سخنرانی حضرت آیت الله فاضل لنکرانی(دامت برکاته)، شب 21 ماه مبارک رمضان 1433ـ تکیه حاج سید حسن
۱۹ مرداد ۱۳۹۱
۱۳:۰۸
۳,۵۶۳
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمد لله رب العالمین
و الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا و حبیب قلوبنا ابالقاسم محمد
و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَاجَيْتُمْ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً ذَلِكَ خَيْرٌ لَكُمْ وَأَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ»(مجادله:12)و الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا و حبیب قلوبنا ابالقاسم محمد
و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان، شب قدر و شب شهادت امیرالمؤمنین امام المتقین علی بن ابیطالب(صلوات الله و سلامه علیه) است. بر حسب نقل تاریخ معتبر، آن شب بیست و یکم که امیرالمؤمنین(ع) در آن به شهادت رسیده شب جمعه بوده که امسال هم این شب مصادف با شب جمعه شده است.
احتمال شب قدر بودن در شب بیست و یکم قویتر از شب نوزدهم است و شب قدر را کسانی میتوانند درک کنند که معرفت و اعتقادشان به ولایت ائمه معصومین و این انوار مقدسه محکم باشد. هر مقدار ولایت و اعتقاد ما به امیرالمؤمنین(ع) قویتر و محکمتر باشد به حقیقت قرآن نزدیکتر هستیم. شب قدر یعنی شبی که انسان به حقیقت قرآن نزدیک شود، نه آنکه فقط شب نزول ظاهری قرآن باشد و ملائکه از آسمان نازل شوند برای اینکه یک سری به مؤمنین بزنند، اینها ظاهر لیلة القدر است، اما باطن لیلة القدر آن است که نفس انسان، روح انسان، با قرآن و ولایت و ملائکة الله انس و ارتباط پیدا کند، این حقیقت شب قدر است.
شب قدر فقط این نیست که بگوئیم خدا دربهای رحمتش را در ماه رمضان باز کرده که قطعاً همینطور است، خدا غُل و زنجیر به شیاطین بسته که در این ماه سراغ بندگان من نروید و آنها را وسوسه نکنید که این هم هست! اما واقع و حقیقت شب قدر برای این است که انسان قدر و اندازه وجود خود را رقم بزند، شبی است که انسان به خود بگوید من چه مقدار امانت خدا را حفظ کردم؟ چه اندازه از این نفس و روحم مراقبت کردم؟ من که هستم و الآن چه حقیقتی در عالم دارم؟ چه اندازه در نزد خدا و ملکوت و آسمان و ملائکه قدر و ارزش دارم؟ آدم بتواند قدر خود را معیّن کند و بشناسد و آن را با تضرع به درگاه الهی بالا ببرد، این اجمالی از حقیقت شب قدر است.
امشب در عرایضم به دو نکتهی مهم اشاره میکنم و نخست مقدمهای را باید عرض کنم و آن مقدمه این است که یکی از راههای بسیار مهم برای اینکه ما به حقیقت شب قدر نزدیک شویم مسئلهی اخلاق است. در زندگی ما اینطور نیست که رابطه ما را با خدا فقط تکالیف تعیین کنند، افزون بر تکالیف ما موظف به رعایت مسائل اخلاقی هستیم، چون اخلاق روح انسان را صیقل میدهد و چه بسا مقدمهای برای عبادات و انجام تکالیف باشد.
از مسائلی که ما در جامعهی خود غالباً از آن غافل هستیم مباحث اخلاقی است؛ ما دین را گاهی اوقات خلاصه میکنیم در عبادات، نماز، روزه، حج و ... در حالی که یکی از ابعاد مهمی که دین به او پرداخته و پیامبر اکرم محمد بن عبدالله(ص) فرمودند «إنی بُعِثتُ لأتمِّمَ مَکَارم الاخلاق»؛ برای تحقّق کرامتهای اخلاقی مبعوث شدم. ما چه مقدار در زندگی به اخلاق بها میدهیم؟
اگر انسان در زندگی شخصی و حالات فردی خود به مسائل اخلاقی بها ندهد خدا نکند این انسان دارای یک منصب و مسئولیتی در جامعه شود که در این صورت انسان بسیار خطرناک خواهد شد اما چنانچه نفس خود را تهذیب و واقعاً صفات اخلاقی را در درون خود پیاده کرده باشد این فرد میشود مثل امام، یک شخصیتی که بعد از خودسازی و تهذیب نفس این انقلاب عظیم را رهبری کرد و وجود این رهبری و مسئولیت بینظیر سر سوزنی در نفس او تأثیر نداشت.
به عبارت دیگر؛ واقعاً اگر بخواهیم عبادات ما یک رنگ خوب پیدا کند و از عباداتمان لذّت ببریم، باید به مسئله اخلاق بها بدهیم، خیلی از جوانها میپرسند که چرا از خواندن نماز لذت نمیبریم؟ برای اینکه این نماز آن پشتوانه اخلاقی و نفسانی را که شما باید درست کرده باشید ندارد، یک فرد قسی القلب چطور میتواند خدا را عبادت کند؟ هر چه هم از خدا و پیامبر و معاد و قیامت و بهشت و جهنم بگویی یک قطره اشک از چشم چنین فردی بیرون نمیآید! چون نفس او گرفتار قساوت شده، تا این قلب درمان نشود، نه از نماز خواندنش لذت میبرد و نه از مناجات با خدا. اصلاً این مسائل برایش مفهوم ندارد.
اما اگر آلودگیها از قلب او زدوده شود آن وقت نه تنها نماز برای او لذّتبخش خواهد شد بلکه اصلاً دیگر در نماز او تکرار وجود نخواهد داشت، روزهی امروز او غیر از روزهی روز قبلش است، نماز امروز او غیر از نماز دیروزش میشود، این اعمال هر یک حقایقی دارند که نفوس پاک و تهذیب شده این حقایق را درک خواهند کرد. ما معتقدیم هر عملی برای انسان یک حقیقت و یک باطنی دارد، نمازِ در خانه یک باطن و نمازِ در مسجد باطن دیگری دارد! فقط این نیست که خدا بگوید به نمازِ در خانه اینقدر ثواب میدهم و به نمازِ در مسجد ده برابر ثواب میدهم، این ثوابها همه به خاطر آن حقیقت و باطنی است که این نمازها پیدا میکند. روزهی امروز باطنی دارد که اگر کسی این روزه را نگرفت حال معذور باشد یا خدای نکرده روزهاش را عمداً خورده باشد این روزه تا قیامت قابل جبران نیست! چون باطن این روزه از دست رفته است.
حتی اگر بعد هم آنرا قضا کند این قضا یک گوشهای از خسارت او را ممکن است جبران کند، اما اصل روزه به هیچ وجه قابل جبران نیست. اگر نماز صبح امروز قضا شود، این نماز صبح روز جمعه بیست و یکم ماه رمضان دیگر تکرار نمیشود و قابل تکرار شدن هم نیست! هر نماز یک حقیقت خاص خود دارد. نماز صبح یک حقیقتی دارد و نماز ظهر یک حقیقت دیگر! اصلاً خود ایام هم یک حقیقتی دارند که حالا من نمیخواهم وارد این بحث بشوم که روز قیامت خودِ روز جمعه یک تجلّی دارد میگوید «أنا یوم الجمعة» چرا به من نپرداختی؟ چرا مرا از دست دادی؟ من این آثار و برکات و این ظرفیتها را داشتم تو روز جمعهات را از اذان صبح تا مغرب به بطالت گذراندی، نفهمیدی چه حقیقتی را از دست میدهی!
پس پرداختن به مسائل اخلاقی نفس انسان را برای عبادت خدا آماده میکند.
بعد از این مقدمه اولین مطلبی که میخواهم عرض کنم این است امیرالمؤمنین(ع) بر حسب آنچه که در کتاب بحارالأنوار آمده فرمود: من دارای هفتاد منقبت و فضیلت و ویژگی هستم که در هیچ یک از اصحاب رسول خدا نیست.
ما به اهل سنت که میگویند شما چرا علی را ترجیح میدهید میگوئیم یکی از این مناقب را شما در بقیه اصحاب رسول الله نمیتوانید پیدا کنید خود امیرالمؤمنین در روایتی که ده صفحه از جلد 33 بحار الانوار را تشکیل میدهد، فرمودهاند من یک لحظه شرک به خدا نورزیدم، من یک قطره خمر و شراب در زندگی نخوردم و سپس مناقب دیگر را ذکر مینمایند تا اینکه میفرماید یکی از مناقب من عمل به آیه 12 سوره مجادله است که فقط من به او عمل کردم، نه قبل از من کسی توانست به آن عمل کند و نه بعد از من کسی عمل کرد و نه میتواند عمل کند.
قرآن میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَاجَيْتُمْ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً» افراد خدمت رسول خدا میرسیدند و درِ گوشی به صورت نجوا با پیامبر صحبت میکردند و دیگران نمیشنیدند که این افراد به رسول خدا چه میگویند، این یک روش است برای کسانی که میخواهند خود را نزدیک و مرتبط نشان بدهند، آیه نازل شد: اگر میخواهید با پیامبر آهسته نجوا کنید اول باید یک صدقه به فقیر بدهید، و این صدقه برای شما نه تنها خیر بلکه موجب طهارت نفستان میشود. وقتی انسان مالی را میدهد، گذشتن از مال، طهارت نفس میآورد، ما به خصوصیات بسیاری از چیزهایی که در اسلام بدان سفارش شده توجه نداریم. نظیر همین امر به صدقه که فکر میکنیم اثر آن فقط در ثواب آن است، میگوئیم صدقه صد برابر ثواب دارد، در حالی که بالاتر از ثواب، صدقه دادن موجب طهارت نفس است، انسان مال را که از خود دور کند نفسش رها و آرام میشود، پاک میشود. خدا فرمود اگر میخواهید با رسول ما به صورت خصوصی صحبت کنید صدقه بدهید «فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا» آنها هم که فقیر هستند و پول ندارند، مجانی نجوا کنند «فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ».
در روایات شیعه و سنی، یکی از جاهایی که هیچ اختلافی در آن وجود ندارد همین حدیث است. تنها کسی که به این آیه عمل کرد و یک دینار خود را تبدیل به ده درهم کرد، هر روزی یک درهم به فقیر صدقه میداد و خدمت رسول خدا میرفت و نجوا میکرد امیرالمؤمنین(ع) بود. هیچ یک از اصحاب دیگر رسول خدا این کار را نکردند و آیهی بعد نازل شد«ء َأَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَاتٍ» ترسیدید مالتان کم شود «فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَتَابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ» خداوند فرمود من از اول میدانستم شما این کار را نمیکنید،بروید دنبال نماز، روزه، زکاتتان و ادامه آیه.
این مطلب را یک مقدار تحلیل کنیم؛ اولاً خود امیرالمؤمنین میفرماید فقط من به این آیه عمل کردم و بعد هم خدا این تکلیف را برداشت و حکم نسخ شد. خدا میخواست به اصحاب رسول خدا و اهل عالم اثبات کند آنکه حقیقتاً میگوید پیرو رسول خداست علی بن ابیطالب است و بقیه حاضر نیستند حتی از پول و مالشان برای رسول خدا بگذرند، این اصحابی که حاضر نشدند برای اینکه حبشان را به رسول خدا نشان بدهند، از یک درهم بگذرند آیا واقعاً برای دین رسول خدا غصه میخورند که بعد از رحلت رسول الله چطور میشود؟ این را چگونه قبول کنیم؟ اما امیرالمؤمنین این کار را کرد.
هر چند نجوای با پیامبر نه واجب بود و نه مستحب.اما خدا به این وسیله میخواست اعلام کند آن کسی که ایمانش ایمان حقیقی است علی بن ابیطالب(ع) است، در دوران امر بین دنیا و رسول خدا، رسول خدا را ترجیح میدهد، صدقه میدهد، نه یک روز و نه دو روز! تا علاقه خود را به رسول خدا نشان دهد، این یک نکتهی تربیتی و اخلاقی برای ما دارد که در انجام دستورات الهی، مسامحه و بهانهجویی نکنیم، بلا فاصله به آن عمل کنیم.
بحث دوم بنده این است کتاب شریف نهج البلاغه کتابی است که ما در زندگی خود واقعاً با آن فاصله داریم در نهج البلاغه از اصول و فروع دین مطالب فراوانی داریم، یک بخش مهمی از آن هم مسائل اخلاقی است. حال اگر میخواهیم به امیرالمؤمنین نزدیک شویم باید با نهج البلاغه ارتباط داشته باشیم، با فضائل و رذائل اخلاقی که در نهج البلاغه ذکر شده آشنا شویم.
انسان وقتی به نهج البلاغه مراجعه کند، مییابد برای اثبات حقّانیت امیرالمؤمنین دیگر نیاز به آیه قرآن هم نداریم، ما به دنیای اهلسنت، به علمای آنها میگوئیم نظیر یکی از عبارات امیرالمؤمنین را شما از بزرگانتان برای ما بیاورید! ندارند. امروز برای نهج البلاغه صدها ترجمه و شرح و تفسیر نوشته شده و عباراتی در آن وجود دارد که اصلاً برای بشر عادی درست قابل درک نیست، از این جهت به آن «أخ القرآن» میگویند. اکنون به بخشی از مسائل اخلاقی نهج البلاغه در مورد حفظ زبان میپردازم که واقعاً اگر خدا در این ماه مبارک کمک کند در این جهت یک مقدار اصلاح شویم خیلی از مسائل ما درست میشود.
شخصی خدمت رسول خدا رسید و عرض کرد یا رسول الله مرا نصیحت فرما، فرمود «احفظ لسانک» زبانت را حفظ کن، دوباره درخواست کرد، مجدداً پیامبر فرمود: زبانت را حفظ کن. بار سوم به رسول خدا عرض کرد «یا رسول الله أوصنی»، باز پیامبر فرمود «إحفظ لسانک». خیلی عجیب است! در ادامه فرمودند «ویحک و هل یکبّ الناس علی مناخرهم فی النار إلا حصائد السنتهم» آیا مردم را چیزی غیر از محصول زبانشان به آتش میافکند؟ حصائد السنه یعنی زبان فرد مشغول به کار دیگران باشد، این چه میکند، آن چه میکند؟ چقدر از افراد گرفتار این عادت ناپسند هستند، چیزی که انسان را روز قیامت با رو به آتش جهنم داخل میکند این کار است.
باز در نهج البلاغه امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «ما خلق الله عزّوجل شیئاً أحسن من الکلام و لا أقبح منه»؛ فرمود چیزی را خداوند زیباتر از کلام نیافریده، همچنانکه چیزی را قبیحتر و زشتتر از آن نیافریده است. «بالکلام ابیَضَّت الوُجُوه و بالکلام اسوَدَّت الوُجُوه»، با یک کلام چهرههایی شاد میشوند و با یک کلام چهرههایی سیاه میشوند، «واعلم أنّ الکلام فی وِثَاقِکَ ما لم تتکلم به»، خوب به این جملات دقت کنید، فرمود این زبان در رهن توست، مادامی که لب فرو بسته و حرف نزدهای، در اختیار توست «فإذا تکلّمت به صرت فی وثاقة» وقتی حرف زدی تو گرفتار آن میشوی، چقدر لطیف فرمودهاند، انسان گاهی اوقات یک کلمه حرف میزند، یکی دو روز، یک هفته یک ماه ناراحت است. حضرت میفرماید وقتی زبانت باز شد، دیگر تو گرفتار آن خواهی شد، «فَخُذ لِسَانَک»؛ تا میتوانی زبانت را نگهدار.
این یکی از جنود عقل است، در کافی شریف روایاتی در بیان جنود عقل و جهل آمده، یکی از لشکریان عقل، سکوت است. انسان حرفی را که برای آخرتش فایدهای ندارد نزند! حالا من بگویم فلانی این کار را کرد، چه ارتباطی به من دارد؟ چه فایدهای برای من دارد؟ آن وقت در همین روایات میگوید اینجور حرف زدنها، این کثرة الکلام که بعضی آن را هنر خود میدانند در یک جا که بنشیند میگوید من مجلس گردانم و رشته سخن مجلس دست من است، در روایات آمده این جور حرف زدنهای بیخاصیت و بیفایده موجب قساوت قلب خواهد شد. حالا آنچه که به گناه میانجامد لازم است جداگانه مطرح شود و باید دید چه بلایی بر سر فرد میآورد.
امیرالمؤمنین(ع) میفرماید «فَخُذ لسانک کما تخزن ذهبک و ورقک»؛ همانطور که طلاهایت را حفظ و پنهان میکنی مراقب زبانت باش. تعبیر خیلی زیبایی هم پیامبر(ص) دارد که میفرماید «ما من شیءٍ أحق بطول السجن من اللسان»؛ هیچ چیزی سزاوارتر از زبان برای زندانی شدن به مدت طولانی نیست. تنها موجودی که خیلی باید در زندان بماند و بیرون نیاید زبان است.
عجیب این است به کلمات امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه هم که نگاه میکنیم حضرت میفرماید «إن اللسان کلبٌ عقور إن خلّی عنه عقر»؛ حضرت؛ زبان را به سگ درنده تشبیه کرده و میفرماید اگر رهایش کنی میدرد.
ما چقدر راجع به این موضوع فکر کردیم؟ خطبا برای ما بسیار گفتهاند که از این تکه گوشت20 گناه کبیره صادر میشود، بعضیها تا هفتاد گناه هم شمردهاند، اما چقدر در زندگی تصمیم گرفتهایم حرف زائد نزنیم. از امروز تصمیم بگیریم زبانمان را کنترل کنیم، کسانی که زبانشان بسته باشد، دلشان باز میشود، آنها که خیلی حرف نمیزنند خداوند چشمههای نور را در قلبشان جاری میکند. ما خیلی از این مسائل خبر نداریم، آثار سوء و عواقب غیبت و... را بدانیم که در قیامت چطور میشود و چه عذابی دارد.
در همین روایت امیرالمؤمنین(ع) میفرماید «فربّ کلمةٍ سلبت نعمةً و جلبت نقمةً»؛ میفرماید گاهی اوقات به سبب یک کلمه که از زبان انسان خارج میشود، خدا نعمتی را از او میگیرد، یک دفعه میبینی بچهاش را خدا از او گرفت، یا سلامتیاش را یا مال و آبرویش را از او گرفت، بلایی در زندگیاش آمد و خبر ندارد که این بلا از کجا نشأت گرفته است.
امام کاظم(ع) میفرماید «إن الصمت بابٌ من ابواب الحکمة»؛ اگر انسان بخواهد خدا قلب او را بهرهمند از حکمت نماید راهش صمت و سکوت است. ما برخی از بزرگان از فقها را دیدهایم گاهی اوقات اگر دو سه ساعت در یک جا نشسته بودند، کلامی حرف نمیزدند مگر اینکه کسی از آنها سؤالی میکرد که جواب سؤال را میدادند.
ما اگر بتوانیم زبان خود را حفظ کنیم آن وقت با این زبان از ذکر خدا لذت میبریم، سبب میشود قلب ما عشق به خدا و به مناجات او و عشق به امیرالمؤمنین(ع) داشته باشد. یک مدّت تمرین کنید خصوصاً در این دههی آخر ماه رمضان، حالا بحث گناه، غیبت، دروغ، سر جای خودش، آنها که آثار سوء دنیوی و اخروی بسیار بسیار عجیبی دارد اما در زندگی شخصی خود یک مقدار مراقب باشیم. زن انسان به یک مجلسی میرود و برمیگردد، میخواهد قضایایی که در آن مجلس اتفاق افتاده برای شوهر و بچههایش بگوید، چرا؟ اجازه ندهید. یا بالعکس؛ مرد به مهمانی میرود و از آنجا برمیگردد و شروع به این گونه حرفها میکنند، تفتیش در خصوصیات و زندگی مردم نکنیم.
الآن طوری عادت کردهایم که دائماً دنبال این هستیم کسی را پیدا کنیم و با او حرف بزنیم، چرا؟ آدمهای بزرگ دنبال خلوت بودند و اینکه کسی نباشد خودشان باشند و خدا، بنشینند به حال خود ضجه و فریاد بزنند، جای تأسف دارد رمضان بیاید و برود و از نظر اخلاقی در ما هیچ تغییری به وجود نیاید! این همه روزه بگیریم و مناجات داشته باشیم، یک دوره هم قرآن إن شاء الله میخوانیم، ولی روز عید فطر که به نفسمان نگاه کنیم ببینیم هیچ فرقی نکرده، این خسارت است.
امیرالمؤمنین(ع) میفرماید اگر شما در مورد مردم حرفی زدید که آنها بدشان آمد منتظر باش آنها هم حرفی خواهند زد که اصلاً در شما نیست، یعنی یک عیب بر شما خواهند بست. پیامبر(ص) فرمود «لا تکثر الکلام بغیر ذکر الله»؛ فقط ذکر خدا را بگوئید. این را هم عرض کنم گاهی اوقات انسان نمیداند مکروهات چیست؟ در کتاب وسائل الشیعه بابی وجود دارد به نام «باب کراهة الکلام بغیر ذکر الله»؛ اگر در کلام ذکر خدا نباشد، بیان آن کلام کراهت دارد. چقدر ما مبتلا به این کراهتیم؟ بعد پیامبر(ص) فرمود: کلام به غیر ذکر خدا موجب قساوت قلب است و انسان را از خدا دور میکند. نمیشود کسی یک سال دنبال این مکروهات باشد و بگوید شب نوزدهم و بیست و یکم میرویم همهاش را یکجا درست میکنیم. البته از رحمت خدا این انتظار میرود، ولی نباید گذاشت قلب ما گرفتار قساوت شود.
سپس پیامبر(ص) دستوری فرمودند که اگر آن را رعایت کنیم قلب ما نورانی خواهد شد، «واذکروا أخاکم إذا غاب عنکم بأحسن ما تحبّون أن تذکروا إذا غبتم عنه»؛ وقتی برادر دینی شما در مجلس حضور ندارد اگر بخواهید از او یاد کنید به خوبی یاد کنید، آیا ما اینطور هستیم!؟ یا آنکه برعکس عمل میکنیم! اینکه مسلمانی نشد! این یک دستور است و بزرگان دین ما، امام(رضوان الله علیه)، مراجع، کسانی که خود را تربیت کرده بودند، اجازه نمیدادند در مجلسشان نام کسی مگر به خوبی برده شود.
در یک جمعی یکی گفت خانم فلان مسئول حجابش را رعایت نمیکند، من گفتم به شما چه مربوط که حجابش را رعایت نمیکند؟ چرا اینجا نقل میکنی؟ این حرام است. تو اگر دیدی خانمش رعایت حجاب نکرده وظیفه شرعی داری به او تذکر بدهی، اما اینکه آمدهای به ما میگوئی، این کار گناه و حرام است. این گونه عمل میکنیم بعد که یک بلایی به زندگی ما میآید نمیدانیم از کجاست و منشأش چیست؟ این دستورات امیرالمؤمنین(ع) را عمل کنید، وقتی در یک مجلسی هستیم که اسم افراد میخواهد برده شود اگر ذکر خیر است خوب است، مثل اینکه فلانی اهل عبادت است، اهل خیر است، به درد دردمندان میرسد، اگر کسی به او مراجعه کند رد نمیکند، این خیلی خوب است، اما اگر بخواهیم یک عیب و نقصی را بگوئیم، حتی اگر طرف مقابلت هم از آن خبر دارد گفتن آن جایز نیست. گاهی اوقات بعضی میگویند این حرفها که من میگویم همه میدانند! خُب بدانند اما تو حق نداری بیان کنی، اصلاً خدا اجازه نمیدهد بیان شود.
بیائیم در ماه رمضان خود را از نظر اخلاقی یک مقدار تربیت کنیم. امیرالمؤمنین(ع) در همین لحظات آخر، در دل شب وقتی که در بستر شهادت آرمیده بود، در وصیّتشان فرمودند «إیاکم و مصادقة الکذّابین» به فرزندانش فرمود با آدمهای دروغگو رفیق نشوید، «فإنه یقرّب إلیکم کل بعید و یبعد عنکم کل قریب»؛ هر چیز دوری را به شما نزدیک و هر چیز نزدیکی را از شما دور میکند.
این عبارت پرمغز معانی زیادی دارد که در جای خود باید بیان شود، اما نکته مهم این است که در آن لحظه حساس هم حضرت یک سری دستورات اخلاقی به فرزندانش میدهد. لحظاتی که دخترش عرض میکند پدر جان چرا گریه میکنی؟ چرا این حرفها را میزنی؟ فرمود دخترم اگر ببینی چه کسانی به استقبال من آمدهاند، انبیاء الهی و ملائکه الهی را، تو هم دیگر گریه نخواهی کرد.
خداوند همهی ما را موفق به درک لیلة القدر بفرماید و توفیق انجام این دستورات اخلاقی را نصیب ما فرماید.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته