متن سخنراني حضرت استاد حاج شيخ محمدجواد فاضللنکراني مدظله در جمع طلاب كلاسهاي اعتقادي، عازم به مناطق محروم
۱۹ شهریور ۱۳۹۰
۱۵:۰۷
۳,۴۷۴
خلاصه خبر :
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين.
ابتدا از حضور شما سروران، فضلا و مبلغين ارجمند كه براي اظهار همدردي و تسليت به بيت مرجع بزرگوار قدم رنجه فرموديد، تشكر ميكنم؛ و همچنين از برادر عزيز حضرت حجت الاسلام و المسملين حبيبيتبار نيز تشکر ميكنم.
يكي از قسمتهايي كه در دوران مرجعيت والد بزرگوار (قده) همواره مورد رضايت ايشان بود، و وقتي در اين زمينه صحبت ميشد، با اشتياق و علاقه خاصي مسائل مرتبط را گوش ميدادند و اهتمام وافري نسبت به آن داشتند، بخش فرهنگي دفتر و به خصوص قسمت مربوط به اعزام آقايان بزرگوار به مناطق محروم بود. هنگامي که جناب آقاي حبيبيتبار خدمت ايشان گزارش ميدادند، از رفتن آقايان به مناطق بسيار محروم، مناطقي كه از نظر ديني نيازمند ترويج مكتب اهلبيت عليهمالسلام بودند، ايشان بسيار دعا ميكردند و سفارش به اهتمام بيشتر و استفاده از اين موقعيت را داشتند. حتي در اوائل ميفرمودند: به آقايان بگوييد براي ترويج مكتب شيعه و تحكيم مكتب اهلبيت عليهمالسلام تشريف ببرند و از من اسمي نبرند. اين نه به عنوان تعارف و شكسته نفسي است، بلکه ما از نزديك با روحيات ايشان آشنا بوديم و واقعاً اگر به قلب ايشان امكان دسترسي بود، صد در صد معتقد بودند كه نبايد اسم اشخاص مطرح باشد؛ و واقعاً ايشان در عاليترين درجه اخلاص بودند. در دوران مرجعيت ايشان، افراد بسياري معتقد بودند كه ايشان از لحاظ كمّي در رديف اول قرار داشتند، اما حتي يكبار هم ايشان به اين مقام و منسب و تعداد مقلّدين و وجوهاتي كه به دفتر آورده ميشود، اشاره نکردند. من حتي براي يكبار احساس نکردم که ايشان نسبت به منسب مرجعيت توجه دارند.
يک روز ايشان (رحمه الله) در دفتر نشسته بودند و من نيز در محضرشان بودم، به من رو كردند و فرمودند: محمدجواد ببين مرجعيت چقدر تنزل كرده است. عرض كردم: چطور آقا؟ فرمودند: يک زماني مرحوم آقاي بروجردي(ره) و امام(قده) بر مسند مرجعيت بودند، اما حالا امثال من بر مسند مرجعيت هستيم. نه اينكه بگوييم اين هم يك شكسته نفسي بوده است. من هم اينک كه روحيات، كلمات و مسائل ايشان را مرور ميكنم، واقعاً به زواياي ديگري از زندگي ايشان پي مي برم كه آنموقع زياد به آن توجه نكرديم.
خاطره ديگر اين كه: يکي دو سال پيش جناب آقاي قرائتي براي عيادت ايشان تشريف آورده و از ايشان احوال پرسيدند. ايشان فرمودند: من حالم خوب نيست! سوال كردند: چرا؟ فرمودند: يكي دو شب است كه هنگام خواب، فكر مرا امري احاطه ميكند، گاه تا اذان صبح روي اين موضوع فكر ميكنم و خوابم نميبرد. و آن اين که: اگر من از دنيا بروم و از من سوال شود كه «تو براي شيعه چه كردي؟» هر چه فكر ميكنم، ميبينم كه من براي شيعه كاري نكردهام. فرمودند: ما چقدر از معارف و حقائق شيعه را توانستهايم به دنيا ابلاغ كنيم؟ آقاي قرائتي گفتند: اگر شما اين را بگوييد، پس ما چه بايد بگوييم. اين روحيه ايشان بود.
در اين چهار پنج سال آخر نيز در ايام شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها ـ ايام فاطميّه ـ يكي از چيزهايي كه به من فرمودند اين بود كه: من بيش از پنجاه سال است درس گفتم، بيش از پنجاه جلد كتاب نوشتهام، چه خدماتي به طلاب و حوزه کردم، اما به هيچكدام از اينها اميد ندارم؛ تنها چيزي كه مايه اميدواري من هست، اين است كه در اين چند ساله براي مظلوميت حضرت زهرا سلام الله عليها فرياد زدهام. ايشان ميفرمودند: من معتقدم كه اگر ما بتوانيم حضرت زهرا سلام الله عليها و فاطميه را احيا كنيم، شيعه محفوظ خواهد ماند. اين دغدغه ايشان بود و واقعاً به آن معتقد بودند.
اين را نيز عرض كنم كه حضرت زهرا سلام الله عليها و اهلبيت عليهم السلام واقعاً به ايشان و به بزرگان و به همه و حتي به شما عنايت دارند، كه قطعاً شما بيشتر هم مورد عنايت هستيد كه به مناطق دوردست و محروم ميرويد و نام مبارك حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها را ميبريد؛ و اين خيلي مهم است. مرسوم نبود براي فاطميه اعزام داشته باشيم. حاج آقاي حبيبيتبار به خاطر دارند که ايشان تأكيد كردند که اعزام فاطميه، به يک معنا از اعزام رمضان مهمتر است، و در فاطميه حتماً اعزام داشته باشيم. تا چه زماني بايد دست روي دست بگذاريم و مظلوميت اهل بيت عليهم السلام را ببينيم؟!.
البته در كنار اين، مباني سياسي امام(قده) نيز مؤثر است، كه واقعاً اين را به صورت قاطع و صريح ميگويم: كسي را سراغ ندارم كه جامعيت امام(ره) را درك كرده باشد الاّ ايشان؛ يا کسي را سراغ ندارم که روي مباني فقهي و علمي امام(ره) به اندازه ايشان کار كرده باشد. از ابتداي طلبگي در محضر درس امام(ره) حضور داشتند و درسهاي ايشان را مينوشتند، بعد هم كه امام(ره) در تبعيد بود، به فرموده يكي از بزرگان ـ آيت الله يزدي ـ كه خيلي خوب تعبير كرده بود، در نبود امام(ره)، ايشان خلاء علمي آن بزرگوار را در حوزه پر ميكرد. شايد روزي نبود که در جلسه درس، يكي از نظرها و يا مباني امام(ره) را مطرح نکنند؛ در عين اينكه بر همان مباني رشد پيدا كرده بود، به آنها معتقد هم بودند. من اين جمله را مكرراً از ايشان شنيدم كه ميفرمودند: « از چيزهايي كه تاکنون نه تنها لحظهاي در آن ترديد نكردهام، بلكه اعتقادم بر حقانيت راه امام بيشتر شده، اين است که: اگر امام(قده) نبود، نه اثري از حوزهها بود و نه اثري از شيعه بود.»
گاه در دهه فجر كه تلويزيون و مطبوعات در مورد بركات انقلاب ميگفتند، ايشان ميفرمود: «اينها بعضي مواقع دستاورد مهم انقلاب و امام را نفهميده و اصلاً در مورد آن تذكري نميدهند. اگر از من سؤال كنند بزرگترين دستاورد انقلاب چه بود؟ خواهم گفت كه اين انقلاب، شيعه را به دنيا معرفي كرد. شيعه كه به عنوان يك مكتب غير مطرح در دنيا بود، امام آن را در دنيا، در دانشگاهها، در ميان جوانان و مردم مطرح کرد؛ و نتيجه آن گرايش آنها به شيعه است.»
بنابراين، عرض من اين است: اول به خودم سفارش ميكنم و بعد به شما عرض ميكنم كه واقعاً دقت کنيم چه شد كه ايشان اين مقدار توفيق و عمر با بركت داشتند و به اين درجه از اخلاص رسيدند؟ خاطرات زيادي از موارد اخلاص ايشان دارم كه إن شاء الله در مناسبتهايي خواهم گفت. گاهي اوقات اگر كاري ميكرديم و به نتيجه درست نميرسيد، ميفرمودند: مطمئن باش كه از اول اخلاص نداشتي يا اخلاصش كم بوده و براي خدا اين كار را نكردهاي. راست هم ميگفت، شايد همينطور بود؛ يعني مانع مهم را عدم اخلاص ميدانستند.
عرض من اين است كه ما و شما ـ و شما الحمد لله بيشتر از ما در اين مسير هستيد ـ در پيروي از اين بزرگان که براي حفظ و تأمين مكتب، عمر و زندگي خودشان را صرف كردند، اين مسير را بدون هيچ ترديد و توقفي، محكم و با قدرت ادامه دهيم. من به آقاي حبيبيتبار عرض كردم: ما گرچه بعضي از كارهاي بخش فرهنگي را نتوانيم ادامه دهيم، اما بنا داريم ان شاء الله اين كار ـ اعزام مبلغ ـ را كه مورد عنايت وتوجه ايشان هم بود به نحوي ادامه دهيم؛ و اميدوارم كه آثار دنيوي و اخروي اين قيام براي خدا و اين حركت براي نشر مكتب اهلبيت عليهم السلام را شما و ما در زندگي دنيوي و اخروي خود مشاهده كنيم. إن شاء الله به دست شما عزيزان افراد و تودههايي از مردم هدايت شوند و به مكتب اهل بيت عليهمالسلام گرايش پيدا كنند. اين نكته را هم عرض كنم که در وصيتنامه كوتاه ايشان ـ كه به قول يكي از بزررگان، اصلاً عظمت در همين است كه ايشان چيزي نداشتند، يكمقدار كتاب بوده كه فرمودند بياوريد همينجا طلبهها استفاده كنند؛ اموال هم هر چه هست از من نيست بلکه سهمين است، ورثه اصلاً هيچ حقي ندارند، كه واقعاً انسان اگر دقت كند عظمت را ميبيند ـ يكي از چيزهايي كه ايشان بيان فرمودهاند، تأسيس يك مركز در لندن بوده است. ايشان چند مرتبهاي كه براي معالجه بدانجا رفته بودند، با آن فراستي كه داشتند، از جايگاه شيعه در بين مردم اروپا، دانشگاهها و علما سؤال ميکردند، متوجه شدند كه جايگاه علمي شيعه خالي است، و فقه شيعه را از اسماعيليه ميگيرند و خيلي رنج ميبردند. ايشان وقتي براي نشر مكتب اهلبيت عليهمالسلام كه عمدتاً در رساندن مباني فقهي و اعتقادي شيعه سفارش ميکردند، در ابلاغ به دنيا خيلي تاكيد داشتند. إن شاء الله ما و شما عمرمان را در همين مسير قرار دهيم و مطمئناً مورد عنايت آقا امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف قرار خواهيم گرفت.
خداوندا ، سايه مراجع بزرگوار، علماي بزرگوار ، به خصوص رهبر معظم انقلاب را بر شيعه و بر مسلمانان و بر اين نظام مقدس مستدام بدار. قلب مبارك امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف را از ما راضي وخشنود بفرما. به عمر ما بركتهاي علمي و معنوي بيشترعنايت بفرما.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته