سخنرانى آيت الله حاج شيخ محمد جواد فاضل لنکرانى در جشنواره مهدويت هيئت خادم الرضا با عنوان اميد و انتظار در فرهنگ مهدوى
۱۹ شهریور ۱۳۹۰
۱۴:۵۶
۳,۴۶۱
خلاصه خبر :
اميد و انتظار در فرهنگ مهدوى
بسم الله الرحمن الرحيم
سخنرانى آيت الله حاج شيخ محمد جواد فاضل لنکرانى دامت برکاته در جشنواره مهدويت هيئت خادم الرضا
الحمد لله رب العالمين و السلام و الصلاة على سيدنا و نبينا وحبيب قلوبنا ابي القاسم محمد و على آله الطيبين الطاهرين المعصومين و لعنة الله على أعدائهم أجمعين.
هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ کلِّهِ وَ لَوْ کرِهَ الْمُشْرِکونَ
ميلاد بسيار پر ميمنت و پر برکت آخرين حجت خدا، ولى مطلق حق، صاحب الامر و الزمان «عجل الله تعالى فرجه الشريف» را به همه شيعيان، همه انسانها، همه آزادگان و خصوصاً جمع حاضر تبريک عرض مىکنم.
بحمدالله تا اين قسمت برنامه از مديحه سرايى مداحان و اشعار و سرودههاى شعرا و سخنان نمايندهى محترم و معزز استان جناب حجة الاسلام و المسلمين آقاى بنائى استفاده کرديم.
براى من هم توفيقى حاصل شد و تشکر مىکنم از اين برادران بسيار عزيز و با نشاط و با برنامهاى که در اين هيأت بسيار مؤثر خادم الرضا نقش آفرينى مىکنند و در اين ايام يک حرکتى را و يک نشاطى را و يک جوش و خروشى را براى پيروان آن حضرت، براى مهدى ياران و مهدى باوران تنظيم کردند و اميدواريم که ان شاء الله اين برنامهها مورد رضايت آن حضرت قرار بگيرد.
موضوع سخن همانطورى که ملاحظه فرموديد اميد و نشاط در فرهنگ مهدوى است. چون جمع ما جمعى است جوان، و کنجکاو و حقيقت جو، من در اين فرصت کوتاه يک بحثى را که انشاء الله مفيد باشد و سرنخهايى باشد براى زندگى هر يک از ما ارائه مىدهم و اميدوارم که به احسن وجه از اين وقت استفاده بکنيم.
ما واژههاى متعددى را شنيدهايم، يکى واژهى انتظار است، واژهاى بسيار پر معنا، وسيع، گسترده و پرطرفدار. امروزه در زمان ما در ميان مسلمانان و در ميان شيعيان کسى نيست که دنبال اين نباشد که جزء منتظران باشد. همه مىخواهند به عنوان منتظر واقعى باشند.
واژهى دوم واژهى اميد است. اين دو تا در فرهنگ و در متون دينى ما بسيار ارتباط عميقى با يکديگر دارند. يعنى کاملاً ما را به اين نتيجه مىرساند که منتظر واقعى اميدوار است و اميدوار واقعى منتظر است. منتظر واقعى آن است که اميد دارد به محصول عمل خداوند، منتظر واقعى آن کسى است که اميد دارد به نتيجه کار همهى انبياء در طول تاريخ، منتظر واقعى آن است که دنبال اين است و نظاره گر اين است که آنچه که وعده اصلى خدا براى پايان ختم بشريت هست. کى محقق مىشود. اين دو يعنى هم واژهى انتظار و هم واژهى اميد کاملاً مرتبط با هم، ملازم با هم، آميخته با هم است. اگر يک بشرى امروز، اگر يک انسانى، اگر يک جوانى اميد به آينده ندارد، بايد نتيجه بگيرد که جزء گروه منتظران واقعى نيست. حقيقت انتظار را در خودش پياده نکرده، و اگر يک کسى ادعا کند من منتظر هستم، اما اميد ندارد و دلسرد از آينده خودش و زندگى و جامعه و مکتب خودش هست، اين هم منتظر واقعى نيست، بيخود خودش را در صف منتظران قرار داده. اين بحث يک بحثى است که دامنهى خيلى وسيعى دارد. من فقط اشاره اجمالى مىکنم. ببينيد ما وقتى به قرآن مراجعه مىکنيم قرآن مىفرمايد که اى بشر ما آسمان و زمين را باطل خلق نکرديم. اى بشر ما خود تو را عبث بيهوده و بدون هدف خلق نکرديم. تو را خلق نکرديم که يک زمانى بيايى، يک مدتى از عالم را اشغال بکنى استفاده بکنى از مواهب عالم. بعد هم بروى دنبال کار خودت و مسأله تمام بشود خيال نکن که ما تو را بيهوده آفريديم. همهى اينها به دنبال رسيدن به يک انتها و به يک غايت و دنبال رسيدن به يک هدف بسيار بسيار متعالى است.
از اول خلقت آسمانها و زمين و بشر و موجودات، خداوند دنبال اين است که اين کاروان تکوين را به يک نقطه اساسى هدايت بکند، به يک نقطهاى که اوج بشريت است، به يک نقطهاى که اوج تکامل است.
شما ببينيد برنامهريزى خدا در ارسال رسل و انبياء از صدها هزار سال پيش. ما نمىدانيم که آن زمانى که آدم على نبينا و آله و عليه السلام به عنوان پيامبر مبعوث شد دقيقاً نمىتوانيم معين کنيم چقدر است. اما از آن زمان مىفرمايد که ما رسل خودمان را يکى پس از ديگرى فرستاديم. اول يک نبى را فرستاده براى جامعه محدود با يک برنامه محدود، صد سال بعد دويست سال بعد سيصد سال بعد. نبى ديگر رسول ديگر با برنامه ديگر، تا رسيده به نبى خاتم محمد بن عبدالله صلى الله عليه و آله و سلم. اين سلسله انبياء يک نقطهى اوج، يک نقطه شکوفايى، يک نقطه تکامل نهايى دارد.
همهى انبياء به اميد وصى آخرالزمان رسالت خودشان را آمدند اجرا کردند ما در اعتقادات خودمان داريم که تمام انبياء گذشته به نبى ما ايمان داشتند و به اوصياء نبى ما خصوصاً وصى آخر همه اعتقاد داشتند. همه به اميد آن بودند.
تمام برنامههايى که در رسالتهاى انبياء بوده همينطور است. يعنى تمام زحمتها و کارها محصول و ميوه و نتيجه نهايىاش با ظهور آن حضرت محقق مىشود.
اينجا من يک اشارهى کوتاهى بکنم خب شما مىدانيد که يکى از خصوصياتى که بعد از ظهور آن حضرت محقق مىشود. نزول حضرت عيسى و فرود آمدن ايشان از آسمان به زمين است.
اولاً اين مقدارى که قرآن ما دقيقاً راجع به حضرت عيسى و مريم بيانات دارد به هيچ وجهى در هيچ کدام از اين انجيلهايى که امروز در دست روحانيون مسيحيت وجود دارد، نيست. ما اعتقاد داريم بر حسب صريح قرآن «وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکنْ شُبِّهَ لَهُمْ....... وَ ما قَتَلُوهُ يَقِيناً بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ». خدا حضرت عيسى را بعد از اينکه يهود توطئه کرد، چون يهود دنبال قتل حضرت عيسى بود در همان زمان. خداوند عيسى را «رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ» برد بالا پيش خودش. حالا کجا، اينها را ما خيلى نمىتوانيم بفهميم. مىگوييم برد به آسمان. کجاى آسمان، چگونه است. اين چه حکمتى است که خالق دارد هنرنمايى مىکند يک موجود انسان را با همين خصوصيات انسانى توى آسمان، براى چندين هزار سال او را نگه مىدارد و يک موجودى را هم در زمين که آخرين حجت خداست. که اينها خودش يک بحثهاى ديگرى دارد. حالا سؤال اين است. حضرت عيسى بعد از آنکه آن حضرت ظهور مىکند از آسمان به امر خدا پايين مىآيد روايات زيادى داريم، بزرگان ما مثل مرحوم علامه مجلسى رضوان الله عليه فرمودند ما رواياتى داريم هم در کتب شيعى و هم در کتب اهل سنت که به حد تواتر رسيده است. يعنى به حدى است که براى انسان مفيد اطمينان است. در بعضى از کتب شايد در حد 60 روايت داريم که حضرت عيسى برمىگردد به زمين. در نزديکى بيت المقدس و به هنگام اقامه نماز صبح هم از آسمان مىآيد. در بيت المقدس مردم پشت سر امام زمان عج ايستاده اند نماز بخوانند. او مىآيد و پشت سر آن حضرت اقتدا مىکند. تمام خصوصيات حتى خصوصيات ظاهرى حضرت عيسى در روايات بيان شده است.
حال چرا حضرت عيسى مىآيد؟ اين چه حکمتى است اين چه سرى است که صدها سال، هزاران سال در آسمان باشد بعد بيايد؟ يک جهتش اين است که همانطورى که در زمان ما الان مسيحيت يک بخش وسيعى از بشريت را با تبليغات و با امکانات و با آنچه که در اختيار خودش دارد اشغال کرده و گرفته. قرآن ما هزار و چهارصد سال پيش در سوره مبارکه نساء آيه 159مىفرمايد: «وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکتابِ إِلاَّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ» مىفرمايد تمام اهل کتاب يعنى يهود و نصارا، وقتى مىبينند حضرت عيسايى که نبى خودشان بوده و آمده به وصى خاتم اقتدا مىکند، همهشان ايمان مىآورند. در تفسير دارد که حجاج يهودىها و مسيحىهاى زيادى را کشت از يکى از دانشمندان سوال کرد که اين آيه من را عاجز کرده، هر يهودى يا مسيحى را که دستور کشتن او را مىدهم دقت مىکنم که قبل از مردنش آيا ايمان مىآورد يا نه؟ مىبينم حرفى نزده. آن شخص گفت روايتى از اولاد پيغمبر ما هست که فرموده اين آيه مربوط به آخر الزمان است مربوط به آن زمانى است که عيسى نزول مىکند.
حال يکى از سوالات مهم اين است که چه ارتباطى هست بين نزول حضرت عيسى و ظهور آن حضرت؟ تکامل رسالت عيسوى به اين است. اکنون که عدهى زيادى از بشريت تحت تبليغات مسموم. رفتهاند سراغ مسيحيت باطل و تحريف شده. حضرت عيسى مىآيد بعنوان يکى از ياران امام زمان ما عج قرار مىگيرد چهل سال زندگى مىکند و از دنيا مىرود حضرت تجهيز او را هم به عهده مىگيرد حتى در روايات دارد که کفنى که دست باف مريم سلام الله عليها است حضرت آن کفن را در اختيار دارد و حضرت عيسى را در آن تکفين مىکند و در بيت المقدس کنار مادر خودش يعنى مادر حضرت عيسى دفن مىکند.
مسؤوليت آخرين پيامبر قبل از پيامبر ما در آن زمان تکميل مىشود. اين اولين مطلب که رسالت رسل و انبياء ما با ظهور آن حضرت به نقطهى تکامل و اوج خود مىرسد. آيا همين مطلب براى انسان ايجاد نشاط نمىکند وقتى انسان توجه بکند که خدا که 124000 پيامبر و همه را هم با برنامه فرستاده. نقطهى اوج و نهايىاش آن زمان است. آيا امام صادق نبايد بفرمايد که لو أدرکته لخدمته... چون نقطه تکامل است و همان است که خداوند تبارک و تعالى مىخواهد.
2ـ حال سراغ عنوان ديگرى مىآييم و آن، علم است. در روايات ما آمده است که تا قبل از ظهور، خدا دو جز و دو رکن علم را در اختيار بشر قرار داده يعنى اين همه علوم مختلف و متعدد که الان کتابخانههاى بشر را وقتى انسان حساب کند سر از ميليونها کتاب در هزاران رشته در مىآورد، بر حسب روايات ما فقط دو جزء از علم است و در زمان ظهور بر حسب روايات معتبر بيست و هشت جزء ديگر در اختيار بشر قرار داده مىشود. نمىتوانيم درست بفهميم. اين چه علومىاست که در آن زمان است. براى يک انسان و منتظر واقعى چه چيزى از اين اميدوار کنندهتر که انسان دارد هر لحظه به زمانى نزديک مىشود که خداوند همهى ابواب علم را براى او باز مىکند. الان ما خيلى از مشکلات را داريم که ناشى از مجهولات ما است. علم يک گوشهاى از مشکلات بشر را مىتواند حل بکند. اما آن 28 جزء ديگر را الآن نمىتوانيم بفهميم چيست؟ علم به آن حد اعلاى از شکوفايى خودش مىرسد. يعنى خداوند که اين عالم و بشر را خلق کرده و از علم خودش در اختيار او قرار داده باز تلاش خدا اين است که اين بشر به آن سمت نهايى علم صعود پيدا کند. چه چيزى براى انسان اميدبخش تر از اين است. علم يک چيزى است که فطرت هر انسانى دنبال آن است. هر کسى طالب علم است. البته مقدماتش زحمت دارد. يک عدهاى از ما بخاطر اينکه مقدماتش زحمت دارد تنبلى مىکنيم سراغش نمىرويم ولى علم، دانايى و آگاهى، يک چيزى است که بشر فطرت او غريزه او جان او دنبال اين است که آن را کسب کند. اين با ظهور آن حضرت محقق مىشود. عالم تکوين، يک دگرگونى فوق العاده در زمان ظهور پيدا مىکند. الان در زمان ما ابرهايى هست که بارش ندارد باران ندارد و بىخاصيت است. زمينهاى زيادى است که محصول ندارد. بر حسب رواياتى که ما داريم در زمان ظهور عالم تکوين هم به نقطه اوج خودش مىرسد. يعنى همه چيز عالم، زمين و آسمان، درخت، دريا و هر چيز که در اين عالم تکوين هست، تمام استعدادها و قابليتهاى او به فعليت و ظهور و بروز مىرسد. اگر کسى صدمتر دويست متر از زمينى را بذر بپاشد، درختهايى را بکارد چقدر انتظار مىکشد تا اين به نتيجه برسد. زمان ظهور يک زمان عادى نيست. و من اين را عرض کنم همانطورى که برادرانم فرمودند هيچ مکتبى هيچ مذهبى غنىتر از شيعه نسبت به آخرالزمان حرف ندارد. تمام مکاتب فقط در حد يک اميد است که يک مصلحى و بيايد ظلم را بردارد. شما زياد شنيدهايد و من ديگر در اين رابطه خيلى نمىخواهم صحبت بکنم که در آخرالزمان عدالت حتى درون خانهها نفوذ مىکند. خانه يک محلى است که شخصىترين جاى زندگى انسان است و به فرد ديگر ربطى ندارد. اما در روايات آخرالزمان داريم که عدالت آنقدر فراگير مىشود که حتى در خانهها همانطور که سرما و گرما داخل خانه ها مىرود عدالت هم آنجا وجود دارد. اما اينکه ظلم کنار مىرود و عدالت مىآيد يک گوشه از آن اصلاح جهانى و مصلح بودن آن حضرت است. تکامل علم بشرى و همچنين تکامل عالم تکوين خيلى قوىتر از آن است. حتى تکامل وجود خود بشر (عرض کردم من خيلى گذرا و با اشاره دارم رد مىشوم) رواياتى داريم که زمان ظهور طورى است که هر انسانى در هر جايى بخواهد با حضرت صحبت بکند بدون هيچ واسطهاى مىتواند صحبت بکند و صداى او را مىشنوند. اين معنايش اين است که حتى وجود خود بشر هم تکامل پيدا مىکند. چشم انسان، گوش انسان، عقل انسان، اينها به يک مراحل بالاترى مىرسد در بعد علمىو ابعاد ديگر نيز روايات فراوان هست. در بعد علمىدارد که در زمان ظهور زن بر طبق قرآن و کتاب خدا در خانه خودش مىتواند قضاوت کند و حکم کند، فهم کتاب خدا فهم آسانى نيست. من يک وقت به يکى از اين مفسرين مشهور گفتم که اين روايت را شنيدهاى که «ليس شيء أبعد من عقول الرجال من تفسير القرآن»؛ هيچ چيزى دورتر از عقل بشر از تفسير قرآن نيست. يعنى بشر به اين زودى نمىتواند قرآن را بفهمد. لذا مىبينيد تعداد مفسرين ما از انگشتان يک دست بيشتر نمىشود. اما در زمان ظهور آنقدر دايرهى فهم قوى مىشود، آنقدر دايره علم و آگاهى قوى مىشود که فهم کتاب خدا براى همه حتى براى زنها ميسور است. اساساً برادران من خواهران محترم اين سؤال را از خودتان داشته باشيد آيا ممکن است خدا يک کتابى را بفرستد و اين کتاب تا آخر هفتاد درصد هشتاد درصد از او براى غالب بشر مجهول باشد. اين با حکمت خدا سازگار است؟ آيا ممکن است خدا اين همه بيابانها و آسمانها و درياها را خلق بکند و يک هزارم يا يک ميليونيم بهره بردارى از آن بشود؟ يا اينکه نه حکمت اقتضاء مىکند که در يک زمانى در يک موقعى، نهايت استفاده را از اينها بتوانند بکنند. در يک زمانى نهايت فهم را نسبت به قرآن پيدا کنند. چه چيزى از اين لذيذتر براى انسان که بگويند انسان تومنتظرى، منتظر فهم کتاب خدا باش. يک زمانى مىآيد که پردهها از روى آيات قرآن کنار مىرود، پردههاى حجابى که فکر تو را گرفته بود کنار مىرود. و آن حقايق و آن نورانيتها را خدا در اختيار تو قرار مىدهد. نبايد اميد را فقط منحصر کنيم به بحث اينکه امام زمان مىآيد ظلم را از بين مىبرد. به نظر من اين يک بعد است شايد نسبت به ابعاد ديگر از جهت عملى ظهور بيشترى دارد ولى از جهت ارزشى ابعاد ديگر ظهور بيشترى دارند. در زمان ظهور بر حسب روايات کينهها از قلوب محو مىشود. ديگر هيچ دو انسانى پيدا نمىشود که اينها با هم کينه داشته باشند. بغض داشته باشند نسبت به يکديگر. تکامل اخلاقى، تکامل روحى، الان شما چقدر مىتوانيد پيدا کنيد که دو آدم، دو برادر، دو برادر شيعه، کينه و بغض در آنها نباشد. متأسفانه کم است. غالباً هر کسى از دست برادرش يک ناراحتى دارد يک نگرانى دارد يک کينهاى بالاخره در درون او وجود دارد. اميد واقعى اين است که آن زمان را بتوانيم درک کنيم و روح ما، نفس ما، فکر ما و عقل ما به تکامل برسد. در خاتمه اين روايت را هم عرض کنم در روايت هست که وقتى حضرت قيام مىکند «وضع الله يده على رؤوس العباد و کملت عقولهم» وقتى حضرت ظهور مىکند خداوند دست مبارکش را بر عقول بشر مىکشد. خب معناش اين نيست که هر انسانى را بياورند خدمت حضرت بعنوان ولى خدا و يک دستى روى سر او بکشد. نه. اراده تکوينى خدا، سنت خدا، بر اين است که همين عقلى که خدا به بشر داده اگر در طول صدها هزار سال، ارزشش ده درجه بود در زمان ظهور بشود صد درجه. چه نعمتى بالاتر از عقل، چه ارزشى بالاتر از عقل. اينها همه مربوط به زمان ظهور است. بياييم انتظار واقعى را در خودمان پياده کنيم. انتظار واقعى به اين نيست که فقط ما دعاى فرج بخوانيم. دعاى فرج اولين پله و اولين شروع است. ولى به همين مقدار ختم نمىشود که با خواندن دعاى فرج بگوييم اين فرد از منتظران واقعى است. منتظر واقعى آن کسى که دنبال دين مردم است، آن کسى است که به خودش اجازه ندهد بدون اينکه پشتوانه دينى و علمىداشته باشد، به عنوان دين بيايد سخنرانى کند. اين فرد مىتواند جزء منتظران واقعى باشد والا کسى که برايش فرقى نکند پشت تريبون بنشيند و هرچه بگويد. اين روزها، بعضى از حرفها به گوش انسان مىخورد که بسيار رنج آور است. آقايى که نه مايههاى علمىدارد و نه مايههاى حوزوى دارد مىآيد در جامعه مىگويد ذکر ايران عبادت است؟ تو کى هستى که مىگويى ذکر ايران عبادت است. تو پيامبرى، تو وصىاى، تو مجتهدى، تو مىدانى عبادت يعنى چي؟ وقتى پيامبر ما مىفرمايد ذکر على عبادة. او متصل به منبع وحى است. يک مرجع تقليد هم از پيش خودش حق ندارد بگويد که فلان عمل عبادت است. دليل بايد داشته باشد براى حرف خودش. فهم ناقص از دين بزرگترين مشکلهى زمان ماست. دين را از دينداران و از صاحبان واقعى، از آنهايى که متصل به مکتب اهل بيتند، از آنهايى که هر روز سر سفره قرآن و سنت نشستهاند. از مراجع از مجتهدين از اينها بايد ياد گرفت. کسى ديگر حق ندارد راجع به دين اظهار نظر بکند. منتظر واقعى آن است که با واسطههاى واقعى دين ارتباط داشته باشد. منتظر واقعى آن نيست که خودش را به يک اشعارى و به يک رؤيت حضرت قانع کند. منتظر واقعى آن است که مىگويد کى مىشود که من يک قدم فهمم نسبت به قرآن بيشتر شود نسبت به خليفه خدا بيشتر شود. نسبت به خود خدا بيشتر بشود آيا امروز که روز جمعه است و متعلق به آن حضرت هست. من چه مقدار معرفتم نسبت به آن حضرت بيشتر شد. اين مىشود منتظر واقعى.
اميدوارم که خداوند همهى ما را، همهى جوانان ما را، همهى انسانهايى را که در اين کشور که متعلق به نام مبارک آن حضرت هست، از انصار و اعوان واقعى آن حضرت قرار بدهد.
خداوند دنيا و آخرت بين ما و اهل بيت جدايى ميندازد.
خداوند مسئولين نظام مقدس ما که اين مقدمهاى است به فرموده امام راحل (ره) انشاءالله براى ظهور آن منجى کل، رهبر معظم انقلاب، علماء و مراجع و حوزههاى علميه و دانشگاهيان و اساتيد و همه آنهايى که در اين کشور دارند براى اين نظام خدمت مىکنند و براى دين مردم تلاش مىکنند موفق و مؤيد بدارد.
والسلام عليکم ورحمة الله و برکاته