ضرورت تبیین حدود و حریم های الهی

۲۶ آبان ۱۴۰۴

۱۳:۵۰

۶

خلاصه خبر :
بیانات حضرت آیت الله فاضل لنکرانی(دامت برکاته) در جمع مدیران تبلیغی سازمان اوقاف و امور خیریه
آخرین رویداد ها

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ

ضمن عرض تشکر وخوشامد خدمت عزیزان چند نکته را متذکر می‌گردم. 

نکته اول در مورد توفیق بزرگی است که خداوند به شما عنایت فرموده و در مناسبت‌های مختلف متکفّل تبلیغ هستید و در امامزادگان و مدارس خصوصاً بین جوان‌ها حضور دارید، این یک توفیق بزرگ است. خداوند این شرایط را برای شما فراهم کرده که در خط مقدم  انجام این وظیفه مهمّ روحانیت باشید ـ هم‌چنان که رهبر معظّم انقلاب مکرّر فرموده‌اند تبلیغ باید در رأس مسائل حوزه باشد ـ خدا را بر این نعمت الهی شکر کنید.

نکته دوم این است یک مبلغ زمانی موفّق است که خودش دائماً در حال تفقّه در دین باشد. همان‌طور که یک پزشک باید دائماً در حال مطالعه و بررسی امراض و داروها و آخرین نتایج پزشکی باشد، صرف حفظ چند آیه و روایت ـ که البته آن هم بسیار خوب و لازم است ـ کافی نیست. زیرا دین یک حقیقتی است که حدّ و منتهایی ندارد.

هرچند که در روایات فرموده‌اند: «أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ وَ آخِرُهُ تَسْلِيمُ الأَمْرِ إِلَيْهِ»، اما این اول و آخر، اول و آخر زمانی یا عددی نیست؛ بلکه اول و آخر ماهوی و محتوایی است. دین یک امر وسیع است. من گاهی این تعبیر را کرده‌ام که ناموس خدا دین است. چرا؟ چون وقتی خداوند در قرآن احکامی را بیان می‌کند ـ البته نمی‌گوییم دین فقط احکام است، ولی در همان مواردی که احکام را بیان می‌کند ـ می‌فرماید: «تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ» یعنی اینجا محدوده من است؛ اینجا حریم الهی است؛ همان ناموس، همان حیاط خاصّ الهی است. ما حق نداریم در دین خدا دست ببریم؛ حقّ کم و زیاد کردن آن را نداریم. آنچه هست، همان را باید درست بفهمیم و همان را برای مردم معرّفی و تبیین کنیم.

در واجبات، محرمات، در عبادات و معاملات ـ به معنای أعم و أخص ـ خداوند ضوابطی دارد. وقتی می‌فرماید: «حَرَّمَ الرِّبَا»، این از حدود الهی است. این قرق‌گاه خداست. ربا مطلقاً نباید باشد. اینکه کسی بگوید حالا در این مورد یا در آن مورد به‌خاطر مصلحت، این‌ گونه بگوییم، این حرفی غلط است و به هیچ وجه پذیرفته نیست.

لذا شما می‌بینید مراجع عظام ـ چه آن‌ها که به رحمت خدا رفته‌اند مثل مرحوم والد ما و دیگران، و چه آن‌ها که هستند و خدا حفظشان کند ـ می‌گویند این جریمه دیرکرد بانک‌ها رباست و به هیچ راه تصحیحی ندارد. البته ما یک راه حل فقهی برای آن پیدا کرده‌ایم.

ما در تبلیغ  فقط به بیان احکام اکتفا نکنیم، بلکه باید به بیان این نکته مهم‌تر نیز بپردازیم که چرا خداوند هنگام بیان احکامی درباره ارث و نکاح و طلاق، می‌فرماید: «تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ»؟ این خودش یک اثر روانی مهم دارد. مثل این است که می‌گوییم: آقا، اینجا خانه من است و افراد باید با شرایطی که من تعیین کرده‌ام وارد آن شوند. اینجا خانه من است؛ کسی حق ندارد جزئیات آن را تغییر دهد. این احکام الهی نیز همین‌گونه است و با تنقیح مناط نیز می‌گوییم آنچه خداوند در باب اخلاق واعتقادیات فرموده همه قرق‌گاه خداست. وقتی می‌خواهیم توحید را بیان بکنیم، حق نداریم چیزی غیر مطابق با قرآن و سنت مطرح کنیم.

حتما شنیده‌اید تلاش بزرگانی مثل ملاصدرا بر این بوده که قواعد فلسفی را مطابق با قرآن کنند. چون همه اینها حدود الهی است. ما نیز هنگام بیان احکام و اعتقادیات برای مردم، باید با این لسان سخن بگوییم.

چرا بزرگان ما کتاب‌هایی مثل علل‌الشرایع نوشته‌اند؟ چون باید به مردم گفت هر آنچه خداوند واجب کرده، مصلحتی دارد برای خود ما، نه برای خدا. و هر آنچه هم که حرام کرده، مفسده‌ای وجود دارد. گاهی ما این مصلحت و مفسده را می‌فهمیم و گاهی هم نمی‌فهمیم. ولی قبل از اینکه به مخاطب بگوییم:  شراب نباید خورد، سراغ ربا نباید رفت، دروغ نباید گفت،، غیبت نباید کرد، تهمت نباید زد، باید این نکته مهم را در ذهن جوان‌ها قرار دهیم و این‌ را در شمار اصول تبلیغی خود قرار دهید.

شما وقتی می‌خواهید درباره دین حرف بزنید، لازم است قبل از آنکه بگویید‌ خداوند توسط پیامبران دینی را برای ما فرستاده و آن دین هم این است، نیاز انسان به دین را برای مخاطب روشن کنید. یکی از سؤال‌های مطرح میان مردم و جوانان این است که: آیا انسان بدون دین می‌تواند زندگی کند یا نه؟ باید برای آنها روشن کنیم در زندگی بشر، بدون دین اصلاً سنگ روی سنگ بند نمی‌شود. انسانی که دین ندارد، به جان و مال و ناموس دیگران تجاوز می‌کند، مثل همین جنایتکاران آمریکا و اسرائیل که کشتن هزاران طفل بی‌گناه برای آنها نه‌تنها مسئله‌ای نیست بلکه لذت هم می‌برند، چون دین ندارند. این حرف‌هایی هم که به اسم مکتب خودشان درباره برتری قوم یهود و امثال آن مطرح می کنند مطالبی تحریف شده است که ربطی به دین الهی ندارد.

اگر دین نباشد، مال مردم، جان مردم، عرض مردم، نظم اجتماع و قواعد اجتماع هیچ‌کدام ارزش نخواهد داشت. قبل از انقلاب بحث نیاز بشر به دین، از جانب علمای ما بسیار مطرح می‌شد. خصوصاً در برابر توده‌ای‌ها که می‌گفتند دین افیون ملت‌هاست. امروز ضرورت این بحث بیش از گذشته است؛ مباحثی چون ضرورتِ نیاز به دین، فواید دین و اینکه دین را از چه کسی باید گرفت، بسیار مهم است. در مورد این عرفان‌های نوظهور، ابتدا باید اشکال را متوجه شخصی نمود که مطلب عرفانی و معنوی بیان می‌کند؛ باید بررسی کرد آیا این فرد اصلاً صلاحیت ورود به این مباحث را دارد یا خیر؟ و اگر صلاحیت ندارد باید او را بی‌اعتبار کرد تا نزد مخاطب اعتبار پیدا نکند. چون اگر بخواهید محور بحث را فقط نقد سخنان او قرار دهید، ممکن است برخی حرف‌هایش زیبا و جذاب باشد.

چرا در باب حدود، سبّ پیامبر(ص) یا سبّ ائمه(ع)، موضوع استحقاقِ قتل است؟ زیرا دشمن برای اینکه مسلمانان را تخریب کند، ابتدا شخصیت پیامبر را تخریب می‌کند. پیامبر نباید مخدوش شود. در میان خود مسلمانان نیز اگر مسلمانی ـ نعوذ بالله ـ ایرادی به پیامبر وارد کند، باید از میان برداشته شود؛ زیرا چنین اقدامی اثر بسیار عمیقی در انحراف افراد دارد، افزون بر اینکه قداست پیامبر را زیر سؤال می برد.

نظام و تشکیلات روحانیت، برنامه‌ای برگرفته از قرآن، رسول اکرم و ائمه معصومین علیهم‌السلام است. این ساختار برای دوران غیبت طراحی شده است، هرچند در زمان حضور نیز وجود داشته؛ اصحاب ائمه مانند زراره، محمد بن مسلم و ابو بصیر، همگی در حکم یک روحانی بودند. اما تشکیلات اصلی آن را خود ائمه برای دوران غیبت مطرح کرده‌اند.

نظام روحانیت، نظام اجتهاد و نظام فقاهت است. بدون فقاهت دین فهمیده نمی‌شود. دین با فلسفه فهمیده نمی‌شود، هرچند برخی از مبانی فلسفه قابل قبول و برخی هم قابل قبول نیست. دین با عرفان نیز فهمیده نمی‌شود؛ دین تنها با فقاهت فهمیده می‌شود. فقیه است که می‌تواند حلال، حرام، واجب، مستحب و حقوق مردم را معین کند. اکنون اگر پسر و دختری ازدواج کنند، حقوق هر یک بر دیگری چیست؟ آیا فیلسوف می‌تواند این حقوق را تعیین کند؟ عارف می‌تواند تعیین کند؟ مهندس می‌تواند؟ تنها فقیه می‌تواند.

حق پدر و مادر بر اولاد، حق برادران دینی بر همدیگر، حق حاکم بر مردم، حق مردم بر حاکم، حق خدا بر مردم و حق مردم بر خدا را فقیه تعیین می‌کند. اینها همان چیزی است که به عنوان دین نامیده می‌شود. بسیاری از این امور در اخلاقیات نیز وارد می‌شود. ائمه این نظام فقاهت را طراحی کرده‌اند؛ زیرا می‌دانستند تنها چیزی که در زمان غیبت دین را حفظ می‌کند همین نظام فقاهت است و هرچه این نظام در ذهن مردم تقویت شود بهتر است.

روایات «وَأَمَّا الحَوَادِثُ الواقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا» و «مَن كانَ مِنَ الفُقَهاءِ صائِناً لِنَفسِهِ»، دستوراتی کلی هستند که ائمه برای زمان غیبت ارائه فرموده‌اند. دین به‌وسیله نظام فقاهت، اجتهاد، مجتهدین و مرجعیت باقی می‌ماند.

متأسفانه ما حوزویان گاهی از کُنه توطئه‌های دشمن بی‌خبریم. امروز تلاش دشمن برای اینکه روحانیت را از چشم مردم بیندازد، تنها برای نفی حکومت دینی نیست بلکه برای این است که مردم دین خود را از روحانیت نگیرند. سراغ افرادی بروند که مطالبی انحرافی بنام دین عرضه می‌کنند. دشمن با حذف روحانیت در صدد نابودی دین صحیح و ترویج فرق و افکار انحرافی است و این بسیارخطرناک است. متاسفانه نه ما درست توجه می‌کنیم، نه مردم و نه رسانه‌ها که دشمن امروز در صدد نفی و گرفتن دین از ماست.

ذکر این خاطره جالب است؛ ما حدود سال 82 در ایام حیات مرحوم والد به امر ایشان، شعبه‌ای از مرکز فقهی را در کابل افغانستان تأسیس کردیم.آن زمان یکی از آقایان قم به من گفت: فلانی، شما کجا می‌خواهید مرکز فقهی تأسیس کنید؟ جایی که همه فقیر و بیچاره‌اند و… می‌خواست بگوید آنجا اگر مرکز بزنید، وجوهاتی ندارند به شما بدهند‌، بلکه برعکس باید وجوهاتی را که اینجا می‌گیرید  در آنجا خرج کنید.

من همین مطلب را برای آقا عرض کردم. ایشان فرمودند: اولاً این مسئله در ذهن من نبوده است. اما به آن آقا بگو: نمی‌بیند که آمریکا به این مردم مستضعف، فقیر و متدین افغانستان هجوم آورده و می‌خواهد دین اینها را از بین ببرد؟ خبر ندارد در خیابان‌های آنجا چگونه سی‌دی‌های مبتذل را فله‌ای پخش می‌کنند تا جوان‌های افغان را منحرف کنند؟ من وظیفه خودم می‌دانم که به ‌عنوان یک روحانی، آنجا مدرسه تأسیس کنم، طلبه تربیت کنم و کادری برای حفظ دین مردم آنجا آماده سازم. و واقعاً هم همین بوده است. اکنون حدود ۲۰ سال است که از تأسیس این مرکز می‌گذرد؛ اساتید فراوانی آنجا تربیت شده‌اند، امام‌جمعه‌هایی که به نقاط مختلف رفته‌اند. تنها از همان مجموعه، لااقل صد نفر به نجف رفته‌اند تا مراتب کامل اجتهاد را ـ ان‌شاءالله ـ پیدا کنند.

منظورم از ذکر این خاطره این است که آقایان، ما واقعاً باید متکفل دین باشیم؛ دشمن در پی این است که دین را از ما و از فرزندان و نسل امروز ما بگیرد. شما در درجه اول هدف از تبلیغ را باید حفظ اساس دین قرار دهید. مگر از عمر ما چقدر مانده است؟ ده سال دیگر؟ یک سال دیگر؟ معلوم نیست. باید تلاش کنیم این دین برای نسل‌های آینده باقی بماند.

برای جهاد تبیین باید دائماً در حال تفقه باشید. مبلّغی که از مطالعه خداحافظی کند، در واقع با خودش خداحافظی کرده است. یک مبلّغ باید در طول روز زمانی را اختصاص دهد تا آیه‌ای، تفسیری، تاریخی را بررسی و یادداشت ‌برداری کند. مبلغانی در قم بودند که اکنون از دنیا رفته‌اند، فرزندانشان می‌گویند پنجاه دفتر یادداشت داشته‌اند؛ چقدر منظم و مرتب مطالعه می‌کردند. من یادم هست مرحوم آقای فلسفی خودشان می‌فرمود: نشد که منبر بروم مگر اینکه چند ساعت مطالعه کرده باشم.

آقایان، مردم امانت‌اند. دین امانت است. ما حق نداریم این امانت‌ها را ضایع کنیم. اینکه من همین‌طور ارتجالی چیزی بگویم و تمام شود، نباید چنین باشد. این فرصتی که خدا در اختیار ما قرار می‌دهد، باید با مطالعه از آن استفاده کنیم.

نکته دیگر آنکه این نظام تنها نظامی است که مدعی دین است. در این جهت هیچ تردیدی وجود ندارد. زیر این آسمان و روی کره زمین، تنها نظامی که بر اساس مکتب اهل بیت شکل گرفته، همین نظام است. البته اشکالات فراوان وجود دارد: دزدی‌ها، اختلاس‌ها، ستم‌ها، حق‌و‌ناحق کردن‌ها، بسیار فراوان است. ولی ما باید محکم این نظام را حفظ کنیم. اگر خدای‌ نکرده همین مقدار هم ضربه بخورد، آیا این ستم‌ها از بین می‌رود؟ نه، هزاران برابر خواهد شد.

بنابراین باید حرف دل مردم را در تریبون بیان کنیم، اما نه در مقام تضعیف. جایی که تشریف می‌برید و مردم مشکلی دارند، صریح بیان کنید. به استاندار، به فرماندار، به بخشدار باید بگویید. در حضور مردم هم بگویید. مردم باید بدانند که این روحانی حرف دین و حرف مردم را می‌زند؛ باید این را بفهمند و باور داشته باشند. اگر بگویند این طلبه پول گرفته که چیزی بگوید و برود، فایده ندارد. باید بدانند که او سخن دین و سخن مردم را مطرح می‌کند.

واقعاً من گاهی فکر می‌کنم که مرحوم والد ما درباره فاطمیه چقدر اصرار داشت. مراجع بزرگوار دیگر نیز همین‌گونه بودند و هستند. بحمدالله امروز مرجعی نداریم که نسبت به موضوع فاطمیه بی‌تفاوت باشد. آن وقت ببینید بعد از این همه تلاش‌ها، یک طلبه‌ای در فضای مجازی می‌گوید مجالس روضه بدعت است؛ از صدها وهابی بدتر. آقا، تو درس نخوانده‌ای. تو بدعت را نمی‌فهمی.

مگر کسی که با دین آشنا باشد نمی‌داند شرایط متفاوت است؟ از کجا می‌گویی در زمان امیرالمؤمنین، حضرت می‌توانست برای حضرت زهرا مجلس بگیرد و نگرفت؟ می‌خواستند قبر حضرت را بیابند وآن را حفر کنند و جنازه را بیرون آورند و با تشییع علنی حضرت بر جنایاتشان سرپوش نهاده و خود را تطهیر نمایند. ثانیاً آیا همان جملاتی که هنگام دفن حضرت زهرا بیان فرمودند روضه بر حضرت و عزاداری نیست؟ امروز تمام ذکر مصیبت‌های روحانیون ما بیان همین‌ مطالبی است که از ائمه نقل شده. خود امیرالمؤمنین برای بی‌بی عزاداری کرد، امام سجاد و حضرت زینب و دیگر اهل بیت(ع) بر امام حسین(ع) عزاداری کردند.

 اکنون به برکت رشد شیعه در دنیا، شکل‌ها متفاوت شده است و شیعه بسیار در حال گسترش است، پس بیا بگو تأسیس مدرسه فیضیه بدعت است در مساجد درس بخوانید! زمان رسول خدا مدرسه نداشتیم. هر کس می‌خواست دین یاد بگیرد، در مسجد یاد می‌گرفت. آیا می‌شود چنین حرفی زد و گفت تأسیس مدارس و حوزه‌های علمیه، همه بدعت است؟

در هر صورت، از حدود سال هفتاد و پنج تا امروز، حدود ۳۰ سال است که این نهضت احیای فاطمیه در این کشور و خارج از کشور تحقق یافته، جمعیت بسیاری با معارف دین آشنا شده‌اند. به این شیخ نادان باید گفت: آقا، این منبر که فقط ذکر مصیبت نیست. کجا درباره حضرت زهرا(س) سخن بگوییم؟ کجا درباره امام حسین سخن بگوییم؟ کجا درباره رسول خدا سخن بگوییم؟ باید مردم را به مناسبت ولادت یا شهادت ائمه دعوت کرد تا مجلسی تشکیل شود و احادیث اهلبیت خوانده شود. «مَن أَحیا أمرَنا» به چه وسیله‌ای محقق می‌شود؟

تعجب است چگونه مقابل این حرکت مقدسی که بر پایه‌های علمیِ مسلّم استواراست، فردی پیدا شود که بگوید این بدعت است؟ تو درس نخوانده‌ای و ارزش این را نفهمیده‌ای. چه بسیار جوانانی که در همین فاطمیه با مقامات حضرت زهرا آشنا شده‌اند. آقایان، من طلبه، در اثر اینکه در هر فاطمیه مقداری مطالعه کرده‌ام، حقایقی را یافتم که قبلاً نمی‌دانستم.

بحث فاطمیه تنها بحث ذکر مصیبت و بیان مصائب نیست؛ بحث معرفی فاطمه زهرا سلام الله علیهاست، معرفی ولایت است. بانویی با این همه مشکلات و مصائب، ده روز از رحلت پیامبر نگذشته آن خطبه را خواند، گویی پیامبر می‌خواند، گویی امیرالمؤمنین می‌خواند. این عظمت الهی نیست؟ زنان ما نباید اینها را بفهمند؟ جوانان ما نباید این خطبه را یاد بگیرند؟ کجا این خطبه به گوششان برسد؟

در هر صورت، این یک فرصت است، آقایان. بدانید که توفیق بزرگی دارید. همین‌که بر بالای منبر بنشینید و نام فاطمه را ببرید، در عرش خدا قرب پیدا می‌کنید. در این مسائل تردید نکنید. ان‌شاءالله از این فرصت فاطمیه به بهترین نحو استفاده فرمایید و به برکت خلوص و زحمات شما، خداوند شرّ دشمن را از این کشور و از حوزه‌ها دور کند.


برچسب ها :

فاضل لنکرانی اوقاف مدیران تبلیغی سازمان اوقاف سازمان اوقاف و امور خیریه حدود الهی تبیین حدود الهی عرفان نوظهور نظام روحانیت نظام اجتهاد نظام فقاهت