بیانات حضرت آیت الله فاضل لنکرانی(مدظله) در مراسم عزاداری سید الشهداء(ع)ـانجمن اسلامی جوانان خیابان19دی
۱۱ آذر ۱۳۹۱
۱۸:۴۸
۵,۰۳۷
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
عزاداري بر سيدالشهداء(ع)؛ تجلي مودت اهلبيت(ع)
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا ابیالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین
و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین
«قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى»(سوره شوری/آیه 23)
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا ابیالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین
و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین
«قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى»(سوره شوری/آیه 23)
بحث از اهلبیت(ع) و بالخصوص بحث از عاشورا و امام حسین(ع) یکی از موضوعات بسیار مهم در مباحث اعتقادی ماست، چون مباحث مربوط به اهلبیت(ع) هویت و حقیقت تشیع را تشکیل میدهد. این اقتضا میکند که ما نسبت به اهلبیت(ع) در هر سال و هر ماه و بلکه هر روزی که بر ما میگذرد توجه بیشتری داشته باشیم، این چه قضیهای است که این همه اهمیّت دارد و این چه اصلی است که این همه خدای تبارک و تعالی بر آن تأکید فرموده است.
مسئلهی امامت از اصول دین ماست برخلاف آنچه که متأسفانه از زمان کودکی در کتابهای دینی و مذهبی به ما گفتهاند و آنرا از اصول دین جدا کرده، به عنوان اصول مذهب یا از فروع دین مطرح کردهاند. این تقسیمبندی که اصول دین سه تاست (توحید و نبوت و معاد) و امامت را از اصول دین تفکیک نمودهاند یک تقسیمبندی غلطی است که از ابتدا مطرح کردهاند و به صورت یک فرهنگ درآمده است.
این مطلب که امامت از اصول دین است را از آیات قرآن کریم میتوان استفاده کرد. در آیه شریفه «یا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنْ النَّاسِ» خدا میفرماید ای رسول ما اگر امامت را برای مردم بیان نکنی رسالت خود را انجام ندادهای، هر آنچه که تاکنون زحمت کشیدهای، جنگها، اذیت و آزارها، ناسزاها، شعب ابیطالبها، همه اینها کنار میرود، گویا هیچ کاری انجام ندادهای «فما بلغت رسالته» اگر مسئله امامت را به مردم اعلام نکنی اصلاً رسالت خود را انجام ندادهای، پس معلوم میشود امامت همهی دین است نه اینکه از فروع یا اصول مذهب باشد. نه تنها از اصول دین بلکه اصل الاصول در دین است.
به عبارت دیگر باید گفت خداشناسی و توحید بدون امامت امکانپذیر نیست. اعتقاد به نبوت رسول خدا بدون اعتقاد به امامت امکانپذیر نیست؟ اعتقاد شیعه بر این است که نمیشود کسی بدون پذیرفتن امامت بگوید من موحّد و معتقد به توحید و یکتاپرستی هستم.
اینکه در روایات آمده اگر کسی تمام عمرش را نماز بخواند، روزه بگیرد، هر سال حج برود، تمام اموالش را در راه خدا انفاق کند، اما ولایت ما را قبول نداشته باشد تمام این اعمال هباءً منثورا است، این مطلب از همین آیه در میآید. متأسفانه گاهی اوقات بعضی افراد در نوشتههایشان استبعاد میکنند که این چه روایاتی است؟ شاید از روایاتی باشد که سند محکمی ندارد، در حالی که این روایات اتفاقاً سند محکم هم دارد.
وقتی خدا به رسول خود میفرماید اگر مسئله امامت را برای مردم مطرح نکنی، «فما بلغت رسالته» تو که رسول من هستی، خاتَم انبیاء و اشرف انسانها هستی، من مهمترین کتاب آسمانی را توسط تو برای این مردم فرستادهام، هیچ کاری انجام ندادهای. وقتی رسالت رسول خدا متوقف بر امر امامت میشود دیگر توقف قبولی نماز، روزه، حج و انفاق و امثال اینها بر امامت که خیلی آسان است.
آیه شریفه مودت هم یکی از آیاتی است که ما از آن اصل بودن امامت را در دین استفاده میکنیم «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى» به نظر بنده هر فرد شیعه باید این آیه را با معنایش و یک مقدار از نکاتی که پیرامون آن هست در حدّ فهم خود کاملاً بداند! این آیه از آیاتی است که استوانههایی از علمای اهلسنت در علم تفسیر در پاسخ به استدلال شیعه به آن درماندهاند و نتوانستند پاسخ مناسبی به آن بدهند، آنها که واقعاً دنبال این هستند با یافتن آیهای در قرآن کریم شیعه را محکوم کنند اما به این آیه که میرسند متزلزل میشوند، چون آیه آیهی خیلی محکمی است.
رسول ما به این مردم بگو «لا أسألکم علیه أجراً إلا المودة فی القربی» به تفاسیر مراجعه کنید ما در مورد انبیاء دیگر در سوره مبارکه شعراء پنج آیه داریم که مربوط به پنج پیامبر است مثل حضرت نوح، لوط، صالح، هود و شعیب. آنها به مردم میگویند ما از شما اجری نمیخواهیم، اجر ما فقط بر خدای تبارک و تعالی است.
«إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ، إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ، فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِي، وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِي إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ» این کلام پنج پیامبر از پیامبران بزرگ الهی است، یعنی آنها هیچ کدام مسئلهی ذوی القربی خود را مطرح نکردند، هیچ کدام نگفتند بعد از ما مودّت خویشان و اقربای ما را داشته باشید، همهشان میگفتند «إن أجری إلا علی ربّ العالمین» اگر منِ نوح 900 سال زحمت کشیدم چیزی از شما نمیخواهم، اما وقتی مسئله به رسول گرامی اسلام میرسد لسان آیات عوض میشود.
در مورد رسول خدا در یک آیه میفرماید «قُلْ مَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ» رسول خدا میفرماید اگر من از شما پاداشی میخواهم برای نفع خودم نیست بلکه نفعش برای خود شماست.
در آیه دیگر میفرماید «مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنْ الْمُتَكَلِّفِينَ» من از شما مزد دنیوی نمیخواهم، شما را به زحمت نمیاندازم که بیائید برایم کاری کنید. در آیه دیگر میفرماید «مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شَاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلاً» تنها اجری که میخواهم این است که فردی باشید که راهتان به سوی خدا باشد «یتخذ إلی ربه سبیلاً».
بعد مهمترین آیه این است که میفرماید «لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى» اینها را بگذاریم کنار آن آیات که برای پیامبران دیگر است، تنها پیامبری که مأمور بود مسئلهی مودّت فی القربی را مطرح کند رسول خدا بود، پیامبران دیگر مأمور به این امر نبودند و اصلاً حق نداشتند بگویند، اصلاً در دوران آنها امامت در کار نبوده، اوصیاء داشتند ولی این امامتی که ما معتقدیم نبود! به رسول خدا (ص) که میرسد در یک آیه میفرماید من اصلاً شما را به زحمت نمیاندازم و چیزی از شما نمیخواهم، برای من کاری نکنید، من مُزدی از شما نمیخواهم، نه مقامی میخواهم، نه پستی و نه پولی، چیزی از شما نمیخواهم.
در یک آیه میفرماید که فقط میخواهم شما افرادی باشید که راهتان راه خدا باشد، بعد این آیه هم میفرماید اجر من فقط مودّت فی القربی است، اینها را کنار هم بگذارید. نتیجه این میشود که اگر انسان بخواهد راهی به سوی خدا پیدا کند مودّت فی القربی است، غیر از این راهی وجود ندارد.
اگر انسان بخواهد یک راه بیابد که راه مطمئن و صراط مستقیم او به سوی خدا باشد، آن راه امامت است همان که ائمه خودشان فرمودند «نحن صراط المستقیم» این را خود قرآن دلالت دارد، ما باید روایاتی که مربوط به شئون ائمه طاهرین(ع) است را از آیات قرآن بیرون بیاوریم همه اینها در بطن قرآن وجود دارد.
در بحث آیات مربوط به مهدویت عرض کردم در مورد این روایت «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتةً جاهلیة» که روایت محکمی برای شیعه است، یک وقت به یکی از علمای اهلسنت گفتم شما میگوئید از امیرالمؤمنین بیعت گرفتیم یا بیعت کرد؟! که واقعاً به زور گرفتند، آن هم بعد از مدّتی. ولی حضرت زهرا دختر پیامبر که از دنیا رفت با چه کسی بیعت کرد؟ آیا میتوانید بگوئید حضرت زهرا که سیدة النساء العالمین است و این همه تعابیر از پیامبر در مورد او هست به مرگ جاهلی از دنیا رفته؟
علی أیّ حال این دو آیه را وقتی کنار هم قرار بدهیم که در یک آیه خدا میفرماید اجر رسالت فقط مودّت قربی است، در آیه دیگر هم میفرماید اجر رسالت اتخاذ راه به سوی خداست «من یتخذ إلی ربه سبیلاً» یعنی سبیل به سوی خدا فقط از راه مودت فی القربی است، راه به سوی خدا از طریق مودّت و محبّت به اهلبیت(ع) میگذرد و غیر از این راهی وجود ندارد، نتیجه میگیریم خداشناسی بدون مودّت به اهلبیت(ع) امکان ندارد، حالا کاری نداریم به آن تفاسیر باطلی که برخی از علمای اهلسنت کردهاند که مودة فی القربی یعنی مودّت نزدیکان و ذوی القربی خودتان، یعنی پیامبر میخواهد بفرماید اجری که من از شما در مقابل رسالتم میخواهم این است که بین خودتان صله رحم کنید، این چه ربطی به رسالت پیامبر دارد؟
آیا پیامبر میفرماید رسالت من اجرش این است که بین خودتان صله رحم کنید؟! یا معانی دیگری کردهاند که واقعاً انسان حیفش میآید وقت خود را صرف این حرفهای باطل کند که تماماً تفسیر به رأی محض هستند.
ما طبق این آیه میگوئیم مودّت فی القربی واجب است، لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً اجر از امور واجب است، کسی که یک زحمتی کشیده اجر دارد، پیامبر هم میفرماید لا أسألکم، نمیگوید حالا اگر خواستید انجام بدهید محبت به اهلبیت من داشته باشید و اگر نخواستید هم انجام ندهید، نه. بر هر انسانی مودّت فی القربی واجب است، امام حسن(ع) وقتی امیرالمؤمنین شهید شد خطبهای خواند و فرمود ما از اهلبیتی هستیم که خدا مودّت ما را برای هر انسانی واجب کرده، اینکه بگوئیم محبّت به اهلبیت خوب است حرف غلطی است، محبّت به اهلبیت بر اساس این آیه قرآن واجب است.
اگر انسانی مودّت نداشته باشد ترک واجب کرده است. در روایاتی که در ذیل این آیه شریفه وارد شده همان زمان افرادی از رسول خدا سؤال کردند یا رسول الله من قرابتک؟این قرابتی که خدا محبت و مودت آنها را واجب کرده چه کسانی هستند؟ فرمود علیٌ و فاطمه و ابناهما، در روایت دارد پیامبر سه بار این را فرمود. اگر مودّت اینها واجب باشد اطاعت از اینها هم واجب است، برخی از بزرگان گفتهاند از همین آیه ما امامت أمیرالمؤمنین(ع) و حتی وجوب اطاعت از حضرت زهرا سلام الله علیها را استفاده میکنیم، حضرت زهرا بر حسب اعتقادات ما امام نبود ولی قولش حجّت است. امام عسکری(ع) فرمود: «نحن حجج الله علی الناس و فاطمة حجةٌ علینا». این مطلبی است که از این آیه به خوبی استفاده میشود.
ما در این عزاداریها خود را محک میزنیم که چقدر به اهلبیت(ع) مودت داریم؟ این عزاداریها نه تنها مصداق شعائر است که قرآن میفرماید «ومن یعظم شعائر الله فإنّها من تقوی القلوب» بلکه بالاتر از این است، این عزاداریها مصداق ابراز مودّت به ذوی القربی است، یکی از راههای محبت قربی همین است و اتفاقاً این مطلب را بعضی از همین علمای سنّی متعصب وقتی به این آیه رسیدند گفتهاند این آیه احترام به اهلبیت و اظهار محبّت به آنها را واجب کرده، میپرسیم پس برای چه بر ما خُرده میگیرید چرا مجلس عزاداری برپا میکنید، این مجالس یکی از مصادیق مهم مودّت به اهلبیت است، همین روزها وقتی امام سجاد(ع) به شام میرسد پیرمردی که آنها را نمیشناخت، چون تبلیغ شده بود اینها بر امام زمان خود خروج کردهاند و خارجی هستند، گفت «الحمدلله الذی قتلکم و استأصلکم»، حضرت به او فرمودند این آیهی سوره شوری را خواندهای؟ عرض کرد کدام آیه؟ حضرت فرمود آیه «قل لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى» بعد فرمود ما قُربای رسول خدا هستیم، ما ذوی القربایی هستیم که مودّتشان واجب است، این عزاداریها مصداق بزرگ اظهار مودّت به ذی القربی است.
نیائیم بگوئیم چه خبر است؟ چرا اینقدر مفصل؟ گاهی اوقات بعضیافراد مدعی روشنفکری ایراد میگیرند که چرا برای عزاداری دو ماه وقت بگذاریم؟ دو ماه که چیزی نیست، 20 سال هم چیزی نیست، اگر خدا به آدم عمر 200 ساله هم بدهد کم است، اگر انسان هر لحظه عمرش هم در این مصیبت عزادار باشد کم است، ما نمیفهمیم چه خبر است؟ نمیدانیم چه خبر بوده؟ یک قسمتی از آن را فهمیدهایم حالا به اندازه توان خود عزاداری میکنیم.
در یک روزنامهای اول محرم نوشته بود که به جای گریستن، خوب نگریستن! متأسفانه نمیدانم از چه منبعی بود که این را برای افراد پیامک میزدند، حرف ما این است که میگوئیم در قضیه امام حسین(ع) بدون گریستن و بگاء، نگریستن امکان ندارد، اگر انسان بخواهد وارد این وادی شود و خود را به هدف قیام امام حسین(ع) نزدیک کند، بدون بکاء نمیشود، اگر امکان داشت ائمهی ما که عقل کل بودند چرا شیعیان را این همه به گریه کردن تشویق کردند؟ روایاتی که در باب بُکاء هست را ببینید، روایات خیلی عجیبی است، ما عزادارها هنوز از حقیقت بُکاء بر امام حسین(ع) خبر نداریم، ببینید در بعضی از روایات چه تعابیری درباره بُکاء آمده است.
به اینها دقت کنید و بعد این سوال را برای خود مطرح کنید که آیا میشود بدون بکاء به این حقیقت رسید یا نه؟ ما معتقدیم امکان ندارد، نمیشود گفت بنشین فقط فکر کن امام حسین چه کسی بوده و هدفش چه بوده؟ آن وقت شما هم میتوانی به آن هدف برسی، چنین امری امکان ندارد! هر چه بُکاء بیشتر باشد راه آشنا شدن و رسیدن به حقیقت این واقعه و حادثه بازتر میشود. در کامل الزیارات آمده «أحبّ العیون إلی الله»، محبوبترین چشمها نزد خدا چشمی است که برای امام حسین گریه کند، چقدر معنا در این جمله خوابیده؟ کسی که برای امام حسین گریه کند محبوب خدا میشود و خدا حبّ به او پیدا میکند.
«إن العین تصیر محل مسّ الملائکة» خوشا بحال عزادارها و آنها که اهل بکاء هستند، این روایت میفرماید: چشمی که برای امام حسین(ع) گریه کند محل مسّ ملائکه میشود، ملائکه این اشکها را در شیشهای جمع میکنند. «إن قطرةً منها لو سقطت فی جهنم لأطفأت حرّها» اشک در عزای امام حسین(ع) دارای یک حقیقت است. و غیر از اشکی است که انسان حتّی برای فوت نزدیکترین افرادش میریزد، اصلاً با آنها قابل مقایسه نیست، فقط با اشک خوف از خدا قابل مقایسه است، نمیشود آنرا با سایر اشکها مقایسه کرد، میفرماید یک قطره از این اشک اگر روی آتش جهنم ریخته شود حرارتش را خاموش میکند، ما نمیدانیم چه حقیقتی دارد! ما با این فکر مادیمان میگوئیم اگر یک مساحتی آتش گرفت باید چند برابر آن آب پاشیده شود تا آن را خاموش کند ولی یک قطره اشک برای امام حسین(ع) آتش جهنم را خاموش میکند، آیا درک این حقیقت در حدّ فکر ماست؟ نه، فقط یک خبر اجمالی به ما میدهند و یک پردههایی را کنار میزنند تا ما مقداری توجه پیدا کنیم «إنّه لا تقدیر لثوابها» باز در بعضی از روایات آمده برای همه طاعتهای خدا ثوابی مقدّر و مشخص است اما برای اشک بر حسین(ع) حدّ و مقداری نیست.
اگر میخواهید واقعاً این بحث را دنبال کنید کتاب خصائص الحسینیه مرحوم شیخ جعفر شوشتری را ببینید، آنجا این بحثها را خیلی خوب آورده، رضوان خدا بر او باد. یک بابی را باز کرده میگوید یکی از آثار اشک بر امام حسین(ع) از لحظهی مردن شروع میشود تا ورود به بهشت. همه مراحل مرگ را یکی پس از دیگری با مدرک و روایات مطرح کرده، میگوید آن زمانی که روح میخواهد از بدن خارج شود که امیرالمؤمنین فرمود «و إن للموت لغمرات» میفرماید گریه بر امام حسین انسان را نجات میدهد، این روایت را نقل میکند که امام صادق(ع) به مسمع بن عبد الملک فرمود یا مسمع أنت من اهل العراق، امام صادق فرمود تو اهل عراق هستی؟ أما تأتی قبر الحسین؟قبر امام حسین را زیارت میکنی؟ مسمع عرض کرد نه آقا، شرایط طوری است که اگر من به زیارت بروم، برای حاکم خبر میبرند و حاکم مرا گرفتار کرده و از بین میبرد، امام صادق فرمود أما تذکر ما صنع بالحسین؟ حالا که به زیارت امام حسین نمیتوانی بروی در خانه که تنها نشستهای، آیا مصیبتهایی را که بر حسین(ع) وارد کردند یاد میکنی؟
به خاطرم آمد جناب آقای انصاریان گفتند یک روزی آمدم پیش والد شما در همین منزل تنها بود، یک مقدار که نشستیم فرمود آقای انصاریان تا حالا شده برای یک آدم تنها هم روضه بخوانی؟ گفتم بله آقا، گفت برای من یک روضه بخوان، گفت روضهای خواندم، این مرد در آن جلسهای که دو نفری بودیم چه اشکی ریخت. امام صادق به مسمع فرمود وقتی تنها هستی یاد مصیبهای جد ما میافتی یا نه؟ عرض کردم بله، بعد بالاتر فرمود، أفتجزع، جزع هم میکنی یا نه؟ جزع در مقابل صبر است، یعنی بیتابی، سواءٌ علینا أجزعنا أو صبرنا.
امام میفرمایند وقتی یاد مصیبت امام حسین(ع) میافتی جزع هم میکنی یا نه؟ بیتاب میشوی یا نه؟ بیتابی همین است که به سر و سینه خودمان بزنیم، «قلت أی والله» مسمع گفت: قسم به خدا این کار را انجام میدهم و اهل خانه من هم آن را میبینند، امام صادق(ع) فرمود «إنّک ستری عند موتک حضور آبائی لک» هنگام مردن اجدادم به سراغ تو میآیند و به ملک الموت توصیه میکنند که این روح را آرام از بدنش خارج کنید، این فرد باکی و گریهکن حسین است.
گریهی بر امام حسین(ع) موقع دیدار ملک الموت اثر میگذارد، وقتی میخواهند وارد قبرش کنند، و نیز وقتی از قبر بیرون میآید «یخرج من قبره و السرور علی وجهه والملائکة تتلقاه بالبشارة لما أعدّه الله له» باکیِ بر امام حسین(ع) وقتی از قبر بیرون میآید با سرور و شادمانی بیرونی میآید، ملائکه به او بشارت میدهند که خدا برای او چه آماده کرده است، همینطور در روز قیامت.
این روایت خیلی جالب است، ببینید ریشههای عزاداری به کجا برمیگردد؟ حضرت زهرا سلام الله علیها از رسول خدا(ص) سؤال کرد پدر جان ثواب آن کسی که برای حسین من اشک میریزد و اقامهی عزا بر حسین من میکند چیست؟ پیامبر(ص) فرمود «إذا کان یوم القیامة فکلّ من بکی علی مصائب الحسین أخذنا بیده و أدخلناه الجنة» کسی که برای امام حسین گریه میکند روز قیامت دستش را میگیریم و او را وارد بهشت میکنیم، همینطور هنگام حساب و کتاب و رسیدگی اعمال انسانها.
صاحب خصائص حسینیه میگوید امیرالمؤمنین(ع) با آن عظمتش، با آن معرفت و مقامش، گاهی اوقات به صحرا میرفت و گریه و نوحه میکرد، «و یقول آه إن أنا قرأت فی الصحف سیئةٍ أنت محصیها و أنا ناسیها» در دل شب در بیابان آهی میکشید که شاید همهی کوهها به لرزه در میآمدند، عرض میکرد ای خدا آه از آن روزی که نامهی اعمال مرا باز کنند ببینند یک سیئه از من صادر شده تو نوشتی و من فراموش کردم! بعد میگویند خذوه فیالها من مأخوذ لا تنجیه عشیرته، امیرالمؤمنین از این صحنه خواندن نامه اعمال که همه با آن مواجه خواهیم شد، اینقدر گریه میکرد مثل انسان مار گزیده به خود میپیچید تا غش میکرد و مانند یک تکه چوب خشک میافتاد، چون قیامت را میدید. در قیامت همه مردم مشغول به حساب خود هستند،غیر از گریه کنندگان بر حسین(ع) که سرگرم عزاداری بر حسین(ع) هستند. فإن الباکین علی الحسین یکونون فی ظل العرش مشغولین بحدیث الحسین.
میخواهم این را عرض کنم؛ این همه روایت درباره بُکاء داریم، اینکه کسی که باکی باشد «صلةٌ لرسول الله»، احسان به اهلبیت دارد، این تعابیر بلند راجع به بکاء چرا در روایات آمده؟ آیا واقعاً خدا، رسول خدا و ائمه فقط میخواهند ما به جنبهی عاطفی مسئله توجه پیدا کنیم؟ مسلماً اینطور نیست.
در قُم منازلی برای عزاداری سید الشهداء(ع) وجود دارد که نقل میکنند بزرگانی مثل مرحوم علامه طباطبائی رضوان الله تعالی علیه گاهی اوقات میرفتند و دست به دیوار آن خانه مالیده و به سر و صورت خود میکشیدند، چون آن مجلس محل آمد و شد ملائکه است، نه تنها محل رفت و آمد ملائکه بلکه منظر الحسین(ع) است، در روایت دارد ابی عبد الله الحسین(ع) در یمین عرش همانطور که به زوارش نگاه میکند به مجلس عزای خود هم نگاه میکند.
مرحوم والد ما هم فرمودند مجلس عزای امام حسین(ع)؛ قبة الحسین است. در روایت آمده که خدا دعا تحت قبهی امام حسین را اجابت میکند. قبة الحسین تنها اختصاص به مرقد شریف آن حضرت ندارد بلکه هر کجا خیمه عزای حسینی برپا شود قبة الحسین است و دعا در آن مورد اجابت قرار میگیرد إن شاء الله.
مرحوم شیخ جعفر شوشتری هم در خصائص این مطلب را ذکر فرموده است، جهتش هم این است که امام حسین(ع) به آن مجلس نظر میکند، جایی که امام نظر کند مگر میشود دعا مستجاب نشود، این نظر که نظر عادی نیست! بنابراین بدون بُکاء نمیشود به حسین(ع) و به حقیقت عاشورا رسید، بدون بکاء انسان را در این قضیه راه نمیدهند! بکاء یکی از مظاهر بزرگ مودّت امام حسین(ع) است که خدا را باید شاکر باشیم از این فضل و لطف و منّتی که بر ما نهاده و ما را درِ خانهی اهلبیتش قرار داده، ما را در این کوی و مسیر قرار داده و سر از جای دیگر در نیاوردیم. امیدواریم این توفیق اظهار ارادت به اهلبیت(ع) که از این عالم شروع میشود اما حقیقتش در عالم بزرخ و در قیامت تبلور مییابد، همیشه بر ما باقی بماند و روز به روز بیشتر شود.
در یک روزنامهای اول محرم نوشته بود که به جای گریستن، خوب نگریستن! متأسفانه نمیدانم از چه منبعی بود که این را برای افراد پیامک میزدند، حرف ما این است که میگوئیم در قضیه امام حسین(ع) بدون گریستن و بگاء، نگریستن امکان ندارد، اگر انسان بخواهد وارد این وادی شود و خود را به هدف قیام امام حسین(ع) نزدیک کند، بدون بکاء نمیشود، اگر امکان داشت ائمهی ما که عقل کل بودند چرا شیعیان را این همه به گریه کردن تشویق کردند؟ روایاتی که در باب بُکاء هست را ببینید، روایات خیلی عجیبی است، ما عزادارها هنوز از حقیقت بُکاء بر امام حسین(ع) خبر نداریم، ببینید در بعضی از روایات چه تعابیری درباره بُکاء آمده است.
به اینها دقت کنید و بعد این سوال را برای خود مطرح کنید که آیا میشود بدون بکاء به این حقیقت رسید یا نه؟ ما معتقدیم امکان ندارد، نمیشود گفت بنشین فقط فکر کن امام حسین چه کسی بوده و هدفش چه بوده؟ آن وقت شما هم میتوانی به آن هدف برسی، چنین امری امکان ندارد! هر چه بُکاء بیشتر باشد راه آشنا شدن و رسیدن به حقیقت این واقعه و حادثه بازتر میشود. در کامل الزیارات آمده «أحبّ العیون إلی الله»، محبوبترین چشمها نزد خدا چشمی است که برای امام حسین گریه کند، چقدر معنا در این جمله خوابیده؟ کسی که برای امام حسین گریه کند محبوب خدا میشود و خدا حبّ به او پیدا میکند.
«إن العین تصیر محل مسّ الملائکة» خوشا بحال عزادارها و آنها که اهل بکاء هستند، این روایت میفرماید: چشمی که برای امام حسین(ع) گریه کند محل مسّ ملائکه میشود، ملائکه این اشکها را در شیشهای جمع میکنند. «إن قطرةً منها لو سقطت فی جهنم لأطفأت حرّها» اشک در عزای امام حسین(ع) دارای یک حقیقت است. و غیر از اشکی است که انسان حتّی برای فوت نزدیکترین افرادش میریزد، اصلاً با آنها قابل مقایسه نیست، فقط با اشک خوف از خدا قابل مقایسه است، نمیشود آنرا با سایر اشکها مقایسه کرد، میفرماید یک قطره از این اشک اگر روی آتش جهنم ریخته شود حرارتش را خاموش میکند، ما نمیدانیم چه حقیقتی دارد! ما با این فکر مادیمان میگوئیم اگر یک مساحتی آتش گرفت باید چند برابر آن آب پاشیده شود تا آن را خاموش کند ولی یک قطره اشک برای امام حسین(ع) آتش جهنم را خاموش میکند، آیا درک این حقیقت در حدّ فکر ماست؟ نه، فقط یک خبر اجمالی به ما میدهند و یک پردههایی را کنار میزنند تا ما مقداری توجه پیدا کنیم «إنّه لا تقدیر لثوابها» باز در بعضی از روایات آمده برای همه طاعتهای خدا ثوابی مقدّر و مشخص است اما برای اشک بر حسین(ع) حدّ و مقداری نیست.
اگر میخواهید واقعاً این بحث را دنبال کنید کتاب خصائص الحسینیه مرحوم شیخ جعفر شوشتری را ببینید، آنجا این بحثها را خیلی خوب آورده، رضوان خدا بر او باد. یک بابی را باز کرده میگوید یکی از آثار اشک بر امام حسین(ع) از لحظهی مردن شروع میشود تا ورود به بهشت. همه مراحل مرگ را یکی پس از دیگری با مدرک و روایات مطرح کرده، میگوید آن زمانی که روح میخواهد از بدن خارج شود که امیرالمؤمنین فرمود «و إن للموت لغمرات» میفرماید گریه بر امام حسین انسان را نجات میدهد، این روایت را نقل میکند که امام صادق(ع) به مسمع بن عبد الملک فرمود یا مسمع أنت من اهل العراق، امام صادق فرمود تو اهل عراق هستی؟ أما تأتی قبر الحسین؟قبر امام حسین را زیارت میکنی؟ مسمع عرض کرد نه آقا، شرایط طوری است که اگر من به زیارت بروم، برای حاکم خبر میبرند و حاکم مرا گرفتار کرده و از بین میبرد، امام صادق فرمود أما تذکر ما صنع بالحسین؟ حالا که به زیارت امام حسین نمیتوانی بروی در خانه که تنها نشستهای، آیا مصیبتهایی را که بر حسین(ع) وارد کردند یاد میکنی؟
به خاطرم آمد جناب آقای انصاریان گفتند یک روزی آمدم پیش والد شما در همین منزل تنها بود، یک مقدار که نشستیم فرمود آقای انصاریان تا حالا شده برای یک آدم تنها هم روضه بخوانی؟ گفتم بله آقا، گفت برای من یک روضه بخوان، گفت روضهای خواندم، این مرد در آن جلسهای که دو نفری بودیم چه اشکی ریخت. امام صادق به مسمع فرمود وقتی تنها هستی یاد مصیبهای جد ما میافتی یا نه؟ عرض کردم بله، بعد بالاتر فرمود، أفتجزع، جزع هم میکنی یا نه؟ جزع در مقابل صبر است، یعنی بیتابی، سواءٌ علینا أجزعنا أو صبرنا.
امام میفرمایند وقتی یاد مصیبت امام حسین(ع) میافتی جزع هم میکنی یا نه؟ بیتاب میشوی یا نه؟ بیتابی همین است که به سر و سینه خودمان بزنیم، «قلت أی والله» مسمع گفت: قسم به خدا این کار را انجام میدهم و اهل خانه من هم آن را میبینند، امام صادق(ع) فرمود «إنّک ستری عند موتک حضور آبائی لک» هنگام مردن اجدادم به سراغ تو میآیند و به ملک الموت توصیه میکنند که این روح را آرام از بدنش خارج کنید، این فرد باکی و گریهکن حسین است.
گریهی بر امام حسین(ع) موقع دیدار ملک الموت اثر میگذارد، وقتی میخواهند وارد قبرش کنند، و نیز وقتی از قبر بیرون میآید «یخرج من قبره و السرور علی وجهه والملائکة تتلقاه بالبشارة لما أعدّه الله له» باکیِ بر امام حسین(ع) وقتی از قبر بیرون میآید با سرور و شادمانی بیرونی میآید، ملائکه به او بشارت میدهند که خدا برای او چه آماده کرده است، همینطور در روز قیامت.
این روایت خیلی جالب است، ببینید ریشههای عزاداری به کجا برمیگردد؟ حضرت زهرا سلام الله علیها از رسول خدا(ص) سؤال کرد پدر جان ثواب آن کسی که برای حسین من اشک میریزد و اقامهی عزا بر حسین من میکند چیست؟ پیامبر(ص) فرمود «إذا کان یوم القیامة فکلّ من بکی علی مصائب الحسین أخذنا بیده و أدخلناه الجنة» کسی که برای امام حسین گریه میکند روز قیامت دستش را میگیریم و او را وارد بهشت میکنیم، همینطور هنگام حساب و کتاب و رسیدگی اعمال انسانها.
صاحب خصائص حسینیه میگوید امیرالمؤمنین(ع) با آن عظمتش، با آن معرفت و مقامش، گاهی اوقات به صحرا میرفت و گریه و نوحه میکرد، «و یقول آه إن أنا قرأت فی الصحف سیئةٍ أنت محصیها و أنا ناسیها» در دل شب در بیابان آهی میکشید که شاید همهی کوهها به لرزه در میآمدند، عرض میکرد ای خدا آه از آن روزی که نامهی اعمال مرا باز کنند ببینند یک سیئه از من صادر شده تو نوشتی و من فراموش کردم! بعد میگویند خذوه فیالها من مأخوذ لا تنجیه عشیرته، امیرالمؤمنین از این صحنه خواندن نامه اعمال که همه با آن مواجه خواهیم شد، اینقدر گریه میکرد مثل انسان مار گزیده به خود میپیچید تا غش میکرد و مانند یک تکه چوب خشک میافتاد، چون قیامت را میدید. در قیامت همه مردم مشغول به حساب خود هستند،غیر از گریه کنندگان بر حسین(ع) که سرگرم عزاداری بر حسین(ع) هستند. فإن الباکین علی الحسین یکونون فی ظل العرش مشغولین بحدیث الحسین.
میخواهم این را عرض کنم؛ این همه روایت درباره بُکاء داریم، اینکه کسی که باکی باشد «صلةٌ لرسول الله»، احسان به اهلبیت دارد، این تعابیر بلند راجع به بکاء چرا در روایات آمده؟ آیا واقعاً خدا، رسول خدا و ائمه فقط میخواهند ما به جنبهی عاطفی مسئله توجه پیدا کنیم؟ مسلماً اینطور نیست.
در قُم منازلی برای عزاداری سید الشهداء(ع) وجود دارد که نقل میکنند بزرگانی مثل مرحوم علامه طباطبائی رضوان الله تعالی علیه گاهی اوقات میرفتند و دست به دیوار آن خانه مالیده و به سر و صورت خود میکشیدند، چون آن مجلس محل آمد و شد ملائکه است، نه تنها محل رفت و آمد ملائکه بلکه منظر الحسین(ع) است، در روایت دارد ابی عبد الله الحسین(ع) در یمین عرش همانطور که به زوارش نگاه میکند به مجلس عزای خود هم نگاه میکند.
مرحوم والد ما هم فرمودند مجلس عزای امام حسین(ع)؛ قبة الحسین است. در روایت آمده که خدا دعا تحت قبهی امام حسین را اجابت میکند. قبة الحسین تنها اختصاص به مرقد شریف آن حضرت ندارد بلکه هر کجا خیمه عزای حسینی برپا شود قبة الحسین است و دعا در آن مورد اجابت قرار میگیرد إن شاء الله.
مرحوم شیخ جعفر شوشتری هم در خصائص این مطلب را ذکر فرموده است، جهتش هم این است که امام حسین(ع) به آن مجلس نظر میکند، جایی که امام نظر کند مگر میشود دعا مستجاب نشود، این نظر که نظر عادی نیست! بنابراین بدون بُکاء نمیشود به حسین(ع) و به حقیقت عاشورا رسید، بدون بکاء انسان را در این قضیه راه نمیدهند! بکاء یکی از مظاهر بزرگ مودّت امام حسین(ع) است که خدا را باید شاکر باشیم از این فضل و لطف و منّتی که بر ما نهاده و ما را درِ خانهی اهلبیتش قرار داده، ما را در این کوی و مسیر قرار داده و سر از جای دیگر در نیاوردیم. امیدواریم این توفیق اظهار ارادت به اهلبیت(ع) که از این عالم شروع میشود اما حقیقتش در عالم بزرخ و در قیامت تبلور مییابد، همیشه بر ما باقی بماند و روز به روز بیشتر شود.
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ
عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللَّهِ أَبَدا مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ
السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْن
عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللَّهِ أَبَدا مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ
السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْن
تاریخ سخنرانی: 1391/9/10