.
پس این ادعاهایی که این روزها افرادی به نام احمد الحسن و گروهی به اسم یمانیها برپا کردهاند با صریح بسیاری از این روایات سازگاری ندارد. ما بعد از دوازدهمین امام که وجود شریف حضرت حجتQ هستند امام دیگری نداریم! به علت تصریحی که خود پیامبر در همین روایات اثناعشر فرموده «فالائمة یا جابر اثنا عشر اماما اولهم علی بن ابی طالب» و آخرهم حجة Q.
بعد از اینکه ابوبکر مُرد و غصب خلافت عمر شروع شد یک یهودی به مدینه نزد عمر آمد. فکر کرده بود چون او جای پیغمبر نشسته عالمترین و داناترین فرد است. به او گفت من سؤالهایی دارم جوابش را بده، عمر به امیرالمؤمنین که آن طرف مسجد نشسته بودند اشاره کرد و گفت علیک بهذا الرجل برو هر سؤالی داری از آن مرد بپرس، فرد یهودی خدمت حضرت رسید و پرسید اولین سنگی که خدا روی زمین قرار داد چه سنگی بود؟ اولین چشمهای که روی زمین جوشید کجا و چه چشمهای بود؟ اولین درخت که روی زمین کاشته شد کجا بود؟ اینها مطالبی بود که در تورات آمده بود. امیرالمؤمنین همه سؤالهای او را را جواب داد.
یهودی گفت سؤال دیگرم این است که این پیامبری که شما مسلمانها میگويید چند نفر جانشین دارد؟ جای این پیامبر در کجای بهشت است و چه کسانی در بهشت در کنار او هستند؟ امیرالمؤمنین فرمود به تصریح پیامبر ائمه و جانشینان او دوازده نفرند، جای پیامبر در بهشت در جنات عدن است و همه این دوازده نفر هم در محضر پیامبر هستند، واضح است آن یهودی که علم غیب نداشت، این مطالب در تورات، انجیل و تمام کتب آسمانی آمده که جانشینان رسول خاتم دوازده نفر هستند، پس این مسئله روشنی بوده و لذا ما شیعیان به تصریح پیامبر معتقد به امامت این دوازده امام هستیم. حتی در روایتی یکی از اصحاب امام صادق به حضرت عرض کرد آقا در بین این جانشینان رسول خدا، آیا اسماعیل فرزند شما هم هست؟ فرمود نه، تعیین امام در اختیار ما نیست بلکه در اختیار خود خداست. خدا آنها را معین فرموده و رسول خدا به اسامی آنها یک به یک تصریح کرده است.
شیعه منطق خیلی روشنی دارد. میگوید امامت نخ تسبیح و حلقه وصل همه عقاید و احکام و اخلاق است، حتی اخلاق بدون ولایت امکان ندارد، این هم یک بحث جالبی است که جای خودش باید مطرح شود. ایثار، مواسات، صبر، گذشت و ... بدون محور ولایت ارزشی ندارند. امانتداری یک حکم فقهی است ولی بُعد اخلاقی آن بر محور ولایت است.
بنابراین روشن شد که عدد دوازده برای امامان شیعه ریشه در کتب آسمانی دارد. اما اهل تسنن در امر خلفای رسول خدا گیر میکنند عدهای هشت نفر را نام میبرند و عدهای ، نُه تا و افراد فاسقی را بین آنها ذکر میکنند و در آخر هم از جواب میمانند! شما یک عالم سنّی را پیدا نمیکنید که این دوازده نفر خیلی یقینی برای او روشن باشد چون در کتابهایشان اختلاف است ولی کتابهای شیعه یکسان و یکنواخت است.
اما بحث حدیث لوح؛ که راویآن جابر بن عبدالله انصاری است. امام صادق(علیه السلام) میفرماید با پدرم امام باقر به منزل جابر رفتیم. جابر گفت خدمت حضرت زهرا سلام الله علیها رسیدم لوحی از زمرد دیدم که اسامی و مطالبی در آن نوشته شده بود.
جابر در سن 94 سالگی فوت کرده در حالی که نابینا یا کم دید شده بود، (از این حدیث معلوم میشود زمان حیات حضرت زهرا بینا بوده است) پدرم به جابر فرمود آن لوح را برای ما بخوان، جابر همه آن لوح را خواند آنگاه امام باقر فرمود (یا قسم خوردند) آن لوح همین است که الآن در نزد من موجود است، چون در روایات نقل شده جابر از آن لوح حضرت زهرا استنساخ کرد یعنی اول کسی که حدیثی را نوشت جابر بود، چون اهل سنت نوشتن حدیث را حرام کرده بودند.
حدیث لوح نقلها و طریقهای مختلفی دارد؛ عجیب این است که یکی از نقلها با این عبارت شروع میشود «هذا کتابٌ من الله العزیز»، یعنی معلوم میشود اصلاً قضیه اهداء لوح اینطور نبوده که جبرئیل بگوید قال الله.... و این را پیامبر به ذهنش بسپارد و بعد آن را بنویسند، بلکه جبرئیل خود لوح را به صورت مکتوب از آن عالم آورده است.
در مورد این حدیث ما نمیگويیم آن وصف اعجازی قرآن در این هم وجود دارد ولی باید توجه داشت این هم یک کتابی از ناحیه خداست، خصوصاً با این تعبیر ،«بسم الله الرحمن الرحیم هذا کتابٌ من الله العزیز الحکیم لمحمدٍ نبیّه و نوره و سفیره و حجابه و دلیله، نزل به الروح الامین من عند رب العالمین»
آنگاه خداوند فرمود: «عظّم یا محمّد اسمائی» اول اینکه اسماء من را خیلی با عظمت مورد توجه قرار بده.
«واشکر نعمائی و لا تجحد آلائی إنی أنا الله لا اله الا أنا قاصم الجبارین و مدیل المظلومین و.....»، این تعابیر هر کدام نیاز به بحث مفصل دارد که الآن مجالش نیست!
حدیث لوح چیست؟ هر یک از ما شیعیان باید با این احادیث آشنا باشیم که بهترین دلیل برای حقانیت ماست، اهل سنت هیچ یک از این سرمایهها را ندارند، اگر از یک جوان شیعه بپرسند ائمه شما از کجا و چگونه امام شدهاند؟ پاسخش حدیث و کتاب لوح است. اول مطلبی که خداوند در این لوح بیان میکند اشاره به یک قانون کلی است که میفرماید: «إنی لم ابعث نبیاً فاکملت ایامه و انقضت مدته إلا جعلت له وصیّا» من هیچ نبی و پیامبری را نفرستادم مگر اینکه وقتی زمان حیاتش بسر رسید برای او وصیّی قرار دادم.
این سنت خداست. به اهل سنت میگويیم مگر میشود رسول خدایی که هر گاه میخواست از مدینه بیرون برود نمایندهای در شهر میگذاشت و او را به جزئیترین امور سفارش مینمود اما برای بعد از خودش کسی را وصی قرار نداده باشد؟
سپس خدا میفرماید: «إنی فضلتک علی الانبیاء و فضلت وصیتک علی الاوصیاء»، من تو را برتر از همه انبیاء و وصی تو را برتر از همه اوصیاء قرار دادم.
بعد فرمود: «و اکرمتک بشبلیک و سبطیک حسنٍ و حسین»، این خیلی تعبیر عجیبی است میفرماید من تو را اکرام کردم. تکریم من هم این بود که دو نوه به تو دادم یکی حسن و دیگری حسین، خیلی تعبیر عجیبی است یعنی خداوند در کنار آن مقام بزرگ نبوت و رسالت عنایتهای خاصی هم به حضرت نموده است خدا قبل از این فاطمه زهراء سلام الله علیها را به پیغمبر عنایت کرده بود «إِنَّا أَعْطَينَاكَ الْكَوْثَرَ»، ولی آنچه موجب تکریم پیامبر از سوی خدا میشود وجود مبارک دو نوه گرامی او حسن و حسین است.
«فجعلت حسناً معدن علمی بعد انقضاء مدة ابیه»، حسن را بعد از علی بن ابی طالب معدن علم خود قرار دادم.
هدف از طرح بحث این قسمت از حدیث لوح است که خدا میفرماید «و جعلت حسیناً خازن وحیی»، قبلا بیان شد هنگام تولد امام حسین خدا این لوح را از آن عالم توسط جبرئیل به پیامبر اهداء فرمود، پیامبر هم این هدیه الهی را به حضرت زهرا داد، و به سبب آن وجد و سروری وجود حضرت زهرا را فرا گرفت. چون سیر رهبران الهی جامعه تا قیامت، که خدا در ذریه و فرزندان حضرت زهرا قرار داده در این حدیث لوح بیان گردیده است.
خدا نسبت به امام حسین(علیه السلام) میفرماید: حسین را خزانهدار وحی خودم قرار دادم. یعنی آنچه که من برای رسول خدا توسط جبرائیل فرستادم، یا حتی بالاتر، آنچه من بر هر پیامبری وحی کردم، نه فقط برای رسول خدا! آنچه بر آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و بر پیامبر اسلام وحی کردم همه در وجود امام حسین است.
حضرت را نشناختند. آدم هر چه فکر میکند حادثه کربلا چطور به وجود آمد؟ چه کسی را کشتند؟ چی شد بعد از 50 سال آن همه تعریفها و سفارشهای پیامبر نادیده گرفته شد؟ مردم دیده بودند که چقدر پیامبر نسبت به امام حسین عنایت دارد، این خداست که میگوید من حسین را خازن وحی خود قرار دادم.
مردمی که در زمان خودشان امام خود را نشناسند، ندانند که باید دنبال چه کسی و زیر عَلَم چه شخصی بروند، قطعاً به ضلالت و گمراهی و بدبختی میافتند، این یک مسیر روشنی است، نیاز به دلیل هم ندارد، شاهدش قضایای تاریخی و یکی هم همین قضیه عاشوراست.
بر ما لازم است که در این زمان امام خود را بشناسیم، امام زمان(علیه السلام) را بشناسیم، بدانیم در زمان غیبت وظیفه ما تشخیص این است که دنبال چه کسی حرکت کنیم؟ باید پشت سر ولی فقیه حرکت کنیم تا سعادتمند شویم. با همه این دشمنهایی که نظام و انقلاب ما دارد و همگان بالعیان شاهد آن هستند، راه سعادت فقط همین است، ما اگر بخواهیم سر سوزنی از این مسیر جدا شویم سبب هلاکت خود خواهیم شد بدون هیچ تردیدی.
ما گاهی میگويیم عجب! شمر، عبید الله، عمر سعد؟ به قول مرحوم آیت الله شهید صدر(رضوان الله علیه) (آن نابغه فقه و اصول در حوزه نجف) هیچ معلوم نیست ما اگر در زمان هارون الرشید بودیم جزء اعوان و انصار او نباشیم، ما خیلی نمیتوانیم بگويیم اگر زمان حضرت بودیم حتماً در صف یاران امام حسین قرار میگرفتیم، البته این ملت با تبعیت از دو نائب عام امام زمان(علیه السلام) ثابت کرد حسینی است و در این مسیر قرار دارد. ولی باید تا آخر مسیر را بشناسیم. شهادتها برای ما به وجود آوردند، چه سرمایههایی را در این یک سال اخیر در ایران و خارج از ایران از اسلام ناب محمدی گرفتند. ولی راه همین است.
خدا میفرماید حسین را خازن وحیام قرار دادم، روی این خازن وحی فکر کنید که یعنی چه؟ در این دو کلمه خیلی حرفها نهفته است، فقط بسنده به معنای لغوی آن نکنیم و بگويیم نگهبان وحی! امام حسین خزانهدار وحی است و این خزانه به طور کامل در اختیار اوست.
بعد میفرماید: «اکرمته بالشهادة و ختمت له بالسعادة» همین حسین را خواستم اکرام نموده و یک مقامی بالاتر از خازن وحی به او بدهم لذا شهادت را برایش مقدر کرده و او را به سعادت رساندم همه این قضایا قبل از اینکه امام حسین متولد شود در حدیث لوح آمده یعنی با تولد امام حسین کتاب لوح در اختیار رسول خدا قرار گرفت.
«فهو افضل من استشهد و ارفع الشهداء درجة، جعلت کلمتی التامه معه و حجتی البالغة عنده» بحث کلمه تامه بودن امام حسین را چند سال قبل در همین محفل مبارک مطرح کردم، که بحث خیلی جالبی است.
خدا امام حسین(علیه السلام) را حجت بالغه قرار داده، معنای حجت روشن است، یعنی دلیل و برهان، بالغه هم یعنی روشن و رسا، اگر ما سر سوزنی در دین کم بگذاریم خدا در قیامت ما را مورد مؤاخذه قرار خواهد داد و میگوید مگر حسین(علیه السلام) خونش را برای این دین نداد؟ مگر اصحابش شهید نشدند؟ مگر اهلبیتش اسیر نشدند؟ امام حسین حجّت بالغه است، باید همه نگاهها به امام حسین(علیه السلام) باشد، همه هدفها امام حسین(علیه السلام) باشد، همه استمدادها از امام حسین باشد، امام حسین(علیه السلام) محور است. میخواهیم اعتقاداتمان قوی بشود از امام حسین(علیه السلام) کمک بخواهیم، این جلسات برای این است که اعتقادات ما قوی بشود، میخواهیم اخلاقمان درست بشود از امام حسین بخواهیم، امام حسین باب نجات عالم است چرا که حجت بالغه خداست.
تقاضا میکنم به این حدیث لوح بیشتر دقت کنید که مطالب زیادی دارد، تا آخرین حجت که امام زمان(علیه السلام) است را نام میبرد و خصوصیت آن زمان را بیان میکند.
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.
---------------------------------
[1]. آخرین صحابه پیامبر است که تا زمان امام باقر(علیه السلام) عمر نمود. حدیث کساء را از فاطمه زهرا(سلام الله علیها) نقل کرده، و یکی از رُوات اصلی حدیث لوح است. معلوم میشود جابر در خانه فاطمه زهرا(سلام الله علیها) احترام خاصی داشته است.