رذیله حسادت

۲۵ شهریور ۱۴۰۴

۱۴:۳۶

۴۱

خلاصه خبر :
بیانات حضرت آیت الله فاضل لنکرانی(دامت برکاته) در درس اخلاق با موضوع حسادت (بخش اول)
آخرین رویداد ها
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ

سالروز ورود حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها به قم و برکات آن
امروز مصادف با سالروز ورود حضرت معصومه(سلام الله علیها) به شهر مقدس قم است. این ورود موجب شد که قم به مرکز معنویت، علم، اجتهاد، جهاد و تمامی خوبی‌ها تبدیل شود. خداوند را شاکریم که در جوار قبر این بانوی بزرگوار موفق به فهم دین، تعلیم و تعلّم دین هستیم.

تمامی برکات حوزه‌های علمیه و حتی اساس انقلاب مقدس ما، از این قبر مطهر و برکات مربوط به این بانوی بزرگ اسلام نشأت گرفته است. ما این روز را گرامی می‌داریم و امیدواریم خداوند توفیق دهد از برکات معنوی این بانوی بزرگ هر چه بیشتر بهره‌مند شویم و از نورانیت ایشان استفاده کنیم.

جایگاه تعلیم اخلاق و دشواری آن
واضح است که در تعلیم درس اخلاق باید از بزرگان صاحب‌نفس بهره گرفت، کسانی که خود را ساخته‌اند یا تا حدی در مسیر تهذیب نفس پیش رفته‌اند. در این جلسه نیز بزرگانی حضور دارند که لازم است از محضر ایشان استفاده نمود و مواعظ آنان را شنید.

بیان درس‌های دیگر مانند فقه و اصول برای ما آسان است، اما گفتن درس اخلاق بسیار دشوار است. انسان همواره با آیه « لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ»[1] مواجه است و این آیه در گوش او طنین انداز است.

توصیه امام خمینی (ره) به اهمیت درس اخلاق
آنچه مورد تأکید است، ضرورت توجه به اخلاق برای همه ما است. در دهه اول انقلاب که مرحوم والد ما مسئولیت حوزه را بر عهده داشتند، هرگاه خدمت امام خمینی رضوان الله علیه می‌رسیدند، امام می‌فرمودند: «آقای فاضل، تا می‌توانید به درس اخلاق در حوزه بها بدهید و از بزرگان حوزه استفاده نمایید.»

ضرورت محاسبه نفس و وسوسه‌های شیطان
باید به درس‌های اخلاق توجه نمود هر چند ممکن است گوینده از نظر تهذیبی از شما پایین‌تر باشد، اما آنچه می‌گوید، آیات قرآن یا احادیث معصومین است که باید برای تهذیب نفس مورد توجه قرار گیرد.

هیچ قلبی نیست که از وسوسه شیطان مصون باشد، مرحوم والد ما رضوان الله علیه می‌فرمودند: «حتی شیطان از من مرجع تقلید مأیوس نیست» اتفاقاً شیطان بیشتر به سراغ ما می‌آید. بنابراین، ما که خود را در مسیر هدایت قرار داده‌ایم هر روز باید به محاسبه نفس خود پرداخته و کم و کیف آلودگی‌های درونی خود را مورد ارزیابی قرار دهیم.

عصمت معصومین و معنای آیات مربوط به وسوسه شیطان
از وجود انبیاء و معصومین که بگذریم، هیچ کس نیست که در معرض وسوسه شیطان قرار نگیرد. در مورد عصمت نیز آیاتی نظیر « وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ»[2] وجود دارد که برخی تفاسیر و ترجمه‌ها آن را به معنای وسوسه پیامبر از سوی شیطان و لزوم پناه بردن به خداوند تفسیر کرده‌اند، اما طبق تحلیل ما، وسوسه شیطان در قلوب معصومین ممکن نیست و آیه معنای دیگری دارد که در جای خود ذکر شده است.

نمونه‌هایی از وسوسه در میان علما و اهل علم
در نقل فضایل برخی از بزرگان که به رحمت خدا رفته‌اند یا حتی آنان که در قید حیات هستند، باید مراقب بود گزافه گویی نشود مثل آنکه نسبت به بزرگی گفته اند از آغاز جوانی تا پایان عمر حتی فکر گناه هم نکرده‌است، این چه حرفی است؟ اولا فکرگناه که قابل تشخیص برای کسی جز خود فرد نیست. ثانیا وسوسه شیطان که فقط به گناه محدود نمی‌شود بلکه وسوسه در علم و اعتقادات نیز از شیطان است. انسان گاهی عاجز است از آنکه به درستی خداوند و حجت‌های الهی را درک کند و این در همین دایره وساوس شیطان قرار می‌گیرد.

در شرح حال یکی از بزرگان قم، از فقهای برجسته که نام‌شان را نمی‌برم، آمده است که پس از سالها درس و بحث در سن چهل سالگی کاملاً متوقف شد، اما خداوند به او عنایت کرد و مجدداً راه خود را پیدا نمود. لذا کسی گمان نکند صرفاً به دلیل اشتغال به درس و بحث قرآن و حدیث، شیطان از انسان غافل می‌شود؛ بلکه وسوسه شیطان بیشتر به سراغ کسانی می‌آید که در مسیر علم و عبادت هستند.

منیّت؛ ریشه بسیاری از لغزش‌ها
شیطان از راه‌های مختلف و با وسوسه‌هایی قوی‌تر از گناهان ظاهری، انسان را می‌فریبد. گاهی انسان متوجه میزان منیّت خود نیست و بی‌آنکه توجه داشته باشد در درونش انباشته‌ای از منیّت دارد. اگر امروز در مجموعه‌ای به فردی گفته شود که دیگر حق ورود به آنجا را ندارد، چه حالتی در او به وجود می‌آید؟ این همان منیّت است. منیّت تنها به معنای ادعای حقانیّت یا برتری نیست بلکه شامل وابستگی به مقام، مسئولیت و اعتبار نیز می‌شود. کسی که تمامی امور خود را به خداوند واگذار کرده‌، نباید در اینگونه موارد در درونش احساس تفاوت کند، اما بسیاری از ما به شدت نسبت به این امور حساس هستیم و شیطان بر این مسئله بسیار تأکید دارد، چرا که آغاز گمراهی‌اش از منیّت او بود.

لزوم استفاده از مواعظ بزرگان و آثار تربیتی مانند «چهل حدیث»

ان‌شاءالله این بحث‌ها مورد توجه قرار گیرد و به این جلسه اکتفا نشود. مواعظ و خاطرات واقعی بزرگان و پندهای ایشان باید مورد استفاده قرار بگیرد. برای نمونه، کتاب «چهل حدیث» امام خمینی بسیار تربیت‌کننده است و اگر امکان داشته باشد، این کتاب باید در درس‌های طلاب پایه یک تا شش حوزه گنجانده شود. هر بار که این کتاب را می‌خوانم، حتی اگر مکرر باشد، گویی امام بر منبر وعظ نشسته و با صراحت و دقت انسان را موعظه وتربیت می‌کند.

درس‌های اخلاق بزرگان باید مورد استفاده قرار گیرد؛. رفتار و خلق و خوی انسان در همه امور، از احوال‌پرسی گرفته تا تدریس، خانواده و اجتماع، نمایانگر اخلاق اوست، بنابراین باید خود را به اخلاق الهی متخلق کنیم.

بعد از ذکر این مقدمه، برای بحث در این جلسه، موضوع حسادت را در نظر گرفته‌ام. موضوعی که بسیار رایج و در عین حال درمانش دشوار است.

تعریف حسادت و تفاوت آن با غبطه
حسد چیست؟ در تعریف آن گفته‌اند: حسد حالتی است که انسان نتواند شاهد نعمتی در دیگری باشد و آرزو کندآن نعمت از آن فرد زایل شود. اگر خداوند به کسی مال، جمال، مقام یا علم عطا کرده باشد آرزو کند که آن نعمت از او گرفته شود، این حسد است. البته در روایات آمده است که مؤمن غبطه می‌خورد نه حسد؛ یعنی از اینکه خدا نعمتی به دیگری داده خوشحال می‌شود اما آرزو دارد خداوند همان نعمت را به او نیز عطا کند، بدون اینکه تمنای زوال نعمت دیگران داشته باشد.

مراتب و جلوه‌های گوناگون حسد
دایره حسد وسیع است؛ گاهی انسان آرزوی زوال نعمت فردی را نمی‌کند اما از زوال نعمت او خوشحال می‌شود، مثل آنکه از سلب مسئولیت یا مقام فردی خوشحال شود، این نیز یکی از مراتب حسادت است. حتی خوشحال شدن از فوت کسی نیز نوعی حسد محسوب می‌شود. این، معنای اجمالی حسد است.

بحث حسد را از آیه‌ شریفه 51 سوره نساء آغاز می‌کنم، که از آیات عجیب قرآن است. خدای تبارک و تعالی در این آیه می‌فرماید:

« أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ»

ندیدید عالمان یهود، کسانی که حظی از کتاب تورات دارند، چگونه به جبت و طاغوت ایمان آوردند. جبت، به معنای مطلق معبودی است که غیر از خدا مورد پرستش واقع گردد، در آن زمان، مشرکان دارای دو بت مهم بودند یکی جبت بود دیگری طاغوت که در معنای کلی به شیطان اشاره دارد و به معنای معبود غیر از خداست.

خداوند می‌فرماید: «وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَؤُلَاءِ أَهْدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلاً». شأن نزول آیه چنین بوده است که پس از جنگ احد دو نفر از بزرگان و اشراف یهود، یعنی حیی بن اخطب و کعب بن اشرف، نزد مشرکان مکه رفتند وبه آنها گفتند: ما آمدیم با شما علیه محمد و پیروانش هم قسم شویم.

مشرکان مکه متعجب شدند و گفتند: یعنی چه؟ شما که اهل کتاب هستید و کتاب آسمانی و پیغمبر دارید، چگونه با ما که مشرکیم و خدایی را قبول نداریم، علیه پیغمبر و پیروان او هم‌پیمان می‌شوید؟ ابتدا باور نکردند. ابو سفیان پرسید: آیا شما ما را بر پیغمبر و پیروانش ترجیح می‌دهید؟ آنها با صراحت پاسخ دادند: «بله» باز هم مشرکان باور نکردند و گفتند: عجیب است، اینان اهل کتاب هستند و ما مشرک، پس چگونه ما را بر مسلمانان ترجیح می‌دهند؟

سپس ابوسفیان گفت: اگر راست می‌گویید، این دو بت یعنی جبت و طاغوت را عبادت کنید. آن دو نفر به سجده افتادند و جبت و طاغوت را پرستش نمودند، قرآن کریم می‌فرماید: « أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ» سپس خداوند متذکر می‌شود که اینان کسانی هستند که خداوند آن‌ها را لعنت کرده و هیچ نصیر و یاوری برایشان نخواهد بود «أُولَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَمَنْ يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيراً».

مرحوم آیت‌الله طباطبایی رضوان الله علیه می‌فرمایند که خداوند در ادامه می‌فرماید: اینان بهره‌ای از حکومت داشته و از ملک و پادشاهی برخوردارند. اما هنگامی که به حکومت برسند، حتی به اندازه یک «نقیر» به مردم نمی‌دهند؛ نقیر به شکاف هسته خرما یا مقدار غذایی که گنجشک با منقار خود برمی‌دارد گویند. این نشان از بخل ذاتی یهود دارد.

امروز نیز می‌بینیم که چگونه صهیون‌ها کودکانی را که برای گرفتن مقداری غذا در حد زنده ماندن (نه در حد سیرشدن) به مراکز خدمات رسانی می‌روند، به راحتی می‌کشند. در صدر اسلام نیز بسیاری از یهودیان چنین ویژگی‌هایی داشتند.

تبیین حسادت یهود نسبت به پیامبر اکرم(ص)
ذکر این آیات مقدمه‌ای بود برای تبیین آیه‌ « أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»، یهود نسبت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم حسادت می‌ورزیدند؛ چرا که خداوند به پیامبر نعمتی بزرگ بخشیده بود، قرآن و نبوت را عطا کرده بود و ایشان را خاتم‌الانبیاء قرار داده بود. این حسادت آن‌ها باعث شد که به مکه رفته و جبت و طاغوت را پرستش کنند تا بتوانند علیه پیامبر و پیروانش هم پیمان مشرکان شوند.

باید توجه داشته باشیم که حسادت تنها محدود به نعمت‌های مادی و ظاهری، مانند خانه، خودرو، اموال یا پست و مقام دیگران نیست بلکه نعمت‌های معنوی نیز مورد حسادت قرار می‌گیرند و این نوع حسادت نیز مذموم است و روایات مربوط به آن را بعداً خواهیم خواند.

حسد هنگامی در میان یهودیان به اوج رسید که آنان نقشه قتل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را طراحی نموده و به راحتی به بت‌پرستی روی ‌آوردند. این امر همانند برخی افراد وطن‌فروش است که در جریان جنگ دوازده روزه، در فضای مجازی خود را ایرانی معرفی کرده اما از اسرائیل حمایت می‌کنند؛ این افراد در حقیقت خود را مفتضح می‌سازند.

در آیه « أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ» مقصود از ناس، رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است. شگفت‌آور آن است که این حسد ادامه یافته و حتی ائمه ما نیز محسود و مورد حسادت واقع ‌شدند. تمامی بنی‌امیه و حاکمان عباسی می‌دانستند که ائمه بر حق‌ هستند، به ویژه امیرالمؤمنین7، اما باآنان مخالفت می‌کردند. یکی از علل عمده مخالفت‌شان همین حسادت بود. لذا در روایات ذیل این آیه شریفه آمده است: «نحن المحسودون».

پس از ائمه، کسانی که هدایت جامعه را بر عهده می‌گیرند، علما و افراد جامع‌الشرایط نیز محسود و مورد حسادت واقع می‌شوند؛ حتی طلبه‌ها و استادان نیز گاهی هدف حسادت قرار می‌گیرند. بنابراین، نتیجه‌ای که از این آیه شریفه می‌توان گرفت این است که مراتب خطرناک حسد عمدتاً در میان عالمان است، اعم از عالمان حوزه و دانشگاه، که می‌تواند منجر به آرزوی نابودی افراد مورد حسد قرار گرفته، شود.

شواهد تاریخی و قرآنی حسادت
شواهد فراوانی در زمان گذشته و قبل از ما وجود داشته است که نشان می‌دهد این مسئله بسیار واقعی بوده است: «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» خداوند در ادامه می‌فرماید: « فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكاً عَظِيماً» خداوند به آل ابراهیم و یهود، کتاب، حکمت و سلطنت عظیم عطا کرد، اما آنان نمی‌توانستند نبوت پیامبر خاتم، کتاب او، ولایت و حکومت و سلطنت او را تحمل کنند. این امر بسیار مهم و قابل توجه است.

نمونه‌هایی از تواضع بزرگان برای از بین بردن منیّت
در حالات علمای بزرگ آمده است که مرحوم بحرالعلوم و برخی معاصران او، هنگامی که به منزل عالم دیگری می‌رفتند، خم می‌شدند و با تحت ‌الحنک عمامه خود، کفش‌های میزبان را پاک می‌کردند تا منیّت خود را از بین ببرند. همچنین، در مورد مرحوم آقای بروجردی و مرحوم آقای صدر، نمونه‌های مشابه نقل شده است؛ بزرگان ما در مقام تواضع و فروتنی بودند.

ضرورت شادمانی از موفقیت دیگران به جای حسادت
زمانی که در محضر یک بزرگ، نام بزرگی دیگر برده می‌شد، خوشحال می‌شدند در حالی که اگر پیش ما نام استاد، مؤلف یا محققی ذکر شود که پژوهش عمیقی انجام داده، تحمل آن برای برخی دشوار می‌نماید. ما باید نسبت به رشد دیگران شاد باشیم، او را تشویق و تکریم کنیم و به جای حسادت، از پیشرفت او خوشحال شویم و برایش دعا کنیم. این کار ریشه حسد را در انسان ضعیف می‌کند. گاه انسان می‌نشینند و محاسبه می‌کند که چه زمانی به مقامی می‌رسد. چنین تفکری غیرضروری است.

پیرمردی از علما در سال ۱۳۷۰ گفته بود که حساب کرده اگر ۲۵ نفر از علمای حوزه فوت کنند، نوبت مرجعیت او خواهد رسید؛ مدت زمانی نگذشت که خودش زودتر از آن 25 نفر درگذشت. اینگونه محاسبه‌ها بیهوده است. انسان باید برای کسب توفیقات دعا کند، شایستگی خود را تقویت نموده و امیدوار باشد که خداوند بهتر از آنچه به دیگران داده به او عطا خواهد کرد.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

--------------------------------
[1]. سوره صف: آیه 2.
[2]. سوره اعراف: آیه 200.


برچسب ها :

درس اخلاق حسد حسادت رذیله حسادت آفت حسادت حسود